پاورپوینت کامل قصه های دور آباد ;وصیت کدخدا فریدون(قسمت پنجم) ۳۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قصه های دور آباد ;وصیت کدخدا فریدون(قسمت پنجم) ۳۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قصه های دور آباد ;وصیت کدخدا فریدون(قسمت پنجم) ۳۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل قصه های دور آباد ;وصیت کدخدا فریدون(قسمت پنجم) ۳۸ اسلاید در PowerPoint :

۳۹

مراد، قربان، قباد و چند نفر دیگر از مردهای آبادی کرامت را با ساز و دهل به طرف خانه کدخدا می بردند. به میدان که رسیدند برزو و قنبر را دیدند. هر کدام بیلی به دست، زمین را می کندند.

قربان گفت: ای خاک بر سرت قنبر؛ چهار سال فرستادمت دیار غربت. برگشتی و گفتی: مهندس مواد شدم . این بود مهندسی ات!؟

مراد پرسید برزو، چه می کنی؟

قنبر گفت: دو واحد طرح عملی دارم، کاکا

برزو جواب داد: چیه؟ توی روز روشن دارم حفاری باستان شناسی می کنم.

مراد گفت: باز چه حقه ای در سر داری؟

چهره برزو برافروخته شد: حقه چیه!؟ می بینی که؛ جلوی چشم همه کار می کنم. طبق پژوهش های من باید توی این منطقه اشیاء و آثار گران بهایی از گذشتگان بر جا مانده باشد.

همه چند لحظه چپ چپ نگاهش کردند و راه افتادند. آن دو هم دوباره مشغول کار شدند. نزدیک خانه کدخدا کرامت ناگهان ایستاد.

چی شد؟

شما بروید من زود برمی گردم.

کرامت گفت و از جمع جدا شد. چند قدم دور نشده بود که مراد از پشت یقه اش را گرفت: کجا مصیبت؟

یک چیزی توی گلخانه جا گذاشتم.

بعد بر می داری.

زود می ایم، باور کن.

لازم نکرده، قربان بیا کمک.

هر دو داماد را گرفتند و کشان کشان به در خانه کدخدا رساندند.

قربان به توصیه مراد جلوی در مراقب ایستاد و بقیه تو رفتند.

نزدیک غروب صدای ساز دهل توی دور آباد پیچیده بود. برزو گفت: خب، بس است دیگر، برویم بالا.

اِ، ما که هنوز چیزی پیدا نکردیم!

قرار هم نبود الان پیدا کنیم. هر چیزی را که می خواهیم پیدا کنیم باید در روز روشن جلوی چشم همه اهالی محترم دور آباد باشد.

برزو این را گفت، خندید و خود را از ته گودال بالا کشید.

عصر روز بعد. دورآبادی ها خسته از کار روزانه این طرف و آن طرف آبادی گپ و گفت می کردند که یکدفعه داد و فریادی بلند شد:

دیدی؟ دیدی؟ حالا باور کردی؟

من که از اول نوکرت بودم، برزوخان.

این اولیش بود، من مطمئنم.

در چشم بهم زدنی اهالی دور چاله ای که برزو و قنبر کنده بودند جمع شدند. برزو و قنبر کنار چاله بالا و پایین می پریدند و برزو شیشه ای را بالای دست گرفته بود.

نوروز پرسید: اون چیه، برزو خان؟

نعمت جواب داد: خب، شیشه است دیگر.

برزو گفت: شیشه است ولی توی شیشه چیه مهم است.

خب تویش چیه؟

برزو شیشه را پایین آورد. رویش را با دست پاک کرد و جلوی صورتش گرفت: رو… رو… ناخواناست!

این بار روی شیشه فوت کرد و با آستینش روی آن مالید. شیشه را جلوی چشمش گرفت. چشم ریز کرد و خواند: روغن… مخ… صوص… نه خیر خوانا نیست. قنبر آن دستگاه کمک خوانش را بده من…

قنبر به طرف چاله رفت. کیسه ای از کنار چاله برداشت. کمی تویش را به هم زد و ذره بین گنده ای در آورد و به دست برزو داد.

برزو با آستین سطح ذره بین را هم پاک کرد و روی شیشه روغن گرفت. دوباره خواند:

روغن… مخصوص… سبیل… چرب… کردن.

یکدفعه صدای جیغی بلند شد: این که مال کدخدا نادر است. کدخدا نادر نور به قبر… کدخدا، کدخدا کجایی؟ روغن سبیل بابآیت پیدا شد.

ننه کدخدا عصازنان به طرف خانه کدخدا رفت…

ولوله ای در جمع افتاد.

فکر کنم کاسه ای زیر نیم کاسه برزو باشد.

نه بابا.

بده شیشه را ببینم.

حیف، حیف که ارث می رسد به کدخدا، وگرنه برای سبیل های من هم کاربرد داشت.

کدخدا پشت سر ننه اش آمد: برزو باز چه کلکی سوار کردی؟

درست حرف بزن ننه، این آقایان زحمت کشیدند روغن سبیل کدخدا نادر نور به قبر را پیدا کردند آن وقت تو…

ننه ساده نباش، شیشه روغن سبیل بابام توی سه متری زمین چکار می کند؟

می دانی چه قدر دنبالش گشتم؟ پس نگو آن نور به قبر این جا قایمش کرده بود.

و هق هق گریه اش بلند شد.

برزو دست از این کار هآیت بردار. بگذار آرامش داشته باشیم.

کدخدا چرا هر کاری می کنم تو باور نمی کنی!؟ خب، برای این یکی مدرک دارم.

و شیشه را نشان داد.

مدرک بخورد توی…

مرادکفت: راست می گویدکدخدا، مسائل شخصی را وارد داستان نکن.

این یکی را که ما دیگر داریم می بینیم. روغن است. روغن سبیل.

آخر…

قربان گفت: اگر گرز پدر بزرگ من پیدا می شد حاضر بودم هزار پاپاسی بخرمش.

ننه کدخدا هق هق کرد: این کدخدا نمی دانم به کی رفته که این همه گدا صفت است. پدر نور به قبرش شانه به شانه حاتم طایی بود. اوهو اوهو، مگر قیمت یک روغن سبیل چند است؟

نیش برزو تا بنا گوش باز شد: البته… خب… راستش من این را می خواهم بگذارم توی گنجینه دور آباد اما چون خیلی به شما و به ویژه کدخدا ارادت دارم نصف روغن را به شما می دهم دویست پاپاسی. نصف دیگرش هم توی گنجینه دور آباد می گذارم.

دویست پاپاسی! مگر می خواهی کارخانه روغن بفروشی!؟

خب، اگر نمی خواهید…

دیدید، دیدید گفتم بر عکس کدخدا نادر نور به قبر اصلاً عاطفه ندارد.

کدخدا از شما بعید است.

آدم کدخدا باشد و دویست پاپاسی برای یادگار پدرش خرج نکند.

دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود.

باشد، باشد بیا این صد و سی پاپاسی بقیه اش را می روم از خانه بیاورم.

ما به شما اطمینان داریم کدخدای عزیز.

برزو این را گفت و نصف مایه زرد رنگ لزج را توی شیشه ای دیگر که قنبر به دستش داد، ریخت و به کدخدا داد.

فردای آن روز، دورآبادی ها، برزو و قنبر را آن طرف میدان روبروی چاله اولی دیدند که مشغول بیل و کلنگ زدن هستند.

مراد پرسید: اینجا قرار است چه پیدا کنید؟!

قنبر گفت: گر…

برزو بیل انداخت و دو دستی جلوی دهان قنبر را گرفت: ما چه می دانیم… شاید هم هیچی. ما چند جا را بر حسب محاسبه و احتمال می کنیم… بعضی جاها شاید چیزی باشد، بعضی جاها هم نه. به هر حال باستان شناسی کار سختی است…

عصر آن روز با داد و فریاد برزو و قنبر دورآبادی ها فهمیدند که آنها از دل خاک دو گرز پیدا کردند. روی یک گرز نوشته بود گرز زمان جوانی رستم و روی دیگری نوشته بود گرز زمان کدخدایی کدخدا رستم.

هیچ کس تا حالا ندیده بود قربان این جوری بالا و پایین بپرد. بالا و پایین می پرید و تقریباً نعره می زد گرز بابام، گرز بابام، گرز با

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.