پاورپوینت کامل به نام خالق ۱۳ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل به نام خالق ۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل به نام خالق ۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل به نام خالق ۱۳ اسلاید در PowerPoint :

۱۰

اشاره :

و خدا خواست موجودی بیافریند که بیش از همه از خدا و صفات خدا نشانه داشته باشد پس انسان را آفرید و خواست از میان انسان ها کسانی را برگزیند تا اینبی ییی طه رحمت او باشند پس مادر را آفرید. پس به نام خداوند خالق مادر…

* از مشهد آمده بود تهران. خدا هم براش ساخته بود. همه چیز داشت. اعتبار، قدرت بیان، رفقای بازاری، مریدهای پا به رکاب، دل پر سوز و خلاصه هر چیزی که شما برای باز کردن گره ها فکرش را بکنی. ولی گاهی چنان کارهایش به هم می پیچید که از دست هیچ کس و حتی دعاهایش کاری برنمی آمد. انگار خدا واسطه معتبرتری می خواست. اینجور وقت ها فقط یک راه می ماند…

تلفن می زد مشهد. با مادرش حال و احوال می کرد.

گاهی چیزی می گفت و ماردش را می خنداند.

مطمئن بود که کارش حل می شود. حتی لازم هم نبود به برای مادرش تعریف کند که مشکلی دارد تا برایش دعا کند. می رفت دنبال کارش و حل می شد.

این را کسی که مرید نوارهای شیخ کافی (خدا بیامرز) بود برایم تعریف میکرد.

* توی کتابخانه یکی از دوستان همیشه خندانم را پکر و کشتی غرق شنا دیدم!

پرسیدم چته؟!

با نگاه و لحنی که شبیه التماس بود گفت: کاری هست که به مشکل برخورد کرده. دعا کن حل بشه.

چند وقت بود دل خودم هوای مدینه به سرش زده بود این بود که گفتم نکنه می خواهی به مکه بری؟ با تعجب و امید گفت: آره خیلی دعا کن.

به او گفتم به مادرت همین حالا زنگ بزن و اگه جُک پاستوریزه هم بلدی برایش تعریف کن، بخندونش.

حتی به او هم نگو دعآیت کند.

فردای آن روز توی مسجد دیدمش.

به طرفش حرکت کردم. او هم آمد به طرفم. از دور و پیش از سلام گفت حل شد.

چند وقت بعد روز حرکت، با موبایلش تماس گرفتم. گفت در مسیر فرودگاه است. البته هنوز ویزایش نیامده ولی با خودش گفته بود می روم فرودگاه و دوباره با مادرم تماس می گیرم و یک جک برایش تعریف می کنم.

۳ ساعت بعد هم تلفنش را با تذکر مأمور پرواز خاموش کرد!

* معجزه بود. باور نکردنی. و بسیار عجیب آنقدر عجیب که حتی بزرگان قوم مادرش را متهم کردند. به مادرش تهمت زدند.

مادرش درمانده