پاورپوینت کامل جایزه یک میلیاردی ۲۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جایزه یک میلیاردی ۲۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جایزه یک میلیاردی ۲۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جایزه یک میلیاردی ۲۷ اسلاید در PowerPoint :
فقط چند دقیقه از شروع کار روزانه گذشته بود که در بانک باز شد. پیرمردی حدوداً شصت ساله وارد شد. چند سرفه کرد و یک راست سراغ اولین باجه پرداخت رفت.
پیرمرد کت و شلوار و جلیقه طوسی پوشیده بود و موهای تُنُک سر و رویش چند روزه داشت، متصدی باجه قبل از او سلام کرد. پیرمرد جواب داد و پرسید:
ـ پسرم قرعه کشی را اعلام کردند؟
متصدی پرسید: بله، کدام قرعه کشی؟
پیرمرد جواب داد: همان که من برایش حساب باز کردم.
متصدی به ستون روبرو اشاره کرد و گفت: برای کدام یک از آن قرعه کشی ها حساب باز کردید. پیرمرد سر برگرداند چشم ریز کرد. زیر لب غر زد و از توی جیب جلیقه اش عینک «پِنی» درآورد و به چشم زد و دوباره به ستون نگاه کرد. آها اوناهاش. قرعه کشی طلایی و سر برگرداند: قرعه کشی طلایی.
متصدی گفت: قرعه کشی طلایی؟! بله، نتایج قرعه کشی طلایی اعلام شده.
بله خب، ببین من چقدر بردم، پاورپوینت کامل جایزه یک میلیاردی ۲۷ اسلاید در PowerPoint؟! شاید هم مسکن با کلید طلایی… هه هه هه.
متصدی به جای خالی دندان نیش سمت چپ پیرمرد نگاه کرد، آب دهانش را فرو داد و گفت: بله، نتایج اعلام شده ولی هنوز فهرست برندگان از مرکز فرستاده نشده. فکر کنم تا یکی دو ساعت دیگر فهرست را بفرستند.
پیرمرد خِرِچ خِرِچ ریشش را خاراند و گفت: هوووم؟!
متصدی نیم خیز شد و گفت: بله، شرمنده ام. می خواهید وقتی فهرست رسید به شما تماس بگیرم و خبرتان کنم؟! با عرض معذرت شماره تماس تان در پرونده تان هست.
پیرمرد چند لحظه خیره به متصدی نگاه کرد. بعد انگار یادش آمده باشد، عینکش را از روی بینی اش برداشت و توی جیب جلیقه اش گذاشت و گفت: لازم نکرده خودم دو سه ساعت دیگر سر می زنم و برگشت و با قدم های شمرده به سوی در رفت و وقتی چند مشتری وارد بانک شدند او از در خارج شد.
***
سه ساعت و بیست دقیقه، بعد پیرمرد دوباره در چهارچوب در ظاهر شد.
با صدای سرفه متصدی سر بلند کرد: ای وای باز آمد… سر چرخاند و با نگاه به دنبال رئیس گشت. رئیس نبود. پیرمرد هر لحظه نزدیک تر می شد. به ناچار از متصدی دریافت که کنارش بیکار نشسته بود پرسید: این فکس لعنتی درست نشد؟ متصدی دریافت خمیازه ای کشید و از گوشه چشم نگاهی کرد و جواب داد: فکس نه؛ دورنگار. مگر بخش نامه را نخواندی؟!
ـ خب، بابا…
ـ تازه دورنگار از آن طرف خراب است نه از این طرف.
ـ خب پسرم… فهرست برندگان خوشبخت قرعه کشی طلایی رسید؟!
متصدی سر برگرداند و جای خالی دندان نیش سمت چپ پیرمرد را دید. لرزه ای خفیف در تنش پیچید:
ـ اِ، بله، پدرجان، حقیقت این است که باور کنید فکس یعنی دورنگار خراب شده و… بله، تلخی ماجرا این جاست که از آن طرف خراب شده، نه از این طرف و هنوز توفیق نیافته اند فهرست برندگان خوشبخت قرعه کشی طلایی را بفرستند… بله!
این را گفت، سر به زیر انداخت و زیر چشمی پیرمرد را پائید.
پیرمرد چند لحظه متصدی سر به زیر را نگاه کرد، بعد دست کرد توی آن یکی جیب جلیقه اش و ساعت زنجیری اش را درآورد و درش را باز کرد. نگاه کرد و دوباره درش را بست و برگرداند توی جیبش و آهسته گفت یازده بیست کم. باید بروم بازار. فکر نکنم امروز بتوانم دوباره سر بزنم و بعد با صدای بلندتر گفت: باشد، فردا می آیم. امیدوارم تا فردا فکس یعنی دورنگارشان درست شده باشد… و برگشت و آرام به به طرف در رفت چند قدم از جلوی باجه دور نشده بود که صدای متصدی را شنید. متصدی نفس توی سینه اش را پر سر و صدا بیرون داد و روی صندلی ولو شد.
*
روز بعد، اولین مشتری پیرمرد بود!
جلوی در ایستاد. اطراف را نگاه کرد. سینه صاف کرد و به طرف باجه پرداخت راه افتاد.
متصدی که با صدای در متوجه شده بود، بسته ای کاغذ را از روی میزش برداشت، برگه ها را به سرعت و یک یک نگاه کرد و روی میز انداخت. سر بلند کرد و به چپ و راست نگاه کرد. سمت راست متصدی پرداخت لقمه ای را می جوید و چایی اش را هم می زد. سمت چپ متصدی امور اعتبارات فقط سر تکان داد. نگاهی به میز آقای رئیس کرد. نبود!
ـ خب، پسرم، چی برنده شدم؟! به دلم افتاده پاورپوینت کامل جایزه یک میلیاردی ۲۷ اسلاید در PowerPoint مال من است.
متصدی چند بار دهانش را باز کرد که چیزی بگوید ولی نگفت.
پیرمرد گفت: نگفتی؟! و با چشم و ابرو اشاره کرد به میز. متصدی مِن و مِنی کرد و گفت: اِ… بله… اِ… خب نتایج دیروز رسید. دورنگار درست شد. درست قبل از
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 