پاورپوینت کامل به مناسبت اعزام کاروان راهیان نور ۲۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل به مناسبت اعزام کاروان راهیان نور ۲۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل به مناسبت اعزام کاروان راهیان نور ۲۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل به مناسبت اعزام کاروان راهیان نور ۲۳ اسلاید در PowerPoint :
خانم شفیعی چشم به نگاه های ناهید دوخت و گفت:
ـ ای بابا، نمی شود… بفهم!
ـ خانم چرا؟ نکند به خاطر ظاهرم؟! یعنی فقط باید بچه مثبت ها…؟!
خانم شفیعی حرف ناهید را قطع کرد و گفت:
ـ بله به خاطر ظاهرت! لباست هایت را تنگ کرده ای، موهایت را بیرون می گذاری، ساعت و کفش هایت که…
ـ خانم لباسم که لباس فرم مدرسه است. ساعت بستن هم که جرم نیست، کفش هم جوان پسند نباشد چکار کنم؟! می خواهید گیوه بپوشم؟! موهایم هم که خانم این جا همه دختر هستند و محرم اند!
ـ برای همه کارهایت توجیه می آوری! رفتگر مدرسه که فقط ۴۵ سالشه چی؟ در ضمن یادت باشد این بار هم فقط به خاطر گریه های مادرت در مدرسه مانده ای و برای دفعه بعد دیگر از تعهدنامه و امضاء و گریه زاری و التماس پذیرفته نیست ها!
ناهید روبروی خانم شفیعی خشکش زده و به او خیره شده بود.
خانم شفیعی پشت میز نشسته بود و جلوی اسامی بچه هایی را که هزینه اردو را پرداخته بودند تیک می زد.
می خواست حرفی بزند، اما بغضی که نزدیک بود هر لحظه بترکد، ناهید را مجبور کرد از دفتر معاونت بیرون برود.
***
سر کلاس به هر روشی که به ذهنش می رسید فکر کرد، اما هیچ کدام به نتیجه ای نمی رسید.
نمی دانست چه باید بکند؟! از دبیر اجازه گرفت و دم دفتر معاونت ظاهر شد.
یک قدم جلو رفت و چشمش به خانم شفیعی که سرگرم کارش بود افتاد.
یاد حرف هایش که افتاد، پایش را پس کشید.
لحظه ای مکث کرد، اما نمی دانست این با رچه بگوید. آرام پایش را به طرف حیاط کج کرد.
***
توی حیاط نگار به سمت ناهید رفت و گفت:
ـ چرا روی زمین نشسته ای؟ همه بچه ها دارند نگاهت می کنند، دیوانه! آن هم وسط حیاط مدرسه، خل شده ای؟!
ـ برو بابا حوصله تو یکی را ندارم…
ـ چی شده؟ باز رفته بودی پیش خانم شفیعی!؟ عزیز من، تو الان ۲ هفته است که داری منّت خانم شفیعی را می کشی! خسته نشدی؟ آخرش هم چی؟ هیچی به هیچی… آخه تو داخل یک زمین خاکی دنبال چه می خواهی بگردی؟!
ناهید عصبی شد… بلند شد و به طرف کلاس رفت. نگار هم به دنبالش حرکت کرد، دستش را به گردن ناهید حلقه کرد و با صدایی کشیده و حالتی مضحک گفت: معذرت…
وقتی لبخند مصنوعی ناهید را دید دوباره شروع کرد به حرف زدن… می خواست او را دلداری بدهد و گفت:
ـ برو پیش مدیر. شاید برایت کاری کند…
ـ برو بابا دلت خوشه. حرف مدیر حرف همان شفیعی است!
نگار بعد از مکثی کوتاه گفت: بی خیال بابا… اصلا این مدت که بچه ها اردو هستند بیا با هم بگردیم. مثل سینما، مهمانی های بچه ها و خلاصه خوش بگذرانیم. دیگه هم به این چیزها فکر نکن باشه؟!
ناهید که چشمش به موزاییک های کف کلاس خیره مانده بود حرفی نمی زد.
نگار گفت: راستی از سعید چه خبر؟ کادوی جدید چی گرفتی؟! رو کن ببینیم!
ناهید با بی حوصلگی گفت: صبح که موبایلم را چک کردم ۲۰ تماس بی پاسخ از سعید داشتم.
ـ چرا جواب ندادی؟
ـ گذاشته بودم روی ویبره. آخه حوصله اش را ندارم. دیوانه فکر کرده بود قهر کرده ام. پشت سر هم پیامک داده بود و اول معذرت خواهی و بعد حرف های بی ربط و آخر سر هم گفته اگر امروز عصر ساعت ۵ نروم سر قرار برای همیشه بی خیالم می شه.
***
زنگ آخر خورد. همه به طرف خانه راه افتادند. نگار یک ریز حرف می زد و ناهید به سنگ فرش های پیاده رو نگاه می کرد و دست هایش را داخل جیب های خالی اش می چرخاند.
ـ حالا سر قرار میری؟!
ـ نمی دونم…
ـ برو حتما. مطمئنم یه سورپرایز جدید برات داره!
ناهید شانه هایش را بالا انداخت و حرفی نزد.
نگار از آهنگ های جد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 