پاورپوینت کامل پرواز نکردن، چیزی مثل مردن است ۳۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل پرواز نکردن، چیزی مثل مردن است ۳۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پرواز نکردن، چیزی مثل مردن است ۳۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل پرواز نکردن، چیزی مثل مردن است ۳۳ اسلاید در PowerPoint :
نام: عباس دوران
تولد: ۱۳۲۹، شیراز
شهادت: ۳۰ تیر ۱۳۶۱، بغداد
اشاره:
تقارن و برازندگیِ نام، از آن نعمت های خداوند است که نصیب هر کسی نمی شود. هر رستمی، رستم دستان نیست و هر فرهادی، یک عاشق پیشه با همت بلند نمی شود. به نظر من این که سرنوشتت با معنا و مفهوم نامت گره بخورد، از آن الطاف خفیّه خداوندی است که عباس دوران هم از آن بهره مند شد و شد عباسِ دورانِ ما…
***
راستش عباس دوران گزینه اول برای صفحه پلاک آشنا نبود؛ تا این که به طور اتفاقی مطلبی از همسر شهید دوران خواندیم.
«نرگس خاتون (مهناز) دلیررویفر» گله کرده بود که در حق عباس دوران بسیار کم لطفی شده است. طی این سال ها کسی چندان به موضوع شهادت او نپرداخته است و در کم تر جایی یا برنامه و حتی نشریه ای از عباس سخن گفته شده است. به نظر او، حتی آخرین عملیات عباس که به گفته صاحب نظران، از لحاظ سیاسی، بین المللی و نظامی بسیار اهمیت داشت، هنوز هم ناشناخته مانده است.
هرچند که براساس داستان آخرین روزهای زندگی و واپسین ماموریت او، فیلم سینمایی ای با نام «عبور از خط سرخ» در سال به کارگردانی جمال شورجه ساخته شده است؛ اما همین گلایه ها باعث شد تا تصمیم بگیریم این شماره را به این قهرمان شجاع و دلیر بپردازیم؛ هرچند که خیلی خوب می دانیم تلاش ما نمی تواند حتی ذره ای از دِینمان به او را جبران کند.
* دلم برای کشورم تنگ شده بود
وقتی از ماموریتی که در کشور سوئیس داشت به ایران برگشت، برادرش متوجه شد که با پای برهنه در خیابان قدم می زند. تعجب کرد و گفت: عباس این چه کاری است که می کنی؟ با لبخند گفت: داداش دلم برای کشورم و مردم مملکتم تنگ شده بود.
کودکی هایش در محله سردزک شیراز، دبستان صدرا، مسجد بغدادی و مدرسه سلطانی قدیم گذشت. میخواست افسر شود. همین شد که در سال به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوره مقدماتی پرواز در ایران، در سال برای تکمیل دوره خلبانی به آمریکا رفت.
در پایگاه «لکلند» دوره تکمیلی زبان انگلیسی را طی کرد و در پایگاه «کلمبوس» در ایالت «می سی سی پی» موفق به آموختن فن خلبانی و پرواز با هواپیماهای بونانزا، تی و تی شد. دوره خلبانی را با رتبه ممتاز گذراند و به پیش نهادهای وسوسه انگیز آمریکایی ها توجهی نکرد و در آمریکا نماند. سرانجام در سال ۲ به ایران بازگشت تا به کار آموزش و تربیت خلبانان جوان بپردازد.
* جایزه برای شکار او
جنگ که شروع شد، عباس دوران و شهید یاسینی تنها خلبانان نیروی هوایی در خلیج فارس بودند که قادر به شلیک موشک راداری هوا به زمین «ماوریک» بودند. آن ها در هر ماموریت، ضمن انهدام ناوچه ها و شناورهای دشمن، به خلبانان کمکی خود نیز آموزش می دادند.
تمام این امتیازها و مهارتها باعث میشد تا نیروی دریایی عراق برای هدف قرار دادن هواپیماهای آنها جایزه تعیین کند.
* رکورددار پروازهای جنگی
باورش سخت است که یک خلبان در کم تر از ۲۲ ماه بیش از ۱۲۰ پرواز جنگی و عملیاتی داشته باشد. این یعنی یک رکورد که در تاریخ جنگ های بزرگ دنیا هم سابقه ندارد؛ حتی در جنگ هفت ساله ویتنام.
خلبان شجاع و پر مشغله ما، در آبان ۱۳۵۹ برای همسرش نوشت: «وقت دوش گرفتن هم نداریم. دوش گرفتن که پیش کِش، پوتین هایمان را هم سه روز به سه روز وقت نمی کنیم از پایمان درآوریم… شده ام شبیه آن درویشی که هر وقت می رفتیم چهارراه زند، آن جا نشسته بود. مواظب خودت باش. این حرف ها را نگفتم که دل واپست کنم؛ بالاخره جنگ است؛ وضعیت مملکت غیرعادی است. نمی شود توقع داشت من چون تازه یک سال است ازدواج کرده ام یا چون ما هم دیگر را خیلی دوست داریم، جنگ و مردم و کشور را رها کرد و آمد نشست توی خانه.»
* من برای خانه و زمین نمی جنگم
بهار سال ۱۳۶۰ بود که مسئولان شهر شیراز تصمیم گرفتند به خاطر رشادتها و دلاوریهای عباس یکی از خیابانهای این شهر را به نام او کنند. از دوران دعوت کردند تا در مراسم شرکت کند. او هم قبول کرد و به آن جا رفت.
از آن جایی که در این مدت ضربات مهلکی به دشمن وارد کرده بود، همیشه عوامل نفوذی از جمله منافقین، به دنبال ترورش بودند. در همین مراسم هم می خواستند ترورش کنند؛ اما موفق نشدند.
پس از بازگشت از مراسم در هشتم تیر ۱۳۶۰ در دفتر یادداشتش نوشت:
«دلم نمیخواهد از سختی ها با همسرم حرفی بزنم. دلم میخواهد وقتی خانه میروم، جز شادی و خنده چیزی با خودم نبرم. نه کسل باشم، نه بیحوصله و خوابآلود، تا دل همسرم هم شاد شود. اما چه کنم؟ نسبت به همه چیز حساسیت پیدا کردهام. معدهام درد میکند. دکتر میگوید علتش فقط ضعف اعصاب است. چطور میتوانم عصبانی نشوم؟ آن روز وقتی بلوار نزدیک پایگاه هوایی شیراز را به نام من کردند، غرور و شادی را در چشمهای همسرم دیدم. خانواده خودم هم خوشحال بودند. حواله زمین را که دادند دستم، من فقط به خاطر دل همسرم گرفتم و به خاطر او و مردم که این همه محبت دارند و خوبند، پشت تریبون رفتم. ولی همین که پایم به خانه رسید، دیگر طاقت نیاوردم. حواله زمین را پاره کردم، ریختم زمین. یعنی فکر میکنند ما پرواز میکنیم و میجنگیم تا شجاعتهای ما را ببینند و به ما حواله خانه و زمین بدهند
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 