پاورپوینت کامل اسماعیلیه در افغانستان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اسماعیلیه در افغانستان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اسماعیلیه در افغانستان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اسماعیلیه در افغانستان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۴۵
چکیده
کیش اسماعیلی از آغاز پیدایش خود در افغانستان نفوذ پیدا کرد و در دهه پایانی قرن
سوم هجری، فعالیت این مذهب در افغانستان بسیار اوج گرفت. ناصرخسرو بزرگ ترین نقش را
در ترویج و گسترش کیش اسماعیلی در افغانستان قرن پنجم هجری داشته است. وی از سال
۴۴۴ تا ۴۸۱ق در بلخ و بدخشان، به عنوان داعی و حجت به تبلیغ آیین اسماعیلی مشغول
بوده است.
در هنگام حمله مغول به افغانستان، مناطق بدخشان که در حصار کوهها بودند، از بلیه
مغول مصون ماندند. بنابراین، بدخشان پناهگاهی شد برای اسماعیلیان نزاری و به
گنجخانه نوشته ها و آثار نزاری تبدیل شد. در مورد تاریخ جدید اسماعیلیان افغانستان
اطلاعات فراوانی در دست نیست. در مجموع، اسماعیلیان افغانستان در دوره های اخیر از
لحاظ علمی و فرهنگی در انحطاط افتادند و در عقایدشان بسیار خرافاتی شدند.
اسماعیلیان امروز افغانستان در مورد حضرت علی (ع) و امامان اسماعیلی شان بسیار غلو
می کنند و معتقد به حلولیت و تناسخ در مورد ائمه اند و به حق، از دیرباز
«علیاللهی» نامیده شده اند. آنان به احکام شرعی نیز چندان تقید ندارند.
اسماعیلیان افغانستان، سه درصد جمعیت این کشور را تشکیل می دهند که در ولایات
ذیل پراکنده اند: بدخشان (تراکم بیشتر اسماعیلیه در این ولایت است)، کابل، میدان،
بامیان، پروان، بغلان، سمنگان، زابل، فاریاب، بلخ، جوزجان، قندهار و…
واژه های کلیدی: اسماعیلیه؛ افغانستان؛ علیاللهی؛ سیدجمالالدین.
مقدمه
فرقه اسماعیلیه یکی از شاخه های درخت تنومند و پربار تشیع است که پس از وفات
امام صادق (ع) پدیدار شد و در امتداد تاریخ، به آیین عرفانی و باطنی و جریان فلسفی
خاص تبدیل گردید. این فرقه از همان آغاز در گوشه گوشه جهان اسلام نفوذ پیدا کرد و
نقش بس مهمی در تکوین تمدن اسلامی و ایجاد میراث علمی، فرهنگی و فلسفی آن ایفا
نمود.
هماکنون، «اسماعیلیان پس از شیعیان دوازده امامی، دومین جماعت بزرگ مسلمانان
شیعی مذهب را تشکیل می دهند، و امروز به عنوان اقلیتی دینی در بیش از بیست و پنج
کشور، در آسیا، آفریقا، اروپا و آمریکای شمالی پراکنده هستند».[۱] افغانستان یکی از
این کشورهاست و از دیرباز موطن اسماعیلیان بوده است.
اما در باب اسماعیلیان افغانستان تاکنون کاری صورت نگرفته و وضعیت ایشان در
هاله ای از ابهام باقی مانده است. به دلیل عدم شناخت از عقاید اسماعیلیان این کشور،
انواع افسانه ها و شایعات به ایشان نسبت داده می شود که در این میان، محقق در تفکیک
بین عقاید واقعی و خرافات منسوب بدانها و ارزیابی صحت و سقم نسبتهای داده شده به
ایشان، با دشواری بسیار مواجه است.
در نوشتار حاضر تلاش شده است که نقطه آغازی برای پژوهش در این موضوع ترسیم شود.
با توجه به کمبود منبع در این زمینه، این نوشتار فقط می تواند به عنوان طرحی هرچند
ناقص در باب مطالعه تاریخ و عقاید اسماعیلیه افغانستان تلقی شود.
۱. آغاز ورود اسماعیلیه به افغانستان
به نظر می رسد حضور پاورپوینت کامل اسماعیلیه در افغانستان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint تاریخ بلندی دارد. طبق روایتهایی،
محمدبن اسماعیل پس از وفات امام صادق (ع) به سوی ری و دماوند رفت و در آنجا مخفی
شد. وی تعدادی از پیروان خود را به قندهار، هند و سند برای تبلیغ کیش اسماعیلی
اعزام نمود.[۲] بنا بر نقل دیگر، زمانیکه محمدبن اسماعیل در دماوند (یا نهاوند) به
سر میبرده است، هارون الرشید جمعی را برای دستگیری وی فرستاد، اما محمدبن اسماعیل
از این موضوع اطلاع یافته و به فرغانه (در تاجیکستان کنونی) میرود و قاضی
شمسالدین را برای تبلیغ به هرات می فرستد.۳
در قرن سوم، ناحیه ری پایگاه مرکزی دعوت اسماعیلی در منطقه جبال بود. در آن زمان
یکی از فقهای اهل سنت به نام زعفرانی، مردم ری را بر ضد اسماعیلیه شوراند و غیاث،
رهبر دعوت اسماعیلیه در ری را مجبور به فرار به طرف خراسان کرد. به گفته خواجه
نظامالملک در سیاست نامه، «این غیاث که از ری بگریخته بود و به خراسان شده، به مرو
الرود مقام گرفت و امیرحسین علی مرورودی را دعوت کرد و اجابت یافت».۴ غیاث در حدود
سال ۲۸۰ هجری به مرو الرود (بالا مرغاب امروز در شمال افغانستان) رفت و امیرحسینبن
علی مروزی را به کیش اسماعیلی درآورد. بسیاری از مردم در نواحی مجاور مرو الرود
(طالقانِ افغانستان)، فاریاب، هرات، غور و غرجستان) نیز بر اثر نفوذ این امیر
قدرتمند که بعدها خود یکی از داعیان اسماعیلی شد، بدین مذهب گرویدند.۵ و ۶
حسینبن علی مروزی که از امیران و صاحبمنصبان مهم دستگاه سامانی بود، از سال ۳۰۷
تا ۳۱۲ق به عنوان داعی اسماعیلی در خراسان فعالیت می کند و پایگاه دعوت را از
نیشابور به مرو الرود منتقل می نماید.۷ فعالیت اسماعیلیه در غور و غرجستان (در مرکز
افغانستان کنونی) نیز در پایان قرن سوم هجری و در زمان حکومت امیر اسماعیل سامانی
به وسیله فردی به نام ابوبلال اوج می گیرد که با سرکوب و عکسالعمل سریع و شدید وی
مواجه می شود.۸
اگرچه اسماعیلیان با سرکوب شدید امیر اسماعیل سامانی مواجه گشتند و حسین مروزی نیز
به دستور امیر نصر سامانی دستگیر و زندانی شد، جنبش اسماعیلیه در مناطق یاد شده نه
تنها از بین نرفت، بلکه بر اثر تلاش احمد نسفی، جانشین حسین مروزی، در خراسان و
ماوراءالنهر گسترش یافت؛ تا اینکه به دربار سامانیان وارد شد و حتی امیر نصر
سامانی خود نیز دعوت اسماعیلیان را پذیرفت.
خواجه نظامالملک می نویسد:
در جمله کار به جایگاهی رسید که نصر احمد دعوت او را اجابت کرد و محمد نخشبی (احمد
نسفی) چنان مستولی گشت که وزیرانگیز و وزیرنشان شد، و پادشاه آن کرد که او گفتی…
ترکان و سران لشکر را خوش نیامد که پادشاه قرمطی شد… در وقت (در مجلس مهمانی)
بتاختند و محمد نخشبی (احمد نسفی) را که داعی بود، بیاوردند و گردن بزدند.۹
۲. اسماعیلیه افغانستان در زمان غزنویان، غوریان و سلجوقیان
سلطان محمود غزنوی (۴۰۹ ـ ۳۷۷ هـ.ش) که دامنه حکومتش از قزوین (در ایران) تا دریای
ستلج (هندوستان شمالی) و از خوارزم تا دریای عرب گشوده بود، در تمام مناطق قلمرو
خود به قلع و قمع شیعیان پرداخت. محمود، اسماعیلیان بسیاری از ساکنین شهر ری را به
دار زد.۱۰ به همین ترتیب، محمود غزنوی با اسماعیلیان غور و دیگر نواحی افغانستان
نیز با شدت بسیار برخورد نمود. وی با تکفیر اسماعیلیان غور، به قلع و قمع آنان
می پرداخت.
با یک نگاه به طرح جهانی اسماعیلی در می یابیم که خراسان یک جزیره مستقل و مناطق
اسماعیلینشین در افغانستان امروزی و ماوراءالنهر، همه، زیرمجموعه این جزیره بوده
است. شاهد این مطلب این است که ناصرخسرو خود را حجت خراسان می خواند، و در عین حال،
عمده فعالیت او در شمال افغانستان (بلخ) و شمال شرق (بدخشان) بوده است. در حالی که
ایوانف، با تکیه بر اطلاعاتی درباره جمعیت اسماعیلیه، از بدخشان به عنوان یک جزیره
مستقل یاد می کند.۱۱ ابوالمعالی از داعی ای در غزنی نام می برد که همشأن حسن صباح
و ناصرخسرو و از مؤسسان نهضت اسماعیلی در آن مناطق بوده است.۱۲
طبق نظر سوم، بدخشان، ری (ایران) و مناطق جنوبی افغانستان، باید هرکدام جزیره ای
جداگانه و مستقل از خراسان بوده باشند، و این خود دلالت بر فعال بودن اسماعیلیه در
غزنی (پایتخت حکومت غزنویان) دارد. مارشال گ. هاجسن نیز به این تقسیم بندی سهگانه
جغرافیایی در سرزمینهای ایران ـ خراسان و ماوراءالنهر اذعان دارد، ولی احتمال
می دهد که این تقسیم بندی، مدت درازی دوام نداشته است.۱۳
در دوره پس از تجزیه افغانستان امروزی به دو دولت غوری و غزنوی، اسماعیلیان،
علاءالدین حسین سلطان غور را به کیش خود درآوردند و با کمک او آزادانه به تبلیغ
آیین خود پرداختند.۱۴ امر دیگری که در گسترش تشیع در غور و غرجستان مؤثر بود، علاقه
امرای آن به اهل بیت است که قزوینی نیز بدان اشاره دارد.۱۵
با این حال، رابطه تیره اسماعیلیه پس از علاءالدین حسین با فرزند او سیفالدین محمد
و فقهای اهل سنت، نشان آشکاری از وضعیت نامناسب اسماعیلیه افغانستان در این مقطع
است. سیفالدین محمد، همه داعیانی را که پدرش در سال ۵۳۴ق به غزنی دعوت کرده بود و
نیز بسیاری دیگر از کسانی را که تازه به این کیش درآمده بودند، از دم تیغ گذراند.۱۶
حکمرانان غوری پس از او نیز بارها علیه اسماعیلیه دست به اقدامات جنگی زدند.
نفوذ فقهای اهل سنت در دستگاه حکومتی سلاطین بعدی غور، شاید از عوامل مهم سخت گیری
ایشان بر اسماعیلیه بوده است. غیاثالدین که بر غور و مناطق ضمیمه آن حکومت می کرد،
شافعی شده بود و برادرش شهابالدین که بر غزنی و مناطق اطراف آن حکومت می کرد، حنفی
شده بود.۱۷ در حدود سال ۵۵۷ق از فقهای بلخ و سمرقند سؤال شده بود که با اسماعیلیانی
که قصد توبه دارند، چگونه باید رفتار کرد. ملایم ترین جوابها این بوده است که آنان
باید تمامی کسانی را که گمراه ساخته و به کیش خویش در آورده اند، به دین اسلام
برگردانند. ولی عموماً توبه فرد اسماعیلی پذیرفته نمی شد و برای او چاره ا ی جز مرگ
نبود؛ به این دلیل که صریح ترین اظهارات ممکن بود در اندیشه فرد اسماعیلی، قابل
تعبیر به معنای مغایری باشد.۱۸
۳. ناصرخسرو و اسماعیلیه افغانستان
بدون تردید بزرگ ترین نقش را در گسترش کیش اسماعیلی و تعمیق تعالیم آن در
افغانستان، ناصرخسرو داشته است. وی که متکلمی دانشمند، فیلسوفی توانا، جهانگردی
ادیب و شاعری نامور در زبان فارسی بود، در سال ۳۹۴ق در بلخ متولد شد.۱۹
ناصرخسرو، پس از دوران جوانی و تحول عظیم روحی،۲۰و۲۱ سفر هفت ساله ای را به قصد
حج آغاز می کند و در آخر این سفر، به دیدار ابوتمیم معدبن علی المستنصر بالله،
خلیفه فاطمی در مصر نایل می آید و با داعیالدعات، مؤیدالدین شیرازی رابطه دوستی
برقرار می کند.۲۲ وی قبل از این سفر به کیش اسماعیلی درآمده بود.۲۳ ناصرخسرو سه سال
در قاهره ماند و به عنوان داعی تعلیم و تربیت یافت و در سال ۴۴۴ق به بلخ بازگشت و
به عنوان داعی، یا به گفته خودش «حجت خراسان»، کار خود را آغاز کرد و پایگاه سرّی
خود را در بلخ مستقر ساخت. اما پس از مدت کوتاهی، موفقیتهای او دشمنی علمای سنی را
که از پشتیبانی حکمرانان سلجوقی برخوردار بودند برانگیخت. سنیان او را به الحاد
متهم کردند و قرمطی و رافضی خواندند، خانه او را ویران کردند و حتی قصد جانش را نیز
داشتند. سرانجام، او را مجبور کردند تا خانه خود را ترک کند و به دره یمگان در
بدخشان پناه ببرد. یمگان در آن زمان جزء قلمرو امیر خودمختار بدخشان، علیبن اسد
بود که مذهب اسماعیلی و رابطه نزدیکی با ناصرخسرو داشت.۲۴
در یمگان نیز ناصرخسرو به تبلیغات اسماعیلی خود ادامه داد و در همان حال، مکاتبات
خود را با داعیالدعات، مؤیدالدین شیرازی و مرکز دعوت فاطمی در قاهره حفظ کرده
بود.۲۵ مطابق روایات محلی اسماعیلیان امروز بدخشان که از ناصرخسرو به عنوان «شاه
سید ناصر» نام می برند و هنوز برای او احترام بسیاری قائل اند و برخی از آثارش را
حفظ کرده اند، این ناصرخسرو بود که مذهب اسماعیلی را در بدخشان رونق بیشتری بخشید.
بدخشان پس از این یکی از مراکز اسماعیلیه و پایگاه اسماعیلیان نزاری پس از تخریب
قلعهالموت در ایران شد و به گنجخانه نوشته های نزاری تبدیل گردید.
ناصرخسرو دست کم تا هفتاد سالگی زنده بود و در یمگان در تاریخ نامعلومی بعد از سال
۴۶۵ق درگذشت.۲۶ قبر او که بر فراز تپه کوچکی قرار دارد، در یمگان و در قریه امروزی
حضرت سید نزدیک فیضآباد (پایتخت بدخشان افغانستان) واقع شده است. ساکنان محلی که
مقبره را همچون زیارتگاهی پاس می دارند و مدعی اند که سید و از اعقاب ناصرخسرو
هستند، در نهایت شگفتی، همه، سنیان متعصبی هستند که شدیداً اسماعیلیان بدخشان و
جاهای دیگر را از آمدن به زیارت مقبره منع می کنند. آنها همچنین معتقدند که جدشان،
ناصر، یک پیر صوفی و مانند خودشان سنی مذهب بوده و هیچ رابطه ای با اسماعیلیه
نداشته است.۲۷
قابل ذکر است که برخی محققان ورود اسماعیلیه در بدخشان را همزمان با ورود ناصرخسرو
به آنجا و به دست او می دانند.۲۸ اما اسماعیلیه از قرن سوم هجری در این منطقه فعال
بوده و ورود کیش اسماعیلی حداقل در پایان قرن سوم در بدخشان و نواحی آن قطعی است.
علیبن اسد، حکمران خودمختار بدخشان، خود، اسماعیلی بوده و ناصرخسرو با علم به
اینکه اسماعیلیان بدخشان و درّه های آنجا پناهگاه امنی برای او خواهند بود، به آنجا
پناه می برد.
در روزگار محمدبن بزرگ امید، سومین داعی قهستانی (۵۵۷ ـ ۵۳۲ق)، داعیان نزاری قهستان
کوششهای بسیاری برای رخنه در مرکز افغانستان (غور) به خرج دادند۲۹ و در اواخر دوره
الموت، نزاریان قهستان دو داعی به قهستان فرستادند.۳۰ از زمان ناصرخسرو تا حمله
مغول، از تاریخ اسماعیلیان افغانستان و آسیای مرکزی اطلاع فراوانی در دست نیست. در
دوره اخیر الموت بود که اسماعیلیان بدخشان و احتمالاً غور در نتیجه فعالیتهای
داعیان قهستانی، به امامت نزاری قائل شدند. پیش از این تاریخ، اسماعیلیان این
منطقه، بیرون از دایره شقاق نزاری ـ مستعلوی و خارج از محدوده دولت نزاریان در
ایران قرار داشتند. این امر را روایات محلی نزاریان بدخشان که آغاز دعوت نزاری را
در آن منطقه در نیمه قرن ششم قرار می دهند، تأیید می کنند.۳۱
نخستین داعی قهستانی، سید شاه ملنگ بود که حکمرانی خود را در شغنان، یکی از نواحی
عمده بدخشان، مستقر ساخت. به دنبال او داعی دومی به نام میر سید حسن شاه خاموش روی
کار آمد. این داعیان، سلسله پیران و میران را تشکیل دادند که بر شغنان، روشان و
نواحی مجاور بدخشان در منطقه آمودریای بالا (جیحون علیا) تا روزگاران جدید حکومت
می کردند.۳۲
۴. اسماعیلیان افغانستان در دوره مغولیان و تیموریان
(قرن هفتم تا نهم هجری)
حمله چنگیز به افغانستان در سال ششصد قمری آغاز شد که علیرغم مقاومت سرسخت
مردم افغانستان، مغولها بر بیشتر این سرزمین مسلط شدند. پیامد حمله مغول به این
کشور، آسیبهای بزرگی بود که بر فرهنگ، اقتصاد و اجتماع آن وارد شد و شهرهای
گوناگون تخریب گردید. حدود صد سال پیش از این مقطع، یعنی در سال ۴۸۷ق، اسماعیلیه در
مجموع جهان اسلام به دو شاخه نزاری و مستعلوی تجزیه شده بود و در قهستان ایران
سلسله نزاری حاکم بود. قلعه الموت (پایگاه اسماعیلیان نزاری در ایران) در سال ۶۳۳ق
به دست مغولها تخریب گردید و حکومت قهستان توسط مغولان به حاکمان سنی آلکرت
(حاکمان هراتی) واگذار شد.
حکیم سعدالدینبن شمسالدین، معروف به نزاری قهستانی، نخستین مؤلف نزاری پس از
الموت، در آغاز جوانی در دستگاه اداری مؤسس آلکرت، یعنی شمسالدین محمد اول (۶۷۶ ـ
۶۴۳ق) و جانشینان او خدمت می کرد. روش نزاری قهستانی که بیانی شاعرانه و صوفیانه
داشت تا اندیشه های اسماعیلی خود را پنهان کند، الگوی بسیاری از نویسندگان بعدی
نزاری در افغانستان، ایران و آسیای مرکزی شد.۳۳ کوههای پامیر و هندوکش و مناطق
بدخشان که در حصار این کوهها بود، از بلیه مغول مصون ماند۳۴ و پناهگاهی برای
اسماعیلیان نزاری شد که از بیم قتلعام مغول از قهستان فرار کرده بودند.
در این دوره، اسماعیلیان بدخشان و نواحی پیرامون آن که پیش از سقوط الموت به امامان
نزاری ایمان آورده بودند، از تأثیرات حمله مغول به دور ماندند و در دوره بعد از
الموت، سنت ادبی تا حدی ویژه از آن خود به وجود آوردند. اینان با اهمیت دادن ویژه
به آثار ناصرخسرو، مقدار زیادی از آثار موجود نزاری را از دوره الموت و بعد از آن
که به زبان فارسی نوشته شده بود، حفظ کردند.۳۵
قاسم شاه، فرزند شمسالدین محمد، نیز شمسالدین سبزواری را با اعطای منصب پیر به
سوی شرق ایران فرستاد. وقتی شمسالدین سبزواری وارد بدخشان شد، مردم بسیاری به
دیدار او شتافتند و او آنان را به پذیرش مذهب اسماعیلی و ادای سوگند بیعت با امام
قاسم شاه ملزوم ساخت. وی پس از آن در تبت صغیر، غزنی، چیناب، وانلنگری، دره های
هندوکش و پامیر، کشمیر و هندوستان به انجام مأموریت پرداخت.۳۶
بدخشان و نواحی آن در نیمه نخست قرن نهم هجری جزء امپراطوری تیموری درآمد. پس از
آن، بدخشان را ازبکها گرفتند، ولی میران اسماعیلی شغنان، همانند سلسله تیموریان
محلی، پیوسته در برابر ازبکها مقاومت میکردند. در سال ۹۱۳ق شاه رضیالدینبن
طاهر، یکی از امامان محمد شاهی، از پایگاه دعوت خود در شرق ایران به بدخشان آمد و
به کمک پیروان محلی خود زمام حکومت بخشی از بدخشان را به دست گرفت. در جنگ سال ۹۱۵
هجری، شاه رضیالدین کشته شد و در نتیجه، نزاریان بدخشان که آن زمان از شاخه محمد
شاهی بودند، به شدت به وسیله امیران تیموری محل مورد آزار و اذیت قرار گرفتند.۳۷
پس از این، رابطه اسماعیلیه با تصوف پررنگ شد و اسماعیلیان خود را در پشت خرقه
صوفیان پنهان کردند.۳۸ سلطه مغولان و تیموریان بر افغانستان به صورت کلی سبب شد که
مدارس، کتابخانه ها، نخبگان و مجموعه فرهنگ به شدت صدمه ببیند و گونه ای روحیه
تقدیرگرایی به وجود آید. تحت چنین شرایطی، علاوه بر اسماعیلیان، مردمان دیگری نیز
به زیّ صوفیان درآمدند که تا امروز هم این جریان به اشکال گوناگون در این سرزمین به
حیات خود ادامه داده است.۳۹
۵. اسماعیلیان افغانستان در دوره انجدان (قرن نهم و دهم هجری)
در نیمه نخست قرن نهم هجری، امامان نزاری قاسم شاهی در زیّ پیران صوفی در
انجدان سر برآوردند. انجدان که در مرکز ایران، در حوالی محلات و قم واقع است، مدتی
بیش از دو قرن مقر امامان نزاری قاسم شاهی باقی ماند.۴۰ مستنصر بالله دوم (۸۸۵ ـ
۸۶۸ش) نیز عده ای از داعیان معتمد خویش را به نقاط مختلف ایران، افغانستان و آسیای
مرکزی فرستاد.۴۱
وقتی شاه اسماعیل صفوی (۹۳۰ ـ ۹۰۷ق) دستور قتل شاه طاهر، معروف ترین امام سلسله
نزاری قاسم شاهی در دوره انجدان را در سال ۹۲۶ق صادر کرد، شاه طاهر به هندوستان
گریخت و فعالیتها و خدمات خود را در احمدنگر هندوستان آغاز کرد. در دوره ای که او
در احمدنگر به سر می برد، چند نفر از داعیان بدخشان، از جمله میرزا صوفی و میرزاجان
محمد کابلی و سید حیدرشاه، سیدشاه محمد و برخی دیگر از بدخشانیها، به دیدار او
آمدند و امام آنان را راهنمایی نمود.۴۲
دوره انجدان شاهد تجدید حیات فعالیتهای ادبی نزاریان بود. قدیمی ترین نتیجه این
تجدید حیات ادبی به زبان فارسی به وسیله ابواسحاق قهستانی (نیمه دوم قرن نهم هجری)
و خیرخواه هراتی (متوفای بعداز ۹۶۰ق) پدید آمد. محمدرضا بن سلطان حسین غوریانی
هراتی، معروف به خیرخواه هراتی، نویسنده و شاعری پرکار بود. امام مستنصر بالله دوم
او را به عنوان داعی به جانشینی پدرش که از داعیان یا پیران محلی در زادگاه خویش در
مغرب افغانستان بود، نصب کرده بود.۴۳
سخنان مستنصر بالله دوم در کتاب پندیات جوانمردی و دیگر آثار خیرخواه هراتی منعکس
شده است. نسخه های پندیات جوانمردی هنوز در مجموعه های خطی نزاری در بدخشان و دیگر
مناطق اسماعیلینشین افغانستان نگهداری می شود. عبدالسلام شاه نیز به تبعیت از
پدرش، مستنصر بالله دوم، نزاریان محمد شاهی افغانستان را دعوت کرد که بیعت خود را
تغییر دهند و به متابعت از امامان بر حق، یعنی امامان قاسم شاهی بپردازند.۴۴
در قرن نهم، باید از یکی از نویسندگان سرشناس اسماعیلیان در بدخشان، یعنی سهراب ولی
بدخشانی نام برد که در حوالی ۸۵۶ به تألیف اشتغال داشته است. از نوشته های مهم او
سی و شش صحیفه است که در زبان بدخشانیهای امروز بدین نام مشهور است و در اصل صحیفه
الناظرین نام داشته است. کتاب دیگر او رساله ای بدون عنوان است. علاوه بر این،
رسالات و کتب دیگری نیز برای او نام برده اند. بدخشانیها در قرن نهم و دهم
نویسندگان دیگری نیز داشته اند.
۶. اسماعیلیان افغانستان در قرون اخیر
۱ـ۶. ابهامات و کمبود اطلاعات
متأسفانه، درباره تاریخ جدید اسماعیلیان افغانستان اطلاعات چندانی در دست
نیست. نه محققان خارجی در این زمینه کار مناسبی ارائه داده اند و نه مورخان
افغانستان به تاریخ و تحولات اسماعیلیه افغانستان بذل توجه نموده اند. خود
اسماعیلیان افغانستان نیز از قرن یازدهم به بعد و پس از خیرخواه هراتی و سهراب ولی
بدخشانی، نویسنده و شخص مطلع قابل توجهی نداشته اند. اسماعیلیان افغانستان در
دوره های اخیر تا حدی از لحاظ علمی و فرهنگی در انحطاط افتادند و در عقایدشان
خرافی تر شدند و سرشان را در لاک تقیه فرو بردند و این تقیه افراطی ایشان کار را
برای محقق دو چندان مشکل مینماید.
۲ـ۶. آقاخان ها و اسماعیلیان افغانستان
آقاخان محلاتی که رهبر نزاریان و از نوادگان رهبران انجدان بود، در زمان
فتحعلیشاه قاجار با حکومت درگیر شد و در سال ۱۲۵۸ق به افغانستان فرار نمود. آقاخان
در قندهار مستقر شده بود و نمایندگان پیروانش از بدخشان و اماکن دیگر دور او جمع
شدند.۴۵ جوامع اسماعیلی این مناطق اکنون می کوشیدند تا تماسهای مستقیم تری با امام
خویش برقرار کنند.
انگلیسیها وضعیت اسماعیلیان کابل و اطراف آن را نیز بررسی کرده بودند. راولینس،
تحصیلدار انگلیسی قندهار، گفته بود که یکصد خانوار در کابل اعتقاد به خدا بودن
آقاخان دارند.۴۶ سرانجام، قیام محمد اکبرخان در قندهار سبب شد که آقاخان به تبع
انگلیسیان شهر را ترک گوید و به سند پناه ببرد.۴۷
۳ـ۶. عبدالرحمن خان و سرکوب اسماعیلیان
عبدالرحمن خان که در استبداد گوی سبقت را از همه حکام افغانستان برده بود، به طور
گسترده به قلع و قمع شیعیان پرداخت. طبیعتاً مظالم عبدالرحمن بر اسماعیلیان
افغانستان نیز بیسابقه بوده است.
در سال ۱۳۰۵هـ. اسماعیلیان به دلیل استنکاف از پرداخت مالیات، توسط عبدالرحمن تحت
تعقیب قرار می گیرند. هزاره های اسماعیلیِ مناطق ترکمان، پارسا و شیخ علی (مناطقی
در ولایت پروان) سرکشی می کنند و با حاکم محلی خود درگیر می شوند و او را زندانی
می کنند. در سال ۱۳۰۶هـ.. مناطق چندی که اسماعیلینشین بودند، توسط دولت سرکوب و
احیاناً از جایی به جایی کوچ داده می شوند. این مناطق عمدتاً در ولایت بدخشان بوده
است (مثل رستاق، شغنان، دوشان، حضرت امام و…).۴۸
اسماعیلیان، یا به تعبیر ملا فیض محمد کاتب هزاره، «هزارههای آقاخان محلاتی مشرب»،
از مناطق شیخ علی و تاله و برفک در سال ۱۳۰۷هـ. به تمرد از حکومت پرداختند و در پی
آن، حکومت به سرکوب آنان میپردازد و در این سرکوب، غیر اسماعیلیان منطقه نیز به
کمک نیروهای دولتیِ اعزام شده از کابل برمیخیزند. پس از مدتی در همین سال درگیری
شدید دیگری بین نیروهای دولتی و اسماعیلیان از طوایف «کرم علی»، «علی جم» و «نیک
پی» (از هزارههای شیخ علی) اتفاق میافتد. در ادامه جنگ و گریز، سرانجام هزاره های
اسماعیلی به سنگلاخها و مغارات و سوراخهای کوهها پناه می برند و عبدالرحمن خان
دستور می دهد که جنگجویان دولتی همه اموال ایشان را تملک کنند و اسیران را به کابل
بفرستند.۴۹
دو درگیری شدید دیگر نیز در همان سال بین اسماعیلیان شیخ علی و نیروهای دولتی
اعزامی از کابل پیش می آید و در نتیجه، حکومت عده ای از هزاره های اسماعیلی را از
شیخ علی به فیض آباد بدخشان، چند خانوار را به دره نعلبک دوآب و ۵۳ خانوار از اهل
ترمیشی را به بلخ و مزار شریف تبعید می کند و عدهای هم به کوهها پناه میبرند.
برخی از اسماعیلیان شیخ علی نیز به گرشک و لهوگرد در هرات تبعید میشوند و تعدادی
هم درکارگاههای پردهبافی و کرسی نیین و کارخانه چرمگیری و حکاکی به کار گمارده
می شوند.۵۰
در سال ۱۳۰۸هـ. نیز بین نیروهای دولتی با اسماعیلیان هزاره شیخ علی درگیری پیش
میآید که در اثر آن، اسماعیلیان به شدت سرکوب می شوند و افسران دستور میدهند که
نظامیان، اموال، حیوانات، زنان و دختران ایشان را تملک کنند. اما این خودسری افسران
ظاهراً مورد پسند عبدالرحمن واقع نمیشود و دستور به بازگرداندن اموال و زنان و
دختران اسماعیلیان میدهد. اسماعیلیان که دیگر رمقی برای مقابله با دولت نداشتند،
با هر وسیلهای میخواستند حکومت را از خود راضی کنند؛ به همین جهت، اموالی را که
افسران و نظامیان از آنها به تاراج برده بودند، حتی پس از دستور عبدالرحمن به
بازگشت آن، به حکومت و شاه بخشیدند۵۱ تا شاید باعث دلنرمی حضرت والا نسبت به
خودشان شوند.
۴ـ۶. جغرافیای انسانی امروز اسماعیلیان افغانستان
وضعیت خفقان و استبداد و سرکوبهای شدید اسماعیلیان به دست حاکمان کشور در
سده های اخیر سبب شد که اسماعیلیان سر در لاک خود فرو ببرند و با پنهانکاری و لزوم
حفظ اسرار، برای شهروندان افغانستان ناشناخته باقی بمانند. اما آنگونه که قرائن
نشان می دهد، اسماعیلیان هرچند در مقیاس محدود، در اکثر شهرهای افغانستان حضور
دارند. ایشان در برخی موارد خود را اثناعشری معرفی می کنند و در موارد دیگری، در
پوستین سنیان یا صوفیان سنی درآمده اند و تشخیصشان برای دیگران تا اندازه ای مشکل
است؛ هرچند در برخی ولایات مذهب خود را آزادانه آشکار می کنند. آنچه مسلم است،
شیعیان اسماعیلی در ولایات ذیل حضور دارند:
۱. بدخشان: از زمان ناصرخسرو به بعد، تمرکز بیشتر اسماعیلیان در
بدخشان و نواحی آن بوده است. اسماعیلیان نزاری بدخشان که از آغاز قرن سیزدهم هجری
از فرقه محمدشاهی به پیروی از امامان قاسمشاهی گرویدند، بیشترین اسماعیلیان
افغانستان هستند. بر اثر تعیین مرز بین روسیه و انگلیس، تماس اسماعیلیان با
رهبرانشان کم شد. آخرین تماس آقاخان سوم با پیروانش در این مناطق، در سال ۱۹۲۳ بود
که در این سال وی پیر سبزعلی (متوفای ۱۹۳۸م) را که از مردم خوجه بود، به عنوان سفیر
خویش در بدخشان منصوب کرد.۵۲
نظام شورایی متحدالشکل و هیأتهای وابسته آن که بر اساس «قانون اساسی مسلمانان شیعه
امامی اسماعیلی» در سال ۱۹۸۶م و به دست پرنس کریم آقاخان چهارم ایجاد شد، جماعتهای
اسماعیلی بدخشان افغانستان و تاجیکستان و دیگر اسماعیلیان افغانستان را در بر
نگرفته است، چنان که اسماعیلیان ایران نیز از شمول آن خارج اند.۵۳ این جوامع از
طریق نظامهای دیگری که مبتنی بر کمیته های خاص است اداره می شوند. در سالهای
اخیر، توجه خاصی به امور مذهبی و اجتماعی ـ اقتصادی اسماعیلیان بدخشان می شود.
سنت ادبی خاص جماعت نزاری بدخشان و نواحی مجاور آن، لایه های متعددی از ادبیات
اسماعیلی را عرضه می دارد. ایشان کتاب مجهول المؤلف ام الکتاب، آثار اصلی و جعلی
ناصرخسرو، آثار فارسی دوره الموت و بعد از الموت، از جمله رسالاتی را که تلفیق آرای
اسماعیلی را با اندیشه های صوفیانه نشان می دهد، و آثار ناشناخته ای را که انتساب
آنها به نزاریان قطعی نیست، برای ما حفظ کرده اند و نقش بسیار مهمی در حفظ ادبیات
نزاری که به زبان فارسی نوشته شده است، داشته اند.۵۴
آنها در سید بودن ناصرخسرو تردیدی به خود راه نمی دهند و اسناد و مدارکی نیز در
این زمینه ارائه می کنند.۵۵ قبر ناصرخسرو امروزه به عنوان یک زیارتگاه در یمگان
مطرح است، ولی بیشتر زائران و خادمان آن اهل سنت اند که معتقدند سید و از اولاد شاه
سید ناصرند.۵۶
یکی از خصوصیات اصلی بدخشانیان این است که عنوان اصلی کتاب را نمی آورند و تعداد
ابواب یا فصول آن را عنوان قرار می دهند. آنان کتاب روضه التسلیم، منسوب به خواجه
نصیرالدین طوسی را که به ۲۸ تصور تقسیم شده است، تصورات نام نهاده اند. کتاب صحیفه
الناظرین سید سهراب ولی بدخشانی که به ۳۶ صحیفه تقسیم شده است، سی و شش صحیفه نام
گرفته است؛ چنانکه یکی از کتب اصلی ناصرخسرو نیز به شش فصل شاه سید ناصر معروف
است.
در مقدمه تاریخ بدخشان به نقل از استاد خلیلالله خلیلی راجع به مقبره ناصرخسرو
مطالبی درج شده است که به آگاهی افزون تر از نفوذ مذهب اسماعیلیه و جایگاه آن در
بدخشان کمک می کند.۵۷
۲. کابل: در ولایت کابل و نواحی آن نیز تعدادی اسماعیلی حضور دارند که ایشان
نیز تا قرن یازدهم و دوازدهم هجری پیرو سلسله نزاری محمدشاهی بوده اند، ولی پس از
آن به سلسله قاسمشاهی گرویده اند و از امامان آقاخانی پیروی می کنند.۵۸ اسماعیلیان
کابل و نواحی آن به «علیاللهی» معروف اند.۵۹
۳. بامیان: در ولایت بامیان، اسماعیلیان در این مناطق زندگی می کنند: ۱. شیبر؛
۲. شنبل؛ ۳. عراق و ۴. درّه شکاری.۶۰ حاج کاظم زیدانی می گوید:
در مناطقی چون درّه شکاری و بامیان، آثار قلعه های مخروبه زیادی به جای مانده است
که به نظر می رسد از آن اسماعیلیان بوده اند. زیرا باقلاع «الموت» و سایر قلعه های
اسماعیلی شباهت دارند.۶۱
۴. میدان: در ولایت وردک و میدان نیز اسماعیلیان در این مناطق حضور دارند: ۱.
سیاه سنگ؛ ۲. کالو۶۲ و ۳. بهسود. اسماعیلیان بهسودی همانند اثناعشریها، مراسم محرم
و عزاداری برپا می دارند و در آداب خود تفاوت چندانی با اثناعشریها ندارند، هرچند
از سوی اثناعشریها تحقیر و به عنوان غلات شناخته می شوند.۶۳ بر اساس گفته برخی
شاهدان عینی، اینان به ظواهر شرع و نماز و روزه نیز تقید و التزام ندارند. در برخی
منابع نیز ایشان «علیاللهی» نامیده شده اند. تیمور خانوف از برنس چنین نقل می کند:
«به شهادت برنس در سال ۳۰ قرن ۱۹ یک نفر از رهبران علیاللهی که در ایران و ترکیه
پیرو داشت، کوشش کرد در منطقه بهسود تبلیغاتی را به نفع خود راه اندازد، اما آن
فعالیتها به یک جنگ واقعی مذهبی مبدل گشته و با نابودی کامل فرقه علیاللهی پایان
یافت.» (کتاب مسافرت به بخارا، قسمت ۱ـ۲، چاپ مسکو، ۱۸۹۴م، صص ۲۶۳ـ۲۶۴). روحانیون
شیعه مذهب و همچنین رهبران طوایف هزاره دائماً می کوشند تا هیچ فرقه مذهبی دیگری در
مناطق اشغالی آنها نفوذ ننماید.۶۴
۵. پروان: بعد از ولایت بدخشان، یکی از مراکز پرتراکم اسماعیلیه، ولایت پروان
است و بیشتر اسماعیلیان امروزی ولایت کابل نیز از پروان بدانجا نقل مکان کرده اند.
بیشترین مناطق اسماعیلینشین در پروان، درّه شیخ علی و سرخ پارساست که شامل این
طوایف هزاره می شود: ۱. علی جم؛ ۲. کرمعلی؛ ۳. نیک پی؛ ۴. برمک و…۶۵ از ولایت
پروان، دانشجویانی اسماعیلی در جمهوری اسلامی ایران مشغول تحصیل اند که متعلق به
طایفه کرمعلی هستند. چنانکه قبلاً هم گفته شد، در اثر تنشهای طوایف شیخ علی و سرخ
پارسا با حکومت عبدالرحمن خان جابر، بسیاری از خانواده های این طوایف در مناطق غربی
و شمال شرقی افغانستان تبعید و پراکنده شدند. علاوه بر دانشجویان، خانواده های
دیگری از طوایف شیخ علی و سرخ پارسا نیز امروز در ایران حضور دارند.
۶. بغلان: در ولایت بغلان، اسماعیلیان در این فرمانداریها سکونت دارند: ۱.
دوشی؛ ۲. تاله؛ ۳. برفک؛ ۴.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 