پاورپوینت کامل تفتازانی؛ اشعری یا ماتریدی ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تفتازانی؛ اشعری یا ماتریدی ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تفتازانی؛ اشعری یا ماتریدی ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تفتازانی؛ اشعری یا ماتریدی ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint :

۷۳

چکیده

اهل سنت و جماعت به دو فرقه اشاعره و ماتریدیه تقسیم می شوند. این دو فرقه هر چند
در کلیات عقاید اشتراکات فراوانی دارند، اما مسائل اختلافی میان آنان نیز بسیار
است. در مورد تعداد مسائل اختلافی میان این دو فرقه و نیز در مورد ماتریدی یا اشعری
بودن برخی از شخصیت های اهل سنت اختلاف نظر وجود دارد. از جمله شخصیت های مورد
اختلاف، سعد الدین مسعود بن عمر تفتازانی(۷۲۲ـ۷۹۱ق) است که شخصیتی مهم و دانشمندی
ذوالفنون است. این مقاله با مراجعه مستقیم به آرای وی، مکتب کلامی اش را مورد بررسی
قرار داده و به این نتیجه می رسد که ایشان اشعری بوده است از این رو در اکثر موارد
اختلافی میان دو فرقه، جانب اشاعره را می گیرد.

واژه های کلیدی:تفتازانی، اشاعره، ماتریدیه، اشعری، ماتریدی، اهل سنت و جماعت.

اهل سنت و جماعت به لحاظ اعتقادی به دو فرقه نسبتاً بزرگ تقسیم می شوند. این دو
فرقه عبارت اند از: اشاعره، پیروان ابوالحسن اشعری که در فقه، عموماً شافعی، حنبلی
یا مالکی اند؛ و ماتریدیه، پیروان ابومنصور محمد بن محمد ماتریدی سمرقندی(۳۳۳ق)، که
در فقه عموماً پیرو ابوحنیفه اند و به «اهل سنت حنفی» نیز معروف اند.

این دو فرقه در اصول و کلیات عقاید، اشتراکات فراوانی دارند و به دلیل وجود همین
اشتراکات، هر دو فرقه نام «اهل سنت و جماعت» را به خود گرفته اند، اما این اشتراکات
در حدی نبوده است که آنها را به وحدت کامل برساند و باعث شود که در حقیقت، هر دو
فرقه، یک فرقه تلقی شوند، بلکه اختلافات مهمی نیز میان آنها وجود دارد.

در این میان، هم در مورد تعداد مسائل اختلافی میان این دو فرقه و هم در مورد
ماتریدی یا اشعری بودن برخی از شخصیتهای اهل سنت، اختلاف وجود دارد. از جمله این
شخصیتها سعد الدین مسعود بن عمر تفتازانی(۷۲۲ ـ ۷۹۱ق) است. او از دانشمندان بسیار
مهم، متفکر و ذوالفنون اهل سنت است. مشهور و معروف این است که وی اشعری است، اما در
این میان افرادی نیز مدعی شده اند که وی از ماتریدیه است.

ابوالحسنات لکنوی در فوائد البهیه فی تراجم الحنفیه به این اختلاف اشاره کرده است و
می نویسد:

در مورد اینکه تفتازانی حنفی است یا شافعی، میان علما اختلاف است. برخی به دلیل
تألیفات گسترده تفتازانی در فقه حنفی، وی را حنفی دانسته اند که از جمله آنها
می توان به شیخ زین بن نجیم مصری، سیداحمد طحطاوی و ملاعلی قاری اشاره کرد، اما
برخی دیگر، از جمله صاحب کشف الظنون، حسن جلبی، کفوی و سیوطی وی را شافعی
دانسته اند و در عین حال اقرار کرده اند که وی تصانیف گسترده و ارزشمندی در فقه و
عقاید حنفی دارد.۱

سیداحمد طحطاوی نیز که از علمای حنفی است، به استناد سخن ابن نجیم مصری، تفتازانی
را حنفی دانسته، ادعا کرده است که ریاست حنفیان در آن زمان به او منتقل شده است.۲

از کسانی که تفتازانی را حنفی و ماتریدی دانسته اند، می توان شمس الدین سلفی،
نویسنده کتاب حجیم الماتریدیه و موقفهم من توحید الاسماء و الصفات، دکتر عبدالفتاح
احمد فؤاد، نویسنده الفرق الاسلامیه و اصولها الایمانیه و علی ربانی گلپایگانی،
نویسنده مقاله ای با عنوان «ماتریدیه» را نام برد. دکتر عبدالفتاح احمد فؤاد
می نویسد:

گفته اند تفتازانی شافعی مذهب است، اما این خطاست و او حنفی مذهب و ماتریدی العقیده
و صاحب کتاب مشهور شرح العقائد النسفیه است.۳

از میان این افراد، شمس الدین سلفی بیشترین دفاع را از ماتریدی بودن تفتازانی کرده
است و بر این مطلب تأکید فراوان دارد. او می نویسد:

علامه ثانی، سعد الدین مسعود بن عمر تفتازانی حنفی، فیلسوف ماتریدیان است. گفته اند
او شافعی مذهب است، اما این غلط محض است و صواب این است که وی حنفی و ماتریدی است؛
زیرا ابن نجیم مصری حنفی، وی را از محققان متأخر حنفیه و در زمره صدر الشریعه و
ابن همام و اکمل ]الدین بابرتی[ برشمرده است و لکنوی نیز می گوید: سیداحمد طحطاوی
گفته است: «وی حنفی است و ریاست حنفیان در زمان او به وی منتهی شده است تا آنجا که
وی متصدی قضاوت در میان حنفیان بوده است». و نیز شیخ ابی عزه کوثری راجع به حنفی
بودن او تحقیقی کرده و تصریحات تفتازانی را بر حنفی بودن او ذکر نموده است. ملاعلی
قاری نیز در طبقات حنفیه به حنفی بودن او تصریح دارد؛ چنان که زبیدی وی را در شمار
بزرگان ماتریدیه و کتاب او یعنی شرح عقاید نسفیه را در شمار کتب مرجع ماتریدیه ذکر
کرده و کوثری نیز وی را در شمار ماتریدیه آورده است. همچنین احمدامین مصری و شیخ
احمد عصام کاتب و استادم دکتر محمد مدخلی، تصریح دارند که او در زمره کسانی است که
مذهب ماتریدی را یاری رسانیده اند….

حاصل اینکه از تصریح این علما و نیز از بررسی کتب تفتازانی برای من آشکار گردیده
است که وی فیلسوف ماتریدیان است؛ همان گونه که رازی(۶۰۶ق) فیلسوف اشعریان است.۴

به هر تقدیر، چنان که دیدیم، شمس الدین سلفی که بیشترین تأکید را بر ماتریدی بودن
تفتازانی دارد، در تبیین این دیدگاه به نصوص علما استناد کرده و در پایان بحث مدعی
شده است که از نصوص این علما و نیز از بررسی کتب تفتازانی برای او آشکار شده که
تفتازانی ماتریدی است، اما وی هیچ شاهدی از کتب تفتازانی ارائه نداده است.

بنابراین، تنها دلیل او سخنان افراد دیگر است که تفتازانی از حنفیان و ماتریدیان
است، اما سخن آن افراد به چه میزان ارزشمند است؟ آیا با اعتماد به سخن آنان می توان
گفت که تفتازانی ماتریدی است؟ در این صورت، عالمان دیگری نیز تصریح دارند که وی
شافعی و اشعری است. از این رو، در پژوهش این امر باید دنبال معیار دیگری به جز
سخنان بزرگان باشیم.

معیاری که از همه بهتر و ارزشمندتر به نظر می رسد، مراجعه مستقیم به سخنان خود
تفتازانی است، اما نکته این است که در دو کتاب کلامی مهم او؛ یعنی شرح المقاصد(که
متن مقاصد را هم در اندرون خود دارد) و شرح العقائد النسفیه، هیچ تصریحی یافت
نمی شود که بر اساس آن، او خود را ماتریدی یا اشعری خوانده باشد. از این رو، به
سراغ ملاک دیگری می رویم و آن مراجعه به موارد اختلافی میان اشاعره و ماتریدیه و
تطبیق آرای تفتازانی در آن دو کتاب بر این موارد است. با این معیار می توان دریافت
آرای تفتازانی با کدام یک از دیدگاههای اشاعره یا ماتریدیه موافق است. در واقع، این
نیز نوعی مراجعه مستقیم به خود اوست.

نکته ای که قابل یاد آوری است، این است که در تعداد این مسائل اختلافی نیز اختلاف
وجود دارد. برخی از کسانی که به شمارش این اختلافها پرداخته اند، آنها را در سیزده
مسئله منحصر دانسته و برخی نیز آنها را به بیش از چهل و پنجاه مسئله رسانیده اند.

به هر تقدیر، اکنون مهم ترین این موارد را که نظر تفتازانی را نیز در آنها
یافته ایم، بر می شماریم و دیدگاه تفتازانی را با استناد به دو کتاب کلامی اش بیان
می داریم تا مشخص سازیم که تفتازانی اشعری است یا ماتریدی. البته موارد دیگری نیز
از این اختلافات وجود دارند که چون دیدگاه تفتازانی را در آنها نیافته ایم، به آنها
نمی پردازیم.

الف. موارد توافق با اشاعره

۱.حسن و قبح عقلی: ماتریدیان معتقدند حسن و قبح به معنای استحقاق مدح و ثواب و
استحقاق ذم و عقاب عقلی است، اما اشاعره آن را شرعی می دانند.۵

تفتازانی در این مورد صریحاً با اشاعره موافق است و معتقد است عقل حکم به حسن و قبح
ندارد، بلکه حسن و قبح به امر و نهی الهی و عین آنهاست. او می نویسد:

برخلاف دیدگاه معتزله، عقل به حسن و قبح به معنای استحقاق مدح و ذم نزد خداوند حکم
ندارد. از نظر ما حسن به امر(الهی)و قبح به نهی(الهی) و بلکه عین آن دو است.۶

۲. جواز تکلیف مالایطاق: ماتریدیان تکلیف به مالایطاق را جایز نمی دانند، اما جمهور
اشعریان تکلیف به مالایطاق را جایز می شمارند.۷

در این مورد نیز تفتازانی صراحتاً موافقت خود با اشاعره را اعلام می دارد و
می نویسد:

«تکلیف به مالایطاق محال نیست…اصحاب ما جواز تکلیف به مالایطاق و عدم تعلیل افعال
خداوند به اغراض را از فروع مسئله حسن و قبح و… قرار داده اند…۸

بنابراین، در این مورد تفتازانی آشکارا با اشاعره موافق است. افزون بر این، وی
عبارت «اصحاب ما» را به کار می برد و از این تعبیر معلوم می شود که اشاعره را اصحاب
خود می شمارد. همین مؤیدی بر اعتراف به اشعری بودن اوست.

۳. حکمت و اغراض در افعال الهی: ماتریدیان بر این باورند که افعال خداوند لزوماً
معلل به حکمتها و اغراض است و به حتم بر افعال الهی حکمت مترتب است، اما اشاعره این
امر را به نحو جواز و عدم لزوم می دانند. از نظر آنان، ممکن است حکمتی بر افعال
الهی مترتب نباشد و فعل الهی خالی از غرض باشد.۹

تفتازانی در این مورد نیز کاملاً با اشاعره موافق است و آشکارا اعلام می دارد که
«افعال خداوند معلل به اغراض نیست». او در این مورد با معتزله که قائل به تعلیل
افعال الهی به اغراض اند، مخالفت می کند و این دیدگاه آنان را که فعل خالی از غرض،
عبث است و سزاوار حکیم نیست، مورد نقد قرار می دهد.۱۰

۴. خدا و فعل قبیح: ماتریدیان معتقدند خدا کار قبیح انجام نمی دهد و اگر انجام دهد،
قبیح است، اما اشاعره می گویند: افعال خدا متصف به قبح نمی شود و حتی اگر او کار
قبیحی انجام دهد، قبیح نخواهد بود.۱۱

در این مورد نیز تفتازانی با اشاعره موافق است و مدعی است که خداوند کار قبیحی را
انجام نمی دهد و واجبی را هم ترک نمی کند؛ زیرا چیزی از خداوند قبیح نیست و چیزی هم
بر او واجب نیست، بلکه قبیح و واجب با شریعت پدید می آید و در فعل خداوند متصور
نیست.۱۲

۵. جواز عقلی عفو از کفر: ماتریدیان معتقدند عفو از کفر عقلاً جایز نیست، اما
اشاعره آن را جایز می دانند؛ هر چند که هر دو بر عدم جواز شرعی عفو از کفر، اتفاق
دارند.۱۳

تفتازانی در این مورد با اشاعره موافق است. وی می گوید:

کتاب و سنت تصریح می کنند که خدا عفوکننده و بخشاینده است و گناهان صغیره را مطلقاً
و گناهان کبیره را پس از توبه، عفو می فرماید و کفر را قطعاً عفو نمی کند؛ هر چند
عفو کفر عقلاً جایز است. برخی جواز عقلی آن را رد کرده اند و آن را با حکمت تفاوت
نهادن میان کسی که به غایت احسان نیکی کرده و کسی که به غایت زشتی بدی کرده است،
مخالف دانسته اند، ولی ضعف این سخن آشکار است.۱۴

۶. صفت تکوین: یکی دیگر از اختلافات اشعریان و ماتریدیان بر سر صفت تکوین است.
ماتریدیان تکوین را صفتی ازلی برای خداوند می دانند؛ اما اشاعره آن را نمی پذیرند،
بلکه امری اعتباری می دانند که از نسبت مؤثر به اثر در عقل حاصل می شود.۱۵

تفتازانی در این مورد کاملاً جانب اشاعره را می گیرد و با ماتریدیان مخالفت می کند
و استدلالهای آنان را پاسخ می گوید. او می نویسد:

قول به تکوین از شیخ ابومنصور ماتریدی و پیروان او مشهور است و ایشان آن را به
قدمای خود نسبت می دهند…و آن را به خارج ساختن معدوم از عدم به وجود، تفسیر
می کنند.۱۶

وی پس از ذکر استدلالهای ماتریدیان، دو دلیل بر رد آن استدلالها می آورد. تفتازانی
در دلیل نخست می گوید: بر اساس تفسیر خود ماتریدیان از صفت تکوین، این صفت نسبت و
اضافه ای است که عقل آن را از نسبت مؤثر به اثر، اعتبار و انتزاع می کند و در
نتیجه، تکوین یک صفت عینی و ازلی نیست. او در دلیل دوم نیز به این نکته اشاره
می کند که اگر تکوین ازلی باشد، لازم می آید مکوّنات نیز ازلی باشند۱۷و این عین
استدلالی است که سایر اشعریان در رد ماتریدیان آورده اند.

بنابراین، از لحن عبارت او پیداست که اولاً وی به هیچ وجه خود را از ماتریدیان
نمی داند؛ چون این نظریه را به ماتریدی و پیروان او نسبت می دهد و ثانیاً خود نیز
با صفت تکوین کاملاً مخالف است و در دو دلیلی که در رد ماتریدیان می آورد، عیناً
دیدگاه اشعریان را منعکس می سازد.

تفتازانی در شرح عقائد نسفی نیز تلویحاً جانب اشاعره را می گیرد و پس از ذکر ادله
ازلی بودن صفت تکوین می نویسد:

مبنای این ادله این است که تکوین صفتی حقیقی همانند علم و قدرت است و متکلمان محقق
معتقدند که تکوین از اضافات و اعتبارات عقلی است؛ همانند اینکه خداوند قبل از هر
چیزی و با هر چیزی و بعد از هر چیزی است و ذکر زبان ما و معبود ماست و ما را
می میراند و زنده می کند.

آنچه در ازل حاصل می گردد، مبدأ آفرینش و روزی دادن و اماته و احیاست و دلیلی در
کار نیست که تکوین صفت دیگری غیر از قدرت و اراده باشد.۱۸

۷. کلام خدا: ماتریدیان معتقدند قرآن کلام الهی است که به عنوان قول بدون کیفیت از
خدا ظاهر شده و امری متکثر است، اما اشعریان معتقدند کلام خدا امر واحد است. در عین
حال، اشعریان در کیفیت وحدت کلام الهی، اختلاف دارند و بعضی به وحدت شخصی و برخی به
وحدت نوعی آن که همان خبر باشد، قائل شده اند.۱۹

تفتازانی در این مورد نیز در اصل واحد دانستن کلام الهی جانب اشاعره را می گیرد و
می نویسد: «مذهب ما این است که کلام ازلی خدا واحد است که به حسب تعلق، تکثر
می یابد.»۲۰

۸. تفسیر صفت قدرت: ماتریدیان قدرت را صفت ازلی خداوند می دانند که بر اساس اراده
]به اشیا[ تعلق می گیرد؛ یعنی صدور اثر از قادر، ممکن و ترک آن برای او مقدور است،
اما اشاعره گفته اند: قدرت صفتی است که به هنگام تعلق به مقدورات، در آنها اثر
می گذارد.۲۱

تفتازانی در شرح عقاید نسفیه، قدرت را دقیقاً مطابق رأی اشعریان تفسیر می کند و
می نویسد:

«قدرت صفتی ازلی است که به هنگام تعلق به مقدورات، در آنها اثر می گذارد.»۲۲در
کتاب مقاصد، تصریحی به این مطلب ندارد و رأی او چندان روشن نیست و صرفاً قدرت را به
تمکن از فعل و ترک تفسیر کرده۲۳و گویی به اختلاف اشاعره و ماتریدیه توجه نداشته
است.

۹. صفات خبری: ماتریدیان معتقدند اثبات وجه و ید و… برای خدا حق است؛ لیکن تنها
اصل این صفات معلوم و وصف و کیفیت آنها مجهول است و با عجز از درک وصف، نمی توان
اصل را ابطال کرد، اما جمهور اشاعره معتقدند که اینها مجاز و کنایه از معانی دیگری
همچون قدرت و بصرند. از خود اشعری بر هر دو دیدگاه روایت وجود دارد.۲۴

تفتازانی در این خصوص نیز با اشاعره موافق است و می نویسد:

برخی از صفات در ظاهر شرع وارد شده اند که حمل آنها بر معانی حقیقی شان محال است؛
مثل استواء، ید، وجه، عین و… . از شیخ ]ابوالحسن اشعری[ روایت شده که هر یک از
اینها صفتی زائد]بر ذات[ است، اما حق این است که اینها مجاز و تمثیل اند و این نیز
یکی از دو قول شیخ ]ابوالحسن اشعری[ است.۲۵

۱۰. تعریف ایمان: جمهور ماتریدیان ایمان را «تصدیق و اقرار» می دانند و «اقرار» را
جزء و رکن ایمان می شمارند، اما اشاعره ماهیت ایمان را «تصدیق» و اقرار را شرط آن
می دانند. در نظر آنان، اقرار برای افراد قادر به نطق، شرط ایمان، اما خارج از
ماهیت آن است. در این مورد، شخص ابومنصور ماتریدی با اشاعره موافق است، اما پیروان
او همان اعتقادی را دارند که گفتیم.۲۶

تفتازانی در شرح عقاید نسفی، پس از نقل قول نسفی در این باره که ایمان عبارت است از
«التصدیق بما جاء به من عندالله و الاقرار به»، دیدگاه اشعریان را نقل و با عباراتی
ملایم تأیید می کند و از نصوص قرآن بر آن دلیل و شاهد می آورد. او می نویسد:

جمهور محققان معتقدند ایمان «تصدیق به قلب» است و اقرار شرط اجرای احکام ]مسلمانی[
در دنیاست. این مختار شیخ ابومنصور ماتریدی است و نصوص نیز آن را تأیید می کند.۲۷

هر چند تفتازانی در شرح مقاصد به این معنا تصریح نمی کند، اما تأکید می ورزد که
ایمان صرف تصدیق قلبی است و اعمال در آن دخالتی ندارد.۲۸

۱۱. استثنا در ایمان: استثنا در ایمان این است که آدمی بگوید: «من مؤمنم؛
ان شاءالله.» اشاعره استثنا در ایمان و گفتن «ان شاءالله» را جایز می دانند، اما
ماتریدیه آن را جایز نمی شمارند و معتقدند که استثنا در ایمان نشانه شک و تردید و
منافی تصدیق است.۲۹

تفتازانی در این مسئله نیز همگام با اشاعره چنین اعلام می دارد: «مذهب ما صحت
استثنا در ایمان است؛ به گونه ای که چه بسا(گفتنِ) «من مؤمنم، إن شاءالله» بر
(گفتن) «من حقیقتاً مؤمنم» مقدم است.» وی بر صحت استثنا در ایمان چندین دلیل
می آورد و تأکید می ورزد که این استثنا نشانه شک و تردید نیست تا با تصدیق منافات
داشته باشد.۳۰

او در پایان می نویسد:

خلاصه اینکه مؤمن در ثبوت ایمان و تحقق آن در زمان حال و نیز در عزم و جزم خود به
ثبات ایمان و بقای بر آن در آینده، تردید نمی کند، لیکن از پایان کار می ترسد و
رجای حسن عاقبت دارد و در نتیجه، ایمان موافات را که وسیله نجات و رسیدن به درجات
است، به مشیت الهی منوط می کند.۳۱

۱۲. تشکیکی بودن ایمان: ماتریدیان معتقدند ایمان تشکیک بردار نیست، اما اشعریان
معتقدند ایمان قابل زیاده و نقصان است.۳۲

تفتازانی در هر دو کتاب خود، هر دو دیدگاه را منعکس می کند و ادله هر یک را بیان
می دارد و ظاهراً با اشاعره موافق است. وی پس از ذکر تأویلاتی که ماتریدیان و امام
الحرمین(که در این خصوص با ماتریدیان موافق است) برای نصوصی آورده اند که دال بر
زیاد یا کم شدن ایمان است، می گوید:

این وجوه در تأویل (نصوص) نیکوست؛ البته اگر برای ایشان ثابت گردد که تصدیق فی نفسه
تفاوت پذیر نیست، ولی کلام در همین است.۳۳

از این تعبیر پیداست که وی این توجیهات را نمی پذیرد و معتقد است که تصدیق (که همان
ایمان است)، قابل تشکیک و تفاوت در درجات است. البته او در شرح مقاصد، در آغاز این
بحث، سخن خود را این گونه آغاز می کند: «ظاهر کتاب و سنت این است که ایمان زیاده و
نقصان می پذیرد، اما جمهور آن را منع کرده اند… .»۳۴بنابراین، در این مورد نیز
تفتازانی با اشاعره موافق است.

۱۳. سعید و شقی: یکی از اختلافات اشاعره و ماتری

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.