پاورپوینت کامل تحلیل آرای ذهبی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تحلیل آرای ذهبی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تحلیل آرای ذهبی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تحلیل آرای ذهبی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پیرامون عقاید شیعه
چکیده
کتاب التفسیر و المفسرون، نوشته دکتر محمدحسین ذهبی، یکی از کتابهای مشهور درباره
تاریخ تفسیر و بررسی مفسران است. این کتاب در مصر مکرر چاپ شده و از جمله منابعی
است که در ایران هم بسیار به آن استناد می شود.۱ این کتاب که منبع درسی در دانشگاه
مدینه است، در محرّم سال ۱۳۹۶هجری، مطابق با ۱۹۷۶ میلادی، چاپ شده است.
این کتاب که با دید بسیار منفی به شیعه نگاشته شده دو هدف موازی دارد: نخست بررسی
تاریخ تفسیر و کتب تفسیری؛ دوم نفی و نقد متعصبانه عقاید و کتب تفسیری غیر اهل سنت.
مباحث کتاب چنان سامان داده شده است که جبریه(اهل حدیث و اشعری مسلکها) را متن
اسلام و دیگر فرقه های اسلامی(شیعه، خوارج و معتزله) را«اهل الاهوا والبدع» معرفی
می کند. ذهبی در معرفی عقاید شیعه به کتاب الوشیعه فی نقد عقاید الشیعه وتأویل
مختلف الحدیثابن قتیبه استناد می کند که حداقل نتیجه آن ایجاد ذهنیت منفی درباره
عقاید شیعه است.
واژه های کلیدی:عقاید شیعه، حدیث شیعه، اهل بیت، ابن قتیبه، تحریف قرآن، وضع حدیث.
مقدمه
کتاب التفسیر و المفسروندر یک مقدمه و سه باب و یک خاتمه تنظیم شده است. مجموع سه
جلد این کتاب با حذف صفحات مقدمه, فهرست و منابع، حدود هزار صفحه است. از این هزار
صفحه ۴۱۷ صفحه کتاب یعنی ۴۲% مطالب آن، درباره شیعه است که همه هم با دید به شدت
منفی و حملات بسیار شدید و گاه اتهامهای عجیب همراه است. اصل این کتاب در دو جلد
است و خود ذهبی دو جلد اول را منتشر کرده است، لکن در سال ۱۹۸۸م، یعنی دوازده سال
بعد از نخستین چاپ، شخصی به نام محمد انور بلتاجی, یادداشتهای ذهبی را که در
دانشگاه بغداد درباره شیعه فراهم کرده بوده, با مقدمه و حواشی مفصل جلد سوم این
کتاب قرار داده است.۱۲۰ صفحه از مطالب جلد سوم، عین مطالب جلد دوم، با همان سرفصلها
و همان عبارات است. همه مباحث مربوط به معرفی شیعه و فرق باطنیهعیناً در جلد سوم
تکرار شده است. از مجموع ۲۴۰ صفحه جلد سوم، نزدیک به ۱۳۰ صفحه مطالبی تکراری است که
در متن و پاورقی تکرار شده است. چهل صفحه هم از خود بلتاجی است. حدود ۶۵ صفحه دیگر
مطالبی است که ذهبی به معرفی برخی منابع دیگر شیعه همچون اصول کافی، تفسیر برهان و
دو سه کتاب مجهول از منابع اسماعیلی و نقل قولهای آنها اختصاص داده است. به نظر
می رسد کل مطالب جلد سوم درحقیقت پیش نویس مطالب جلد دوم بوده باشد؛ چون دو سوم
مطالب ذهبی در جلد سوم، با همان عناوین و مطالب، عیناً در جلد دوم تکرار شده است و
یک سوم باقی مانده هم مطالبی بوده که ذهبی نخواسته است در این کتاب بیاورد. تصور
ذهبی و بسیاری از نویسندگاه اهل سنت از عقاید و مذهب شیعه تحت تأثیر القائات منفی و
تکفیرهایی که در طول تاریخ از طرف حاکمان و علمای متعصب اهل سنت نسبت به شیعه انجام
شده است، شکل گرفته است و مطالبی که درباره شیعه مطرح کرده است بیش از اینکه نتیجه
تحقیقات و مطالعات او باشد، بازتاب تصور منفی او از شیعه است از مطالبی که ذهبی
درباره شیعه گفته است به خوبی پیدا است که او آشنایی چندانی با مذهب شیعه نداشته
است، این مطلب از اتهاماتی که او به شیعه وارد می کند به خوبی پیداست ما این موارد
را بررسی می کنیم.
۱. مشهورترین تعالیم شیعه
دکتر ذهبی در بحثی با عنوان«اشهر تعالیم الامامیهالاثنی عشریه».۲ مشهورترین تعالیم
شیعه امامیه، را عصمت, مهدویت, رجعت و تقیه معرفی کرده است. در اینکه این امور مورد
پذیرش شیعه است تردیدی نیست لکن، این مسائل از مشهورترین عقاید شیعه نیست. شیعه در
اصول دین معتقد به پنچ اصل است: توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد از این پنج اصل،
توحید نبوت و معاد مورد پذیرش تمام فرق اسلام است. مسئله عدل تنها عقیده عدلیه،
یعنی معتزله و شیعه است، ولی امامت که تعبیر دیگر آن ولایت است، اختصاصی ترین و
مشهورترین اصل عقیدتی شیعه است که آن را از دیگر طوایف مسلمانان متمایز می کند
عصمت، مهدویت و رجعت از فروع اصل امامت و ولایت است.
در عصمت پیامبر اکثر فرق اسلامی اتفاق نظر دارند، ولی شیعه به عصمت ائمه اهل بیت
عقیده دارد؛ لکن عقیده اهل سنت در مورد عدالت صحابه، همان عصمت صحابه با نام دیگر
است. بر طبق عقیده اهل سنت، هرکس رسول لله(ص) را دیده باشد فقط دیده باشد، صحابی و
عادل است، چون خداوند صحابه را تعدیل کرده، یعنی عادل شمرده است.۳ اگر صحابی معصوم
نباشد ممکن است دچار اشتباه و خطا شود و در اینصورت سخن و عملش نمی تواند دلیل شرعی
باشد.
همه فرق اسلامی و از جمله بسیاری از اهل سنت، مسئله مهدویت را پذیرفته اند. منتها
برخی اهل سنت معتقدند که مهدی هنوز متولد نشده است. بسیاری از مسائلی که درکتب
حدیثی درباره مهدویت آمده، از روایات اهل سنت است. ابن حجر کتابی به نام القول
المختصر فی علامات المهدی المنتظردارد که خروج دجال، خروج سفیانی, خروج یأجوج و
مأجوج، خروج دابهالارض، ظهور عیسی, ظهور مهدی, افضلیت مهدی بر انبیا و بر ابوبکر و
عمر و بسیاری از مطالب دیگر در این کتاب موجود است.۴
اما تقیه نیز امری فقهی است نه اعتقادی و از دیدگاه شیعه بطور مطلق و در همه جا
جایز نیست و حتی در بعضی موارد تقیه حرام است. تقیه مواردی دارد که در عمل برادران
اهل سنت هم به این موارد پایبندند.۵ در صحیح بخاری، کتاب الإکراه، روایات متعددی
درباره تقیه آمده است.۶ در کتب اهل سنت روایت شده که عبدالله بن عمر با خلفای
بنی امیه تقیه می کرده است،۷ سرخسی در کتاب المبسوطمی گوید:«و عن الحسن البصری
رحمهالله: التقیهجائزهللمؤمن الی یوم القیامه، إلا أنه کان لا یجعل فی القتل
تقیه، و به نأخذ.»۸
در مورد رجعت نیز یک بحث امکان آن است که در تفسیر هم فقط همین مقدار بررسی می شود.
در شیعه کسی منکر امکان رجعت نیست و در قرآن هم مواردی از وقوع رجعت بعد از مرگ
بیان شده است سوره بقره آمده است: الم تر الی الذین خرجوا من دیارهم و هم أُلوفٌ
حذر الموت فقال لهم الله موتوا ثم أحیاهم إن الله لذو فضلٍ علی الناس و لکنّ أکثر
الناس لایشکرون(بقره ۲۴۳) و باز آخر همین سوره آمده است: أو کالذی مرّ علی قریهو
هی خاویهعلی عروشها قال أنّی یحیی هذه الله بعد موتها فأماته الله مائهعام ثم
بعثه قال کم لبثت قال لبثت یوماً أو بعض یوم قال بل لبثت مائه عام فانظر إلی طعامک
و شرابک لم یتسنّه وانظر إلی حمارک و لنجعلنک آیهللناس و انظر إلی العظام کیف
ننشزها ثم نکسوها لحما فلمـّا تبیّن له قال أعلم أن الله علی کلّ شیءٍ
قدیر(بقره۲۵۹) که خداوند کسانی را بعد از مرگش زندگی و حیات بخشیده است. بحث دیگر
درباره رجعت تعدادی از مردم در آخرالزمان است. این مطلب به طور صریح در قرآن
نیامده، لکن اشارات قرآنی به آن وجود دارد و در تعدادی از روایات نیز وارد شده است،
این مطلب جزء ضروریات عقیده شیعه نیست که هر شیعه باید به آن عقیده داشته باشد. این
امر چون در روایاتی آمده مورد استفاده است و برای کسی که این روایات را بررسی نکرده
و علم به صحت آنها نیافته، به صورت احتمال و امکان مطرح است. ولی کسی که تحقیق
نکرده، نمی تواند این روایات را رد کند و این مسئله را انکار نماید؛ چون این مطالب
از امور غیبی است و با حواس و عقل نه رد می شود و نه اثبات. اما اگر کسی این روایات
را بررسی کند و به صحت یا نادرستی آن یقین یابد، همان یقینش برای او حجت است. آنچه
در کتب کلامی شیعه آمده، تصدیق مفاد این روایات است. مشابه این روایت روایات بسیاری
است که در کتب اهل سنت هم نقل شده است. خروج دجال، خروج دابه الارض، خروج یأجوج و
مأجوج و ظهور عیسی در آخرالزمان از آن جمله است. اگر عیسی که دو هزار سالاز عروجش
می گذرد دوباره ظاهر شود، ظهور مهدی هیچ استبعادی ندارد. اگر یأجوج و مأجوج، آن
گونه که در کتب حدیثی اهل سنت هست، خروج کند، رجعت هم هیچ استبعادی ندارد. اهل سنت
این مسائل را به این دلیل می پذیرند که روایاتی درباره آنها است. بحث رجعت در شیعه
نیز همانند همین قضیه است.
۲. آرای شیعه در فقه
ذهبی درباره فقه شیعهمی گوید:«لهم فی الفقه مخالفات و شذوذ یشذون بها!» بعد مواردی
را مثالمی آورد که شیعه به جای شستن پاها آن را مسحمی کند، مسح بر موزه را جایز
نمی داند, نکاح زن اهل کتاب را جایز نمی داند و ارث انبیا را قبول دارد؛ لذا در
آیاتی که تعلق به فقه و اصول دارد، موقف تعصب و تأسف را در پیش می گیرد! و آیات و
روایات معارض را تأویل می کند: «بل وجدناهم احیاناً یزیدون فی القرآن ما لیس منه و
یدعون انه قرائهاهل بیت!»۹
این موارد که ذهبی بر شمرده چندان مهم نیست. اگر کسی بر موزه اش مسح نکند نمازش
باطل است؟ یا اگر با زن یهودی و یا مسیحی ازدواج نکند چه ایرادی بر او وارد است؟
درچهار مذهب اصلی اهل سنت، موارد اختلاف بسیار مهم تر از این وجود دارد. در حالی که
حنفی ها بیشتر به قیاس اعتمادمی کنند و روایات را ضعیف می دانند، اهل حدیث به
اجتهاد چندان توجه نمی کنند و بر پذیرش و اعتماد بر احادیث اصرار می ورزند. این دو
دیدگاه در بسیاری موارد همدیگر را تکفیر کرده اند و هر کدام برداشت دیگری را باطل
دانسته اند. به نظر می رسد ذهبی آشنایی چندانی با فقه شیعه نداشته است و گرنه
مسائل بسیار مهم تر از این, مورد اختلاف است.
۳. شیعه و حدیث نبوی
ذهبی در معرفی شیعهمی گوید: شیعه احادیث نبوی صحیح را قبول ندارند و اگر این
احادیث با عقایدشان ناسازگار بود یا رد می کنند و یا تأویل می نمایند. بعد مثال
می زند که مثلاً شیعه تحریم نکاح متعه ونسخ آن احادیث مسح بر خفین و ارث نگذاشتن
انبیاء را قبول ندارد. وی همچنینمی گوید: شیعهحدیث و تفسیر را جز ا ز راوی شیعی
قبول نمی کند.۱۰
عکس این سخن ذهبی بیشتر به حقیقت نزدیک است؛ چون این اهل سنت اند که به روایات اهل
بیت توجه نمی کنند، ولی روایات دشمنان اهل بیت را می پذیرند و به آن عملمی کنند.
در صحیح بخارییک حدیث از امام صادق(ع)، امام حسن(ع)،امام رضا(ع)، و امام کاظم(ع)،
امام جواد(ع)، امام هادی(ع) و امام عسگری(ع) موجود نیست. از دیگر امامان اهل بیت
نیز در کتب اهل سنت، روایتهای اندکی موجود است. اما بر خلاف گفتار ذهبی، در کتب
حدیثی و تفسیری شیعه از راویان اهل سنت احادیث فراوانی موجود است و در کتابهای
استدلالی فقهی شیعه به اقوال فقهای اهل سنت توجه شده است. از آن جمله می توان از
مختلفعلامه و مبسوطشیخ و حتی شرح لمعهشهید و کتابهای فراوان دیگری نام برد کتب
تفسیری شیعه همموجود است. از تبیانشیخ طوسی گرفته تا مجمع البیانو تفسیر
المیزان، اقوال بسیاری از اهل سنت و حدیث اهل سنت در این کتابها استفاده شده است.
اما در کتب اهل سنت نه از حدیث اهل بیت چیزی آمده است و نه از کتب شیعی. جالب
اینجاست که پیشوایان اهل سنت از کتابت سنت رسول الله(ص) را منع می کردند و
شعار«حسبنا کتاب الله» را سر می دادند، ولی اهل سنت فعلی که در واقع پیرو همین
مخالفان سنت رسول لله(ص)هستند خود را هم پیرو همین سلف می نامند و هم مد رفع و
طرفدار سنت رسول الله در حالیکه در تمام قرن اول و اوایل قرن دوم خلفاء شدیداً از
نشر حدیث رسول الله جلوگیری می کردند و آنچه اکنون در دست اهل سنت از حدیث رسول
الله هست در میانه قرن دوم جمع آوری شده است، شیعه بر صحت بعضی از این احاریث نقد و
نظر دارد و اگر حدیثی باشد و صریح به رسول الله برسد هرگز در پذیرش آن درنگ نخواهند
کرد. با توجه به اینکه منابع اصلی حدیث اهل سنت همه چون ابو نصیریره و تعداد دیگر
مستقیم به وضع است، تردید شیعه در پذیرش حدیث آنها از این رو است.
۴. ذهبی و حدیث شیعه
ذهبی تفسیر مأثور را تفاسیری دانسته که قرآن را بر اساس روایات پیامبر و صحابه و
تابعین تفسیر می کنند, در حالی که در تفاسیر روایی اهل سنت، بخش عمده روایات نه از
صحابه که از تابعین است. با این حال، وی تفاسیر روایی شیعه را مثل
تفسیرعیاشی،تفسیر قمیو تفسیر برهانکه حاوی روایاتی از پیامبر و صحابه و تابعین
واهل بیت است، جزء تفاسیر مأثور قرار نداده است: در حالی که امام باقر بر طبق تعریف
آنها نیز تابعی است. و علاوه بر این، خود ذهبی معترف است که در تفاسیر روایی احادیث
موضوع و اسراییلیات فراوان وجود دارد. پس این مطلب توجیهی جز تعصب ذهبی ندارد وی
صریحاً روایات شیعه را دروغ و موضوع معرفی می کند: «وفی مقابل هذ الاحادیث لایسعنا
الا ان نئردها رداً باتاً و ذالک لقاعده متفق علیه بین المحدثین کل متن یناقض
المعقول او یخالف الاصول او یعارض الثابت من المنقول فهو موضوع علی الرسول…» و در
جای دیگر می گوید: حق و انصاف این است که غالب روایات کافی ووافیموضوع, کذب و
افتراست.۱۱بعد از این که کتب اربعه شیعهو وافیفیض را ناممی برد، از کتابهای
حدیثی دیگر شیعه فقط وسایل الشیعهو بحاررا به نقل از اعیان الشیعهنام می برد که
معلوم می شود خود آنها را ندیده است. سپس درباره این کتب حدیثی شیعه چنین می گوید:
«واللذی یقرر فی هذا الکتاب لایسعه امام مافیها من خرافات و اضالیل الا ان تحکم به
ان متونها موضوعهواسانیدها مفتعلهمصنوعه.۱۲
ذهبی چگونه ادعا می کند که همه روایات شیعه مخالف عقل و اصول دین و یا مخالف ادله
ثابت شرعی است؟ زیرا حداکثر ده تا بیست درصد احادیث شیعه و سنی با هم تضاد
معناییداشته باشند و هشتاد درصد دیگر قطعاً باهم هماهنگ ند این گونه نیست که در
همه مسائل بین شیعه و سنی اختلاف باشد و همه احادیث شیعه و سنی با هم در تضاد
باشند. جالب این است که ذهبی همه احادیث شیعه را به مخالفت با اصول و معقول! متهم
می کند. به راستی وی همه احادیث شیعه را بررسی کرده است که چنین سخنی می گوید؟ یا
عناد و نگرش عقیدتی او چنین سخنانی را بر زبان او جاری کرده است؟ ذهبی درباره حدیث
شیعه می گوید اکثر این احادیث سند ندارند و بعد سخن الوشیعه فی نقد عقاید الشیعه
به رأی تأیید گفته های خودمی آورد.۱۳ بهتر نبود وی برای اینکه ببیند احادیث شیعه
سند دارد یا نه، به خود این کتابها مراجعه می کرد؟ در کتب حدیثی شیعه احادیث ضعیف و
جود دارد. ولی تعداد این احادیث اندک است؛ اما در کتب حدیثی اهل سنّت احادیث ضعیف
بسیاری وجود دارد.
۵. قرآن و اهل بیت
ذهبی در معرفی مذهب شیعه می گوید: شیعه معتقد است که:«جل القرآن نازل فی شأن اهل
البیت و اولیائهم و اعدائهم.»۱۴ شاهدی که او برای این گفتار خود می آورد این حدیث
است:«نزل القرآن أرباعا: ربع فینا، وربع فی عدونا، وربع سنن وأمثال وربع فرائض
وأحکام، ولنا کرائم القرآن»۱۵ اما در این روایات تعبیری به عنوان«جل القرآن» نیست.
همچنین احتمالمی رود منظور از ربع در اینجا نه دقیقاً یک چهارم، بلکه به عنوان یک
از چهار موضوع باشد. در عین حال اهل سنت هم چنین تأویلهایی دارند.
وأخرج ابن أبی حاتم والخطیب عن ابن عباس فی قوله(یوم تبیض وجوه) قال تبیض وجوهأهل
السنه والجماعه وتسود وجوه أهل البدع.۱۶
این حدیث بی شک ساختگی است، چون اختلافات فکری و مذهبی و کلامی بسیار اندک بود و در
زمان ابن عباس اصطلاح اهل سنت و جماعت قطعاً رایج نبود و چون خلفا از نشر سنت به
شدت جلوگیری می کردند و کسانی که بر سنت رسول الله تأکید می کردند اهل بیت
رسول الله بود چنانکه حضرت علی(ع) فقط به دلیل نپذیرفتن سنت دیگران در کنار سنت
رسول الله از خلافت کردن محروم شد و امام حسین(ع) هم در نامه اش به مصریان آمده
است(وان ادعوهم الی کتاب الله و سنه نبیّه…) (تاریخ الامم و الملاکجلد ۴، ص ۲۶۶،
محمد بن جریر حیدری، مدرسه اعلمی بیروت لبنان بدون تاریخ).
بنابراین ممکن نیست که ابن عباس این حدیث را گفته باشد. اصطلاح اهل سنت در قرن دوم
بعد از نزاع مقتوله و محوتین پیدا شده است. درباره ابوبکر هم از اهل سنت روایات
بسیار عجیب آمده است. عجلونی در کشف الخفاء می گوید:
وباب فضائل أبی بکر الصدیق رضی الله عنه أشهر المشهورات من الموضوعات کحدیث ان الله
یتجلی للناس عامه ولأبی بکر خاصه وحدیث ما صب الله فی صدری شیئا الا وصببته فی صدر
أبی بکر وحدیث کان صلی الله علیه وسلم إذا اشتاق إلی الجنه قبل شیبه أبی بکر وحدیث
أنا وأبو بکر کفرسی رهان وحدیث أن الله لما اختار الأرواح اختار روح أبی بکر وأمثال
هذا من المفتریات المعلوم بطلانها ببدیهه العقل..ومنها(الأحادیث المنکره) ما أخرجه
الخطیب بالاسناد إلی أبی هریره قال:ناول النبی(ص) معاویه سهما فقال:خذ هذا السهم
حتی تلقانی به فی الجنه… وهذه الأحادیث(المنکره التی رواها أبو هریره) کلها باطله
إجماعاً. کشف الخلفا و مزیل الالباس(ج۲، ص۴۱۹) ۶ جلدی، اسماعیل بن محمد اگر چنین
اخباری در کتب اهل سنت هم موجود است، آیا دلیل این است که اهل سنت به این روایات
عقیده دارند؟
۶. شیعه و سنت نبوی
ذهبی می گوید: شیعه در سنت امانتدار نیست و به سنت صحیح التزام ندارد. اما شیعه یکی
از منابع فهم دین را سنت رسول الله(ص) می داند و اگر در موردی سنتی از رسول الله(ص)
به طور صحیح ثابت باشد، خود را ملتزم به آن می شمارد؛ لکن درباره سنت رسول الله(ص)
بین شیعه و اهل سنت یک اختلاف جدی وجود دارد. اهل سنت، سنت پیامبر را از صحابه احذ
می کنند، ولی شیعه سنت پیامبر را از اهل بیت می گیرد واگر از صحابه موردی ثابت شود،
به آن عملمی کند. برای رسیدنبه سنت پیامبر دو راه وجود دارد: طریق یا صحابه و یا
راه اهل بیت رسول الله(ص). راه صحابه راهی نامطمئن است، چون هنگام وفات
رسول الله(ص) عمر مانع وصیت آن حضرت شد و نگذاشت پیامبر وصیتی بکند، وی بعد از وفات
پیامبر هم از نقل و نوشتن حدیث او ممانعتمی کرد. از این رو، اصحابی که از
رسول الله(ص) حدیث نقل کرده باشند بسیار اندک اند. احادیثی نیز که به
رسول الله(ص)منسوب است, بعد از گذشت صد سال از وفات آن حضرت جمع آوری شده است. اما
اهل بیت و شیعه سنت رسول الله(ص) را از علی می گیرد که از نخستین روز بعثت پیامبر
در خانه او بود و تا آخرین لحظه همه جا در کنار پیامبر ماند برخلاف صحابه که از نقل
و نوشتن سنت رسول الله(ص) جلوگیری کردند، حضرت علی(ع) سنت رسول الله(ص) را نوشت
وبسیاری را به خاطر سپرد. همچنین بر خلاف عمر و دیگر خلفا که مردم را از سؤال
درباره مشکلات قرآن نهیمی کردند، علی آشکارا فریاد می کرد:«سلونی قبل ان تفقدونی»
اهل سنت خود می پذیرند که علی کتابی داشته که در همه کتب اهل سنت از آن نقل شده
است. بر طبق روایتی ابوبکر پانصد حدیث از رسول الله(ص) نوشته بود، ولی آنها را آتش
زد. عمر هم در آغاز تصمیم داشت حدیث رسول الله(ص) را بنویسد، ولی از این کار منصرف
شد. اما در همه منابع حدیثی معتبر اهل سنت هم چون صحیح بخاریروایت شده که علی
صحیفه ای داشته که در آن پاسخ های پیامبر به پرسشهای او موجود بوده است. بسیاری از
مطالب این صحیفه در کتب اهل سنت نقل شده است. در روایات اهل بیت نیز از کتاب علی که
جامعه نا میده می شده و در آن همه حلالها وحرامها نوشته بوده، سخن گفته شده است.۱۷
این کتاب علاوه بر مطالبی بود که علی در سینه داشت. بنابراین، طریق اهل بیت راه
مطمئنی به سنت رسول الله(ص) است و راه صحابه طریقی غیر مطمئن به شمار می آید.۱۸
۷. شیعه دلیل عقلی را قبول ندارد!
اشاعره و اهل حدیث عقل را حجت نمی دانند و حسن و قبح عقلی، یعنی حکم یقینی عقل، را
نمی پذیرد، ولی در مواردی، حکم ظنی عقلی است که به تصریح قرآن«و ما لهم به من علم
إن یتبعون إلا الظن وإن الظن لا یغنی من الحق شیئاً»(نجم: ۲۸ ), حکم عقل ظنی را حجت
می شمارند. عجیب این سخن است که ذهبی می گوید شیعه دلیلی عقلی را قبول ندارد؛ چون
دلیل عقلی را شامل قیاس استحسان و مصالح مرسله نمی داند! وی این مطالب را گونه ای
بیان می کند که گویی این امور عقلی و از اصول مسلّم اسلامی است وشیعه چون این امور
را قبول ندارد، مرتکب جرمی شده است، در حالی که برخی از مذاهب اهل سنت هم استحسان و
مصالح مرسله و حتی قیاس را نپذیرفته اند.
۸. استعمال لفظ الله برای امامان
به عقیده ذهبی، شیعه اقرار به امامت امامان و التزام به محبت و موالات آنان و بغض
مخالفشان را جز ایمان می داند و هر آیه مدح در قرآن را در باره امامان خود و هر آیه
مذمت را در باره دشمنان آن می شمارد
و اعجب من ذالک انهم جعلوا لفظ الجلاله والاله والرب مراداً به الامام وکذالضمایر
الراجعه الیه سبحانه وتأولوه ما اضاف الی الله الی نفسه من الاطاعه والرضاوالعنی
والفقر مثلا بما یتعلق بالامام کاطاعته ورضاه وغناه وفقره الخ ویعدون ذلک من قبیل
المجاز الشایع المعروف۱۹
ذهبی این مطالب را به شیعه نسبت می دهد، ولی مدرکی برای این اتهام بزرگ معرفی
نمی کند، اگر چنین چیزی در تفاسیر شیعه وجود می داشت حتماً ذهبی در نقل و معرفی آن
کوتاهی نمی کرد. به راستی چرا چنین مطالبی در این کتاب راه یافته و هدف ذهبی از این
مطالب چه بوده است؟
۹. ابن قتیبه و شیعه
بعد از اینکه ذهبی سخنان خود را درباره شیعه به پایان می رساند، سخنان ابن قتیبه را
در این باره شیعه می آورد:
والعجب من هذا ـ المتعزله ـ تفسیرالروافض, للقرآن و یدعونه علی باطنه بما وقع الهم
من الجفر..وهم اکثر اهل البدع اقترافاً و نحلا منهم قوم یقال لهم البیانیه ینسبون
الی رجل یقال له بیان قال لهمالی اشاره الله تعالی«هذا بیان للناس وهدی وموعظه
للمتقین» وهم اول من قال بخلق القرآن و منهم الخنافون و الشداخون و منهم الغراببیه
وهم الذین ذکروا ان علیا اشبه بالنبی من غراب بالغراب فتغلظ الجبرییل علیه السلام
حیث هبت الی علی فشبه به۲۰
ابن قتیه در ادامه سخنانش به اینجا می رسد که در هیچ طایفه ای مدعی نبوت پیدا نشده
است، مگر در این طایفه، که عبدالله بن سبا مدعی نبوت شد و در هیچ طایفه ای مدعی
ربوبیت پیدا نشد مگر در این طایفه مختار ثقفی خود را خدا می خواند.۲۱
اینکه روافض باطن قرآن را از جفر به دست می آورند سخنی است که از جهل ابن قتیبه
حکایت می کند؛ چون جفر محفظه ای از پوست بوده که در آن کتاب علی و مصحف فاطمه
نگهداری می شده است، نه اینکه حاوی باطن قرآن بوده باشد، کتابهای روایی و تفسیری
شیعه موجود استمی توان در آنها جستجو کرد که آیا چیزی به عنوان باطن قرآن و به نقل
از جفر وجود دارد. این جانب تمام نرم افزارهای کتب حدیثی و تفسیری شیعه را جستجو
کردم، حتی یک مورد ندیدم که مطلبی به جفر استناد داده شده باشد نه در کتب حدیثی و
نه در کتب تفسیری و نه در کتب تاریخی و یا کلامی و یا فقهی.
اما به بیانیه و غرابیه دو طایفه از غلات بوده اند و از سخنانشان هم پیداست که نه
به اسلام باور داشته اند و نه به شیعه. البته اثبات اینکه این سخنان را واقعاً
کسانی گفته است بغیر از ابن قتیه خود بسیار مشکل است . در میان اهل سنت هم چنین
کسانی پیدا شده اند با یزید بسطامی که می گفت: لیس فی جبنی الا الله و غلام محمد
قادیانی پیشوری فرقه قادیانه در عصر جدید در پاکستان که تا چندین پیامبر داشته اند
و حالا هم پیامبر دارند. آیا این باعث سرزنش اهل سنت می شود!؟ اما این که شیعه
اولین کسانی بودند که قائل به مخلوق بودن قرآن شدند، سخنی است کهکذب آن بر هر مطلع
از تاریخ روشن است، امامان اهل بیت و کل شیعه کمتر در گیر این نزاع بی حاصل شدند و
این نزاع بین معتزله و محدثین بود.۲۲ معنا و مفهوم «خنافون» و «شداقون» را نیز خود
ابن قتیه می داند و بس. و اما این نکته نیز که عبدالله بن سبا مدعی نبوت و مختار
مدعی ربوبیت شده باشد، خود از دروغهایی است که فقط امثال ابن قتیبه می توانند
بسازند اصل وجود عبدلله بن سبا افسانه بوده است چه رسید به ا ینکه او مدعی نبوت
شود. اینکه مختار خود را خدا خوانده باشد نیز فقط در سخنان ابن قتیبه آمده، کتابهای
تاریخی از چنین چیزی سخن نگفته اند. آری، چون مختار در مقابل سپاه یزید از کعبه
دفاع کرد و انتقام ریحانه رسول الله(ص) را از قاتلان او گرفتمورد خشم وغضب
عثمانیهایی همچون ابن قتیبه واقع شده است. اما تعجب از ذهبی است که چنین سخنان بی
پایه ای را در این کتاب نقل کرده است وی از ابن قتیبه نقل می کند که شیعیان این
آیات را این گونه تفسیر می کنند: مقصود از بقره در آی «وإذ قال موسی لقومه إن الله
یأمرکم أن تذبحوا بقره…»(بقره:۶۷) عایشه است و مقصود از بعض در آیه«فقلنا اضربوه
ببعضها کذلک یحیی الله الموتی…»(بقره:۷۳) طلحه و زبیرند، و مقصود از خمر و میسر
در آیه«یا أیها الذین آمنوا إنما الخمر والمیسر والانصاب والازلام رجس من عمل
الشیطان فاجتنبوه لعلکم تفلحون»(مائده:۹۰) ابوبکر و عمرند، و مقصود از جبت و طاغوت
در«ألم تر إلی الذین أوتوا نصیبا من الکتاب یؤمنون بالجبت والطاغوت ویقولون للذین
کفروا هؤلاء أهدی من الذین آمنوا سبیلا»(نساء:۵۱) معاویه و عمر و عاص ند.ذهبی این
سخن را از تأویل مختلف الحدیثابن قتیبه نقلمی کند. اما تفاسیر شیعه در دسترس
استو در این تفاسیر چنین مطالبی موجود نیست. با بررسی این آیات در تمام نرم
افزارهای تفسیری و حدیثی شیعه نه این مطالب و نه شاید این را نیافتم.معلوم نیست
ابن قتیبه این مطالب را از کجا گرفته است. سخن ابن قتیبه که سخت معاند شیعه است،
پذیرفته نیست. در کجا سخن دشمن درباره دشمن پذیرفته می شود البته در مورد جبت و
طاغوت در برخی کتب روایی و یکی دو تفسیر روایاتی وجود دارد که منظور از فلان و فلان
ـ بدون نام بردن از شخصی ـ یاد کرده است.۲۳ در این موارد نیز به نفرین حضرت علی(ع)
به دو صنم قریش:«اللهم العن صنمی القریش» استناد شده، لکن همین هم مورد پذیرش
مفسران شیعه نیست. تبیان شیخ طوسی که از کتب تفسیر قدیمی و معتبر شیعه است، پنچ قول
در معنای این دو واژه نقل کرده، ولی اصلاً از اینکه مقصود از آن معاویه و عمرو عاص
باشد سخنی نگفته است.۲۴ همچنین مجمع البیانو اکثر تفاسیر شیعی هم این سخن را
نگفته اند.بنابراین، انتساب این سخن نیز به شیعه صحیح نیست.
۱۰.شیعه و معتزله
ذهبی اصرار عجیبی دارد که شیعه را تحت تأثیر معتزله بداند. وی در تفسیر منسوب به
امام عسکری(ع) را متأثر ازمعتزله می پندارد، زیرا در آن چون ختم به معنای ظاهری
معنا نشده است
نجد ان المولف لایرتضی نسبه الختم الی الله علی ظاهره وتراه یتئاول هذا الختم بما
یتعلق رأی المعتزله.
همچنین امالیسیدمرتضی را با اینکه کتاب حدیثی است، جزء تفاسیر معتزلهمی آورد،
زیرا در آن از چند مسئله تفسیری که معتزله و شیعه در آنها هم عقیده اند بیان شده
است. ذهبی درباره شریف مرتضیمی گوید:
هذا و انا لانکاد نجد اثرا ظاهرا للتشیع فیمایراه الشریف المرتضی من الایات فی
امالیه رغم انه من شیوخ الشیعه وعلمائهم.۲۵
ویمی گوید سیدمرتضی جز تلاش برای اثبات اصول معتزله از کلام علی کاری نکرده است و
این به نظر مصنف دلیل تشیع او نیست. در عین حال، متنی از شریف نقل می کند که در آن
روایتی از امام رضا(ع) نقل شده است. هیچ معتزلی به روایت امام رضا به عنوان یک
روایت استناد نمی کند. آیا این اثر تشیع سیدمرتضی نیست؟ ظاهرا ذهبی یا اطلاع نداشته
و یا نخواسته به یاد بیاورد که بین سیدمرتضی و قاضی عبدالجبار درباره مطاعن عمر
مناظره مکتوب مهمی وجود دارد که ابن ابی الحدید گفتار طرفین را نقل و سخنان
سیدمرتضی را نقد کرده است. آیا این دلیل تشیع سیدمرتضی نیست؟
۱۱. قرآن هفده هزار آیه داشت!
ذهبی به شیعه نسبت می دهد که قرآن هفده هزار آیه داشت و اکنون تنها شش هزار آیه
دارد.۲۶ روایتی که در کافی در این باره آمده، چند ایراد دارد. اولاً: این روایت
مرسل است و هیچ کس از علمای شیعه تمام احادیث کافی را صحیح نمی داند. ثانیاً: این
روایت مخالف قرآن است که «إنا نحن نزلنا الذکر وإنا له لحافظون»(حجر: ۹). احادیثی
صحیح از امامان ما رسیده است که خبر مخالف قرآن باطل است و از امامان صادر نشده
است. همه فقهای شیعه نیز در اصول فقه بر حجت نبودن خبر واحد به این حدیث تمسک
کرده اند.۲۷ ثالثاً این روایت مخالف سنت قطعی امامان است که قرآن را همین قرآن
موجود دانسته اند. رابعاً: این روایت متروک علمای شیعه است و هیچ یک از علما و
فقهای شیعه به این حدیث استناد نکرده اند، بلکه بر تحریف نشدن قرآن تأکید
ورزیده اند. شیخ مفید۲۸ شیخ صدوق در اعتقادات۲۹ و علامه امینی در الغدیر۳۰ شیخ
طوسی۳۱ و طبرسی۳۲ و همه علمای شیعه در عصر حاضر تحریف قرآن را رد کرده اند.۳۳ اگر
ملاک عقیده به تحریف قرآن وجود خبری را در کتب حدیثی بدانیم، در کتب حدیثی اهل سنت
هم روایاتی از این دست فراوان است. سیوطی در الدرالمنثوراز ابن مردویه از
عمربن الخطاب نقلمی کند که: قرآن یک میلیون و بیست و پنچ هزار حرف بود:
قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: القرآن ألف ألف حرف وسبعه وعشرون ألف حرف،
فمن قرأه صابرا محتسبا فله بکل حرف زوجه من الحور العین.قال بعض العلماء هذا العدد
باعتبار ما کان قرآنا ونسخ رسمه، وإلا فالموجود الآن لا یبلغ هذه العده).۳۴
اما قرآن موجود حدود سیصد هزار حرف است، اگر این حدیث صحیح باشد، قرآن باید هفتصد
هزار حرف یعنی بیش از دو سوم خود را از دست داده باشد. همچنین حدیثی از ابوموسی
اشعری نقل شده است که ما سوره ای را می خواندیم که در اندازه و شدت مثل برائت بود و
من آن را فراموش کرده ام و سوره ای می خواندیم که مثل مسبحات بود، ولی من از آن جز
یک آیه به یاد ندارم.۳۵ در کتب حدیثی اهل سنت نیز نقل شده است که عمر می گفت سوره
احزاب به اندازه سوره بقره بوده است بنابراین نزدیک دویست آیه از آن حذف شده است.
من مسند عمر رضی الله عنه، عن حذیفه قال قال لی عمر بن الخطاب: کم تعدون سوره
الأحزاب؟ قلت ثنتین أو ثلاثاً وسبعین، قال: إن کانت لتقارب سوره البقره، وإن کان
فیها لآیه الرجم.
أحمد حنبل۳۶ و حاکم در هر دو مورد تصریح می کنند که(هذا حدیث صحیح الإسناد ولم
یخرجاه)۳۷ مثل این احادیث در کتب اهل سنت بسیار است، ولی وجود این اخبار دلیل به
عقیده اهل سنت بر تحریف قرآن نیست. اگر در بین روایات شیعه هم چنین خبری باشد دلیل
این نیست که شیعه به تحریف معتقد است. هیچ یک از علمای شیعه نگفته است که همه
روایات کافی صحیح است بنابراین صرف، اینکه روایتی در کتاب کافیباشد، دلیل این نیست
که این روایت عقیده شیعه است.
۱۲. شیعه و تحریف قرآن
ذهبی درباره اتهام تحریف قرآن سخنان متضادی نقل کرده است. در آغاز جلد دوم، وقتی
دیدگاه شیعه را درباره قرآن بررسیمی کند، این اعتقاد را به شیعیان نسبت می دهد که
قرآن هفده هزار آیه داشت و اکنون شش هزار و اندی آیه دارد. باز در همین فصل در بحث
«مخلصهم من تناقص اقوالهم فی التفسیر» به شیعه نسبتمی دهد که برای فرار از پاسخ به
می گویند قرآن تحریف شده است. این در حالی است که خود ذهبی در بررسی تفسیر
مجمع البیانمتن سخن طبرسی را نقل کرده است. طبرسی تصریح می کند که هیچ کس از
مسلمانان مدعی تحریف به زیاده در قرآن نشده است، اما برخی از اصحاب ما و حشویه از
اهل سنت، قائل به این تحریف به نقصان شده اند ولی مشهور بین شیعه این است که چیزی
از قرآن کم نشده است.۳۸ وقتی ذهبی در ص ۱۱۸ جلد دوم درباره تفسیر فیضبحث می کند،
این سخن وی را می آورد که آنچه از قرآن کم شده است مخل به مقصود نیست؛ چون یا از
قبیل حذف نام علی و منافقان است و یا محذوف تفسیر بوده است نه متن قرآن. ذهبی خود
تصریح می کند که فیض سخن تعدادی از عالمان شیعه رانقل کرده است که برخی تحریف را
می پذیرند و برخی رد می کنند و هر کدام دلیل خود را دارند. این سخن حداقل حاکی از
این است که همه شیعه قائل به تحریف قرآن نیست و آنان نیز که به تحریف متمایل
شده اند، در اعتبار این قرآن فعلی تردیدی ندارند. بنابراین چنین سخنی، که شیعه قائل
به تحریف قرآن است، حداقل به طور مطلق صحیح نیست، زیرا بعضی از شیعه چنین سخنی
گفته اند و در روایات اهل سنت هم چنین چیزی وجود دارد.۳۹
۱۳.شیعهو ارهاب دینی
ذهبیمی گوید: شیعه همانند کلیسا در قرون وسطی رفتار می کنند:
کانهم یعتقدون ان مثل هذ الرابط لایکفی فی حمل الناسی علی ان یذهب مذهبهم هذا
فحاولوا ان یحملوهم علیه من ناحیت العقیدﺓالارهاب الدینی الذی یشبه الرهاب الکنیسی
العامه فی العصور المظلمه۴۰
این از سخنانی است که باید به آن خندید. تاریخ تشیع برای همه روشن است بسیاری از
شیعیان در جاهای دیگر، در حلب، عثمانی، لبنان، افغانستان، هند و ماورا النهر، مصر و
در غرب آفریقا شکنجه و قتل عام شده اند ولی معلوم نیست در کجا همانند ارباب کلیسا
در قرون وسطا رفتار کرده اند.
۱۴. شیعه و قرآن بنظر ذهبی
ذهبیمی گوید: مذاهب اصولی و فقهی مفسران شیعه در تفسیرشان تأثیر می گزارد و آنان
با تعصب از عقاید خود دفاع می کنند:
یمیلون القرآن نحو عقایدهم و بؤولونه حیث اهوائهم ومذاهبهم و هولاء لیس لهم فی
تفسیر المذهبی مستند صحیح ی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 