پاورپوینت کامل نقد و بررسی تحقیقات خاورشناسان در زمینه تاریخ گذاری آیات و سور قرآن(قسمت دوم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نقد و بررسی تحقیقات خاورشناسان در زمینه تاریخ گذاری آیات و سور قرآن(قسمت دوم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقد و بررسی تحقیقات خاورشناسان در زمینه تاریخ گذاری آیات و سور قرآن(قسمت دوم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نقد و بررسی تحقیقات خاورشناسان در زمینه تاریخ گذاری آیات و سور قرآن(قسمت دوم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۹۹

چکیده

مراد از «تاریخ گذاری قرآن» تعیین تاریخ نزول سوره های قرآن است. با توجه به اینکه
این موضوع تاریخی است مبنا و روش تحقیق آن، استناد به ادله تاریخی، روایات معتبر و
مضامین آیات و سور است. قرآن پژوهان مسلمان، اغلب در این زمینه به روایت ابن عباس
استناد کرده اند و براساس آن به ترتیب نزول سوره ها پرداخته اند؛ ولی از آنجا که
خاورشناسان لحن، آهنگ و سبک آیات و سور را ملاک و مبنای تحقیق خود قرار داده و به
روایات ضعیف استناد جسته اند، به نتایجی ناموزون رسیده اند؛ به گونه ای که نتیجه
پژوهش آنها در ارائه ترتیب سوره ها، نه تنها با ترتیب روایی ناسازگار است، بلکه
میان ترتیبهای خودشان هم تفاوت و ناسازگاریهای بسیار زیادی مشاهده می شود. این نکته
نشان دهنده آن است که معیارها و مبانی آنها چیزی جز ذوقیات و تخیلات نبوده است.

قسمت اول این مقاله در شماره پیشین منتشر شده بود. در این شماره قسمت پایانی آن را
تقدیم خوانندگان فرهیخته می نماییم.

واژه های کلیدی: تاریخ گذاری، تاریخ نزول، آیات و سور، مکی و مدنی، خاورشناسان.

پژوهش هرشفلد

هارتویگ هرشفلد۱ برای وقایع نگاری و تاریخ گذاری رخدادها چندان اهمیتی قائل نشده،
بلکه بیشتر سوره ها را براساس مضامین و محتویات آنها تقسیم بندی کرده و در نتیجه به
تقسیم بندی ذیل نایل آمده است:

۱. سوره «علق» صرفاً حکم یک اعلامیه را دارد.۲ این گفته مستلزم یا مشعر به نفی
قرآنیت آن است. این بیان، نوعی برداشت شخصی و مبتنی بر ذوق و احتمال محض بودن دلیل
است. همه مفسران شیعه و سنی به نزول این سوره به عنوان نخستین سوره قرآنی تصریح
کرده اند و تردیدی در قرآنیت آن به خود راه نداده اند. علامه طباطبایی این سوره را
به عنوان نخستین سوره قرآن کریم و دریافت وحی الهی معرفی کرده است.۳ سید قطب در
این باره آورده است: «آیات آغازین این سوره، نخستین وحی قرآنی به اتفاق همه علماست.
اما روایاتی که غیر این سوره را نخستین نزول وحی دانسته اند، مورد اعتماد نیستند.»۴
زرکشی نیز تصریح نموده که نخستین واحد نازل شده از قرآن در مکه « اقْرَأ بِاسْمِ
رَبِّکَ» بوده است.۵ از امام صادق(علیه السلام) نیز همین معنا روایت شده است.۶

هرشفلد سایر سوره های قرآنی را این گونه معرفی کرده است:

۲. سوره های اثباتی (سوره هایی که اغلب محتوی آیات تأکیدی و عقیدتی و اثبات با
براهین است).

۳. سوره های خطابه ای و موعظه ای.

۴. سوره های حکایی و داستانی.

۵. سوره های توصیفی(درباره توصیف روز رستاخیز و بهشت و دوزخ).

۶. سوره های تشریعی و تقنینی (سور مدنی که محتوی مقررات و احکام فقهی و حقوقی
هستند).

سور اثباتی

هرشفلد در تشریح سوره های اثباتی، بیشتر به طرح مباحث عقیدتی از قبیل توحید و نبوت
تأکید می ورزد و چنین می گوید: نخستین واحد نزول در قالب الفاظ و عباراتی مختصر،
بیانگر ربوبیت خدا و نبوت است. این دو موضوع مهم عقیدتی، آن چنان ارتباط نزدیکی با
هم دارند که یکی بدون دیگری قابل طرح نیست. به سخن دیگر، ایمان به یکی از آن دو
مستلزم ایمان به دیگری است.

حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) در ضمن سوره «اعلی» و سوره نازل شده پس از آن، یعنی
سوره «قلم»، نه تنها نخستین اصل اعتقادی (ایمان به پروردگار) را تکرار نمود، بلکه
این تضمین و اطمینان را دریافت کرد که او واجد توانمندیها و عنایات خاص پروردگار
است. از جمله اینکه او پیش از قرائت هر آیه ای از قرآن، آن را با دقت می سنجید و
درک می نمود. بدون تردید این دو سوره بدین منظور نازل گردیدند که مکمل و متمم سوره
«علق» باشند، زیرا این همان خدا بود که پیامبر را مأمور خواندن و ابلاغ کردن پیام
الهی نمود؛ آن خدایی که قدرت نسخ آیه ای و آوردن آیه ای دیگر به جای آن را دارد.۷

هرشفلد سوره «اعلی» را دومین سوره مکی معرفی کرده است و حال آنکه براساس روایات
اسلامی این هشتمین سوره نازل شده بوده که پس از «تکویر» و قبل از «لیل» نازل شده
است.۸ وی این سوره را جزو سور اثباتی برشمرده است، به دلیل اینکه این سوره کوتاه
بیانگر ربوبیت خدا و نبوت است. در حالی که این سوره به لحاظ محتوا از دو بخش اساسی
تشکیل شده است. در بخشی از این سوره، روی سخن به شخص پیامبر(صلی الله علیه وآله)
است و دستورهایی را در زمینه تسبیح پروردگار و ادای رسالت به او می دهد. در بخش دوم
نیز از مؤمنان فروتن و کافران شقی و عوامل سعادت و شقاوت این دو گروه سخن به میان
آورده است. با توجه به بخش دوم، دیگر عنوان اثباتی بر این سوره صدق نمی کند و طبق
تقسیم بندی هرشفلد، زیر مجموعه سور موعظه ای خواهد شد.

مشهور این است که سوره«اعلی» در مکه نازل شده، ولی برخی معتقدند که مدنی است. مثلاً
علامه طباطبایی می فرماید: بخش نخست این سوره مکی است، ولی ذیل آن مدنی است؛ زیرا
در آن از نماز و زکات بحث شده و می دانیم که روزه و زکات فطره در مدینه نازل شده
است.۹

با توجه به اینکه آیات آغازین و پایانی این سوره کاملاً از حیث مقاطع حروف هماهنگ
است، مشکل می توان پذیرفت که قسمتی در مکه و قسمتی دیگر در مدینه نازل شده باشد.
در روایتی نیز آمده است که هر گروهی از مسلمانان وارد مدینه می شدند، این سوره را
برای مردم مدینه می خواندند.۱۰ بعید به نظر می رسد مراد این باشد که فقط صدر سوره
خوانده می شد و ذیل آن در مدینه نازل شده است.۱۱

هرشفلد سخن خود را این گونه ادامه می دهد:

از آنجا که پیامبر احتمالاً مدتها در فکر تنظیم کلماتی به عنوان دعا و نماز برای
مؤمنان به درگاه خداوند بود تا به آنها نحوه سخن گفتن با خدا و دوری از شرک را
بیاموزد، زمینه نزول سوره توحید فراهم آمد.

البته تعیین جایگاه دقیق این سوره در میان سوره های نخستین وحی، کار فوق العاده
پیچیده و دشواری است تا آنجا که برخی از محدثان معتقد به مدنی بودن آن هستند، ولی
از نظر من این سوره مربوط به همان اولین واحدهای نزول است. تاریخ گذاری سوره ها
نحوه رشد و تحول دین و احکام دینی مسلمانان را روشن می سازد؛ هرچند که برای تعیین
زمان نزول بسیاری از سوره ها هیچ دلیلی و شاهد قطعی وجود ندارد و قواعد و معیارهایی
که ارائه نموده اند چندان قابل اعتماد و اطمینان نیستند.

پیامبر به منظور اثبات نبوت و بعثت خویش ناچار بود قوم خود را متقاعد سازد که او
شاعر، مجنون، کاهن و یا دروغگو نیست. غالباً اتهام شاعر بودن را مطرح می کردند؛ چرا
که سخنان او همچون سخن غیب گویان دارای سجع بود. محمد(صلی الله علیه وآله) به خاطر
دور ماندن از این اتهام می کوشید که در بیان سخنانش از هرگونه تقلید و الگوبرداری
از کلام شاعران خودداری ورزد، ولی با توجه به شناخت گسترده ای که از ویژگیهای اشعار
آنان داشت، برای او تا حدودی دشوار بود که از سبک آنها احتراز نماید. به طور مثال،
در آیات متعددی از قرآن عبارت « فَذَرنی» به معنای «مرا تنها واگذار» به کار رفته
است. از جمله آیه چهل و چهارم سوره قلم که می گوید: « فَذَرْنِی وَمَن یُکَذِّبُ
بِهذَا الْحَدِیثِ»، از کاربرد این تعبیر در آیات قرآنی می توان تا حدودی تاریخ
نزول آنها را تعین نمود، زیرا این « فَذَرنی» تعبیری است که در سخنان شاعران یا
گونه ای خاص از اشعارشان تحت عنوان «نصیب» به کار می رفته است. این تعبیر که شباهت
بسیار زیادی به اشعار مشرکان دارد، لااقل سه بار در نخستین واحدهای نزول وحی به کار
رفته است: در آیه مذکور و در آیه ۱۱ سوره مزمل: « وَذَرْنِی وَالْمُکَذِّبِینَ
أُولِی النَّعْمَهِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِیلاً» و در آیه ۱۱ سوره مدثر: « ذَرْنِی
وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِیداً»، پیامبر(صلی الله علیه وآله) به منظور رفع اتهام از شعر
و کهانت بودن قرآن، پس از آنکه می گوید:« انّه لقول رسول کریم»، بلافاصله
می افزاید: « إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ وَ مَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ
قَلِیلاً مَا تُؤْمِنُونَ وَ لاَبِقَوْلِ کَاهِنٍ قَلِیلاً مَاتَذَکَّرُونَ»،۱۲
احتمالاً آیات ۲۲۱ تا آخر سوره «شعرا» نیز به همین دوره مربوط می شود که در ضمن آن
انتقاد شدیدی علیه شاعران مطرح شده است که به گفته های خود عمل نمی کنند.

جماعتی کوته بین گفتند: اگر پیامبر نه دروغگو است، نه شاعر و نه دیوانه، بنابراین
او باید یک کاهن باشد، در اینجا بود که او در مقام رد این اتهام گفت: «پس تذکر ده
که به لطف پروردگارت تو کاهن و مجنون نیستی. بلکه آنها می گویند: او شاعری است که
ما انتظار مرگش را می کشیم!»۱۳ اینکه در این آیات به اتهام دروغگو بودن پاسخی داده
نشده، امری اتفاقی و بی جهت نبوده، بلکه هر قدر تعداد مؤمنان افزایش می یافت،
پاسخهای او به این سرزنش نیز مشخص تر می شد. این پاسخهامی تواند به منزله معیاری
برای تعیین تاریخ نزول برخی از آیات و سور مطرح شود.۱۴

اولاً، هرشفلد هیچ توضیحی نداده است که چگونه می توان از این پاسخها به منزله
معیاری برای تعیین تاریخ نزول برخی از آیات و سور بهره گرفت. اگر این کارایی وجود
دارد، پس چرا خود او آن آیات و سور و نیز تاریخشان را معیّن نکرده و تبیین ننموده
است ؟ ثانیاً، صرف وجود مشابهت برخی از اصطلاحات یا تعابیر کاهنان و شاعران در
سخنان پیامبر(صلی الله علیه وآله) و آیات قرآن، دلالت عقلی یا قطعی بر اقتباس و
تقلید از آنان ندارد؛ علاوه بر اینکه آیات قرآن به هیچ وجه تألیف شخص
پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیست، بلکه صرفاً وحی الهی است: « إِنْ هُوَ إِلَّا
وَحْیٌ یُوحَی».۱۵

هرشفلد، پس از این سخنان سوره های مدثر، مزمل، انسان، شرح، مسد، همزه، نجم، ضحی،
کافرون، تکویر، انفطار، انشقاق، زلزله، عبس، طارق، قیامه، مطففین، غاشیه، نازعات،
مرسلات، حاقه، نبأ، واقعه، طور، معارج، عادیات، قارعه، قریش، ماعون، کوثر، بلد و
لیل را به ترتیب جزو سور اثباتی معرفی می کند.

آیات و سور خطابه ای و موعظه ای

هرشفلد آن دسته از آیات و سوره هایی را که بیشتر ماهیت اخلاقی و پند و اندرز دارد،
موعظه ای معرفی می کند و در این باره می گوید:

یکی از بارزترین سوره های این دوران، سوره تکویر است که دارای ویژگی هنری و ادبی
بسیار زیبایی است. این سوره از دو بخش تشکیل شده که طول و اندازه آنها نابرابر است.
گرچه همه آیات از آهنگی موزون و حالتی موعظه ای برخوردارند: « إِذَا الشَّمْسُ
کُوِّرَتْ وَإِذَا النُّجُومُ انکَدَرَتْ وَإِذَا الْجِبَالُ سُیِّرَتْ». ساختار
هنری این سوره نشان دهنده آن است که چنین سخنانی نمی تواند هیجان و احساس غیر
اختیاری او باشد.۱۶

هرشفلد سوره «تکویر» را در زمره سور موعظه ای دانسته است. محتویات و مضامین این
سوره، شامل دو بخش است: نخست یادآوری روز رستاخیز و بیان نشانه های آن؛ سپس تأکید
بر صدق گزارشها و تبلیغات پیامبر(صلی الله علیه وآله) و نیز نفی جنون از حضرت. سنخ
این گونه مطالب نیز تناسب بیشتر با سوره های اثباتی و اعتقادی دارد، اما هرشفلد این
سوره را در زمره سور موعظه ای ذکر کرده است. اشکال اساسی تر بر اصل مبنای او وارد
است که سیر نزول سوره های قرآنی را بر حسب ترتیب این چنین معرفی کرده است:«سور
اثباتی، موعظه ای، داستانی، توصیفی و سور تشریعی»؛ حال آنکه این نحوه چینش و سیر
نزول وحی قرآنی، پرسشهای مهم و جدی را مطرح می سازد که در پژوهش هرشفلد پاسخ هیچ یک
از آنها روشن نشده است. اساساً به چه دلیل باید ابتدا سوره های اثباتی و سپس
موعظه ای و سوره های دیگر نازل شود؟ چگونه سوره های قرآن با تنوع مضامین و موضوعاتی
که دارند، قابل دسته بندی به صورت های مذکورند؟ چه دلیل عقلی و نقلی آن را پشتیبانی
می کند؟

بیانات هرشفلد به صورت ادعای محض مطرح شده و دسته بندی او منقح و غیرقابل تداخل
نیست. به سخن دیگر، بر فرض آنکه اصل مبنای او درست باشد، در مورد تمام سوره ها،
جامع افراد و مانع اغیار نیست؛ چنان که یک نمونه آن در مورد سوره تکویر بیان گردید.

او در ادامه سخنانش می گوید:

پیامبر، خود، چنان از سوره «تکویر» شاد و خرسند شده بود که پس از اندک مدتی تلاش
نمود سوره دیگری نظیر آن ارائه دهد و آن سوره «انفطار» (آیات ۱۹ ـ ۱) بود که البته
از جذابیت کمتری نسبت به سوره قبلی برخوردار است. در این سوره در آیه ۱۵ و ۱۸ دو
بار نام روز قیامت برده می شود و در آیه نوزدهم به گونه مشروح تری مطرح می گردد:
«روزی است که هیچ کس قادر بر انجام کاری به سود دیگری نیست و همه امور در آن روز از
آن خداست.» ازاین تاریخ به بعد، پیامبر نه تنها در وحی های مربوط به دوران
«خطابه ای و موعظه ای»، بلکه در سراسر قرآن، هرجا سخن از روز قیامت به میان آمده،
آن را به شگفت انگیزترین اوصاف و القاب متصف کرده است. از مجموع آنها فقط این آیات
مدنی هستند: آیات نهم سوره تغابن، سی و پنجم و هفتاد و هفتم سوره توبه، بیست و
چهارم و سی و هفتم و شصت و چهارم سوره ی نور، پنجم سجده، چهل و چهارم و شصت و ششم
احزاب، دوازدهم و سیزدهم حدید، ششم مجادله و هشتم تحریم. به هرحال، اگر چه همه
اینها در سراسر قرآن پخش شده اند، ولی قلمرو آنها نوعاً به دوره وحی خطابه ای مربوط
می شود وآغازشان احتمالاً به دوره وحی اثباتی بر می گردد.۱۷

وی هرگز دلیلی بر پراکندگی و گسستگی این آیات از سور موجود اقامه نکرده است. به
عنوان مثال، آیات اول تا نوزدهم سوره انفطار را صرفاً به دلیل اینکه بیانگر اوصاف
روز قیامت هستند، مربوط به اوایل وحی مکی دانسته است و حال آنکه این سوره به لحاظ
هماهنگی آیاتش و نظمی که بر کل سوره حکم فرماست، نشان دهنده آن است که تمام آیاتش
یکجا و در اواخر دوران مکه نازل شده است.۱۸

او در ادامه می افزاید: سوره «انشقاق» نیز نظیر سوره «تکویر» است. هر دو دارای سبک
و محتوای مشابه یکدیگرند و بی آنکه نام روز قیامت را ذکر کنند به تبیین آن روز
می پردازند. سوره «زلزله» به همین موضوع اختصاص دارد، ولی کیفیت آن ضعیف تر است،
یعنی توضیح «قیامت» در این سوره، شور و حرارت لازم را ندارد؛ اگر چه دوبار به آن
روز اشاره می کند.۱۹

این برداشت نیز نادرست است، زیرا اولاً سوره «زلزله» در مدینه نازل شده است۲۰ و
ثانیاً وی وصف قیامت در این سوره را ضعیف تر از وصف آن در سوره های دیگر می داند و
حال آنکه دقت در این مسئله محتوایی کاملاً عکس ادعای او را اثبات می کند؛ چرا که
دقیق ترین آیات در بیان تجسم اعمال به عنوان جامع ترین آیات قرآن در همین سوره آمده
است؛ زیرا می فرماید: هر شخصی به اندازه سنگینی ذره ای کار خیر انجام داده در
قیامت، آن را می بیند و هر کس به اندازه سنگینی ذره ای کار بد کرده، آن را هم
می بیند.

از این رو، در روایتی آمده است که شخصی از پیامبر(صلی الله علیه وآله) تقاضا نمود:
«از آنچه خداوند به تو تعلیم داده به من بیاموز.» حضرت او را به مردی از اصحابش
سپرد، تا قرآن به او بیاموزد، و او سوره «زلزال» را تا آخر به آن شخص تعلیم داد. آن
مرد از جا برخاست و گفت: همین مرا کافی است.۲۱ دلیل این گفته هم روشن است، زیرا کسی
که می داند اعمال آدمی حتی به اندازه یک «ذره» یا یک دانه «خردل» مورد محاسبه قرار
می گیرد، امروز به حساب خود رسیدگی می کند. پس این روایت حاکی از آن است که آیات
سوره «زلزال» بیشترین و قوی ترین اثر تربیتی و سازنده را بر مخاطبان و خوانندگان
خود می گذارد؛ در نتیجه به رغم برداشت و ادعای نادرست هرشفلد، می توان اذعان نمود
که قوی ترین و مؤثرترین سوره در بیان و وصف قیامت، همین سوره است.

هرشفلد می گوید: اینک سبک دیگری از خطابات پیگیری می شود که همواره در آنها آسمان و
زمین و مخلوقات آسمانی و زمینی مورد سوگند قرار می گیرند. یکی از بهترین نمونه ها
سوره طارق است که مشتمل بر این عبارت اعجاب برانگیز می باشد: « إِن کُلُّ نَفْسٍ
لَمَّا عَلَیْهَا حَافِظٌ فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ؛ هر کس مراقب و
محافظی دارد، پس انسان باید بنگرد که از چه چیزی آفریده شده است؟!»

توضیحات مربوط به روز رستاخیز به ندرت با یکدیگر متفاوت اند مگر در مورد انواع
عذابهایی که برای بدکاران ترسیم گشته است که در تمام وحی های خطابه ای و موعظه ای
مشاهده می شود. پیامبر وارد وصف بهشت شده و آن را دارای چشمه هایی سرشار از آب
زلال، سایبانها و میوه های با طراوت ترسیم نموده است. آیاتی از این قبیل را می توان
در سوره های مرسلات، نازعات، مطففین و غاشیه یافت. در مورد معرفی کتاب، پیامبرحرکتی
جدید را برای عنوان و نام آن برگزیده است.

برای ساکنان مکه کتابی مطرح می شود که دارای جاذبه ای جدیدی است و اگر چه با چشم
قابل دیدن نیست، ولی اوصاف روشنی دارد. این کتاب که سرنوشت هر انسانی را بیان کرده،
باید در روز قیامت گشوده و خوانده شود. گه گاهی احساس می شود که پیامبر دوست داشته
نام کتاب را تغییر دهد. در یکی از آخرین سوره ها (مطففین) نامهای سجّین، علّیون،
صحف و لوح به کار رفته است. در روز قیامت برای هر فردی یک کتاب پدیدار می گردد.
افراد صالح آن در دست راست و فاسقان در دست چپ خویش خواهند گرفت. البته این وصف
سرانجام تغییر نمود و به جای دادن کتاب به دست راست یا دست چپ، این تعبیر آمده است
که نیکان و شریران به ترتیب در سمت راست و چپ قرار می گیرند تا برای بهشت یا دوزخ
برگزیده شوند. این وصفی است که در آیات ۸، ۹، ۲۶ و ۴۰ از سوره واقعه ذکر گردیده است
و با وجود آنکه سه گروه نام برده می شود، اما تنها سرنوشت دو گروه از آنها معیّن
می گردد. من معتقدم که حذف گروه سوم به خاطر ویژگی آیات ۱۰ تا ۲۵ است که شیوه خطاب
مستقلی را متعلق به همین دوره به وجود آورده و به دلیل نامعلومی در اینجا گنجانده
شده است. شاید بدین ترتیب باشد که در آیه ۷۷ همین سوره، کتابی که ذکر می گردد کتاب
سرنوشتها نیست، بلکه نسخه اصلی آسمانی قرآن است. از آن به بعد، واژه «کتاب» به طور
مکرر در همین معنا استعمال می شود و کتاب همچنین موضوعی برای سوگند خوردن می شود: «
والطُّورِ وکِتَابٍ مَسْطُورٍ». در این سوره چنین آیاتی نیز به چشم می خورد:«
واصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنَا وسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ
حِینَ تَقُومُ ومِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وإِدْبَارَ النُّجُوم» (طور: ۴۸ ـ ۴۹)
به نظر می رسد که تلاوت این دو آیه به خاطر دعوت نمودن به اقامه نماز مرسوم و یا
احتمالاً به خاطر ایجاد همسانی با آیات دیگری بوده که سبکی مشابه این داشته اند.

سوره معارج را نیز می توان در همین دسته جای داد، چرا که در کل به بیان تصاویری از
روز قیامت اختصاص یافته است. دوباره افراد شایسته در سمت راست و افراد گنهکار در
سمت چپ ترسیم می گردند. آغاز این سوره به پرسشهای خسته کننده ای مربوط می شود که
کافران لجوج برای پیامبر مطرح می نمودند. نوع خطاب این سوره از اهمیت عملی خاصی
برخورداراست، زیرا به توصیه اموری از قبیل نماز، خیرات و صدقات و امانت و صداقت
مربوط می شود (آیات ۲۲ تا ۳۴). از سوی دیگراین سوره نشان می دهد که بعد شور و هیجان
آیات کاهش یافته است. البته این سوره نیز مانند سوره های عادیات، قارعه، قریش،
ماعون و کوثر از آیات کوتاه تری دارد که همگی متعلق به این دوران هستند.۲۲

هرشفلد سوره معارج را بیست و نهمین سوره مکی دانسته است و هیچ توضیحی نداده که چرا
جنبه شور و هیجان درآیات این سوره کاهش یافته است و معلوم نکرده که تعریف دقیق و
مراد وی به گونه روشن از شور و هیجان چیست. اساساً مگر می توان آیات و سور قرآن را
براساس ویژگیهایی از قبیل نوع احساسات و هیجانات و یا کوتاهی و بلندی آنهادسته بندی
و تفکیک نمود؟

او مدعی شده که سوره معارج مانند سوره های عادیات، قارعه، قریش، ماعون و کوثر که
همگی متعلق به این دوران هستند، آیات کوتاه تری دارد. در واقع مفهوم چنین سخنی آن
است که یکی از ویژگیها و نشانه های مسلّم سور خطابه ای و موعظه ای این است که
آیاتشان کوتاه باشد! حال آنکه اولاً چنین ادعایی با توجه به وجود آیات نسبتاً بلندی
دراین سوره ها، همچون آیات ۲۲ و ۴۵ سوره شوری و آیات ۹۳ و ۱۵۷ سوره انعام نقض
می شود. ثانیاً، به لحاظ عقلی هیچ ملازمه ای میان موعظه و کوتاهی سخن وجود ندارد و
خداوند در قالب هرگونه بیانی می تواند بندگانش را هدایت نماید. در واقع
می توان گفت: ویژگیها و معیارهایی که هرشفلد برای تعیین تاریخ نزول سوره ها ذکر
کرده، به منظور آنکه دوران نزول هر یک از آنها را مشخص و از یکدیگر تفکیک نماید، در
موارد زیادی هرگز با موفقیت ظاهری هم توأم نبوده است. مثلاً در مورد سوره «شمس» که
آن را سی و هشتمین سوره نازل شده در مکه دانسته است، ابتدا اظهار می دارد که با
توجه به سوگندهایی که در آغازسوره آمده، باید در زمره سور موعظه ای باشد. ولی پس از
آن می افزاید از آنجا که داستان قوم ثمود در آن مطرح شده، می تواند درطبقه سور نقلی
و داستانی شمرده شود. و چون سرنوشت ثمودیان در مکه، امری شناخته شده و معروف بوده،
لذا به قدمت نزول حتمی این سوره پی می بریم. از این رو هرشفلد به صورت قطعی معین
نمی کند که سرانجام، این سوره در طبقه سور موعظه ای می گنجد یا سوره های داستانی.
همچنین در مورد سوره تکاثر ابتدا با تردید بیان می کند که در زمره سور خطابه ای
شمرده می شود؛ ولی بی درنگ می افزاید که کوتاهی این سوره هیچ نشانی از تعلق به
سوره های خطابه ای که آنها را به دوران اوایل یا اواسط وحی مکی ربط می دهد، وجود
ندارد. آری، همه این تردیدها و ظن و گمانها نشان دهنده آن است که تاریخ نزول
سوره ها را نمی توان براساس این گونه ویژگیهای صوری و حدسی تعیین نمود، بلکه باید
به روایات ترتیب نزول مراجعه کرد. بر حسب داوری این روایات، سوره «شمس» بیست و
ششمین و سوره «تکاثر» شانزدهمین سوره های مکی بوده اند.۲۳ حال آنکه هرشفلد براساس
مبانی سلیقه ای خویش، اولی را سی و هفتمین و دومی را سی و نهمین سوره مکی معین
نموده است.

وی همچنین سوره های بروج و عصر را متعلق به این دوران می داند.

آیات و سور نقلی و حکایی

از مطالعه دقیق سور داستانی به دست می آید که این سوره ها به دو دسته تقسیم
می شوند. برخی از آنها تعدادی از انبیا را نام می برند و به هر یک از آنها چند آیه
را اختصاص می دهند، در حالی که دسته دیگر ازسوره ها یک یا دو پیامبر را ذکر
می نماید و به طور مفصل تری قصه آنها را نقل می کنند: گر چه شرح حال کاملشان را
بیان نمی کنند، بلکه یکی دو بخش از زندگی شان را شرح می دهند و بقیه را به قسمتهای
دیگری از قرآن واگذار می کنند. بدین ترتیب، گاهی بخشهای گسترده تری از زندگی
پیامبران همچون ابراهیم، موسی و عیسی(علیهم السلام) در سرتاسر قرآن پراکنده شده
است. اینکه حجم بیشتر سوره های داستانی مربوط به وحی دوران مکی است، بیانگر این
نکته است که پیامبرانی که نام برده شدند، کسانی بودند که بیشترین تأثیر را بر
دیدگاههای کلامی پیامبر داشتند. بیشتر از همه موسی بود که در حدود بیست بار نام او
برده شده است. سپس ابراهیم(علیه السلام) پانزده بار، نوح و لوط و
شعیب(علیهم السلام) هر کدام هفت تا ده بار ذکر شده اند.

قدیمی ترین سوره های داستانی، سوره «قمر» است که با یکی از نشانه های وحی دوران
خطابه ای و موعظه ای آغازمی گردد که می گوید: «رستاخیز نزدیک شد و ماه شکافت و اگر
معجزه ای ببینند روی می گردانند و می گویند این جادویی است نیرومند و دروغ پنداشتند
و پیرو خواهشهای دل خویش شدند…». به دنبال قصه قوم نوح، عاد و ثمود را ذکر
می کند. گناه و کیفر ثمود به صورت دقیق تری بیان می شود. داستانها به دو بخش تقسیم
می شوند که در پایان هر یک از آنها این دو آیه ذکر می گردد: « وَلَقَدْ یَسَّرْنَا
الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُدَّکِرٍ کَذَّبَتْ عَادٌ فَکَیْفَ کَانَ
عَذَابِی وَنُذُرِ».۲۴

نوبت به سوره «صافات» می رسد که با یک مقدمه کاملاً خطابه ای آغاز می شود تا آنکه
یگانگی خدا را مورد تأیید قرار دهد. کافرانی که معتقد بودند مرگ پایان هر چیزی است،
اعتنایی به آیات الهی نداشتند و می گفتند: آیا ما به خاطر یک فرد شاعر دیوانه از
خدایان خویش دست برداریم؟!۲۵ این اتهام پیامبر(صلی الله علیه و آله) را بر آن داشت
که به بیان واقعی تری از لذات بهشت و عذابهای دوزخ بپردازد. پس از این مقدمه
موعظه ای، قسمت اصلی سخن با ویژگی داستانی ادامه می یابد. ابتدا جریان
نوح(علیه السلام) به صورت مختصر مطرح شده، آن گاه ماجرای ابراهیم(علیه السلام) و
بتهای پدرش شرح داده می شود. در اینجا قسمتی از زندگی ابراهیم(علیه السلام) به گونه
متفاوتی با نقل آن در سوره «شعرا» مطرح می گردد. که البته لحن آن در سوره «شعرا»
رسمی و تأثرآور است، ولی در سوره «صافات» به صورت داستانی و طنزگونه بیان می شود.
ابراهیم(علیه السلام) به سرزنش بتها و بت پرستها می پردازد و در نتیجه او را در آتش
می افکنند. با دخالت پروردگار، ابراهیم(علیه السلام) نجات می یابد، او دعایی را
می خواند و مژده دریافت فرزند پسری به او می رسد و در عالم خواب مأمور می گردد که
پسرش را قربانی کند، اما سرانجام از عملی ساختن این کار دردناک، معاف می شود و…
به خاطر اطاعتش پاداش به او داده می شود. همچنین داستان موسی و هارون و الیاس در
ادامه همین سوره مطرح می شود.۲۶

هرشفلد سوره «صافات» را پنجاهمین سوره مکی دانسته و با آنکه با یک مقدمه طولانی
کاملاً موعظه ای آغاز شده، آن را به لحاظ بیان داستان ابراهیم و
نوح(علیهما السلام)، جزو سور داستانی برشمرده است. حال آنکه بر حسب روایات ترتیب
نزول، این سوره پنجاه و ششمین سوره نازل شده در مکه بود و به رغم نقل چند داستان در
این سوره، محورهای اصلی آن عبارت اند از: تبیین موضع گیریها و عقاید و سخنان عرب،
مناظراتی که بین پیامبر(صلی الله علیه وآله) و کافران صورت پذیرفت و بیان سرانجام
مخلصان و کافران در روز رستاخیز.۲۷ اما او صرفاً ویژگی داستان گویی را در این سوره
لحاظ کرده است. آن گاه سوره های ص، نمل، قصص، حجر، کهف، یوسف، مریم، انبیا،
ابراهیم، طه، هود، سبأ، اعراف، اسرا، غافر و فاتحه را به ترتیب جزو سوره های نازل
شده در این دوره و طبقه معرفی می کند.

سور توصیفی

هرشفلد معتقد است که پس از اتمام نزول سوره های داستانی، نوبت به نزول دسته دیگر از
سوره ها می رسد که به وصف پدیده های طبیعت می پردازد. وی در این باره می گوید:

ویژگی «توصیفی» در قرآن تقریباً به همان اوایل وحی برمی گردد؛ گرچه این ویژگی تا
اواخر دوران وحی موعظه ای به طور خاص قابل توجه نبود. در دوران وحی داستانی، هنگامی
که سبک و شیوه پیامبر جذابیت خود را از دست داده بود، این ویژگی بگونه برجسته تری
نمود یافت. ترسیم خطی جدا سازنده بین وحی توصیفی از وحی های پیشین کاری ناممکن است،
زیرا بسیاری از آیاتی که واجد این ویژگی هستند، در میان سور داستانی پخش شده اند.
با وجود این، وحی هایی که به وصف طبیعت و مواهب آن به عنوان مهم ترین موضوع
پرداخته اند، یقیناً در زمانهای متأخری نازل شده اند. وحی های توصیفی به رغم اختلاف
فراوانی که با وحی های داستانی دارند در یک نکته مهم با هم مشترک اند و آن اینکه هر
دو درصدد ارائه آیات الهی هستند، یعنی می خواهند برای معجزاتی که پیامبر از انجام
آنها ناتوان بود جایگزینی به وجود آورند. به نظر می رسد که پیامبر می خواست به
مخاطبان خود بسیاری از آیات و نشانه هایی را انتقال دهد که حاکی از قدرت الهی
هستند.

دامنه اوصاف نسبتاً محدود می شوند. یعنی تعداد وحی های توصیفی نسبت به طبقه پیشین
کمتر است. با صرف نظر از اشاره کوتاهی به آفرینش که در دوران نخست وحی وجود داشت،
قدیمی ترین آیات توصیفی در یک سوره موعظه ای یعنی در آیات ۲۴ تا ۳۲ سوره «عبس» به
کار رفته اند: « فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَی طَعَامِهِ أَنَّا صَبَبْنَا
الْمَاءَ صَبّاً… مَتَاعاً لَکُمْ وَلِأَنْعَامِکُمْ» و

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.