پاورپوینت کامل تصوف در افغانستان ۸۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تصوف در افغانستان ۸۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تصوف در افغانستان ۸۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تصوف در افغانستان ۸۶ اسلاید در PowerPoint :
۱۷۵
اشاره
اگر با دقت به نقشه آسیا بنگریم، در قلب آن به نام سرزمینی بر می خوریم که امروزه
آن را افغانستان می نامند؛ سرزمینی کهن و باستانی با سابقه ای که به پیش از ظهور
زرتشت باز می گردد.
افغانستان قسمت اعظم خراسان بزرگ را شامل می شده است. با مرور نامهای شهرهای بزرگ
خراسان قدیم مانند بلخ، هرات، کابل، جوزجان، تخار، سمنگان و بدخشان پی می بریم این
نامها اکنون در حوزه جغرافیایی افغانستان قرار دارد.
متأسفانه در طول چند قرنی که از تشکیل حوزه سیاسی ـ جغرافیایی افغانستان می گذرد؛
این کشور تاریخ پردرد و رنجی را پشت سرگذاشته است که به طور محسوسی درصدد از بین
بردن افتخار و سربلندی تاریخ این مرز و بوم بوده است. در این نوشتار سعی شده تا حد
توانایی نویسنده به گوشه ای از تاریخ پاورپوینت کامل تصوف در افغانستان ۸۶ اسلاید در PowerPoint پرداخته شود.
با مراجعه به متون کهن تاریخی و تورق و دقت در آنها به این نکته مهم پی می بریم که
سرزمین فعلی افغانستان که روزگاری جزو ایران بزرگ محسوب می شده، خاستگاه کسانی است
که در تصوف و عرفان نقش قابل ملاحظه ای داشته اند. از آن میان، می توان به نام
بزرگانی چون مولانا جلال الدین بلخی، ابراهیم ادهم، سنایی غزنوی، شقیق بلخی،
خواجه عبدالله انصاری و خواجه احمد چشتیه اشاره کرد.
اصطلاح «خراسان بزرگ » که بخش قابل توجهی از ولایات شرقی را در برمی گرفته است، پس
از اسلام متداول شد، به طوری که اعراب مسلمان، خراسان را واحد مستقل و کشوری
جداگانه به شمار می آوردند.۱
لسترنج حدود خراسان را که در عصر اسلامی از نظر وسعت محدودتر شده بود چنین توصیف
می کند:
ابتدا بر تمام ایالات اسلامی که در سمت خاور کویر لوت تا کوههای هند واقع است
اطلاق می شد و به این ترتیب تمام بلاد ماوراءالنهر را در شمال خاوری به استثنای
سیستان و قهستان در جنوب شامل می گردید. ولی بعدها این حدود هم دقیق تر و کوچک تر
گردید تا آنجا که می توان گفت خراسان از سمت شمال خاوری از رود جیحون به آن طرف
را شامل نمی شد، ولی همچنان تمام ارتفاعات ماورای هرات را در برداشت که اکنون شمال
باختری افغانستان است. در عین حال بلادی که در منطقه علیای رود جیحون یعنی در ناحیه
پامیر واقع بودند، جزو خراسان یعنی داخل در حدود آن ایالت محسوب می شدند.۲
یاقوت حموی در معرفی ولایت خراسان می نویسد:
ابتدای حدود آن از سمت عراق از آذازوار، شهر مرکزی جوین و بیهق است و پایان حدودش
از سمت هند، طخارستان و غزنه و سجستان و کرمان است و اینها حدود خراسان است.۳
بنابراین، خراسان سرزمینی وسیع بوده که تقریباً تمام افغانستان امروزی، بخشهای
جنوبی ترکمنستان از جمله مرو و نیمه شرقی ایران تا محدوده سیستان را شامل می شده
است.
جریان شناسی پاورپوینت کامل تصوف در افغانستان ۸۶ اسلاید در PowerPoint
تصوف با جذابیت خاصی که دارد، از شاخ و برگ فراوانی هم برخوردار است. شاید نتوان
تعداد دقیق فرق صوفیه را برشمرد. علت فراوانی فرق صوفیه را هم می توان به این دلیل
دانست که از همان آغاز تصوف به علل مختلف، سیر و سلوک عرفانی با شیوه ها و روشهای
گوناگون انجام پذیرفته است که این شیوه ها و سلیقه ها به عنوان طریقت یا سلسله،
شناخته شده اند. در ذیل به برخی از سلسله های مهم عرفان و تصوف اسلامی اشاره
می شود.۴
سلسله قادریه
این سلسله منسوب به عبدالقادر گیلانی(م ۵۶۲ق) ملقب به قطب الاعظم است. پیروان این
مکتب وحدت وجودی هستند و به محبت و خدمت شهرت دارند. اگر چه در اصل از بین حنابله
برخاسته اند، تا حدود زیادی اهل تسامح و مسامحه بودند. در این طریقت به حفظ سنت و
شعائر تاکید می شود و این طریقت در سراسر بلاد اسلامی منتشر شده است.
سلسله رفاعیه
منسوب به ابوالعباس سیدی احمد رفاعی بصری(م ۵۷۸ق) است که سلسله شیوخ آن به معروف
کرخی می رسد. پیروان این طریقت جهانگرد و خانه به دوش و در کار ریاضت و تربیت و
ترتیب ذکر، تندروتر از قادریه اند.
سلسله بدویه
منسوب است به سیدی احمد البدوی(م ۶۷۵ق) که آنان را احمدیه نیز می نامند. سلسله
بدوی در مصر انتشار زیادی پیدا کرد. در یکی از جنگهای صلیبی که سن لویی به مصر حمله
کرد، پیروان این سلسله مسلمانان را به جنگ با مسیحیان تشویق می کردند. اما بی بند و
باری و میگساری آنها بعدها از اسباب عدم توجه عامه مسلمانان به آنها شد.
سلسله سهروردیه
منسوب به شهاب الدین عمر بن عبدالله سهروردی(م ۶۳۲ق) است که در تصوف طریقه ای معتدل
داشت. وی عمل به فرائض دین را مقدمه وصول به حقیقت می شمرد. سلسله های جلالیه،
جمالیه، زینبیه، خلوتیه و شعبه های متعدد و مختلف آن در آسیای صغیر و روشنیه در
افغانستان، از طریق سهروردیه نشأت یافته اند. زکریای مولتانی، این طریقت را در هند
رواج داد و پیروانی یافت.
سلسله شاذلیه
منسوب به ابوالحسن شاذلی(م ۶۵۶ق) است. رعایت پنج اصل خوف ظاهری و باطنی، پیروی از
سنت، عدم اعتنا به خلق، تسلیم و رضا، توکل در شادی و محنت، پایه اعتقادی این طریقت
است. این سلسله در مصر و مغرب و بلاد عثمانی قدیم اعتبار تمام کسب کرده است.
سلسله های جوهریه، وفاییه، مکیه، هاشمیه، عفیفیه، قاسمیه و خواتریه در مصر و
سلسله هایی مثل شیخیه، ناصریه، حبیبیه و یوسفیه در مغرب، از آن منشعب شده اند.
سلسله نقشبندیه
منسوب به خواجه بهاء الدین محمد نقشبند(م ۷۹۲ق) است. نقشبندیه خود شاخه ای منشعب از
سلسله خواجگان بوده اند که منسوب به خواجه احمد عطاسیوی، معروف به حضرت ترکستان،
بوده است. بعدها این سلسله در هند، مخصوصاً در دوره اقتدار مغول هند، نفوذ داشت.
پیروان این طریقت در آغاز طرفدار زهد و فقر و سادگی بودند و اندیشه وحدت وجودی
داشتند، اما بعدها برخی از آنان به مدح گویی و مال اندوزی روی آوردند.
سلسله چشتیه
این سلسله را معین الدین چشتی(م ۶۳۳ق) به وجود آورد. شیخ فریدالدین شکرگنج(م ۶۷۰ق)
و شیخ نظام الدین اولیا(م ۷۲۵ق) از اخلاف وی هستند.
سلسله شطاریه
منسوب به عبدالله شطار(م بین ۸۱۸ و ۸۳۲ق) است. سخنان او یادآور سخنان بایزید و
حلاج است. این طریقه در سوماترا و جاوه نیز پیروانی دارد.
سلسله مولویه
منسوب به جلال الدین محمد بلخی رومی، معروف به مولوی(م ۶۷۲ق) است و دو فرقه
پوست نشینان و ارشادیه از آن برخاسته اند. پیروان این طریقت، معتقد به وحدت وجود
هستند و توجه به وجد و سماع، قول و ترانه از مختصات این طریقت است. مولویه در عهد
دولت عثمانیها کسب نفوذ کردند و بعد از روی کار آمدن جمهوری ترکیه نفوذ خود را از
دست دادند و اکنون فقط در حلب و بعضی بلاد کوچک باقی اند.
سلسله بکتاشیه
منسوب به حاجی بکتاش ولی(م ۷۳۸ق) است. این طریقت در حدود قرن هشتم هجری پیدا شد و
در ترکیه در روزگار سلاطین عثمانی رواج یافت. در آداب و عقاید این فرقه، هم صبغه
تشیع و هم نوعی گرایش به تاویل و مسامحه دیده می شود. بعضی آداب و رسوم هم از تأثیر
و تقلید نصارا در بین آنها رواج یافته است. کلاه سفید، احترام به ادیان، مبارزه با
ظلم، از خصوصیات آنان است.
سلسله نعمت اللهیه
منسوب به شاه نعمت الله ولی(م ۸۳۵ق) است. عقیده به وحدت وجود افراطی از مختصات این
طریقت است. چند طریقه از این سلسله منشعب شده است که در ایران پیروانی دارد.
سلسله ذهبیه
منسوب به میرعبدالله برزش آبادی است. طریقه او از طریقت کبرویه جدا شده است و تا
حدی رنگ غلو دارد و مانند سلسله نعمت اللهیه به تشیع منسوب است.
با تأمل در جریانها و سلسله های صوفی گری فوق در می یابیم که افغانستان به عنوان
بخش عظیمی از خراسان بزرگ یکی از میراث داران جریان جذاب تصوف بوده و هست. با نگاهی
به مکان نشو و نمای بزرگان صوفیه در خواهیم یافت که بسیاری از ایشان در همان محدوده
فرهنگ پرور خراسان پرورش یافته اند. بزرگانی مانند ابراهیم ادهم،۵ شقیق بلخی،۶ حاتم
اصم،۷ احمد خضرویه۸ و خواجه عبدالله انصاری۹ از آن جمله اند. به عبارت دیگر، تصوف
در افغانستان امروزی فرزند خلف همان تصوف در خراسان بزرگ است.
برای بررسی پاورپوینت کامل تصوف در افغانستان ۸۶ اسلاید در PowerPoint بجاست به جایگاه اجتماعی صوفیه در این سرزمین
اشاره ای داشته باشیم.
در جامعه سنتی افغانستان و در تقسیم بندی ساختار طبقاتی آن، هنگامی که به نام صوفی
که معمولاً با عنوان پیر یا عارف خوانده می شود برمی خوریم، می بینیم که مردم بر
طبق باور عمومی آن را از طبقه روحانی به شمار می آورند. پیر یا عارف به آن علت به
درجه تقدس نائل شده که در پی دستیابی به تقرب به خداوند است و غالباً به یکی از فرق
صوفیه تعلق دارد.
فرق صوفیه جایگاه و نقش والایی در تاریخ افغانستان مخصوصاً در نهضت مقاومت این کشور
داراست.۱۰ تصوف در این کشور در سه فرقه نقشبندیه، قادریه و چشتیه۱۱ متجلی شده است
که در بین طبقات متوسط شهرها و اطراف شهرها نفوذ دارد. کابل و هرات دو مرکز بزرگ
تصوف اند، اما تمام شمال کشور و ناحیه قندهار از این مکتب تاثیر پذیرفته اند.
در تصوف هر مریدی برای اینکه به شناخت حق نائل آید، به انجام اعمال روحانی نیاز
دارد که بر حسب فرق مختلف متفاوت است. این اعمال عموماً عبارت اند از اورادی حاوی
تکرار یکی از اسمای خدا (ذکر) و اعمالی از این قبیل.
صوفیهای شناخته شده دارای یک زندگی شدیداً روحانی اند، ولی تظاهر به آن نمی کنند.
آنها عموماً در گروههای کوچک و در مکانی دورتر از اغنیا (خانقاه) که غالباً به یک
مدرسه متصل است گرد هم می آیند و به رهبری پیر خود به ذکر می پردازند. از نمونه های
بارز این عمل در عصر حاضر افغانسنان، می توان به مجامع صوفیه هرات در کنار مدفن
خواجه عبدالله انصاری اشاره کرد.
صوفی در زندگی روزمره خود را به یک نظم فکری مقید کرده است که این نظم فکری بدون
آنکه او را از دیگران جدا سازد، از دیگران متمایز ساخته است. پیوند میان ادبیات
فارسی و پاورپوینت کامل تصوف در افغانستان ۸۶ اسلاید در PowerPoint پیوندی بسیار قوی است و این به خصوص به علت وجود
نویسندگان محبوبی چون خواجه عبدالله انصاری، جامی و مولوی بلخی است.۱۲
در افغانستان دو نوع تصوف داریم: یکی تصوف سنت گرا یا همان رابطه مرید و پیر؛ و نوع
دوم متابعات جمعی یک قبیله از یک پیر که معمولاً پیران طریقت را در این نوع به جای
مرید، مخلص می نامند.
از نکات جالب توجه در افغانستان این است که تصوف در میان قبایل پشتون تبلور سیاسی
یافته است، اما در سایر مناطق افغانستان تصوف تأییدی است بر پیروی دقیق از اسلام
راستین که این نوع تصوف سنت گرا، بی چون و چرا برای فقیه و شریعت
اسلامی احترامی خاص قائل است و در این موارد بسیار اتفاق می افتد که پیر یک عالم
دینی نیز هست. دیدگاهی وجود دارد که تصوف سنت گرا در افغانستان از تبعات اصلاحات
شیخ احمد سرهندی (مجدد الف ثانی) و شاه ولی الله دهلوی است.
قادریه در افغانستان
مؤسس سلسله قادریه، عبدالقادر گیلانی(قرن ششم) است که در بغداد مدفون است. این فرقه
در قرن شانزدهم میلادی در هند مستقر شد و از همان جا برخی از پشتونها را به سوی خود
جذب نمود. در میان قبایل پشتون که در افغانستان از اکثریت برخوردارند، فرقه قادریه
پیروان بسیاری دارد که رهبری آن به دست خاندان گیلانی است.۱۳
حضرت نقیب صاحب، پدر سیداحمد گیلانی، در دهه دوم قرن نوزدهم میلادی در حومه
جلال آباد در شرق افغانستان رهبری این فرقه را بر عهده داشت که پس از او رهبری به
فرزندش (احمد گیلانی) رسید. ایشان نیز در کنار رهبری فرقه قادریه به کارهای سیاسی و
تأسیس حزب محاذ ملی افغانستان پرداخت که این حزب در کنار سایر تنظیمهای جهادی در
جنگ علیه روسها نقش فعالی داشت. خاندان گیلانی از اقوام سببی محمد ظاهرشاه
می باشند.
نقشبندیه در افغانستان
فرقه نقشبندیه، در میان قبایل پشتون و دیگر مردمان افغانستان از احترام و جایگاه
خاصی برخوردار است.
نقشبندیه طریقتی است منسوب به خواجه بهاءالدین محمد نقشبند بخارایی(۷۹۱ ـ ۷۱۸ق)،
ولی بهاءالدین را نمی توان مؤسس طریقت شمرد، زیرا سنگ بنای این طریقت را خواجگان
نهادند. این طریقه و سلوک را خواجه یوسف همدانی(۵۳۵ ـ ۴۴۰ق) و خواجه عبدالخالق
غجدوانی(م ۵۵۰ق) بنیان نهاده بودند. خواجه بهاءالدین خود از شاگردان جانشینان
خواجه عبدالخالق بوده که محیی و مصلح طریقت خواجگان شد. طریقت نقشبندی در اندک مدتی
در ماوراءالنهر و خراسان رواج یافت.
تصوف نقشبندی، سنتی معتدل و میانه رو است که اصول آن را می توان در پیروی از سنت و
حفظ آداب شریعت و دوری از بدعت بیان کرد. که در آن نه خلوت است نه عزلت و نه ذکر
جهر و نه سماع۱۴ همین آسانی و سادگی و اعتدال سلوک نقشبندی یکی از علل رواج آن شد؛
چنان که این طریقه به سرعت از ایالات مسلمان نشین غرب چین و هند تا مصر و شام و از
بلخ تا بصره و بغداد انتشار یافت.
از مراکز مهم تجمع نقشبندیان در افغانستان کابل و هرات است. سعدالدین کاشغری و
عبدالرحمن جامی این طریقه را در هرات برای اولین بار رواج دادند. در افغانستان این
فرقه شعب زیادی پیدا کرده است، ولی دو تمایل آن پررنگ تر است:
شاخه غربی و شمالی کشور: (مشهور به خواجه احرار) این شاخه با مهد فرقه یعنی آسیای
میانه ارتباط دارد.
شعبه شرق و قندهار: این شعبه مستقیماً به خانواده مجددیها وابسته اند.
مجددیها خود را از اولاد شیخ احمد فاروق کابلی می دانند که در قرن شانزدهم در جنوب
کابل زاده شد و در زمان سلطنت اکبرشاه از سلسله مغولان هند به آن دیار مسافرت نمو
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 