پاورپوینت کامل حسین بن حمدان خصیبی و کتاب « الهدایه الکبری» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حسین بن حمدان خصیبی و کتاب « الهدایه الکبری» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حسین بن حمدان خصیبی و کتاب « الهدایه الکبری» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حسین بن حمدان خصیبی و کتاب « الهدایه الکبری» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۵

چکیده

حسین بن حمدان خصیبی از راویان بزرگ معتقد به امامت امامان دوازده گانه در دوره
غیبت صغری و سالهای آغازین غیبت کبری است که در عین حال مورد احترام فراوان فرقه
نصیریه نیز می باشد.

او دارای اندیشه های خاصی بوده که وی را از امامیه جدا می ساخته است و لذا رجالیون
متقدم او را به شدت تضعیف کرده اند، اما رسوباتی نه چندان اندک از اندیشه های او در
جوامع امامیه نفوذ پیدا کرده است. کتاب الهدایه الکبرای او از آنجا که از
قدیمی ترین متونی است که با ذکر سلسله اسناد در صدد اثبات امامت و وصایت تک تک ائمه
از راه بیان معجزات می باشد، برای ریشه یابی چگونگی نفوذ این اندیشه در میان شیعه
امامیه که بعدها با نگارش کتب فراوان و احیاناً حجیم پیگیری شد، می تواند بسیار
مفید باشد. علاوه بر آنکه ذکر برخی از وقایع تاریخی مربوط به اختلافات درون گروهی
شیعه، ذکر اسنادی که در متون امامیه کمتر یافت می شود و نیز بیان مطالبی از غالیان
که در کتب معتبر روایی امامیه مفقود است، از دیگر جهات اهمیت این کتاب است.

واژه های کلیدی: حسین بن حمدان خصیبی، الهدایه الکبری، محمد بن نصیر نمیری، بابیت،
معجزات، نص، نصیریه، علویان.

حسین بن حمدان خصیبی (م ۳۵۸ق) و کتاب او الهدایه الکبری۱

الف) شخصیت حسین بن حمدان

حسین بن حمدان جنبلایی خصیبی۲ از دانشمندان پرکار امامی است که درباره اهمیت او
اطلاعات کمی در منابع شیعی امامی وجود دارد و این اطلاعات نیز بیشتر در جهت تضعیف
اوست. ابن غضائری از او با عنوان «کذاب فاسد المذهب… لا یلتفت الیه» یاد کرده و
با آوردن عبارت «صاحب مقاله ملعونه» نوعی گرایش خاص را به صورت اجمالی به او نسبت
داده است.۳

نجاشی نیز از او با عنوان «کان فاسد المذهب» یاد کرده و سپس به ذکر نام چهار کتاب
از او پرداخته است.۴

اطلاعات بیشتری که در رجال طوسی آمده، تنها ذکر یکی از شاگردان روایی او یعنی
هارون بن موسی تلعکبری (د ۳۸۵ق) است که از بزرگان مورد اعتماد شیعه دوازده امامی
بوده و استاد بی واسطه یا با واسطه بزرگانی همچون شیخ مفید، نجاشی و شیخ طوسی به
حساب می آید.۵

به نظر می رسد بیشترین اطلاعات منابع امامی درباره او در کتاب اعیان الشیعه، اثر
سیدمحسن امین عاملی، آمده است. مؤلف ضمن نقل اقوال رجالیون متقدم و متأخر در تضعیف
او، درصدد بازسازی چهره او برآمده و پس از نقل کلامی از تعلیقه که شیخ اجازه بودن
را اشاره به نوعی وثاقت دانسته، خود به اظهار نظر پرداخته و این احتمال را مطرح
ساخته که «اصل بدگویی از او ریشه در عبارات ابن غضائری دارد که کمتر کسی از نیش قلم
او سالم می ماند و بزرگانی همچون نجاشی، علامه حلی در این نظر از او پیروی
کرده اند. و این مذمت ریشه در دیدگاه خاص قدما در مورد غلو دارد که به مجرد نقل
فضائلی که آنها را غلوآمیز می دانسته اند، اشخاصی را متهم به غلو می نموده اند».
آن گاه او به ذکر شواهدی در اثبات ادعای خود مبنی بر حسن حال حسین بن حمدان پرداخته
و عدم تضعیف شیخ طوسی و نیز یادکرد صاحب ریاض العلماء از او با عنوان «فاضل عالم
محدث من القدماء» را به عنوان نمونه هایی ذکر کرده است.۶ همو کتب منسوب به خصیبی را
تا نه عدد ذکر کرده است.۷

برخلاف منابع امامی، در منابع نصیریه و علویان۸ که وی را یکی از بزرگان خود
می دانند، اطلاعات بیشتری درباره او وجود دارد که این اطلاعات شامل استادان، آثار،
سفرهای علمی و جایگاه علمی، اجتماعی و سیاسی او می شود.

شاید بتوان بیشترین اطلاعات را در کتاب تاریخ العلویین، نوشته محمدامین غالب
الطویل، یافت که از دانشمندان علوی معاصر به حساب آمده و در راه تألیف کتاب خود به
منابع فراوان علویان در نقاط مختلف دنیا مراجعه کرده است، هر چند عدم ذکر منابع در
کتاب از مهم ترین اشکالات کتاب بوده که کار ارزیابی مطالب او را برای منتقدان بسیار
دشوار می سازد. در این کتاب حسین بن حمدان را یکی از تأثیرگذارترین شخصیتهای علوی
در چهارمین مرحله تاریخ علویان که این مرحله را از غیبت امام
مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در سال ۲۶۰ق تا وفات امیرحسین مکزون سنجاری (۶۳۰
ـ ۲۶۵ق) تعیین کرده است. وی درباره تأثیر حسین بن حمدان چنین می نگارد:

ظهر فی تلک الایام الرجل العظیم العلوی المصری السید حسین بن حمدان الخصیبی ونفخ فی
العلویین تلک الروح العالیه فرفعهم من حضیض الاسر والهوان الی الاستقلال
والحاکمیه.۹

همو معتقد است که آخرین باب ائمه محمد بن نصیر نمیری بوده که از او با عنوان «السید
ابوشعیب محمدبن نصیر البصری النمیری» یاد می کند که همین شخصیت مرجع علویان زمان
خود بوده است و پس از آن ریاست به ابومحمد عبدالله بن محمد الجنان الجنبلایی (۲۸۷ ـ
۲۳۵ق)۱۰ می رسد که مؤسس طریقه جنبلائیه به حساب می آید.

همو در یکی از مسافرتهایش به مصر۱۱ با حسین بن حمدان ملاقات کرد و توانست او را به
کیش خود درآورد و این ملاقات چنان مؤثر بود که پس از بازگشت جنبلایی به جنبلا، حسین
نیز به دنبال او روان شد و در آنجا از او علومی همچون فقه، فلسفه، نجوم و هیئت و
دیگر علوم زمان خود را فرا گرفت.۱۲

ب) خصیبی و نمیری

آنچه در همین جا باید متذکر شویم آن است که در کتب رجالی امامیه هیچ گونه ذکری از
شخصیت عبدالله بن محمدبن جنان نمی یابیم، اما در مقابل درباره محمد بن نصیر نمیری
به اطلاعات بیشتری برخورد می کنیم. ابن غضائری از قول ابوبکر جُعابی او را از افاضل
علمی اهل بصره معرفی کرده، اما در عین حال او را ضعیف شمرده و سرآغاز فرقه نصیریه
را همو دانسته است.۱۳

کشی او را از کسانی می داند که در زمان امام هادی(علیه السلام) ادعای نبوت کرد و
خود را فرستاده شده از جانب امام(علیه السلام) که او را به عنوان رب معرفی می کرد،
می دانست و آموزه هایی همانند تناسخ، اباحی گری و حلیت لواط را ترویج می کرد و با
این آموزه ها عده ای را به دور خود جمع کرده بود. او سرانجام مورد لعن امام حسن
عسکری(علیه السلام) قرار گرفته و امام(علیه السلام) او را از کسانی معرفی کرد که با
عوام فریبی و به نام ائمه(علیهم السلام) اموال مردم را چپاول می کنند.۱۴

شیخ طوسی(قدس سره) در کتاب الغیبه خود در ضمن شمارش مدعیان سفارت و بابیت که از
آنها با عنوان «مذمومین» یاد می کند، به ادعای بابیت او بعد از وفات امام حسن
عسکری(علیه السلام) اشاره می کند و می گوید:

او خود را به جای ابوجعفر محمد بن عثمان، باب امام زمان معرفی می کرد که به همین
علت مورد لعن و تبری ابوجعفر قرار گرفت تا جایی که حتی معذرت خواهی نمیری را
نپذیرفت.۱۵

وضعیت نمیری در کتب فرقه شناسی شیعی به گونه ای بدتر ترسیم شده است. نوبختی علاوه
بر انتساب عقایدی همچون الوهیت امام هادی(علیه السلام)، تناسخ و اباحی گری به او،
وی را متهم کرده که لواط را از ناحیه مفعول نشانه تواضع و فروتنی و از ناحیه فاعل
یکی از شهوات و طیبات می دانست و حتی گزارشی را ذکر می کند که او را در حالت مفعولی
مشاهده کرده اند.۱۶ البته پذیرش این گونه گزارشها بسیار مشکل است. کتب فرقه شناسی
اهل سنت نیز مطالبی شبیه مطالب فوق را به او نسبت داده اند.۱۷

به هر حال با مطالعه کتب رجالی شیعه در می یابیم که او نزد امامیه شخصیتی منفور و
درگیر با ائمه(علیهم السلام) و نایبان به حق آنها معرفی شده و هیچ گونه توثیق و
نقطه قوتی برای او ذکر نشده است.۱۸

اما با مطالعه کتاب الهدایه الکبری حسین بن حمدان خصیبی وضعیت او را به گونه ای
دیگر می یابیم. خصیبی در مواردی فراوان در هنگام ذکر سلسله اسناد روایات خود، از
نمیری با احترام یاد می کند۱۹ و حتی در مواردی برای او ادعای علم غیب۲۰ و معجزه۲۱
می نماید. وی به اینها اکتفا نکرده و بابی تحت عنوان «باب ما ورد فی ابی شعیب
محمد بن نصیر بن ابی بکر النمیری» گشوده و در آنجا ضمن نقل روایتی از امام
صادق(علیه السلام) درباره جایگاه ابواب ائمه(علیهم السلام) و مساوی دانستن انکار
مقام باب با انکار مقام امام(علیه السلام)، از قول آن امام(علیه السلام)، باب فرزند
خود امام یازدهم را محمد بن نصیر معرفی کرده است و حاسدان او را در زمانش فراوان
دانسته تا جایی که حسد آنها را وادار می کند تا در مقام او شک روا دارند؛
امام(علیه السلام) این تشکیک کنندگان در مقام بابیت نمیری را به عنوان زیانکارانی
معرفی کرده که از ائمه(علیهم السلام) بیزار بوده اند و ائمه(علیهم السلام) نیز از
آنها بیزارند.۲۲

همچنین به نقل از امام هادی(علیه السلام) او را باب عظیم خود دانسته که جایگاهی
همانند سلمان دارد و امام(علیه السلام) تشکیک کنندگان در مقام او را به شدت توبیخ
می نماید.۲۳ همچنین خصیبی به ذکر روایات فراوان دیگری می پردازد که همگی از مقام
رفیع نمیری، اثبات بابیت او، خبر داده شدن بابیتش از سوی ائمه پیشین و بالاخره
حسادت معاصران او و نسبتهای دروغ آنها و نیز حمایت شدید ائمه معاصر او در مقابل
حاسدانش حکایت دارد.۲۴

نکته جالب توجه آن است که خصیبی گرچه در مواردی از عثمان بن سعید عمری و فرزندش
محمد بن عثمان نام می برد،۲۵ اما نوع تعبیرات او به گونه ای است که گویی برای آنها
تنها به مقامی همچون اخذ اموال معتقد بوده،۲۶ اما به بابیت آنها اعتراف ندارد و در
مقابل مقام بابیت را که مقامی معنوی است از آن محمد بن نصیر نمیری می داند. جالب آن
است که بالاخره در پایان کتاب خود به مدعایش تصریح کرده است. وی از عده ای از
راویان چنین نقل می کند که پس از نصب عثمان بن سعید العمری به عنوان وکیل از سوی
امام حسن عسکری(علیه السلام)، در دلهای عده ای از طرفداران نمیری شبهه افتاد و برای
رفع آن به نزد امام(علیه السلام) رفتند. امام(علیه السلام) برای رفع شبهه آنها
می پرسد: آیا تا به حال گزارشی شنیده اید که مفادش آن باشد که سلمان وکیل اموال
امام علی(علیه السلام) بوده است؟ آنها جواب می دهند: خیر. و امام(علیه السلام)
می پرسد: آیا گزارشی شنیده اید که سلمان باب امام علی(علیه السلام) بوده است؟ آنها
جواب مثبت می دهند و آنگاه امام(علیه السلام) می گوید: «پس چرا برای شما عجیب است
که محمد بن نصیر باب من بوده و عثمان بن سعید وکیلم باشد؟» و آنگاه ادامه می دهد:
«محمدبن نصیر تا زمان مرگش باب من است و عثمان بن سعید وکیل من و فرزندش محمد تا
زمان مرگش وکیل مهدی است».۲۷

به هر حال با این شواهد و نیز با بررسی بخشهای پایانی کتاب او که در دفاع از
شخصیتهای غالی، معلوم الحال و مذموم نزد امامیه همچون محمد بن ابی زینب معروف به
ابوالخطاب۲۸ و عمربن فرات۲۹ و نیز ابداع یا ترویج مسئله بابیت و بالا بردن جایگاه
آن تا مقام امامت و غلو در معرفی ابواب ائمه(علیهم السلام) و معرفی شخصیتهای
ناشناخته ای همچون قیس بن ورقه معروف به سفینه (باب امام حسن مجتبی(علیه السلام))
به عنوان ابواب ائمه(علیهم السلام) و نیز معرفی شخصیتهایی با گرایشهای تندروانه
همچون ابوالخطاب (باب امام کاظم(علیه السلام))، مفضل بن عمر (باب امام
رضا(علیه السلام))، محمدبن مفضل بن عمر (باب امام جواد(علیه السلام))، عمربن فرات
(باب امام هادی(علیه السلام)) و بالاخره محمد بن نصیر نمیری (باب امام حسن
عسکری(علیه السلام)) و فرزندش حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)،۳۰ به
این نتیجه می رسیم که سخن ابن غضائری که خصیبی را دارای مقاله و گرایش خاص (جدای از
گرایش دیگر امامیه) معرفی کرده بود، سخن بجایی است و دفاع کسانی همچون صاحب ریاض
العلماء و سیدمحسن امین عاملی از او، ناشی از عدم دقت در مکتوبات او و عدم مقایسه
آنها با عقاید صحیح امامیه است.

ج) فعالیتهای خصیبی

غالب الطویل در تشریح برخی از فعالیتهای اجتماعی، کلامی و سیاسی خصیبی چنین
می نگارد:

پس از وفات ابومحمد عبدالله بن محمد جنان جنبلایی، برخی از علویان به قصد همگرایی
با اسماعیلیه اجتماع بزرگی را در شهر عانه۳۱ تشکیل دادند که در آن از هر یک از
شهرهای بزرگ عانه، بغداد، حلب، لاذقیه دو نفر به عنوان نماینده در آن شرکت جستند،
اما این گردهمایی شکست خورد و به جز پراکندگی بیشتر نتیجه ای در برنداشت.

به دنبال این شکست خصیبی شهر جنبلا را به مقصد بغداد ترک کرد و در آنجا به انجام
فعالیتهای دینی اش پرداخت که می توان گفت بیشترین فعالیتهای مذهبی خصیبی در این شهر
بود. از جمله فعالیتهای او در این شهر موضع گیری در برابر اسماعیلیه و رد آنها بود.

پس از آن خصیبی به گردش در شهرهای دیگر علویان پرداخت که از آن جمله می توان از
شهرهایی همچون شهرهای نواحی خراسان و دیلم یاد کرد.

او سرانجام در حلب و در نزد امیر سیف الدوله سکونت اختیار کرد و به اداره امور دینی
علویان پرداخت و به وسیله وکلای خود در شهرهای عراق و شام به اداره امور دینی آن
مناطق می پرداخت.

او علاوه بر وکلای دینی دارای وکیلانی در حوزه سیاست بود که از آن جمله می توان از
امیران و سلاطینی همچون ناصح الدوله، صفی الدوله، معزالدوله، ناصرالدوله،
مجدالدوله، عضدالدوله، سیف الدوله و… یاد کرد که عمدتاً از دو خاندان حاکم شیعی
بویهی و حمدانی بودند یاد کرد.۳۲ او کتابی با عنوان «راست باش» ]ظاهراً به زبان
فارسی[ برای عضدالدوله دیلمی تألیف کرد۳۳ و از این رو علویان از عضدالدوله با عنوان
«راست باش دیلمی» یاد می کنند. همچنین او در حلب کتاب الهدایه الکبری را تألیف کرد
و آن را به سیف الدوله حمدانی حاکم حلب هدیه نمود.

مرگ حسین بن حمدان در سال ۳۴۶ق۳۴ پس از عمری ۸۶ ساله (تولد ۲۶۰ق) اتفاق افتاد. وی
در شمال حلب دفن شد و مقبره او که با عنوان «الشیخ بایراق» مشهور است، زیارتگاه
علویان می باشد.

پس از مرگ خصیبی پیروان او به دو شاخه حلب و بغداد تقسیم شدند که شاخه حلب به رهبری
سیدمحمدبن علی جلی و شاخه بغداد به رهبری سیدعلی جسوری اداره می شد که شاخه اخیر با
حمله هلاکو به بغداد (۶۵۶ق) نابود شد.۳۵

د) آثار خصیبی

شیخ طوسی(قدس سره) تنها کتاب اسماء النبی(صلی الله علیه و آله)
والائمه(علیهم السلام) را بدو منتسب می کند.۳۶ این در حالی است که نجاشی نام چهار
کتاب با عناوین کتاب الاخوان، کتاب المسائل، کتاب تاریخ الائمه و کتاب الرساله را
به عنوان آثار او ذکر می کند.۳۷ نکته جالب توجه اینکه هیچ یک از این دو رجالی برای
خود سلسله سندی برای روایت این کتب نقل نمی کنند.

ابن شهر آشوب نیز همانند شیخ طوسی(قدس سره) تنها همان کتاب اسماء
النبی(صلی الله علیه و آله) والائمه(علیه السلام) را برای او ذکر می کند.۳۸ اما در
این میان، سیدمحسن امین عاملی با استفاده از منابع مختلف امامی توانسته است تعداد
کتب او را تا نه عدد از قرار زیر برساند:

۱. الاخوان ۲. المسائل ۳. تاریخ الائمه ۴. الرساله ۵. اسماء
النبی(صلی الله علیه و آله) ۶. اسماء الائمه(علیهم السلام) ۷. المائده ۸. کتاب
الهدایه فی الفضائل ۹. کتاب فی احوال اصحاب الائمه(علیهم السلام) واخبارهم.۳۹

با کمی دقت این نتیجه به دست می آید که در حقیقت بازگشت این نه کتاب به همان چهار
کتاب ذکر شده در کلام نجاشی است، زیرا امین عاملی خود احتمال می دهد که کتاب اسماء
الائمه همان کتاب الهدایه فی الفضائل باشد و از سوی دیگر احتمال یکی بودن کتاب
المائده و کتاب المسائل را مطرح می کند. از سوی سوم شیخ آقابزرگ تهرانی احتمال
اتحاد سه کتاب تاریخ الائمه(علیهم السلام)، اسماء النبی(صلی الله علیه و آله) و
الائمه(علیهم السلام) و کتاب الهدایه را مطرح می کند.۴۰

از سوی چهارم و با ملاحظه متن کتاب الهدایه الکبری، این گمان تقویت می شود که کتاب
فی احوال اصحاب الائمه(علیهم السلام) بخشی از کتاب هدایه الکبری بوده باشد، زیرا در
پایان این کتاب، خصیبی به بیان تفصیلی حال اصحابی از ائمه(علیهم السلام) می پردازد
که آنها را به عنوان ابواب ائمه(علیهم السلام) معرفی کرده است. ضمن اینکه علی رغم
نقل قول از صاحب ریاض که این کتاب را نزد خود داشته است،۴۱ در هیچ یک از منابع شیعی
و علوی چنین کتابی به صورت مستقل به او نسبت داده نشده است.

اما مراجعه به کتب علویان و نیز نوشته هایی همچون الباکوره السلیمانیه که از سوی
علویان مرتد شده ای همچون سلمان اذنی منتشر شده است و نیز نوشته های مستقل، اطلاعات
اندک دانشمندان امامی را از آثار خصیبی همچون شرح حال او نشان می دهد.

یکی از کامل ترین نوشته ها در این باره، نوشته المنصف بن عبدالجلیل است که آثار او
را از قرار زیر معرفی کرده است:

الترنیمات

این اثر شامل قطعات شعری منسوب به خصیبی است که یک متعبد علوی در هنگام عبادات
مختلف و حالات متفاوت عبادت به آنها ترنم می کند. سلیمان اذنی تعدادی از این اشعار
را در کتاب خود الباکوره السلیمانیه(صص۴۰و۴۱و۵۱و۵۲) آورده است.

رساله التوحید

نسخه خطی این کتاب در کتابخانه پاریس وجود دارد. این کتاب را شاگرد خصیبی، یعنی
ابومحمد علی بن عیسی الجسری (د حدود ۳۴۰ق)،۴۲ از او نقل می کند و در پایان رساله،
خصیبی به این نکته تصریح می کند که مطالب این کتاب را از استادش ابوعبدالله جنان (د
۲۸۷ق) فراگرفته است.

از نکات جالب در این رساله آن است که «الله» را دارای اسم و معنا می داند و اسم را
همان چیزی می داند که ظاهر شد، تا مردمان خدا را با آن بخوانند. همچنین اسمای حسنای
خداوند را که مردمان با کلمه «اللهم» می خوانند، عبارت از محمد، فاطر، حسن، حسین و
محسن می داند.۴۳

کتاب الدستور (کتاب المجموع)

این کتاب که حاوی شانزده سوره است، برای اولین بار توسط سلیمان اذنی در الباکوره
السلیمانیه در سال ۱۸۶۳م چاپ شد که واکنشهای متفاوت و احیاناً مخالفی را از سوی
علویان برانگیخت. برخی از دانشمندان آنها انتساب این کتاب به خصیبی را رد کردند.

با ملاحظه عبارات این سوره ها نیز می توان به این نکته اعتراف کرد که تاریخ بسیاری
از آنها پس از مرگ خصیبی بوده است.

نامهای این سوره ها عبارت است از:

۱. الاول ۲. دعاء الی علی بن ابی طالب ۳. تقدیسه ابن سعید ۴. سوره النسیه ۵. الفتح
۶. سوره السجود ۷. سوره السلام ۸. سوره الاشاره ۹. العین العلویه ۱۰. سوره العقد

۱۱. سوره الشهاده ۱۲. سوره الامامیه ۱۳. سوره المسافره ۱۴. سوره بیت المعمور

۱۵. سوره الحجابیه ۱۶. سوره النقبیه.

این سوره ها عمدتاً شامل دعاهایی است که علویان در هنگام عبادات خاص خود می خوانند.
مفاد برخی از آنها همانند سوره دوم، دهم، یازدهم و دوازدهم، الوهیت حضرت
علی(علیه السلام) و عبادت در برابر اوست.

چنان که اشاره شد، این مجموعه را سلیمان اذنی به علویان نسبت داده است. علویان
سلیمان را یکی از شدیدترین دشمنان خود می دانند و دانشمندان آنها مانند هاشم عثمان
این انتساب را رد می کنند.

دیوان الشامی

این دیوان شامل اشعار منسوب به خصیبی است که در مقام بیان باطن عقاید علویان انتشار
داده شده است. در این دیوان اشعاری مشعر به الوهیت حضرت علی(علیه السلام)، معنا
بودن او در مقابل اسم بودن حضرت محمد(صلی الله علیه و آله)، شرح مراتب نظام هستی،
افتخار به غلو و مطالب دیگر وجود دارد. نسخه خطی این دیوان در کتابخانه های مختلف
از جمله کتابخانه منچستر انگلستان وجود دارد.۴۴

دیوان الغریب

نسخه خطی این دیوان در کتابخانه منچستر وجود دارد. مطالبی همچون توحید، رجعت مهدی،
رد فرقه های دیگر همچون کیسانیه، شریعیه، اسماعیلیه و واقفیه و متهم کردن مخالفان
خود به تحریف قرآن و شکایت از ماندگاری خود در حلب، در این دیوان مشاهده می شود.

از نکات جالب آن است که در بخش اشعار توحیدی، او امکان توسل به خداوند را به وسیله
حجاب دانی، حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) و نیز ابوشعیب محمد بن نصیر نمیری مطرح
می کند.

کتاب الهدایه الکبری

در ادامه به معرفی تفصیلی آن خواهیم پرداخت.

مسائل

نسخه خطی این کتاب به روایت ابوعبدالله بن هارون الصائغ از خصیبی، در کتابخانه
پاریس موجود است. محتوای آن بسیار شبیه به رساله التوحید است.۴۵

عبدالرحمن بدوی علاوه بر برخی از کتب فوق، در فهرست خود آثاری را منسوب به خصیبی
می کند که در میان آثار فوق وجود نداشته است. از آن جمله می توان از کتبی همچون
کتاب المائده (که به سیف الدوله حمدانی هدیه شده است)، الادعیه، عقیده الدیانه،
رساله راستباشیه (راست باش) که آن را برای عضدالدوله دیلمی نگاشته است،۴۶ رساله فی
السباقه و کتاب الفرق بین الرسول و المرسل یاد کرد.۴۷

هـ) کتاب الهدایه الکبری

می توان گفت از میان تمام آثار منتسب به خصیبی، این کتاب مهم ترین اثر او در نزد
امامیه است. زیرا علاوه بر آنکه محتوای آن از غلوی از نوع غلو الوهیت درباره
ائمه(علیهم السلام) بی بهره است، نشان دهنده رویکردی خاص به مسئله امامت
ائمه(علیهم السلام) است که در واقع می توان آن را «دلایل نگاری» در تشیع امامی
نامید که پیشگامانی همچون ابوسمینه محمد بن علی صیرفی،۴۸ ثبیت بن محمد،۴۹
عبدالله بن جعفر معروف به ابوالعباس حمیری

(د حدود ۲۹۰ق)۵۰ و محمدبن مسعود عیاشی۵۱ را به خود دیده بود. رگه هایی از این
رویکرد را نیز می توان در کتبی همچون بصائر الدرجات محمد بن حسن صفار و اصول الکافی
کلینی (بخش کتاب الحجه آن) مشاهده کرد.

این رویکرد که در میان نقل گرایان امامی رواج دارد، عمده سعی خود را بر آن معطوف
کرده تا در کنار ابزاری همچون نص و بلکه بالاتر از آن، از ابزاری به نام معجزه و
کرامت که از آن با عنوان دلالت (جمع آن دلایل) یاد می شود، برای اثبات امامت ائمه
اثناعشر بهره گیرد. لذا سعی بر آن دارد تا با ذکر حوادث خارق العاده که به هر یک از
ائمه(علیهم السلام) منسوب شده است، امامت آن امام(علیه السلام) را اثبات بنماید. از
اینجاست که در موارد فراوانی از کتاب الهدایه الکبری مشاهده می نماییم که پس از ذکر
معجزه های متعدد از آنها با عبارت «هذا من دلائله وبراهینه» یاد می کند که نکته
جالب، همردیف شدن کلمه دلایل با واژه براهین است.

این رویکرد برخلاف رویکرد متکلمان عقل گرایی همچون هشام بن حکم، مؤمن الطاق،
هشام بن سالم، یونس بن عبدالرحمن، ابوسهل نوبختی و در ادامه ابن قبه رازی، و سید
مرتضی، در آغاز مورد عنایت ویژه جامعه امامی، به خصوص دانشمندان آن، به عنوان محور
اصلی اثبات امامت قرار نگرفت و تنها از سوی ناشناختگانی همچون حسین بن عبدالوهاب
(معاصر سیدمرتضی د ۴۳۶ق) در عیون المعجزات و صاحب دلائل الامامه۵۲ مورد توجه ویژه

به عنوان رکن اصلی دلایل تثبیت امامت ائمه قرار گرفت. زیرا علاوه بر آنکه این
رویکرد تنها برای مصرف درون گروهی مفید بود و نمی توانست مخالفان شیعه را در بحثهای
کلامی مجاب سازد، در درون گروه امامیه نیز فقط برای اقناع و تقویت ایمان توده مردم
کارآمدی بیشتری داشت، زیرا به علت ضعف اسناد عمده روایات ارائه شده و نیز تنافی آن
با مطالب و واقعیات تاریخی، علمی و حتی کلامی نمی توانست فرهیختگان امامی را به خود
معتقد سازد.

اما با رشد اخباری گری جدید به ویژه پس از قرن یازدهم، شاهد توجه بیشتر دانشمندان
اخباری امامیه همچون شیخ حر عاملی (۱۱۰۴ق) و سیدهاشم بحرانی (د ۱۱۰۷ق) به این
رویکرد می باشیم. از این رو مشاهده می کنیم که شیخ حر عاملی کتابی چند جلدی با
عنوان اثبات الهداه بالنصوص والمعجزات می نگارد و در آن ضمن معرفی منابع فراوان
خود، از کتاب الهدایه فی الفضائل حسین بن حمدان یاد کرده۵۳ و در آن علاوه بر نص،
سعی در بهره گیری فراوان از معجزات درباره اثبات پیامبری
پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامت ائمه(علیهم السلام) دارد.

در ادامه شاهد پیگیری شدیدتر این رویکرد در کتاب مدینه معاجز الائمه الاثنی عشر
ودلائل الحجج علی البشر سیدهاشم بحرانی هستیم که در مقدمه کتاب خود تنها از

۲۲ کتاب با عنوان کتابهای الدلائل نام می برد۵۴ و در هنگام معرفی منابع خود به نام
بسیاری از کتب که در عنوان آنها کلمه «معجزات» برای ائمه(علیهم السلام) به کار برده
شده است، اشاره می کند.۵۵ وی در کتاب حجیم خود سعی در هر چه پررنگ تر کردن مسئله
معجزات در راه اثبات امامت ائمه دارد.

در قرون بعدی گرچه اخباری گری با تلاش دانشمندانی همچون وحید بهبهانی در محاق فرو
می رود، اما آثاری از دیدگاهها و به ویژه رویکرد خاص آنها در مورد
ائمه(علیهم السلام) در میان جامعه امامی و حتی فرهیختگان آنها باقی می ماند.

به هر حال نکته ای که در اینجا باید به آن توجه کنیم آن است که کتاب هدایه الکبری
قدیمی ترین کتاب موجود است که به صورت منظم و با ذکر سلسله اسناد و بدون توجه چندان
به ابزارهایی همچون نص، به بیان معجزات و خوارق عادات هر یک از چهارده معصوم طی
بخشهای جداگانه پرداخته است و چنان که اشاره شد در موارد فراوان پس از بیان معجزه
با عبارت «هذا من دلائله وبراهینه»، سعی در اشاره به رویکرد خاص خود دارد.

نکته جالب توجه در اینجا آن است که گرچه موارد فراوانی از غلو در این کتاب مشاهده
می شود، اما با مقایسه این کتاب با دیگر آثار منسوب به او در می یابیم که غلو او در
این کتاب از نوعی نبوده که او را به مرز کفر برساند. از اینجاست که شاید بتوانیم در
صورت صحت انتساب این کتاب به او، آن را به عنوان مبنا قرار داده و آرا و
اندیشه هایی همچون الوهیت حضرت علی(علیه السلام) و ائمه(علیهم السلام) را که در کتب
دیگر منسوب به او یافت می شود، به وسیله این کتاب نقد کرده و تا حدی دامن او را از
انتساب مقالات کفرآمیز به او پاک کنیم. همچنین می توانیم به وسیله این کتاب در
تصحیح نسبی بسیاری از عقاید علویان که خصیبی را دارای شخصیتی مقدس گونه می دانند،
بهره گیریم.

این کتاب از دیرباز در دسترس علمای امامیه بوده و آنها نقلهایی را از آن در کتب خود
آورده اند که از آن جمله می توان به خزاز قمی از دانشمندان امامی قرن چهارم در
کفایه الاثر، حسین بن عبدالوهاب، امامی معاصر سید مرتضی در عیون المعجزات، شیخ
طوسی(قدس سره) در کتاب الغیبه، بیاضی در الصراط المستقیم و بالاخره علامه مجلسی در
بحارالانوار اشاره کرد که روایاتی را از آن نقل کرده اند که قابل تطبیق با الهدایه
الکبرای موجود است.۵۶ همچنین شیخ حر عاملی در مقدمه کتاب خود، از این کتاب با عنوان
کتاب الهدایه فی الفضائل یاد کرده و آن را یکی از منابع خود دانسته است.۵۷
میرزاحسین نوری صاحب مستدرک الوسائل نیز نقلهایی از این کتاب آورده است.۵۸

حال در اینجا برای هرچه آشناتر شدن با این کتاب بحث خود را در سه بخش ساختار، سلسله
اسناد و محتوا پی می گیریم.

الف) ساختار

کتابی که هم اکنون تحت عنوان الهدایه الکبری با مقدمه ای کوتاه و بدون تحقیق مناسب
توسط موسسه البلاغ ]سوریه؟[ به چاپ رسیده، براساس یکی از نسخه های خطی کتابخانه
مرعشی نجفی به شماره ۲۹۷۳ است. یادآوری می شود که تا به حال در ایران برای این کتاب
پنج نسخه خطی از قرار زیر شناسایی شده است:

۱. نسخه خطی شماره ۲/۱۲۰۱۴، تاریخ کتاب: قرن یازدهم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.

۲. نسخه خطی شماره۷۸۷۴، تاریخ کتابت: ۱۰۸۰ق، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.

۳. نسخه خطی شماره ۶۴۹۲، تاریخ کتابت: ۱۱۰۱ق، کتابخانه آستان قدس رضوی.

۴. نسخه خطی شماره ۲۹۷۳، تاریخ کتابت: ۱۳۱۵ق، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی. همین
نسخه مبنای چاپ کتاب بوده است.

۵. نسخه خطی شماره ۷۰۵۳، تاریخ کتابت: ۱۳۱۹ق، کتابخانه مجلسی.۵۹

از آنجا که بخش پایانی نسخه خطی که مربوط به معرفی ابواب ائمه(علیهم السلام) است،۶۰
از نسخه چاپی کتاب حذف شده است، می توان تفاوت ساختار نسخه چاپی و خطی را در همین
قسمت خلاصه کرد؛ گرچه ممکن است در مواردی دیگر تفاوتهای اندکی در واژه ها یا عبارات
یا نقل برخی از احادیث بین آنها وجود داشته باشد. با این حساب می توان ساختار نسخه
چاپی را در چهارده بخش منحصر دانست که هر بخش آن «باب» نامیده شده، و به یکی از
چهارده معصوم(علیهم السلام) اختصاص دارد.

هر باب در درون خود به دو قسمت اصلی تقسیم می شود. قسمت اول به جز بخشی که درباره
پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) است، بدون ذکر سلسله سند است و به بیان کلیاتی
درباره تاریخ هر معصوم(علیه السلام)، مانند تاریخ تولد، وفات، القاب، کنیه ها،
تعداد فرزندان، نام آنها و مدت نبوت یا امامت می پردازد که در نوع خود قابل استفاده
است.

در قسمت دوم که در حقیقت مرکز ثقل بحث ماست، به ذکر روایات مختلف با ذکر سلسله
اسناد مشخص می پردازد که در اکثر موارد به امام(علیه السلام) ختم می شود و در آنها
معجزات و کرامات هر معصوم(علیه السلام) شامل تعیین مصادیق علم غیب او، تصرف او در
نظام تکوین همچون زنده کردن مردگان و طی الارض خود و یا با همراهی اصحابش و نیز سخن
گفتن به زبانهای گوناگون و نیز سخن گفتن با حیوانات، نباتات و جمادات آنها ذکر
می شود.

این قسمت دارای حجمهای متفاوتی نسبت به معصومان مختلف است. می توان گفت معصومانی
همچون حضرت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امام علی(علیه السلام) حجمی متوسط،
معصومانی همچون حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و حسین(علیه السلام) حجمی اندک و
معصومانی همچون حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حجمی بزرگ را به خود
اختصاص می دهند که یکی از علل حجیم شدن بخش پایانی، ذکر روایاتی درباره رجعت، به
ویژه روایت مفصل مفضل بن عمر از امام صادق(علیه السلام) است.۶۱

چنان که اشاره شد، پانزدهمین بخش کتاب که در نسخه چاپی حذف شده است، درباره ابواب
دوازده گانه ائمه(علیهم السلام) می باشد که عنوان آن چنین است:

«باب ما جاء عن رسول الله(صلی الله علیه و آله) وجمیع الائمه الراشدین علیهم السلام
وعلی ابوابهم الذین یخرج منهم العلم الی اهل توحید الله ومعرفته وهم اثنی عشر باباً
لاثنی عشر اماماً».۶۲ در این بخش، ضمن معرفی تک تک ابواب ائمه(علیهم السلام) از
سلمان فارسی تا ابوشعیب محمد بن نصیر نمیری، به جایگاه رفیع مقام ابواب و موقعیت
آنها در میان شیعیان و نیز درگیریهایی که با برخی از اصحاب ائمه(علیهم السلام)
داشته اند (که ریشه های آن را اموری همچون حسادت اقران می داند) می پردازد. چنان که
اشاره شد، با معرفی افراد فاسدالمذهبی همچون نمیری، ابوالخطاب و ابن فرات، خصیبی
عملاً از شیعه امامی فاصله می گیرد.۶۳

ب) سلسله اسناد

گرچه با تضعیف حسین بن حمدان از سوی رجالیون متقدم امامی و نداشتن توثیق از سوی
هیچ یک از آنها و نیز با توجه به محتوای کتاب در برخی از موارد که با آموزه های
مسلّم شیعی امامی در تضاد است، نیازی به بررسی اسناد کتاب به منظور رد آن به ویژه
در بخش متفردات (مواردی که تنها در این کتاب آمده است) نداریم، اما ورای فواید
رجالی، بررسی اسناد می تواند فوایدی همچون شناخت بیشتر گرایشهای افراد واقع در
سلسله اسناد و نیز نوع سلسله اسناد را در بر داشته باشد. به ویژه با توجه به آنکه
با بررسی شخصیت خصیبی و نیز با بررسی اسناد او این اطمینان نسبی به وجود می آید که
او در نقل سلسله اسناد راستگو بوده و سعی در جعل حدیث با سند صحیح نداشته است. زیرا
اگر وی قصد چنین کاری را داشت، می توانست به جای ذکر نام افراد مورد خدشه در سلسله
اسناد خود، به راحتی با آوردن افراد مورد قبول جامعه امامی همانند زراره،
هشام بن حکم و یونس بن عبدالرحمن، روایات خود را مقبول جامعه امامی قرار دهد. از
اینجاست که می بینیم وقتی مصحح بحارالانوار به علت تناقض حدیث مفصل منسوب به
مفضل بن عمر جعفی با آموزه های امامی که از قول امام صادق(علیه السلام) حوادث زمان
رجعت را بازگو می کند، قصد رد حدیث را دارد، به جای آنکه نسبت جعل به حسین بن حمدان
بدهد، به سراغ افراد بعدی سند رفته و بالاخره گریبان شخصی به نام محمد بن فرات
کاتب بغدادی را گرفته و او را متهم به جعل این حدیث کرده است، گرچه احتمال جعل آن
از سوی محمد بن نصیر نمیری را نیز بعید ندانسته است.۶۴

حال با این مقدمه به ذکر مطالبی درباره سلسله اسناد خصیبی در محورهای زیر
می پردازیم:

۱. طریقه نقل (طریقه تحمل حدیث)

ظاهر آن است که طریقه نقل روایات خصیبی از مشایخ خود، از طریق سماع یعنی شنیدن
مستقیم از مشایخ خود بوده است که عبارت «حَدَّثنی» در آغاز بسیاری از اسناد مؤید
این احتمال است. این طریق برترین راه تحمل حدیث است.۶۵ همچنین احتمال نقل روایات از
طرق دیگری همچون قرائت بر شیخ یا اجازه از او در نقل روایات نیز وجود دارد که وجود
لفظ «عن» در آغاز بسیاری دیگر از اسناد این احتمال را موجه می سازد.

اما جالب آن است که در هیچ موردی از اسناد کتاب، ارجاع به کتاب یا اصل خاصی مشاهده
نشد و این نکته در ظاهر و در نگاه اولی، نقل از طریق «وجاده» یعنی یافتن در کتاب یا
یافتن خط راوی در غیر کتاب۶۶ را تضعیف می کند.

اما در بعضی از موارد به نقل مستقیم از راویانی برخورد می کنیم که امکان نقل مستقیم
او از آنها وجود ندارد، مانند نقل مستقیم او از ابوبصیر۶۷ که از شاگردان امام
صادق(علیه السلام) بوده است، و یا نقل مستقیم از ابوحمزه ثمالی۶۸ که از اصحاب امام
سجاد تا امام کاظم(علیهما السلام) بوده است. و یا نقل مستقیم از محمد بن مسلم۶۹ که
از یاران امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیهما السلام) بوده است. نقل مستقیم
او از حمزه بن نصر، غلام امام هادی(علیه السلام)۷۰ و یا
احمد بن محمد بن عیسی بن بصیر، از یاران امام رضا(علیه السلام)۷۱ نیز از این باب
است. همچنین در روایتی دیگر به صراحت با لفظ «حدثنی» از محمد بن سنان الزاهری (د
۲۳۰ق)، از اصحاب امام رضا و امام جواد(علیهما السلام)، به صورت مستقیم روایت نقل
می کند.۷۲

بهترین توجیه برای این گونه موارد آن است که بگوییم خصیبی آنها را از طریق کتاب یا
اصلی منسوب به این راویان یا راویان از آنها نقل می کرده است.

۲. سقط در اسناد

در مواردی با ملاحظه طبقه راویان سلسله اسناد به این نتیجه می رسیم که افرادی از
وسط سلسله سند افتاده اند. مثلاً ابوهارون مکفوف که از اصحاب امام
صادق(علیه السلام) بوده است، عادتاً نمی تواند به صورت مستقیم از حارث اعور
همدانی،۷۳ از اصحاب امام علی(علیه السلام)، نقل حدیث نماید.

همچنین محمد بن علی فارسی که از مشایخ بدون واسطه خصیبی است، نمی تواند به صورت
مستقیم از ابوبصیر روایتی را از امام باقر(علیه السلام)۷۴ نقل کند. گرچه با ملاحظه
نوع این موارد در کتاب خصیبی، احتمال جعل سند از سوی راویان ناآشنا با طبقه رجال
نیز دور از ذهن نیست.۷۵

۳. مشایخ بدون واسطه خصیبی

نکته جالب و ابهام انگیز در مشایخ بدون واسطه خصیبی آن است که به کمتر نامی از
نامهایی که در منابع علویان به عنوان استادان او ذکر شده است و به ویژه نام ابومحمد
عبدالله بن جنان جنبلایی برخورد می کنیم. نکته دیگر کثرت و فراوانی مشایخ روایی او
در این کتاب است که از این نظر با محدثان پرکار امامی همچون شیخ صدوق و کلینی قابل
رقابت می باشد.

خصیبی در دو مورد از کتاب خود به ذکر مجموعه ای از مشایخش می پردازد و در موارد
دیگر به هنگام ذکر سند، روایت را با یک شیخ یا دو و یا حداکثر سه استاد خود بیان
می کند.

در مورد اول از دو مورد پیش گفته، افرادی همچون ابوالحسین بن یحیی الخرقی، ابومحمد
جعفر بن اسماعیل حسنی، عباس بن احمد، احمد بن سندولا، احمد بن صالح، محمد بن منصور
الخراسانی، حسن بن مسعود الفزاری، عیسی بن مهدی جوهری جنبلایی، حسین بن غیاث
جنبلایی، احمد بن حسان عجلی فزاری و عبدالحمید بن محمد السراج دیده می شوند.۷۶ در
مورد دوم که مفصل تر است، راویانی همچون این نامها دیده می شوند:
هارون بن مسلم بن سعدان بصری، محمد بن احمد بن مطهر بغدادی، احمد بن اسحاق،
سهل بن زیاد آدمی، عبدالله بن جعفر حمیری، احمد بن ابن عبدالله برقی،
صالح بن محمد همدانی، جعفر بن ابراهیم بن نوح، داوود بن عامر اشعری قمی،
احمد بن محمد خصیبی، ابراهیم بن خصیب، محمد بن علی بشری، محمد بن عبدالله
یقطینی بغدادی، احمد بن محمد نیشابوری، احمد بن عبدالله بن مهران انباری،
احمد بن محمد صیرفی، علی بن بلال، محمد بن ابی الصهبانی، اسحاق بن اسماعیل
نیشابوری، علی بن عبیدالله حسنی، محمد بن اسماعیل حسینی، ابوالحسین محمد بن یحیی
الفارسی، احمد بن سندولا، عباس اللبان، علی بن صالح، عبدالحمید بن محمد،
محمد بن یحیی الخرقی، محمد بن علی بن عبیدالله حسنی، ابن عاصم کوفی، احمد بن محمد
حجّال، عسکر مولی ابی جعفر التاسع (امام جواد(علیه السلام))، ریان مولی الرضی،
حمزه مولی ابی جعفر التاسع (امام جواد(علیه السلام))، عیسی بن مهدی جوهری،
حسن بن ابراهیم، احمد بن اسماعیل، محمد بن میمون خراسانی، محمد بن خلف،
احمد بن حسان، علی بن احمد الصائغ، حسن بن مسعود فراتی، احمد بن حیان عجلی،
حسن بن مالک، احمد بن محمد بن ابی قرنه، جعفر بن احمد القصیر بصری،
علی بن الصابونی، ابوالحسن علی بن بشر، حسن بلخی، احمد بن صالح، حسین بن عتاب،
عبدالله بن عبدالباری، احمد بن داود قمی، محمد بن عبدالله، طالب بن حاتم بن طالب،
حسن بن محمد بن مسعود بن سعد، احمد بن ماران، ابوبکر الصفار، محمد بن موسی القمی،
عتاب بن محمد دیلمی، احمد بن مالک قمی، ابوبکر الجواری و عبدالله.۷۷

گرچه خصیبی در آغاز این سند از لفظ «حدثنی» استفاده کرده که دلالت بر شیخ بدون
واسطه او می کند، اما حضور افرادی همچون عسکر و ریّان که هر دو از موالی امام
جواد(علیه السلام) معرفی شده اند و در موارد دیگر با واسطه ا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.