پاورپوینت کامل ائمه(ع)و قیامهای شیعی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ائمه(ع)و قیامهای شیعی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ائمه(ع)و قیامهای شیعی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ائمه(ع)و قیامهای شیعی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۷۳
چکیده
شهادت حسین بن علی(علیه السلام) در سال ۶۱ ق نقش بسزایی در دمیدن روحیه انقلابی و
مکتبی در جهان تشیع و توسعه آن در مناطق دور از مرکز خلافت مانند عراق و ایران و…
داشت؛ به طوری که برخی بزرگان و سران شیعه، مبارزه با طاغوتها و جباران زمان را هدف
عمده خود قرار دادند و در طول تاریخ نستوهانه دست به قیامهای مسلحانه زدند.
بدیهی است که این قیامهای شیعی، عکس العملها و موضع گیریهایی را از طرف افراد جامعه
آن زمان و خصوصاً شیعیان و در رأس آنها ائمه(علیهم السلام) به دنبال داشته است. در
این مقاله سعی می شود موضع ائمه(علیهم السلام) در مورد برخی از قیامهای شیعی مورد
کاوش قرار گیرد.
واژه های کلیدی: ائمه(علیه السلام)، زیدبن علی، مختار، توابین، نفس زکیه، شهید فخ.
مقدمه
یکی از موضوعات مهم تاریخ شیعه، بررسی قیامهای شیعی است که تحول عظیمی در تاریخ
اسلام، خصوصاً تاریخ خونرنگ شیعه محسوب می شوند؛ قیامهایی که ریشه در قیام امام
حسین(علیه السلام) داشتند و به عنوان خونخواهی آن حضرت و شهیدان راه خدا به وقوع
پیوستند و منجر به هلاکت گروههای کثیری از بنی امیه و سقوط آنان و بنی عباس
گردیدند. در واقع قیام مقدس حسین بن علی(علیهما السلام) و حادثه خونبار کربلا را
می توان ریشه و اساس همه قیامهای حق طلبانه شیعی، در مقابل حکومتهای غاصب اموی و
عباسی دانست.
با توجه به جایگاه ائمه(علیهم السلام) در میان شیعیان، موضع آنها در قبال چنین
قیامهایی که در زمان هر یک از آنها رخ داده است، برای معتقدان به عترت و شیعیان
اهل بیت(علیهم السلام)، معنایی فراتر از یک پژوهش تاریخی دارد. زیرا واکنش مثبت یا
منفی یا بی طرفی امام در چنین اموری، از یک سو محور داوری دینی برای آنان خواهد بود
و از سوی دیگر، مبنای آرای سیاسی و فقهی در زندگی دینی و اجتماعی آنان قرار خواهد
گرفت. بنابراین، جا دارد که موضع ائمه(علیهم السلام) در قبال قیامهای شیعی مورد
بررسی قرار گیرد.
۱. قیام توابین۱ (۶۵ق)
شیعیان کوفه که پس از شهادت حسین بن علی(علیهما السلام) در باتلاق گناه و تقصیر فرو
رفته و دچار احساس عمیق ندامت و پشیمانی شده بودند، تصمیم گرفتند با انتقام گرفتن
از قاتلان آن حضرت و جانبازی در این راه، کوتاهی خود را جبران کنند. از این رو به
رهبری سلیمان بن صرد خزاعی و برخی دیگر از سران و بزرگان شیعه چون مسیب نَجَبه
فزاری، عبدالله بن سعد ازدی، عبدالله بن وال تیمی و رفاعه بن شداد بجلی در تدارک
سپاه و نیرو برآمدند.۲
سرانجام یک سال پس از مرگ یزید و در سال ۶۵ق، سلیمان و چهار هزار تن، با شعار «یا
لثارات الحسین»۳ کنار قبر امام حسین(علیه السلام) جمع شدند و پس از ناله و انابه و
پیمان با آن حضرت، راهی شام شدند. نبرد میان دو گروه در حالی آغاز شد که از حیث
شمار نفرات و نیز از نظر ساز و برگ نظامی با هم برابر نبودند. توابین در ابتدا
توانستند تلفات سنگینی بر شامیان وارد آورند، اما با کشته شدن سلیمان و شمار زیادی
از نیروها، جنگ به سود عبیدالله خاتمه یافت و باقیمانده توابین نیز به کوفه
بازگشتند.۴
امام سجاد(علیه السلام) و قیام توابین
این قیام یک قیام شیعی محض بود، چرا که نیروهای آن از معتقدان به حق
اهل بیت(علیهم السلام) و از محبان و شیعیان علی(علیه السلام) بودند؛ آنان از
بی وفایی و پیمان شکنی خویش نادم گشته بودند و در پی توبه و جبران تقصیر بودند.
البته برخی ادعا کرده اند که توابین، امامت امام سجاد(علیه السلام) را پذیرفته
بودند،۵ اما در منابع هیچ گونه رابطه ای بین امام سجاد(علیه السلام) و آنها ثبت
نشده است. آنان نه دعوتی از امام به عمل آورده بودند، نه سفارش و توصیه ای از طرف
امام بر شروع و ادامه قیام داشتند و نه حذر و تکذیبی از امام علیه ایشان نقل شده
است.
آنچه مهم به نظر می رسد، این است که توابین در مجموع، دعوت به
اهل بیت(علیهم السلام) را در رأس برنامه های خود قرار داده بودند و اصلی ترین رکن
تشیع ـ یعنی اعتقاد به امامت و واگذاری امامت جامعه به اهل بیت(علیهم السلام) ـ به
طور مکرر در کلمات توابین به چشم می خورد. موارد زیر از آن جمله است:
۱. عبیدالله بن عبدالله، سخنگوی توابین، در مقام دعوت مردم به قیام، در این زمینه
می گوید:
انا ندعوکم الی کتاب الله وسنّه نبیّه والطلب بدماء اهل بیته والی جهاد المحلّین
والمارقین فان قتلنا فما عندالله خیر للابرار وان ظهرنا، رددنا هذا الامر الی
اهل بیت نبینا.۶
ما شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و خونخواهی اهل بیتش و
جنگ با قاسطین و مارقین فرامی خوانیم. اگر در این راه کشته شویم، آنچه خداوند در
جهان آخرت برای پاکان فراهم آورده بهتر است و اگر پیروز شدیم، حکومت و رهبری جامعه
را به اهل بیت پیامبرمان باز می گردانیم.
۲. آنان در میدان جنگ نیز زمانی که در برابر سپاه شام قرار گرفته بودند، هدف و
فلسفه قیام خود را چنین اعلام می کنند:
…ثم نردّ هذا الامر الی اهل بیت نبینا الذین آتانا الله من قِبَلهم بالنّعمه
والکرمه.۷
حکومت را به اهل بیت پیامبرمان بازمی گردانیم؛ آنان که خدا به واسطه شان به ما نعمت
و کرامت ارزانی داشته است.
بنابراین، با توجه به مطالب فوق می توان گفت: رابطه سیاسی خاصی بین امام
سجاد(علیه السلام) و توابین که ثابت کند قیام آنها مورد تأیید آن حضرت بوده، وجود
نداشته و آنچه بیشتر رنگ قیام را شیعی نشان داده شرکت فعالانه عده ای از بزرگان و
سرشناسان شیعی کوفه در آن و مایه های عاطفی آن است؛ یعنی توبه به سبب عدم حمایت از
حسین بن علی(علیهما السلام) و شهید شدن به عنوان تنها راه پذیرش این توبه.۸
۲. قیام مختار (۶۶ق)
با شکست قیام توابین بازماندگان آنان به کوفه بازگشتند. مختار که در این زمان به
دلیل توطئه عمال ابن زبیر در زندان به سر می برد، به طور سرّی نامه ای برای
باقیمانده توابین و از جمله رفاعه بن شداد و دیگران فرستاد. آنان پس از خواندن نامه
به او پیغام دادند که برای قیامی مجدد آماده اند.۹
مختار با وساطت عبدالله بن عمر، شوهرخواهرش، آزاد شد و پس از آن دعوت خود را علنی
کرد. بسیاری از بزرگان شیعه کوفه چون عبدالرحمان بن شریح، سعید بن منقذ،
سعر بن ابی سعر، اسود بن جراد کندی، قدامه بن مالک و… از وی حمایت کردند.۱۰
سرانجام حدود یک سال پس از قیام توابین، مختار با شعار «یا لثارات الحسین» و «یا
منصور أمِت» به مقر حکومت کوفه حمله کرد و والی ابن زبیر را اخراج نمود و حکومت
شیعی تشکیل داد.۱۱
از جمله اقدامات مهم مختار در مدتی که حکومت کوفه در دستش بود، کشتن شمار زیادی از
قاتلان امام حسین(علیه السلام) بود. همچنین اشراف کوفه را که علیه او دست به شورش
زده بوند یا به قتل رساند و یا عرصه را چنان برای آنان تنگ کرد که مجبور شدند از
کوفه فرار کنند و به مصعب بن زبیر در بصره بپیوندند.۱۲
ائمه(علیهم السلام) و قیام مختار
شرایط سیاسی اجتماعی دوران امامت امام سجاد(علیه السلام) به گونه ای بود که برای
آن حضرت امکان فعالیتهای سیاسی و قیام مسلحانه علیه نظام اموی فراهم نبود و حتی
تأیید و حمایت علنی از قیامهای مسلحانه علیه حکومت نیز به مصلحت آن حضرت و پیروانش
نبود. حال برای اینکه دانسته شود آیا قیام مختار مورد تأیید ایشان و نیز ائمه بعدی
بوده یا نه، برخی از روایات ذکر می شود:
۱. عمر بن علی، فرزند امام سجاد(علیه السلام)، می گوید:
وقتی مختار، سر بریده ابن زیاد و عمر سعد را به نزد امام سجاد(علیه السلام) فرستاد،
حضرت به سجده افتادند و در سجده شکر، خدا را این گونه سپاس گفتند:
الحمدلله الذی ادرک لی ثاری من اعدائی وجزی الله المختار خیراً.۱۳
حمد و سپاس و ستایش خدای را که انتقامم را از دشمنانم گرفت و خدا به مختار، پاداش و
جزای خیر عنایت فرماید.
۲. سدید، یکی از یاران امام باقر(علیه السلام)، می گوید: آن حضرت درباره مختار
فرمودند:
لاتسبّوا المختار، فانّه قد قتل قتلتنا و طلب بثارنا وزوّج اراملنا، وقسّم فینا
المال علی العسره.۱۴
از مختار بدگویی نکنید که قاتلان ما را کشت و انتقام خون ما را گرفت و بیوه های ما
را شوهر داد و در زمان تنگدستی به ما کمک کرد.
هیچ یک از این دو روایت، دلالت بر تأیید قیام نمی کند.
۳. عبدالله بن شریک می گوید:
روز عید قربان در مِنی، به خدمت امام باقر(علیه السلام) رسیدیم. حضرت در خیمه تکیه
زده و نشسته بودند. شخصی را به دنبال سلمانی فرستاده بودند که بیاید سر حضرت را
اصلاح نماید. و من نیز روبه روی حضرت نشسته بودم. در همین حال ناگهان پیرمردی از
اهالی کوفه بر امام(علیه السلام) وارد شد و دستش را دراز کرد که دست امام را ببوسد
و حضرت نمی گذاشت. امام(علیه السلام) به او فرمود: شما کیستید؟! آن مرد عرض کرد: من
ابوالحکم، فرزند مختار بن ابی عبید هستم. تا امام او را شناخت با وجود آن که فاصله
کمی با حضرت داشت، امام دست او را گرفت و به نزدیک خود کشاند تا جایی که نزدیک بود
روی زانوی خود بنشاند و در کنار خود جای داد.
ابوالحکم، رو به امام(علیه السلام) نمود و عرض کرد: خدا کارت را اصلاح کند. مردم
درباره پدرم حرفهای زیادی می زنند و چیزهایی می گویند. اما حق همان است که شما
بفرمایید. امام پرسید: چه می گویند؟ گفت: می گویند: کذّاب! ولی سخن شما هر چه باشد
ملاک است و من قبول می کنم.
امام(علیه السلام) با شگفتی فرمودند: «سبحان الله! أخبرنی أبی والله انّ مهرَ امّی
کان ممّا بعث به المختار. أو لم یبن دورنا وقتل قاتلینا وطلب بدمائنا فرحمه الله
وأخبرنی والله أبی انّه کان لیسمر عند فاطمه بنت علی یمهدها الفراش ویثنی لها
الوسائد ومنها اصاب الحدیث، رحم الله أباک، رحم الله أباک، رحم الله أباک، ما ترک
لنا حقاً، عند احد الا طلبه، قتل قتلتنا، و طلب بدمائنا.»
پدرم به من خبر داد به خدا سوگند، مهریه مادر من از همان پولی بود که مختار برایش
فرستاده بود. مگر مختار نبود که خانه های ما را ساخت و قاتلان ما را کشت و خون ما
را طلب کرد؟ خدا او را رحمت کند. پدرم به من خبر داد که مختار شبها در خانه فاطمه،
دختر علی(علیه السلام) می رفت و او برایش زیرانداز می گستراند و متکا می گذاشت و
مختار از او حدیث می شنید.
آن گاه سه بار برای او رحمت فرستاد و فرمود: خدا پدرت را رحمت کند، هیچ حقی از ما
نزد کسی نبود، مگر اینکه آن را طلب کرد و قاتلان ما را کشت و خونخواه ما شد.۱۵
اما باید گفت در این روایت نکاتی وجود دارد که قابل دقت و تأمل است:
الف) بر فرض صحت سند روایت، در متن روایت آمده که مَهر مادر امام باقر(علیه السلام)
را مختار پرداخته است. حال باید بگوییم: بنابر روایات، ولادت آن حضرت در سال ۵۷ق۱۶
بوده و آن حضرت جدشان امام حسین(علیه السلام) را هم درک کرده و با ایشان در کربلا
حضور داشته اند. پس چگونه ممکن است مَهر مادر امام باقر(علیه السلام) از پول مختار
باشد، در حالی که مختار در سال ۶۵ق قیام کرده است؟
بنابراین می توان گفت: این روایت جعلی و ساختگی است.
ب) در متن روایت آمده که پسر مختار پیرمردی از اهالی کوفه بوده است.
حال باید گفت: اولاً: مختار در سال اول هجری به دنیا آمده۱۷ و در سال ۶۷ق هم در جنگ
با مصعب کشته شد.۱۸ از آنجا که زمان دقیق این دیدار هم ذکر نشده، چندان معقول به
نظر نمی رسد که پسر مختار ـ آن گونه که در نقل عبدالله بن شریک آمده است ـ پیرمرد
باشد، زیرا مختار هنگام مرگ ۶۷ ساله بوده است. بر فرض هم که این امر را بپذیریم،
آیا سزاوار است که امام برای نشان دادن احساسات و علاقه خود پیرمردی را به طرف خود
بکشاند؟ با توجه به اینکه روایات زیادی وجود دارد که بیانگر فروتنی آنهاست، این امر
با تواضع و فروتنی آن بزرگواران سازگاری ندارد.
ثانیاً: ابوالحکم می گوید: مردم درباره پدرم چنین و چنان می گویند. امام می بایست
آن را با صدای بلند می گفت تا همه حاضران در مجلس بشنوند و از پدر او اعاده حیثیت
شود. اما بنابر عبارت متن که امام پسر مختار را بسیار نزدیک خود آورده تا حدی که
می خواسته روی زانوی خود بنشاند و سپس آن مطالب را در حق پدرش بیان داشته اند، باید
این سؤال مطرح شود که اگر فاصله آنها تا این حد نزدیک بوده، دیگران چگونه این سخنان
امام را شنیده اند؟
با این احتمال، اینکه این روایت ساختگی و جعلی باشد، چندان دور از ذهن نیست.
ج) فاطمه، دختر امام علی(علیه السلام)، برای مختار نامحرم بوده است، بنابراین آیا
در شأن آن بزرگواران است که با یک مرد غریبه و نامحرم خلوت کنند و برای او حدیث
بگویند؟ مگر در بیت علوی مردی وجود نداشته که مختار از او حدیث بشنود؟
د) در هیچ منبع تاریخی نوشته نشده و یا گزارش نشده که مختار برای
اهل بیت(علیهم السلام) خانه ای ساخته باشد.۱۹
علامه مامقانی با توجه به روایت فوق (روایت عبدالله بن شریک) می گوید:
معقول نیست امام(علیه السلام) برای کسی که غیرامامی باشد طلب رحمت نمایند. چون
براساس مذهب امامیه، صرف اینکه مختار کار نیکی چون خونخواهی امام حسین(علیه السلام)
کرده باشد، مجوز این نمی شود که مورد ترحم امام قرار گیرد؛ زیرا اظهار رضایت و
خشنودی ائمه(علیه السلام) تابع و فرع خشنودی خداست. پس معلوم می شود که مختار از
نظر عقیده، انحرافی نداشته که موجب خشنودی ائمه(علیهم السلام) واقع شده است.
ایشان پس از چند استدلال دیگر، در پایان نظر خود را درباره مختار چنین بیان
می کنند:
فتخلص من جمیع ما ذکرنا، ان الرّجل امامی المذهب فانّ سلطنته برخصه من الامام.۲۰
خلاصه آنچه ما ذکر کردیم، این است که این مرد (مختار) امامی مذهب و حکومت او با
اجازه امام بوده است.
در پاسخ به علامه باید گفت: اولاً: در تاریخ موارد زیادی را شاهدیم که
ائمه(علیهم السلام) حتی برای دشمنان خودشان و یا افراد غیرمسلمان طلب خیر و هدایت
کرده اند؛ چه رسد به مختار که آن اقدامات (کشتن قاتلان امام حسین ـ علیه السلام ـ)
را انجام داده است. ثانیاً:
آیا صرف اینکه امام برای مختار طلب خیر کرده باشد، لازمه اش تأیید قیام و یا حکومت
وی است؟
۴. مختار پس از آنکه دعوت خود را در کوفه علنی ساخت، گروهی از کوفیان ـ که در رأس
آنها افرادی چون عبدالرحمان بن شریح، سعید بن منقذ، سعر بن ابی سعر، اسود بن جراد
کندی و قدامه بن مالک بودند ـ در پاسخ به ندای او دچار تردید شدند. سرانجام آنان
تصمیم گرفتند هیأتی را به ریاست عبدالرحمان بن شریح به دیدار ابن حنفیه بفرستند تا
جریان را با وی در میان گذارند.
هیأت به طور بسیار سرّی در مدینه با محمد حنفیه ملاقات می کند و مسئله را مطرح
می نماید. ایشان پس از شنیدن سخنان هیأت و گفتن سخنانی، در پایان می گوید:
فوالله لَوَوَدتُ انّ الله انتصر لنا من عدونا، بمن شاء من خلقه.۲۱
به خدا سوگند، دوست دارم خدا به وسیله هر کس از بندگان خود، انتقام ما را از
دشمنانمان بگیرد.
البته برخی برای این روایت، ادامه ای هم ذکر کرده اند و آن اینکه محمد پس از شنیدن
سخنان سران شیعه، و گفتن سخنانی که ذکر شد، آنان را مخفیانه به حضور امام
سجاد(علیه السلام) می برد و وقتی گزارش محمد حنفیه تمام می شود، آن حضرت می فرماید:
یا عمّ، لو انّ عبد زنجیاً تعصب لنا اهل البیت یوجب علی الناس مؤازرته، وقد ولّیتک
هذا الامر فاصنع ما شئت.
ای عمو، اگر برده ای زنگی هم به پشتیبانی از ما اهل بیت(علیهم السلام) قیام کند،
حمایت از او بر مردم لازم است و در این مورد، من به شما ولایت دادم، هر طور صلاح
می دانی عمل کن.
و در ادامه روایت آمده که آنها به یکدیگر می گفتند: زین العابدین و محمد بن حنفیه
به ما اجازه دادند و گفتند دوست داریم خدا به وسیله هر کس از بندگانش که خواهد
انتقام ما را از دشمنان بگیرد و اگر راضی نبودند ما را نهی می کردند.۲۲
آنچه از این روایت به دست می آید این است که اگر کسی پیدا شد و انتقام
اهل بیت(علیهم السلام) را گرفت، آنان راضی و خشنود خواهند شد. اما آیا صرف راضی
بودن به کار کسی، بیانگر تأیید عمل آن شخص است؟ و آیا صرف اینکه امام(علیه السلام)
آنان را نهی نکرد، بیانگر این است که امام(علیه السلام) در آن لحظه قیام مختار را
تأیید کرده است؟
روایاتی نیز وجود دارند که بر ذم مختار دلالت می کنند. به این روایت بنگرید:
عن محمد بن الحسن وعثمان بن حامد عن محمد بن یزداد عن محمد بن الحسین عن
عبدالله بن المزخرف عن حبیب الخثعمی عن الصادق(علیه السلام): کان المختار، یکذب علی
علی بن الحسین.۲۳
از امام صادق(علیه السلام) چنین نقل شده است: مختار بر امام سجاد(علیه السلام) دروغ
می بست.
آیت الله خویی در رد این روایت می گوید:
این روایت از نظر سند جداً ضعیف است، زیرا حبیب، راوی این حدیث، مجهول الحال است.۲۴
عالمان رجال روایات دیگری نیز که در ذم مختار آمده، یا از حیث سند ضعیف دانسته اند
و یا با توجه به ضربات مهلکی که مختار به امویان و زبیریان وارد کرد، ساخته و
پرداخته علمای عامه و زبیریان دانسته اند و یا آنها را حمل بر تقیه امام گرفته اند.
به هر حال، ما برای جلوگیری از اطاله کلام به همین مقدار اکتفا می کنیم. به عنوان
نتیجه بحث باید گفت: مختار از این حیث که توانست قاتلان امام حسین(علیه السلام) را
به سزای عملشان برساند و دل اهل بیت(علیهم السلام) و در رأس آنها امام
سجاد(علیه السلام) را خشنود کند، مورد تأیید و درخور دعا و طلب خیر و رحمت آن حضرت
است. اما اینکه آیا اصل قیام وی در آن شرایط، مورد تأیید امام سجاد(علیه السلام)
بوده است، و یا آن گونه که برخی ادعا کرده اند، قیام او به دستور و اشراف امام
سجاد(علیه السلام) و محمد بوده است، مطلبی است که نمی توان از روایات به دست آورد.
از طرفی هم با توجه به اقداماتی که مختار برای خشنودی آنان انجام داد، بعید است که
آن حضرت در حق وی گفته باشد او کذاب و دروغگوست.
۳. قیام زید بن علی (۱۲۱ یا ۱۲۲ق)
زید، فرزند امام سجاد(علیه السلام)، فردی عابد، پرهیزگار و فقیهی بخشنده و شجاع بود
که با هدف امر به معروف و نهی از منکر و خونخواهی امام حسین(علیه السلام) و با شعار
«یا منصور أمت» قیام کرد.۲۵
وی پس از پشت سر گذاشتن درگیریهای لفظی با هشام بن عبدالملک (۱۰۵ ـ ۱۲۵ق) تصمیم
گرفت علیه وی دست به قیام بزند. پس از بازگشت به کوفه، شیعیان (در حدود پانزده هزار
نفر) اطراف او را گرفتند و او را به قیام بر ضد بنی امیه تشویق کردند.۲۶ اما در
اثنای جنگ، با اصابت کردن تیری به پیشانی او، قیامش با شکست مواجه شد و خودش به
شهادت رسید.۲۷
ائمه(علیهم السلام) و قیام زید بن علی
در مورد زید روایات فراوانی نقل شده که کار جمع بندی و داوری را دشوار کرده است. در
برخی روایات زید کاملاً تمجید و تأیید شده و در برخی دیگر نوعی ابهام و تردید وجود
دارد و وی مورد نکوهش قرار گرفته است.
۱. بهترین تعبیری که در این روایات آمده، آن است که امام رضا(علیه السلام) از قول
پدرش و او از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده که فرمود:
رحم الله عمی زیداً، انه دعا الی الرضا من آل محمد، ولو ظفر لوفی بما دعا الیه، وقد
استشارنی فی خروجه، فقلت له: یا عم ان رضیت ان تکون المقتول المصلوب بالکناسه
فشأنک.۲۸
خدا رحمت کند عمویم زید را، او به «الرضا من آل محمد» دعوت کرد و اگر پیروز می شد
به وعده خود وفا می کرد. او درباره قیامش با من مشورت کرد. من به او گفتم: عموجان!
اگر بدین خشنودی که همان کشته شده و به دار آویخته کناسه باشی، مانعی ندارد و راهت
همین است.
از این روایت دو نکته به دست می آید:
الف) به کار بردن تعبیر «الرضا من آل محمد»، اشاره به این دارد که او مردم را به
سوی خود دعوت نمی کرده است.
ب) گرچه در این روایت نهی تحریمی وجود ندارد، اما نهی ارشادی وجود دارد که بیانگر
موضع منفی امام صادق(علیه السلام) است. اگر زید واقعاً تابع و مطیع
امام(علیه السلام) بود، همین نهی ارشادی بر منصرف کردن او از قیام کافی بود.
۲. از عمروبن خالد نقل شده که امام باقر(علیه السلام) با اشاره به زید فرمود:
هذا (زید) سید اهل بیتی والطالب باوتارهم.۲۹
او بزرگ اهل بیت و کسی است که خونخواه آنان است.
در مورد این روایت باید گفت: عمروبن خالد، خود از رؤسای زیدیه است و این روایت
چندان نمی تواند درست باشد.۳۰
۳. در برخی از کتب تاریخی نیز آمده که گروهی از شیعیان پیش از قیام زید به محضر
امام صادق(علیه السلام) رسیدند و نظر آن حضرت را درباره بیعت با زید جویا شدند.
امام(علیه السلام) فرمودند:
بایعوه فهو والله افضلنا وسیدنا.
با او بیعت کنید، به خدا قسم که بزرگ و سرور ماست.
در ادامه همان خبر آمده که روافض این خبر را کتمان کردند.۳۱
با دقت در این روایت می توان گفت: شکل نقل خبر چنان است که ساختگی بودن آن را نشان
می دهد، زیرا در ادامه خبر آمده که روافض آن را کتمان کرده بودند. حال جای این سؤال
مطرح است که راوی چگونه از چنین خبری مطلع شده تا آن را با این آب و تاب نقل کند.
برخی دیگر از روایات تمجید نیز بیانگر ناراحتی امام صادق(علیه السلام) از شهادت زید
است۳۲ و امر دیگری (تأیید) را نمی توان از آنها ثابت کرد.
۴. از زراره بن اعین چنین نقل شده است:
زید در حضور امام صادق(علیه السلام) به من گفت: «ما تقول یا فتی فی رجل من آل محمد
استنصرک؛ درباره شخصی از اهل بیت که از تو یاری بخواهد چه می گویی؟» زراره می گوید:
من گفتم: «ان کان مفروض الطاعه نصرتُه وان کان غیرمفروض الطاعه فلی ان لاافعل؛ اگر
مفروض الطاعه باشد یاری اش می کنم اما اگر چنین نباشد می توانم کمک نکنم.» زراره
می گوید: «وقتی زید بیرون رفت، امام از پاسخ من که زید را ساکت کردم و راه جواب را
بر او بستم، خشنود شد .»۳۳
از قسمت پایانی روایت چنین به دست می آید که امام راضی به حرکت زید نبوده و این سخن
زراره که اگر امام مفترض الطاعه نباشد می توانم او را حمایت نکنم، صرفاً از روی
احترام به زید بوده است.۳۴
۵. مذاکره ای بین ابوبکر حضرمی و علقمه، از اصحاب امام باقر(علیه السلام)، با زید
رخ داده است. آنها شنیده بودند که زید گفته است:
لیس الامام منّا مَن أرخی ستره؛ امام از میان ما کسی نیست که در خانه بنشیند و قیام
نکند، بلکه انما الامام من شهر سیفه؛ امام کسی است که شمشیر برکشد. ابوبکر حضرمی که
فردی تند بود به زید گفت : یا اباالحسین! به من بگو، آیا
علی بن ابی طالب(علیه السلام) در آن وقتی که خود را به گوشه ای انداخته بود و دور
از چشم نگاه داشته بود، امام بوده است یا اینکه تنها وقتی امام بوده که شمشیر
برکشیده است ؟ زید ساکت شد و پاسخی نداد. ابوبکر سه بار این سؤال را مطرح کرد ، اما
زید پاسخی نداد. ابوبکر ادامه داد: اگر او امام بوده است ، پس جایز است بعد از او
نیز کسی امام باشد، در حالی که شمشیری نیز در دست نگرفته باشد . اگر هم امام نبوده
که باز مدعای ما ثابت است .۳۵
نکته ای که از روایت به دست می آید این است که مضمون روایت عقیده زید را درباره
امامت نشان می دهد. ظاهراً در این تردیدی نباید کرد که او تنها به امامت سه امام
مفترض الطاعه قائل بوده و از چهارمی به بعد را به شرط قائم بودن امام می دانسته
است. این قائم نیز تنها می توانسته از میان خاندان فاطمی باشد.۳۶
۶. یحیی فرزند زید می گوید: از پدرم تعداد ائمه را پرسیدم. فرمود:
الائمه اثنی عشر، اربعه من الماضین وثمانیه من الباقین، قلتُ فسمّهم یا ابه. قال:
اما الماضون فعلی بن ابیطالب والحسن والحسین، وعلی بن الحسین، واما من الباقین اخی
الباقر وبعده جعفر الصادق وبعده موسی ابنه وبعده علی ابنه وبعده محمد ابنه وبعده
علی ابنه وبعده الحسن ابنه وبعده المهدی. فقلتُ یا ابه، ألسْتَ منهم؟ قال: لا
ولکنّی من العتره.۳۷
امامان دوازده نفرند، که چهار نفر از گذشتگان اند و هشت نفر باقی اند و عصر آنان در
پیش است. یحیی می گوید: عرض کردم: پدر، اسامی آنان را بفرمایید. زید در جواب گفت:
اما گذشتگان، علی بن ابی طالب و حسن و حسین و علی بن حسین، و آیندگان برادرم باقر و
بعد از او صادق و سپس فرزندش موسی و بعد از او فرزندش علی و بعد از او فرزندش محمد
و سپس فرزندش علی و بعد از او فرزندش حسن و بعد از او فرزندش مهدی.
این روایت نیز قابل دقت و تأمل است، زیرا حاکی از آن است که بین امامت امام
سجاد(علیه السلام) و امام باقر(علیه السلام) فاصله ای وجود دارد. اگر این سخن در
زمان امامت امام باقر(علیه السلام) گفته شده که ایشان امام حاضر است نه امام آینده،
و اگر در عصر امامت امام سجاد(علیه السلام) بیان شده که امام سجاد(علیه السلام)
امام حاضر است نه گذشته. افزون بر این، در عصر امام سجاد(علیه السلام) هنوز
یحیی بن زید به دنیا نیامده و اگر هم آمده باشد شیرخوار بوده و توان تحمل حدیث را
نداشته است. از این رو احتمال می رود که روایت ساختگی باشد.
بنابراین، به عنوان نتیجه می توان گفت: آنچه به طور مثبت از روایات مربوط به زید بر
می آید، آن است که امامان شیعه(علیهم السلام) به زید خوشبین بوده و قیام او را از
این لحاظ که به انگیزه اقامه حق و اصلاح فسادها و امر به معروف و نهی از منکر بوده،
تأیید کرده اند. اما از این روایات چنین به دست نمی آید که زید قیام خویش را با
موافقت و یا با دستور امام صادق(علیه السلام) انجام داده باشد. زیرا آن حضرت در آن
ش
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 