پاورپوینت کامل رجعت از نگاه فریقین (قسمت اول) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل رجعت از نگاه فریقین (قسمت اول) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رجعت از نگاه فریقین (قسمت اول) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل رجعت از نگاه فریقین (قسمت اول) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۳۳

چکیده

رجعت، یکی از مسائل مورد اختلاف میان مذاهب اسلامی است. از منظر شیعه رجعت از عقاید
مسلم به شمار می آید و مورد تأیید اهلبیت(ع) نیز قرار گرفته است. بر این اساس،
گروهی از مؤمنان راستین و عده ای از کافران بدسرشت، هنگام ظهور حضرت مهدی(عج) به
این دنیا بازگردانده می شوند تا مؤمنان به ثواب یاری آن حضرت در تشکیل حکوت عدل و
قسط جهانی نائل آمده، از درک و تماشای عظمت و شوکت دولت کریمه اسلام، لذت ببرند و
کافران به سزای پاره ای از اعمال ننگینشان برسند.

اهل سنت به سبب اختلاف مبنایی که با شیعیان دارند، مسئله رجعت را از اساس انکار
کرده اند و این گونه عقاید را برگرفته از عقاید غلات و ساخته و پرداخته عبدالله بن
سبای یهودی می دانند.

این نوشتار موضوع رجعت را از منظر فریقین مورد تأمل قرار می دهد.

واژه های کلیدی: رجعت، شیعه، اهل سنت، رجعت کنندگان، فلسفه رجعت، عبدالله بن سبأ.

مقدمه

یکی از آرزوهای دیرینه بشر گسترش عدالت در سراسر گیتی و ریشه سوزی بیداد از همه
آبادیهای زمین است. این امید و آرزو به شکل نوعی اعتقاد در ادیان الهی تجلی نموده
است. در طول تاریخ، کسانی که مدعی تحقق این اندیشه شدند، طرحها ریختند و چاره ها
اندیشیدند، ولی نتوانستند بشر خسته دل را امیدی بخشند. آری؛ اندیشه ظهور حضرت
مهدی(عج) تنها چراغ فروزانی است که می تواند تاریکیها و غبار خستگی را از انسان دور
کند.

روزی که او می آید و حکومت واحد جهانی تشکیل می دهد، انحرافها و بی عدالتیها را محو
می سازد و ابرهای خودخواهی و نفاق را کنار می زند تا بشر لذت و زیبایی زندگی واقعی
را در سایه حکومت اهلبیت(ع) و پیاده شدن همه احکام اسلام ناب محمدی(ص) با تمام وجود
احساس کند.

در آستانه این ظهور نورانی، حوادث شگفت انگیزی اتفاق می افتد که از جمله آنها
بازگشت گروهی از مؤمنان واقعی برای درک و تماشای عظمت و شوکت جهانی اسلام و حکومت
دولت کریمه خواهد بود. البته عده ای از کافران بدطینت نیز در این میان پیش از
برپایی رستاخیز به دنیا برمی گردند تا به سزای پاره ای از اعمال ننگین خویش برسند.
بازگشت گروهی از مؤمنان خالص و کافران ستمگر به این جهان پیش از قیامت، «رجعت»
نامیده می شود.

برخی از خرده گیران بر شیعه، امکان رجعت را مورد تردید قرار داده و اعتقاد به آن را
ناپسند دانسته اند؛ بدان حد که گفته اند: «رجعت، مذهب گروهی از اعراب جاهلیت بوده
است که برخی از فرق اسلامی (شیعه) بدان گرویده اند.»

تردید و مناقشات مخالفان در صحت رجعت از یک سو و پیچیدگی مسئله از سوی دیگر، پرسشها
و شبهاتی را برانیگخته که از آن جمله است: منظور از رجعت چیست؟ آیا رجعت به معنای
بازگشت برخی از اموات (ائمهائمه(ع) و گروهی از مؤمنان و کافران) به دنیاست و یا به معنای
بازگشت دولت و قدرت به خاندان رسالت است؟ آیا رجعت به معنای نخست، ممکن است؟ آیا
همان گونه که رجعت در امتهای پیشین واقع شده است، در امت اسلامی نیز واقع خواهد شد؟
رجعت چه زمانی واقع می شود؟ چه کسانی مشمول رجعت می شوند؟ آیا رجعت همگانی است یا
اختصاصی؟ و بالأخره فلسفه آن چیست؟

این پرسشها و نظایر آنها، موجب شده است که اندیشمندان اسلامی کتب و مقالات
گرانمایه ای در تبیین این موضوع بنگارند و یا در کتب کلامی، بابی را به این موضوع
مهم اختصاص دهند. نگارنده با کمال بی طرفی، در این نوشتار سعی نموده تا با مطالعه
در منابع اصیل اسلامی، این موضوع مهم را از نگاه فرق اسلامی و حتی غلات و مفوضه،
بررسی کند که البته در این راه برای صیانت از اشتباه از خداوند متعال و وجود مقدس
حضرت بقیه الله الأعظم(عج) عاجزانه استمداد و استعانت می جوید.

مفهوم شناسی

الف. معنای لغوی«رجعت»

«رجعت» در لغت به معنای «بازگشت» است. لغت شناسان در توضیح واژه «رجعت» گفته اند:
«رجعت، مصدر مره از ماده «رجوع» به معنای یک بار بازگشتن یا بازگردانیدن است.»[۱]

لغت شناسان می گویند: «الرجعه بفتح الراء» به معنای یک بار برگشتن پس از مرگ، در
عصر ظهور حضرت مهدی(عج) است. فلانی به رجعت ایمان دارد؛ یعنی ایمان به برگشتن به
دنیا پس از مرگ دارد.[۲]

و نیز در «اقرب الموارد» درباره واژه «رجعت» آمده است: رجوع به معنای بازگشت است و
فلانی به رجعت ایمان دارد، یعنی او به رجوع به دنیا پس از مرگ اعتقاد دارد.[۳] پس
واژه رجعت در لغت به معنای «یک بار بازگشت یا بازگردانیدن» است. ناگفته نماند که
اصل «رجوع» به معنای بازگشتن و بازگردانیدن(لازم و متعدی) به کار رفته است؛ مثل:
«فرجع موسی الی قومه غضبان أسفاً»[۴]، و «فإن رجعک الله الی طائفه منهم…»[۵] که
واژه «رجع» در آیه شریفه نخست، لازم است، چنان که گفته می شود: «رجع الرجل» و در
آیه شریفه دوم، متعدی می باشد. از این رو، واژه «رجعت» که مصدر مره از ماده رجوع
است، به معنای یک بار بازگشتن و یا بازگردانیدن به حال اول است.

البته الفاظ مختلفی برای بیان این اصل اعتقادی در قرآن کریم و روایات اسلامی به
کار رفته است، مانند: رجعت، ایاب، کره، رد، حشر، که همه در معنای بازگشت مشترک اند،
ولی جامع همه آنها کلمه «رَجَعَ» است که در لغت به معنای بزگشتن به مبدأ و مکان و
یا فعل و حالت اصلی گفته می شود؛ یعنی یک مبدأ و آغازی باشد که از جایی دوباره به
آن برگردد و هیچ گونه قیدی در آن لحاض نشده است.[۶]

ب. معانی اصطلاحی «رجعت»

رجعت همانند بسیاری از واژه ها علاوه بر معنای لغوی، در علوم مختلف در معانی
گوناگونی به کار رفته، و با توجه به این معانی است که می توانیم تصویر و شناخت
صحیحی از معنای مورد بحث داشته باشیم. لغتنامه دهخدا معانی اصطلاحی مختلفی برای
رجعت برشمرده است که به اختصار اشاره می شود:

۱. اصطلاح فقهی: بازگردیدن مرد به سوی زن مطلقه خود در مدت قانونی و شرعی.

۲. اصطلاح نجومی: رجعت نزد منجمان و اهل هیئت، عبارت است از حرکتی غیر از حرکت کوکب
متحیره به سوی خلاف توالی بروج و آن را رجوع و عکس نیز می نامند.

۳. اصطلاح عرفانی: نزد اهل دعوت عبارت است از رجوع و کال و نکال و ملال صاحب اعمال
به سبب صدور فعل زشت از افعال، یا متکلم گفتاری سخیف از اقوال.[۷]

۴. اصطلاح جامعه شناسی: در علوم اجتماعی، برخی جامعه شناسان به هنگام بحث از
قانونمندی جامعه و تاریخ، بر این باورند که قوانین تطورات تاریخی در همه جوامع
مشترک است و تاریخ سه مرحله ربانی و قهرمانی و انسانی را طی می کند و همیشه این
ادوار تکرار می شوند و آنان این حرکت تاریخ را «أدوار و اکوار» و «رجعت» گویند.[۸]

روشن است که هیچ کدام از معانی چهارگانه مذکور مورد بحث ما نیست و آنچه در این
تحقیق مورد توجه است اصطلاح کلامی است.

۵. اصطلاح کلامی: رجعت در اصطلاح کلامی (متکلمان) عبارت است از بازگشت برخی از
اموات به دنیا بعد از ظهور حضرت مهدی(عج) و قبل از قیامت.

سیدمرتضیS می فرماید: «رجعت، عبارت است از اینکه خداوند در هنگام ظهور حضرت
مهدی(عج)، گروهی از شیعیان را که قبلاً از دنیا رفته اند، دوباره زنده می کند تا به
ثواب یاری آن حضرت نائل شوند و دولت [کریمه] او را مشاهده کنند و نیز جمعی از
دشمنان آن حضرت را دوباره زنده می کند تا از آنان انتقام بگیرد.»[۹]

قاضی ابن براج در تعریف رجعت می گوید: «معنای رجعت این است که خداوند، هنگام ظهور
حضرت قائم(عج) دسته ای از دوستان و پیروان وی را که قبلاً وفات نموده اند، دوباره
زنده می کند تا به ثواب یاری و اطاعت آن حضرت و نیز ثواب جنگ با دشمنانش نائل
آیند.»[۱۰]

شیخ مفیدS می فرماید: «خداوند گروهی از مردگان را به همان صورتی که در گذشته
بودند، به دنیا برمی گرداند، و گروهی را عزیز و گروهی دیگر را ذلیل می کند و اهل حق
را بر اهل باطل غلبه و نصرت می بخشد و مظلومان را بر ظالمان و ستمگران غلبه می دهد.
این واقعه هنگام ظهور ولی عصر(عج) رخ خواهد داد.»[۱۱]

دانشمند معاصر شیعی، علامه مظفر دراین باره می گوید: «عقیده شیعه در رجعت، بر اساس
پیروی از اهلبیت(ع) چنین است: خداوند عده ای از کسانی را که در گذشته از دنیا
رفته اند، به همان اندام و صورتی که داشته اند، زنده می کند و به دنیا برمی گرداند.
به برخی از آنان عزت می دهد و پاره ای را ذلیل و خوار خواهد کرد و حقوق حق پرستان
را از باطل پرستان می گیرد و داد ستمدیدگان را از ستمگران می ستاند و این جریان یکی
از رویدادهایی است که پس از قیام مهدی آل محمد به وجود می آید. کسانی که پس از مردن
به این جهان بازمی گردند، یا از ایمان بالا برخوردارند یا افرادی در نهایت درجه
فسادند و آن گاه دوباره می میرند.»[۱۲]

بنابراین، رجعت عبارت است از: بازگشت گروهی از مؤمنان محض و کافران محض پس از مردن
و قبل از قیامت، به دنیا در حکومت حضرت مهدی(عج) و روشن است که انبیا و ائمه(ع) به
عنوان اشرف مؤمنان محض در بین رجعت کنندگان خواهند بود.[۱۳]

لغت شناسان اهل سنت نیز در تعریف «رجعت» گفته اند: «رجعت، مذهب قومی از عرب است که
در زمان جاهلیت نزد آنها معروف بوده و مذهب گروهی از فرقه های مسلمانان از صاحبان
بدعتها و هواپرستان است که می گویند: همانا مرده، زنده شده و به دنیا برمی گردد،
همان گونه که قبل از مرگ بوده است. از آن جمله اند گروهی از رافضیها که می گویند:
علی بن ابیطالب(ع) در زیر ابرها پنهان است، پس خارج نمی شود با کسانی که همراه
فرزندان او خارج می شوند، تا اینکه منادی از آسمان ندا می دهد: همراه فلانی خارج
شو!»[۱۴]

همچنین در صحیح مسلم از قول سفیان بن عیینه آمده است: «همانا رافضیها می گویند: به
تحقیق علی(ع) در میان ابرها پنهان (زنده) است و خارج نمی شود با کسانی از فرزندانش که
خارج شد ه اند، تا اینکه منادی از آسمان، ندا می دهد و علی(ع) را می خواند که با
فلانی خارج شو!» [۱۵]

ناگفته نماند که حتی سیره نویسان اهل سنت نیز بدون تحقیق و تأمل، رجعت را با همین
عبارت تعریف کرده و آن را از اعتقادات شیعه امامیه دانسته اند.[۱۶]

با امعان نظر در تعاریف شیعه که درباره رجعت بیان شد، به روشنی درمی یابیم که
تعریف مسلم در صحیح و ابن اثیر در النهایه و ابن منظور در لسان العرب و ابن حجر
عسقلانی در تهذیب التهذیب[۱۷]، تعریف اصطلاحی شیعه امامیه نیست؛ بلکه این عقیده
غلات است و هیچ ربطی به شیعه امامیه ندارد، و ائمه اهلبیت(ع) آنها را لعن و نفرین
نموده و از آنها به خاطر این عقیده برائت جسته اند.[۱۸]

اگر گفته شود: قسمتی از تعریف اهل لغت اهل سنت، همان تعریف رجعت اصطلاحی است، آنجا
که گفته اند: «إن المیت یرجع الدنیا و یکون فیها حیًاً کما کان»، در پاسخ باید گفت:
این همان تعریف لغوی رجعت است که همه اهل لغت بدان تصریح داشتند؛ «فلان یؤمن
بالرجعه، أی بالرجوع الی الدنیا بعدالموت»،[۱۹] اما بر رجعت اصطلاحی مورد اعتقاد
شیعه تطبیق نمی کند؛ زیرا الف و لام «المیت» یا برای جنس است و یا برای استغراق و
در هر دو صورت بر رجعت منطبق نیست؛ چون معنای عبارت این گونه می شود: به تحقیق، جنس
مردگان (همه مردگان) زنده می شوند و به دنیا برمی گردند و همان گونه که پیش از مرگ،
زندگی می کردند به حیات خویش ادامه می دهند؛ در حالی که در تعریف رجعت گفته شده،
همه مردگان برنمی گردند و زندگی زمان رجعت هم با زندگی قبل از مرگ متفاوت است؛ زیرا
آنها که عزیز بودند، ذلیل و آنها که ذلیل بودند، عزیر می شوند.

رجعت از دیدگاه شیعه امامیه

اعتقاد به رجعت از باورهای مسلم و تردیدناپذیر شیعه است؛ تا بدانجا که پیروی مذهب
تشیع و اعتقاد به رجعت متلازم یکدیگر است و برخی از یاران و پرورش یافتگان مکتب
«اهلبیت(ع)» با همین صفت معرفی شده اند و خرده گیران بر شیعه نیز همین اعتقاد را
وسیله نکوهش و مخالفت خویش قرار داده اند.

اهمیت اعتقاد به رجعت و بازگشت نخبگان امت، پیش از قیامت به دنیا، در منابع اسلامی
با بیانات گوناگونی مطرح شده است. در برخی روایات روز رجعت را یکی از روزهای الهی
که عظمت و قدرت الهی در آن متجلی خواهد شد، برشمرده اند. امام باقر(ع) می فرماید:
«ایام الله عزوجل ثلاثه یوم یقوم القائم و یوم الکره و یوم القیامه؛ روزهای خدا سه
روز است؛ روزی که قائم(عج) قیام می کند و روز رجعت و روز قیامت.»[۲۰]

منظور از «ایام الله»؛ روزهای خدا چیست؟

علامه طباطباییS در این باره می فرماید: اینکه ایام خاصی به خدا نسبت داده می شود
با اینکه همه روزها متعلق به خداست، نکته اش این است که در آن روزهای خاص، امر خدا
چنان ظهوری می یابد که برای هیچ کس دیگری این ظهور پیدا نمی شود؛ مثل مرگ که در آن
هنگام تمام اسباب دنیوی از تاثیرگذاری می افتد و قدرت و عظمت الهی ظهور و بروز
می کند. ایشان در ادامه احتمال دیگری را در تفسیر ایام الله بیان می کند که ممکن
است مقصود این باشد که نعمتهای الهی در آن روز ظهور خاصی می یابند، که آن ظهور برای
غیر او نخواهد بود، مثل روز نجات حضرت ابراهیمائمه(ع) از آتش. پس منظور از «ایام الله»
روزهایی است که امر الهی اعم ازنعمت یا نقمت، عزت و ذلت ظهور تام می یابد.[۲۱]

در حدیثی از امام صادق(ع)، عدم ایمان به رجعت، همسنگ و هموزن انکار ایشان قرار داده
شده و کسانی که به این موضوع اعتقاد ندارند، خارج از دایره «امامت و ولایت» معرفی
شده اند: «لیس منا من لم یؤمن بکرتنا و لم یستحل متعتنا؛ از ما نیست کسی که ایمان
به رجعت نداشته باشد… .»[۲۲]

آن حضرت در حدیث دیگری، یکی از شرایط ایمان را اعتقاد به رجعت برشمرده و فرموده
است: «من اقر بسبعه اشیاء، فهو مؤمن و ذکر منها الایمان بالرجعه»؛[۲۳] هر کس به هفت
چیز اعتقاد داشته باشد، مؤمن است، و در میان آن هفت چیز ایمان به رجعت را ذکر
فرمودند. لازمه چنین سخنی آن است که ایمان کامل زمانی حاصل می شود که علاوه بر
اعتقاد به توحید و…، اعتقاد به رجعت نیز وجود داشته باشد.

بر این اساس، در طول تاریخ تشیع هیچ شعاری در این مکتب، برجسته تر از رجعت نبوده
است؛ گرچه ممکن است در تفسیر بعضی از جزئیات آن اختلافات جزئی وجود داشته باشد.[۲۴]
ولی اعتقاد به اصل رجعت اجماعی و مورد اتفاق است. ازاین رو، بسیاری از اندیشمندان
بزرگ شیعه، مانند شیخ مفیدS، سیدمرتضیS، شیخ طوسیS، امین الاسلام طبرسیS، سیدبن
طاووسS، علامه مجلسیS، شیخ حر عاملیS و علامه طریحی و…[۲۵] بر حقانیت و صحت رجعت
از دیدگاه شیعه امامیه ادعای اجماع و اتفاق کرده اند که به جهت اختصار به ذکر چند
نمونه بسنده می شود.

۱. شیخ مفیدS می فرماید: «شیعیان بر وجوب بازگشت عده زیادی از مردگان به دنیا، قبل
از قیامت اتفاق نظر دارند.»[۲۶]

۲. سیدمرتضیS در آثارش، چندین بار به اجماعی بودن مسئله رجعت اشاره کرده است؛ از
جمله در رساله دمشقیات می گوید: شیعیان اجماع دارند که خداوند، هنگام ظهور حضرت
مهدی(عج) گروهی از دوستان آن حضرت را برای یاری او و جمعی از دشمنانشان را برای
عذاب، به دنیا بازمی گرداند… .[۲۷]

۳. مرحوم طریحی در مجمع البحرین می نویسد: «رجعت از ضروریات مذهب شیعه امامیه است و
شواهد قرآنی و احادیث اهلبیت(ع) بر آن مشهورتر از آن است که ذکر شود. حتی از طرف
ائمه اطهار(ع) وارد شده که هر کس ایمان به رجعت ما و ازدواج موقت نداشته باشد، از ما
(شیعه) نیست.»[۲۸]

۴. مرحوم شیخ حر عاملی در الایقاظ می نویسد: «حقانیت رجعت به تصریح آیات متعدد و
روایات متواتر ـ بلکه متجاوز از حد تواتر ـ و اجماع امامیه ثابت است. احدی از علمای
امامیه را سراغ نداریم که رجعت را انکار کرده و یا یکی از احادیثش را رد یا تأویل
کرده باشد. هر فرد با انصافی با مطالعه این ادله به رجعت یقین پیدا می کند.»[۲۹]

۵. علامه مجلسیS در این باره می گوید: اعتقاد به رجعت در تمام دوره ها مورد اجماع
فرقه شیعه بوده و چون خورشید بر تارک آسمان می درخشد و کسی را یارای انکار آن
نیست.[۳۰]

اینها نمونه هایی از گفتار برخی از بزرگان شیعه است که اگر کسی بخواهد در این باره
تحقیق و بررسی کند، به صدها مورد برمی خورد که اندیشمندان شیعه در اعصار مختلف به
پیروی از ائمه اهلبیت(ع) بر حقانیت آن اصرار ورزیده و بیش از هفتاد محدث ثقه احادیث
مربوط به رجعت را در کتابها و رساله هایشان نقل نموده اند[۳۱]و مفسران شیعه آیات
رجعت را در کتابهای تفسیری خود، تفسیر و تبیین و بر حقانیت رجعت استدلال کرده اند.

علاوه بر این، عده زیادی از دانشمندان شیعه در همان عصر حضور معصومائمه(ع) و سپس در زمان
غیبت، به نگارش کتابهای مستقلی در اثبات رجعت اقدام نموده[۳۲] و آن را به صورت
مستدل و مبرهن بیان کرده و با مخالفین مناظره و احتجاج نموده اند.

نکته شایان توجه این است که مطالب یاد شده مبنی بر ضرورت اعتقاد به رجعت بدان معنا
نیست که از دیدگاه عقاید شیعی، اصل رجعت در شمار اصول دین بوده و همپایه اعتقاد به
توحید، نبوت و معاد می باشد؛ بلکه مانند بسیاری از ضروریات دینی یا رویدادهای
تاریخی انکارناپذیر، از مسلمات قطعی محسوب می گردد. به عنوان مثال، همه مسلمانان
باور دارند که جنگ بدر، نخستین غزوه ای بود که بین مسلمانان و مشرکان مکه در سال
دوم هجرت به وقوع پیوست، اما قطعیت چنین حادثه ای و اعتقاد به وقوع آن در زمره اصول
عقاید اسلامی به شمار نمی آید. با این همه، کسی ازمسلمانان را نیز یارای انکار آن
نیست.

بنابراین، «شیعه در عین اعتقاد به رجعت که آن را از مکتب ائمه اهلبیت(ع) گرفته است،
منکران رجعت را کافر نمی شمرد، زیرا رجعت از ضروریات مذهب شیعه است، نه از ضروریات
اسلام؛ ازاین رو، رشته اخوت اسلامی را با دیگران به خاطر آن نمی گسلد، ولی به دفاع
منطقی از عقیده خود ادامه می دهد.»[۳۳]

رجعت از دیدگاه اهل سنت

برادران اهل سنت اعتقاد به رجعت را به شدت انکار کرده و آن را از عقاید اعراب
جاهلی،[۳۴]یهود و نصارا[۳۵] و عقیده هواپرستان و بدعت گذاران[۳۶]و… دانسته اند و
هر کسی را که به رجعت معتقد باشد، کافر، کذاب، فاسق، خبیث و… معرفی نموده و مستحق
انواع عذابهای دنیوی و اخروی شمرده اند. از دیدگاه آنان هیچ گناهی بالاتر از اعتقاد
به رجعت نیست. آنان قاتلین شهدای کربلا و کشنده سالار شهیدان امام حسین(ع) را عادل و
ثقه می دانند![۳۷] ولی معتقدان به رجعت را فاسق و غیر ثقه و… معرفی می کنند.[۳۸]

از این رو، رجعتی که شیعه امامیه بدان معتقد است، اهل سنت هیچ گاه در صدد فهم و درک
صحیح آن بر نیامده اند و در منابع آنها نیز تعریف نشده است[۳۹]

ابوالحسین عبدالرحیم الخیاط معتزلی، مؤلف کتاب الانتصار، عدم اطلاع خود را از رجعت
این گونه توجیه می کند: «همانا رجعت از اسرار مذهب شیعه است که همدیگر را به کتمان
و اختفای آن سفارش می کنند و اینکه در مجالس و کتابهای خویش ذکر نکنند، مگر در
کتابهایی که مخفی می ماند و ظاهر نمی شود.»[۴۰]

بسیار جای شگفتی است که اندیشمندان رجالی اهل سنت وقتی در مقام جرح و تعدیل راویان
حدیث، به دوستداران و پیروان اهلبیت(ع) می رسند، در مقام معرفی آنان می گویند: او
کذاب است، غیر ثقه است و… علت همه این اوصاف و بی اعتباری احادیث آنان را ایمان و
اعتقادشان به «رجعت» ذکر می کنند، بدون اینکه درباره مفهوم رجعت چیزی بگویند و
توضیحی بدهند. گویا مفهوم رجعت مانند شرک به خدا، بت پرستی، انکار ضروریات دین و…
برای مسلمانان از بدیهی ترین مفاهیم است که هیچ شرح و توضیحی نیاز ندارد!

علمای رجالی اهل سنت درباره دوستان و اصحاب ائمه(ع) اظهار نظرهای غیر منصفانه ای
دارند که به چند نمونه اشاره می شود:

ابو الحجاج می گوید: «جابر جعفی، حدیثش ضعیف است، قسم به خدا ! او بسیار دروغگوست؛
چون ایمان به رجعت دارد!»[۴۱]

ابن حجر عسقلانی درباره «عثمان بن عمیره» می گوید: «او مذهب پست و بی ارزشی دارد،
غلوکننده در شیعه گری است، ایمان به رجعت دارد.»[۴۲]

عقیلی مکی درباره اصبغ بن نباته می گوید: «او هیچ ارزشی ندارد، ایمان به رجعت داشته
است!» و همچنین وی درباره شخصیت ممتازی چون ابوحمزه ثمالی می نویسد: «ابوحمزه ثمالی
ضعیف الحدیث و بی ارزش بوده است، ایمان به رجعت دارد.»[۴۳]

المزی می گوید: «داوود بن یزید (مثل جابر) به رجعت ایمان داشت. شعبی به آن دو
می گفت: اگر من بر شما مسلط می شدم و هیچ چیزی پیدا نمی کردم، مگر نخی، هر دو نفر
شما را می دوختم، سپس به زنجیر می کشیدم و می آویختم!»[۴۴]

خطاب به برادران اهل سنت می گوییم: این گونه که شما از راویان حدیث و معتقدان به
رجعت تعبیر می کنید، اگر کسی اطلاعی از مفهوم رجعت نداشته باشد و این نسبتهای ناروا
را بخواند، برای وی علم یقینی حاصل می شود که اعتقاد به رجعت یک منکر و گناه
نابخشیدنی، در حد انکار خداوند و یا شرک به خداست که مستحق این توهینها و تحقیرها و
عذابهاست. هر کسی این عقیده را داشته باشد مرتکب گناهی خواهد شد و باید زبانش قطع و
به دار مجازات آویخته شود!

«ممکن است از دو جهت به رجعت ایراد وارد شود: ۱. از این جهت که وقوعش محال است؛ ۲.
احادیث مربوط به آن، دروغ است. بنا به فرض محال که این دو جهت درست باشد، اعتقاد به
رجعت به این درجه از زشتی نیست که شما می پندارید. چه بسا گروه هایی از مسلمانان به
امور محال یا اموری که نص آشکار در مورد آن وارد نشده معتقدند (مانند، اعتقاد به
جایز بودن گناه یا اشتباه برای پیامبر(ص)، یا اعتقاد به اینکه پیامبر(ص) جانشینی برای
بعد از خود انتخاب نکرد!)؛ ولی با این اعتقادات، نسبت کفر و خروج از اسلام را به
آنها نمی دهیم که برادران اهل سنت چنین نسبتهایی را به ما داده اند!»[۴۵]

بسی جای تعجب است که برادران اهل سنت بیش از شیعه در این خصوص روایت نقل کرده اند؛
« از جمله در روایات آنها اشاره به این است که امیرالمومنین(ع) بعد از رحلتش مانند
ذوالقرنین دوباره به دنیا برمی گردد. همچنین در کتابهای آنها دیده شده که جماعتی از
مردم عادی را نام برده اند که بعد از مرگ و پیش از دفن و بعد از دفن به دنیا
برگشتند و سخن گفتند و چیزها نقل کردند و سپس مردند!

حال که برادران اهل سنت، خود این گونه موضوعات را نقل کرده و در کتابهای خود
نوشته اند، چرا حاضر نیستند قبول کنند که اهلبیت(ع) دوباره به دنیا بازگردند و چرا
از روایات ائمه اطهار(ع) در خصوص رجعت، اظهار تنفر می کنند و راویان رجعت را دروغگو
و… می شمارند؟ رجعتی که علمای ما و اهل بیت پیامبر اعظم اسلامG و شیعیان آنها
معتقدند از جمله علائم و معجزات پیامبر اسلام(ص) است، چرا مقام آن رسول رحمت۶ در نزد
برادران اهل سنت با انکار رجعت باید از موسی و عیسی و دانیال پیامبر کمتر باشد؟
زیرا می دانیم که خداوند متعال به دست آنها مردگان بسیاری را زنده گردانید و تمام
علمای اهل سنت نیز آن را قبول دارند.»[۴۶]

رجعتی که برادران اهل سنت آن را (بدون تحقیق) به شیعه امامیه نسبت می دهند، از
عقاید غُلات و مفوضه است که هیچ ربطی به اعتقادات شیعه امامیه ندارد، جهت روشن شدن
مطلب لازم است عقاید غلات و مفوضه را درباره «رجعت» به اختصار مورد بررسی قرار
دهیم:

رجعت از دیدگاه غلات و مفوضه

با بررسی عقاید غلات در باب رجعت، چنین به دست می آید که فرق مختلف غلات، رجعت را
در دو معنای کاملاً متفاوت با هم به کار می بردند:

۱. معنای اول رجعت، شبیه رجعتی است که شیعه قائل است؛ یعنی رجعت و «بازگشت» را
درباره بزرگانی که آن فرقه ها خود را منسوب به آنها می کردند، به کار می بردند.
نخست این معنا را گروهی از فرقه «کیسانیه» درباره محمد حنفیه به کار گرفتند و گفتند
که او گرچه مرده است، اما قبل از قیامت به این جهان بازخواهد گشت.[۴۷] همچنین به
بعضی از غلات کیسانیه نسبت داده شده است که قائل به رجعت همه پیامبران و پیامبر
اسلام و علی(ع) بودند.[۴۸]

سیدحمیری، شاعر معروف، نیز که زمانی از عمرش را مذهب کیسانیه گذاراند و سپس شیعه
امامی شد، اشعاری درباره رجعت سروده است.[۴۹] فرقه های «کربیه» (پیروان ابن کرب)،
«صائدیه» (پیروان صائد نهدی) و «بیانیه» (پیروان بیان بن سمعان) نیز معقدند که
رهبرانشان به همراه یاران خویش، دوباره به دنیا بازخواهند گشت و منتظر رجوع آنان
بودند.[۵۰]

با بررسی تاریخ غلات، فکر رجعت به این معنا را در غلات دهه های بعد کمتر می یابیم
و این به دو علت است:

الف) شایع شدن فکر مهدویت در غلات متأخر، که با این فکر، آنان اصلاً منکر مرگ
رهبران خود می شدند و می گفتند آنان غایب شده اند و در آخرالزمان ظهور خواهند کرد.

ب) مطرح شدن رجعت به معنای دوم است که در ادامه بحث روشن می شود.

اما در بین فرقه هایی غیر از غلات نیز رجعت به معنای اول را می بینیم که از جمله
می توان گروه «واقفیه» یا موسائیه (موسویه) را برشمرد. آنها معتقد بودند امام موسی
کاظم(ع) آخرین امام است و او از دنیا رفته، ولی بازخواهدگشت.[۵۱] البته این فرقه که
هم اکنون منقرض شده اند، از غلات نبودند، اما بعضی از نویسندگان آنها را از غلات
دانسته اند.[۵۲] همچنین از فرقه ای به نام «جعفریه» نام برده شده است که به امامت و
غیبت و رجعت امام صادق(ع) معتقد بودند. بعضی از نویسندگان به اشتباه این فرقه را نیز
از غلات به حساب آورده اند.[۵۳]

۲. رجعت به معنای دوم در نزد غلات، در حقیقت بخشی از نظریه تناسخ است که نزد آنها
معروف بود. به این معنا که هنگامی که روح از پس مردن بدنی، به بدن دیگر می رود، این
همان رجعت است که از آن به نظریه «رجعت و کرّات» می کنند.[۵۴] به این جهت به آن
«کرّات» (یعنی دفعه ها) می گویند که طبق نظریه تناسخ غلات، یک روح به دفعات فراوانی
از بدنی به بدن دیگر منتقل می شود.

بسیاری از برادران اهل سنت (بدون تحقیق) رجعت مطرح شده نزد شیعه امامیه را به همین
معنای دوم که غلات بدان معتقدند دانسته اند و بر این اساس به شدت به شیعه امامیه
می تازند و نظریه رجعت شیعه را محکوم می کنند.[۵۵] در حالی که روشن شد این معنای
رجعت در حقیقت تحریف رجعت شیعه امامیه است و شیعه امامیه همان گونه که به شدت با
تناسخ و دیدگاه غلات مخالف است، با این معنای رجعت نیز مخالف است.

به هر حال رجعتی که ارباب معاجیم و لغت شناسان[۵۶] و به تبع آنها سیر ه نویسان[۵۷]
اهل سنت تعریف کرده اند و به شیعه امامیه نسبت می دهند، همچون تعریف سفیان بن
عیینه،[۵۸] از عقاید غلات و مفوضه است و هیچ ربطی به اعتقادات جابر جعفی که از
بزرگان شیعیان و از خواص اصحاب امام باقر و امام صادق(ع) است ندارد. در اینجا به
شهادت دو تن از دانشمندان شیعه امامیه و اهل سنت اکتفا می شود:

شیخ طوسیS می گوید: «طیاره غالی، در بعضی از کتابهای خود منکرات بسیاری را ذکر
نموده است. سپس از شریک نقل می کند: عده ای از جاهلهای منحرف، ماثل مفضل بن عمر[۵۹]
بنان بن عمر نبطی و غیر اینها می گفتند: امام صادق(ع) برای آنان از پدر و جدش نقل
نموده که رجعت پیش از قیامت است. همانا علی(ع) زنده است و در میان ابرها با باد پرواز
می کند. و او بعد از مرگ سخن می گفت و بر روی مغتسل (محل غسل دادنش) حرکت می کرد…
. قسم به خدا، جعفر بن محمدائمه(ع) هرگز چنین چیزهایی را نگفته است؛ بلکه همه اینها
منکرات دروغ را بر آن حضرت جعل نموده اند تا به این وسیله شکم خویش را سیر نموده و
از مردم مالی بگیرند!»[۶۰]

جریشه در ضمن توضیح توطئه ها و کارشکنیهای یهود می گوید: «از متفکران زیرک یهود،
عبدالله بن سبأ[۶۱] است که گروههای غالی شیعه به او برمی گردند (او از مؤسسین طوائف
غلات است) و او معتقد به مذهب رجعت و مذهب حلول بود و گمان می کرد که ابن ملجم
ملعون، علی(ع) را نکشته است، بلکه آن کسی که کشته شد شیطان بود که برای مردم به صورت
علی(ع) متصور شده بود. اما علی(ع) به سوی آسمان بالا رفته تا اینکه به عنوان مهدی منتظر
به سوی زمین برگردد و از دشمنانش انتقام بگیرد و اقامه عدل و حق کند!»[۶۲]

برخی از غلات تنها به زنده بودن امام علی(ع) اعتقاد نداشتند، بلکه معتقد بودند که
همه ائمه اهلبیت(ع) زنده اند و در آخرالزمان برمی گردند. در حالی که در منابع روایی
اسلام روایات فراوانی از حضرات معصومان(ع) وجود دارد که دلالت می کند ائمه اهلبیت(ع)
واقعاً به شهادت رسیده اند.

عبدالله بن فضل می گوید از امام صادق(ع) پرسیدم: «فرزند رسول خدا! چه می فرمایید
درباره قومی از شیعیانتان که قائل به زنده بودن ائمهائمه(ع) هستند؟ حضرت فرمود: آنها
شیعیان ما نیستند و ما از آنها مبرا و بیزاریم.»[۶۳]

همچنین امام رضا(ع) در یک روایت طولانی ضمن بیان ویژگیهای امام و حوادثی که بعد از
پیامبر(ص) واقع می شود و جبرئیل امین به آن حضرت خبر داده است می فرماید: «از چیزهایی
که جبرئیل به پیامبر(ص) خبر داده است این است که همه امامان یازدگانه (غیر از امام
دوازدهم) بعد از پیامبر(ص) با شمشیر و یا زهر به شهادت می رسند و همه آنها را
طاغوتهای زمانشان حقیقتاً به شهادت می رسانند، نه آن گونه که غلات و مفوضه می گویند
(خداوند آنها را از رحمتش دور کند)، چون آنها معتقدند که ائمهائمه(ع) حقیقتاً کشته
نشده اند؛ بلکه امر آنان برای مردم مشتبه شده (و مثل حضرت عیسی به آسمانها برده
شده اند). پس اینها دروغ می گویند و غضب خداوند بر آنها باد.»[۶۴]

متأسفانه این عقاید انحرافی در میان غلات و مفوضه مشهور و رایج بود؛ چون برخی از
روایات دلالت می کنند که دشمنان اهلبیت(ع) این اندیشه را در میان عموم مردم دامن
می زده اند و در گسترش آن تلاش می کرده اند تا قاتلان ائمهائمه(ع) که از شجره ملعونه
بنی امیه و بنی عباس بوده اند، تبرئه شوند و ملامتی بر آنها نباشد.[۶۵]

در بعضی از احادیث، ائمه اهلبیت(ع) به شیعیان و یاران خود به طور مکرر فرمان
می دادند که با افکار انحرافی غلات و مفوضه مبارزه نمایند و از مجالست و معاشرت با
آنها خودداری کنند و با آنان هیچ گونه رابطه ای نداشته باشند و به خصوص ارتباط با
غلات را برای جوانان خطرناک معرفی نموده اند. و بر همین اساس است که در منابع
روایی، این گروههای انحرافی از یهود، نصارا، مجوس و مشرکین بدتر دانسته شده اند.

از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: «برحذر دارید جوانان خود را از غلات، تا آنان را
فاسد نکنند؛ زیرا آنان بدترین مخلوقات خدا هستند، بزرگی و عظمت خدا را کوچک
می نمایید و برای بندگان خدا ادعای خدایی می کنند. به خدا قسم! غلات از یهود،
نصارا، مجوس و مشرکین بدترند.»[۶۶]

و نیز در روایتی دیگر آن حضرت خطاب به سُدیر صیرفی می فرماید: «ای سدیر! گوش و چشم
و مو و پوست و گوشت و خون من از اینها (غلات و مفوضه) بیزار است. خدا و پیامبرش از
آنها بیزارند. اینها بر دین من و دین پدرانم نیستند. به خداوند سوگند! خداوند در
روز قیامت من و آنها را با هم جمع نخواهد کرد، مگر آنکه بر آنها غضبناک باشد.»

از امام رضا(ع) درباره غلات و مفوضه سؤال شد و آن حضرت فرمود: «غالیها کافرند و
مفوضه ها مشرک. کسی که با آنها بنشیند، یا با آنها مخلوط شود، یا با آنها و بخورد و
بیاشامد، یا با آنها وصلت کند یا کسی از آنها را به ازدواج درآورد… یا آنها را
امین بر امانت بشمارد، یا گفتارشان را تصدیق کند، یا به کوچک ترین کلمه ای آنها را
یاری کند، از تحت ولایت خداوند و ولایت پیامبرش و ولایت ما اهل بیت بیرون رفته
است.»[۶۷]

به هر حال با کمترین تتبع در منابع اصیل روایی اسلام و شواهد تاریخی به خوبی
درمی یابیم که ائمه اهلبیت(ع) به غلات و مفوضه و دیدگاه انحرافی آنان حساسیتی
فوق العاده داشتند و سعی می کردند هرگونه انتساب غلات را به شیعه امامیه و ائمه
اهلبیت(ع) منتفی نمایند. چنان که شاهد گویای این ادعا کثرت احادیثی است که درباره
لعن این گروههای انحرافی و بیزاری و تنفر از آنها وارد شده، به گونه ای که درباره
هیچ یک از ادیان غیر اسلامی و نیز فرق اسلامی وارد نشده است.

غلات و عقاید مختلف آنان، دستاویزی برای دشمنان و مخالفان شیعه پدید آورد، تا با
مطرح کردن عقاید غلات و انتساب آن عقاید به شیعه امامیه، چهره آنها را مشوه و آلوده
نشان دهند و همگان را از آن منزجر و متنفر کنند. البته در این میان نیز برخی از
ناآگاهان اهل سنت و مستشرقان و دگراندیشان، بدون تحقیق و تفحص درباره عقاید شیعه،
اتهاماتی را که در کتب پیشینیان آمده، بدون تحقیق از صحت و سقم آنها، در کتابهای
خود تکرار کرده اند. بسیار جای تأسف است که حتی شرح حال نویسان اهل سنت نیز در اثر
بی اطلاعی و یا تعصب، هیچ تفاوتی بین غلات ـ که عقایدشان این همه در منابع روایی
اسلام تکذیب شده و از مجالست و معاشرت با آنها منع شده است ـ و شیعه اثنا عشری قائل
نیستند. در کتابهای رجالی برادران اهل سنت اصطلاح «غالی و غلات» بیش از آنکه بر
غالیهای واقعی استعمال شود بر شیعیان دوازده امامی به کار رفته است؛ حتی کسانی را
که امامت شیخین را قبول نداشته باشند[۶۸] و یا از ایمان ابوطالبائمه(ع) یاد کنند، غالی
می شمرند.[۶۹] چنان که در برخی از منابع اهل سنت درباره جابر بن یزید جعفی که یکی
از اصحاب به نام ائمه(ع) است چنین یاد شده است: «أن جابر کان ضعیفاً من الشیعه
الغالیه[۷۰]؛ همانا جابر، حدیثش ضعیف و از شیعه های غالی است!»

المزی درباره میثم کنانی می گوید: «میثم کنانی خرمافروش، از شیعیان علی(ع) و غلات
است.»[۷۱] ابن حجر عسقلانی در لسان المیزان می نویسد: «هشام بن حکم از غلات
است.»[۷۲] همچنین در جای دیگر درباره مؤمن الطاق می گوید: «محمدبن جعفر شیطان
الطاق! (مؤمن الطاق) ابن حزم، او را از غلات رافضی ذکر نموده است.»[۷۳]

عقیلی مکی درباره عبدالله بن جبیر اس

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.