پاورپوینت کامل همگرایی مذاهب اسلامی از دیدگاه قرآن و روایات ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل همگرایی مذاهب اسلامی از دیدگاه قرآن و روایات ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل همگرایی مذاهب اسلامی از دیدگاه قرآن و روایات ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل همگرایی مذاهب اسلامی از دیدگاه قرآن و روایات ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۰۳

چکیده

یکی از مسائل مهم اسلامی که مورد توجه قرآن و روایات اسلامی است، مسئله همگرایی و
انسجام بین مذاهب اسلامی است که می تواند سعادت امت مسلمان را در پرتو آن تأمین
نماید. خداوند متعال، پیامبر۶ و اهل بیت عصمت و طهارتG برای تحقق این هدف مهم دو
طرح را عنوان کرده اند؛ یکی کوتاه مدت که همان همگرایی سیاسی و مقطعی است، دیگری
بلند مدت که همگرایی حقیقی در پرتو اطاعت از امام و رهبر معصوم است. برای رسیدن به
هر یک از این دو مقصد نیز راهکارهایی بیان کرده اند که در این مقاله به آن اشاره
شده است.

واژه های کلیدی: همگرایی سیاسی، همگرایی حقیقی، فرق اسلامی، قرآن، روایات.

مفهوم همگرایی اسلامی

هر کس که مسلمان است، از هر مذهب و آیینی که هست، به لحاظ مشترکات دینی، دشمن مشترک
نیز دارد. لذا باید مسلمانان صفوف خود را مقابل دشمن مشترک فشرده کنند و در برابر
او بایستند و کاری نکنند که دشمن از وضعیت آنها سوء استفاده نماید و در رسیدن به
اهداف شوم خود از آنان بهره برد.

دشمن که چشم طمع به منافع کشورهای اسلامی دوخته و دشمن سرسخت مسلمانان است،
نمی تواند با همه آنان مقابله کند، لذا ابتدا آنان را از هم جدا می کند و به جان هم
می اندازد تا نیروهایشان مستهلک شود، آن گاه به سراغ تک تک آنها می رود و در این
صورت می تواند به پیروزی برسد. به تعبیر رهبر معظم انقلاب، همگرایی و انسجام اسلامی
یعنی پیروان هر مذهبی از مذاهب اسلامی کاری نکنند که احساسات پیروان مذهب دیگر را
بر ضد خود برانگیزانند.

اقسام همگرایی فرق اسلامی

اسلام برای نجات مسلمانان از ضلالت و گمراهی و تشتت، دو نوع دستورالعمل صادر کرده
است:

۱. همگرایی سیاسی

این طرح کوتاه مدت و مقطعی است و به جهت یکپارچگی مسلمانان داده شده است، زیرا آنان
نقاط مشترک و در نتیجه دشمن مشترکی هم دارند.

۲. همگرایی حقیقی

اسلام طرح دراز مدت و اساسی دیگری نیز داده است که بر اساس آن، امت اسلامی با عمل
کردن به آن می توانند به سعادت دنیا و آخرت برسند. این طرح که همان یکی شدن بر اساس
محور امام به حق و شخص معصوم است.

الف) همگرایی سیاسی (طرح کوتاه مدت)

دعوت قرآن به همگرایی سیاسی

خداوند متعال می فرماید:

مّحمّد رّسول اللّه والّذین معه أشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم…؛[۱]

محمد۶ فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان
خود مهربان اند.

و نیز می فرماید:

ولاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم؛[۲]

و نزاع (و کشمکش) نکنید، تا سست نشوید، و قدرت (و شوکت) شما از میان نرود!

روایات و دعوت به همگرایی سیاسی

از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود:

ذمه المسلمین واحده یسعی بها ادناهم وهم ید علی من سواهم، فمن اخفر مسلماً فعلیه
لعنه الله والملائکه والناس اجمعین لایقبل منه یوم القیمه صرف ولاعدل؛[۳]

ذمه مسلمانان یکسان است و به آن همه کس می تواند حق خود را طلب کند و همه در مقابل
دشمن ید واحده اند، پس هر کس با مؤمنی عهدشکنی کند، لعنت خدا و ملائکه و همه مردم
بر او باد و خداوند در روز قیامت از او هیچ چیزی را قبول نمی کند.

از امام علی(ع) نقل شده است که فرمود: «الحج تقویه للدین؛[۴] حج موجب تقویت دین است.»

آیت الله شهید مطهری(ره) در مورد همگرایی سیاسی می فرماید:

مقصود از وحدت اسلامی چیست؟ آیا مقصود این است که از میان مذاهب اسلامی یکی انتخاب
شود و سایر مذاهب کنار گذاشته شود؟ یا مقصود این است که مشترکات همه مذاهب گرفته
شود و مفترقات همه آنها کنار گذاشته شود و مذهب جدیدی به این نحو اختراع شود که عین
هیچ یک از مذاهب موجود نباشد؟ یا اینکه وحدت اسلامی به هیچ وجه ربطی به وحدت مذاهب
ندارد و مقصود از مسلمین، اتحاد پیروان مذاهب مختلف در عین اختلافات مذهبی در برابر
بیگانگان است؟ مخالفین اتحاد مسلمین برای اینکه از وحدت اسلامی مفهومی غیرمنطقی و
غیرعملی بسازند، آن را به نام وحدت مذهبی توجیه می کنند تا در قدم اول با شکست
مواجه گردد. بدیهی است که منظور علمای روشنفکر اسلامی از وحدت اسلامی، حصر مذاهب به
یک مذهب و یا اخذ مشترکات مذاهب و طرد مفترقات آنها ـ که نه معقول و منطقی است و نه
مطلوب و عملی ـ نیست، منظور این دانشمندان متشکل شدن مسلمین است در یک صف در برابر
دشمن مشترکشان. این دانشمندان می گویند: مسلمین مایه وفاقهای بسیاری دارند که
می تواند مبنای یک اتحاد محکم گردد… .[۵]

راهکارهای همگرایی سیاسی

برای رسیدن به همگرایی سیاسی راهکارهایی پیشنهاد می شود:

۱. شناخت هر مذهب از منابع آن

تصدیق فرع تصور است و خوب تصور کردن و فهمیدن، تنها با مراجعه به مصادر طرف مقابل
یا علمای معروف و مورد اعتماد حاصل می شود. از باب مثال، در مسئله تحریف قرآن، سجده
بر تربت و اعتقاد به بداء که شیعه مورد هجوم قرار گرفته، اگر به مصادر و منابع یا
علمای شیعه مراجعه شود می توان با به دست آوردن آرای آنان به نظر صحیح رسید و نزاع
و خصومت را برطرف نمود.

عادل غضبان، مدیر مجله مصری الکتاب در مقدمه جلد سوم الغدیر می نویسد:

این کتاب، منطق شیعه را روشن می کند و اهل سنت می توانند به وسیله این کتاب، شیعه
را به طور صحیح بشناسند. شناسایی صحیح شیعه سبب می شود که آرای شیعه و سنی به
یکدیگر نزدیک شود و مجموعاً صف واحدی تشکیل دهند.[۶]

۲. حسن ظن به دیگری

خداوند متعال می فرماید:

یا أیّها الّذین آمنوا اجتنبوا کثیراً من الظّنّ إنّ بعض الظّنّ إثم؛[۷]

ای کسانی که ایمان آورده اید! از بسیاری از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمانها
گناه است.

از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود:

ایاکم والظن؛ فان الظن اکذب الحدیث، ولاتحسسوا ولاتجسسوا ولاتناجشوا ولاتحاسدوا
ولاتدابروا ولاتباغضوا، وکونوا عبادالله اخواناً، ولایحل لمسلم ان یهجر اخاه فوق
ثلاثه ایام؛[۸]

از گمان بد به دیگری بپرهیزید، زیرا گمان بد، بدترین گفتار است، و احساس بد به کسی
نداشته باشید، تجسس نکنید، جست وجو نکنید، به یکدیگر حسد نورزید، به همدیگر پشت
ننمایید و بغض همدیگر را در دل نداشته باشید، بنده خدا و برادران یکدیگر باشید، و
جایز نیست بر مسلمان که با برادرش بیش از سه روز قهر نماید.

از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود:

المسلم اخوالمسلم و هو عینه و مرآته و دلیله، لایخونه و لایخدعه و لاظلمه و لایکذبه
و لایغتابه؛[۹]

مسلمان برادر مسلمان است، مسلمان چشم مسلمان و آینه و راهنمای اوست، هرگز به مسلمان
خیانت و خدعه و ظلم نمی کند و به او دروغ نمی گوید و غیبت او را نمی نماید.

آیت الله شهید مطهری(ره) می فرماید:

اسلام وحدت مسلمین را خواسته است. اکنون باید ببینیم که این وحدت مستلزم این است که
همه مسلمین از یک مذهب پیروی کنند و فرقه فرقه شدن آن ها مانع وحدت آنهاست یا آن
چیزی که مانع وحدت است بیشتر سوءتفاهماتی است که با یکدیگر دارند؟ به عقیده ما دومی
است… .[۱۰]

معنای اسلام

بخاری از رسول خدا(ص) نقل کرده است که فرمود:

من شهد لا اله الا الله و استقبل قبلتنا و صلی صلاتنا و اکل ذبیحتنا فذلک المسلم،
له ما للمسلم و علیه ما علی المسلم؛[۱۱]

هر کس به وحدانیت خدا شهادت دهد و به طرف قبله ما بایستد و نماز ما را به جای آورد
و از ذبیحه ما بخورد، او مسلمان است و هر آنچه به نفع یا ضرر مسلمانی جعل شده برای
او نیز هست.

۳. عدم حکم به لوازم اعتقادات

یکی از راهکارهای انسجام سیاسی حکم نکردن به لوازم اعتقادات افراد است. از باب
مثال، اشاعره معتقد به جبرند. مخالفان آنها نباید بگویند که اشاعره اعتقادی بر خلاف
قرآن دارند و هر کس که بر خلاف قرآن اعتقاد دارد مخالف قرآن است و مخالف قرآن مخالف
خدا و رسول بوده و مخالف آن دو کافر است و کافر باید کشته شود. اشعری این لوازم را
قبول ندارد، لذا نمی توان او را ملتزم به آن نمود و حکم را بر او مترتب کرد. اعتقاد
معتزله به تفویض و اعتقاد امامیه به نظریه «امر بین الامرین»، یا مسئله توجه به
وسائط هنگام دعا و صدا زدن اموات و غیره، از این قبیل است.

ابن تیمیه می گوید: «فلازم المذهب لیس بمذهب الا ان یستلزمه صاحب المذهب…؛[۱۲]
لازمه مذهب جز عقاید مذهب به حساب نمی آید مگر آنکه صاحب آن مذهب ملتزم به آن
باشد… .»

و همچنین می گوید:

فالصواب ان مذهب الانسان لیس بمذهب له اذا لم یلتزمه، فانه اذا کان قد انکره و نفاه
کانت اضافته الیه کذباً علیه…؛[۱۳]

صحیح آن است که مذهب انسان آن وقتی مذهب اوست که ملتزم به آن باشد، ولی اگر آن را
انکار و نفی کند، انتساب آن به او دروغ بر اوست… .

محمد خلیل هراس در شرح نونیه ابن قیم جوزیه می گوید:

والذی یظهر من کلام الأئمه انهم لایفرقون فی الحکم بین اللوازم البینه الظاهره
واللوازم الخفیه؛ فان الانسان قد یذهل عن اللازم القریب، بل غالب کلامهم عن اللوازم
البینه التی ثبت لزومها؛ فذا ثبت عدم المؤاخذه بها وعدم لزومها فالخفیه من باب
اولی؛[۱۴]

آنچه از کلام امامان به دست می آید این است که آنان بین لوازم آشکار و ظاهر و لوازم
مخفی ـ در عدم جواز انتساب به افراد ـ فرق نمی گذارند، زیرا انسان گاهی از لوازم
قریب غافل است، بلکه غالب کلام انسان از لوازم آشکار است که لزومش ثابت می باشد.
حال اگر نمی توان کسی را به لوازم آشکار مؤاخذه کرد، پس در لوازم خفی به طریق اولی
نمی توان کسی را مؤاخذه نمود.

۴. حکم به ظاهر افراد

از مصادیق رحمت الهی آن است که احکامش را بر یقین مترتب کرده نه بر گمان و وهم؛
یعنی تا یقین بر خلاف نداشته باشیم، باید به برائت حکم کنیم.

قرآن و حکم به ظاهر افراد

خداوند متعال می فرماید:

یا أیّها الّذین آمنوا إذا ضربتم فی سبیل اللّه فتبیّنوا ولاتقولوا لمن ألقی إلیکم
السّلام لست مؤمناً تبتغون عرض الحیاه الدّنیا؛[۱۵]

ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که در راه خدا گام می زنید (و به سفری برای
جهاد می روید)، تحقیق کنید! و برای اینکه سرمایه ناپایدار دنیا (و غنایمی) به دست
آورید، به کسی که اظهار صلح و اسلام می کند نگویید: مسلمان نیستی.

روایات اهل بیت(ع) و حکم به ظاهر افراد

از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود:

الاسلام شهاده ان لا اله الا الله و التصدیق برسول الله۶ و به حقنت الدماء وعلیه
جرت المناکح والمواریث وعلی ظاهره جماعه الناس؛[۱۶]

اسلام عبارت است از گواهی به وحدانیت خدا و تصدیق رسول خدا(ص) که به توسط آن خونها
محفوظ مانده و بر آن نکاحها و ارثها جاری می گردد، و اجتماع مردم بر ظاهر آن است.

روایات اهل سنت و حکم به ظاهر افراد

الف) بخاری به سندش از پیامبر۶ نقل کرده که فرمود:

امرت ان اقاتل الناس حتی یشهدوا ان لا اله الا الله و ان محمداً رسول الله و یقیموا
الصلاه و یؤتوا الزکاه، فاذا فعلوا ذلک عصموا منی دماءهم اموالهم الا بحق الاسلام
و حسابهم علی الله؛[۱۷]

من مأمور شده ام که با مردم بجنگم تا شهادت به وحدانیت خدا و رسالت محمد دهند و
نماز به پا دارند و زکات دهند، و چون چنین کردند خون و اموالشان از ناحیه من ـ به
جز به حق اسلام ـ محفوظ می ماند، ولی حساب آنان بر خداوند است.

ابن حجر عسقلانی در شرح این حدیث می گوید: «و فیه دلیل علی قبول الأعمال الظاهره و
الحکم بما یقتضیه الظاهر؛[۱۸] این حدیث دلیل بر قبول اعمال ظاهر و حکم بر طبق
مقتضای ظاهر است.»

ب) اسامه می گوید:

بعثنا رسول الله۶ فلی سریه فصبحنا الحرقات من جهنیه، فادرکت رجلاً فقال: لا اله الا
الله؛ فطعنته فوقع فی نفسی من ذلک، فذکرته للنبی(ص) فقال رسول الله: أقال لا اله الا
الله و قتلته؟! قال: قلت یا رسول الله! انما قالها خوفاً من السلاح. قال: أفلا شققت
عن قلبه حتی تعلم أقالها أم لا، فما زال یکررها علی حتی تمنیت انی اسلمت یومئذ؛[۱۹]

رسول خدا(ص) ما را به جنگی فرستاد و صبح هنگام به منطقه حرقات از قبیله جهنیه وارد
شدیم. مردی را دیدم که لا اله الا الله گفت، ولی من نیزه ام را بر او فرو بردم. این
کار در دلم شک و تردید ایجاد کرد. لذا به پیامبر۶ عرض کردم، حضرت فرمود: آیا او لا
اله الا الله گفت و تو او را کشتی؟ عرض کردم: ای رسول خدا! او به جهت ترس از سلاح،
کلمه توحید را بر زبان جاری ساخت. حضرت فرمود: آیا قلبش را نشکافتی تا علم پیدا کنی
که این کلمه را گفته است یا خیر؟ حضرت این کلمه را چندان تکرار کرد که من آرزو کردم
کاش در آن روز اسلام می آوردم.

نووی در شرح این حدیث می گوید:

و معناه انک انما کلفت بالعمل بالظاهر و ما ینطق به اللسان، و اما القلب فلیس لک
طریق الی معرفه ما فیه، فانکر علیه امتناعه من العمل بما ظهر باللسان…؛[۲۰]

معنای حدیث آن است که انسان مکلف به عمل ظاهر و چیزی است که از زبان فرد خارج
می شود، و کسی از آنچه در قلب انسان است آگاه نیست، و لذا پیامبر۶ به جهت امتناع او
از عمل به ظاهر کلام انسان، او را انکار کرده است.

و نیز می گوید: «وفیه دلیل علی القاعده المعروفه فی الفقه والاصول ان الأحکام فیها
بالظاهر والله یتولی السرائر؛[۲۱] این حدیث دلیل بر قاعده ای معروف در فقه و اصول
است که باید حکم به ظاهر افراد گردد و خداست که متولی افراد است.»

ج) بخاری نقل کرده است:

ان رجلاً قام فقال: یا رسول الله! اتق الله. فقال: ویلک ألست أحق أهل الأرض أن یتقی
الله؟! فقال خالد: یا رسول الله۶! ألا أضرب عنقه؟ قال: لا، لعله أن یکون یصلی؛[۲۲]

شخصی بلند شد و عرض کرد: ای رسول خدا! تقوا پیشه کن. حضرت فرمود: وای بر تو! آیا من
در بین اهل زمین سزاوارترین افراد به ترس از خدا نیستم؟ خالد گفت: آیا اجازه
می دهید که گردنش را بزنم؟ حضرت فرمود: هرگز، شاید او نماز می خواند.

از این حدیث استفاده می شود که مجرد نماز خواندن باعث می شود که خون کسی محفوظ
بماند.

علمای اهل سنت و حکم به ظاهر

الف) ابن تیمیه می گوید «… فان الایمان الذی علقت به احکام الدنیا هو الایمان
الظاهر و هو الاسلام…؛[۲۳] همانا ایمانی که احکام دنیا بر آن معلق شده، ایمان
ظاهری یعنی همان اسلام است.»

ب) ابن حجر عسقلانی می گوید: «و فی حدیث ابن عباس من الفوائد؛ منها الاقتصار فی
الحکم باسلام الکافر اذا اقر بالشهادتین؛[۲۴] در حدیث ابن عباس فوایدی است؛ از آن
جمله این است که باید در حکم به اسلام کافر به اقرار به شهادتین اکتفا نمود.»

ه) ذهبی می گوید:

و رأیت للأشعری کلمه أعجبتنی و هی ثابته رواها البیهقی، سمعت اباحزم العبدری، سمعت
زاهر بن احمد السرخسی یقول؛ لما قرب حضور الاجل بابی الحسن الأشعری فی داری ببغداد
دعانی فأتیته فقال: اشهد علی انی لا اکفر احداً من اهل القبله؛ لان الکل یشیرون الی
معبود واحد؛ و انما هذا کله اختلاف العبارات. قلت: و بنحو هذا أدین، و کذا کان
شیخنا ابن تیمیه فی اواخر ایامه یقول: انا لا اکفر احداً من الأمه و یقول: قال
النبی(ص) لایحافظ علی الوضوء الا مؤمن، فمن لازم الصلوات بوضوء فهو مسلم؛[۲۵]

از ابوالحسن ـ علی بن اسماعیل ـ اشعری کلمه ای شنیدم که مرا به تعجب واداشته است. و
آن کلمه ای است که بیهقی آن را نقل کرده است. از ابوحزم عبدری شنیدم که زاهربن احمد
سرخسی می گفت: چون هنگام مرگ ابوالحسن اشعری در خانه اش در بغداد فرا رسید، نزد او
رفتم. او گفت: گواهی بده بر من که هرگز کسی از اهل قبله را تکفیر نخواهم کرد، زیرا
همه به یک معبود اشاره دارند، و اینها همه اختلاف عبارت است. می گویم: من نیز ملتزم
به این مطلب هستم. و نیز استاد ما ابن تیمیه در اواخر عمرش می گفت: من هیچ فردی از
امت اسلامی را تکفیر نمی کنم. و می گفت: پیامبر۶ فرمود: کسی به جز مؤمن بر وضو
محافظت نمی کند. پس هر کس مواظب نماز همراه با وضویش باشد مسلمان است.

و) رشید رضا در تفسیر المنار می گوید:

ان من اعظم ما بلیت به الفرق الاسلامیه رمی بعضهم بعضاً بالفسق و الکفر مع ان قصد
کل الوصول الی الحق بما بذلوا جهدهم لتأییده و اعتقاده و الدعوه الیه، فالمجتهد
و ان اخطأ معذور…؛[۲۶]

همانا از مهم ترین چیزهایی که فرقه های اسلامی به آن مبتلا هستند این است که برخی
از آنها بعضی دیگر را نسبت فسق و کفر می دهند، با آنکه هدف هر کدام از آنها از کوشش
برای تأیید و اعتقاد به حق و دعوت به آن رسیدن به حق است. پس مجتهد گرچه خطا کرده
معذور است… .

ز) محمدناصر البانی می گوید:

فان مسئله التکفیر عموماً ـ لا للحکام فقط بل و للمحکومین ایضاً ـ هی فتنه عظیمه
قدیمه تبنتها فرقه الاسلامیه القدیمه و هی المعروفه بالخوارج؛[۲۷]

همانا مسئله تکفیر به طور عموم ـ نه تنها برای حاکمان فقط بلکه برای محکومان نیز ـ
فتنه ای بزرگ و قدیمی است که فرقه ای قدیمی از فرقه های اسلامی آن را پذیرفته است؛
فرقه ای معروف به خوارج.

۵. گفت و گو در مسائل اختلافی

عبدالحکیم محمد ابوشقه می گوید: «نتعاون فیما اتفقنا علیه و نتحاور فیما اختلفن
فیه؛[۲۸] در مسائل اتفاقی همدیگر را کمک می کنیم و در مسائل اختلافی گفت و گو
خواهیم کرد.»

۶. دوری از خط غلو

شکی نیست که در هر دین و مذهبی افراد غالی وجود داشته است و بر ماست که از آنها
دوری کنیم. ولی لازم است قبل از هر چیز مفهوم غلو و مصادیق آن را به نحو احسن از
قرآن و سنت و عقل فرا گیریم تا بی جهت کسی را به این عنوان متهم نسازیم.

حسن بن فرحان مالکی، از علمای اهل سنت، در مقاله ای تحت عنوان «قرائه فی التحولات
السنیه للشیعه» می گوید:

فعند مایأتی الدکتور التیجانی الی الشیعه الذین ینشر غلاه السنه بانهم ـ ای الشیعه
ـ انما یعبدون علیاً و یزعمون ان جبرئیل اخطأ، انهم یریدون الکید للسلام من باب
التشیع، و انهم یمتلکون مصاحف اخری غیر مصاحفنا، و انهم حاقدون علی الاسلام،
و یتزاوجون سفاحاً و غیر ذلک من التشویهات بل الافتراءات التی تزید شباب السنه
شکوکاً اذا اکتشفوا الحقیقه و اذا فقدوا الثقه فی علمائهم و باحثیهم، فلا یتتظر
منهم العلماء الا هذا التحول الحاد و الشک بالمنظومه السنیه کلها…

الجانب السنی المتأخر بعد القرون الثلاثه الأولی الی الیوم اصابته رده فعل من غلو
الشیعه فی ذم الصحابه، فقام اهل السنه و غلوا فی جانب الصحابه و نقلوا الایات
و الأحادیث التی تحمل الثناء و لم ینقلوا الأیات و الأحادیث التی تنقل العتب بل
و الذم فی بعض المواقف… و سیبقی الغلو السلفی من اکبر الأمور المساعده علی
الانتقال الحاد الی الشیعه مالم یسارع عقلاء السلفیه بنقد الغلو داخل التیار السلفی
نفسه، ذلک الغلو المتمثل فی کثره الاحادیث الضعیفه و الموضوعه التی نشد بها المذهب
و کثره التکفیرات المخالفه للمنهج النظری، کتکفیر ابی حنیفه و الاحناف و تکفیر
الشیعه و الجهمیه و المعتزله…

مسأله الغلو فی دعوی الاجتهاد من اسباب نفره التیجانی عن المذهب السنی؛ اذ لحظت ان
التیجانی اخذ یسخر من زعمنا بان معاویه اجتهد و هو مأجور علی قتال علی و قتل حجربن
عدی و سب علی علی المنابر و استلحاق زیاد و مخالفه الاحادیث و… و ان یزید مأجور
علی قتل الحسین و استباحه الحره… و حقیقه ان هذا لیس رأی اهل السنه المتقدمین،
انما رأی من تلبس باسم السنه من النواصب او ممن اخذته ردود الأفعال…؛[۲۹]

هنگامی که دکتر تیجانی به سراغ شیعه می رود، همان غالیان سنی می گویند: شیعه علی را
عبادت می کند و گمان می کند که جبرئیل خطا کرده است، و شیعه در صدد ضربه زدن به
اسلام از راه تشیع است، آنان قرآنهای دیگری غیر از قرآن ما دارند، آنان به اسلام
کینه دارند و ازدواجشان زناست، دیگر شبهات بلکه تهمتهایی که گاهی شک جوانان اهل سنت
را به صداقت ما بیشتر می کند، هنگامی که حقیقت را کشف کردند و اعتماد خود را از
محققان و علمای خود سلب نمودند. لذا نمی توانند از این جوانان انتظاری جز این تحول
طبیعی و شک به تمام حوزه های علمی سنّی داشته باشند…

اهل سنت متأخر بعد از سه قرن اول تا به امروز در مقابل غلو شیعه در مذمت صحابه، در
صدد برآمدند تا درباره صحابه غلو نمایند و آیات و احادیثی را نقل کنند که تنها در
صدد ثناگویی صحابه است و هرگز آیات و احادیثی را که متضمن عتاب و سرزنش و بلکه مذمت
در برخی از موارد است نقل نکردند… .

غلوی که سلفیها دارند می تواند از بزرگ ترین امور زمینه ساز انتقال اهل سنت به شیعه
باشد و تا مادامی که عقلای سلفیه هر چه زودتر به فکر چاره نیفتند و درصدد نقد غلوی
که داخل افراد خودشان است نباشند؛ همان غلوی که در بسیاری از احادیث ضعیف و جعلی در
تأیید مذهب آنها نمودار گشته و روشهای مخالف خود همچون ابوحنیفه و احناف و شیعه و
جهمیه و معتزله را تکفیر نموده اند، وضع به همین منوال بوده و فوج فوج جوانان از
تسنن به تشیع می گروند…

مسئله غلو در ادعای اجتهاد از اسباب نفرت دکتر تیجانی از مذهب سنی بوده است، زیرا
ملاحظه می کنیم که او چگونه گمان ما را مسخره می کند که معاویه اجتهاد کرده و در
جنگ با علی و کشتن صحابه و حجربن عدی و سب علی بر منابر و ملحق کردن زیاد به خود و
مخالفت با احادیث و… مأجور بوده است، و اینکه یزید در کشتن حسین و واقعه حره
مأجور بوده است…

حقیقت مطلب این است که این سخنان رأی پیشینیان از اهل سنت نبوده است، بلکه تنها رأی
نواصب بوده که اسم اهل سنت را بر خود نهاده اند و یا کسانی که در مقابل غالیان شیعه
چنین عکس العملی از خود نشان داده اند… .

شیخ صدوق از امام علی بن موسی الرضا(ع) در ضمن دعایی چنین نقل می کند:

اللهم انی بری ء ـ ابرأ الیک ـ من الحول و القوه و لا حول و لاقوه الا بک. اللهم
انی اعوذ بک و أبرأ الیک من الذین ادعوا لنا ما لیس بحق. اللهم انی ابرأ الیک من
الذین قالوا فینا ما لم نقله فی انفسنا. اللهم لک الخلق و منک الرزق و ایاک نعبد
و ایاک نستعین. اللهم انت خالقنا و خالق آبائنا الأولین و آبائنا الآخرین. اللهم لا
تلیق الربوبیه الا بک و لا تصلح الالهیه الا لک، فالعن النصاری الذین صغروا عظمتک
و العن المضاهئین لقولهم من بریتک.

اللهم انا عبیدک و أبناء عبیدک، لانملک لأنفسنا نفعاً ولاضراً ولاموتاً و لا حیاه
و لا نشوراً.

اللهم من زعم انا ارباب فنحن منه برآء، و من زعم ان الینا الخلق و علینا ـ إلینا ـ
الرزق فنحن برآء منه کبرائه عیسی بن مریم من النصاری.

اللهم انا لم ندعهم الی ما یزعمون فلا تؤاخذنا بما یقولون، واغفرلنا ما یدعون
و لا تدع علی الارض منهم دیاراً انک ان تذرهم یضلوا عبادک و لا یلدوا الا فاجراً
کفاراً؛[۳۰]

خدایا، من از اسناد حول و قوّت به غیر تو برائت می جویم. هیچ حول و قوّتی نیست مگر
به تو. به تو پناه می برم. و از کسانی که آنچه حق و سهم ما نیست درباره ما ادعا
دارند، به سوی تو برائت می جویم. خدایا، من از کسانی که چیزهایی درباره ما گفتند
که ما به آن معتقد نبوده و چیزی از آن را درباره خود قائل نیستیم به سوی تو برائت
می جویم. خدایا، آفرینش همگان از آن تو و روزی هر کسی از جانب توست و ما بنده تو
هستیم و تنها از تو کمک می جوییم خدایا، تو آفریدگار ما و همه پدران ما هستی.
ربوییت تنها سزاوار توست و الوهیت جز برای تو صلاحیت ندارد. پس ترسایانی که از عظمت
تو کاستند و کسانی را که عقاید و گفتارشان شبیه آنان است از رحمت خاص خود دور کن.
خدایا، ما بندگان مالک هیچ چیز خود نیستیم. سود و زیان، مرگ و حیات پس از آن در
اختیار ما نیست، از هر کس که پندارد ما ربوبیت داریم بیزاریم و هر کس گمان برد
آفرینش و روزی به دست ماست، همان گونه که عیسی بن مریم از نصاری تبری جست، از او
تبری می جوییم. هرگز اینان را به چنین پندارهایی فرا نخواندیم، پس ما را به گفتار
آنان مؤاخذه مکن و ما را بر ادعاهایشان ببخشا، و هیچ یک از آنان را بر روی زمین
باقی مگذار که اگر باقی گذاری، بندگان تو را گمراه کنند و جز فاجر و کافر نزایند.

۷. پرهیز از کید دشمنان اسلامی

خداوند متعال می فرماید: « و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم؛[۳۱] و نزاع (و
کشمکش) نکنید تا سست نشوید، و قدرت (و شوکت) شما از میان نرود.» از سیاستهای قدیمی
دشمنان «تفرقه بینداز و حکومت کن» است.

۸. ضرورت یک صدایی به هنگام شداید

خداوند متعال می فرماید: « إنّ اللّه یحبّ الّذین یقاتلون فی سبیله صفًّا کأنّهم
بنیان مرصوص؛[۳۲] خداوند کسانی را دوست می دارد که در راه او پیکار می کنند گویی
بنایی آهنین اند!»

نیز می فرماید: «محمّد رسول اللّه و الّذین معه أشدّاء علی الکفّار رحماء
بینهم؛[۳۳] محمد فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید
و در میان خود مهربان اند.»

۹. پرهیز از کلمات حساسیت زا و نفرت ا نگیز

هنگامی که با طرف مخالف روبه رو می شویم یا کتاب می نویسیم، باید از گفتن سخنان
تنفر آمیز و حساسیت زا به طرف مقابل بپرهیزیم؛ مثلاً کلمه رافضی را به شیعه و
ناصبی را به سنی اطلاق نکنیم. خداوند متعال می فرماید: «و لاتنابزوا بالألقاب؛[۳۴]
نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند.»

محمد بن سنان می گوید: مفضل بن عمر بعد از آنکه از ابن ابی العوجاء، کلامی را در رد
خالق و صانع شنید به او گفت:

با عدوّالله الحدت فی دین الله و انکرت الباری… فقال ابن ابی العوجاء للمفضل: یا
هذا! ان کنت من اهل الکلام کلمناک، فان ثبت لک حجه تبعناک و ان لم تکن منهم فلا
کلام لک، و ان کنت من اصحاب جعفر بن محمد الصادق فما هکذا یخاطبنا و لا بمثل دلیلک
یجادلنا، ولقدسمع من کلامنا اکثر مما سمعت، فما افحش فی خطابنا ولاتعدی فی جوابنا!
وانه للحکیم الرزین، العاقل الرصین، لایعتریه خرق و

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.