پاورپوینت کامل روش شناسی تفسیری پیامبر اعظم (ص) ۵۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل روش شناسی تفسیری پیامبر اعظم (ص) ۵۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل روش شناسی تفسیری پیامبر اعظم (ص) ۵۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل روش شناسی تفسیری پیامبر اعظم (ص) ۵۵ اسلاید در PowerPoint :
۱۸۵
اشاره
آنچه در ذیل می خوانید، سخنرانی استاد فرزانه حضرت آیت الله محمدهادی معرفت(ره)
می باشد که در نشست علمی «پاورپوینت کامل روش شناسی تفسیری پیامبر اعظم (ص) ۵۵ اسلاید در PowerPoint» در مدرسه عالی امام
خمینی(ره) در آذرماه۸۵ ایراد گردیده است. این سخنرانی را به بهانه اربعین آن سفر کرده
فرهیخته تقدیم خوانندگان می نماییم.
قرآن کتابی است که برای هدایت بشر آمده و «تبیاناً لکل شی» است. مقصود این است که
قرآن در راستای هدایت و سعادت بشریت به تمام مشکلاتی که ممکن است دامنگیر او شود و
او را در تاریکی قرار دهد پاسخگوست.
در هر دوره و عصر و زمان و مکانی، اگر بشریت در بن بست قرار گرفت و نقطه کوری در
زندگی اش پیدا شد، قرآن برای حل آن جواب کافی دارد و پاسخگوی تمام نیازهای بشریت
است. لذا قرآن باید در جوامع بشری، و نه فقط جوامع اسلامی، مورد مطالعه و بررسی
قرار گیرد؛ یعنی حتی غیرمسلمان هم می تواند از قرآن رهنمود بگیرد که چگونه مشکلاتش
را حل کند. این کار فرهیختگان است که مردم را به آن راه حلهایی که قرآن ارائه کرده
است، هدایت کنند در این همان تفسیر است.
پیامبر اکرم (ص) اولین شخصی است که مأمور است این قرآن را برای مردم تبیین کند و این
کار را هم کرده است؛ یعنی تمام راه حلهایی که در قرآن برای بشریت ارائه شده است،
پیامبر (ص) آنها را بدرستی تبیین کرده و راه تبیین آنها را هم به صحابه و رأس آنها
امام علی بن ابیطالب(ع) یاد داده است: «علمنی رسول الله الف باب من العلم یفتح لمی من
کل باب الف باب.»
معنای حدیث این است که پیامبر تمام مبانی را برای رهگشایی در اختیار مولا قرا داده
است تا او هم برای جهانیان بازگو کند. این امر مسلّمی است و باور ما مسمانان نیز
چنین است. پس اینکه بگوییم قرآن برای یک دوره و زمان خاصی است، درست نیست. قرآن
برای غیرمسلمان هم راهنماست. در اینجا بخشی وجود دارد که آیا قرآن که خود «تبیاناً
لکل شیء، تصائر للناس» و نور است، چه نیازی به تفسیر دارد.
ببینید یک وقت سئوال این است که امروز ما چه نیازی به مفسران و تفسیر داریم؛ یعنی
نقش مفسر در این زمان چیست: «ما هی الحاجه الی التفسیر؟» یک وقت سئوال این است که
همان روز اول که خداوند فرموده است: «و انزلنا الیک الذکر لتبیین الناس من نزل
الیهم»، همان روز چه نیازی به تفسیر وجود داشت.
این مسئله به شیوه و اسلوب قرآن برمی گردد که آیا قرآن در خطابات و بیاناتش چه
شیوه ای را اتخاذ کرده است. قرآن کتابی است که به شیوه گفتاری نوشته شده یا به شیوه
نوشتاری؟: «هل اسلوب القرآن اسلوب خطاب ام اسلوب کتاب؟»
ما دو نوع سخن داریم: گفتاری و نوشتاری. گفتار مانند خطب امام علی(ع) در نهج البلاغه
است که آن حضرت با مردم زمان خود سخن گفته است و شیوه گفتاری است. فرق بین گفتار و
نوشتار این است که در گفتار، متکلم بر ذهنیت مخاطب خاص خودش تکیه می کند. شیوه
گفتاری مخاطب خاص دارد؛ یعنی وقتی سخن گفته می شود، گوینده فقط افرادی را که در
مجلس او حاضرند مورد نظر می گیرد. حتی کسانی که خارج از آن محوطه هستند، در آن
گفتار مدنظر نیستند؛ دیگر چه رسد به زمانها و نسلهای بعد. در این حال، گوینده تنها
به ذهنیاتی که مخاطب خاص دارد تکیه می کند و بر قرائتی که مشهود همانهاست اعتماد
می کند و سخن می گویند و لذا سخن برای آنها مبین است. اما کسانی که خارج از آن مجلس
هستند و آن قرائتی که مشهور مخاطبین بوده در دسترس آنها نیست، اگر ذهنیت حاضران را
نداشته باشند این کلام را برای آنها مبهم می شود. این شیوه گفتاری است. اما در شیوه
نوشتاری یا کتابت مخاطب نوشتار و کتابت، «کل من تعمل اوسیع هذالکلام» است و به
مخاطب خاص کار ندارد. مثلاً شما ببینید ابن سینا وقتی کتاب قانون را نوشت، چه کسی
مخاطب او بود. مخاطبش فقط کسانی نبودند که در بلخ و بخارا زندگی می کردند، بلکه همه
دنیا و همه جهانیان برای همیشه مخاطب او هستند. آخوند خراسانی که کفایه را نوشت:
مخاطبش چه کسانی هستند؟ هر کس که می خواهد علم اصول را فرا گیرد، مخاطب کفایه است؛
در همه جا و همه وقت. لذا کسی که اسلوبش نوشتاری است باید اولاً به ذهنیات خاص تکیه
نکند و به قرائنی که تنها مشهود افراد حاضر در مجلس است تکیه نکند، چون مخاطبش تنها
اینها نیستند. اگر او می خواهد در کلامش قرائنی بیاورد، باید آن قرائنی را در
نوشتار خود بیاورد، زیرا در آینده مردم هستند و همین نوشته؛ نه آن ذهنیتی را که
حاضران داشتند دارند و نه آن قرائن را که مشهود آنها بوده می شناسند.
قرآن همین گونه است. اسلوب قرآن نوشتاری نیست، بلکه گفتاری است. چون ما می دانیم
اکثر آیات قرآن به سبب مناسبتی که پیش آمده، حادثه ای که رخ داده و پیشامدی شده،
مشکلی که پیش آمده و جامعه آن روز دامنگیر شده، نازل گشته است. پس آیه ای که برای
حل آن مشکل آمده به همان حادثه مقید می شود. وقتی که این آیه برای آن مشکل آمد،
مردم آن زمان و معاصر این آیه، چون مشکل در مرئی و منظرشان بوده است، این آیه برای
آنها قابل فهم و درک است و مشکل آنها را هم حل می کند. اما امروزه که شما آن مشکل
را ندارید یا توجه به آن مشکل ندارید، این آیه برایتان مبهم می شود، لذا مفسر باید
سعی کند که ما را به آنجا ببرد و آن قرائن مشهودی را که برای آنها بوده است برای ما
هم ایجاد کند و ذهنیتی که آنها داشتند برایمان ایجاد کند تا ما نیز این آیه را
بفهمیم. امروزه برای همین است که ما نیاز به مفسر داریم تا مردمان عصر را بالا ببرد
و همان قرائن را به آنها ارائه دهد و همان ذهنیت را برای آنها ایجاد کند. آن وقت
معنای آیه را برای آنان واضح سازد.
به عنوان مثال ببینید: «ان الصفاء المروه من شعائر الله فمن حج البیت اواعتمر فلا
جناح علیه ان یطوف بهما». این آیه می گوید کوه صفا و مروه جزو شعائر الهی هستند. پس
اگر کسی حج یا عمره به جا آورد، باید بین این دو کوه سعی کند. اما تعبیر قرآن این
است: «فلا جناح علیه ان یطوف بهما». این «فلاجناح» یعنی چه؟
اگر امروز ما باشیم و این آیه، برای ما کمال ابهام را دارد، زیرا آن چیزی که اکنون
فقها و جامعه اسلامی بر آن اند، وجوب سعی است. جناح معرب گناه است و «لا جناح
علیه»، یعنی «لا اثم علیه». خوب «لا اثم علیه» یا «یحب علیه» امروز برای ما مبهم
است. چون ما مردمان آن زمان نیستیم و آن ذهنیت را نداریم.
حالا مفسر چه کار می کند؟ مثلاً امام صادق(ع) در این زمینه چه می کند؟ می فرماید:
ببینید. موقعی که در سال هفتم هجری، بعد از صلح حدیبه، پیغمبر از مشرکان اجازه گرفت
که عمره به جا بیاورد، با اصحاب عازم مکه شد. بعد با مشرکان شرط کرد که سه روز مکه
را تخلیه کنند و تمام بتهای خود را از اطراف کعبه و از کوه صفا و مروه بردارند. دو
بت روی دو کوه بود: «اصاف و نائله»؛ اصاف بر روی کوه صفا و نائله بر روی کوه مروه.
در ایام جاهلیت، موقعی که اعراب سعی می کردند، توجهشان به این دو بت بود. به هر حال
مشرکان آن دو بت را برداشتند، سه روز تمام شد و شرط پایان یافت و مشرکان تمام بتها
را برگرداندند و از جمله این دو بت را بر کوه صفا و مروه جای دادند. اما بعضی از
مسلمانها به دلیلی نتوانسته بودند تا آن روز سعی انجام بدهند. وقتی خواستند سعی
انجام دهند، دیدند که بر این دو کوه دو بت قرار دارد: «فتحرجوا»، یعنی احساس گناه
کردند. فکر کردند اگر الان سعی کنند، این مانند کار مشرکین می شود که بین دو بت سعی
می کردند. در این حال آیه آمد که : «ان الصفا و المروه من شعائر الله»، خود صفا و
مروه، شعائر الهی هستند، این بت چه بیاید و چه نیاید تأثیری در شعار بودن کوه صفا و
مروه ندارد. لذا «فمن حج البیت اواعتمر فلا جناح»، یعنی احساس گناه نکنید، چون «فمن
تطوع خیر فهو خیر له»، زیرا مقصد شما چیز دیگری است. پس این آیه در واقع، طبق
اصطلاح علم اصول، «دفع لتوهم الحظر» است. این آیه نیامد مسئله سعی را تشریع کند و
بگوید سعی واجب است نه جائز، بلکه آمده است تا دفع توهم حظر کند. حالا مفسر عالی
قدری مثل امام صادق(ع) این مشکل را از این آیه برای ما رفع کرد و لذا ذهنیت آن روز و
همان مشهوداتی که آن روز بود، برای ما مجسم شد و وقتی سراغ آیه رفتیم، معنای آن
برایمان روشن شد. پس اساساً علت اینکه ما امروزه نیاز به تفسیر داریم و از خود قرآن
به تنهایی احیاناً نمی توانیم رفع ابهام کنیم همین است.
حالا اینجا مسئله ای یادم آمد که باید تذکر دهم. اینکه نزول ق
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 