پاورپوینت کامل مردم داری علما ۳۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مردم داری علما ۳۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مردم داری علما ۳۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مردم داری علما ۳۲ اسلاید در PowerPoint :

۱۹۶

یکی از ویژگی های عالمان راستین در طول تاریخ پربار تشیع، مردم داری و توجه به توده های
مختلف مردم بوده است. آنان با آنکه مدارج علمی را پیموده و به مقامات بالایی در دین رسیده بودند،
خود را از جامعه جدا نمی دانستند و با قشرهای گوناگون اجتماع هم نشین و مصاحب می شدند.

در مورد علامه محمدتقی جعفری نقل است که ایشان به توده مردم علاقه بسیار داشت و
فاصله ای میان خود و آنان احساس نمی کرد. گاهی به مسجد محل می رفت، در گوشه ای
می نشست و به گفت وگو با مردم می پرداخت. هنگامی که در «دارالزهد حضرت رضا علیه السلام »، در
انتظار خاکسپاری پیکر مطهرش بودیم، یکی از خادمان حرم گفت: آقا هر وقت که برای
زیارت می آمد، در کنار ما می نشست و به دل جویی و احوال پرسی خادمان حرم رضوی
می پرداخت.

یک روز دوستی، از خاطرات جبهه خود سخن می گفت و اینکه در سال شصت در جبهه
با راننده کامیونی آشنا شده که گفته بود از ارادتمندان استاد هستم. این دوست که انتظار
چنین آشنایی را نداشت، از وی سؤال می کند که مگر شما ایشان را می شناسید؟ راننده کامیون
پاسخ می دهد: ما چند تن از رانندگان هر چند وقت یک بار خدمت استاد می رسیم و از
محضرشان وی استفاده می کنیم. روابط ما با آقا به قدری صمیمی است که اگر هم ایشان در
منزل نباشد، سفارش کرده است که ما به اتاق کارش برویم و با چای از خود پذیرایی کنیم تا او
بیاید.

شبی جهت گفت وگو در باب موضوعی در خدمتش بودیم، پس از اتمام بحث و اقامه نماز،
برای ترک منزل آماده شد و گفت: یک رزمنده مرا به مهمانی خود دعوت کرده است، اگر نروم،
ناراحت می شود.

مردم داری آیت اللّه میرزا جواد ملکی تبریزی

هر سال روز عید غدیر خم، آیت اللّه میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، در بیت خود جلوس داشت و
گروه های مختلف مردم به قصد تبریک و زیارت به بیت آقا می آمدند. رسم آقا این بود که در
چنین روزی اطعام هم بدهد.

آن سال نیز مجلس گرامی داشت در آن عید بزرگ، در منزل آقا برپا بود و مهمانان از راه های
دور و نزدیک آمده بودند.

خادم منزل به کنار حوض بزرگ حیاط می آید و ناگاه چشمش به پیکر بی جان پسر
کوچک میرزا جوادآقا که بر روی آب بود، می افتد، بی اختیار فریاد می زند و اهل خانه اطراف
حوض جمع می شوند. مرحوم ملکی که متوجه صدای شیون می شود، از اتاق خود بیرون
می آید و می بیند که جنازه پسرش کنار حوض گذاشته شده است. او به زن ها خطاب می کند:
ساکت باشید.

همگی سکوت می کنند و با ادامه سکوت، میرزا به اتاق پذیرایی برمی گردد و با خوشرویی، از
مهمانان به گرمی پذیرایی می کند و پس از صرف غذا که مهمانان عازم مقصدشان می شوند، به
چند نفر از نزدیکان می فرماید: اندکی تأمل کنید که با شما کاری هست. وقتی دیگر
مهمانان می روند، واقعه را برای آنها بازگو می کند و از ایشان برای غسل و کفن و دفن فرزندش
کمک می خواهد.

آیت اللّه قدوسی وتوجه به مردم

همسر شهید آیت اللّه حاج شیخ علی آقا قدوسی رحمه الله می گوید:

ایشان یک گروه از بچه ها و نزدیکان را سراغ داشت که هر سال یک ماه مانده به عید، می رفت
و اندازه لباس آنها را می گرفت و نمره کفش آنها را می پرسید و برای آنها لباس و کفش تهیه
می کرد.

حتی یادم هست یک سال خانواده ای آمدند که خیلی بچه داشتند؛ یکی یکی اندازه بچه ها را
گرفت تا برایشان کفش و لباس تهیه کند.

من به ایشان گفتم: شما که برای اینها لباس می خرید، بچه های ما محمدحسن و محمدحسین نیز
هم سن اینها هستند، چرا برای اینها هم چیزی نمی خرید. ایشان پاسخ داد: اینها خودشان
می دانند، عیدما روزی است که یک زندانی وجود نداشته باشد. عید روزی است که همه خوش
باشند. ایشان به خانواده هایی که شوهرهایشان زندانی بودند، سر می زد. مایحتاج آنها را
خریداری می کرد و شب ها به منزل آنها می برد، حتی به منزل نمی گفت که کجا می برد.

یک روز برادر ایشان آمد و سراغ او را از من گرفت. گفتم: چند لحظه پیش رفت بیرون. پرسید:
این موقع شب، کجا رفته؟ گفتم: نمی دانم. گفت: می روم دنبالش. وقتی رفت و برگشت، دیدم
خیلی در فکر فرو رفته است. بعدها گفت: می دانی آن شب علی آقا کجا رفته بود؟ گفتم: نه.

گفت او را پیدا کردم، در حالی که دیدم به درب خانه ای رفت و به خانواده فلان آقا که در زندان
بود، کمک کرد.

حکایتی نیز از مرحوم سید احمد خمینی رحمه الله

در اوایل سال پنجاه و نه، پیش از آنکه امام خمینی رحمه الله به جماران برود، منزلشان در محله دربند
بود. یک شب حجت الاسلام حاج سیداحمد خمینی رحمه الله تنهایی با یک اتومبیل چروکی چیف
به منزل ما آمد. وقت برگشتن من نگران ایشان بودم و تأکید کردم به محض رسیدن، به من
زنگ بزند.

بر اساس فاصله و مسیر منزل ما و ایشان، زمان را محاسبه کردم و دیدم حدود نه دقیقه بیشتر
شد. خیلی نگران شده بودم و مرتب قدم می زدم. وقتی تلفن به صدا درآمد، گوشی را برداشتم و
بدون مقدمه پرسیدم: چرا دیر کردی؟

حاج احمدآقا گفت: به جدم قسم! یک کار خیر انجام دادم، البته اگر خدا قبول کند.

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.