پاورپوینت کامل اخلاق در ادب فارسی ۶۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اخلاق در ادب فارسی ۶۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اخلاق در ادب فارسی ۶۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اخلاق در ادب فارسی ۶۴ اسلاید در PowerPoint :

۱۷۴

درباره حافظ

اگر حافظ را «نامور ناشناخته» بخوانیم، حرفی بجا گفته ایم؛ زیرا بیشتر از هر گوینده فارسی
زبان درباره اش حرف زده شده است، بی آنکه به درستی روشن شود در پی گفتن چه بوده
است. حافظ، درست در زمانی پدید آمد که ایران، بخش بزرگی از تجربه های تاریخی خود را
پشت سر گذارده بود و آخرین آن، یورش مغول بود. او بر سر تراکم آزموده ها نشست و اتفاق
روزگار چنین خواست که قفل مکتب اندیشه ایرانی به دست او به کار افتد.

زمانی که او آمد، مردم این سرزمین دوران پرشکستگی خود را می گذراندند و آخرین
حادثه آن دوران، آمدن تیمور بود.

حافظ در غزلی به این مناسبت، با این مطلع جرقه امید را روشن می کند:

به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند

چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی

حافظ در اوایل جوانی، قرآن را با قرائت های گوناگون متداول آن آموخته بود و ظاهرا
تخلص او نیز از همین معنا بود. گذشته از آن، به تفسیر قرآن نیز شوقی داشت و در مطالعه
کتاب های تفسیر، وقت می گذرانید. در کلاس درس عالمان بزرگ وقت حاضر می شد و
چنان که معمول زمان بود، کتاب های مهم حکمت و کلام را نزد آنها می خواند.

قوام الدین حسن، وزیر شاه ابواسحاق، برهان الدین فتح الله، وزیر امیر مبارز، قوام الدین
صاحب عیار، وزیرشاه شجاع جلال الدین توران شاه، وزیر دیگر شاه شجاع، و دیگر نام آوران
عصر، بیشتر وقت ها در وی به چشم بزرگی نگاه می کردند. همه درها به روی او گشوده بود،
اما شاعر به دربار و درباریان، چندان گرایشی نداشت. بی نیازی و بلندنظری او، نمی گذاشت
تا عمر خویش را یکباره در خدمت ارباب بی مروت دنیا تباه کند.

منبع عمده اندیشه های حافظ، غیر از دل حساس و ذوق آفریننده اش، مطالعه کتاب است.
لطف بیان و ایجاز و ابهام را از قرآن و تفسیرهای آن آموخته است و باریک اندیشی و
دقت نظر را از آثار حکیمان و متکلمان. این است حافظ که اندیشه و احساس او نه تنها در
خور شعر عصر ماست، بلکه در خور شعر همه زمان هاست. مانند یک فیلسوف، با نگرشی از
فلسفه معاصر، ارزش عقل و علم را به میزان نقد می سنجد و همچون یک عارف دل آگاه
امروزی، قدر اشراق و شهود را به درستی درک می کند. به زاهد ریاکار، نیشخند رندانه می زند
و به ظالم فریب کار، دندان خشم می نماید.

در وحشت و سکوت دنیایی محدود که در حال خرد شدن و فروریختن بود، حافظ ندای
شادی، نشاط و زنده دلی را در جان و روح همگان سرداد و در ورای دردهای ظاهر، عشق ها و
زیبایی های باطنی را نشان داد. چهار قرن بعد که این ندای او به اروپا رسید، لبیک شوق آمیز
گوته، شاعر آلمان به گوش رسید. دیوان شرقی گوته، نام او را گرامی داشت؛ زیرا که آن نیز چون
شعر حافظ، هدیه دنیایی بود که در آن تخت ها می لرزید و امپراطوری ها از هم متلاشی
می شد. اما تنها، گوته پیر نیست که سر سپیدی گرفته خود را به تعظیم، در جست و جوی نور
بیشتر، به سوی این سرچشمه روشنایی یعنی دیوان حافظ بگرداند، فریدریش روکرت، ادیب
و شرق شناس معروف نیز ابیات شعر وی را به آلمانی ترجمه کرد؛ چنان که نام و آوازه وی
حتی به هوگو، بالزاک، و آندره ژید نیز که با تحسین و اعجاب از وی یاد کرده اند، رسید.

پیام متن:

۱. بیان نکته هایی پیرامون عظمت حافظ.

۲. تعظیم بزرگان غرب در برابر اندیشه و عرفان حافظ.

خداوند بی نظیر حافظ

حافظ مانند هر عاشقی، به معشوقی عشق می ورزیده و کعبه آرزوی خویش را در او می دیده است.

او حاضر نبوده هیچ کس و هیچ چیز را بر او ترجیح دهد ؛ چرا که چون اویی را به آسانی به
دست نیاورده بود؛ چنان که خود گفته است:

گشته ام در جهان و آخر کار

دلبری برگزیده ام که مپرس

حافظ برای وصال چنین محبوبی، از دنیا و آخرت چشم پوشیده است، تا آنجا که تنها،
خاک سر کوی او به چشمش می آمد و بس:

زهی همت که حافظ راست از دنیا و از عقبی

نیاید هیچ در چشمش به جز خاک سر کویت

معشوقی که حافظ، عشق واقعی خویش را به او معطوف کرد، از جنس جهان خاک و ماده
نیست و به تعبیر او از سنخ «دلفریبان نباتی» و از آنها که با «زیور» عالم خاک زیبا می شوند،
نیست. او در این باره می گوید:

ز من بنیوش و دل در شاهدی بند

که حسنش بسته زیور نباشد

همچنین گفته است:

دل فریبان نباتی همه زیور بستند

دلبر ماست که با حسن خداداد آمد

بلند همتی حافظ موجب شده است که از معشوقان عالم، آن را انتخاب کند که هیچ نظیر و
شبیهی برای او در جهان هستی نباشد که چنین معشوقی را باید در جهانی فراتر از جهان حس
و ماده جست و جو کرد. خود در این باره سروده است:

اینکه من در جست و جوی او ز خود بیرون شدم

کس ندیده است و نبیند مثلش از هر سو ببین

و یا در جای دیگر:

خیال نقش تو بر کارگاه دیده کشیدم

به صورت تو نگاری نه دیدم و نه شنیدم

گفتنی است که حافظ در سرودن این بیت ها ازاین آیه ها بهره گرفته است: «لیس کمثله شی ءٌ؛
برای او نظیر و شبیهی نیست» (شورا: ۱۱) همچنین: «ولم یکن له کفوا احدٌ؛ هیچ گاه برای او شبیه
و مانندی نبوده است». (توحید:۴)

البته، «این جمله [لیس کمثله شی ءٌ]، در حقیقت پایه اصلی شناخت تمام صفات خداست
که بدون توجه به آن، به هیچ یک از اوصاف پروردگار نمی توان پی برد؛ زیرا خطرناک ترین
پرتگاهی که بر سر راه پویندگان طریق معرفت اللّه قرار دارد، همان پرتگاه تشبیه است که خدا
را در وصفی از اوصاف، شبیه مخلوقاتش بدانند. این امر سبب می شود که [به دره شرک[
سقوط کنند. به تعبیر دیگر او، وجودی است بی پایان و نامحدود از هر نظر و هر چه غیر
اوست، محدود و متناهی است از هر نظر.» حافظ می گوید:

ای پادشه صورت و معنی که مثل تو

نادیده هیچ دیده و نشنیده هیچ گوش

و در جای دیگر در این باره چنین سروده است:

به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد

تو را در این سخن انکار کار ما نرسد

اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده اند

کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد

هزار نقش برآید ز کلک صنع و یکی

به دلپذیری نقش نگار ما نرسد

مولوی نیز زیبا گفته است:

دل من گرد جهان گشت و نیابید مثالش

به که ماند؟! به که ماند؟! به که ماند؟! به که ماند؟!

پیام متن:

حافظ به جست و جوی معشوقی بی نظیر بوده است و اقتضای چنین
معشوقی آن است که فراتر از جهان خاکی باشد؛ که او جز پروردگار
جهان نیست.

جهان، جلوه پروردگار

حافظ، انسانی موحد است و خداوند را به یگانگی می شناسد؛ چنان که خود در این باره
سروده است:

چون دم وحدت زنی حافظ شوریده حال

خامه توحید کش بر ورق انس و جان

و در جای دیگر می گوید:

بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی

می خواند دوش درس مقامات معنوی

یعنی بیا که آتش موسی نمود گل

تا از درخت، نکته توحید بشنوی

حافظ نه تنها اهل توحید است، که اوج توحید را نیز شهود کرده است؛ بدان معنا که جهان
هستی را در اصل، جلوه خداوند خویش می بیند و هر دو عالم را «یک فروغ از روی او»
می داند. در نگاه حافظ، آفرینش آیینه ای است که چهره پروردگارش را در خود آشکار ساخته
است. وی در این باره می گوید:

هر دو عالم یک فروغ روی اوست

گفتمت پیدا و پنهان نیز هم

و در بیت های زیر آورده است:

حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد

این همه نقش در آیینه اوهام افتاد

این همه عکس می و نقش نگارین که نمود

یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد

و سرانجام آنکه:

جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست

ماه و خورشید هم این آینه می گردانند

استاد مطهری نیز در این باره می گوید:

حقیقت وجود، منحصرا واحد است واو خداست. وجود، یعنی وجود حق. غیر از حق هر
چه هست، وجود نیست، نمود و ظهور است. غیر حق، هر چه را شما ببینید، او واقعا وجود
و هستی نیست. هستی نماست، نه هستی.

به تعبیر خود عرفا مثل مظهری است که در آیینه پیدا می شود. آنچه در آیینه می بینید،
خودش برای خودش یک چیزی است، ولی نمی شود گفت که این چیزی است و آن شی ء
خارج از آیینه که تصویرش در آیینه افتاد، چیز دیگر. این است که عارف، وجود را از غیر
حق سلب می کند و غیر حق را فقط نمود و ظهور می داند. از [لبید بن ربیعه] شاعر معروف
عرب، نقل است که گفت: «اَلا کلُّ شی ءٍ ما خَلاَ اللّه ِ باطِلٌ؛ آگاه باشید که هر چیزی غیر خدا
باطل است».

شکسپیر نیز در این زمینه گفته است:

تو از کدامین گوهری که هزاران هزار سایه های شگفت، خود را در تو می آویزند؟ و این
چگونه تواند بود که هر سایه ای را صورتی وهر صورتی را طرزی و طرازی دیگر می بینم
وتو تنها یک چیز و تو تنها یک ذات و هر سایه ای را از تو نقشی دیگر. اگر جمال زیبایان را
وصف کرده اند، خطی از جمال تو خوانده اند واگر چهره مه رویان را به تمام و کمال
ستوده اند، شبحی ناتمام از جمال تو تصویر کرده اند و اگر از بهار و تابستان سخن گویند، این
یک سایه حسن تو و آن یک سفره احسان توست.

ما تو را در تمامی صورت های قدسی می شناسیم و در هر چه بدیع و زیباست، نشانی از
تو باز می یابیم.

و حافظ در این باره چه نیکو سروده است:

ندیم و مطرب و ساقی، همه اوست

خیال آب و گل در ره بهانه

که بندد طرف وصل از حسن شاهی

که با خود عشق ورزد جاودانه

پیام متن:

۱. اشاره به مقام توحید حافظ.

۲. حافظ، جهان هستی را جلوه پروردگارش می داند.

خداوندی که نزدیک ترین به ماست

خداوند، نادیدنی، اما یافتنی است. می توان او را یافت، ادراک کرد و با چشم قلب مشاهده کرد.
چنین پروردگاری، به ما از خود ما نزدیک تر است؛ چنان که خود فرموده است: «نحنُ اقربُ الیهِ
من حَبْلِ الورید؛ ما از رگ گردن به او (انسان) نزدیک تریم». (ق:۱۶)

و در جای دیگر از قرآن کریم می خوانیم:

و اذا سَأَلَکَ عبادی عنی فانّی قریبٌ. (بقره: ۱۸۶)

و آن گاه که بندگان من از دور و نزدیک بودن من می پرسند، بدانند که من به آنها
نزدیک هستم.

حافظ نیز با توجه به این نکته و اینکه یار، نه تنها همیشه با ماست که با جان ما پیوند
دارد، می گوید:

خیال روی تو در هر طریق، همره ماست

نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست

به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است

همیشه در نظر خاطر مرفه ماست

و در جای دیگر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.