پاورپوینت کامل حکایت های متنوع از زندگی علم ۳۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حکایت های متنوع از زندگی علم ۳۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حکایت های متنوع از زندگی علم ۳۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حکایت های متنوع از زندگی علم ۳۴ اسلاید در PowerPoint :
۷۲
اسلام، دین نشاط و شادابی
شهید آیت الله بهشتی در ذکر خاطره ای از خود، چنین می گوید: «یادم می آید که در آغاز
دوران بلوغ و حدود ۱۴ یا ۱۵ سالگی، تحصیلات علوم اسلامی را شروع کرده بودم. در این
سن، انسان، نشاط و شادابی خاصی دارد. ما پیش از مباحثه، بعد از مباحثه، پیش از درس و بعد
از درس، با دوستان می گفتیم و می خندیدیم.
یکی از دوستانم که با من هم مباحثه بود و چند سالی از من بزرگ تر، از [حرفه] بازار[ی[
در آمده بود و به تحصیلات علوم اسلامی می پرداخت. وقتی ما می خندیدیم، ایشان می گفت:
فلانی! حالا که آغاز تحصیل علوم اسلامی است، بهتر است خودمان را عادت دهیم به اینکه
نخندیم و یا کمتر بخندیم. گفتم: چرا؟ گفت: به دلیل این آیه قرآن که [خداوند
در آن]می فرماید: «فَلْیَضْحَکُوا قَلیلاً وَ لْیَبْکُوا کَثیرًا؛ باید کم بخندند و زیاد گریه کنند». (توبه: ۸۲)
در آن موقع که ایشان این آیه را می خواند، یکی دو تا حدیث هم به این مناسبت خواند. به
او گفتم: بالاخره به من بگو! آیا خندیدن کار حرامی است؟ گفت: نه حرام نیست، ولی بهتر
است یک مسلمان زبده و ورزیده نخندد. گفتم: حالا که حرام نیست، من می خندم؛ برای اینکه
فطرت من نمی تواند فعلاً این تعلیم را بپذیرد.
چند سالی گذشت و من بنا داشتم برای بررسی یک مسئله اسلامی، قرآن را از اول تا آخر با
دقت مطالعه کنم. چون به این آیه [ذکر شده] رسیدم، متوجه شدم که مطلب، درست در مقابل
مطلبی است که آن آقا فهمیده است؛ زیرا بنا بر شأن نزول آیه، پیامبر دستور داده بود تمام
نیروهای کارآمد، برای شرکت در مبارزه علیه کفار و مشرکانی که به سرزمین اسلام هجوم
آورده بودند، بسیج شوند. عده ای با بهانه های مختلف از شرکت در این لشکرکشی خودداری
و از فرمان خدا و پیغمبر تخلف کرده بودند.
خداوند نیز در قرآن می فرماید: «لعنت خدا بر این کسانی که دیدند پیغمبر با انبوه مسلمانان به
میدان نبرد می روند، اما دوستی دنیا آنها را وادار کرد از فرمان خدا و رسولش تخلف کنند و بمانند.»
سپس به عنوان یک نفرین و کیفر فرموده است: «از این پس، کم بخندند و زیاد بگریند».
بر این اساس، این آیه شریف، هیچ ربطی به آنچه دوستمان گفته بود، نداشت. در حقیقت،
این نوع استنباط های نابجا و تلقین آن به مسلمانان، به اضافه دیگر عوامل، سبب شد توجه
جامعه ما به مسئله تفریح، کم باشد. تفریح، یکی از نیازهای زندگی انسان است، یعنی نه فقط
به عنوان تجدید قوا، بلکه در اصل به عنوان یکی از نیازهای اصیل مطرح است. اسلام، دین
اندوه و غم و بی نشاطی نیست، بلکه به عکس، اسلام، دین نشاط است».
پیام متن:
تفریح، نیاز درونی انسان است، از آن به موقع استفاده کنیم.
نقش تفریح در زندگی
«آیت اللّه شیخ محمد کوهستانی که با تأسیس حوزه علمیه در کوهستان (مازندران)، تربیت و
اداره بخشی از نسل جوان را برعهده گرفته بود، افزون بر آنکه توان مالی خویش را در اختیار
آنان می گذاشت و به خوراک و پوشاک آنان در حد توان توجه داشت، بیش از آن به سلامت
روان آنان اهتمام می ورزید.
در روزهای تعطیل هفته و سال، طلبه هایی (را) که برای تفریح و تفرج به باغ ها و کوه های
اطراف می رفتند، تشویق می کرد.
یکی از طلبه ها می گوید: روزهای تعطیل تابستان بود و طلبه ها به مسافرت رفته بودند و
من و یکی از طلاب در مدرسه مانده بودیم. اواخر مرداد فرا رسید و هوا به شدت گرم شده
بود که ما نیز تصمیم گرفتیم به مسافرت برویم. چون برای خداحافظی خدمت آقا رسیدیم، با
خوش رویی، ما را به مسافرت ترغیب کرد و فرمود: از این فصل مناسب به درستی استفاده
کنید. به بالای کوه ها و قله ها بروید تا سلول های مغز و فکرتان استراحت کند و تجدید قوا
کنید که وقتی برگشتید، بتوانید بهتر به تحصیل بپردازید».
پیام متن:
تفریح سالم و شادی بخش و در نتیجه آماده سازی روح و ذهن برای
دانش افزایی.
اوج اخلاص و پرهیز از شهرت طلبی
«مرحوم صاحب جواهر در روزهای آخر زندگی اش دستور داد مجلسی تشکیل شود که همه
عالمان تراز اول نجف اشرف در آن شرکت کنند. این مجلس در خدمت صاحب جواهر
تشکیل شد، ولی شیخ انصاری در آن حضور نداشت. صاحب جواهر فرمود: «شیخ مرتضی
انصاری را نیز حاضر کنید!» پس از جست وجوی بسیار دیدند شیخ در گوشه ای از حرم
شریف امیرالمومنین علی علیه السلام رو به قبله ایستاده است و برای شفای صاحب جواهر دعا
می کند. پس از پایان دعا، شیخ را به آن مجلس آوردند.
صاحب جواهر دست شیخ را گرفت و بر روی قلب خود نهاد و گفت: «اکنون مرگ بر من
گواراست». سپس به حاضران فرمود: «این مرد پس از من، مرجع و رهبر شما خواهد بود».
بعد رو به شیخ انصاری کرد و گفت: «قَلِّلْ مِنْ اِحْتِیاطِکَ فَاِنَّ الشَّریعَهَ سَمْحَهٌ سَهْلَهٌ؛ از
احتیاط های خود بکاه و بسیار سخت گیر مباش؛ زیرا دین اسلام، دینی است سهل و آسان».
این مجلس پایان یافت و طولی نکشید که صاحب جواهر به دیار قدس پر کشید و اکنون
نوبت شیخ انصاری بود که مرجعیت امت را به عهده بگیرد. او با اینکه چهارصد تن مجتهد
مسلّم، اعلمیت او را تصدیق کردند، از صدور فتوا و قبول مرجعیت خودداری ورزید. و به
سعید العلمای مازندرانی که در ایران به سر می برد و شیخ در کربلا با وی هم درس بود و در آن
هنگام، او را بر خود ترجیح می داد، نامه ای بدین مضمون نوشت: «هنگامی که شما در کربلا
بودید و با هم از محضر شریف العلما استفاده
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 