پاورپوینت کامل اخلاق خانوادگی; حکایت همسران شهیدان ۳۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اخلاق خانوادگی; حکایت همسران شهیدان ۳۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اخلاق خانوادگی; حکایت همسران شهیدان ۳۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اخلاق خانوادگی; حکایت همسران شهیدان ۳۹ اسلاید در PowerPoint :

۴۳

حکایت پایداری و صبر همسران شهیدان را نمی توان آن چنان که شایسته است، به نگارش درآورد.
نسلی شجاع، متعهد و دل سوز که همواره حامیان مردانی بودند که ردای شهامت و شجاعتشان،
پیچیده ترین ابزارهای نظامی شرق و غرب را در هم کوبید. نقش آفرینی همسران شهیدان بزرگوار در
عرصه خانواده و اداره هنرمندانه زندگی با وجود مشکلات دوران هشت سال جنگ تحمیلی و نیز
تلاش شبانه روزی و طاقت فرسای آن تلاش گران بی ادعا، ولی مثبت و اثرگذار، واقعیت های ارزشمند
و با شکوهی را از صبر و فداکاری در دفتر افتخارات زنان تاریخ ثبت کرد تا جایی که برخی جنبه های
زندگی این بزرگواران می تواند الگو و راهنمای زندگی زنان عصر حاضر باشد.

همسر سردار شهید سید محسن صفوی ماجرای نخستین روز پیوستن شهید صفوی به جمع
رزمندگان را چنین وصف می کند:

زمستان بود و تازه آهنگ جنگ نواخته شده بود. یک روز عصر، آقا محسن به منزل آمدند
(زمانی بود که ایشان در سپاه شهرضا خدمت می کردند). من رفتم آشپزخانه تا چایی
برایشان بیاورم. مشغول ریختن چای بودم که گفتند: «فردا عازم جبهه هستم.» من یک دفعه
جا خوردم و حالت سختی را در خود احساس کردم، چون خیال می کردم جبهه یعنی
شهادت. در نظر من، آن زمان شهادت هم جدایی ظاهری بود. آقا محسن تا مرا دیدند،
گفتند: «ناراحت شدید؟» من که پس از کمی تأمل پی به حقیقت جهاد و ضرورت آن برده
بودم، گفتم: «خدا می داند که، اگر می خواستید به زیارت خانه خدا بروید، می گفتم: نه، اما
چون واقعا ما به شهادت وابسته ایم، با جبهه مخالفتی ندارم.»

آقا محسن روز بعد به جبهه رفتند. زمانی بود که ما سه فرزند خردسال پنج ساله، سه ساله و
یک ونیم ساله داشتیم. غیر از اینها مسئولیت مدرسه دخترانه شهید قریشی را هم که دو شیفته
بود، بر عهده داشتم. واقعا رفتن آقا محسن در آن شرایط خیلی سخت بود، اما همه
می دانستیم که دشمن هجوم آورده و دفاع واجب است. آقا محسن، خودش فرمانده بود و
باید می رفت. خلاصه لحظات سختی بود. بچه ها در آن سن و سال، دایما مریض می شدند.
هوا بسیار سرد بود، نفت را به سختی تهیه می کردم و بیست لیتری های نفت را پیاده به خانه
می آوردم. با این حال، هر وقت ایشان تماس می گرفتند، حرفی نمی زدم که نگران شوند. ما
هم باید در پشت جبهه تحمل می کردیم، وگرنه آنها نمی توانستند راحت کار کنند. هر بار که
خیلی خسته می شدم، این شعر را برای خودم می خواندم:

چشم گریان داشتم، با خنده می گفتم جواب

جبهه ای در دل مرا بود و به لب صلح و صفا

جنگ که شروع شد، همه غافل گیر شدند. خیلی ها در دو راهی تردید میان ماندن و رفتن یا میان
دنیا و آخرت ماندند. خیلی ها در دو راهی انتخاب میان زن و فرزند خویش و ناموس چند میلیونی
کشورمان سرگردان و خیلی ها در شک و تردید در پاسخ دادن به ندای «هل مِن ناصر حسینِ زمان» و
ندای گوش خراش زنجیرهای علایق دنیا بودند. در این شرایط، بسیاری نیز کمترین تردیدی به دل
راه ندادند و اینان همان یاران عاشورایی امام عشق بودند که به ندای امام زمان خویش لبیک گفتند و
راه جهاد را در پیش گرفتند.

سردار شهید، حاج عبدالحسین برونسی، یکی از آن یاران بی تاب خمینی رحمه الله بود. همسر شهید
برونسی، حماسه صبر و استقامت خود را در دوران جنگ، چنین به تصویر می کشد:

جنگ که آغاز شد، سپاه هم شکل گرفت. عبدالحسین دیگر وقت سر خاراندن هم نداشت.
بیست و چهار ساعت در سپاه بود. اوایل، حقوقی هم نمی گرفت. بعد هم که حقوق دادند،
جوابِ خرج و مخارجمان را نمی داد. برای همین، کار بنایی هم قبول می کرد. آن وقت ها
خانه ما در کوی طلاب بود. جان به جانش می کردی، چهل متر بیشتر نمی شد. چند بار
بهش گفته بودم: این خونه برای ما دست و پا گیره، خیلی تنگه. ما الآن پنج تا بچه داریم.
هیچ وقت حتی مجال فکر کردن هم نداشت. اوایل چشم امیدم به آینده بود، ولی جنگ که
شروع شد، دیگر از او توقعی نداشتم. پس از مدتی که گذشت و عبدالحسین جبهه بود،
خودم دست به کار شدم. خانه را فروختم و یک چهار راه بالاتر خانه نسبتا بزرگ تری
خریدم. وقتی آمد و خانه را دید، خیلی خوشحال شد… چند روزی پیشمان ماند، بعد هم
برگشت جبهه. زمستان کم کم می آمد. تا آن روز مشکلی نداشتیم. مشکل از آن روزی
شروع شد که باران آمد. خانه خشتی بود و کف حیاط موزاییک نداشت. دیوار دورش هم
گِلی بود. همین طور که باران می بارید، یک دفعه احساس کردم سَرَم دارد خیس می شود.
سقف را نگاه کردم، ازش آب چکه می کرد. دست و پام را گم کردم. چند لحظه ای گذشت،
رفتم یک ظرف آوردم و گذاشتم زیر آب. فکر کردم دیگر تمام شد، ولی باران شدیدتر
شد و آب چکه های سقف هم بیشتر. اگر بگویم هر چه ظرف داشتم گذاشتیم زیر
سوراخ های سقف، دروغ نگفته ام. تا باران بند بیاید، حسابی اذیت شدیم. چند روز پشت
سر هم باران بود. لحظه شماری می کردم که عبدالحسین بیاید. بالاخره برگشت، ولی
آوردنش، با تن مجروح و زخمی. بیشتر از دیگر قسمت ها، پاهایش آسیب دیده بود.

بیایید یک بار هم شده از چشم های منتظر همسر شهید به سختی های روزانه نگاه کنیم تا
مشکلات زندگی برایمان آسان شود. مگر نگاه همسران شهید به زندگی، بدون حضور ظاهری شهید
چگونه است؟ راستی تا به حال به چگونگی تحمل سختی های زندگی از نظر یک زن فکر کرده ایم؟
یک همسر چشم به راه با هزاران آرزو برای زندگی اش!

این بخش، روایت یک زندگی سرشار از عشق و محبت را دربردارد و روایت گر، همسر شهید علی
صیّاد شیرازی است:

همیشه توی زندگی با علی، به این فکر می کردم که اگر علی نباشد، حتی یک دقیقه هم
نمی توانم زندگی کنم. زندگی ما از همان اول با دوری و فاصله همراه بود. از ابتدا او در
دانشکده افسری درس می خواند و من سال آخر دبیرستان بودم. وقتی هم که عروسی
کردیم، دائما در حال مأموریت بود. در طول سال های جنگ، همیشه از خودم سؤال
می کردم که «سالم برمی گردد؟» و بعدها از خودم می پرسیدم: «اصلاً برمی گردد؟» وقتی دختر
اولمان را حامله بودم، علی رفته بود امریکا برای دوره هواسنجی بالستیک. وقتی هم
برگشت، هر از چند ماه او را به جایی می فرستادند. اول اصفهان بودیم، بعد کرمانشاه. مدتی
هم اسلام آباد غرب. دو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.