پاورپوینت کامل فرزند آفتاب;خاطرات صغرا اکبرنژاد، همسر سردار شهید سید محمد جهان آرا[۱] ۳۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فرزند آفتاب;خاطرات صغرا اکبرنژاد، همسر سردار شهید سید محمد جهان آرا[۱] ۳۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فرزند آفتاب;خاطرات صغرا اکبرنژاد، همسر سردار شهید سید محمد جهان آرا[۱] ۳۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فرزند آفتاب;خاطرات صغرا اکبرنژاد، همسر سردار شهید سید محمد جهان آرا[۱] ۳۷ اسلاید در PowerPoint :

۷۳

سال ۱۳۵۳ بود که در رشته زیست شناسی دانشگاه تربیت معلم قبول شدم. از همان روزها راه زندگی ام را انتخاب کردم. دوست داشتم با مسائل عمیق اسلام آشنا شوم و نه مسائل سنتی آن. مسائل سنتی در خانواده ام جا داشت و از ابتدای زندگی با آن خو گرفته بودم. یک سال بعد یعنی سال ۱۳۵۴، چهار، پنج ماه هم زندان شاه را تجربه کردم. در زندان با خاله محمد آشنا شدم. مدتی با هم بودیم. از همین جا بود که با افکار محمد و گروه «منصورون» آشنا شدم.

دستگیری و رفتن به زندان[۲]

یکی از روزهای آبان ماه سال ۱۳۵۴ بود. سال دوم دانشگاه بودم. در خیابان انقلاب (شاه رضای قدیم) نزدیک خیابان بهار با یکی از دوستانم قرار داشتم. یک دفعه چهار نفر آمدند و ما را از هم جدا کرده، بلافاصله همان جا بازجویی مقطعی کردند، وقتی مطمئن شدند من صغرا اکبرنژاد هستم مرا به طرف یک اتومبیل پژو سفید رنگ بردند و دستور دادند سرم را خم کنم تا چیزی را نبینم و ندانم مرا به کجا می برند. در زندان کمیته مشترک ضدخراب کاری حدود پنج ماه در سلول انفرادی بودم. البته بعد از دستگیری ام، مأموران ساواک به خانه مان ریخته بودند و مدارک دیگری هم به دست آورده بودند. در زندان بود که هدف اصلی ام را بهتر شناختم. آگاهی های بسیاری از نظر روحی و تقوا پیدا کردم.

ارتباط با جهان آرا بعد از آزادی از زندان[۳]

خاله محمد ماه قبل از من به زندان افتاده بود. ایشان در آن زمان دانشجوی رشته جامعه شناسی دانشگاه تهران بود. منتها دانشگاه را رها کرده بود و همراه جهان آرا و دیگر بچه های گروه منصورون مخفی زندگی می کرد. ایشان در قراری که در میدان توپ خانه داشت، دستگیر شده بود.

یکی، دو ماه آخر زندان را با هم در یک سلول سر کردیم. بعد از اینکه اعتمادمان به هم جلب شد از صحبت های ایشان فهمیدم که محمد و آقای محسن رضایی شاخه نظامی گروه منصورون را تشکیل می دهند. ایشان می گفت که تقوا و مدیریت محمد در گروه منصورون شناخته شده است و رابطه من با گروه ریشه در تقوای محمد دارد. این گونه روحیه ها در گروه های سیاسی نظامی واقعاً مفید است؛ زیرا بعضی ها وارد گروه می شوند و گرایش های خاص پیدا می کنند که بیشتر ارضاء نفسشان است یا از قدرت طلبی درونشان خبر می دهد. ولی این خصوصیات نشان می داد که محمد با اینکه سن و سال زیادی نداشته، راه خودش را به خوبی پیدا کرده، ادامه داده و سختی های کار گروهی را با پرورش زهد و تقوای درونش تحمل کرده است.

از زندان که بیرون آمدم، در کنار فعالیت های سیاسی، با محمد جهان آرا هم تماس های تلفنی داشتم. او در خرمشهر بود و من در تهران. مسائل روز را با ایشان مطرح می کردم و از نظر ایشان استفاده می کردم.

زندگی مشترک[۴]

آن روزها بین ما، حرفی از زندگی مشترک مطرح نبود. حرف های ما درباره انقلاب و جریان های سیاسی روز بود. موضوع زندگی مشترک نه در ذهن من بود و نه در ذهن محمد. او بعدها، یعنی اواخر مرداد ماه سال ۱۳۵۸ مسئله ازدواج را مطرح کرد که با توجه به ویژگی های محمد که بالاتر از همه آنها تقوای ایشان بود، قبول کردم. در این مدت این خصلت را به طور روشن و بارز در وجود محمد دیده بودم. آن سال ها در جلسه های مختلف با افراد زیادی روبه رو شده بودم، ولی محمد تقوای دیگری داشت. به همین خاطر ازدواج با ایشان را پذیرفتم. فکر می کنم بهترین انتخاب من در آن زمان همین بود.

روز خواستگاری[۵]

محمد تقاضای خود را توسط یکی از دوستان به من گفت. مستقیم با خودم مطرح نکرد و بعد خودش تنها آمد و با خانواده ام صحبت کرد. با مادرم و برادرانم. خانواده خیلی موافق نبود. چون محمد در تبریز دانشجوی رشته مدیریت بود و درس را رها کرده و به کارهای سیاسی پرداخته بود. از نظر خانواده ام تحصیلات مهم بود. بااین حال من راهم را انتخاب کرده بودم.

مهریه[۶]

یک جلد کلام الله مجید و یک سکه طلا بود. محمد به شوخی می گفت: «با این طلاهایی که برای مراسم ما خواهند خرید چکار کنیم؟» به او گفتم «طرح این مسئله کوچک کردن من است.» محمد آن یک جلد قرآن را پس از ازدواج خرید و در صفحه اول جمله هایی نوشت که هنوز آن را دارم. ایشان در جمله ای نوشت: امیدم در این است که این کتاب اساس حرکت مشترک ما باشد و نه چیز دیگر که همه چیز فناپذیر است جز این کتاب.

حالا هرچند وقت یک بار، وقتی خستگی بر من غلبه می کند این نوشته ها را می خوانم و آرام می گیرم. البته آن یک سکه را هم بعد از عقد بخشیدم.

مراسم عقد[۷]

ما عقدمان را سر مزار علی، برادر شهید محمد در بهشت زهرا جاری کردیم، خودمان دو نفر بودیم، یک روز بعد از ظهر بود. متعهد شدیم که کمک و همکار هم باشیم، عقد رسمی هم با سادگی در منزل ما و با حضور خانواده محمد و چند نفر از دوستان خوانده شد. این شروع زندگی ما بود، هفته بعد از مراسم هم راهی خرمشهر شدیم.

شروع زندگی در خرمشهر[۸]

محمد مشغله زیادی در سپاه و سطح شهر داشت. من هم کارم را که تدریس بود در دبیرستان ایراندخت شروع کردم. البته سه ماه بیشتر نتوانستم تدریس کنم؛ زیرا مسئولیت کتابخانه ملی خرمشهر را به عهده گرفتم. مدتی در خانه پدری ایشان زندگی کردیم. یک اتاق در اختیار ما بود و با خانواده محمد یکجا زندگی می کردیم. بعد از سه ماه به خانه دیگری که متعلق به یکی از دوستان بود، اسباب کشیدیم. آنجا منزل آقای قادری بود. در همان زمان آقای اکبری حاکم شرع خرمشهر، قطعه زمینی به محمد داد و گفت: «وام هم به شما تعلق می گیرد، شما این زمین و وام را بگیرید و خانه ای برای خودتان بسازید.» می دانست که محمد مشکل مسکن دارد. محمد با من صحبت کرد و گفت: «من به خاطر کارم نمی خواهم زمین بگیرم. این قطعه زمین را می خواهم به دو نفر از عرب های خرمشهر بدهم که واقعاً مستضعف هستند و آنان را می شناسم.» محمد با طرح این موضوع می خواست موافقت مرا هم بگیرد. من حرفی نداشتم. زم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.