پاورپوینت کامل حماسه بیداری ۲۵ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حماسه بیداری ۲۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حماسه بیداری ۲۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل حماسه بیداری ۲۵ اسلاید در PowerPoint :

پاورپوینت کامل حماسه بیداری ۲۵ اسلاید در PowerPoint11117

در نوزده ماه می ۱۹۲۵م. در شهر اوهاما از ایالت نبراسکا، در یک خانواده فقیر سیاه پوست، پسری به دنیا آمد که او را مالکوم لیتل نام نهادند. پدرش کشیشی جسور و بی پروا و حامی مارکوس گاروی، رهبر ملی گرای سیاهان بود که شش سال بعد به دلیل مبارزه هایش برای آزادی سیاهان، به گونه ای فجیع به قتل رسید.

مادر مالکوم زنی خانه دار و صاحب هشت فرزند بود که نتوانست مرگ همسرش را تحمل کند و اندکی بعد، در یک بیمارستان روانی برای همیشه بستری شد و همه فرزندان به یتیم خانه فرستاده شدند.

مالکوم پسر باهوش و شاگرد ممتازی بود که برای وکیل شدن تلاش می کرد، ولی وقتی معلم سفیدپوستش به او گفت: کاکاسیاه تو هیچ وقت موفق نمی شوی، درس و مدرسه را رها کرد و به جمع بچه های خیابانی پیوست. به خاطر یک ساعت دزدی، به ده سال زندان محکوم و در آنجا با چند سیاه پوست مسلمان آشنا شد که تحول عمیقی در او به وجود آوردند.

اسلام دین اتحاد و دین برادری و برابری بود و او به خوبی این پیام را دریافت. او پس از آزادی از زندان، بقیه عمر خود را صرف این کرد که این پیام را به گوش هم رنگانش برساند. هر قدمی که در این راه برمی داشت، با موفقیت های بزرگی روبه رو بود. به دلیل پیروزی هایش در پس گیری حقوق پای مال شده سیاه پوستان و مسلمان کردن شمار زیادی از آنان، بارها او را به مرگ تهدید کردند.

بتی ایکس

بتی دختری سیاه پوست بود که او هم مانند مالکوم به فرزندخواندگی پذیرفته شده بود. نخست در کالج سیاه پوستان دیترویت به تحصیل تاریخ پرداخت و از همان جا با ستمی که بر سیاه پوستان رفته بود، آشنا شد. بعدها به نیویورک رفت تا در رشته پرستاری تحصیل کند.

در نیویورک، دوستانش او را به سخنرانی «ملت اسلام» دعوت کردند و به تدریج، با اندیشه های این گروه آشنا گشت و به عضویت آن در آمد و همچون آناننام خانوادگی خود را به «ایکس» تغییر داد. چون همه سیاه پوستان از قبیله های خود در افریقا دزدیده شده و به عنوان برده به امریکا آورده شده بودند، نام خانوادگی آنها مجهول بود.

در نخستین دیدار بتی و مالکوم، آنها درباره آپارتاید گفت وگو کردند و بتی آن را ژرف و نافذ درک کرد. او در تمام سخنرانی های مالکوم شرکت کرد. دو سال طول کشید تا او به عضویت «ملت اسلام» درآمد.

زندگی مشترک

دو سال بعد از نخستین آشنایی مالکوم و بتی، آنها در سال ۱۹۵۸ در میشیگان ازدواج کردند و در طول زندگی کوتاهشان، صاحب شش فرزند دختر شدند. زندگی آنها یک زندگی معمولی نبود و همه وقت مالکوم به مبارزه می گذشت. بتی عادت کرده بود که مالکوم از هواپیما یا داخل اتومبیل با او تماس بگیرد و جویای حال او شود. گاهی تا چندین ماه همدیگر را نمی دیدند. بتی می گفت: من تحت تأثیر او قرار گرفتم.

بتی سعی می کرد هیچ گاه مزاحم مالکوم نباشد و تا حد امکان مشکلاتش را به تنهایی حل کند. مالکوم از این نظر همواره او را تحسین می کرد و می گفت: «من هیچ وقت فرصت زیادی به دست نمی آوردم که او را با خود به جایی ببرم و این را هم می دانم که او دوست دارد با شوهرش باشد» .

زندگی مالکوم و بتی با آرامش خاصی می گذشت و خود مالکوم اعتراف می کرد: «من هیچ وقت به خواب هم نمی دیدم که هرگز این قدر به قدرت زنی متکی شوم، که اکنون به بتی متکی شده بودم. هیچ گونه حرفی میان ما ردوبدل نمی شد. می دانستم که او به عنوان بنده «الله» به اندازه من باایمان بود و می دانستم هر اتفاقی می افتاد، او با من بود. می دانستم که اعتقاد بتی به من کامل بود و می دانستم زنی دارم که اگر موقعیتی پیش بیاید، زندگی اش را برایم فدا خواهد کرد».[۱]

مالکوم عاشق بتی بود و می گفت: «بتی را خیلی دوست دارم. او تنها زنی است که تاکنون فکر مرا متوجه عشق کرده و او یکی از تعداد بسیار کم زنانی است که به آنها اطمینان کرده ام. بتی یک مسلمان خوب و یک همسر خوب است. اسلام تنها دینی است که هم به شوهر و هم به زن فهمی درست از عشق می دهد».[۲]

فرجام مالکوم ایکس

مالکوم خواهری داشت که می خواست او را هم ب