پاورپوینت کامل لطیفه ها و حکایت های آموزنده ۳۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل لطیفه ها و حکایت های آموزنده ۳۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل لطیفه ها و حکایت های آموزنده ۳۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل لطیفه ها و حکایت های آموزنده ۳۰ اسلاید در PowerPoint :
تهذیب نفس
«از عارفی پرسیدند: عید شما چه وقت است؟ گفت: روزی که در آن، گناه نکنیم. عید، از آنِ کسی که جامه نو پوشد، نیست، بلکه از آنِ کسی است که از عذاب آخرت ایمن باشد. عید، از آنِ کسی نیست که جامه ظریف پوشد، بلکه از آنِ کسی است که ره شناس باشد».۱
تقوا
«از عیسی علیه السلام پرسیدند: کدام یک از مردم شریف ترند؟ حضرت دو مشت خاک از زمین برداشت و گفت: کدام یک شریف تر است؟ آن گاه خاک ها را به زمین ریخت و فرمود: مردم، همه از خاکند و امتیاز و برتری آنها تنها تقواست».۲
زهد
«از بزرگی درباره زهد پرسیدند. گفت: در کتاب خدا، دو سخن است: لِکیلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکمْ وَ لاتَفْرَحُوا بِما آتاکمْ؛ هرگز بر آنچه از دست شما رود، دل تنگ نشوید و به آنچه به شما رسد، دل شاد نگردید». (حدید: ۲۳)۳
صبر
«عارفی گفته است: مصیبت، یک اندوه است و اگر بر آن بی تابی کنی، دو برابر خواهد شد: یکی، از دست دادن محبوب و دیگری، از دست دادن پاداش».۴
انس با خدا
«عارفی بسیار دعا می کرد، [ولی] اجابت نمی شد. به درگاه الهی نالان شد و گفت: یارب، چه بسیار که تو را می خوانم و اجابتم نمی کنی! در خواب ندایی شنید که به او چنین گفتند: ای فلان! زیرا که دوست دارم که آواز تو بشنوم».۵
بازتاب اعمال
«گویند روزی شخصی در دعای خویش می گفت: چه بسیار که نافرمانی تو کردم و مرا عقوبت نکردی! ندا آمد که: چه بسیار که تو را عقوبت کردم و ندانستی. آیا شیرینی راز و نیاز با خود را از تو نگرفتم؟»۶
خاموشی
«روزی حضرت داوود علیه السلام به فرزندش سلیمان گفت: پسرجان! بر تو باد به خاموشی طولانی؛ زیرا پشیمانی برای خاموشی طولانی، یک بار است و این بهتر است از پشیمانی های مکرر به خاطر پرحرفی. پسرم! اگر سخن از نقره باشد، سزاوار است که خاموشی از طلا باشد».۷
ذکر و یاد خدا
«گویند اویس قرنی برخی از شب ها را «شب رکوع» می نامید و با یک رکوع، شب را صبح می کرد و شبی را «شب سجود» می نامید و با یک سجده، شب را به پایان می برد. گفتند: ای اویس! این چه زحمتی است که بر خود روا می داری؟ گفت: کاش از ازل تا ابد، یک شب بود و من آن شب را با یک سجده صبح می کردم.»۸
آخرت گرایی
«گویند ذوالقرنین گروهی از پیروان حضرت موسی علیه السلام را دید که قبور مردگانشان را بر در خانه های خود قرار داده اند. دلیل این اقدام را از آنان پرسید، گفتند: برای آنکه مرگ را فراموش نکنیم و هرگز یاد مرگ از خاطر ما محو نشود».۹
خدمت به خلق
«امام زین العابدین علیه السلام در یکی از سفرهای حج، با قافله ای همراه شد که کسی او را نمی شناخت. آن حضرت به خدمت گزاری مسافران کعبه مشغول شد. در بین راه مردی به آنان رسید و امام علیه السلام را شناخت. وقتی از پیشوای ساجدان پرسیدند: چرا خود را به قافله معرفی نکرده اید؟ فرمود: من می خواهم با کسانی حرکت کنم که مرا نمی شناسند، تا توفیق و سعادت خدمت به مسلمانان و دوستان برایم پیدا شود».۱۰
قناعت
«مردی حکیمی را دید که کنار جویباری نشسته و برگ هایی را که از درخت می افتد، می خورد. گفت: ای حکیم، اگر پادشاه را خدمت می کردی، نیازمند نمی شدی. حکیم گفت: نه، بلکه اگر تو قناعت می کردی، به خدمت پادشاه نیاز نداشتی و بنده کسی چون خودت نمی شدی».۱۱
نیکی
«از کنفوسیوس پرسیدند: آیا با یک کلمه می توان تمام زندگی را روشن و پاک نگه داشت؟ گفت بلی. پرسیدند: آن کلمه کدام است! گفت: محبت به دیگران».۱۲
معرفت
«از عارفی پرسیدند: از خورشید، روشن تر چیست؟ گفت: معرفت و شناخت. گفتند: از آب، سودمندتر چیست؟ گفت: سخن اهل معرفت».۱۳
امر به معروف و نهی از منکر (نصایح و انتقاد مردم به حاکمان)
«روزی هارون از ابن سمّاک موعظه و پندی درخواست کرد. ابن سمّاک گفت: ای هارون! بترس از اینکه وسعت بهشت، به مقدار آسمان ها و زمین است و برای تو به اندازه جای پایی هم نباشد».۱۴
تواضع
«بزرگی در کلامی نغز گفته است: فروتنی، کمند بزرگی است».۱۵
بی نیازی از مقام ثروت
«فتحعلی شاه قاجار میل پیدا کرد که دخترش را به ازدواج عالِمی درآورد. عالم امتناع ورزید. به او گفتند: چرا قبول نکردی، در حالی که شاه، مسلمان است و پای بند به احکام دین اسلام و مسلّم است که داماد پادشاه، دارای شأن و مقام و عزتی است و شما در حال فقر زندگی می کنید؟! عالم بزرگ در جواب گفت: وصلت با پادشاهان، انسان را به طرف دنیا می کشاند و او را از آخرت دور می سازد و من به مقام و ثروتی که مرا از آخرت بازدارد، نیازی ندارم».۱۶
زیاده خواهی ناصرالدین شاه
«گویند: روزی ناصر الدین شاه به فکر افتاد که مسجد کوچکی را که در کنار کاخ بزرگ «شمس العماره» بود، تخریب و به کاخ خود ملحق کند
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 