پاورپوینت کامل سبک زندگی دینی و سریال های خانوادگی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سبک زندگی دینی و سریال های خانوادگی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سبک زندگی دینی و سریال های خانوادگی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سبک زندگی دینی و سریال های خانوادگی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
چکیده
سبک زندگی، شیوه زندگی طبقات و گروه های اجتماعی مختلف جامعه است که در آن، افراد جامعه با پیروی از الگوهای رفتاری، باورها، هنجارها و ارزش های اجتماعی یا انتخاب نهادهای فرهنگی و منزلتی خاص، تعلقات خود را نسبت به آن هویدا می کنند. سبک زندگی وابسته به انتخاب، انتخاب نیز وابسته به اطلاعات و اطلاعات، محصول فرآیند ارتباطات است. رسانه ها با اطلاعات خود بر ارزش ها، نگرش ها، آرزوها، انتخاب ها و رفتار های ما در سبک زندگی اثر می گذارند. تلویزیون با کارکرد سرگرمی و تفریح در بیشتر سریال های نمایشی به تولید منش و رفتار در سنین مختلف می پردازد.
ما مسلمانان بر این باوریم که دین اسلام به عنوان یک ایدئولوژی، ارائه دهنده کامل ترین سبک زندگی بشریت است و احکام و دستورهای آن، حوزه های فردی، خانوادگی و اجتماعی را دربرمی گیرد. بنابراین، تولید سبک زندگی مؤمنانه در سریال های خانوادگی تلویزیونی، ضرورتی اساسی برای نهادینه کردن ارزش های دینی، به نظر می رسد. این مقاله درصدد بیان این مطلب است که تلویزیون با سریال های نمایشی و سبک زندگی معنوی بر آمده از دین به صورت غیر مستقیم، ولی مؤثر می تواند با کارکرد سرگرمی آشکار و آموزشی ـ تربیتی پنهان، ارزش های دینی و اخلاقی را به مخاطبان عرضه دارد و نیاز معنوی انسان معاصر را بر آورده سازد. بنابراین، برنامه های دین مدارانه باید در تمام سال پخش شوند و پخش آنها فقط به برخی مناسبت ها محدود نشود.
کلیدواژگان
سبک زندگی، رسانه، دین، سریال های خانوادگی.
بیان مسئله
معنویت، نیاز اساسی انسان است. همان گونه که غذا، برای ادامه زندگی مادی ضروری است، معنویت نیز برای طراوت روح بزرگ انسان، نیاز اساسی به شمار می رود که بدون برآورده کردن این نیاز حیاتی، آرامش و سکون نخواهد داشت. امروزه نظام سرمایه داری فرهنگ غرب به کمک تکنولوژی های رسانه ای عظیم خود با ابداع فرهنگ های مهاجم و معنویت های کاذب و عرفان های انحرافی در قالب فیلم، سریال و بازی های کامپیوتری به رویارویی با ارزش ها وهویت دینی انسان ها برخاسته است.
این معنویت ها، هر گونه ارتباط قدسی در جامعه بشری را انکار می کنند و با به تصویر کشیدن معنویت های لذت جویانه، انسان محور، ماده گرایانه و منفعت طلب فردی سعی در جبران بحران معنویت در سبک زندگی خود دارند. (حسنی، ۱۳۸۵: ۱۳۵ـ ۱۳۶) در مقابل، ما شاهد بازگشت انسان های غربی به معنویت و ارزش های دینی نیز هستیم و انسان های پاک نهاد و فطرت جو در غرب از ارزش های لیبرالی و سرمایه داری روی برمی گردانند. برخی آگاهان اجتماعی معتقدند قرن بیست و یکم، قرن حاکمیت دین و مذهب و پیشرفت بشر در همه عرصه های مادی و معنوی است؛ زیرا غرب به افراط گرایی اش در برابر تفریط محوری اش پی برده و خواهان «اعتدال » در پرتو دین و معنویت است.
بیل مایزر،[۱] روزنامه نگار و محقق امریکایی می گوید: «مردم در سراسر جهان از مادی گرایی و ماتریالیسم خسته شده اند و به سرعت سوی معنویت باز می گردند و این بازگشت چندی است که آغاز شده است. دین و پیروی محض از اصول آن بار دیگر مورد توجه قرار گرفته است». (www.bashgah.net) انسان امروزی در زندگی خود با مشکلات، تنگناها و عوامل آسیب رسان گوناگونی روبه روست که فشار روحی و روانی بسیاری را بر او تحمیل می کند. نبود ارزش های دینی و الهی و بر آورده نشدن نیازهای روحی و روانی و ناکامی ناشی از آن، آسیب های عمیقی بر سلامت روانی و معنوی تمامی گروه های سنی وارد می کند. در این میان، گروه های آسیب پذیر از جمله کودکان، نوجوانان و جوانان، بیش از همه تحت تأثیر این آسیب ها قرار دارند.
در عصر ارتباطات و تکنولوژی، تلویزیون به منزله رسانه ای فراگیر در اجتماع، توانمندی های بالقوه گسترده ای است که می تواند زمینه مناسبی را برای تقویت یا تضعیف ارزش ها و در نتیجه، سلامت روحی و روانی مخاطبان فراهم آورد. در غرب نیز شاهد آن هستیم که با افزایش گرایش شهروندان غربی به ویژه در امریکا به دین و مذهب «هم اکنون ایستگاه های رادیویی در امریکا که برنامه های مذهبی پخش می کنند، میلیون ها شنونده را به خود جذب کرده اند.»
اکنون بسیاری از خانواده های غربی برای به دست آوردن ارزش های معنوی و تربیتی به این نتیجه رسیده اند که کودکان خود را فقط باید به دیدن شبکه های تلویزیون دینی تشویق کنند. در امریکا حدود ۱۵۶۶ ایستگاه رادیویی و۲۷۶ شبکه تلویزیونی صرفاً به تبلیغات مذهبی مشغولند. در این تلویزیون ها سعی می شود پیام های اخلاقی و دینی به صورت غیرمستقیم و از طریق نمایش، موسیقی و برنامه های متنوع دیگر به بینندگان منتقل شود. (خیری، ۱۳۸۶: ۱۰۰) شایسته است رسانه ملی نیز با تکیه بر فرهنگ غنی اسلامی و ملی، به تولیدات و بازتولید ارزش های دینی و اخلاقی دست زند و در این بازتولید خود، با نمایش سبک زندگی اسلامی و مؤلفه های آن، بر رفتارهای اجتماعی و خانوادگی در عرصه دین و اخلاق تأکید ورزد.
در این مقاله پس از بیان نظریه های مربوط به تاثیرات رسانه ها بر مخاطبان و نیز بیان ارتباط متقابل دین و رسانه به این موضوع پرداخته می شود. رسانه های جمعی با کارکردهای اطلاع رسانی، سرگرمی، آموزشی و ارشادی خود برای هدایت افکار عمومی و نهادینه سازی ارزش ها و هنجارهای متناسب با فرهنگ هر جامعه می کوشند. از بین وسایل ارتباط جمعی، تلویزیون به دلیل فراگیری و کم هزینه بودن آن نسبت به دیگر وسایل، اهمیت و اثرگذاری بیشتری دارد. بنابراین، برنامه های نمایشی از جمله فیلم ها و سریال های ایرانی، محملی مناسب برای اداره سبک زندگی مؤمنانه است.
اثرگذاری تلویزیون
جرج گربنر[۲] عقیده دارد که تلویزیون به دلیل عمق و نفوذ قابل ملاحظه اش، نیروی فرهنگی قدرتمندی است. وی مدعی است میان تماشای تلویزیون و اظهار نظر در مورد واقعیت های دنیا، رابطه وجود دارد و تماشای تلویزیون در بلندمدت موجب اثرگذاری در جهان بینی و نظام ارزشی بینندگان پرمصرف خود می شود و نگرش تلویزیونی واحدی در مورد واقعیت ها به آنها می بخشد. در واقع، نظریه گربنر با تفاوت قائل شدن بین مخاطب عادی و پرمصرف، تأثیر زیاد تلویزیون بر مخاطب پرمصرف را اثبات می کند.
از نظر تماشاگران پرمصرف، تلویزیون در عمل، دیگر منابع اطلاعات، افکار و آگاهی ها را به انحصار خود درمی آورد و یک کاسه می کند. اثر این مواجهه با پیام های مشابه، چیزی را تولید می کند که وی آن را کاشت یا آموزش جهان بینی رایج، نقش های رایج و ارزش های رایج می نامد. تماس ممتد با جهان تلویزیون می تواند سبب شود مخاطب، دیدگاه تلویزیون را درباره جهان واقعی بپذیرد که همواره واقعیت را به درستی منعکس نمی کند، به گفته گربنر، در جامعه امروز دستگاه تلویزیون یک عضو اصلی خانواده شده است؛ کسی که بیشتر اوقات، بیشتر داستان ها را می گوید. (سورین و تانکارد،۱۳۸۴: ۳۹)
جامعه پذیری و تلویزیون
جامعه پذیری، روندی است که فرد را برای زندگی گروهی آماده می کند و در شکل گیری رفتار فرد نقش اساسی دارد. جامعه پذیری، جریان کنش متقابل اجتماعی است که از طریق آن، مردم، شخصیت خود را به دست می آورند و شیوه زندگی جامعه خود را می آموزند. این فرآیند که حاصل ارتباط است، عوامل مختلفی دارد که عبارتند از: پدر و مادر، دیگر اعضای خانواده، دوستان، همکاران، مدرسه، کلیسا و رسانه های جمعی. این عوامل، ارزش ها، باورها و قراردادهای جامعه را از طریق ارتباط به فرد عرضه می کنند و با جامعه پذیر کردن فرد، او را به مشارکت فعال تبدیل می کنند. (گیل، ۱۳۸۴: ۹۷)
امروزه نقش رسانه ها در جامعه پذیری اولیه کودکان و جامعه پذیری درازمدت بزرگ سالان، به طور گسترده پذیرفته شده است. البته به عقیده مک کوایل، هنوز اثبات ماهوی موضوع تقریباً ناممکن است؛ زیرا از یک طرف، هر تأثیری از سوی رسانه ها بی درنگ با دیگر تأثیرهای ناشی از محیط احتماعی و خانواده در هم می آمیزد. با وجود این، برخی فرضیه های اساسی درباره تأثیرهای بالقوه رسانه ها، در سیاست های کنترل رسانه ها، تصمیم گیری های خود رسانه و هنجارها و انتظارات والدین در زمینه استفاده کودکان از رسانه ها متجلی می شوند. (مک کوایل، ۱۳۸۵: ۳۹۳)
بیشتر نظریه های اخیر در مورد تأثیرات فرهنگی، بیانگر این مطلب هستند که رسانه ها با عرضه کردن نقش ها و رفتارهایی که برای ثبات اجتماعی مطلوب، به عنوان عامل مهمی در جامعه پذیری رسمی و غیررسمی ایفای نقش می کنند. رسانه ها نقش صدایی مقتدر را برای همه مردم بر عهده دارند و مردم وقت فراوانی را صرف آنها می کنند. بنابراین، رسانه ها در صف اول عوامل جامعه پذیرکننده قرار می گیرند. (گیل، ۱۳۸۴: ۹۷)
رسانه ها برای ایجاد جامعه پذیری، دو گونه از الگوهای رفتاری را به مخاطب ارائه می دهند:
۱. الگوهای رفتاری فردی: گاهی رسانه، جنبه های گوناگونی از زندگی انسان ها را به تصویر می کشد و الگوهای رفتاری را ارائه می دهد که افراد می توانند از آن تقلید کنند. پذیرش این رفتارها از روی الگو و مدل که به عنوان نظریه مدل سازی مطرح است، نوعی جامعه پذیری به شمار می رود.
۲. الگوهای رفتاری اجتماعی: گاهی رسانه، مدل هایی را برای رفتار یک گروه اجتماعی ارائه می کند و نشان دهنده رفتار صحیح در گروه های متفاوت است که در نتیجه، موجب جامعه پذیری خواهد شد. (دفلو و دنیس، ۱۳۸۳: ۶۳۸)
فرآیند جامعه پذیری این امکان را فراهم می سازد تا ارزش ها، دانش و شیوه های زندگی مردم وابسته به یک فرهنگ از نسلی به نسل دیگر انتقال یابد. این فرآیند معمولاً به دو طریق آگاهانه و ناآگاهانه صورت می گیرد. جامعه پذیری زمانی ناآگاهانه است که فرد با یاد گیری غیر رسمی از روی رفتار دیگران، مهارت، ارزش ها، هنجارها و الگوهای رفتاری را بیاموزد. (کوئن، ۱۳۷۶: ۸۵ و ۸۷)
جامعه پذیری از طریق وسایل جمعی چنان مسلّم است که گاهی به سادگی فراموش می شود. وسایل ارتباط جمعی، معرفی کننده الگوها، ارزش ها و هنجارها، نقش ها، دیدگاه ها و چگونگی روی آوردن به سبک های زندگی هستند که ممکن است مردم به راه های دیگر، هرگز به آنها دسترسی پیدا نکنند. (رابرتسون، ۱۳۲:۱۳۷۳)
تلویزیون به عنوان یکی از وسایل ارتباط با القای این احساس که آنچه انتقال می دهد، بازتاب راستین جامعه است، هم می تواند ارزش ها و هنجارهای اجتماعی را تقویت کند و هم می تواند آنها را مخدوش سازد. گی روشه[۳] با طرح نقش بسیار مهم و مؤثر وسایل ارتباط جمعی، به ویژه تلویزیون در اجتماعی کردن نوجوانان، به جهشی اشاره می کند که تلویزیون در این زمینه ایجاد کرده است و می گوید: «می توان درباره برنامه های تربیتی تلویزیون گفت که اغلب اوقات به شیوه غیر مستقیم، اجتماعی کننده هستند، به خصوص وقتی برنامه های آنها برای تفریح و سرگرمی و آرامش خیال فرد پخش می شود». (گی روشه،۱۳۷۰: ۱۷۴)
ویلبر شرام [۴]بر این اعتقاد است که تلویزیون می تواند آموزش دهد، اما به منظور ایفای نقش آموزشی خود به صورت مؤثر باید با نهادهای آموزشی جامعه در تماس باشد. (شرام،۱۳۷۷: ۲۲۸) گیدنز[۵] نیز تلویزیون را ابزاری می داند که زمینه ساز نگرش های اجتماعی است و می تواند از طریق تصویرسازی هنجارهای خاص اجتماعی و معرفی الگوهای مناسب سبب ایجاد هم نوایی در بین افراد جامعه شود. در گذشته، فرآیند جامعه پذیر کردن افراد از طریق خانواده مدرسه، گروه هم سالان و گروه های مرجع صورت می گرفت، اما امروزه رسانه های جمعی نیز در اجتماعی کردن افراد جامعه نقشی عمده بر عهده دارند. (ساروخانی، ۱۳۸۵: ۱۰)
سبک زندگی[۶]
امروزه رسانه های جمعی به ویژه تلویزیون، بخشی از زندگی روزمره ما شده اند. هر روز دقایق و ساعاتی از زندگی ما به رسانه ها اختصاص دارد و بدون رسانه ها حتی شاید نتوانیم روابط خود را با دیگران تنظیم کنیم یا برای سبک زندگی خود برنامه ریزی کنیم؛ زیرا رسانه ها منشأ اطلاعات در زندگی پیچیده کنونی محسوب می شوند. علاوه بر این، رسانه ها بخش مهمی از اوقات فراغت ما را تأمین می کنند و از این طریق، به ما در آرامش روانی کمک می کنند. (رضوی زاده، ۱۳۸۶: ۵۷) دو عنصر تعیین کننده در سبک زندگی، زمان و مکان است که در این دو مورد نیز رسانه ها جایگاه ویژه ای دارند. از نظر مکانی معمولاً تلویزیون، بهترین و در معرض دیدترین مکان قرار دارد و افراد نیز از نظر زمانی بخش زیادی از وقت خود را به استفاده ار رسانه ها اختصاص داده اند.
شیوه زندگی طبقات و گروه های اجتماعی مختلف جامعه یا سبک زندگی است که در آن، افراد جامعه با پیروی از الگوهای رفتاری، باورها، هنجارها و ارزش های اجتماعی یا انتخاب نهادهای فرهنگی و منزلتی خاص، تعلقات خود را نسبت به آن هویدا می کنند. (رسولی، ۱۳۸۲: ۵۵)
سبک زندگی وابسته به انتخاب، انتخاب نیز وابسته به اطلاعات و اطلاعات، محصول فرآیند ارتباطات است. ارتباطات می تواند میان فردی یا رسانه ای باشد. رسانه ها در زمینه اینکه فرد در حوزه های متفاوت چه گزینه ها و چه انتخاب هایی دارد، اطلاعات می دهند. رسانه ها با اطلاعات خود روی ارزش ها، نگرش ها، آرزوها، انتخاب ها و رفتار های ما در سبک زندگی اثر مهمی می گذارند. سبک زندگی و ذایقه های فرهنگی تنها عادت ایجاد نمی کنند، بلکه گاهی عادت ها را هم دگرگون می کنند. در این میان، تلویزیون به عنوان مهم ترین عنصر تولید و برهم زننده عادت ها عمل می کند. (رضوی زاده، ۱۳۸۶: ۵۶)
از نظر بوردیو،[۷] ساختارهایی که سازنده محیطی خاص هستند، منش تولید می کنند. منش یعنی نظام هایی از تمایلات بادوام و قابل تغییر و انتقال ساختارهای ساختاردهنده ای که استعداد آن را دارند که به عنوان ساختارهای ساختاردهنده عمل کنند. (فاضلی، ۱۳۸۳: ۳۹) از جمله ساختارهای ساختار دهنده می توان رسانه های جمعی به ویژه تلویزیون را نام برد که تولید منش می نمایند.
واقعیت تلویزیونی
مک لوهان معتقد است تلویزیون صرفاً بیان و انکشاف خاصی از واقعیت نیست، بلکه فضایی جدید درست می کند. «اگر از گردانندگان صنعت بزرگ و پیچیده تلویزیون بپرسیم به چه کاری مشغول هستید، جواب این خواهد بود که کار ما برنامه ریزی مجدد زندگی حسی مردم است. ما درصدد هستیم دید مردم از جهان و تجربه های آنها را عوض کنیم». (رشید پور، ۱۳۵۴: ۱۵۷)
در جهان تلویزیون، همه چیز می تواند وجود داشته باشد، ولی وجودی مجازی. تلویزیون، زندگی انسان را بازآفرینی می کند و در این بازآفرینی، گویا تقلیدی از واقعیت دارد، امّا در واقع، واقعیت مجازی جدیدی می آفریند که با واقعیت حقیقی تفاوت و تناسب دارد. تناسب تلویزیون با واقعیت درآن است که می کوشد نسبتش را با آن حفظ کند تا هرچه باورپذیرتر شود تا جهانی که می آفریند، به گونه ای باشد که مخاطب را قانع کند این همان جهان واقعی مخاطب است.
تلویزیون با تکرار مضمون واحد سبک زندگی مرفه گونه در برنامه های نمایشی، جهان ممکنی می آفریند که می تواند بینندگان خود را آن گونه که می خواهد، تربیت کند، به ویژه اگر به این نکته توجه کنیم که تلویزیون می تواند این کارها را از راه اثر گذاری بر بخش ناخودآگاه وجود مخاطب بکند؛ زیرا دیگر مخاطب در برابر آن، مقاومتی از خود نشان نمی دهد.
این موضوع در پرتو این نکته بهتر درک می شود که مردم در بسیاری از موارد، تلویزیون را تنها برای پر کردن اوقات فراغت برمی گزینند. در این حالت، آنها از حالت جدیت به دورند و خود را رها می کنند. جریانی که تلویزیون در سریال های نمایشی ایجاد کند، می تواند انسان رها شده را به راحتی و بدون هیچ مقاومتی با خود همراه کند و مخاطب را به هر جا که بخواهد، ببرد. مخاطب نیز در این حالت با تلویزیون، صمیمی تر است. برخلاف زمانی که احساس جدیت می کند، پیام های ضمنی و زیر پوستی برنامه های غیر جدی چون فیلم و سریال از پیام های صریح و آشکار برنامه های جدی چون خبر، میزگرد و پیام بازرگانی بسیار نافذترند. (صادقی، ۱۳۸۶: ۶۱ و ۶۳)
رسانه ها به بازتعریف مفاهیم اساسی زندگی روزمره می پردازند و از این منظر می توانند خود به معیاری برای تعریف واقعیت تبدیل شوند. تلویزیون به عنوان رسانه مدرن می تواند برداشت های افراد را از جهان شکل ببخشد؛ زیرا امروزه واقعیت از شیشه تلویزیون به مردم نمایش داده می شود. بنابراین، برداشت افراد از واقعیت برداشتی است که تلویزیون ارائه می دهد.
تلویزیون، تصویری از «شبه واقعیت» نمایش می دهد. (ون زونن،[۸] ۱۹۹۴: ۳۵) شبه واقعیتی که با آن واقعیت اجتماعی که بیشتر افراد در زندگی روزمره خود تجربه می کنند، تفاوت زیادی دارد. به نظر می رسد افرادی که به تماشای تلویزیون می نشینند، تمایل دارند جهان تلویزیون را جانشین جهان واقعی و تجربه های تلویزیونی را جای گزین تجربه های اجتماعی خود کنند. نتیجه آن، به دست آوردن «دیدی تلویزیونی» از جهان است. پیام های تلویزیونی که می توانند متفاوت از واقعیت باشند، به دلیل تکرار در رسانه، به تدریج به دیدگاه افراد تبدیل می شوند. نمایش پدیده هایی که هر چند ریشه در واقعیت دارند، ولی بر اثر ارائه دایم و تأکید بسیار به «واقعیتی ساختگی» تبدیل می شوند، موجب می شود افراد به تدریج، واقعیت تلویزیونی را جانشین تجربه های اجتماعی خود کنند. (اعزازی، ۱۳۸۶: ۱۱)
زیگمونت باومن[۹] معتقد است تلویزیون به گونه ای به بازنمایی واقعیت می پردازد و در این میان، واقعیت دست خوش تحریف می شود. افراد و زندگی آنها تنها به صفحه تلویزیون محدود شده است. به همین دلیل، زندگی آنها حاوی نوعی خصلت مجازی بودن است. (فدایی مهربانی، ۱۳۸۶: ۷۱)
به گمان ژان بودریار، آنچه ما واقعیت می پنداریم، نوعی از نگرش یک رسانه به آن موضوع است. وی در تشریح مفهوم «همانندسازی» معتقد است که در این فرآیند، نشانه هایی از واقعیت به جای خودِ واقعیت می نشیند. به عبارت روشن تر، ما با نشانه ها یا نمادهایی از واقعیت سر و کار داریم و به جای واقعیت، این نشانه ها و نماد ها را می بینیم. وی همانندسازی را یکی از فرآیندهای فرهنگی مدرنیته می داند و معتقد است پس از دوران صنعتی شدن، به جای واقعیت، مدل ها و کدهایی از واقعیت را دریافت می کنیم که این کدها نمی گذارند واقعیت رخ دهد، بلکه آن را تولید می کنند. (اخگری، ۱۳۸۶: ۲۵) بودریار معتقد است جامعه امروزی، دنیای نشانه های وانموده است که از طریق رسانه ها به مردم تزریق می شود. از نظر وی، رسانه ها به یک دستگاه وانمودسازی شده اند. (گیبینز،۱۳۸۱: ۵۷)
چارلز. اس پیرس، زبان شناس و فیلسوف امریکایی نوعی نشانه شناسی را ارائه داده است که بر مبنای آن، تفکر اساساً در نشانه های متعددِ موجود در جامعه شکل می گیرد. بنا بر اصول معناشناختی پیرس، نشانه ها در سطح جامعه، فضایی مجازی ایجاد می کنند که این فضای مجازی به هرگونه تفکر و ذهنیت شکل می دهد. رسانه ها، مهم ترین سازنده این نشانه ها هستند و بنابراین، نقش آنها در فرآیند تولید نشانه بیش از دیگر نهادهاست. (کلنر، ۱۳۸۶: ۲۶)
هایده ماری شوماخر به تلویزیون به دیده پدیده ای هیستریک می نگرد که اشکال فراواقعیت را شکل می بخشد. این موضوع در افکت ها و سریال هایی که احساسات بازیگر نمایش به صورت برجسته ای نشان داده می شود، بیشتر نمود دارد؛ چون تماشاگر، احساسات، اشک ها و لبخندهای بازیگر را به صورت واقعی می پندارد و با احساساتش با آن برخورد می کند، اما در واقع، چنین نیست. (اخگری، ۲۵)
برای رسانه ها در زندگی روزمره، چهار نقش کلی قائل شده اند:
۱. رسانه ها به فرآیند ساخته شدن هویت کمک می کنند؛
۲. رسانه ها به فرآیند معنایابی کمک می کنند؛
۳. رسانه ها برای مردم لذت بخش هستند؛
۴. رسانه ها به ساخت مند شدن زندگی روزمره کمک می کنند.
زندگی روزمره مبتنی بر عادت هاست و از رسانه ها برای عادت بخشیدن به زندگی استفاده می شود. (گیبینز، ۱۳۸۱: ۷۷)
بدون تردید، باید گفت فرهنگ عامه و رسانه های جمعی در حکم منابع مرجع و پیش تازی هستند که جوانان از آنها انگاره ها و ایده هایی را دریافت می کنند و آنها را در فعالیت های مربوط به سبک زندگی و هویت خود به کار می بندند. در خلال دهه های گذشته، نقش رسانه های جمعی به عنوان عاملان جامعه پذیری تقویت شده، اوقات بیشتری به مصرف رسانه ای تخصیص یافته است و بخش اعظم آن هم صرف تماشای برنامه های سرگرم کننده می شود.
به نظر می رسد فرآیندی که آغاز شده، این است که جامعه پذیری بیشتر در خانه، در محفل خانواده صورت خواهد گرفت. هم زمان باید گفت نقش خانواده شاید دست کم به طور نسبی کاهش بیابد؛ چون عامل جامعه پذیری در بیشتر مواقع، تلویزیون خواهد بود که به صورت دستگاه های مختلف در خانواده ها توزیع می شود و کم و بیش، اعضا یا نسل های متفاوت خانواده از آن به طور مستقل استفاده می کنند. (رضوی زاده، ۱۳۸۶: ۷۰)
تلویزیون، خانواده و مدرسه
تربیت از ارکان مهم و اساسی سعادت بشر است. تحقق خوش بختی ها و بدبختی های جسمانی و معنوی فرد، خانواده و جامعه به نوع تربیت آنها از هنگام کودکی بستگی مستقیم دارد. سودمند بودن تربیت نیازمند هماهنگی و همراهی گروه های تربیتی ـ رسمی و غیر رسمی ـ از خانواده گرفته تا محیط هم سالان، محل، مدرسه و در رسانه های جمعی به ویژه تلویزیون است.
تا یکی دو دهه گذشته، در بیشتر منابع و کتاب های گفته می شد که خانواده، مهم ترین نقش را در چگونگی تربیت و شکل گیری شخصیت کودکان و نوجوانان دارد. به عبارت دیگر، در زمینه تربیت و هدایت کودکان، خانواده هیچ گونه رقیب جدی نداشت، ولی امروزه با گسترش و پیشرفت در رسانه های گروهی نمی توان با قاطعیت گذشته درباره نقش خانواده سخن گفت؛ زیرا در موارد بسیاری، تأثیر برنامه های تلویزیونی بر کودکان و نوجوانان بیشتر از نقش والدین است.
بنابراین، ممکن است بین روش های تربیتی والدین و روش های فرزند پروری نمایش داده شده در برنامه های تلویزیونی ناهماهنگی و حتی تضاد وجود داشته باشد و تشخیص سره از ناسره را هم برای والدین و هم برای کودکان و نوجوانان دشوار کند. ممکن است در برخی برنامه های تلویزیونی به ویژه سریال ها، تهیه کنندگان تنها به فکر جذابیت برنامه ها باشند و از کارشناسان و صاحب نظران تربیتی در ساخت برنامه های خود استفاده نکنند. در نتیجه، از اثرگذاری روش های نادرست تربیتی و فرزندپروری تبلیغ شده در برنامه ها بر بینندگان به ویژه کودکان و نوجوانان غافل بمانند.
بایدها و نبایدها، آزادی ها و محدودیت ها، وظایف و اختیارات، تأییدها و تنبیه ها در برنامه های رسانه بر ارزش ها، افکار، نگرش ها و رفتارهای والدین و کودکانشان اثر می گذارند و به کنش های متقابل آنها جهت می دهند.
آمارها نشان می دهد یک دانش آموز دوره ابتدایی هر ساله به طور متوسط، ۹۸۰ ساعت در سر کلاس است، در حالی که به مدت ۱۳۴۰ ساعت یعنی روزانه حدود ۴ ساعت و ۴۵ دقیقه تلویزیون می بیند. (جوادی و اقبالی، ۱۳۸۲: ۱۸) زمانی که از دبیرستان فارغ التحصیل شود، ۱۱ هزار ساعت سر کلاس و ۲۲ هزار ساعت را پای تلویزیون سپری کرده است. (خیری، ۱۳۸۶: ۳۷) از سوی دیگر، با توجه به زمان زیادی که صرف استفاده از رسانه ها می شود، تأثیر آنها روی افراد از دیگر کارگزاران جامعه پذیری (مانند خانواده و مدرسه…) بیشتر است. (مک کوایل، به نقل از: اعزازی، ۱۳۸۶: ۱۰)
بیشتر کودکان و نوجوانان در بسیاری از کشورها به دیدن سریال های نمایشی علاقه مندند و از همان سنین کو
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 