پاورپوینت کامل تلویزیون در کانون خانواده:نگاهی به اثرگذاری مثبت و منفی تلویزیون بر کارکردهای خانواده ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تلویزیون در کانون خانواده:نگاهی به اثرگذاری مثبت و منفی تلویزیون بر کارکردهای خانواده ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تلویزیون در کانون خانواده:نگاهی به اثرگذاری مثبت و منفی تلویزیون بر کارکردهای خانواده ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تلویزیون در کانون خانواده:نگاهی به اثرگذاری مثبت و منفی تلویزیون بر کارکردهای خانواده ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint :
چکیده
بسیاری از صاحب نظران معتقدند امروزه تلویزیون عضوی از خانواده است و برخی آن را بیگانه ای می دانند که خود را بر خانواده تحمیل کرده است. بهر ترتیب اکنون در سراسر گیتی، تلویزیون در کانون خانواده حضوری پررنگ و مؤثر دارد، روابط اعضای خانواده تحت تأثیر آن دگرگون و کارکردهای خانواده دچار تغییر و تحول جدی شده است.
این رسانه در مواردی رقیب والدین و در مواردی یاریگر و همراه آنان است. گاه کارکردهای نهادهای رسمی را به چالش می کشد و گاه در نقش نهادی میانجی و واسط، به هم افزایی کارکردها کمک شایانی می کند.
در این مقاله تلاش شده تا ضمن واکاوی پیامدهای حضور تلویزیون در کانون خانواده، تأثیر محتوا و پیام های آشکار و ضمنی آن بر کارکردهای خانواده، روابط و تعاملات اعضای خانواده و الگوهای فرزندپروری مورد بررسی قرار گیرد و در نهایت پیشنهاد و راهکارهایی برای کاستن از تأثیرات منفی و توسعه اثرات مثبت تلویزیون در خانواده ارائه شود. در این بخش ویژگی های جامعه ایرانی و رسالت رسانه ملی در تحکیم و انسجام کانون خانواده و ترویج الگوها، ارزش ها و هنجارهای اخلاق اسلامی مورد توجه قرار گرفته است.
مقدمه
در نگرش نظام مند به موضوع ها و مسائل مربوط به خانواده و کارکاردهای آن، نقش نهادهای موازی مانند مدرسه، گروه های رسمی و غیر رسمی، رسانه ها و مهم تر از همه تلویزیون را نمی توان نادیده گرفت. تلویزیون، امروزه، فراگیرترین رسانه در جامعه بشری است و از نظر نقش و جایگاهی که در خانواده ها دارد، آن را عضوی از خانواده می توان تلقی کرد.
با ورود تلویزیون به خانواده، تغییراتی در شیوه رفتاری افراد خانواده دیده می شود و بیشتر گردهم آیی های شبانه خانواده به دور تلویزیون و برای برنامه های آن است. (اعزازی ۵۳:۱۳۷۳) بسیاری از صاحب نظران علوم ارتباطات و پژوهشگران علوم اجتماعی در تبیین و بررسی جایگاه تلویزیون در خانواده، آن را یکی از اعضای خانواده قلمداد کرده اند که نبودش بلافاصله ملموس و وابستگی دیگر اعضای خانواده به آن کاملا محسوس است.
اعضای خانواده ضمن تعامل با هم با تلویزیون نیز تعامل دارند. گذران اوقات فراغت، سرگرمی، کسب آرامش و گاه نیاز به برانگیختگی، همدم یابی، یافتن موضوعی برای گفت وگو، فرار از مشکلات و کسب اخبار و اطلاعات از مهم ترین دلایل تماشای تلویزیون در خانواده ها برشمرده می شود.
این رسانه با بهره گیری از تمهیدات فنی که به صورت فزاینده ای در حال رشد است، ارتباطی ویژه با اعضای خانواده، صرف نظر از سن و نقش آنها برقرار می کند. به عبارت دیگر، تلویزیون با تکیه بر مخاطب شناسی و انطباق محتوا و شکل پیام های خود با واقعیت های مخاطب شناختی، ارتباط بهینه ای را با طیف وسیع مخاطبان خود برقرار کرده است. با این حال، بسته به زمینه فرهنگی و منزلت اقتصادی ـ اجتماعی هر خانواده ای، در نقش های متفاوتی ظاهر می شود. نقش مراقب یا پرستار که وظیفه نگه داری از کودکان را بر عهده می گیرد، نقش معلم خصوصی، وسیله کمک آموزشی، نقش معلم اخلاق و…
اثرگذاری تلویزیون بر روابط عاطفی اعضای خانواده
عوامل گوناگونی موجب آسیب دیدن پیوند عاطفی خانواده می شوند و انسجام آن را به مخاطره می اندازند. یکی از عوامل اثرگذار بر گسستگی انسجام خانواده، گسترش رسانه های جمعی و استفاده افراطی از آنهاست. رسانه های جمعی به دلیل کارکرد متنوع خود و ایجاد تغییرات پیوسته، به تدریج، جای ارتباط بین فردی از نوع چهره به چهره را گرفته و توانسته اند فضای انفرادی را به جای فضای جمعی و اجتماعی خانواده حاکم کنند، به طوری که گسترش تکنیکی رسانه های مدرن الکترونیکی، ارتباط مستقیمی با فردگرایی و دوری از گروه را دارد.
در این مسیر، تعامل فرد با رسانه الکترونیکی و غیر احساسی شکل می گیرد و به دلیل برتری تکنولوژیکی و غلبه فنی ابزارهای رسانه ای، نوعی انفعال شخصیتی و فرهنگی در فرد ایجاد می شود. نتیجه این می شود که افراد خانواده به جای گفت وگوی صمیمی با یکدیگر، با تلویریون ـ به عنوان رسانه ای همگرا که ساختارها و کارکردهای دیگر رسانه ها را در خود تلفیق کرده است ـ ارتباط برقرار می کنند؛ ارتباطی که بار عاطفی و احساسی ندارد.
بدین ترتیب امروزه، به جای کانون گرم خانواده، اعضای خانواده هر شب گرداگرد اجاق سرد تلویزیون جمع می شوند. بسیاری از صاحب نظران اعتقاد دارند تلویزیون به کانون توجه خانواده تبدیل شده است و با پی ریزی روابط موازی در خانواده از تعامل سازنده و تجربه عواطف خانوادگی جلوگیری می کند.
این آسیب در دو نوع ارتباط، بیشتر خود را نشان می دهد: یکی، ارتباط بین فرزندان و والدین و دیگری، ارتباط بین زن و شوهر. نتایج پژوهش ها نشان می دهند که هر اندازه ارتباط میان فرزندان و والدین و همچنین ارتباط میان همسران کاهش یابد، فاصله عاطفی و هیجانی و همچنین فاصله شناختی و فهم بیناذهنی میان اعضای نظام خانواده بیشتر می شود. (نک: لیوینگستون[۱] ۲۰۰۷)
امروزه در بیشتر جوامع، خانواده و تلویزیون جدایی ناپذیرند. آمارهای رسمی نشان می دهند که میزان مشاهده تلویزیون در خانواده های ایرانی، چشم گیر و قابل ملاحظه است (نک: جمع بندی پیام گیران سیما در سال ۱۳۹۰ (در دست انتشار).[۲] این میزان می تواند سبب کاهش فضای گفت وگو میان اعضای خانواده شود. این روند به افزایش فردگرایی و کاهش جمع گرایی منجر خواهد شد که عامل مهمی در آسیب دیدن انسجام خانواده قلمداد می شود.
اثرگذاری تلویزیون بر الگوهای فرزندپروری
یکی از کارکردهای مهم خانواده، اجتماعی کردن کودکان است که در آن، کودک، مجموعه هنجارها و ویژگی های فرهنگی جامعه مرجع خانواده را درونی می کند. بدین ترتیب، این امر در حیات اجتماعی کودک مرحله مهمی محسوب می شود و در این روند مدرسه و رسانه های گروهی به ویژه تلویزیون، همکار و در عین حال رقیب های اساسی تلقی می شوند.
زندگی در جهان صنعتی، والدین را چنان در تنگنا قرار داده است که آنان، آگاه یا ناآگاه، وظایف آموزشی و تربیتی خود را به نهادهای رسمی و غیررسمی آموزشی از جمله رسانه ها سپرده اند. آنچه امروزه دغدغه والدین و صاحب نظران علوم اجتماعی و رفتاری است، نوع پیام ها و الگوهای ارائه شده در رسانه ها در حکم نهادهای اثرگذار و غیررسمی آموزش است. شکسته شدن مرزهای فرهنگی در انتقال پیام، فرآیند جامعه پذیری را از شکل متداول آن خارج کرده و گاه موجب بروز شکاف های فرهنگی بین نسل ها در جوامع شده است. (نک: رایت[۳] (۲۰۰۱) و الکایند[۴] (۲۰۰۷) به نقل از: گونزالز منا،[۵] ۲۰۰۹).
آنچه در جهان معاصر، فرآیند جامعه پذیری و شکل گیری رگه های شخصیتی کودکان را تحت تأثیر قرار داده، تحول شگرف رخ داده در شیوه ها و الگوهای تربیتی که به طور گسترده ای شیوه های فرزندپروری را دگرگون کرده است. این تحول بر نهادهای آموزشی نیز اثرگذاشته و محتوا و قالب آموزش و تربیت را متحول کرده است. تلویزیون نیز، به تبع این دگرگونی، روش ها و راه بردهای جدیدی برای برقراری ارتباط با مخاطبان خود به ویژه کودکان در پیش گرفته است و الگوهای برنامه سازی متأثر از این روند، تغییرات چشم گیری کرده اند. (ساروخانی، ۱۳۸۷و گونتر و مک آلیر ۱۳۸۰)
در جامعه ما، والدین هنوز دیدگاه های سنتی در تربیت کودکان را بر نظریه های جدید ترجیح می دهند. این مشکل شاید ناشی از ناهما هنگی در ارائه اطلاعات باشد. با این حال، پژوهش های متعددی که در گستره روان شناسی و جامعه شناسی انجام گرفته است، ناکارآمدی نسبی الگوهای سنتی فرزندپروری را تأیید و بر کارآمدی دیدگاه های مبتنی بر علوم تربیتی تأکید می کند. مهم ترین ویژگی دیدگاه های جدید این است که با تکیه بر پژوهش ها و نظریه های علمی به دست آمده اند و ضریب اطمینان بالایی دارند.
در دیدگاه سنتی به تفاوت کودکی و بزرگ سالی تنها از جنبه های کمّی توجه می شود. از این نظر، کودک، فرد بزرگ سالی است که صرفا اندام ها و مجموعه توانایی های او در اندازه های کوچک تر و کم تری است، بدون آنکه تفاوتی کیفی در توانایی ها و ظرفیت های کودکان و بزرگ سالان در نظر گرفته شود. بدیهی است این دیدگاه در گستره تعلیم و تربیت نیز راه بردهای تربیتی خود را بر کمیت استوار می کند، نه کیفیت. به عبارت دیگر، با توجه به اینکه بزرگ سالان قادر به پذیرش میزان معینی از مفاهیم و اصول هستند، در ارائه این مفاهیم و اصول به کودکان باید نسبت کوچک تری از آنچه بزرگ سالان درک می کنند، به کودک منتقل شود (فان ایورا[۶]، ۱۹۹۰).
در رویکردهای علمی، کودکان و مجموعه توانایی ها و ظرفیت های آنان تفاوتی کیفی و کمّی با بزرگ سالان دارند. امروزه، در پرتو پژوهش های انجام گرفته در گستره روان شناسی رشد، شناخت ما از کودکان به طور چشم گیری افزایش یافته و نظریه های برجسته و قوام یافته ای در تحول شناختی، عاطفی، جسمی و اجتماعی کودکان تدوین شده است.
دلالت ها و راه بردهای تربیتی این نظریه ها، همه ابعاد زندگی کودکان و روابط آنها را دربرمی گیرد. ویژگی ها و معیارهای رشد جسمانی، نوع و کیفیت رابطه آنها با محیط، آموزش آداب اجتماعی، مراحل و ضوابط زبان آموزی، ویژگی ها و عوامل اجتماعی شدن، مراحل، ویژگی ها و توانایی های شناختی، مراحل درک مفاهیم، بازی های کودکان، روابط با والدین و هم سالان، اوقات فراغت و موارد بسیار دیگری از جمله مقوله هایی هستند که پژوهشگران روان شناسی کودک بدان ها پرداخته و قوانین و هنجارهای سنین مختلف را استخراج کرده اند.
در نظریه های علمی جدید، ذهن کودک همچون لوح سفیدی تلقی نمی شود که هر چیزی را بتوان بر آن نوشت یا حک کرد، بلکه ذهن کودک، در برخورد با درون شدهای محیطی، به صورت فعال عمل می کند و این اطلاعات را با استفاده از ابزارهای خاص خود گزینش و تفسیر می کند.
تلویزیون، رسانه ای فراگیر و اثرگذار به شمار می آید. بنابراین، با توجه به کارکردهای آموزشی و تربیتی خود می تواند نه به عنوان رقیب، بلکه به عنوان نهادی یاریگر والدین باشد و به تبع آن، خانواده را به سوی به کارگیری دیدگاه های علمی هدایت کند. این موضوع با توجه به نکات زیر مهم تر جلوه می کند:
۱. برخی از الگوها و نظام های فرزندپروری، عموماً غیر علمی اند و اساس آنها را سلیقه های شخصی والدین تشکیل می دهد. باورهای غلط و گاه تعصب های خشک و بی پایه بر الگوهای فرزندپروری اثر می گذارند. در این نظام ها، ویژگی ها، و عموماً خود کودک نادیده گرفته شده است و هیچ روش و شیوه واحدی در فرآیند تربیت کودک در نظر گرفته نمی شود. این موضوع، علاوه بر آثار منفی اجتماعی که در حال و آینده ممکن است نشان دهد، به تکوین شخصیتی ناسالم در کودک کمک می کند.
۲. ناهماهنگی الگوهای تربیتی مورد تأیید نهادهای مسئول، مثل خانواده، مدرسه، گروه ها و نهادهای اجتماعی، رسانه ها و حتی پدر و مادر، گاه مجموعه متعارضی از مفاهیم و هنجارها را به کودک ارائه می دهد. این امر به خودی خود، پی آمدهای جبران ناپذیری در سازگاری اجتماعی و بهداشت روانی فرد دارد.
۳. گستره آگاهی ها و اطلاعات والدینی که متمایل به تربیت صحیح فرزندان خود هستند، بسیار محدود است. توصیه های تربیتی سنتی نیز که عموماً در تعالیم مذهبی و ادبیات حکیمانه ریشه دارند، به علت درخور تأویل بودنشان یا کمتر به کار گرفته شده یا به سوء تعبیر دچار گشته اند. نظر به سیالی فرآیند رشد در کودکان، توصیه های تربیتی باید با توجه به ویژگی های عقلی، عاطفی، اجتماعی و جسمی مرحله و سن خاصی از کودک به کار گرفته شوند. تعمیم راه بردی خاص به تمام دوره ها و سنین نارواست و ممکن است آثار منفی به بار آورد.
با توجه به موارد پیش گفته، پرسش مهم این است که آیا رسانه ها همواره آثار و پیامدهای مثبتی در این گستره بر جای می گذارند؟ پاسخ به این پرسش بسیار مشکل و گاه متناقض است. مبانی نظری رابطه رسانه، جامعه و خانواده، بر نقش مثبت رسانه ها تأکید دارد، اما در عمل، نتایج تحقیقات بی شمار در مورد بازنمایی خانواده، خشونت رسانه ای، ترویج مصرف گرایی، سکس و…، نقش منفی آنها را برجسته تر منعکس می کند.
با این حال، باید همواره بر این اصل پافشاری کرد که تلویزیون یکی از رسانه های مؤثر در تغییر نگرش است و نقش مؤثری در اصلاح دیدگاه والدین دارد. اثر متقاعدکنندگی پیام های تلویزیونی به روشنی تأیید شده است. اصولاً رسانه ها از طریق ارائه مسئله، موضوع های متعددی را در کانون توجه مخاطبان خود قرار می دهند و از این طریق، سبب مطرح شدن آن موضوع و کسب اعتبار اجتماعی برای آن می شوند. وقتی موضوعی از رسانه پرقدرتی چون تلویزیون پخش می شود، آن مسئله، پدیده ای اجتماعی تلقی می شود و نظر رسانه نیز در قالب قبول یا طرد آن پیام مطرح می شود. بنابراین، مخاطب دیگر نمی تواند بی اعتنا و منفعل باشد، بلکه باید نظر خود را با رسانه هماهنگ کند یا اینکه در برابر آن قرار گیرد. این چالش، انگیزه لازم برای جست وجوی اطلاعات بیش تر و دست یابی به تعادل را فراهم می کند و در نهایت، به تغییر نگرش می انجامد. بنابراین، ناگفته پیداست که تلویزیون می تواند در قالب برنامه های مختلف، نگرش های سنتی و غیرعلمی والدین را نسبت به راه بردهای تربیتی و الگوهای فرزندپروری را تغییر دهد (سیمپسون[۷]، ۱۹۹۷).
ارائه اطلاعات درست و علمی به والدین و کسانی که به نوعی با کودکان سروکار دارند، فواید چندگانه ای دارد که مهم ترین آنها عبارتند از:
الف) این اطلاعات، دامنه آگاهی های والدین از ویژگی ها و صفات دوره های مختلف رشد را افزایش می دهند و آنها را برمی انگیزند تا متناسب با خصوصیات هر مرحله از رشد، راه بردی ویژه در تربیت کودکان در پیش گیرند. این موضوع ضمن آنکه سلامت فرآیند تربیت کودک را تضمین می کند، از برخوردهای سلیقه ای با این مقوله و در پیش گرفتن روش آزمایش ـ خطا جلوگیری می کند.
ب) نگرش والدین نسبت به الگوهای تربیت و آموزش کودکان را اصلاح می کند. چنان که اشاره شد، نظریه های علمی تمام ابعاد زندگی کودک را دربرمی گیرند و عمل بر مبنای آنها سبب جلوگیری از بروز آثار منفی ناشی از تعصب ها و هنجارهای غلط و بی پایه در نظام سنتی تربیت می شود. این موضوع در مورد مربیان آموزشی نیز صادق است؛ چرا که آگاهی از ویژگی های کودکان و دلالت های آموزشی نظریه های رشد، روند آموزش را کارآمد می سازد و بهره وری نظام آموزشی را افزایش می دهد. به طور نمونه، دانستن این موضوع که کودکان در چه سنینی می توانند مفاهیمی مثل، مکان، حجم، عدد، وزن، خدا، مرگ، عدالت، دموکراسی و غیره را درک کنند، از بروز برخی سوءتفاهم ها و معضلات آموزشی جلوگیری می کند.
ج) ارائه پیشنهادها و راهبردهای تربیتی ـ آموزشی و برانگیختن والدین برای به کارگیری آنها، الگوهای آموزشی را غنا می بخشد و شکوفایی استعدادهای بالقوه کودکان را به دنبال خواهد داشت. خود این موضوع، بهداشت روانی کودکان و خانواده را گسترش می دهد و از بروز بسیاری از اختلالات رفتاری، ناهنجارهای اجتماعی و مشکلات تحصیلی و شغلی جلوگیری می کند. امکان دسترسی به اطلاعات درست سبب افزایش کفایت والدین و مربیان می شود و هم گام با دیگر نهادهای مسئول، توسعه اجتماعی و فرهنگی را تسهیل می کند.
باید این واقعیت را پذیرفت که کودکی، برهه ای حساس در زندگی است و کودک در تعامل با محیط آن را کشف می کند و نظام شخصیتی وی نیز متناسب با امکاناتی که محیط در اختیار او می گذارد، شکل می گیرد. بنابراین، وظیفه نهادهای هر جامعه این است که امکاناتی در خور برای رشد بهینه کودک فراهم آورند. در جامعه ما، تلویزیون، با توجه به زمینه و فراوانی مخاطبانش، یکی از مؤثرترین رسانه هاست، اما آنچه در این زمینه، مهم تلقی می شود، توجه کافی به عوامل مؤثر در پذیرش پیام است. پیام های معتبر وقتی به شکلی جذاب ارائه می شوند، پذیرفتی تر جلوه می کنند. غفلت از متغیر مهمی مثل جذابیت، کارآمدی رابطه مخاطب ـ رسانه را خدشه دار می کند.
ترسیم تصویری مخدوش از خانواده در تلویزیون
با آنکه سریال های خانوادگی بخش شایان توجهی از جدول های پخش برنامه های تلویزیونی در ایران را به خود اختصاص می دهند، تحقیقات بسیار اندکی در مورد آنها انجام گرفته است. و در بسیاری از این تحقیقات نیز تنها به توصیف میزان بیننده و دیگر شاخص های جمعیت شناختی اکتفا شده و تحلیل نظری جامعی درباره مفاهیم، الگوها و تصاویری که تلویزیون از خانواده ایرانی نمایش می دهد، صورت نگرفته است.
بررسی چگونگی ترسیم تصویر خانواده در تلویزیون با توجه به نقشها، مشکلات خانوادگی، نگرشها و افکار ارائه شده در فیلم ها (نک: اعزازی، ۱۳۷۳و ۱۳۷۹) نشان می دهد خانواده به نمایش درآمده هسته ای، با ویژگی های پدرسالارانه و تقسیم نقش های سنتی و جنسیتی همراه است. زنان در خانه و مردان در بیرون از خانه بودند و مسائل و مشکلات زنان نیز به چارچوب خانه، همسر و فرزندان و کلا به مسائلی دور از مسائل اجتماعی، محدود است.
با وج
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 