پاورپوینت کامل میزدگرد: رسانه و الگوی مطلوب خانواده ایرانی اسلامی (۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل میزدگرد: رسانه و الگوی مطلوب خانواده ایرانی اسلامی (۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل میزدگرد: رسانه و الگوی مطلوب خانواده ایرانی اسلامی (۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل میزدگرد: رسانه و الگوی مطلوب خانواده ایرانی اسلامی (۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

سلسله میزگردهای این فصل نامه در گفت وگو با اندیشمندان آشنا به مباحث رسانه و خانواده در پی گشودن افق های جدیدی از مباحث است که بر اساس آن ها برنامه سازان و برنامه ریزان رسانه ملی بتوانند با بهره برداری از ظرفیت های رسانه در حل مسائل و مشکلات امروزی خانواده ها گام بردارند و زمینه ارتقا و بالندگی نهاد مهم خانواده را فراهم آورند.

به این منظور، در میزگرد شماره قبل نشریه، رسانه و الگوی مطلوب ایرانی – اسلامی، مورد بحث قرار گرفت، اما به دلیل گستردگی و عمق مباحث، ادامه بحث به این شماره موکول شد. در نتیجه، این میزگرد در موضوع یاد شده با حضور حجت الاسلام دکتر آذربایجانی، استاد حوزه و دانشگاه؛ دکتر محمدتقی کرمی استاد دانشگاه و پژوهشگر مسائل زنان و خانواده و سردبیر نشریه برگزار شده است که حاصل آن تقدیم خوانندگان ارجمند می شود.

آقای پویا: بسم الله الرحمن الرحیم. در این میزگرد، بحث از خانواده مطلوب ایرانی – اسلامی در رسانه است. قبلاً عرض کرده ام که دشواری این عرصه از جهت میان رشته ای، و انضمامی بودن آن است. انضمامی از آن جهت که در این بحث، از سویی مباحث تربیتی، فرهنگی، دینی و مدیریتی و از سوی دیگر، بحث های رسانه ای که بیشتر به جنبه کارکردی آن مربوط است، مطرح می شود. در میزگرد شماره یک خدمت دو صاحب نظر بزرگوار از حوزه و دانشگاه بودیم و این میزگرد هم همین طور است. در آن بحث چون مسائل مقدماتی و جانبی مطرح شد، نتوانستیم کاملاً به این موضوع بپردازیم. اگر اجازه بدهید، بحث را با تذکر این نکته آغاز کنیم که حاصل این بحث ها باید از جنبه راهبردی یا کاربردی برای رسانه ملی، مفید و قابل استفاده باشد. چه بسا درباره این موضوع، مسائل زیادی باشد که می توان از آن ها بحث کرد، اما ملاحظه بفرمایید که به کاربردی بودن مباحث در رسانه توجه کافی بشود تا ان شاءالله بحث مفیدی شکل بگیرد.

اولین سؤال این است که امروزه مؤلفه های خانواده مطلوبی که از تلویزیون باید نمایش داده و ترویج شود، چیست؟ ترویج به برنامه های نمایشی مانند سریال ها و فیلم ها اختصاص ندارد. سخنرانی، میزگرد و حتی یک برنامه مناسبتی مثل روز زن نیز، همه مورد نظر است. یعنی ویژگی های برنامه های مرتبط با خانواده مستقیم یا غیر مستقیم چیست؟ از سویی در این گفت و گوها به موضوع فعالیت های رسانه های رقیب و فعالیت های دیگر نهادهای کشور در قبال خانواده نیز باید توجه شود. خصوصاً اینکه رسانه به موضوع خانواده به نحو جامع و فراگیر می پردازد، نه در حد محدود مانند کاری که در یک سخنرانی، منبر یا در جلسات علمی انجام می شود.

آقای آذربایجانی: باعث خوشبختی و توفیق هست و برای شما که این ماموریت مهم را دنبال می کنید، آرزوی موفقیت داریم. دو نکته را به عنوان مقدمه عرض می کنم که بحث شروع بشود.

در بررسی الگوی خانواده مطلوب وقتی به ادبیات روان شناسی مراجعه می کنیم، در تجزیه و تحلیل موضوع، دو کمک بزرگ در مسئله شناسی این موضوع به ما می کند. البته شکی نداریم که ما معیارها و هنجارها را در مرحله نهایی باید از متن اسلام بگیریم و به این مساله توجه داریم، ولی روان شناسی در اینکه مساله چه می گوید و چه مؤلفه هایی دارد، به ما در تحلیل و تبیین موضوع کمک می کند.

تقریباً ۶۰ سال از طرح ادبیات روان شناسی که آدلر در این موضوع مطرح کرده است، می گذرد، با این حال در سال های اخیر دوباره مطرح شده است. اگر این بحث را دنبال کنید، می بینید افراد متعددی بحث را به صورت جدی پیگیری می کنند. نتیجه حرف او این است که سبک و الگوی زندگی دارای سه بخش است. یک سری ریشه هاست که از طریق تنه یا بدنه به شاخه ها می رسد. آدلر ریشه ها را در سه چهار قسمت مشخص کرده است که عمدتاً باورها، اعتقادها و نگرش ها در قمست های ریشه قرار دارد و بدنه آن، تیپ شخصیتی فرد است. آن گاه شاخه ها به نوع اشتغال، ازدواج، طرز لباس پوشیدن، تحصیلات و بحث های مختلفی برمی گردد.

اولین نکته ای که می خواهم روی آن تاکید کنم، این است که وقتی می گوییم الگوی مطلوب خانواده، قبل از اینکه دنبال مطلوب بودن باشیم، در واقع، می خواهیم سبک زندگی مطلوب را مشخص کنیم. چون سبک زندگی را می خواهیم مشخص کنیم.

باید عناصر سبک زندگی را که ممکن است ده تا ۱۵ عنصر در سه بخش ریشه ها، تنه ها و شاخه ها باشد، در نظر بگیریم و در مورد هریک از اینها جداگانه بحث و بررسی و تصمیم گیری کنیم تا ببینیم خانواده مطلوب چیست. مثلا فرض کنید درباره اشتغال می توانیم بحثهای مختلفی داشته باشیم یا درباره تغذیه، پوشش، معاشرت زن و شوهر با هم یا با بچه ها یا آداب مذهبی مانند نماز خواندن. اگر ما در مدلی به نام سبک زندگی این ها را طراحی کنیم، کار ما را از این جهت که بحث را جزئی تر می کند و طبقه بندی کرده ایم، آسان تر می کند.

این بحث اول است که اگر خواستید، به بررسی آن می پردازیم. بحث دوم، مطلوب بودن است. وقتی می گوییم مطلوب، روانشناسی می تواند در این جهت به ما کمک کند. در روانشناسی کمال، حدود هشت نظریه داریم راجع به اینکه انسان کامل چه کسی است، مثل مزلو، راجرز، ملز، اریک فروم و ویکتور فرانکل. وقتی بررسی می کنیم، می بینیم آنها نمی خواهند انسان کامل را به آن بیانی بشناسانند که در ادبیات عرفانی یا اسلامی و دینی ما هست بلکه مقصودشان به طور مثال همان چیزی است که مزلو تعبیر می کند به انسان سالم؛ یعنی کسی که نا بهنجاری نداشته باشد. پس مقداری بالاتر از نابهنجاری انسانی را بیمار می داند که در زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی اش اختلال وجود دارد.

در این جا مطلوب بودن به این است که به تعبیر مزلو، علاوه بر اینکه نابهنجار نیست به سمت فرانیازها هم حرکت کند، خودشکوفا باشد و آدمی باشد که دنبال تحقق استعدادهای خودش است در هر رشته ای که هست. یعنی خانواده مطلوب که می گوییم، مشابه با انسان مطلوب است که روانشناسان می گویند، نه انسان کاملی که ما در ادبیات عرفانی اسلامی داریم که امثال محیی الدین ابن عربی و دیگران می گویند. کتابهایی هم در این زمینه نوشته شده است که ما نقطه غایت القصوی و آرمانی را در نظر بگیریم. قطعاً از آن چشم انداز می توانیم الگو بگیریم و باید این کار را کنیم. آن هنجارهای ارزشی خودمان را حتما از آنجا می گیریم، ولی می خواهیم سطح را در نظر بگیریم. یک وقت سقف را در نظر می گیریم، یا اینکه نه، پایین تر از آن را در نظر می گیریم که برای اکثریت انسانها قابل دسترس است. این هم یک بحث است که به نظر می آید، باید روشن شود.

آقای پویا: منظور شما این است که درباره انسان یا خانواده مطلوب، حداقل انتظار را باید در نظر گرفت؟

آقای آذربایجانی: یک حدّ متوسّط، ممکن است کف یا حداقل انتظار هم نباشد، ولی سقف هم نیست. سعی می کنیم خانواده را به نهایتی که انسان ها به صورت فردی می توانند برسند، هدایت کنیم و حتی جامعه را در سه لایه فردی، خانوادگی و اجتماعی به آن سمت هدایت کنیم. بنابراین، باید مطلوب را برای خودمان روشن کنیم و به تفاهم برسیم که بتوانیم روی آن صحبت کنیم. نمی خواهیم بگوییم نابهنجار نباشد که آن سطح خیلی پایین است. شاید همان می شود که کف انتظار ماست و این یک حداقلی است.

مثلا در روابط خانواده، خدای نکرده انحرافات وجود دارد. این یک خانواده نابهنجار است. باید از این بالا بیاییم، اما آن نقطه اوج که ما در یک خانواده مثلا امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حضرت زهرا علیها السلام می بینیم، آن را می گوییم خانواده کامل. فعلا نمی خواهیم از آن نقطه اوج صحبت کنیم. یک حد وسطی را می گیریم که طیفش می تواند از این حد وسط باشد تا آن نقطه اوج. در این طیف صحبت می کنیم و آن را انسان مطلوب یا خانواده مطلوب می گوییم.

پس اگر بخواهیم واژگان بحث یعنی خانواده مطلوب ایرانی – اسلامی را روشن کنیم، با این تحلیل بهتر می توانیم صحبت کنیم که مقصود از الگوی خانواده این است که ما سبک زندگی را در سه لایه ریشه، بدنه و شاخه در مؤلفه های آن که حدود ۱۵ – ۱۶ مؤلفه دارد، مشخص کنیم.

وقتی می گوییم ایرانی – اسلامی، بحث اسلامی اش این است که ما بتوانیم هنجارهای خودمان را که به عنوان الگو می خواهیم مشخص کنیم، به اسلام مستند کنیم یا این را از شیوه اهل بیت پیدا کنیم یا در آیات و روایات به صورت روشمند پیدا کنیم. وقتی می گوییم ایرانی، می توانیم جنبه های فرهنگ ایرانی را هم در نظر بگیریم که این ملاحظه می تواند بحث را تعدیل کند، ولی به هر حال، از حد اقل های اسلامی نباید عدول کنیم. ممکن است حد اکثر ها را در نظر نگیریم، ولی حد اقلهای اسلامی را که خط قرمز هست و ما تحت عنوان واجب و حرام می گوییم، باید ملاحظه کنیم. تا اینجای بحث به تحریر محل نزاع و مفهوم شناسی پرداختیم.

آقای پویا: آقای دکتر کرمی شما نیز نظرتان را در این خصوص بفرمایید.

آقای کرمی: تشکر می کنم از آقای دکتر پویا که هم جلسه گفت وگو را تدارک دیدند و هم تجدید دیدار ما با آقای دکتر آذربایجانی فراهم شد. من هم نکاتی را برای شروع بحث عرض می کنم. وقتی ما بحث الگوی مطلوب خانواده ایرانی – اسلامی را در صدا و سیما مطرح می کنیم، یک وقت بحث نمایش است و یک وقت بحث ترویج است.

بین این دو باید تفاوت قائل شد؛ یعنی گاهی شما باید خانواده ای را در سریالها به عنوان خانواده نشان بدهید که چون آسیب دارد، قطعا آنجا نمی توان الگوی مطلوب را نشان داد. باید الگوی آسیب دیده یا در معرض آسیب را نشان داد، اما وقتی بحث الگوی مطلوب مطرح شود، در آنجایی است که ما می خواهیم آن را ترویج کنیم یا به تعبیر مطالعات فرهنگی، قرائتِ مرجحِ مطلوب را ارائه کنیم. در اینجا می خواهیم بگوییم که این الگو خوب است یا بد. در کنار بدی که نشان می دهیم، آن قبح دیده می شود. پس بحث از ترویج الگوی مطلوب خانواده ایرانی – اسلامی است.

نکته دومی که مطرح می شود، این است که الگو یعنی چه؟ اینکه گاهی بحثهای ما به جایی نمی رسد، شاید به مبانی برگردد. الگو به این معناست که یک قله ای است که همه باید به آن برسند یا یک هسته مرکزی هست که در اطراف آن، تکثرهایی باید وجود داشته باشد. این مساله از مسائلی است که جای آن در طراحی برنامه های فرهنگی در نظام ما خالی است.

ثمره این بحث کجا مشخص می شود؟ وقتی ما می گوییم الگو، منظور این است که به منزله قله باشد یا به منزله یک هسته معنایی که مصادیق از آن برخوردارند. معمولا ما در نظام خودمان، به ویژه در برنامه های فرهنگی دولتی، نظام تکثر را به رسمیت نمی شناسیم. یعنی گاهی الگویی را که ارائه می کنیم، به مخاطب این طور القا می کنیم که اگر از این الگو تخطی شود، شما از معیار یا هنجار به هر معنایی از آن میزان تعیین شده، فاصله دارید. معمولا چنین الگوهایی به دلیل اینکه انعطاف ندارند، عملا هم کار به جایی نمی برند. پس اگر ما از الگو بحث می کنیم، باید به این تفاوت که آیا الگو به معنای قله است، حتی قله طیفی که باز به نظر من با تکثر مشکل دارد، توجه داشته باشیم.

نکته بعد اینکه الگو برای چیست؟ این مساله وجود دارد که وقتی می گوییم من یک الگویی را برای شما طراحی می کنم، این الگو یا وجود ندارد که می خواهم آن را به وجود بیاورم یا وجود دارد. وقتی الگو طراحی می کنم یا از بین خانواده های موجود، یکی را بررسی می کنم و می خواهم شما ببینید یا اصلاً وجود ندارد که می خواهم نشان بدهم چه اتفاقی باید بیفتد که وقتی ما این الگو را ارائه می کنیم، این الگو بتواند جامعه پذیری داشته باشد؛ یعنی دیگران هم بتوانند از این الگو تقلید کنند.

ما تصویری که عمدتا از خانواده در ذهن داریم، این است که خانواده، مجموعه ایزوله ای است که حالا اگر ناکارآمدی دارد، این ناکارآمدی از درونش است یا از رفتارهایش است یا به تعبیر بعضی ممکن است از سبک معیشت و زندگی اش باشد. اگر فرض کنیم خانواده در پیوند با نهادهای دیگر و حوزه های دیگر یا واقعیتهای اجتماعی دیگر پیوند می خورد، وقتی از الگوی اجتماعی صحبت می کنیم، الگوی مطلوب خانواده یعنی در واقع، جامعه مطلوب چگونه باید باشد که خانواده در بافت آن ارائه می شود. می پذیرم که بعضی وقتها ما باید سطح تحلیلمان را انضمامی کنیم تا مساله را ببینیم؛ یعنی کسی که برای خانواده برنامه می سازد، باید متوجه باشد که برنامه خانواده می سازد، اما این امر نباید فاصله بیندازد و توجه نکنیم به این که خانواده الگوی من وقتی است که می توانم رفتار اجتماعی مطلوبی داشته باشم؛ زیرا خانواده در شبکه ای از موقعیتها و روابط مطلوب قرار می گیرد.

پس در واقع، خانواده مطلوب در جامعه مطلوب اتفاق می افتد. حالا وقتی می گوییم الگوی مطلوب خانواده در جامعه مطلوب اتفاق می افتد، یکی از اجزای این شبکه، خود دولت است؛ یعنی دولت باید چگونه نقش ایفا کند که خانواده مطلوب باشد؟ نهادهای دیگر باید چگونه نقش ایفا کنند تا خانواده مطلوب باشد؟ در واقع، سؤال اصلی این است که خانواده مطلوب در چه شرایط مطلوبی شکل می گیرد. اگر توانستم در بعد تجویزی، نه در بعد توصیفی، با ملاحظه این عوامل تاثیر گذار بر خانواده اعلام نظر کنم، درست است. چرا که امروزه خانواده مطلوب شما با خانواده مطلوب هزار و چهارصد سال پیش در شبکه روابط متفاوتی قرار دارد. یعنی الآن رسانه داخل در زندگی شماست. الآن نهادها در اتاق خلوت شما رژه می روند و در حیاط خلوت خانه شما مانور می دهند. در واقع، نمی توان الگوی مطلوب خانواده ایرانی را بدون آن شبکه روابط بررسی کرد.

بحث آخر راجع به این است که چرا وقتی می گوییم الگوی مطلوب خانواده ایرانی – اسلامی، بحث دشوار می شود؟ ببینید معمولا ما نتوانستیم پارادوکس ایرانی – اسلامی را حل کنیم؛ زیرا تصویر درستی نداریم از اینکه ایرانی چیست و اسلامی چیست. این که تفسیر درستی نداریم، بخشی این به دلیل است که یا ایرانیت را مهم نمی دانیم یا با اسلامیت تعارف می کنیم. ما که در قم هستیم، وقتی می گوییم خانواده مطلوب ایرانی – اسلامی و خانواده مطلوب اسلامی، فوری الگوهایی که به ذهنمان می رسد، به حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا علیها السلام اشاره می کنیم که الگوی مطلوب است. پس ایرانی اش چه می شود؟

این احتیاج دارد به این که ما سراغ مطالعات تطبیقی در بحث خانواده برویم که بتوانیم طراحی الگو کنیم. باید دید بین خانواده ایرانی و عراقی یا بین خانواده ایرانی و افغانی چه تفاوتهایی وجود دارد که ما در الگوی مطلوب خانواده ایرانی اسلامی به این بحث ها توجه داشته باشیم. مساله اینجاست که وقتی این امر را توسعه دادیم، بلافاصله این سؤال پیش می آید که اصول تجویزی این الگو را از کجا بیاوریم؟

چه کسی می تواند به ما بگوید که الگوی مطلوب خانواده ایرانی – اسلامی، از منظر اسلامی این هاست و از منظر ایرانی اینهاست. این اصول تجویزی یعنی بایدها را از کجا بیاوریم و چه مکانیز می باید بر این بایدها حاکم باشد؟ با اینکه فکر می کنیم درباره این بایدها خیلی تفاهم وجود دارد و بایدهای تجویزی مان در باب خانواده از منظر اسلامی – ایرانی، روشن است، اگر بحث کنیم اختلاف نظرهای جدی بروز می کند. به یک معنا، مبانی نظری الگوی مطلوب خانواده ایرانی تنقیح نشده است. پس گام اول این است که مبانی نظری الگو باید تنقیح شود. یعنی ما دنبال تکثر یا به اصطلاح انعطاف هستیم یا نیستیم؟ ایرانی بودن مهم است یا نه؟ منابعمان چیست؟ باید اینها را نقد کنیم. بعد برویم سراغ اینکه الگوی مطلوب خانواده ایرانی اسلامی چیست. البته این بحثها برای نشریه شما بسیار انتزاعی است و انتظار این است که شما وارد بحث های انضمامی و عملی بشوید.

آقای پویا: اینکه می فرمایید خانواده ایرانی و مثلاً با خانواده افغانی، پاکستانی یا لبنانی تنظیر می کنید، تصور اولیه ام این است که این کشورها را به این جهت مطرح می کنید که کشورهای اسلامی هستند، اما تاریخ و آداب و سنن ما به رغم وجود وجوه مشترک دینی با اینها تمایزاتی هم دارد. منتها این دو گونه معنا می شود که در بحث ما خیلی اهمیت دارد. یک فرض این است که این تفاوت بین ما و این کشورهایی که اشاره شد به جهت این است که ما شیعه هستیم، آنها هم شیعه هستند، اما در آداب ما در شیعه بودن تفاوت وجود دارد.

یک نمونه هایی هم هست مانند اینکه بگوییم آنجا حجاب خانم ها از رنگ متنوع تری برخوردار است. یک فرض دیگر این است که بگوییم این بحث به شیعه بودن ما ربطی ندارد. ممکن است با اروپا هم مقایسه کنیم به جهت اینکه بحث سرزمینی، تاریخی و قومی مطرح است. اگر اجازه بدهید اول آقای دکتر آذربایجانی نظرشان را مطرح بفرمایند.

آقای آذربایجانی: در اینجا چند نکته محل بحث است. از بحث ایرانی اسلامی شروع می کنم. البته من هم با حل کردن سریع و ساده انگارانه مساله موافق نیستم. وقتی هم مفهوم شناسی بحث را مطرح کردیم، بیشتر برای این بود که اصل بحث روشن شود و شما در یک شماره از نشریه بتوانید به همین مساله بپردازید و ابعاد قضیه را به بحث بگذارید. به نظر من، نظر آقای دکترکرمی درست است که مبانی نظری این بحث تنقیح نشده است.

بعضی از آن ها ممکن است که با نشست حل شود و بعضی از آن ممکن است که به پژوهش نظری نیاز داشته باشد یا بعضی از آن به پژوهش میدانی نیاز داشته باشد. اگر می خواهیم اطلاق پژوهش درست باشد، باید در اینجا دنبال حل مساله باشیم، نه دنبال جواب گرفتن سریع. در اینجا چند فرض مطرح است.

یک فرض این است که ما الگوی ایرانی اسلامی را به یک نسبت مساوی یا مثلا ۴۰ – ۶۰ بگیریم و با هم توافق کنیم و بگوییم بخشی هنجارها را از اینجا بگیریم و بخشی دیگر از هنجارها را از آنجا بگیریم. این یک معنا هست که این را من نمی پسندم و به نظرم این حرف درست نیست، به دلیل اینکه تعارضهایی قابل پیش بینی است که موجب می شود به نتیجه نرسیم. این را نمی توانیم بپذیریم.

یک معنای دیگر این است که ما به طور کلی از یکی از اینها هنجارها را بگیریم مثلا از اسلام، منتهی رنگ و لعابی به آن بدهیم؛ یعنی صورت ظاهری به آن بدهیم و آرایشش کنیم یا صبغه و رنگی به آن بزنیم؛ یعنی یکی را به صورت عمقی و دیگری را به صورت روبنایی ترسیم کنیم. من با این فرض موافق نیستم.

معنای سومی که به نظر می آید قابل دفاع بیشتر است، این است که ما اسلامی و ایرانی را تحلیل کنیم. اسلام ناظر به یک مکتب وحیانی است که آمده است باورها و ارزشها و افعال ما را مشخص کند و می خواهد هنجارها را برای ما در این قسمت روشن بکند و بدون تردید دارد به این سمت می رود. پس تا آنجا که به باورها و ارزش ها و الگوی زندگی ما ربط دارد، معتقدم این الگو ها و ارزش ها را ما باید از اسلام بگیریم به عنوان مکتب رهایی بخشی که پذیرفته ایم.

اینجا ایرانی در حقیقت به عنوان محل جغرافیایی زندگی ما هست که تا حدی در هویت ملی و فرهنگی ما هم دخل دارد. یعنی در سوابق تاریخ ما تا الآن آن آداب و رسومی که هست، دخل دارد. به همین دلیل، می گویم نه فقط در ظواهر که رنگ است، بلکه در هر سه بخش لایه ای، هویت نقش دارد. وقتی هرم هویت را در نظر بگیریم، آن را به سه بخش تقسیم می کنند. باورها که لایه اول است. ارزشها که لایه دوم است و الگوی رفتاری که لایه سوم است. الگوی رفتار را از ارزشها می گیریم و ارزشها را از باورها می گیریم. در هر سه قسمت، می توانیم اقتضائات فرهنگی خودمان را در نظر بگیریم و آنها را ملاحظه کنیم. البته تا آنجایی که به آن مرزها و در حقیقت، خط قرمزها لطمه ای نخورد.

آقای پویا: این مطلب درست است، اما از نظر جناب عالی حوزه رفتار از باورها و ارزش ها جدا است تا تفاوت های فرهنگی فقط در رفتارها بروز کند یا تفاوت های فرهنگی را در دو حوز عقاید و ارزش ها هم تجویز می کنید؟

آقای آذربایجانی: الگوهای رفتاری خواه ناخواه حتی برای کسی که می گوید هیچ باوری را قبول ندارم، از ارزشهای او ناشی می شود. ارزشها مبتنی بر باورهاست. پس الگوی رفتاری مان نمی تواند از باورها و ارزشها جدا باشد. این یک جهت است. جهت دیگر این است که این الگوی رفتاری می تواند خود را در طیفی نشان بدهد.

مثلا فرض بکنید حجاب را بر اساس باورهای توحیدی پذیرفتیم که معتقدیم خداوند در این زمینه برای ما تعیین تکلیف کرده است. این به الگوی رفتاری می رسد و این الگوی رفتاری از ارزشها و باورها ناشی شده است، اما این در طیفی هست که می تواند مدل آن حجاب، مدلی باشد که در لبنان یا در مالزی رایج است یا طبق سبک ایرانی باشد؛ یعنی این را یک طیف در سبک ایرانی قائل باشیم.

آقای پویا: منبع تجویز در این موارد چیست و تا کجا امتداد می یابد؟ شاید در مقام باورها و ارزش ها بتوان تکلیف کار را با دستورات تجویزی اسلام روشن کرد، اما در بخش رفتار چه می شود؟

آقای آذربایجانی: در اینجا خود من هم هنوز مشکل دارم به ویژه این که ما کل هویت را یعنی باورها و ارزشها مان را هم وارد این داستان می کنیم، مشکل ما بسیار بیشتر می شود و بسیار سخت تر خواهد بود؛ چون منبع تجویز نداریم. درباره هویت ایرانی، چیزی که داریم، توصیف ها هست که در زمان های مختلفی به صورت تحولی از زمان هخامنشی و قبل از آن مادها تا کنون تحولاتی شروع شده و ادامه یافته است. با دقت که بررسی کنیم، تنها می توانیم این تحولات اجتماعی را مثلا در لباسها و پوشش ضبط کنیم. آن وقت، تکثراتی که در خود اقوام هست، باید از نظر نژادی، زبانی، محلی و قومی لحاظ بشود خود اینها که باز مشکل را اضافه می کند.

آقای پویا: به این ترتیب، تصور نمی کنید فرض سوم مورد نظر شما که آن را پذیرفتید، کار را در عمل دشوار می کند و مسیر هموار و قابل اتکایی نیست و راه را دور می کند؟

آقای آذربایجانی: چرا دور می کند؟ آیا راه دیگری غیر این هست؟

آقای پویا: وقتی وارد حوزه فرهنگ عمومی می شویم، فرهنگ عمومی هم برگرفته از گذشته است و هم آن چیزی است که مردم در حال حاضر با آن زندگی می کنند. شاید اگر برای مثال به

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.