پاورپوینت کامل میزگرد بازنمایی کارکردهای خانواده مطلوب در رسانه: تحکیم خانواده ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل میزگرد بازنمایی کارکردهای خانواده مطلوب در رسانه: تحکیم خانواده ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل میزگرد بازنمایی کارکردهای خانواده مطلوب در رسانه: تحکیم خانواده ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل میزگرد بازنمایی کارکردهای خانواده مطلوب در رسانه: تحکیم خانواده ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

هدف اصلی از تشکیل خانواده، بقای نسل، تشکیل جامعه سالم و تأمین سلامت روانی افراد است. این نهاد وقتی می تواند کارکردهای مهم خود را به خوبی انجام دهد که از سامان، استحکام و ثبات بالایی برخوردار باشد. خانواده نابه سامان، سُست بنیان و ناپایدار، هرگز نمی تواند نقش های مورد انتظار را به خوبی ایفا کند.

با توجه به تعامل و وابستگی دو نهاد رسانه و خانواده، می‎توان گفت امروزه رسانه ها نقش مؤثری در ایجاد، افزایش یا کاهش ثبات خانواده دارند. آگاهی از عوامل مؤثر بر تحکیم خانواده که مخاطبان اصلی رسانه های جمعی هستند، رسانه را در تبیین و ترویج خانواده سالم برای نیل به جامعه ای مطلوب و اعضایی برخوردار از سلامت روانی یاری می‎کند.

در این نشست که با حضور اساتید محترم، آقایان حجت الاسلام دکتر حسین بستان و دکتر وحید شالچی و سردبیر نشریه برگزار شده، عوامل و مسائل مربوط به ثبات و استحکام خانواده و بایسته های بازنمایی آن در رسانه مورد بحث قرار گرفته است.

آقای پویا: بسم الله الرحمن الرحیم. از حضور اساتید ارجمند در این گفت وگو تشکر می کنم. اگر اجازه بدهید من بحث را با یک مقدمه کوتاه آغاز می کنم. تصور اولیه این است که در بحث بی ثباتی و تزلزل یا نابسامانی و اختلال های خانواده، راهکارهای مبنایی و اصولی اسلام و علوم جدید، مثل جامعه شناسی و روان شناسی برای تحکیم خانواده کم و بیش مطرح و به اندازه ضرورت بحث شده است، آن گونه که می توانیم بفهمیم مبانی و راهکارهای اصولی دینی و علمی حفظ تحکیم خانواده چیست.

آنچه به نظر می رسد باید بیشتر درباره آن بحث کنیم و با مشکلات کنونی خانواده ارتباط دارد، این است که در شرایط امروز و موقعیت کنونی خانواده و مشکلات و اختلال هایی که در زمانه ما این نهاد دچار آن شده است، آن اصول و راهکارها را چگونه باید پیاده کنیم. در نتیجه، مسئله اصلی امروز ما که ضرورت دارد اهل نظر و محققان به آن فکر کنند، پاسخ به این سؤال است.

امروزه خانواده دچار مسائلی است که تا چند دهه قبل که خود ما شاهد بوده ایم، این مشکلات وجود نداشته است. با وجود سرعت تحولات مختلف، احتمال می رود ده یا بیست سال دیگر نیز مسائل دیگری اتفاق بیفتد.

اینکه مسائل پیش آمده که بنیان و تحکیم خانواده را تهدید کرده است، از کجا ناشی شده، بحث مهم و جداگانه ای است که ما نمی خواهیم زیاد به آن بپردازیم. به هر حال پیشرفت های فناوری، تحولات جهانی، معاشرت ها و ارتباط های آسان در داخل و خارج مرزها و گسترش ارتباطات و رسانه های جمعی، تغییر و تحولات در نمادها، مدها و رفتارها را به دنبال داشته است.

در این گفت و گو به چنین مسائلی که عامل تحولات سریع در حوزه خانواده و بروز برخی مشکلات است توجه می شود، ولی ما نمی خواهیم به طور مستقل به آنها بپردازیم، مگر جایی که به مباحث ما مرتبط باشد. از طرفی، ضرورت دارد به مسائل و شرایطی که نشان از تزلزل خانواده است، مانند درصد بالای آمار طلاق نیز توجه شود.

در موقعیت امروز، بیشترین دغدغه ما این است که چه باید کرد. در مرتبه نخست، خود خانواده ها باید چه کنند و دیگر اینکه رسانه ها و به ویژه صدا و سیمای جمهوری اسلامی که امین بسیاری از خانواده های ایرانی است، در آگاهی بخشی و تقویت بنیه فکری و دادن راهکارهای عملی به خانواده ها و محافظت و مراقبت از حریم خانواده که از وظایف مهم رسانه در زمینه آموزش و ارشاد جامعه است، چه کار باید بکند. بنابراین، اگر صلاح می دانید فهرست گونه به راهکارها اشاره و بکوشیم درباره چگونگی تطبیق آنها با وضعیت امروز، گفت‎وگو کنیم.

آقای بستان: من می خواهم ابتدا رابطه بین اصول و راهکارهای کلی و وضعیت و مشکلات کنونی را کمی توضیح بدهم. آیا بین اینها واسطه ای هست یا نه؟ ما یک سلسله اصول کلی داریم که تقریباً مشخص است؛ پس در آن خیلی بحث نکنیم و نظر به اوضاع کنونی باشد تا ببینیم که الان باید چه کنیم.

به نظر می رسد لازم است دائماً یک رفت و برگشت مستمری به اصول کلی داشته باشیم؛ زیرا مشکل اصلی، همان عدم تطبیق و پیاده نشدن اصول کلی است. بنابراین، اگر ما بخواهیم به راهکار درستی برسیم، کار اصلی این است که یک آسیب شناسی درستی صورت بگیرد تا معلوم شود این اصول کلی که دین بیان کرده و علوم جامعه شناسی و روان شناسی مطرح کرده اند، چه اندازه در جامعه اجرا شده و ای بسا پیاده نشده؛ چون بد فهمیده شده است. اگر بخواهیم راهکار درستی بدهیم، آسیب شناسی ضروری است.

آقای پویا: درست است. یکی از مشکلات، پیاده نشدن آن اصول است، ولی باید دید چرا پیاده نشده است.

آقای بستان: بله، خیلی وقت ها ممکن است تلقی نادرستی وجود داشته باشد؛ چون این اصول کلی است و ای بسا بد فهمیده شود. به این ترتیب، ما یک سلسله اصول کلی داریم که اسلام آنها را گفته، ولی پیاده شدن آنها مطلب دیگری است. گاهی ممکن است یک اصل دینی وقتی در مقام عمل می آید، برداشت ها با آن اصول کلی که دین معرفی کرده، انطباق نداشته باشد. این موضوع، نشان می دهد ما دوباره باید اصول را بازخوانی کنیم و راهکارهای بهتر و دقیق تری بدهیم.

آقای پویا: طبیعی است که پاسخ گویی به مسائل باید بر مبنای راهکارها و اصول بنیادی صورت گیرد، ولی آنچه در جریان بررسی راهکارهای مبتنی بر اصول، نباید از آن غفلت شود، توجه به مشکلات و شرایط روز است.

آقای بستان: بله، اگر بخواهیم نگاه دینی به مسئله تحکیم خانواده داشته باشیم و ابتدا آن را در چارچوب کلی مطرح کنیم، آنچه از آیات و روایات به دست می آید، در موضوعات مختلف است که دسته بندی و اولویت گذاری شده نیست؛ زیرا روایات را ائمه در زمان ها و شرایط مختلف بیان کرده اند. بنابراین، ما باید آنها را تحلیل و اولویت گذاری کنیم.

در یک دسته بندی اولیه می بینیم مؤلفه هایی که در ثبات و تحکیم خانواده یا متقابلاً بی ثباتی خانواده می تواند نقش داشته باشد، به عوامل «فردی»، «خانوادگی» و «اجتماعی» قابل تقسیم است. بخش مهم این مؤلفه ها، در آیات و روایات، متوجه جنبه های فردی است؛ یعنی ویژگی هایی که در خود افراد و اعضای خانواده و به طور خاص همسران باید باشد تا خانواده ثبات پیدا کند.

در بخش ویژگی های فردی اگر جزئی تر نگاه کنیم، «ایمان و باورهای دینی» اولویت می یابد؛ یعنی در بین ویژگی های فردی، قسمتی که برجسته است، این ویژگی «باور و ایمان» افراد است که در ثبات و استحکام خانواده خیلی مؤثر است. ایمان بسیار مهم است و به طرق مختلف می توانیم اثرگذاری آن را تبیین کنیم.

یکی از پی آمدهای ایمان «معنابخشی به زندگی» است که روحیه رضایت فرد از زندگی نیز از این طریق حاصل می شود؛ یعنی افرادی که ایمان دینی قوی تری دارند، معمولاً رضایت مندی بیشتری از زندگی پیدا می کنند که مکانیزمش قابل توضیح است. در عین حال، یکی از مؤلفه های اصلی زندگی خوب، رضایت مندی است که هر چه بیشتر باشد، زندگی باثبات تر خواهد شد.

نقش دیگر ایمان، «تأمین نیازهای عاطفی خانواده» است. در آیات و روایات هم به طور خاص روی این موضوع تأکید شده است. گزاره های دینی گاهی بحث کلیات را بیان کرده اند و گاهی به طور خاص روی بعضی نکات تمرکز داشته اند. در خصوص این موضوع، آیات خاص وجود دارد.

آیه ای که می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا؛ کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، به زودی خدای رحمان برای آنان محبتی در دل ها قرار می‎دهد» (مریم: ۹۶) این یک اصل کلی در همه روابط اجتماعی است. در خانواده نیز ایمان این خاصیت را دارد که وقتی با عمل صالح همراه شد، موجب جلب محبت می شود.

سوم اینکه ایمان «پشتوانه اخلاق» است و اخلاق یکی از محورهایی است که سبب تقویت روابط زناشویی می شود. یک نمونه از اخلاق، «صبر» است که فضیلتی اخلاقی است و در روایات بر آن تأکید زیادی شده است. خیلی از مشکلاتی که در خانواده ها هست، شاید با همین یک ویژگی اخلاقی قابل حل است؛ زیرا صبر نداشتن در مقابل ناملایمات مختلفی که زوجین پیدا می کنند، باعث مشکلات زیادی، اعم از مشکلات رفتاری و غیررفتاری می شود. این روحیه عدم تحمل که در ما زیاد شده، یک مشکل بزرگی است که ایمان، پشتوانه مهمی برای احراز این فضیلت اخلاقی است.

دیگر اینکه ایمان موجب «پیروی از احکام شرعی» می شود. این در حالی است که رعایت واجبات و ترک محرمات، به طور مستقیم و غیرمستقیم بر ثبات خانواده اثر می گذارد. همین کار از ویژگی های مهمی است که برای پیاده کردن عملی یک زندگی خوب بسیار سودمند است.

در بخش ویژگی های ساختاری خانواده نیز محورهای گوناگونی وجود دارد که یکی از موارد مهم آن، تقسیم وظایف و مدیریت خانواده است که اصول کلی آن در بحث قوامیت مطرح شده است. همچنین در بحث ساختاری، وجود فرزندان در خانواده به عنوان یکی از عوامل ثبات خانواده به شمار می آید.

محور سوم، بُعد اجتماعی است که در یک سطحی ما می توانیم آن را تفکیک کنیم. اینجا ما دو بحث داریم: یکی ماقبل تشکیل خانواده است، و دیگری پس از آن است که فرد به دنیا می آید و باید تربیت شود. از دوره کودکی و نوجوانی تا جوانی تا برسد به مرحله انتخاب همسر. اینها همه بر ثبات خانواده اثر می گذارد.

این مرحله که جنبه اجتماعی دارد، معمولاً مکانیزم تأثیر آن از طریق همین عواملی است که گفته شد. نظام حقوقی خانواده و قوانینی که درباره خانواده تصویب شده، بحث آموزش یا تربیت دینی در سطح کلان جامعه، حمایت اجتماعی که نهادهای مسئول جامعه از خانواده ها انجام می دهند (اعم از حمایت های مادی معنوی) و بحث نظارت اجتماعی و مسائل مهمی که در این بعد مطرح است، می تواند بر مسائل خانواده اثر مثبت یا منفی داشته باشد.

نکته آخر هم بستر سازی اجتماعی است که ابعاد مختلفی دارد. مثلاً آنچه روی خانواده تأثیر روشنی می گذارد، روابط زن و مرد در بیرون خانواده است. آیا روابط محدود مناسب تر است یا روابط گسترده؟ قاعده و اصل کلی این است که هر چه ارتباط ها بیشتر و محدودیت ها کمتر باشد، بر خانواده اثر منفی می گذارد. نتایج تحقیقات نشان می دهد گسترش ارتباط ها در محیط های مختلف شغلی و غیرشغلی، بر روابط درونی خانواده اثر می گذارد و وابستگی زن و شوهر را به یکدیگر کم می کند.

آقای پویا: سپاس گزارم. آقای دکتر شالچی جنابعالی بفرمایید.

آقای شالچی: نکته ای مد نظر جنابعالی بود که اگر ما صرفاً به بازگویی بایسته ها بپردازیم و به واقعیت ها توجه نکنیم، به حل مسئله نمی رسیم. این نکته مهمی است. ما خیلی جاها بایسته ها را تکرار می کنیم. مثلاً احترام به والدین ضرورت دارد، حیا باید حفظ شود و مانند اینها. اتفاقاً اگر نگاه کنیم، جاهایی که مشکل داریم، این گونه بایسته ها را تا حدودی می دانیم.

پرسشی که اینجا قابل طرح است این است که این بایسته ها چقدر معطوف به امر اجتماعی است. وقتی ما داریم در سطح فردی صحبت می کنیم، با انبوهی از معارف در این زمینه روبه رو هستیم که به امور متدینان مربوط است. اما چقدر اینها به امر اجتماعی برمی گردد؟ اگر ما فقط به جنبه فردی توجه کنیم، خیلی وقت ها مسائل را درست نمی بینیم که از کجا بروز می کند، آن وقت مشکل پیدا می شود.

موضوع به این برمی گردد که تا پیش از دوران جدید، عمدتاً توجه به سطح فردی بود و به امر اجتماعی توجه نمی شد. ازاین رو، باید توجه شود که امروزه ضرورت دارد دین شناسان، معطوف به امر اجتماعی نظر بدهند. شما رساله را هم نگاه می کنید خطاب فردی است. نظر متخصص مبتنی بر نگاه و خطاب فردی است. در حالی که در این گونه موارد که بحث ماست، باید به امر اجتماعی توجه کرد و در آن اصول، امر اجتماعی را کاوش کرد.

مثالی که مطرح شد (صبر و شکیبایی)، به لحاظ اجتماعی و خانوادگی بسیار مهم است. اتفاقاً آنچه خانواده ایرانی را مسئله دار کرده، در موارد زیادی همین کمبود صبر است. منتها جایی که مشکل بروز کرده، در سطح فردی نیست، در سطح اجتماعی است؛ به این معنا که اگر شما کلان شهرهای ایران را نگاه کنید، نوعی دست پاچگی، اضطراب و عجله را در همه می بینید، حتی بین نسل جدیدتر بیشتر. با اینکه نسل جدید، این طور نیست که مشغله زیادتری داشته باشند. مثلاً جوان بیست ساله که پشت فرمان نشسته، قطعاً به اندازه آقا یا خانم چهل ساله کارهای ضروری به عهده اش نیست. با این حال چه شده که هر قدر جلو می رویم، این دست پاچگی و اضطراب و عجله بیشتر می شود. پس یک سری فاکتورهای اجتماعی در کلان شهرها و جاهای مشابه را باید جست وجو کرد.

این پدیده ای که به صورت اجتماعی بروز پیدا می کند، جاهای مختلف اثر خودش را می گذارد. بنابراین، ثبات و پایداری خانواده را باید امروزه در ارتباط با امور اجتماعی بررسی کنیم. در توجه به امور اجتماعی هم نکته ای که قضیه را پیچیده می کند، زمان و مکان دار بودنش است؛ زیرا شرایط اجتماعی، پیاپی تغییر می کند، چنان که شرایط امروز هیچ ربطی به شرایط پنجاه سال پیش ندارد.

فرض کنید درباره هم کفو بودن در ازدواج، زمانی جاهایی زندگی می کردیم که افراد زیادی از لحاظ قومیتی و معیارهای دیگر مثل هم بودند، حالا شما در کلان‎شهری می خواهید زندگی کنید که هم کفو به آن معنای کاملش ممکن نیست. در این کلان شهرها، به لحاظ دینی، به لحاظ فرهنگی یا به لحاظ پایگاه اجتماعی و اقتصادی تفاوت های زیادی وجود دارد.

شما تهران را در نظر بگیرید، همه جایی هستند، اقوام و فرهنگ های مختلف، با شرایط مختلف اقتصادی و فکری آنجا زندگی می کنند. مثلاً کسی چهار تا پدر بزرگ و مادر بزرگ دارد که هر کدام از یک منطقه ای آمده اند و در تهران به هم رسیده اند و مسائل دیگری که بروز پیدا کرده و خانواده را مسئله دار کرده است. از سویی همان گونه که به فرض، اقتصاد سرمایه داری در نیویورک و بوینس آیرس نفوذ کرده، در تهران و جاهای دیگر کشور ما هم بروز پیدا کرده است.

شرایط معیشت که تغییر پیدا می کند، ما را وارد یک مجموعه مناسبات اجتماعی جدید می کند. فقط بحث اقتصادی نیست. این امر، دشواری هایی را به وجود می آورد. مثلاً یک خانواده نمونه آرمانی را در نظر بگیرید. یک خانواده دهقانی شصت یا هفتاد سال پیش را در نظر بگیرید که احتمالاً هفتاد درصد جامعه ایرانی را تشکیل می دادند و خانواده در آنجا یک بنگاه اقتصادی بود و مجموعه ویژگی هایی داشت. آنجا اقتدار پدر خیلی متفاوت بود یا این اندازه رشد فرد گرایی وجود نداشت.

امروز، اقتصاد فردی شده، حقوق فردی شده، نیازهای بازار کار متفاوت است، می تواند فرصت ها را به خانم ها بدهد؛ چون کارها به صورت یدی نیست. منطق بازار هم می گوید اگر خانمی کمتر پول گرفت، کار را به او بده؛ یعنی منطق زندگی کردن متفاوت شده است. بنابراین، زن از خانه بیرون می آید و در شرایط متفاوتی قرار می گیرد و فرد گرایی همچنان رشد پیدا می کند.

حال که این شرایط عینی زندگی دچار تغییر و تحول شده، اگر بگوییم هنجارها و ارزش ها هم باید تغییر کند، یک راه نسبی گرایی طی خواهد شد و اگر تا انتها پیش برویم، متدینان کمتر و کمتر خواهند شد؛ چون لازمه ایمان، باور داشتن به اموری است که با این تغییرات تغییر نکند؛ یعنی هرچند وجهی از آن تغییر دارد، وجهی نیز باید ثبات داشته باشد.

به نظر من، مسئله ای که خانواده ایرانی با آن روبه رو شده اینجاست. هرچند من تصورم این است که خوش بختانه خانواده ایرانی هنوز نگاهش به زندگی مطلوب در چارچوب زندگی دینی و سنتی است. اگرچه به نظر من این نکته مهمی است که نگاه زنان به جایگاه خود و تعریف‎شان از زنانگی تغییر کرده است. این جای مهمی است برای ایستادن و برای کارهای فرهنگی و اجتماعی کردن. اینجا به نظرم دین باید خیلی حرف ها داشته باشد که بزند؛ یعنی کجاها هنجارها و ارزش های دینی باید ثابت بماند و کجاها می تواند تغییر کند. البته این حرفی نیست که بتوانیم آن را به همان شکلی که در متن دینی صد سال پیش داشته ایم، جست وجو کنیم. این یک کار اجتهادی می خواهد که بتواند در ارتباط با اکنون به نتیجه برسد.

آقای پویا: اگر بخواهیم از اول بحث تا اینجا را مرور کنیم، آقای دکتر بستان اشاره ای داشتند به آموزه ها و راهکارهای دینی که همه اش در معنای فردی نبود و یک جاهایی هم خطاب خانوادگی و یک قدری هم اجتماعی داشت. منتها در هر صورت، یک سلسله بایسته ها و آموزه هایی است که در بافت و شرایط کنونی اولویت گذاری و تعریف نشده، یک جاهایی به حل تعارضات نمی‎انجامد و نیازهای امروز را به روشنی پاسخ نمی دهد.

بحث آقای دکتر شالچی از جای خوبی آغاز شد که ما وقتی می آییم در بستر اجتماعی و فرهنگی که الان حاکم است، می بینیم باید از این آموزه های دینی که در بسیاری موارد خطاب فردی دارد، برداشت اجتهادی کنیم، تا با آموزه های اجتماعی ـ خانوادگی، بتوان پاسخ گوی نیازهای امروز بود.

من روی این برداشت، می خواهم مثال بیاورم و بحث را مقداری باز کنم؛ زیرا آنچه رسانه های جمعی امروز بیشتر باید به آن بپردازند، این حوزه از بحث است. باید ببینیم خانواده در چه شرایطی است و چرا وقتی می خواهد آن آموزه ها را پیاده کند، جواب نمی دهد. یکی از نکاتی که اشاره کردند، بحث تحولات اجتماعی و اقتصادی اثرگذار بر مسائل خانواده است.

نمونه ای را از قم که شهری مذهبی و پایگاه دینی و اجتهادی تشیع است، مثال می زنم. سال های گذشته نه خیلی دور، کمتر از بیست سال قبل در این شهر فروشنده زن وجود نداشت. اما اکنون به ویژه در لباس فروشی ها فروشنده های خانم کم نیستند.

تهران و دیگر شهرهای کشور هم کم و بیش همین طور است. این فروشندگان نوعاً جوان هستند و حجاب کاملی ندارند و گاهی آرایش کرده هم هستند. بحث این است که اینها چه مجرد باشند، چه متأهل، وقتی به این ترتیب صبح تا غروب در مغازه ای که همه نوع آدم رفت و آمد می کند، حضور می یابند و ارتباطات باز و راحتی را تجربه می کنند، پی آمدهای آن بر فضای درونی خانواده و جامعه اثر می گذارد.

از سوی دیگر، برای تعداد زیادی از زنان و مردانی که به این فروشگاه ها مراجعه می کنند، به مرور چنین روابطی عادی می شود و در نتیجه برای آن خانم فروشنده و برخی مراجعان به تدریج یک برداشت جدیدی از خود و زندگی خود و خلاصه یک خودانگاری جدیدی پیدا می شود. در این صورت، این فروشنده خانم اگر بچه داشته باشد، بچه را باید به مهد کودک یا کسی بسپارد، اگر هم مجرد باشد، نوعی احساس بی نیازی به خانواده و فردگرایی را پیش می گیرد.

مثال های از این قبیل زیاد داریم که تحولات اقتصادی واجتماعی، وضع خانواده را دگرگون کرده است. تازه این شغل ظاهر است و ابعادش را همه ما می فهمیم. اکنون برای خانم ها مشاغلی وجود دارد که می توانست وجود نداشته باشد تا خانواده آسیب نبیند. ملاحظه می فرمایید که بحث ما افزون بر جنبه فردی، اجتماعی و اقتصادی، جنبه مدیریتی و حاکمیتی نیز دارد.

اگر این اتفاقات و تحولات در جامعه ما موجب شود ناهنجاری ها و امور غیرشرعی به صورت هنجار و نُرم طبیعی درآید، آن وقت انطباق با شرایط مطلوبی که از آن سخن می گوییم، دشوار می شود. بررسی ها نشان می دهد برخی از مراکز خرید در تهران که محل تردد خانواده هاست و در ظاهر محیط کسب و کار است، محلی برای تخلفات اخلاقی و اجتماعی است.

این در حالی است که محیط کسب و کار و بازار تهران ما از حدود بیست سال پیش به آن طرف، واقعاً محیط تقوا و معنویت بوده است. بدین ترتیب، نمی توان از جنبه اجتماعی و حاکمیتی به این گونه مسائل بی توجه بود تا بروز چنین پدیده هایی به عادی سازی ناهنجاری ها بینجامد و خانواده به آثار و عوارض ناشی از آن دچار شود.

از این گونه مواردی که مطرح شد، کم نیست. به این ترتیب، آموزه های دینی باید افزون بر جنبه فردی، به این ابعاد اجتماعی نیز پاسخ دهد. گاهی ساختاری که ما برای کلان شهرها در نظر می گیریم، اساساً بی تحملی و ناهنجاری را به دنبال می آورد. ساخت و سازهایی که در تهران و شهرهای بزرگ به صورت برج ها و ساختمان های بزرگ شده، در اغلب مواقع این چنین است. یک دفعه یک برج ساخته و خانوارهای زیادی ساکن آن می شوند، در حالی که برای مدرسه، درمانگاه، محل خرید، محل تردد، محل پارک خودرو و مانند اینها فکر نشده است. اینها عامل تحریک اعصاب و ناراحتی خانواده ها را فراهم می کند و تبعات آن، ترافیک و رفت وآمد دشوار و مسائلی از این قبیل است.

می خواهم عرض کنم این شاخ و برگ هایی که این گونه مسائل پیدا می کند، خارج از اراده خانواده است. اگر بخواهیم ببینیم اسلام در این شرایط چه نظراتی دارد، لازم است همه ابعاد، از بُعد حاکمیتی گرفته تا مسائل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مدّ نظر باشد.

آقای شالچی: در همه امور این چنین است. فرض کنیم فرزندان ما بخواهند مسجدی باشند، آیا با این ساختار آموزش و پرورش و کمّی گرایی در تحصیل و وضع فعلی کلاس کنکور و دیگر امور جور درمی آید؟ الآن از ابتدایی تا پایان دانشگاه، بچه ها فقط درس می خوانند و مطلب حفظ می کنند. بعد هم نمی توان این دوران را جبران کرد و به تربیت پرداخت.

آقای پویا: آقای دکتر بستان جنابعالی ادامه بدهید.

آقای بستان: برخی مسائل به دخالت اجتهاد حاکمیتی نیاز دارد و ریشه در مشکلاتی دارد که همه به نحوی لمس و احساس می کنیم. این یک قدم از ده ها قدمی است که در این زمینه باید برداشته شود. با این حال، موضوع باید از ابتدا مهندسی شود.

در نتیجه، با این نگاه می توان وارد بحث شدکه یک سری امور ثابت داریم و یک سری امور متغیر که به لحاظ زمانی و مکانی تغییر پیدا می کند. برای موارد متغیر، باید ابتدا مبناها را درست طراحی و پایه ریزی کنیم تا در اینها، خدای نکرده به مسیرهای انحرافی نرویم.

مثلاً ممکن است به دام نسبیت گرایی بیفتیم. یا اینکه به قول آقای دکتر شالچی بگوییم شرایط اقتصادی که عوض شد، وضع زندگی نیز عوض می شود که این بر اساس تفکر برخی جامعه شناسان یا دیدگاه مارکسیستی است که اقتصاد را اصل بدانیم. در عین حال که اصلش درست است؛ یعنی تغییر شرایط اقتصادی، سبب خیلی دگرگونی ها در حوزه های دیگر می شود، ولی اینکه چه وزن دهی برای این عامل اقتصادی بخواهیم قائل شویم، خیلی مهم است.

از آن طرف، ممکن است نسبیت گرایی، جبر گرایی را بر ما تحمیل کند. مثل اینکه تلقی ما از این شرایط جدید اجتماعی و اقتصادی این باشد که اینها یک سری ضرورت هایی است که باید به آنها تن بدهیم. به لحاظ معرفتی، نسیبت گرایی می رود روی ارزش ها و آنها را از اعتبار می اندازد؛ یعنی آن ارزشی که داشتیم و می گفتیم که مثلاً صبر خوب است، می گوید نه، صبر برای آن جامعه خوب بود، برای اینجا چیز دیگری خوب است. به این ترتیب ارزش ها زیر و رو می شود.

ما اصولی داریم که با تکیه بر آنها باید به سراغ مشکلات برویم و ببینیم راهکارها چیست. از یک سو آن اصول ثابت وجود دارد، از یک طرف شرایط متغیر معیشت، اقتصاد، بازار، نظام آموزش، اشتغال به طور کلی و اشتغال زنان و مانند اینها. مشکل ما این است که اینها چگونه با هم برخورد می کنند و وقتی برخورد اتفاق می افتد، چه خواهد شد. چنان که در مباحث فقهی هم اصول ثابت و امور متغییر وجود دارد و یک فقیه هم که وارد می شود، می گوید ما اصول ثابت داریم و مسائل متغیر. در عین حال، در نگاه فقهی ثابت ها خیلی پررنگ تر از متغیرها هستند.

آقای پویا: در فقه هم خیلی وقت ها فقهای ما آنجا که می خواهند از اصول ثابت فاصله بگیرند و کمی جلو بیایند، تشخیص مصداق را به عهده مکلّف می گذارند؛ یعنی فقیه می گوید من تا اینجا وظیفه داشتم، از اینجا به بعد به عهده خود مکلّف است. این را می گویم؛ چون تصورم این است که وقتی این نشریه در مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما در قم منتشر می شود، در واقع دارد از حوزه ارتزاق می کند. پس بهتر است مقداری به این مباحث توجه بدهد تا در دروس خارج فقه مطرح شود.

آقای بستان: ممکن است بحث های خاص فقهی هم به شناخت موضوع نیاز داشته باشد. آن بحثی که برای ما مهم است، تشخیص درست شرایط فعلی اجتماعی است که این هم یک موضوع است و شناختش لازم است.

آقای پویا: الان خوشبختانه در حوزه به تدریج درس خارج فقه فرهنگ، فقه رسانه، فقه اجتماع و از این قبیل شروع شده است. مباحث امروز ما در رابطه با مسائل جامعه و خانواده می تواند به نحوه ورود و خروج این بحث ها کمک کند.

آقای بستان: بله، در مسائلی که مطرح شد، اجتهاد جدید باید بیاید و اصول کلی را بازخوانی کند. ببینیم کجا را درست فهمیدیم و کجا را درست نفهمیدیم. گاهی مسئله را جوری ثابت در نظر گرفتیم که اجازه هیچ گونه تغییر را در خودش نمی دهد. ما نگاه‎مان را باید برگردانیم به اینکه مدل مطلوب دینی و مدل هنجاری چیست، تا بعد برسیم به مدل واقعی و ببینیم تناسب دارد یا تقابل.

یک نگاه هم این است که اصل را بر تغییرات بگذاریم حتی اگر آموزه ها تضعیف شود که این مشکل ساز خواهد بود. اگر بخواهیم در مسیر درستی قرار بگیریم، باید برگردیم به تفکیک بین ثابت ها و متغیرها. اینکه ما در شهرسازی دقت نکردیم و به این مسیر افتادیم و این بر خانواده تأثیر منفی گذاشته است، این مسئله به ثابت ها مربوط است.

دین نگفته که من اجازه نمی دهم شما زندگی شهری داشته باشید، ولی در دستورات خود برای زندگی با ساختار گسترده شهری، آموزه هایی دارد. با این حال، قسمت متغیرها موجب نمی شود ما ثابت ها را فراموش کنیم، بلکه ثابت ها می آید در این قالب جدید و دوباره تعریف می شود.

آقای پویا: اجازه بدهید برای اینکه بحث را جلو ببریم، من تکرار کنم که در مواجهه با مسائلی که بعضی مثال هایش را زدیم، هیچ گاه نمی خواهیم از اصول ثابت دینی عقب نشینی کنیم. اما نکته ای را که می خواهم عرض کنم و شما نیز همراهی بفرمایید این است که نخستین مؤلفه ای که به درستی مطرح شد و در جلوگیری از تزلزل خانواده بسیار اثرگذار است، ایمان بود. حالا این ایمان که اگر در وجود فرد متجلی شد، ده ها فایده برای خانواده دارد، مثل: رضایت مندی، جلب محبت، اخلاق، صبر و مانند اینها.

من عرضم این است که: آیا تحقق ایمان را باید مراقبت کرد یا نه؟ ممکن است نظر شما این باشد که تک تک افراد باید ایمان خودشان را حفظ کنند. هر اتفاقی هم در جامعه و در سطح حاکمیت اسلامی بیفتد، مسئول خود فرد است. این وضعیت نادیده گرفتن مسئولیت اجتماعی و حاکمیتی اسلام است و حفظ ایمان حتی در نظام اسلامی مشکل می شود.

همین مثالی را که عرض کردم در نظر بگیرید؛ فروشنده های خانم، بدون رعایت مسائل شرعی در سطح جامعه اسلامی. در این صورت، دوربین های رسانه ای هم اگر بروند گزارش تهیه کنند، مثلاً برای خرید عید نوروز مردم، همین را نشان می دهند. فیلم بردار، در اینجا مسئولیت زیادی ندارد که بگوید اگر این خانم فروشنده بی حجاب است، نشان نمی دهم. آن وقت اگر کنترل های دیگر نباشد، این به عنوان نما و نمود جامعه اسلامی مطرح می شود.

به این ترتیب، می خواهم بگویم حفظ و تقویت ایمان در جامعه دینی برنامه ریزی می خواهد و این از اولیات و امور ثابت اسلامی است. از طرفی مستحضرید که ایمان درجات دارد. در روایات هم هست. این طور نیست که وقتی قرار شد آدم مؤمن باشد، صفر یا صد باشد.

خوب حالا آن کسی که ایمان معمولی دارد، وقتی صبح تا غروب با زمینه های تضعیف ایمان مواجه شود، یک جاهایی تزلزل پیدا می کند. اینجاست که ضرورت دارد حاکمیت اسلامی بر اساس آن اصول، مراقبت ها و حصارها را از طریق قوانین و ضوابط حاکمیتی و فعالیت های تبلیغی برپا کند.

خواهش می کنم به این گونه زوایای بحث توجه شود. حتی اگر نتوانیم در این جلسه به نتیجه ای برسیم، طرح بحث کنیم تا دیگران روی آن فکر کنند. مقام معظم رهبری به تازگی فرمودند ما اگر بخواهیم انقلاب را به دنیا معرفی کنیم، راهش این است که تمدن اسلامی مورد نظرمان را پیاده کنیم. تمدن اسلامی یعنی چه؟

یعنی نظام اسلامی طوری سیاست گذاری و برنامه ریزی کند که آموزه های دینی، در جامعه اسلامی نمود عینی داشته باشد. شاید اینکه از دیدگاه ایشان در این سال ها به بحث فرهنگ کم توجهی شده، یعنی همین که برای پیاده کردن فرهنگ اسلامی در شئون مختلف اجتماعی به اندازه لازم کار نشده است.

آقای شالچی: مشکل ما در سیاست گذاری این است که ما فرهنگ را یک بخش می بینیم، سیاست را یک بخش، اقتصاد را یک بخش؛ حال آنکه ضرورت دارد سیاست را فرهنگی ببینیم، اقتصاد را فرهنگی ببینیم، مسائل اجتماعی را فرهنگی ببینیم.

آقای پویا: و واقعا مسائل دینی را در حوزه فرهنگ تبیین کنیم. اشتباه هم نشود؛ چون در تعریف فرهنگ ما باید تعریف خودمان را ارائه کنیم. عذر می خواهم، جنابعالی ادامه بدهید.

آقای شالچی: اگر تمایزات را در نظر بگیریم که آقای دکتر بستان به ثابت ها و متغیرها توجه کردند، تمایز دیگری که باید توجه شود، تمایز بین امر فردی و اجتماعی است. امر اجتماعی یک ساحت مستقلی است و به معنای تک تک ویژگی های منفرد نیست. اگر این را در نظر بگیریم، به نظر می رسد معرفت دینی ما عمدتاً معطوف به امر فردی است.

این را چند جور می شود بیان کرد، یکی برمی گردد به اینکه این نوع تلقی از معرفت در هزار و اندی سال این گونه بوده است. یک تلقی دیگر اینکه احتمالاً تصور می شده در نهایت فرد است که باید متدین و خداپرست شود. تلقی های اشتباهی را هم می توان داشت که چون اصالت با فرد است، امر جمعی و اجتماعی مهم نیست.

یک تمایز دیگری هم که مهم است، تمایز بین امر تجویزی و امر تبیینی و توصیفی است. ما باید سراغ خیلی مسائل برویم و ببینیم که چگونه به وجود می آیند و چه روندی را طی می کنند؛ یعنی به صرف تکیه بر فهم امور تجویزی، امور تبیینی و توصیفی فهمیده نمی شود، بلکه باید امر دوم به امر اول کمک کند.

توجه به این تمایزها به ویژه در موضوع خانواده و تحکیم آن بسیار مهم است؛ به خصوص وقتی از حوزه حاکمیت بخواهیم صحبت کنیم. در این صورت رویکرد فردی به مسائل اشتباه است؛ برای اینکه واقعیت های اجتماعی را نمی توان صرفاً روان شناسانه و فردی دید.

آقای پویا: البته عکسش هم هست. اگر شما یک مشکل را از نظر جامعه شناسی اجتماعی ببینید و از نظر روان شناسی به جنبه فردی توجه نکنید، این هم موجب بروز مشکلاتی می شود.

آقای شالچی: بله جایی را که مربوط به امر اجتماعی است، نباید جدای از امور فردی دید. در دیگر مسائل هم نباید نگاه ما یک ب

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.