پاورپوینت کامل هفت گام ۸۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل هفت گام ۸۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هفت گام ۸۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل هفت گام ۸۵ اسلاید در PowerPoint :
۴۲
فرزندان اسلام و انقلاب و وارثان خط جهاد و شهادت، هم پویای
«راه کمال»اند، هم اسوه و الگوی دیگران. جهان نیز، تشنه
«الگوگیری» از نیروهای انقلابی و مؤمن.
«چگونه بودن»، از مهم ترین پرسش های کاربردی برای
سالکان این راه است و اگر «پاورپوینت کامل هفت گام ۸۵ اسلاید در PowerPoint» در مسیر این چگونه
بودن برداشته شود، هر گامی ما را به آن هدف نزدیک تر
می سازد. باشد که این گام های هفت گانه را با هم برداریم.
۱ـ ما «که» هستیم؟
اندکی در خود نگر تا کیستی؟
از کجایی، در کجایی، چیستی؟
این، مضمون حدیثی از پیشوایان دین است که فرموده اند:
«رَحِمَ اللّهُ امرءاً عرف مِنْ اینَ وَ فِی اَیْنَ وَ اِلی اینَ.»
شناسنامه وجودی ما چیست و شجره نامه ایمان و جهاد و تعهد ما کدام است وریشه در
کدام سرزمین و آبشخور داریم و از کجا تغذیه و سیراب می شویم؟ برگ و بار زندگی مان چیست
وبوستان عمرمان برای خودمان ودیگران چه ثمری می دهد؟
ما را برترین آفریده خدا، مسجود فرشتگان، وارثان خط انبیا واولیا می دانند، با باری عظیم
از مسؤولیت که بر دوشمان است و«امانتِ» انتخاب و اراده که به ما سپرده اند و راه خیر وشر وفلاح
وفاجعه و رشد و غَیّ، که به ما نموده اند وفرجام «بهشت» و «جهنم» که در چشم انداز ما قرار داده اند.
از سوی دیگر، ما «امت محمدیه»ایم، افتخاری بزرگ و مسؤولیتی بزرگ تر.
به آخرین و کامل ترین دین باور
داریم و به آخرین رسول و اوصیای او
عقیده مندیم و چشم به راه «صبح ظهور»یم و زمینه سازان «عصر حضور». این همه شهید،
پیش مرگ تحقق آن وعده های الهی است، تا حاکمیت قسط و عدل را شاهد باشیم.
نسب نامه ما به هزار و چهارصد سال ایمان و جهاد و حماسه و مظلومیت بر می گردد.
«آینده» نیز درباره ما داوری خواهد کرد.
با این سابقه، با آن رگ و ریشه و اعتبار و اصالت، با میثاقی که در روز «الست» با معبود
خویش بسته ایم، با عشقی که عمری است به «ثقلین» داریم و سنگ «قرآن و عترت» را به سینه
می زنیم، با ادعایی که در سطح جهان و تاریخ معاصر، برای گشودن راهی نو پیش پای بشر داریم،
با «ایمان» که ارمغان انقلاب اسلامی ما به جهان امروز و نسل تشنه معنویت در دنیای کنونی
است، با پشتوانه ای از «عاشورا» از گذشته و «انتظار» نسبت به آینده، می بینیم که در شرایطی
حساس قرار داریم. راستی که تکلیف سنگین است.
دوستان می خواهند از ما و رفتار و هنجار ما الگو و دشمنان می خواهند نقطه ضعف بگیرند
و از دیده ها و دل ها بیندازند و بی اعتبار سازند.
… و خدا نکند اگر دیگران به خاطر عمل ما از این راه نورانی عدول کنند و از این انقلاب
آسمانی قطع امید نمایند و ناشایستگی ما را به حساب ضعف اسلام بگذارند، که دوشمان برای
تحمل این بار مضاعف و وبال این بدبینی و یأس، بسی ناتوان است.
وقتی امام صادق علیه السلام از آن پیرو خویش می خواهد که با رفتارش آبروی عترت و مایه
سربلندی اهل بیت باشد، نه مایه شرمساری و ننگ و عار، تکلیف ما امروز در رابطه با اسلام
وانقلاب و جهان معاصر روشن و بسی سنگین است.
نگاه های نگران دنیا، انتظار دارند ما را «تجسّم ارزش ها» و «عینیّت مکتب» ببینند. آیا
انتظار بیهوده و بی جایی است؟
اگر توقع دارند ما را الگوی ایثار، اخلاص، تلاش صادقانه، جهاد خالصانه، ساده زیستی
وپرهیزگاری، نوع دوستی و مردم خواهی، حق محوری و انصاف، عدالت خواهی و ستم ستیزی
ببینند، آیا توقع نابه جایی است؟
باری … ما همانیم که شعار «ایمان» و «عدل» و «خدا» و «قرآن» داده ایم. گفته ها و کرده های ما
در برابر چشم دیگران است و حرکاتمان مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد و اعمال ما مبنای
داوری نسبت به مکتب و مرام و انقلاب و نظام ماست؛ همان گونه که ما دیگران و نظام ها
وگروه های دیگر را با اعمالشان ارزیابی می کنیم و شکاف و فاصله میان «شعار» و «عمل»،
بزرگ ترین برهان ما در نقد دیگران است.
ما انسان ها، هم تأثیر پذیریم، هم تأثیرگذار.
هم از دیگران الگو می گیریم و هم الگو و سرمشق دیگرانیم.
از رفتار ما هم پرونده ای در «قضاوت مردم» شکل می گیرد، هم «نامه اعمال» ما هر چه
دقیق تر برای ارزیابی نهایی در قیامت و در آن مشهد عام و عرصات محشر، تدوین می شود.
ما به عنوان یک نیروی برخاسته از انقلاب، نهادی جوشیده از متن نهضت، ارگانی نگهبانِ
ارزش های آسمانی، همراه و هم پیمان با شهیدان و بیعت کرده با «ولایت» و چشم به راهِ
فرارسیدن «دولت کریمه مهدوی»، عنوانِ «امت محمد صلی الله علیه و آله وسلم » را نیز داریم و خود را «شیعه
علی علیه السلام » و «پیرو حسین علیه السلام » و فرزند امام و انقلاب می دانیم. این ها شعارهای ماست، عمل های
ما در چه سطحی با این شعارها همسو و هماهنگ است؟
راستی، ما که هستیم و در کجای زمان و تاریخ قرار گرفته ایم؟
۲ـ تعبّد
اگر رابطه ما و پروردگار، رابطه «عبودیت» و «ربوبیّت» باشد و این را پذیرفته باشیم که او «ربّ» است
و ما «عبد»، در نتیجه باید در برابر فرمان خداوند، «تعبّد» داشته باشیم.
او صاحب امر و فرمان است، ما مملوک و بنده ای گوش به فرمان. تعبّد، حالتی است که عبد
را با مولا پیوند می دهد. تعبّد، واژه ای است از ریشه «عبد»، یعنی احساس بندگی داشتن، بنده
بودن، اطاعت بی چون و چرا داشتن، پیروی دربست و مطلق و همه جایی و در همه موارد و در
همه حالات از آنچه فرمان خداوند متعال است؛ یعنی اطاعت از دین.
بنده، در چه صورت «بنده خوب» به شمار می رود؟ آن گاه که به شرایط بندگی و آداب آن هم
آشنا و هم پای بند باشد. بنده ای که در مقابل خواسته و دستور مولایش، بخواهد روی تمایلات و
نظرات خود پافشاری کند و برای «خود» هم حسابی بگشاید، «بنده» نیست.
بندگی خالص در این است که انسان در برابر آفریدگار حکیم و خدای عقل آفرین و شارع
مقدس، از خود سلب اراده و سلب نظر بکند؛ یعنی آنچه را که خدا خواسته و طلبیده، بخواهد
وانجام دهد، در مقابل پسند و نظر الهی، پسند و نظری نداشته باشد؛ چه در مورد احکام
وتشریعات، چه در مورد امور وضعی و شخصی و اراده های خالق درباره مخلوق.
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد(۱)
چنین رابطه ای میان بنده و خدا، همان «تعبّد» است که نشان کمال مسلمانی و اوج بندگی
است.
مسلمان متعبد، در برابر فرمان خدا و حکم دین، تسلیم است و نه تنها مخالفت و عصیانی
ندارد، بلکه حالت قلبی او هم سرشار از پذیرش و رضا و تسلیم است.
داشتن چنین حالتی نسبت به پیامبر و امام و ولیّ خدا نیز تداوم همان حالت در برابر
خداست؛ چرا که اطاعت از پیامبر و امام، فرمان همان خداوند است و اطاعت از ولی امر، فرمانِ
همان امام معصوم.
آیه ای از قرآن، به زیباترین بیانی این نکته را در خود دارد:
«فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتّی یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ، ثُمَّ لا یَجِدُوا فی اَنْفُسِهِمْ حَرَجاً
مِمّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسلیماً»(۲)
«به پروردگارت سوگند، اینان هرگز مؤمن نخواهند بود، مگر آن که در اختلافات
خودشان تو را داور قرار دهند، سپس از داوری تو هیچ احساس ناراحتی در دل
نداشته و کاملاً تسلیم باشند.»
دو نفر که برای رفع اختلاف پیش قاضی می روند، به یقین حکم قاضی به سود یکی و علیه
دیگری است. تعبد در برابر «رأی محکمه» آن است که حکم قاضی را چه به سودشان باشد چه به
زیانشان، بپذیرند و تسلیم باشند و حتی در دل هم نسبت به قاضی و محکمه و حکم، بدبینی
نداشته باشند ـ البته در مورد محکمه اسلامی و قاضی عادل و رأی عادلانه و حق ـ .
مسلمان مکتبی، متعبد است و با پذیرش معیارهای مکتب و دین، آن را در همه امور
زندگی حاکم و جاری و ساری می داند و چندان در پی پسند این و آن یا موافقت و خوشامد این
وآن نیست. «دین محوری»، تعبیر دیگری از تعبد است. اگر خدا بپسندد، نارضایتی دیگران برای
او مهم نیست، و اگر کاری برخلاف امر پروردگار باشد، اگرچه اقبال مردمی و حمایت میلیونی
وپسند عموم را در پی داشته باشد، برایش ارزشی نخواهد داشت.
از مرز حلال و حرام، نمی توان بی حساب عبور کرد. گذرنامه ای که لازم است ارائه شود،
«حجّت شرعی» است و مسلمان، بنده خداست نه بنده دل!
حتی امامان معصوم ما، از جمله امیرالمؤمنین علیه السلام که خود حجت الهی بود و معیار و میزان،
از مرز «حکم الله» عدول نمی کرد و بر صراط دین خدا راه می پیمود و نظام حکومتی را اداره
می کرد، هر چند که این شیوه نتواند در برابر شیطنت های معاویه، پایداری کند. از این رو، ابن
ابی الحدید درباره پای بندی آن حضرت به حکم خدا در حکومت، نوشته است:
«آن حضرت از نظر رأی و تدبیر، از همه با کفایت تر و آینده نگرتر و درست اندیش تر
بود … ولی دشمنانش روی این جهت می گفتند که او رأی و تدبیر ندارد که وی مقید به
شرع بود و برخلاف دین نظری نداشت و آنچه را در دین حرام شمرده است، عمل
نمی کرد. خود آن حضرت فرموده است: اگر دین و تقوا نبود، من هوشیارترین افراد
عرب به حساب می آمدم. اما دیگران بر طبق مصالح و منافع خویش عمل می کردند؛
چه با دین مطابق باشد یا مخالف. بی شک، آن که در مسایل به نظر خود عمل می کند
وپای بند شرع و قیود دین نیست، کارهای دنیایی اش رو به راه تر است … .»(۳)
آنچه امروز، این حد و حریم را برای ما مشخص می سازد، حرکت در مرز «فتوا» و «رساله»
ومراعات حلال و حرام شرعی است.
«تعبّد»، هم قدرت را مهار می کند، هم هوس ها را تحت کنترل قرار می دهد، هم از انحراف
جلوگیری می کند. کسی که «متعبّد» به امر و نهی خدا نباشد و گردن را در برابر «حکم خدا» تسلیم
نکند و دل را به او نسپارد و دیده را به سیمای دین ندوزد و گوش را به فرمان وحی نسپارد،
سرانجام به بی راهه می رود و از مرز دین بیرون می افتد.
معصیت، اولین و کمترین نتیجه شوم عدم تعبد و پای بند نبودن به رهنمودهای وحی
ومکتب است و تعبد، عامل کنترل درونی.
۳ـ خدمت گزاری
روحیه نوع دوستی و خدمت گزاری، از جلوه های زلال و ارزشمند روح بزرگ و انسان خود ساخته
است. پاداش الهی نیز، خادمان مردم را در محاصره رحمت خویش قرار می دهد و نگاه لطف حق،
بیش از همه به کسانی است که برای جامعه سودمندتر باشند و گره گشای معضلات مردم و راهنما
و یاور درماندگان و نیازمندان.
«نیاز»، لازمه طبیعی زندگی انسان هاست. احتیاج متقابل افراد به یکدیگر، در بافتِ زندگی
اجتماعی نهفته است و «خدمت»، یعنی تلاش برای رساندن خیر به دیگران.
چه در خانه، چه بیرون، چه در سفر یا حضر، چه توانگر چه مستمند، چه توانا چه ضعیف، هر
کس در هر شرایط به تناسب شعاع وجودی خویش می تواند «اهل خدمت» باشد تا هم به پاداش
الهی برسد، هم به محبوبیتِ مردمی، هم به آرامش وجدان و هم به لذت روحی.
خادمان مردم، بر دل ها حکومت می کنند و این حکومت معنوی بر قلوب، نتیجه داشتن
روحیه خدمت گزاری است و از کسانی بر می آید که از نفسانیات و خودخواهی ها رسته باشند.
در حدیث شریف نبوی آمده است:
«سیّدُ القومِ خادِمُهم.»(۴)
«خادم هر جمعیت، سرور آنان است.»
در عمل نیز، مگر جز این است که آنان که کمر خدمت به مردم می بندند و در غم و شادی
وراحت و رنج مردم در کنارشان هستند و از هر چه در توان دارند مضایقه نمی کنند، محبوب
دل ها می شوند. در حال حیات، مورد محبت مردم اند و پس از مرگ، نام نیکشان بر زبان ها جاری
است.
نام نیکی گر بماند ز آدمی
به کزو ماند سرای زرنگار
خادمان مردم، گروه ویژه برگزیدگان خدایند. در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است:
«خداوند، گروهی از بندگانش را برای رفع نیاز و کمک به مستمندان شیعیان و پیروان
ما برگزیده است، تا در مقابل این خدمت، بهشت را به عنوان ثواب به آنان عطا کند.
اگر بتوانی از آنان باشی، باش! … فَاِنْ استَطَعْتَ اَنْ تَکُونَ مِنْهُمْ فَکُنْ.»(۵)
امام صادق علیه السلام در حدیث دیگری، یاری رسانی به مسلمان را بافضیلت تر از هفت دور طواف
بر گرد کعبه می داند.(۶)
این است که خدمت گزاری یک گام در مسیر کمال به شمار می آید، گامی که برای برخی
بسیار سنگین است، ولی برخی شیفته خدمت اند و لذت روحی شان در این گونه خدمت گزاری
ویاری رسانی و قضای حاجتِ مؤمنان است وآن را به عنوان بهترین عمل و یادگار انجام می دهند.
خدمت به مردم، بذری است که میوه اش محبت در دل ها و محبوبیت نزد خدا و کامیابی در
آخرت است.
کسی نیک بیند به هر دو سرای
که نیکی رساند به خلق خدای
این کلام ناب علوی آویزه گوشمان باشد که فرمود:
«خیرُالنّاسِ مَنْ نَفَعَ النّاسَ.»(۷)
«بهترین مردم کسی است که به مردم سود برساند.»
تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن
به دمی، یا درمی، یا قلمی یا قدمی
۴ـ حفظ اسرار
قدرت و تحمل بر «رازداری»، نشانه ظرفیت هر انسان است. ماهیت راز، در پوشیده و پنهان ماندن
آن است، وگرنه «راز» نمی شد. اگر چیزی جزء اسرار بود، هر نوع سِرّی که باشد، اگر فاش شود دیگر
«سرّ» نیست. زندانی اگر از زندان گریخت، بازگرداندن آن به بازداشتگاه بسیار دشوار است. تیری
هم که از کمان یا سلاح رها شد، دیگر به کمان و اسلحه بر نمی گردد.
وضعیت اسرار نیز این گونه است. راز، همان زندانی است؛ همان تیر و گلوله است، و دهان
وسینه انسان های آشنا به اسرار، همچون زندان و چله کمان وخشاب اسلحه. تا وقتی رازی از
دهان برنیامده است، محفوظ و پنهان است. همین که رها شد، دیگر از اختیار بیرون است.
چه زیباست سخن امیرمؤمنان علیه السلام که فرمود:
«سِرُّکَ اَسیر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 