پاورپوینت کامل جامعه برتر در قلمرو منش و عمل ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جامعه برتر در قلمرو منش و عمل ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جامعه برتر در قلمرو منش و عمل ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جامعه برتر در قلمرو منش و عمل ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۵۱
جامعه مطلوب قرآنی، ویژگی های زیادی دارد. در ذیل، مهم ترین این ویژگی ها را بر می شماریم:
۱ـ جامعه پرستش و نیایش آگاهانه و آزادمنشانه
از ویژگی های بارز جامعه مطلوب و مورد نظر قرآن، عبادت خالصانه خدا، پرستش عارفانه و
شورانگیز او، راز و نیاز با آفریدگار هستی و رابطه دوستانه و هماره با آن سرچشمه زیبایی، توانایی
و شکوه است.
شناخت درست پدید آورنده جهان هستی و تدبیرگر فرزانه امور و شؤون آن، با وصفی که از
ذات یگانه اش رفت، شعله های مهر و محبت را در دل افراد و اعضای این جامعه، فروزان ساخته و
آنان را به درجه دلدادگی و عشق و به قلّه رفیعی که فلسفه آفرینش انسان،(۱) و سرلوحه دعوت
تمامی پیامبران،(۲) و راه و رسم همه پدیده های هستی است،(۳) اوج می بخشد. به ویژه که اینان
نیک می دانند در کران تا کران قرآن، انبوهی از آیات، فرد و جامعه توحیدگرا را به پرستش آگاهانه
و عبادت خالصانه خدا و سرمایه بخش وجودشان فرا می خواند و در آیات بی شمار دیگری،
همگان را از پرستش و خضوع در برابر غیر خدا، سخت هشدار می دهد.
«وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ»(۴)
«و به یقین در میان هر جامعه ای پیام آوری برانگیختیم که: هان ای مردم! تنها خدای
یکتا را بپرستید و از طاغوت دوری جویید.»
ریشه های پرستش
ریشه پرستش خدا و فرمانبرداری از ذات بی همتایش در جامعه مطلوب، از سویی به آفریدگاری
و شکوه او بر می گردد، که انسان با شناختِ درست او، خود را در برابر بزرگی اش سپاسگزار
می نگرد، و از دگرسو، سبب پرستش او آن است که انسان با همه توانایی ها و استعدادها و
خلاقیت هایش، خود را در برابر آن قدرت نامتناهی، نیازمند و ناتوان و او را بی نیاز مطلق و برطرف
کننده نیازها، تدبیرگر کارها و تنها مؤثر در امور می بیند، و این جاست که در برابر او از جان و دل،
پیشانی بندگی به خاک می ساید و فرمان وقانون مترقی و عادلانه او را گردن می گزارد.
عبادت در متن زندگی
جامعه مورد نظر قرآن، افزون بر بینش توحیدگرایانه، رابطه اش با آفریدگار و سرمایه بخش
وجودش، گرم و عاشقانه و پرمهر است و هیچ عملی را جز به خاطر کسب خشنودی او روا
نمی دارد.
در این جامعه، خواب و بیداری، قیام و قعود، فریاد و سکوت، جهت و هدف، آرمان و برنامه،
حرکت و توقف، اقتصاد و اجتماع، عرفان و اخلاق، جهاد و دفاع، تربیت و سازندگی، تغذیه و تنفس
و …، همه و همه، رنگ خدایی و معنوی دارد و همه به عنوان عبادت و به نیّت پرستش خدا انجام
می گیرد و از هرگونه سوداگری، فریبکاری، تحمیل، خودکامگی و بهره وری ابزاری و تخدیری از
مفاهیم مقدس و زیبا به دور است؛ چرا که در این جامعه و در نگرش دینی و عبادی آن، سلسله
اموری که از متن زندگی فرد و جامعه و دنیای او جدا و نام آن عبادت باشد، وجود ندارد؛ بلکه
عبادت و پرستش خدا در متن زندگی است و با آن، چنان درآمیخته است که همه را در بر
می گیرد.
عبادت های ویژه
جامعه مورد نظر اسلام، هر عمل شایسته و بایسته ای را که با انگیزه الهی انجام گیرد، پرستش
خدا و عبادت او می نگرد؛ با این وصف، علاوه بر پرستش به مفهوم گسترده آن، برنامه های خاصّ
عبادی نیز برای شبانه روز خویش و رشد و اوج به سوی سرچشمه کمال و جمال دارد، که برخی به
صورت فردی و نهانی انجام می گیرد و برخی به صورت گروهی، که از آن جمله نماز و نیایش است.
الف ـ نماز
سیمای جامعه مطلوب، سیمای نماز و یکتاپرستی است. در آغاز روز و پیش از درخشش
خورشید جهان افروز، همه به سوی خدا می روند و با یاد و نام او، خانه دل را صفا می دهند و جان را
عطرآگین می سازند.
در نیمروز نیز، صف به صف سر بر آستان کبریایی اش می سایند. همین گونه در پایان روز و
در دل شب او را می ستایند و به وسیله نماز از او نیرو و امداد می جویند؛ چرا که نماز جلوه ای از
پرستش خدا، پرتوی از بندگی او، نُمودی از یکتاگرایی و یکتاپرستی است.
نماز به مفهوم مترقی و حقیقی و خردگرایانه آن، سیمای اسلام، نشانه ایمان، تابلو
دین باوری و دین مداری، داروی بیماری مرگبار خودکامگی و خودپرستی، ستون و عمود آیین،
نور دیدگان پیامبر، برترین عبادت خدا، کلید بهشت پرطراوت و زیبا، وسیله سپاس و ستایش،
شفابخش دل ها از گناه، آرام بخش قلب ها از اضطراب، تکیه گاه تزلزل ناپذیر، مهم ترین سفارش
پیامبران و امامان راستین، و کوبنده اهریمن و شیطان و هواهای سرکش است.(۵)
به همین جهت، جامعه مورد نظر قرآن، نماز و راه و رسم عادلانه، و فرهنگ آزادپرور آن را
آن گونه که می باید به پا می دارد و از آن و به نام آن جز تقرّب به خدا نمی جوید:
«الَّذینَ اِنْ مَکَّناهُمْ فِی الاَْرْضِ اَقامُوا الصَّلوهَ وَ آتُوا الزَّکوهَ وَ اَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ
الْمُنْکَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَهُ الاُْمُورِ»(۶)
«… همانان که اگر در زمین موقعیت و توانایی به آنان ارزانی داریم، نماز را برپا
می دارند و زکات و حقوق مالی خویش را می پردازند و به کار نیک و پسندیده فرمان
می دهند و از کار ناپسند و شیوه های بیدادگرانه باز می دارند، و فرجام همه کارها از
آن خداست.»
همان گونه که سرلوحه برنامه عبادی و تربیتی پیام آوران خدا نیز چنین بود:
«وَ جَعَلْناهُمْ اَئِمَّهً یَهْدُونَ بِاَمْرِنا وَ اَوْحَیْنا اِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ اِقامَ الصَّلوهِ وَ ایتاءَ
الزَّکوهِ وَ کانُوا لَنا عابِدینَ»(۷)
«و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که مردم را به فرمان ما راه می نمودند؛ و انجام کارهای
شایسته و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات و حقوق محرومان را به آنان وحی کردیم؛
و آنان هماره عاشقانه و خالصانه پرستشگر ما بودند.»
و جالب است که یکی از ویژگی های جامعه آرمانی قرآن، که به دست توانمند کعبه مقصود و
قبله موعود «امام مهدی» ـ علیه السلام ـ شکل می گیرد، همین پرستش خالصانه و عبادت
عاشقانه خدا و رواج فرهنگ انسان پرور نماز، دوشادوش رعایت حقوق اقتصادی و اجتماعی و
سیاسی مردم است:
«خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، وعده فرموده
است که آنان را در روی زمین به جانشینی خود برخواهد گزید؛ درست همان سان که
آن کسانی را که پیش از آنان بودند، جانشین خود قرار داد؛ و آن دین و آیین و روش و
منشی را که برای آنان پسندیده است به سود آنان استقرار خواهد بخشید؛ و ترس
آنان را به نعمت امنیّت و آرامش تبدیل خواهد ساخت؛ به گونه ای که تنها مرا
می پرستند و چیزی را شریک و همتای من نمی سازند … .»(۸)
ب ـ نیایش
جامعه مورد نظر قرآن، جامعه نیایش و راز و نیاز است. جامعه تلاوت قرآن و دریافت پیام
انسان ساز آن و عمل به برنامه ها و مقررات بشردوستانه و دادگستر و امنیت آفرین خداست.
جامعه مطلوب، جامعه رمضان و ضیافت خدا و مکتب انسان ساز آن است. جامعه شب زنده داران،
یکتاپرستان، توحیدگرایان، عاشقان ژرف نگر حق و مخلصان آزادمنش و عدالت پیشه و
مردم خواه است.
حضرت امیرمؤمنان این گونه این جامعه را به وصف می کشد:
«امّا شب هنگام! راست برپایند، و قرآن را جزء جزء با تأمّل و درنگ بر زبان دارند، و با
خواندن آن اندوهبارند، و در آن خواندن داروی دردِ خود را به دست می آرند. و
اگر به آیه ای گذشتند که تشویقی در آن است، به طمع بیارمند و جان هاشان
چنان از شوق برآید که گویی دیده هاشان بدان نگران است، و اگر آیه ای را
خواندند که در آن بیم دادنی است، گوش دل های خویش بدان نهند، آن سان که
پنداری بانگِ برآمدن و فروشدنِ آتش دوزخ را می شنوند. ـ با رکوع ـ پشت های
خود را خمانیده اند و ـ با سجود ـ پیشانی ها و پنجه ها و زانوها و کناره های پا را بر
زمین گسترانیده، از خدا می خواهند گردن هاشان را بگشاید ـ و از آتش رهاشان
نماید ـ . و اما در روز، دانشمندان اند خویشتن دار، نیکوکاران اند پرهیزگار، ترس
آنان را چون تیر پیراسته تراشیده کرده است و نزار. چون کسی بدان ها نگرد،
پندارد بیمارند، اما آنان را بیماری نیست، و گوید خردهاشان آشفته است ـ اما آن
پریشانی را سبب دیگری است ـ .»(۹)
عبادت و دیدگاه ها
برداشت پرستش گران و عبادت کنندگان از عبادت خدا و نیایش و راز و نیاز با او یکسان نیست؛
چرا که شناخت آنان نسبت به خدا و مذهب متفاوت است.
برخی عبادت را همان آداب و برنامه های ظاهری می نگرند و عبادت نمودن را نوعی معامله
و تجارت می دانند. این گروه از عبادت کنندگان در این راه، خود را موظف به انجام همان آداب و
مراسم عبادی و ظاهری می دانند و در برابر آن، خدای را موظف به پرداخت پاداش؛ اینان از روح و
معنا و مفهوم و هدف عبادت و اثر اوج بخش روحی و تربیتی آن بیگانه اند و روحیه تاجرمنشانه و
سوداگرانه دارند:
«إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللّهَ رَغْبَهً فَتِلْکَ عِبَادَهُ التُّجَّارِ … .»
«مردمی خدا را به امید بخشش پرستیدند، این پرستش بازرگانان است.»
برخی دیگر روحیه برده منشانه دارند و به دلیل عدم شناخت خردمندانه و اساسی خدا و
دین آزادی بخش او، عبادت را انجام همان آداب و مراسم ظاهری، و وسیله خاموش ساختن
شعله ها و شراره های آتش دوزخ و نجات از آن می نگرند:
«وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللّهَ رَهْبَهً فَتِلْکَ عِبَادَهُ الْعَبِیدِ … .»
«و گروهی او را از روی ترس عبادت کردند و این عبادت بردگان است.»
اما عبادت کنندگان حقیقی و ژرف نگر، هم آفریدگار دانا و توانا و فرزانه و بی نیاز را نیک
می شناسند و هم معنا و مفهوم و هدف عبادت خدا را.
اینان عبادت را وسیله کمال، پرواز روح، راه تقرب به معشوق و محبوب، و راه اوج به سوی
سرچشمه هستی و زیبایی و جمال و کمال می نگرند.
اینان برای عبادت و برنامه های عبادی، ظاهر و باطن، قالب و روح، و پوسته و مغزی
می نگرند و روح و جان و معنا و مفهوم آن را خدایی شدن و خدایی اندیشیدن و خدایی عمل
کردن می دانند.
آزادگان راستین عالم اینان هستند و اینان اند که تنها او را شایسته عبادت و پرستش
می نگرند و بس:
«وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللّهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبَادَهُ الاْءَحْرَارِ.»(۱۰)
«و گروهی وی را برای سپاس پرستیدند و این پرستش آزادگان است.»
عبادت خالصانه و عاشقانه خدا، دارای آثار فردی، اجتماعی، سیاسی و انسانی بسیاری
است. رابطه گرم و صمیمانه جامعه مطلوب و محبوب قرآن با خدای خویش که در
شب زنده داری ها، شور و شوق ها، سوز و گدازها و تلاوت قرآن ها تجلی می یابد، چنان کارساز است
که روح و جسم و خانواده و جامعه را دگرگون می سازد و بدان ها حال و هوا و شور و امید و جلوه ای
خاص می بخشد و جامعه را در جهت درست اندیشی و شایسته کرداری و بشردوستی و رعایت
حقوق خدا و انسان رهنمون می شود.
در پرتو این پرستش ها و برنامه های عبادی، فرد و خانواده و جامعه از سویی، جان و پیکر
خویش را از ضدارزش ها و رسوبات استبداد و خودکامگی و شرک و جاهلیت پیراسته می سازد،(۱۱) و
از دگرسو کران تا کران دنیای خویش را به گل بوته های ارزش های والای قرآن آراسته می سازد.(۱۲)
از سویی مشعلِ فروزان خرد را زنده و پرفروغ، نفس و هواهای سرکش آن را مهار و در کنترل، قلب
و جان را نورانی و روح را لطیف می سازد و به یافته های قلبی و عنایات غیبی بال می گشاید.(۱۳) و از
دگرسو جامعه را به لذت معنوی و روحانی مناجات با خدا اوج و آرامش می بخشد:
«خدایا! تو به دوستانت از همه بی پژمان تری، و برای آنان که به تو توکل کنند از هر کس
کاردان تر. بر نهانی هاشان بینایی و به درون هاشان آگاه، و بر مقدار بینش آنان دانا.
رازهاشان نزدِ تو آشکار است، و دل هاشان در حسرت دیدار تو داغدار. اگر
غربتشان به وحشت دراندازد، یادِ تو آنان را آرام سازد؛ و اگر مصیبت ها بر آنان فرو
بارد به تو پناه آرند و روی به درگاهِ تو دارند؛ چه می دانند سر رشته کارها به دست
توست، و از قضایی خیزد که پای بست توست.
خدایا! اگر در پرسش خود درمانم یا راهِ پرسیدن را ندانم، صلاحِ کارم را به من نما و
دلم را بدانچه رستگاری من در آن است متوجه فرما! که چنین کار از راهنمایی های تو
ناشناخته نیست و از کفایت های تو ناساخته نه.
خدایا! کارِ مرا به بخشایش خود واگذار، نه به عدلت ـ ای بخشنده کردگار ـ .»(۱۴)
۲ـ جامعه خِرد و اندیشه
انسان، موجودی خردمند و برخوردار از شعور و اندیشه است. خردورزی از حقوق ابتدایی انسان و
مهم ترین امتیاز او بر جانوران است؛ چرا که آفریدگارش، او را موجودی برخوردار از موهبت خرد و
اندیشه آفریده، و به او قدرت ارزیابی و مقایسه و انتخاب ارزانی داشته است.
درست براساس همین طبیعت و هویت انسانی است که می خواهد درباره کران تا کران
هستی، هستی بخش و خویشتن بیندیشد و در پرتو دریافت های خویش از مجموعه هستی،
شایسته ترین راه و رسم حیات را برای زندگی و تسخیر پرفرازترین قلّه کمال و جمال برگزیند و
جامعه ای مسؤول و آزادمنش، مالامال از خردورزی و بردباری، آراسته به منطق و گفتمان و
جامعه مقایسه و سنجش و آن گاه گزینش بهترین ها را پدید آورد و سامان دهد.
«… فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللّهُ وَ
أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الاْءَلْبابِ»(۱۵)
«پس بشارت ده به آن بندگان من که به سخن گوش فرا می دهند و بهترین آن را
پیروی می کنند؛ اینانند که خدایشان راه نموده و اینان همان خردمندانند.»
جامعه شایسته و مترقی، جامعه ای است که نیروی خِرد و اندیشه را از موانع و زنجیرهای
مریی و نامریی آزاد، و امکانات رشد عقلی و فکری را برای او فراهم آورد. جامعه فاقد خردورزی،
جامعه ای راکد و جامد است و یک جامعه و تمدن جامد و راکد ـ که هماره در جهت ابتکار و نوآوری
و اختراع و اقتباس درست و تولید فکری و فرهنگی مترقی و نوآوری و نواندیشی نباشد ـ سرانجامِ
آن، جز پسرفت و انحطاط و سقوط و فروپاشی چه خواهد بود؟
از ویژگی های بارز جامعه مطلوب و مورد نظر قرآن در بُعد فکری و فرهنگی، اهمیّت بسیار
دادن به موهبت ارج دار خِرد، فراهم ساختن امکانات و مواد خام برای درست اندیشیدن انسان، و
جهاد سپید و همه جانبه فرهنگی و تربیتی با موانع درونی و برونی باروری و شکوفایی اندیشه و
حاکمیت خردمندی و خردورزی است.
جامعه مورد نظر قرآن به راستی جامعه شعور و بینش است؛ جامعه درک و دریافت حقایق
است؛ جامعه محتوا، عمق، مغز، و شناخت و آگاهی است.
در این جامعه از سویی توده ها با حقایق و واقعیت های جهان هستی آشنا می گردند و با
رجوع به خِرد و فطرت خداجوی خویش، به سوی هستی بخش می گرایند و از دگرسو با شناخت
قوانین و کشف نظامات شگرف حاکم بر پدیده ها، در راه ساختن دنیایی نو و زندگی و تمدن
بانشاط و پرطراوت تلاش می کنند.
در این جامعه، جهالت و نادانی ضدارزش است. خرافات و اوهام، مردود است. دنباله روی،
محکوم است. تعصبات سیاه، راهی بدان ندارد. دعوت بدون دلیل و برهان و پذیرش بدون
معرفت و آگاهی، ضدارزش است. اختناق و سانسور، نفرت انگیز، و نشان ترس و تزلزل و
بی اعتمادی به مردم و هیچ انگاشتن خِرد و افکار عمومی است.
این ویژگی جامعه مطلوب در آیات متنوعی جلوه یافته است، از آن جمله در این آیات:
۱ـ در آیاتی که از خِرد و ارجداری آن پیام دارد؛
۲ـ در آیاتی که جامعه را به خردمندی و خردورزی و ژرف نگری فرا می خواند؛
۳ـ در آیاتی که از عدم تعقل و تفکر، سخت انتقاد می کند؛
۴ـ در آیاتی که از خردمندان به گونه ای وصف ناپذیر تجلیل می نماید؛
۵ـ در آیاتی که کوته فکران و کسانی را که نمی اندیشند، سخت نکوهش می کند؛
۶ـ در آیاتی که آموزش و پرورش و پالایش و خودسازی و رشد عقلی را فلسفه بعثت ها
می نگرد؛
۷ـ در آیاتی که از موانع و زنجیرهای گران اوهام و خرافات بر سر راه عقل پرده بر می دارد.(۱۶)
این گرامیداشت خِرد و دعوت به خردورزی و تلاش برای آفرینش شرایط و دنیای
خردمندانه، به راستی شاهکار قرآن است و اگر به آن، به گونه ای شایسته توجه گردد، درون و برون
جامعه و روابط و مناسبات آن دگرگون می شود.
قرآن کریم، هیچ فاجعه ای را زیان بارتر از فقدان رشد فکری و عقلی نمی بیند. پست ترین
موجودات آفرینش و دوزخیان نگون بخت دنیا و آخرت و فروتر از چهارپایان را کسانی می نگرد که
مشعل پرفروغ عقل را فروزان نسازند، و در زندگی خویش نیندیشند، و وسایل و ابزارهای
شناخت را به کار نگیرند، و این را از نشانه های جامعه های شرک زده و عقب افتاده و استبداد زده
می نگرد.
«وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الاِْنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ اَعْیُنٌ لا
یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ اذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها اُولئِکَ کَالاَْنْعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ اُولئِکَ هُمُ
الْغافِلُونَ»(۱۷)
«و در حقیقت، بسیاری از جنّیان و آدمیان را برای دوزخ آفریده ایم. [چرا که[
دل هایی دارند که با آن [حقایق را] دریافت نمی کنند، و چشمانی دارند که با آن ها
نمی بینند، و گوش هایی دارند که با آن ها نمی شنوند. آنان همانند چهارپایان، بلکه
گمراه ترند. [آری] آن ها همان غافل ماندگانند.»
و بدترین جانوران را، کران و گنگانی وصف می کند که نمی اندیشند:
«إِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِنْدَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ»(۱۸)
و پلیدی و نگون بختی این جهان و جهان دیگر را ویژه فرد و جامعه ای می داند که
نمی اندیشند:
«وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ»(۱۹)
و ندامت جانکاه و ذلت بار دوزخیان را ترسیم می کند که می گویند:
«اگر ما گوش شنوا و اندیشه بیدار داشتیم و می شنیدیم و می اندیشیدیم، اینک در
میان این آتش سوزان و در کنار دوزخیان تیره بخت نبودیم.»(۲۰)
اسلام، یک ساعت تفکر را برتر از یک سال عبادت سطحی می بیند و تفکر را پیش از شروع
به انجام هر کاری، لازم می داند،(۲۱) و در برنامه شبانه روزی انسان، ساعتی را نیز برای اندیشیدن
قرار می دهد:
«… وَ ساعَهٌ یَتَفَکَّرُ فِیما صَنَعَ اللّهُ اِلَیْهِ … .»(۲۲)
و از انسان می خواهد تا در مورد جهان، انسان، جهان آفرین، گذشته و آینده، ظهورها و
سقوط ها و … بیندیشد و درس گیرد.
قرآن در انبوهی از آیات، انسان را به تفکر فرا می خواند:
«لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَهِ اللّهِ وَ تِلْکَ الاْءَمْثالُ
نَضْرِبُها لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»(۲۳)
«اگر این قرآن را بر کوهی استوار و سر به آسمان کشیده فرود می آوردیم، بی گمان آن
را از ترس و احساس عظمت خدا فروتن و از هم شکافته می دیدی؛ و این مَثَل ها را
برای مردم می زنیم، باشد که آنان بیندیشند.»
«ای پیامبر! از تو درباره شراب و قمار می پرسند. بگو: “در این دو، گناهی است بزرگ،
و سودهایی برای مردم است اما هشدار که گناه آن ها از سودشان بیشتر است.” و از تو
می پرسند: “چه چیز انفاق کنند؟” بگو: “افزون بر هزینه زندگی خویش را.” آری؛ خدا
آیات و مقررات خود را این گونه برایتان بیان می کند؛ باشد که بیندیشید.»(۲۴)
و در آیات فراوان دیگری که با جملات «اَوَلَمْ یَرَوْا»، «اَوَلَمْ یَتفکّروا»، «فانظروا» و همانند آن ها
آغاز می شود، از نیندیشیدن، سخت نکوهش می کند.
با اندک دقت در این موارد و نظایر آن ها، انگیزش انسان به سوی اندیشیدن و خردورزی به
روشنی آشکار می شود.
این همه، بدان خاطر است که مهم ترین امتیاز انسان بر حیوان به داشتن عقل و فکر و قدرت
اندیشیدن است و باید برای آن شرایطی مساعد فراهم ساخت؛ چرا که انسان ممکن است بتواند
دقایقی چند بدون هوا و یا روزهایی بدون آب و هفته هایی بدون غذا و یا عمری با فشار و
محرومیت زندگی کند، امّا لحظه ای نمی تواند بدون اندیشه صحیح و بدون استقلالِ فکری،
زندگی درخور شأن انسانی داشته باشد.
۳ـ جامعه فرهنگ و شناخت
جامعه مورد نظر قرآن، جامعه فرهنگ و دانش و بینش است. جامعه ای است که فراگرفتن دانش و
کسب بینش و آگاهی در آن یک رسالت، یک مسؤولیت، یک عبادت ارجدار و یک فریضه انسانی
است؛ عبادت و فریضه ای است که برای هر عضوی از اعضای این جامعه از هر جنس و هر رنگ و
نژاد، در هر سن و سال، و در هر شرایط و موقعیتی حیاتی است.
برای آموزش و پرورش و کسب دانش و تعمیم فرهنگ و شناخت، نه محدودیت زمانی به
رسمیت می شناسد و نه مکانی. همه جا را آموزشگاه می نگرد و همه را یا آموزگار می خواهد یا
پژوهشگر و دانش طلب که باید از نخستین لحظات زندگی در این جهان تا واپسین لحظات،
دانش بجویند و بیاموزند. از جهاد علمی و فکری فروگذار نباشند و دورترین راه ها و سخت ترین
مشکلات و جانکاه ترین دردها و رنج ها را برای کسب دانش و فرهنگ به جان بخرند و پاداش
برترین عبادت ها را از آفریدگار دانش و آموزگار نخستین آن به انسان، دریافت دارند.
جامعه مطلوب، جامعه ای است که دانش و حکمت را گمشده خویش می نگرد و هماره به
سان صیادی در پی صید این مروارید گرانبهاست. آن را از هر بیان و قلم و دانشگاه و کرسی درس و
خطابه ای فرا می گیرد و از هر آموزگار و متخصص و دانشمندی می آموزد؛ چرا که زرشناس است.
جامعه مورد نظر قرآن و اسلام، در حقیقت جامعه آگاهان، روشنفکران و فرهیختگان و
اصلاح گران است. به دانش و دانشوران و دانش پژوهان و صاحبان قلم و اندیشه سخت بها می دهد
و حرمت و کرامت و امنیت آنان را پاس می دارد، و آزادی و امنیتِ دانش و دانشگاه، استاد و
دانشجو، حوزه و مسجد و کلاس درس و کرسی پژوهش را تضمین می کند. دانشمندان را در
رفعت مقام و بلندی مرتبه و منزلت، به سان پیام آوران نور و وارث آنان می نگرد و مرکب قلم شان
را برتر از خون شهیدان راه حق و آزادی ارزیابی می کند.
در نگرش به چهره آنان پاداش عبادت خدا می بیند و همراهی و هم نشینی با آنان را مایه
خیر و برکت می داند.
یک رکعت نماز آنان را برتر از هزار رکعت نماز مردم عادی ارزیابی می کند و خواب آنان را
برتر از هفتاد سال عبادت عابد.
برتری صاحبان دانش و اندیشه را بر عبادت پیشگان، به سان برتری ماه شب چهارده بر
ستارگان آسمان می بیند.
جامعه ای است که پس از اهمیت حیات، اهمیت دانش و فرهنگ و شناخت را در صدر
برنامه اش قرار می دهد.(۲۵)
چنان که فلسفه بعثت ها و نهضت های توحیدی را بر این روند قرار می دهد:
«هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الاْءُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ
وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَل
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 