پاورپوینت کامل درخت در قرآن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل درخت در قرآن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل درخت در قرآن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل درخت در قرآن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۱۲
خداوند عزیز، برای شناساندنِ ذات مقدس خود به آدمیان و نیز هدایت آنها به مسیر سعادت و
کمال، کتابهایی را بر سفیرانِ راستین خود نازل فرمود که آخرین آنها قرآنِ شریف است. او این
کتابِ عظیم را بهار معرفت و حکمت قرار داد تا انسانها با غوطه خوردن در ژرفای بی کرانش
گوهرهای حکمت و دانش را فراچنگ خویش آورند و با عمل به آن حیاتِ مادی، معنوی، فردی و
اجتماعی خود را سر و سامان دهند و به نیک بختی برسند.
اما آن عظیم بی همتا، به نزولِ کتبِ آسمانی بسنده نفرمود، بلکه کتابی را نیز با نیرویِ
لایزالی خویش در عرصه آفرینش و در قالب طبیعتِ زیبا و دل انگیز به زیور خلقت آراست که هر
گوشه اش رازهای بی شماری از قدرت و توانایی او را در خود نهفته دارد، و از کوچک ترین عنصر
هستی، یعنی اتم، تا عظیم ترین آنها، یعنی کُرات و سیارات و کهکشانها، آیاتِ این کتابِ
شگفت انگیز است که با تأمل و تدبر و اندیشه در آنها می توان به وجود آفریننده توانایشان پی برد:
«اِنَّ فی خَلْقِ السَّمواتِ وَ الاَرْض وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لایاتٍ لاُِولِی الاَلباب»(۱)
آری، جهان آفرینش و طبیعت، خود کتابی است که از قالبِ حروف و کلمات و جملات
بیرون آمده و به صورت ماه و خورشید، کوه و جنگل، دریا و خشکی، حیوان و انسان، گیاه و جماد و
… تجسم یافته است.
اگر در قرآن کریم سوره قمر، شمس، لیل، فجر، نجم، رعد، بقره، نحل، نمل، فیل، عنکبوت و
نظایر آنها به صورت حروف، کلمات و آیات آمده، در کتابِ طبیعت، این سوره ها به گونه ای دیگر و
با شکل و شمایلی بدیع نمایان است و بدین ترتیب اگر بگوییم که این دو کتاب مکمل یکدیگر و
یکی متمم دیگری است، سخنی به گزاف نگفته ایم.
در این مقاله برآنیم که یکی از سوره های کتابِ طبیعت را از منظرِ قرآن کریم بررسی
نماییم. این سوره، همانا «درخت» است؛ آیتِ بی بدیلِ خداشناسی و این نشانه بی نظیر قدرتِ
پروردگار؛ سوره ای سرشار از آیاتِ توحید و یکتاپرستی که در کتابِ طبیعت به صورتهایِ مختلف
و اشکال متفاوت دیده می شود، و همان گونه که هر یک از سوره های قرآن کریم، فارغ از کوتاهی و
بلندیِ آیات و نیز تعداد آنها، نشانه ای بر علم و حکمتِ بی انتهای خداوندی است، هر یک از
درختان نیز آیتی بر قدرت و توانایی آن ذاتِ مقدس است.
اما قبل از پرداختن به موضوع، لازم است که درباره واژه «درخت» در قرآن سخن بگوییم. در
این کتابِ آسمانی در اغلب موارد از درخت با واژه «شَجَر» یاد شده است. «شَجَر» را واژه شناسان
این گونه تعریف نموده اند: «هر روئیدنی که تنه دارد»(۲) و آنچه تنه ندارد را «نجم، عشب و
حشیش»(۳) می نامند.
ناگفته نماند که در قرآنِ شریف این لفظ به معنایِ «مشاجره و تنازع» نیز به کار رفته است
(در سوره مبارکه نساء آیه ۶۵: «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتّی یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ …») که این
معنا نیز به معنای درخت نزدیک است و با آن مناسبت دارد؛ چرا که «منازعه را از آن جهت تشاجر
(مشاجره) گویند که سخنِ دو خصم یا خصوم مثل برگ و شاخه درخت به هم مختلط می شوند.»(۴)
غیر از شجر، که اشکالِ گوناگونِ آن ـ مفرد و جمع و … ـ مجموعاً ۲۷ مرتبه در آیاتِ قرآن به
کار رفته است، کلمات و عبارات دیگری نیز درباره درخت به کار رفته که هر یک بیان کننده یکی
از صفات و ویژگی هایِ آن می باشند و ما در این نوشتار بدانها اشاراتی خواهیم داشت.
با این آشنایی اجمالی، به سراغ موضوع بحث رفته، می گوییم با دقت در آیاتی که در آنها به
نوعی از درخت یاد شده و جمع بندی آنها، در می یابیم که از درخت تحتِ یکی از عناوینِ نُه گانه
زیر یاد شده است:
جهان آفرینش و طبیعت، خود کتابی است که از قالب حروف و کلمات و
جملات بیرون آمده و به صورت ماه و خورشید، کوه و جنگل، دریا و خشکی،
حیوان و انسان، گیاه و جماد و … تجسم یافته است.
۱ـ درخت و تسبیحِ خداوند؛ ۲ـ درخت و سجده در برابرِ خداوند؛ ۳ـ درخت نشانه ای بر
قدرت خداوند؛ ۴ـ استفاده از درخت برای تمثیل؛ ۵ـ نقش درخت در زندگیِ انبیا؛ ۶ـ درختانِ
بهشتی؛ ۷ـ درختانِ جهنم؛ ۸ـ درختانِ دنیوی؛ ۹ـ نقش درخت در زندگی انسانها و حیوانات، که
به ترتیب به توضیح و تشریح هر یک از این موارد خواهیم پرداخت.
۱ـ درخت و تسبیح خداوند
براساسِ آموزه های قرآن کریم، هر چه در عالم آفرینش، لباسِ هستی پوشیده و «هست» گردیده
با زبانِ حال و قال به تسبیح و تقدیسِ خداوند متعال مشغول اند.
هر کس به زبانی صفتِ حمدِ تو گوید
بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه
ما آدمیان به دلیل محصور بودن در حصار مادیات و سرگرم شدن به تأمین حوائج مادی
خویش ـ که گاه با گناه و نافرمانیِ خداوند نیز همراه می شود ـ از درک این ذکرِ پیوسته آفریده های
خداوند ناتوانیم:
«وَ اِنْ مِنْ شَیْ ءٍ اِلاّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ»(۵)
«و هیچ چیز نیست مگر اینکه با تسبیح به ستایش او مشغول است ولیکن شما
تسبیح آنها را درک نمی کنید.»
با عنایت به آیه فوق و دهها نظیر آن، در می یابیم که «درخت» نیز که جزئی از عالَمِ مخلوقات
است، هماهنگ با سایرِ اجزای هستی، صبح و شام به تسبیح، تحمید و تهلیلِ آفریننده توانایِ
خویش می پردازد.
این تسبیح چگونه صورت می گیرد؟ آیا این تسبیح به زبان قال است یا به زبانِ حال؟
علامه طباطبایی ـ قدس سره ـ در جلد ۱۳ المیزان، در تفسیر این آیه شریف بحثِ مفصلی
را در پاسخ به این پرسش مطرح فرموده که ما به منظور رعایتِ اختصار تنها به ذکر جملاتی از آن،
بسنده نموده، خوانندگانِ ارجمند را به خواندن کامل آن، دعوت می کنیم.
علامه طباطبایی ـ قدس سره ـ می نویسد:
«… حق این است که تسبیح تمامیِ موجودات تسبیح حقیقی و قالی است؛ چیزی که
هست قالی بودن لازم نیست حتماً به الفاظ شنیدنی و قراردادی بوده باشد. پس
اینکه فرمود: «تُسَبِّحُ لَهُ السَّمواتُ السَّبْعُ وَ الاَْرْضُ وَ مَنْ فیهِنَّ»(۶) تسبیح حقیقی را
که عبارت است از تکلم برای هر وجودی اثبات می کند. آری هر موجودی با وجودش و
آنچه مربوط به وجودش می باشد و با ارتباطی که با سایر موجودات دارد، خدای را
تسبیح می کند و بیانش این است که پروردگار من منزه تر از این است که بتوان مانند
مشرکین نسبت شریک و یا نقص به او داد؛ و اینکه فرمود: «وَ اِنْ مِنْ شَی ءٍ اِلاّ یُسَبِّحُ
بِحَمْدِهِ»، مقصود این است که بفهماند تسبیح برای خدا اختصاص به طایفه و یا نوعِ
معینی از موجودات ندارد، بلکه تمامی موجودات او را تسبیح می گویند … .»
نتیجه آنکه تمامی هستی ـ و از جمله درخت ـ پیوسته به تسبیح خداوند مشغول اند و این
تسبیح به زبانِ قال و به تعبیر بهتر با کلام صورت می گیرد.
ناگفته نماند که هر چند درکِ این تسبیح موجودات برای آدمیان امکان پذیر نیست، در این
میان، عده ای قلیل نیز یافت می شوند که به دلیلِ مجاهدتِ مدام با نفسِ سرکش و رسیدن به
مراتبِ قُربِ الهی و اوج قله های عرفان و معنویت، جسم و جان آنها شنوایِ اسرارِ مگویِ جهانِ
هستی شده، صدای تسبیح همه موجودات را می شنوند. مولوی می گوید:
نُطقِ آب و نُطقِ خاک و نطق گِل
هست محسوس حواسِ اهل دل
ما آشنای این پرده پر رمز و راز نیستیم و نامحرمیم، از آن رو از آن اسرار نیز بی خبریم:
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوشِ نامحرم نباشد جایِ پیغامِ سروش(۷)
۲ـ درخت و سجده در برابر خداوند
در آیه ۱۸ از سوره حج می خوانیم:
«اَلَمْ تَرَ اَنَّ اللّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّمواتِ وَ مَنْ فِی الاَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ
وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوابُّ وَ کَثیرٌ مِنَ النّاسِ و …»
«آیا نمی بینی که سجده می کنند برای خداوند هر کس در آسمانها و زمین است و
خورشید و ماه و ستارگان و کوهها و درخت و جنبندگان و عدّه بی شماری از مردم
و … .»
و نیز در آیه ۶ از سوره مبارکه الرحمان می خوانیم:
«وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدان»
«و ستاره و درخت در حال سجده اند.»
در این دو آیه شریف، سخن از سجده موجودات در برابر ذات مقدس پروردگار به میان آمده
و در کنار آنها از «درخت» نیز به عنوان یکی از این ساجدان یاد شده است. اما مقصود از این سجده
چیست و چگونه صورت می گیرد؟
برای پاسخ گویی به این پرسش، ضروری است نخست به معنایِ «سجده» پی ببریم. در
معنای این واژه گفته شده:
«سجده در لغت به معنی تذلل، خضوع و اظهار فروتنی است، راغب گوید: السُّجُودُ
أَصْلُهُ التَّطامُنُ وَ التَّذَلُّلُ، و طبرسی فرموده: سجود در لغت خضوع و تذلل است.»(۸)
همچنین باید دانست که سجده بر دو قسم است: تشریعی و تکوینی. سجده تشریعی همان
فعلی است که به صورت امری واجب در اغلبِ نمازها انجام می پذیرد؛ یعنی گذاردنِ پیشانی و کفِ
دو دست و سر دو زانو و نوکِ انگشتان بزرگ پا بر خاک. سجده تکوینی همان است که از معنای این
کلمه دریافت می شود و ما پیش تر بدان اشاره کردیم. سجده تکوینی به معنای تذلل و خضوع و
اظهار فروتنی است.
«حال با توجه به معنای این واژه و اقسام آن، می گوییم در آیه مذکور چون خداوند
بحث سجده را به غیر عقلا از قبیل خورشید و ماه و ستارگان و کوهها [و درختان[
نسبت داده، خود دلیل بر این است که مُرادِ از آن سجده تکوینی است، نه سجده
تشریعی و تکلیفی … و می فهماند که معنای کلام این است که مخلوقات عِلوی و
سِفلی، چه آنها که عقل دارند و چه آنها که ندارند، در وجودشان خاضع و متذلل در
برابر عزت و کبریایی خدایند، و مُدام با هستی خود به طور تکوین و اضطرار سجده
می کنند.»(۹)
از آنچه گفتیم در می یابیم که درخت همچون کُل هستی، مطیع امر خداوند بوده و در برابرِ
ذات کبریایی اش خاضع و خاشع است و ذره ای از قوانین خداوندی حاکم بر عالم آفرینش تخلف
نمی کند و همچون بنده ای سر به راه و مطیع در مسیر اوامر الهی حرکت می نماید.
۳ـ درخت نشانه ای بر قدرتِ خداوند
قبلاً گفتیم که درختان هر یک به تنهایی آیاتی هستند که قدرت و توانایی خداوند را در منظر
چشم هر بیننده ای به نمایش می گذارند و هر بخش از این آفرینش عجیب و زیبایِ خداوند،
دفتری عظیم از معرفت خداوند بزرگ می باشد؛ سعدی می گوید:
برگِ درختانِ سبز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
براساس آموزه های قرآن کریم، هر چه در عالم آفرینش، لباسِ هستی پوشیده و
«هست» گردیده به تسبیح و تقدیس خداوند متعال مشغول اند.
ولی باید توجه داشت که آن نکته اساسی که در کارِ خلقت و آفرینش درختان همواره مورد
غفلت قرار می گیرد و تنها عده ای اندک که دانایان حقیقی و به قول قرآن «اولوا الالباب»اند بدان
وقوف و آگاهی پیدا می کنند، همانا «آفرینش حیات در دلِ بذر و نهالی است که به مرور ایام از آن
درختی تنومند می سازد.»
ما هر گاه به درخت می نگریم، پیش از هر چیز محو جمال ظاهری آن و برگ و شکوفه و
میوه اش می شویم و کمتر کسی یافت می شود که از این پرده و حجاب ظاهری عبور کرده، به عمق
و معنا و حقیقت مطلب پی ببرد.
آری، شگفت انگیزتر از «برگِ درختان سبز در نظر هوشیار» همانا آن نیرویی است که باعثِ
سبزی و حیات آن می شود. از این رو در آیه ۶۰ از سوره نمل، پس از اشاره به آفرینش آسمانها و
زمین و نزول باران از آسمان، به رویش بُستانها اشاره شده و آنگاه به این نکته مهم پرداخته
می شود که انسانها باید به کیفیت ایجاد حیات در درختان نظر افکنند که اگر آن نیروی حیات
دهنده نبود، بذرهای به اصطلاح اصلاح شده و بهترین نهال ها نیز نمی رویید و کسی از
محصولشان برخوردار نمی شد:
«اَمَّنْ خَلَقَ السَّمواتِ وَالاَْرْضَ وَ اَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَهٍ
ما کانَ لَکُمْ اَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها أَاِلهٌ مَعَ اللّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ یَعْدِلُونَ»
آری، در امر رویش و رُشد و نمو درختان، کار ما آدمیان «تنها بذر افشانی و آبیاری است، اما
کسی که حیات را در دلِ این بذر آفریده و به نورِ آفتاب و قطراتِ حیات بخش باران و ذرات خاک
فرمان می دهد که این دانه را برویانید، تنها خداست.»(۱۰)
از همین روست که خداوند در سوره واقعه آیات ۶۳ و ۶۴ و ۷۲، بار دیگر این حقیقت را مورد
تأکید قرار داده و پاسخ این پرسش را که آفریننده واقعی چه کسی است، از وجدانهای به خواب
رفته منکران توحید طلب می کند:
«اَفَرَأَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ. ءَ اَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ اَمْ نَحْنُ الزّارِعُونَ … ءَاَنْتُمْ اَنْشَاْتُمْ شَجَرَتَها اَمْ
نَحْنُ الْمُنْشِئُونَ»
«آیا هیچ درباره آنچه کشت می کنید اندیشیده اید؟ آیا شما آن را می رویانید، یا ما
می رویانیم؟ … آیا شما درخت آن (آتشی که افروخته است) را آفریده اید؟ یا ما
آفریده ایم؟»
در دو آیه اول سخن از زراعت و کشت و کار است، ولی از آن جا که درخت، و کاشت و
نگهداری آن نیز خود جزئی از زراعت به شمار می آید، می توان گفت درختکاری نیز مورد شمولِ
این آیات و در واقع مصداق روشن آنهاست.
در تفسیر نمونه، جلد ۲۳، ذیل این آیات، بحث زیبایی مطرح شده که توجه به آن، به
دریافت مقصود کمک شایانی می نماید:
«… [در امر زراعت] کارِ انسان تنها کشت است، اما رویانیدن تنها کارِ خداست و لذا در
حدیثی از پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ نقل شده که فرمود: “لا یقولن
احدکم زرعت و لیقل حرثت فان الزارع هو اللّه”؛ هیچ یکی از شما نگوید: من زراعت
کردم، بلکه بگوید کشت کردم زیرا زارعِ حقیقی خداست. شرح این دلیل چنین است
که انسان کاری را که در مورد زراعت می کند بی شباهت به کار او در مورد تولد فرزند
نیست. دانه ای را می افشاند و کنار می رود، این خداوند است که در درونِ دانه، یک
سلول زنده بسیار کوچک آفریده که وقتی در محیط مساعد قرار گرفت در آغاز از
مواد غذایی آماده در خود دانه استفاده می کند، جوانه می زند، و ریشه می دواند،
سپس با سرعتِ عجیبی از مواد غذایی زمین کمک می گیرد، و دستگاههای عظیم و
لابراتوارهای موجود در درون گیاه به کار می افتد و غوغایی برپا می کند، ساقه و شاخه
و خوشه را می سازد و گاه از یک تخم صدها یا هزاران تخم بر می خیزد … .»
در هر صورت از آنچه گفته شد این نتیجه به دست می آید که این تنها برگ و ساقه، شاخه و
ریشه، میوه و شکوفه، و قد و قامت و شکل و شمایل درخت نیست که به انسان درسِ توحید و
خداشناسی می دهد، بلکه انسانِ اندیشمند در ورایِ این ظواهر، قدرتی عظیم تر را می یابد و
نیرویی فوق العاده را مشاهده می کند که همه آنها محصولِ آن قدرت و نیرو می باشد. آن قدرت
همانا نیروی حیاتی است که خداوند در بذر و نهال و درخت دمیده و آن را تبدیل به مخلوقی زیبا
و شگفت انگیز می نماید.
۴ـ استفاده از درخت برایِ تمثیل
خداوند عزیز در آیات متعددی از قرآن کریم، برای تفهیم برخی از حقایق معنوی و ماوراء طبیعی
به مخاطبانِ این کتاب آسمانی، از تمثیل بهره جُسته و برخی از این گونه امور را که دستِ احساسِ
مادی بشر و ادراک آدمی از فهم آنها کوتاه است، به اشیاء و مخلوقات مادی تشبیه فرموده که از
جمله آنها می توان به «درخت» اشاره کرد.
ما ضمن بیان مواردی که در آیات قرآن کریم از درخت به عنوان مُشَبَّهٌ به استفاده شده،
درباره هر یک توضیح مختصری نیز بیان می کنیم.
الف ـ تشبیه کلمه طیبه به درخت
در آیات ۲۴ و ۲۵ از سوره ابراهیم چنین می خوانیم:
«اَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ اَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ،
تُؤتی اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذْنِ رَبِّها …»
«آیا ندیدی خدا چگونه مَثَل زده: سخن نیکو مانند درخت پاکیزه ای است که
ریشه اش (در زمین) ثابت و شاخه آن در آسمان است و همیشه به اذن پروردگارش
میوه می دهد … .»
در این آیه شریف، خداوند، کلمه طیبه را به درختی تنومند و پربرگ و بار تشبیه فرموده که
دارای ریشه ای محکم و استوار است و شاخه های انبوه و فراوانش پهنه آسمان را فرا می گیرد و
چون فصلِ باردهی آن فرا می رسد، میوه های بسیارش هر بیننده ای را به شگفتی وا می دارد.
با نگاه به این آیه شریف و تدبر در مفاد آن این پرسش مطرح می شود که مقصود از کلمه
طیبه چیست؟ در پاسخ به این پرسش، مفسر گرانقدر قرآن، مرحوم علامه طباطبایی چنین
نوشته است:
«آنچه که از دقت در آیات به دست می آید این است که مراد از کلمه “طیبه” که به
درخت طیبه تشبیه شده است و صفاتی چنین و چنان دارد، عبارت است از عقاید
حقی که ریشه اش در اعماق قلب و در نهاد بشر جای دارد؛ زیرا خدای تعالی در خلال
همین آیات، به عنوان نتیجه گیری از مثلها می فرماید: «یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذینَ امَنُوا
بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فی الحیوهِ الدُّنیا وَ فِی الاْخِرَهِ» و مقصود از “قول ثابت” هم، بیان کلمه
است، البته نه هر کلمه ای که لفظ باشد، بلکه کلمه از این جهت که براساس اعتقاد و
عزم راسخ استوار بوده و صاحبش پای آن می ایستد، و عملاً از آن منحرف نمی گردد
… و این قول و کلمه طیب چیزی است که خدای تعالی ثبات قدم اهل آن را در دنیا و
آخرت مترتب بر آن قول دانسته، و اثر آن می شمرد … و با این بیان روشن می گردد که
مراد از آن قول همانا کلمه توحید، و شهادت از روی حقیقت به یکتایی معبود است.
پس قول به وحدانیت خدا، و استقامت بر آن، قول حقی است که دارای اصلی ثابت
است، و به همین جهت از هر تغیر و زوال و بطلانی محفوظ می ماند، و آن اصل، خدای
ـ عز اسمه ـ و یا زمینه حقایق است. آن اصل دارای شاخه هایی است که بدون هیچ
مانع و عایقی از آن ریشه، جوانه می زند و آن شاخه ها عبارت است از معارف حقِ
فرعی و اخلاق پسندیده و اعمال صالح، که مؤمن حیات طیبه خود را به وسیله آنها
تأمین نموده و عالَم بشریت و انسانیت به وسیله آنها رونق و عمارتِ واقعی خود را
می یابد … .»(۱۱)
نتیجه آنکه کلمه طیّبه، توحید و اعتقاد به آن است که همچون درختی سبز و خرم در دل و
جان انسانهای مؤمن رشد می یابد و به حیات مادی و معنوی آنان معنا می بخشد و سعادت
دنیوی و اُخرویشان را تأمین و تضمین می نماید.
ب ـ تشبیه کلمه خبیثه به درخت
به دنبالِ تشبیه کلمه طیبه در آیه ۲۴ سوره مبارکه ابراهیم، خداوند عزیز در آیه ۲۶، از درخت
به عنوان مُشبَّهٌ بِه استفاده فرموده است:
«وَ مَثَلُ کَلِمَهٍ خَبیثَهٍ کَشَجَرَهٍ خَبیثَهٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الاَْرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ»
«و مثلِ سخن ناپاک همچون درخت ناپاکی است که از زمین کنده شده و قرار و ثباتی
ندارد.»
در این آیه شریفه سخن از «کلمه خبیثه» و شباهت آن با شجره خبیثه است.
علامه طباطبایی در توضیح این عبارت می نویسد:
«کلمه خبیثه در مقابل کلمه طیبه است … و مقصود از کلمه خبیثه شرک به خداست که
به درختی خبیث تشبیه شده، که از جای کنده شده باشد، و در نتیجه اصلِ ثابت و
قرار و آرام و خلاصه جایِ معینی نداشته و چون خبیث است، جز شر و ضرر اثرِ
دیگری به بار نیاورد.»(۱۲)
بدین ترتیب درمی یابیم که برخلافِ کلمه طیبه که سراسر لطف و رحمت و سعادت است و
عزت و عافیت به همراه دارد، کلمه خبیثه آکنده از مصائب و مشکلات است و بر معتقد و عمل
کننده به آن جز خسرانِ دنیا و آخرت نمی افزاید و همچون درختی خبیث که از هرگونه برگ و
باری تُهی است و تنها به کار سوزانیدن و نابود ساختن می آید، چنین انسانی نیز باید که با ورود در
دوزخ، نقش «وقود» و «هیزم» آن را ایفا کند؛ چرا که بر شاخه حیات او محصولی از معرفت و طاعت
حق به وجود نیامده است و هم از این روست که به قول ناصر خسرو:
بسوزند چوبِ درختانِ بی بَر
سزا خود همین است مَر بی بری را
در تفاسیر و روایات اسلامی در تعیین نوع درخت طیبه و درخت خبیثه، دیدگاههای
گوناگونی بیان شده است؛ مثلاً درباره درخت طیبه، برخی آن را عبارت از درخت خرما و عده ای
دیگر درختانی از قبیل انجیر، انگور و انار می دانند؛ نیز در تعیین نوع درخت خبیثه، عده ای آن را
«حَنظله» و گروهی دیگر «سریش»، «سیر» و «بوته خار» و امثالهم می دانند.
ج ـ شَجره ملعونه
در آیه ۶۰ از سوره مبارکه اسراء خداوند از گروهی از انسانها با عنوان «شَجره ملعونه» یاد می کند.
متن آیه چنین است:
«وَ اِذْ قُلْنا لَکَ اِنَّ رَبَّکَ اَحاطَ بِالنّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤیَا الَّتی اَرَیْناکَ اِلاّ فِتْنَهً لِلنّاسِ وَ
الشَّجَرَهَ الْمَلْعُونَهَ فِی الْقُرآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یَزیدُهُمْ اِلاّ طُغیاناً کَبیراً»
«و [یاد کن] هنگامی را که به تو گفتیم: به راستی پروردگارت بر مردم احاطه دارد، و آن
رؤیایی را که به تو نمایاندیم، و [نیز] آن درخت لعنت شده در قرآن را جز برای
آزمایش مردم قرار ندادیم؛ و ما آنان را بیم می دهیم، ولی جز بر طغیان بیشتر آنها
نمی افزاید.»
در این آیه شریف، خداوند عزیز، گروهی از آدمیان را به واسطه اعمال ناپسند و نیز خُلق و
خوی شیطانی شان به درختی تشبیه فرموده و آن درخت را نیز مورد لعنت و نفرین خود قرار
داده است. گویی آنها همه از یک ریشه و اصل بوده و همگی شاخ و برگهای آن درخت اند. اما گروه
فوق چه کسانی هستند و چرا مورد نفرین پروردگار رحیم قرار گرفته اند؟
علامه طباطبایی چنین می گوید:
«در قرآن ابلیس و یهود و مشرکین و منافقین و مردمی دیگر به عناوین دیگر لعنت
شده اند؛ مثل کسانی که با حالتِ کفر بمیرند، و یا آیات خدا را کتمان کنند، و یا خدا و
رسول را آزار نمایند و امثال این عناوین. و در آیه مورد بحث “شجره” به این لعنتها
وصف شده، و شجره همان طور که به درختهای ساقه دار اطلاق می شود، همچنین به
ریشه هایی که از آنها شاخه های فرعی جوانه می زند اطلاق می گردد، مانند ریشه های
مذهبی و اعتقادی … و اگر در این مسئله کمال دقت را به کار ببریم این معنا برایمان
روشن خواهد شد که شجره ملعونه یکی از همان اقوامِ ملعونه در کلام خدا هستند که
صفات شجره را دارند؛ یعنی از یک ریشه منشعب شده و نشو و نما نموده و
شاخه هایی شده اند، و مانند درخت، بقایی یافته و میوه ای داده اند، دودمانی هستند
که امت اسلام به وسیله آن آزمایش شده و می شوند و چنین صفاتی، جز بر یکی از
سه دسته از آنها که بر شمردیم تطبیق نمی کند، یا مشرکین، و یا منافقین و یا اهل
کتاب.»(۱۳)
مرحوم علامه طباطبایی، پس از آنکه اطلاق عبارت «شجره ملعونه» را بر یکی از سه گروه
ذکر شده، مُسلّم می شمرد، به بررسی اوضاع و احوال صدر اسلام پرداخته، صفات هر یک از آنها را
در زمان حیات رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ بیان می دارد و آنگاه نتیجه می گیرد که
«شجره ملعونه» در آیه مورد بحث، منافقین است:
«… که در ظاهر مسلمان بودند، و تظاهر به اسلام می کردند، و در میان مسلمانان یا از
راه فامیلی و یا از راه پیروزی عقیده و مسلک، بقا و دوام یافته و در اعصار بعدی هم
فتنه مسلمانان شدند.»(۱۴)
و در پایان نیز تصریح می کند که:
«مراد از رؤیا در این آیه، خوابی است که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ
درباره بنی امیه دیده و شجره ملعونه، شجره این دودمان است.»(۱۵)
۵ـ نقش درخت در زندگیِ انبیای الهی ـ صلوات الله علیهم ـ
از آفریده های خداوند که طبق آیات قرآن کریم در زندگی برخی از انبیا نقش مهمی ایفا نموده،
«درخت» است!
با مراجعه به قرآن کریم در می یابیم که در تشریح حوادث زندگی پنج تن از پیامبران الهی به
نقش درخت اشاره شده است که هر یک از این موارد را به اختصار توضیح می دهیم.
الف) در زندگی آدم ـ علیه السلام ـ
بدون تردید مهم ترین ماجرایی که از ابتدای خلقت انسان، تاکنون، درخت در آن نقش به سزایی
داشته، ماجرای زندگی حضرت آدم ـ علیه السلام ـ و خروجش از بهشت است. حادثه ای که تا به
حال موضوع هزاران کتاب، مقاله و نمایشنامه و فیلم گردیده و راجع به آن صدها هزار بیت شعر
سروده شده است و آنچنان در نزد آدمیان معروف و مشهور است که کمتر انسانی را می توان یافت
که از آن بی اطلاع باشد. شگفت اینکه در قرآن کریم نیز بیشترین موارد استعمال «شجر» در
همین داستان است.
در امر رویش و رُشد و نمو درختان، کار ما آدمیان «تنها بذرافشانی و آبیاری است،
اما کسی که حیات را در دلِ این بذر آفریده و به نور آفتاب و قطرات حیات بخش
باران و ذرات خاک فرمان می دهد که این دانه را برویانید، تنها خداست.»
ماجرای حضرت آدم و نزدیک شدن به «شجره ممنوعه»، خوردن میوه آن و در نتیجه بیرون
شدن از بهشت، بسی مشهورتر از آن است که نیاز به بیان داشته باشد. از این رو تنها متذکر
می شویم که در قرآن کریم در سه سوره و پنج آیه، کلمه «شجره» ۶ مرتبه نقل شده که همگی
مربوط به سرگذشت حضرت آدم است:
در سوره مبارکه بقره آیه ۳۵، در سوره مبارکه اعراف آیات ۱۹، ۲۰ و ۲۲ (در آیه اخیر لفظ
شجره ۲ بار به کار رفته)، و در سوره مبارکه طه آیه ۱۲۰. پس از اشاره به آیات مربوط به قصه آدم و
شجره ممنوعه، این پرسش رخ می نماید که «شجره ممنوعه»، که آدم و حوّا با نزدیک شدن به آن و
خوردن از میوه اش مستوجب خروج از بهشت شدند، چه درختی بوده است؟
علامه طباطبایی ـ قدس سره ـ در پاسخ به این پرسش، نوشته است:
«در کتاب عیون اخبار الرضا ـ علیه السلام ـ از عبدالسلام هروی روایت شده که گفت:
به حضرت رضا عرضه داشتم: یابن رسول اللّه! از درختی که آدم و حوا از آن خوردند
برایم بگو تا ببینم چه درختی بوده؟ چون مردم درباره آن اختلاف دارند؛ بعضی
روایت می کنند که گندم بوده، بعضی دیگر روایت می کنند که درخت حَسَد بوده،
حضرت فرمود: هر دو درست است. عرضه داشتم: با اینکه دو معنای متفاوت دارد،
چطور ممکن است هر دو درست باشد؟
فرمود: ای ابا صلت! یک درخت بهشت می تواند چند نوع باشد؛ مثلاً درخت گندم
می تواند انگور هم بدهد؛ چون درخت بهشت مانند درختهای دنیا نیست، و آدم بعد
از آنکه خدای تعالی به او احترام کرد، و ملائکه را واداشت تا برای او سجده کنند، و او
را داخل بهشت کرد، در دل با خود گفت: آیا خدا بشری گرامی تر از من خلق کرد؟
خدای عز و جل از آنچه در دل او گذشت، خبردار شد، پس او را ندا کرد که: سرِ خود را
بلند کن، و به ساق عرش بنگر تا چه می بینی؟ آدم سر به سوی عرش بلند کرد و به
ساقِ عرش نگریست، و در آن دید که نوشته: لا اله الاّ اللّه و محمد رسول اللّه و علی بن
ابی طالب امیرالمؤمنین و همسرش فاطمه سیده زنان عالمیان و حسن و حسین دو
سید جوانان اهل بهشت اند.
آدم پرسید: پروردگارا! اینان چه کسانی اند؟ خدای ـ عز و جل ـ فرمود: ای آدم! اینان
ذریه های تواند و از تو بهترند، و از همه خلایق من بهترند، و اگر اینها نبودند، من تو را،
و بهشت و دوزخ و آسمان و زمین را خلق نمی کردم. پس زنهار مبادا به چشم حَسَد بر
اینان بنگری که از جوار من بیرون خواهی شد. پس آدم ـ علیه السلام ـ به چشم
حسد بر آنان نظر افکند، و آرزوی مقام و منزلت آنان را کرد، و خداوند شیطان را بر او
مسلط ساخت، تا سرانجام از آن درخت که نهی شده بود بخورد، و بر حوا هم مسلطش
کرد، او هم به مقام فاطمه به چشم حَسَد نگریست، تا آنکه از آن درخت بخورد،
همچنان که آدم خورد؛ و در نتیجه خدای تعالی هر دو را از بهشت بیرون کرده بر
زمین فرستاد، تا در جوار زمین باشند.»(۱۶)
بدین گونه بود که پدر آدمیان «روضه رضوان» را «به دو گندم بفروخت» و به تبعیدگاه زمین
آمد؛ چرا که موعظه حق را به فراموشی سپرد و ما نیز که از فرزندان اوئیم اگر مواعظ خداوند را
وانهیم سرنوشتی جز گرفتار آمدن به خشم و غضب خداوند و محروم ماندن از «روضه رضوان»
نخواهیم داشت:
هُشدار که گر وسوسه عقل کنی گوش
آدم صفت از روضه رضوان به درآیی(۱۷)
ب) در زندگیِ یونس ـ علیه السلام ـ
«یونس فرزند مَتّا، یکی از پیامبران الهی است که خداوند او را برای هدایت و ارشاد مردم سرزمین
نینوا برانگیخت و نام او چهار بار در قرآن کریم مذکور است.»(۱۸) بنا به نقل قرآن و روایات اسلامی،
هنگامی که او مردم نینوا را به سوی یکتاپرستی فراخواند، آنان از پذیرش دعوت او خودداری
کردند و چون یونس مشاهده کرد که سخنان حکیمانه او در دل سنگ قومش فرو نمی رود، به
ناچار از میان قوم خود خارج شد و به کنار دریا آمد و سوار بر کشتی راه دریا را پیش گرفت. در
اثنای راه، طوفانی سهمگین حادث گردید و کشتی در معرضِ غرق شدن قرار گرفت. به فرمان
کشتی بان قدری از امتعه و کالاهای مسافران را به دریا ریختند، شاید کشتی سبک بار شده و از
مهلکه رهایی یابد. ولی چون این کار سودی نبخشید، تصمیم بر آن شد که برای نجات کشتی
یکی از افراد را به دریا اندازند و چون قرعه زدند، قرعه به نام یونس درآمد، در نتیجه او را به دریا
افکندند.
در این حال، حیوانی عظیم الجثه از حیوانات دریا، او را به فرمان خداوند بلعید.
سعدی می گوید:
قرصِ خورشید در سیاهی شد
یونس اندر دهان ماهی شد(۱۹)
یونس، مدتی را در شکم آن حیوان سپری کرد و آن گاه با استعانت و یاری جستن از خداوند
عزیز، حیوان به فرمان الهی به ساحل آمد و دهان گشود و یونس از آن زندان بی نظیر رهایی یافت؛
ولی چون در مدت اقامت در شکم حیوان دریایی نحیف شده بود، خداوند درختی از کدو را بر سر
راه او رویانید تا در سایه آن آرامش یابد و از میوه اش بخورد و نیرو و توان از دست رفته را بازیابد:
«فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقیمٌ وَ اَنْبَتْنا عَلَیْهِ شَجَرَهً مِنْ یَقْطینٍ»(۲۰)
«پس او را در صحرا افکندیم و او بیمار بود و بر او درختی از کدو رویانیدیم.»
یونس پس از آنکه در سایه این درخت آرمید و جانی تازه یافت، برخاست و به سوی قوم
خود روانه شد و قوم او نیز که پس از خروج وی، آثار عذاب الهی را مشاهده کرده بودند، با توبه و
انابه به درگاه خداوند، از کرده خود ابراز ندامت نموده و درصدد یافتن یونس بودند، و پس از
جُستن او سر به طاعتش دادند و یکتاپرستی را پیشه نمودند.
بدین ترتیب نقش یکی از انواع درختان (بوته ها) را در امداد رساندن به یکی از بندگان
صالح و شایسته خداوند برای استمرار حرکت الهی اش مشاهده می کنیم.
ج) در زندگی حضرت موسی ـ علیه السلام ـ
موسی ـ علیه السلام ـ یکی از پیامبران بزرگ الهی است که سرگذشت او و ماجراهای زندگی اش در
سوره های متعددی از قرآن کریم آمده است، به گونه ای که «بعضی گفته اند: نزدیک بود همه قرآن
[از آنِ] موسی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 