پاورپوینت کامل خوشه هایی از بوستان روح مجرد ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل خوشه هایی از بوستان روح مجرد ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خوشه هایی از بوستان روح مجرد ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل خوشه هایی از بوستان روح مجرد ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint :
۱۷۲
روح مجرد، مجموعه ای است درباره یکی از اولیای برحق خدا که در فواصل میانی
سالهای ۱۳۱۸ ـ ۱۴۰۴ ه ق در دار دنیا زندگی کرد. از دنیا به اندکی ناچیز قانع و در عین حال
قلبش مالامال از عشق و محبت به حضرت دوست بود و لحظه ای از یاد او غافل نبود.
سیدهاشم حدّاد، آن ولیّ خداست که در سخت ترین شرایط از نظر مادی زیست کرد و چون
کوه مقاوم بود؛ بلکه با آغوش باز از ناملایمات روزگار استقبال می کرد و آنها را به گرمی می پذیرفت
؛ چرا که همه را از معشوق و محبوب می دید. اساسا او غیر از محبوب چیزی نمی دید. برای همین
با دید توحیدی و بینش خاص عرفانی به تمامی آفریده ها عشق می ورزید و در دیده ملکوتی او
جز خیر و خوبی چیزی نمایان نمی شد.
این عبد صالح خدا با پشتکار زیادی که از خود در میدان جهاد اکبر نشان داد، به علوم و
دانشهای بی کرانی دست یافت که زبان از گفتن آنها قاصر و کوتاه است. دلش دریای بی انتهای
عشق الهی بود و در طول عمر شریف خویش بسیاری از سالکان را دستگیری کرد و خود نیز چون
شمعی سوخت و به اعلی درجات وادی توحید گام نهاد و فانی شد.
علامه محمدحسین حسینی طهرانی ـ که خود از ره پویان وادی عشق و توحید بود ـ توفیق
خوشه چینی از محضر سید را پیدا کرد و در سفرهای متعددی که به عتبات عالیات داشت، از
نفس و بیانات گرم و روح افزای ایشان بهره مند شد. استاد هم به این شاگرد خویش علاقه ویژه
داشت به طوری که در فراق وی بسیار افسرده می شد.
حداد تنها شاگردی بوده که در زمان حیات مرحوم قاضی موت اختیاری
داشته است. برخی اوقات ساعات موت او پنج و شش ساعت طول می کشید.
در مجموع ۲۸ سال این روابط عاشقانه به درازا کشید تا آنکه لحظه فراق فرا رسید. در آن
لحظه، علامه نیز مثل استاد ناخوش بود و میان آنها فرسنگها فاصله وجود داشت. سرانجام آن
عارف دلسوخته بی بدیل و عاشق پاکباخته بی نظیر، کالبد جسمانی را رها و به سوی اعلا علیین
پرواز کرد و جهانی از عشق و عاشقی را تا ابد در ماتم فرو برد.
هر چند علامه طهرانی نمی خواست درباره این استاد خویش کتابی بنویسد، لیکن به
درخواست برخی از دوستان به این عمل مبادرت ورزید و پاره ای از اسرار فیمابین خود و استاد را
به رشته تحریر درآورد.
کتاب روح مجرّد در ۶۲۵ صفحه وزیری سامان یافته و تا کنون بارها تجدید چاپ شده
است.
این اثر در یک مقدمه و ۱۲ بخش نگاشته شده و در آن مطالب حاشیه ای هم یافت می شود
که به مناسبت نکات کلیدی کتاب عنوان شده است. از جمله آنها بحثهای مفصلی پیرامون تشیع
ابن عربی است، نیز احتیاج سالک کوی دوست به استاد و راهنما، و جز آن.
در معرفی کتاب، بعد از طرح عناوین برخی بخشها، به مهم ترین مطالب آنها اشاره می شود.
مقدمه
علامه طهرانی در مقدمه بطور سربسته از مقام و منزلت والا و عرفانی و بی بدیل سید سخن به
میان آورده، او را از جمله شاگردان مکتب اخلاقی ـ عرفانی آیت اللّه العظمی سیدمیرزا علی آقا
قاضی دانسته و اذعان نموده که جناب آقای حداد را نمی توان شناخت:
«الحداد و ما ادراک ما الحداد؟»
زیرا او از قدرتمندترین شاگردان آیت اللّه قاضی در سلوک راه تجرید و … پشت سر گذاشتن
عالم ملک و ملکوت … و ورود در عالم جبروت و لاهوت به شمار می آمد، و به تعبیر علامه
طباطبایی بسیار شوریده و وارسته بود، و به سخن آیت اللّه قوچانی، حداد تنها شاگردی بوده که
در زمان حیات مرحوم قاضی موت اختیاری(۱) داشته است. برخی اوقات ساعات موت او پنج و
شش ساعت طول می کشید.
علامه طهرانی درباره عجز خویش در توصیف سید گوید:
من چه گویم درباره کسی که به وصف در نمی آید، نه تنها لایوصف بود بلکه لایدرک و
لایوصف بود … لذا در نوشتجات حقیر نامی از او به چشم نمی خورد … چرا؟ … برای
اینکه … او شاهباز بلند پروازی است که هر چه طایر فکر و اندیشه اوج بگیرد و
بخواهد وی را دریابد، می بیند او برتر و عالی تر … است.»
سبب تألیف کتاب روح مجرد
طبعا خواننده محترم از خود می پرسد با اینکه نمی توان سیدهاشم حداد را شناخت، چرا علامه
طهرانی کتابی در ۶۲۵ صفحه درباره ایشان(۲) نگاشته است؟ علامه گوید:
«از آنجایی که ولد ارشد … آیه اللّه … حضرت حاج سیدمیرزا علی قاضی(۳) آقای
حاج سیدمحمدحسن قاضی … چندین بار پیام شفاهی و اینک با رقیمه کریمه خود
کتبا از حقیر خواسته اند تا درباره حضرت آقای حاج سیدهاشم حداد … آنچه را که
می دانم، بنویسم … حقیر بر آن شدم که رساله ای … در اینجا گرد آورده و به ایشان و
به ارباب سلوک و معرفت تقدیم کنم.»
بخش نخست
عنوان بخش اول کتاب «مقدمه تشرف و توفیق به محضر و ملازمت حضرت حداد» است.
آنچه از ظاهر عنوان فوق به ذهن خطور می کند، فراهم شدن مقدمات ملاقات علامه
طهرانی با سیدهاشم حداد است. ولی وقتی به محتوای این بخش مراجعه می کنیم، متوجه
می شویم که علامه دو بار به حضور استاد شتافته، خاصه در ملاقات دوم ـ و طی جلساتی یکماهه ـ
از نفس گرم و بیانات عرفانی ایشان بهره می برده است. ایشان در گزارش از برنامه آن ایام گوید:
«در تمام یک ماه … شبها نمی خوابیدم و به عوض در روزها می خوابیدم تا دو ساعت
به ظهر مانده، در آن وقت آماده تشرف به حرم مطهر می شدم … پس از ادای زیارت به
تهیه مایحتاج منزل پرداخته و تا غروب در منزل می ماندم … دو ساعت از شب
گذشته به منزل آقا مشرف می شدم … حضرت آقای حاج سیدهاشم حداد از حقیر در
تمام شبهای ماه مبارک … پذیرایی کرد … و چه پذیرایی ای! … شب تا اذان به گفت وگو
و تلاوت قرآن و گریه و خواندن اشعار ابن فارض و تفسیر نکات عمیق عرفانی و
دقایق اسرار عالم توحید و عشق وافر و زائدالوصف به حضرت اباعبدالله الحسین ـ
علیه السلام ـ می گذشت، و برای رفقای ما که حاضر در آن جلسه بودند همچون حاج
عبد الزهرا باب مکاشفات باز بود … آنقدر در جلسه می گریست که چشمهایش متورم
می شد. آنگاه به درون مسجد می رفت و بر روی حصیر پس از ادامه گریه به سجده
می افتاد. بسیار شور و وله و آتش داشت؛ آتش سوزان[ی] که دیگران را نیز تحت
تأثیر قرار می داد. یک شب که پس از این گریه های ممتد و سرخ شدن چشمها به
درون مسجد رفت، حضرت آقای حداد به من فرمود:
سیدمحمدحسین! این گریه ها و این حِرْقَت [= سوز] دل را می بینی؟ من صَد «قات»
(برابر و مقدار) بیشتر از او دارم ولی ظهور و بروزش به گونه دگر است … .» ص ۱۹ ـ ۴۱.
مرحوم حداد بسیار نسبت به امور شرع و احکام فقهیه متعبد بود، و محال بود حکمی را
بداند و عمل نکند؛ حتی مستحبات و ترک مکروهات. خود چراغی بود نورانی از علم،
ولی از باب حفظ شرع و احکام شرع، در امور عبادیه و احکام جزئیه، تقلید می کرد.
میزان خواب استاد
سیدهاشم حداد در طول ۲۴ ساعت فقط چند لحظه به خواب می رفت. شور و اشتیاق به محبوب
اجازه استراحت به او نمی داد.
«اصولاً ما در مدت یک ماه، خوابی از ایشان ندیدیم … فقط صبحها بعضی اوقات که
بدن را خیلی خسته می بینند، در حمام سر کوچه رفته و با استحمام آب گرم، رفع
خستگی می نمایند و یا مثلاً صبحها چند لحظه ای تمدد اعصاب می کنند .. آن وجد و
حال و آتش شعله ور از درون، اجازه قدری استراحت را نمی داد.» ص ۴۲.
بخش دوم
عنوان این بخش «سفر اول حقیر به اعتاب عالیات در سنه ۱۳۸۱ هجریه قمریه به غیر از سفر بیت
الله الحرام» می باشد.
دورنمایی از حالات معنوی استاد در ایام سومین سفر
علامه طهرانی در تصویری اجمالی از شرح حالات آن حضرت و اعراض از دنیا و مافیها و واردات
قلبی ایشان در دوران ملاقات خویش گوید:
«در این زمان با وجود … پی در پی درآمدن این حالات [معنوی و اتصال شدید با عالم
قدس] دیگر تحمل کار و کسب برایشان متعذّر گردید؛ یعنی به طوری بدن [از کار و
فعالیت روزانه] می افتاد و روح، انصراف [از عالم ماده] می نمود که اداره امور عالم
طبع [= طبیعت] از اشکل مشاکل به شمار می رفت … عسرت (مشکلات مالی) وی به
حد اعلا بود، و واردات قلبیه [هم] به حد اعلا بود، و چنان صورت سرخ می شد و
چشمان متلألأ می گشت که سیمایشان در نهایت زیبایی [جلوه گر [بود. و بعضی
اوقات چنان بی حال و افسرده و زرد می گشت و استخوانها درد می گرفت که حکایت
از وارده جلالیه داشت.» ص ۷۸ ـ ۸۰.
علامه به نقل از شخص ایشان در این زمینه گوید:
«بعضی از اوقات چنان سبک و بی اثر می شوم؛ عینا مانند پر کاهی که روی هوا
می چرخد، و بعضی اوقات چنان از خودم بیرون می آیم؛ عینا به مثابه ماری که پوست
عوض می کند … بسیار شده است که به حمام می رفتم و وقت بیرون آمدن، “دِشداشه”
(پیراهن عربی بلند) را وارونه می پوشیدم … در هر لحظه علومی از من می گذرد
بسیار عمیق و بسیط و کلی، و چون در لحظه ثانی بخواهم به یکی از آنها توجه کنم،
می بینم عجبا فرسنگها دور شده است!» ص ۷۶ و ۷۷.
بخش سوم
در این بخش، افزون بر طرح برخی مطالب حاشیه ای ـ و در عین حال مفید و جالب ـ درباره
بیوگرافی آقا سیدهاشم حداد سخن گفته و اینکه در چه سالی پا به جهان نهاده و در چه سالی از
دنیا رفته و اصل و نسب ایشان چیست و از محضر او چند سال بهره برده است.
نخستین تجرد روحی برای سیدهاشم حداد در کربلا پیدا شد و این به برکت صبر
و خویشتن داری فوق العاده زیاد در قبال بد اخلاقیهای مادر همسر ایشان بود.
تقید به ظواهر و تقلید از مراجع
علامه پیرامون تعبد ایشان به مسائل شرع و ظواهر در عین بهره زیاد وی از علوم الهی گوید:
«مرحوم حداد بسیار نسبت به امور شرع و احکام فقهیه متعبد بود، و محال بود
حکمی را بداند و عمل نکند؛ حتی مستحبات و ترک مکروهات. خود چراغی بود
نورانی از علم، ولی از باب حفظ شرع و احکام شرع، در امور عبادیه و احکام جزئیه،
تقلید می کرد.» ص ۱۱۰ و ۱۱۱.
علامه سپس نمونه هایی از تقید ایشان به احکام فقهی را عنوان کرده است.
بخش چهارم
از جمله مطالب جالب این بخش، آن که علامه طهرانی یکی از دوستان صمیمی خود را به خوشه
چینی از محضر حضرت حداد دعوت می کند. ولی او به بهانه های مختلف از این عمل استنکاف
می ورزد. علامه در فرازی در توصیف سیدهاشم ـ برای ترغیب رفیق ـ گوید:
«این مرد، مردی است که در علوم عرفانیه و مشاهدات ربانیه، استاد کامل و صاحب
نظر است. بسیاری از کلمات محی الدین عربی را رد می کند و به اصول آنها اشکال
می نماید … شما از مشکل ترین مطالب منظومه حاجی و اسفار آخوند و غامض ترین
گفتار شرح فصوص الحکم و مصباح الانس و شرح فصوص از وی بپرسید، ببینید از
چه افقی مطلع است … این مرد، خواب ندارد و پیوسته بیدار است. در خواب و
بیدرای، بیدار است. خواب و بیداری اش یکسان، چشمش به هم می رود، ولی قلبش
بیدار است.» ص ۱۴۵ و ۱۴۶.
در لاافق
علامه در جایی دیگر از این بخش در توصیف استاد گوید:
«حضرت آقای حاج سیدهاشم … در لاافق زندگی می کرد؛ آنجاکه از تعیّن برون جسته
و از اسم و صفت گذشته و جامع جمیع اسماء و صفات حضرت حق متعال به نحو اَتَمّ و
اکمل … اسفار اربعه را تماما طی نموده و به مقام انسان کامل رسیده بود. هیچ یک از
قوا و استعدادات در جمیع منازل و مراحل سلوکی از ملکوت اسفل و ملکوت اعلی
پیمودن و گردش کردن در ادوار عالم لاهوت نبود، مگر آنکه در وجود گرانقدرش به
فعلیت رسیده بود … برای وی زندگی و مرگ، مرض و صحت، فقر و غنا، دیدن صور
معنوی و یا عدم آن، بهشت و دوزخ، علی السویه بود. او مرد خدا بود. تمام نسبتها در
همه عوالم از او منقطع بود مگر نسبت الله … ما در مدت ۲۸ سال … از ایشان یک
خواهش از کسی ندیدیم؛ هیچ التماس دعا گفتن ندیدیم؛ هیچ تقاضای حاجتی از
غیر که مثلاً دعا کنید عاقبت ما به خیر شود … ندیدیم … در تمام عمر سخنی از روی
… مصلحت اندیشی و تعارفات معموله مرسومه متداوله و یا … خود شکستنی های
متعارف … در او موجود نبود.» ص ۱۳۶ و ۱۳۷.
بخش پنجم
از جمله اتفاقات جالب ذکر شده در این بخش، شرفیابی شهید مطهری به محضر سیدهاشم
حداد در تهران است که ظاهرا در سال ۱۳۸۶ قمری رخ داد. علامه در این باره می نویسد:
«مرحوم مطهری با حقیر سوابق دوستی و آشنایی دیرین داشت و ذکر مبارک حضرت
آقا [سیدهاشم حداد] با وی کم و بیش … به میان آمده بود و اینک که آقا از کربلا به
طهران آمده اند، ایجاب می نمود … از محضرشان متمتع گردد. روی این اصل بنده
جناب مطهری را خبر کردم. و ایشان … تشریف آوردند و در مجلس عمومی ملاقات
شد. مرحوم مطهری شیفته ایشان شد. و کأنّه گمشده خود را اینجا یافت. سپس
مرتبه دیگر آمد و باز ساعتی با هم سخن و گفت و گو داشتند.» ص ۱۵۹.
بعد از ملاقاتهای فوق، شهید مطهری ملاقاتی خصوصی هم با حضرت استاد داشتند. بعد
از آن شهید مطهری به علامه گفت: «این سید حیات بخش است.» ص ۱۶۰.
ملاقات دیگری نیز شهید مطهری با حضرت حداد داشت. در آن ملاقات، شهید از ایشان
دستورالعمل خواست و استاد هم دستوراتی به او داده بود. و طبق اظهار علامه، شهید مطهری دو
بار نیز در کربلای معلی خدمت حضرت حداد رسید.
هوای نفس و نفس پرستی تنها به فرورفتن در لذات دنیوی و عشق به جاه و مقام و
ظلم و ستم نمودن بر خلایق محدود نمی شود؛ دایره ای بسیار گسترده دارد که جز
اولوالالباب آنها را نمی شناسند. حضرت حداد یکی از آن افراد بود. ایشان
بسیاری از کارهای نیکو را از حظوظ نفسانیه می شمردند.
نخستین تجرد روحی حضرت حداد
نخستین تجرد روحی برای سیدهاشم حداد در کربلا پیدا شد و این به برکت صبر و خویشتن
داری فوق العاده زیاد در قبال بد اخلاقیهای مادر همسر ایشان بود. البته استاد ایشان، آیت الله
قاضی به سید دستور اکید داده بود که چنین رویه ای را پیشه خود سازد و از آن تخطی ننماید.
سیدهاشم خود در این باره می فرماید:
«از دستورات مرحوم آقای قاضی ابدا تخطی و تجاوز نمی کردم و آنچه این مادر زن بر
مصائب ما می افزود، تحمل می نمودم. تا یک شب تابستان که چون پاسی از شب
گذشته بود، از بیرون، خسته و فرسوده و گرسنه و تشنه به منزل آمدم که در اطاق
بروم. مادر زنم … تا فهمید من از در وارد شده ام، شروع کرد به بد گفتن، ناسزا و فحش
دادن، و همین طور بدین کلمات مرا مخاطب قرار دادن … این زن صدای خود را بلند
کرد … به طوری که نه تنها من بلکه همسایگان [هم [می شنیدند. به من سبّ و شتم و
ناسزا گفت … همین طور می گفت تا حوصله ام تمام شد. [اما [بدون آنکه به او پرخاش
کنم و یا یک کلمه جواب دهم، از پله های بام به زیر آمدم و از درخانه بیرون رفتم و سر
به بیابان نهادم … در این حال ناگهان دیدم من دو تا شده ام: یکی سیدهاشمی که مادر
زن به او تعدی می کرده وسب و شتم می نموده است؛ و یکی من هستم که بسیار عالی
و مجرد و محیط می باشم و ابدا فحشهای او به من نرسیده است. آن سیدهاشم
سزاوار همه گونه فحش و ناسزاست و این سیدهاشم که اینک خودم می باشم، نه تنها
سزاوار فحش نیست، بلکه هر چه هم فحش بدهد و سبّ کند و ناسزا گوید به من
نمی رسد. در این حال برای من منکشف شد که این حال بسیار خوب و سرور آفرین و
شادی زا فقط در اثر تحمل آن ناسزاها و فحشهایی است که وی به من داده است. و
اطاعت از فرمان استاد، مرحوم قاضی، برای من فتح این باب را نموده است. و اگر من
اطاعت او را نمی کردم و تحمل اذیتهای مادر زن را نمی نمودم، تا ابد همان سیدهاشم
محزون و غمگین و پریشان و ضعیف و محدود بودم.» ص ۱۷۳ و ۱۷۴.
دایره گسترده هواهای نفسانی
هوای نفس و نفس پرستی تنها به فرورفتن در لذات دنیوی و عشق به جاه و مقام و ظلم و ستم
نمودن بر خلایق محدود نمی شود؛ دایره ای بسیار گسترده دارد که جز اولوالالباب آنها را
نمی شناسند. حضرت حداد یکی از آن افراد بود. ایشان بسیاری از کارهای نیکو را از حظوظ
نفسانیه می شمردند و می فرمودند:
«غالبا مجالسی که بعضی از سالکین [الی الله] تشکیل می دهند و در آنها شعر
می خوانند، از حظوظ نفس است … بسیاری از اذکار و اوراد را مردم برای اغراض
نفسانی … به جای می آورند. قرآنی را که تلاوت می کنند، اگر به زیبایی جلد و ورق و
خط [آن] توجه داشته باشند … حظوظ نفس است … سجاده های زیبا و منقش و
ملون، حظوظ نفس است … تسبیحهای زیبا که در ذکر انسان مؤثر است، همگی
حظوظ نفس است … خواستن خوابها و رؤیاهای معنوی و روحانی از حظوظ نفس
است. طلبیدن مکاشفات و اتصال با عالم غیب و اطلاع بر ضمایر و عبور از آب و هوا و
آتش و تصرّف در مواد کائنات و شفا دادن مریضان، همگی حظوظ
نفس اند.» ص ۱۸۶ و ۱۸۷.
چه باید کرد؟
فقط باید خدا را خواست. البته در این جمله نیز تسامح وجود دارد. انسان چیست و کیست که
بتواند خدا را بخواهد؟ هر چه خداوند برای انسان بخواهد، همان مطلوب است. حضرت حداد
می فرمود:
«اگی کسی در راه سیر و سلوک … غیر از خدا چیزی را بخواهد، خداوند را نخواسته
است؛ و همان خواست او که نفسانی است، مانع از وصول وی به ذات اقدس حق
خواهد شد. اگر بهشت بخواهی … اگر مقامات و درجات بخواهی … خدای را
نخواسته ای و در همان مقام و درجه، میخکوب شده ای … اگر جبرئیل فی المثل نزد تو
آید و بگوید: هر چه می خواهی بخواه از درجات و مقامات و سیطره جنت و جحیم .. و
مقام شفاعت کبرای محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ … تو بگو: من بنده ام. بنده،
خواست ندارد. خدای من برای من هر چه بخواهد، آن مطلوب است … حتی نگو من
خدا را می خواهم. تو چه کسی هستی که خدا را بخواهی؟! تو نتوانسته ای و نخواهی
توانست او را بخواهی و طلب کنی. او لامحدود و تو محدودی، و طلب تو که با نفس تو و
ناشی از نفس توست، محدود است و هرگز با آن، خداوند را که لایتناهی است،
نمی توانی بخواهی … بناءً علی هذا … خودت را به خدا بسپار. بگذار او برای تو بخواهد
و او برای تو طلب کند … .» ص ۱۸۶ ـ ۱۸۸.
این مرد، مردی است که در علوم عرفانیه و مشاهدات ربانیه، استاد کامل و
صاحب نظر است. بسیاری از کلمات محی الدین عربی را رد می کند و به اصول
آنها اشکال می نماید.
تفسیر علامه طهرانی به القای استاد
در ایامی که حضرت حداد در ایران به سر می برد، به همراه شاگردان سلوکی خود مسافرتی به
مشهد مقدس نمود. از جمله برنامه های علمی ـ تربیتی استاد در این ایام، تفسیر سوره توحید
توسط علامه طهرانی و به فرمایش استاد بود که علامه در این باره گوید:
«حقیر شروع کردم به تفسیر این سوره مبارکه. در روز اول ت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 