پاورپوینت کامل نقش سیاسی سازمان وکالت در عصر حضور ائمه علیهم السلام (قسمت دوم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نقش سیاسی سازمان وکالت در عصر حضور ائمه علیهم السلام (قسمت دوم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقش سیاسی سازمان وکالت در عصر حضور ائمه علیهم السلام (قسمت دوم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نقش سیاسی سازمان وکالت در عصر حضور ائمه علیهم السلام (قسمت دوم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۳۴۵
نقش سیاسی سازمان وکالت
الف) ماهیت سیاسی
از نظر ائمه علیهم السلام و شیعیان، بنی عباس، نامشروع و بزرگ ترین ظلم در حق اسلام، اهل بیت
و جامعه اسلامی بود و حاکمیت امام معصوم بر جامعه، تنها حاکمیت مشروع شناخته
می شد. اگر فرصت و امکاناتی برای اهل بیت علیهم السلام فراهم می گردید در قبضه کردن حکومت
به عنوان یک وظیفه الهی تردیدی به خود راه نمی دادند. ائمه علیهم السلام این موضوع را بارها، گاه
به طور صریح و گاه به کنایه، ابراز کرده و خلفای عباسی کاملاً از این مسئله مطلع بودند.
این دیدگاه سیاسی اهل بیت علیهم السلام و شیعیان موجب شده بود تا هر گونه تحرّکی از
ائمه علیهم السلام و پیروان آنان، از جانب حاکمان به شدّت سرکوب شود.
وجود نهاد وکالت به عنوان تشکیلاتی تحت رهبری ائمه علیهم السلام با فعالیت های متنوّع
جهت تقویت و گسترش مکتب اهل بیت علیهم السلام ، حتی بر فرض عدم انجام هر گونه فعالیت
سیاسی و نظامی، به خودی خود اقدامی سیاسی تلقی می شد که هدف دراز مدت آن
سرنگونی حکومت بنی عباس بود و این موضوع پیوسته عباسیان را نگران و تلخ کام
می داشت ؛ چنان که منصور عباسی در یکی از مواقعی که تصمیم به قتل امام
صادق علیه السلام گرفته بود، پس از آن که خشمش قدری فروکش کرد در گفت گو با «ربیع»
حاجب چنین گفت:
بودن او (امام صادق علیه السلام ) هر چند که خروج به شمشیر نکند، بر من گرانتر است از
عبداللّه بن الحسن (پدر نفس زکیه) و آنان که خروج می کنند؛ زیرا می دانم که مردم او و
پدران او را امام می دانند و واجب الاطاعه می شمارند [و خلفا را به رسمیت
نمی شناسند].
بزرگ ترین دلیل بر ماهیت و موجودیت سیاسی نهاد وکالت، برخورد شدید خلفا با
اعضای این نهاد است که مواردی از این گونه برخوردها در بخش «لغزشها و آسیب ها»
گذشت.
ب) حمایت از نهضت های آزادی بخش
جلوه دیگری از نقش سیاسی سازمان وکالت را می توان در حمایت از نهضت های آزادی
بخش و حرکت های عدالت خواهانه مشاهده کرد.
مقدمه
پس از واقعه کربلا، هیچ گاه زمینه قیام مسلحانه ائمه علیهم السلام علیه حکومت های طاغوتی
فراهم نیامد و امامان معصوم علیهم السلام از آن تاریخ به بعد رهبری مستقیم هیچ حرکت و نهضت
گسترده سیاسی – نظامی را عهده دار نشدند ؛ اما نهضت های مسلحانه زیادی، به ویژه از
سوی علویان، در گوشه و کنار بلاد اسلامی علیه ظلم و بیداد حکام اموی و عباسی صورت
گرفت.
اکثر قریب به اتفاق این قیام ها شرایط لازم را جهت پیروزی دارا نبودند. افزون بر
این، بیش تر این نهضت ها مبنای فکری صحیحی نداشتند، به گونه ای که در صورت
پیروزی، چه بسا همان سیاست و روش حکّام گذشته را نسبت به اهل بیت عصمت علیهم السلام و
شیعیانشان اعمال می کردند.
از این رو ائمه علیهم السلام معمولاً نسبت به این قیام ها موضع بی طرفانه ای داشتند. سران
این قیام ها به دلیل این که نوعا مظلوم و تحت ستم مضاعف بودند، چهره ای حق به جانب
داشتند و نمی شد حق اعتراض و پرخاش را از آنان سلب نمود. برخی از این قیام ها نیز از
نظر ماهیت و عملکرد حتی فاسدتر از دستگاه طاغوتی حاکم بودند، مانند قیام «صاحب
زنج» (۲۵۵- ۲۷۰ ق) که دست به کشتار عمومی مردم بی گناه می زد. لذا امام
عسکری علیه السلام از صاحب زنج برائت جست؛ البته به گونه ای که از آن مشروعیت نظام حاکم
استشمام نشود.
شواهد فراوانی حاکی از آن است که ائمه علیهم السلام ، به طور مستقیم و غیر مستقیم، از
برخی قیام ها حمایت می کردند، این حمایتها پس از شکل گیری نهاد وکالت، عمدتا از
طریق این شبکه صورت می گرفت.
اهداف و انگیزه ائمه علیهم السلام از حمایت و دست کم خرسندی و رضایتشان از این
حرکت ها، بسته به ماهیت آن ها و شرایط سیاسی – اجتماعی حاکم، مختلف بود. برخی از
این حرکتهاموجب تضعیف دستگاه حاکم و درگیری فکری و عملی آنان می شد و این امر
سبب فراغت بیش تر ائمه علیهم السلام و شیعیان و کاسته شدن از فشار حکومت بر آنان می گردید.
این تنها بهره ائمه علیهم السلام و نهاد وکالت از ناحیه این گونه حرکتها بود و از این جهت که
بگذریم این گونه قیامها هیچ ارتباطی باائمه علیهم السلام نداشتند. می توان گفت که حرکت خوارج
از این قبیل بود. لذا امام علی علیه السلام فرمود: «بعد از من با خوارج نجنگید…»
نمونه دیگر، نزاع و درگیری مهتدی عباسی – معاصر امام حسن عسکری علیه السلام – با
موالی ترک است. مهتدی که از دخالت بیش از حد موالی به ستوه آمده بود، تنی چند از
سران آنان را به قتل رساند.در پی این اقدام دامنه نزاع بالا گرفت.
این نزاع در حالی اوج گرفت که مهتدی، امام حسن عسکری علیه السلام و جمعی از یاران
نزدیک آن حضرت، از جمله ابوهاشم جعفری، را زندانی ساخته و عزم خود را بر قتل آنان
جزم کرده بود. یکی از یاران امام حسن عسکری علیه السلام به نام «احمد بن محمد» در نامه ای به
آن حضرت، از بروز این درگیری میان خلیفه و موالی اظهار خشنودی کرد و این حادثه را
به آن حضرت تبریک گفت و چنین نوشت: «مولای من الحمداللّه که خداوند او (خلیفه) را
از ما منصرف ساخت. شنیده ام که مهتدی شما را تهدید و سوگند یاد کرده که شما و
شیعیان شما را نابود کند ؛ ولی درگیر نزاع با موالیان شده است.»
امام حسن عسکری علیه السلام جهت تسلی خاطر احمد بن محمد،در پاسخ او به خط
خویش نوشت: «خلیفه با این تصمیم عمر خود را کوتاه کرد.از همین امروز پنج شنبه
بشمار، روز ششم او پس از تحمل ذلت و خواری به قتل می رسد.» احمد بن محمد که
راوی خبر است می گوید: «قضیه به همان نحو که آن حضرت فرموده بود اتفاق افتاد.»
در کنار این دسته از قیامهاکه اشاره شد، قسم دیگری از نهضت ها بودند که کم و
بیش از جهت اهداف و آرمانها با اهداف ائمه علیهم السلام ارتباط و همسویی داشتند. رهبران این
قیامها نیز از نظر عاطفی و عقیدتی به ائمه علیهم السلام نزدیک بودند. لذا موضع ائمه علیهم السلام نسبت به
این گونه قیامها فراتر از خرسندی و رضایت بود و جنبه حمایتی داشت؛ چه به صورت
زبانی و معنوی و چه به صورت اقتصادی و چه در شکل اجازه یا تشویق افراد به شرکت
جستن در قیام.
حرکت هایی نظیر قیام زید ـ فرزند امام سجاد علیه السلام ـ در عصر بنی امیه، قیام محمد
نفس زکیه، قیام شهید فخّ، قیام یحیی بن عمر طالبی، قیام مردم قم و برخی موارد دیگر
در عصر بنی عباس از این قبیل بود. اینک پس از این مقدمه به بررسی موضع ائمه علیهم السلام و
نهاد وکالت در برابر برخی از این قیام ها می پردازیم.
کمک به قیام نفس زکیه
معلی بن خنیس، وکیل امام صادق علیه السلام در مدینه، از سوی منصور عباسی متهم بود که به
وکالت از طرف آن حضرت به منظور کمک مالی به نهضت «محمد نفس زکیه» – فرزند
عبداللّه بن حسن بن حسن بن علی علیهم السلام – از میان شیعیان کمک مالی جمع آوری
می کند. او در پی این اتهام دستگیر، شکنجه و به قتل رسید. در پی فعالیت های معلّی در
مدینه جهت جمع آوری وجوه و تحویل آن ها به امام صادق علیه السلام آن حضرت، به بغداد
فراخوانده شد و راجع به مسائلی از جمله فعالیت های وکیل خویش مورد باز جویی و باز
خواست قرار گرفت. تصور منصور یا ادعای او این بود که پیروان آن حضرت خراج دولتی را
به ایشان می پردازند که این به معنای تشکیل حکومتی مستقل در درون حکومت
عباسی بود. امام اتهام را تکذیب کرد و فرمود: آن چه شیعیان برایم می فرستند هدایای
شخصی است، نه خراج.
جهت ارزیابی صحت و سقم اتهام منصور به وکیل امام صادق علیه السلام مبنی بر کمک
مالی به قیام نفس زکیه، لازم است ابتدا مروری بر سیر تحول این نهضت و مواضع امام
صادق علیه السلام نسبت به آن داشته باشیم.
سیر تحول قیام نفس زکیه
۱ ـ آغاز قیام
این قیام در دوران خلافت منصور عباسی، در سال ۱۴۵ ق. به اوج خود رسید و به صورت
مسلحانه و قهرآمیز در آمد؛ ولی طرح قیام و برنامه ریزی و اخذ بیعت در رابطه با این
نهضت به سال ۱۲۶ ق. یعنی پس از قتل ولید بن یزید بن عبدالملک (ولید دوم) به دست
نزدیکانش برمی گردد. در آن تاریخ، با توجه به فساد و تباهی دربار اموی و نابسامانی
شدید حکومت بنی امیه از یک سو و محبوبیت و فضل و دانش محمد نفس زکیه از سوی
دیگر، بنی هاشم، از جمله سران بنی عباس همچون ابراهیم امام، ابوالعباس سفّاح و
عبداللّه منصور، در ابواء – محلی بین مکه و مدینه – به اتفاق آرا با نفس زکیه بیعت
کردند.
۲ ـ دیدگاه انحرافی عبدالله محض و نفس زکیه
پس از این بیعت، عبداللّه محض جهت اخذ بیعت برای فرزندش به عنوان «مهدی آل
محمد» تلاش کرد و محمد جهت گسترش دعوت خود، داعیان خویش را به اطراف
فرستاد؛ بسیاری از مردم، از جمله عامه مردم مدینه، با «نفس زکیه» بیعت کردند.
همچنین عبداللّه محض به منظور انطباق یافتن کامل «نفس زکیه» با خصوصیات
«مهدی موعود» وی را به بادیه فرستاد تا مدتی از نظرها دور ماند و دوران غیبت را نیز
سپری کند و آن گاه که زمینه قیام فراهم شد ظهور نماید.
قراین حاکی از آن است که کمتر کسی از جمع بیعت کنندگان، به ویژه مردم حجاز و
بنی هاشم، مهدویت «محمد نفس زکیه» را واقعا باور داشتند یا دست کم به مرور به این
موضوع پی بردند که او نمی تواند مهدی موعود باشد، چون بسیار بعید بود که مروان حمار
بداند که «نفس زکیه» مهدی موعود نیست ولی بنی هاشم و دیگر مردم حجاز ندانند که
او مهدی نیست. لذا هنگامی که خبر فعالیت نفس زکیه به مروان بن محمد رسید چندان
نگران نشد و مهدی بودن او را خلاف واقع و جعلی دانست و اظهار داشت که مهدی
موعود از بنی الحسن نیست؛ نگرانی من از فعالیت بنی عباس است. او از باب احتیاط،
مبلغ هنگفتی سکه زر برای عبداللّه محض فرستاد و به او توصیه کرد که فرزندانش را از
تعرض نسبت به حکومت وی باز دارد. او به والی مدینه نیز پیغام فرستاد که معترض
عبداللّه و نفس زکیه نشود، مگر این که دست به شمشیر برند.
همه آنان که در سال ۱۲۶ ق. با نفس زکیه بیعت کردند، هم معتقد به لزوم قیام و
مناسب بودن شرایط بودند و هم او را لایق رهبری می دانستند و احتمالاً یدک کشیدن
عنوان «مهدویت» را برای تحریک عواطف مردم کم اطلاع و اهالی مناطق دور دست مانند
نواحی شرقی ایران و جلب نیروی بیشتر، ابزار خوبی تلقی می کردند.
در این میان بنی عباس نیز که در همان حال به تلاش مستقل و زیرزمینی خود
علیه بنی امیه ادامه می دادند، از آن جا که پیروزی زودرسی برای خود پیش بینی
نمی کردند، همراهی با نفس زکیه را در آن شرایط ضرور می دیدند؛ حتی حرکت او را از
جهت تضعیف حکومت بنی امیه و سرگرم کردن آنان برای دعوت خود مفید نیز
می دانستند ؛ چون که در صورت پیروزی قیام نفس زکیه می توانستند خود را در حکومت
وی سهیم بدانند.
۳ ـ وضعیت دعوت عباسی همزمان با آغاز دعوت نفس زکیه
نکته مهم دیگری که جهت درک درست موضع امام صادق علیه السلام در برابر نهضت نفس زکیه
باید مورد توجه قرار گیرد، وضعیت دعوت بنی عباس در آن تاریخ است. بنی عباس دست
کم از سال ۱۰۰ ق. یعنی در پی وفات ابوهاشم ـ عبداللّه بن محمد حنفیه ـ رهبری فرقه
«کیسانیه» یا «مختاریه» و به عبارتی «هاشمیه» که بعدا «راوندیّه» نام گرفتند را در دست
گرفته، آنان را جهت اجرای نقشه های خود به کار گماردند. از آن به بعد، باید اسم این
شاخه را «عباسیه» نامید نه «کیسانیه».
محمد بن علی عباسی، دهکده کوچک «حمیمه» در سرزمین «شراه» در منطقه
بحرالمیت شاکمات را پایگاه خود قرار داد و از آن جا داعیان و نقبای خود را به سراسر بلاد
اسلامی، به ویژه خراسان ،اعزام کرد.
از آن تاریخ تا سال ۱۲۶ ق. که نفس زکیه دعوت خود را آغاز کرد، نهضت عباسی
رشد و گسترش چشمگیری یافته بود، به گونه ای که «عبداللّه بن معاویه بن عبداللّه بن
جعفر بن ابی طالب» که طبق برخی نقلها به «الرضا من آل محمد صلی الله علیه و آله » دعوت می کرد،
وقتی در سال ۱۲۹ ق. وارد خراسان شد، نتوانست برای خود طرفدارانی دست و پا کند و
مردم خراسان را از هواداران آل عباس یافت و توسط ابومسلم دستگیر شد و به قتل
رسید.
در چنین وضعیتی به نظر می رسد که حرکت «نفس زکیه» افزون بر نقطه ضعف و
انحراف فکری بزرگی که به سبب ادعای مهدویت در آن وجود داشت، بسیار دیر هنگام
آغاز شده بود ؛ زیرا زمانی «نفس زکیه» به میدان آمده بود که بلاد اسلامی عمدتا تحت
نفوذ بنی امیه، بنی عباس و عبداللّه بن معاویه بن عبداللّه جعفر بودند. به نظر می رسد با
توجه به سرّی بودن نوع دعوت ها در آن عصر، عبداللّه محض و نفس زکیه از وضعیت
دعوت بنی عباس بی اطلاع بودند و اگر اطلاع هم داشتند از خدعه بنی عباس غافل بودند
و نمی دانستند که افرادی چون سفاح و منصور که اینک دست بیعت با محمد می دهند
هنگامی که منافعشان اقتضاکند بیعت خود را کنار می نهند و بر روی او شمشیر می کشند؛
هر چند که پیش بینی امام صادق علیه السلام در همان روزهای نخست دعوت نفس زکیه که
حکومت به آل عباس می رسد، باید عبداللّه محض و نفس زکیه را از خواب گران بیدار
می کرد، ولی چنین نشد.
۴ ـ مواضع امام صادق علیه السلام نسبت به قیام نفس زکیه
امام صادق علیه السلام نسبت به شرایط موجود و جریان هایی که در اطرافش می گذشت اشراف
کامل داشت و بر اساس شناخت کامل از این اوضاع، مواضع خود را تنظیم می کرد. با جمع
بندی مجموع گفتار نقل شده از امام صادق علیه السلام در این زمینه، که عمدتا در گفت و گو با
عبداللّه محض یا با حضور وی بوده است، می توان مواضع اصولی آن حضرت را بدین قرار
برشمرد:
۱ ـ آن حضرت در هر شرایطی خیرخواه مسلمانان، به ویژه علویان بوده و از انجام
آن چه مقتضای خیر و صلاح مسلمانان بوده دریغ نمی ورزیده و آن چه می گفته و انجام
می داده در جهت این خط مشی قرار داشته و پای امیال نفسانی و منافع شخصی در
میان نبوده است.
۲ ـ امام صادق علیه السلام حاضر نمی شود مهدویت «نفس زکیه» را تأیید کند و تحت این
عنوان به هیچ وجه با او همکاری نمی کند.
۳ ـ در آن شرایط نظر حضرت این بود که قیام «نفس زکیه» به منظور کسب قدرت
هیچ سودی ندارد و آن چه او در پی آن است حاصل نخواهد شد و او و برادرش کشته
خواهند شد و حکومت به دست بنی عباس خواهد افتاد.
۴ ـ امام صادق علیه السلام بر آن بود که اگر بناست نهضتی صورت گیرد، این قیام باید به
عنوان امر به معروف و نهی از منکر و ضد ظلم باشد، نه دعوت به «نفس زکیه» به عنوان
«مهدی آل محمد صلی الله علیه و آله .»
۵ ـ در صورت قیام، بهتر است عبداللّه محض رهبری قیام را به دست گیرد و مردم
رابه سوی خود به عنوان یک فرد اصلاح طلب فرا خواند، زیرا او مسن تر و افضل از
فرزندش، نفس زکیه است و از نظر اجتماعی از نفوذ کلمه بیشتری برخوردار است.
۶ ـ اگر عبداللّه محض پیشنهاد امام صادق علیه السلام را در مورد شعار و اهداف قیام
می پذیرفت، آن حضرت حاضر بود با وی بیعت کند.
۵ ـ نقش سازنده مواضع امام صادق علیه السلام در اصلاح دیدگاه نفس زکیه
از منابع چنین بر می آید که به رغم بروز پاره ای تغییرات در شرایط سیاسی جامعه از زمان
آغاز حرکت نفس زکیه (۱۲۶ ق.) تا سال اوج و پایان آن (۱۴۵ ق.) از جمله استقرار
حکومت بنی عباس به جای حکومت بنی امیه در سال ۱۳۲ ق. مواضع روشن و
هشدارهای قاطع امام صادق علیه السلام ، از جمله نفی «مهدویت» محمد نفس زکیه و این که
حکومت به آل عباس خواهد رسید و نفس زکیه و برادرش ابراهیم کشته خواهند شد و با
توجه به این که برخی پیشگویی های آن حضرت مانند حاکمیت بنی عباس نهایتا
تحقق یافته بود، عبداللّه محض و نفس زکیه را به عقب نشینی از برخی موضعشان
واداشت ؛ چون در پی روی کار آمدن بنی عباس و بر هم خوردن توازن قوا به شکل
فاحشی به نفع آنان، اهل بیت محمد و هوادارانش قتل او و برادرش را نیز پیش روی
خود می دیدند. در چنین شرایطی، ادعای مهدویت دیگر معنایی نداشت.
این که نفس زکیه مردانه در میدان نبرد ماند و شهادت را پذیرفت و به رغم پیشنهاد
برخی یارانش مبنی بر فرار به مکه یا مصر ، حاضر به فرار و مخفی شدن و آغاز غیبتی
دوباره و فریب دادن هواداران خود نشده و هیچ فرقه ای نیز به نام او ثبت نشده است،
مؤید بروز تغییر در مواضع و دیدگاه های نفس زکیه و عبداللّه محض است.
افزون بر این، ابوالفرج اصفهانی گزارشهای متعددی درباره گفتار و رفتار عبداللّه
محض و نفس زکیه آورده که همگی مؤید مدعای فوق است. او باب مستقلی تحت عنوان
«ذکر انکار عبداللّه بن الحسن و اهل او و دیگران نسبت به این که محمد بن عبداللّه
محض، مهدی موعود باشد و اذعان ایشان به این که او نفس زکیه است نه مهدی موعود»
گشوده است. در ذیل این باب دو روایت درباره عبداللّه محض نقل شده که وقتی از او
درباره زمان قیام فرزندش سؤال شد، با تأکید پاسخ داد: او و برادرش ابراهیم قیام خواهند
کرد و کشته خواهند شد و قاتلشان جوانی است از بنی هاشم که اکنون ۲۵ سال سن دارد ؛
او فرزندانش – محمد نفس زکیه و ابراهیم – را هر کجا بیابد خواهد کشت.
ابوالفرج همچنین روایات زیادی نقل می کند که طی آنها اشخاص متعددی درباره
سرانجام نفس زکیه چنین اظهار داشته اند که او کشته خواهد شد و محل کشته شدن او را
نیز دقیقا تعیین کرده اند. برخی افراد بر اساس روایاتی که گویا از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رسیده
بود از او به عنوان «محمد نفس زکیه» یاد می کردند، نه «مهدی موعود». بر اساس گزارشی
دیگر،پیش از حاکمیّت بنی عباس ، هنگامی که در حضور عبداللّه بن محمد بن علی ابن
عبدالله بن عباس (ابوجعفر منصور) و عبداللّه محض، سخن از دعوت و قیام محمد نفس
زکیه به میان آمد، عبداللّه ابن علی سوگند یاد کرد که او زمام امور را از نفس زکیه خواهد
گرفت و نفس زکیه و هوادارانش را خواهد کشت. از دیگر قراین تغییر مواضع و
دیدگاه های نفس زکیه، آماده شدن او برای کشته شدن و وصیت او در مورد محل دفنش
و اعلام محل کشته شدنش، به دیگران است.
عبداللّه محض و فرزندش محمد نفس زکیه به تدریج، به خصوص پس از روی کار
آمدن بنی عباس، از خواب و خیال بیرون آمده، واقعیت را دریافتند.با وجود این، آن چه
آنان را بر ادامه دعوت و آغاز نهضت مسلّحانه در سال ۱۴۵ ق. وا داشت، یکی بیعت بنی
عباس و مردم مدینه و جمعیّت هایی از دیگر مناطق با نفس زکیه بود و دیگری ظلم بنی
عباس، به ویژه تصمیم منصور به قلع و قمع علویان و هوادارانشان، که نمونه ای از اقدامات
منصور را می توان در قتل معلّی بن خنیس و احضار مکّرر امام صادق علیه السلام به عراق ملاحظه
نمود. منصور جاسوسانی در مدینه گمارده بود تا شیعیان امام صادق علیه السلام را شناسایی
کرده و گردن بزنند. او یک بار خطاب به امام صادق علیه السلام گفت: «تصمیم گرفته ام که مدینه
را ویران کنم و هیچ جنبنده ای در آن باقی نگذارم.»
۶ ـ نگرش مثبت امام صادق علیه السلام نسبت به قیام نفس زکیه
اسناد تاریخی حاکی از آن است که در پی عدول عبداللّه محض و نفس زکیه از مواضع
خود، به ویژه دست کشیدن از ادعای مهدویت نفس زکیه، موضع امام صادق علیه السلام نیز
نسبت به این قیام تغییر کرد، تا آن جا که موسی بن جعفر علیه
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 