پاورپوینت کامل تاریخ و تمدن ; انقلاب مشروطیت، عبرت ها و اندرزها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تاریخ و تمدن ; انقلاب مشروطیت، عبرت ها و اندرزها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تاریخ و تمدن ; انقلاب مشروطیت، عبرت ها و اندرزها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تاریخ و تمدن ; انقلاب مشروطیت، عبرت ها و اندرزها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۳۰۸

مقدمه

مشروطیت در اروپا به دلیل تغییر اندیشه در زمینه های مختلف دینی، سیاسی،
اقتصادی و اجتماعی تحت تأثیر رنسانس به وجود آمد. رنسانس تفسیر جدیدی از انسان
ارائه داد. در غرب، شاه از قدرت زیادی برخوردار بود. قوانین حاکم، بورژواها را در مقابل
اشراف فئودال و دخالت های شاه محفوظ می داشت، اما تفسیر جدید از دین و آزادی راه
را برای گسترش فرهنگ آزادی هموار ساخت.

«لوتر» و «کالون» نهضت اصلاح دینی را به وجود آوردند و بدین ترتیب تفسیر
جدیدی از دین و انسان صورت گرفت. بر مبنای نگرش جدید، امکان ایجاد ارتباط
بلاواسطه با خداوند، بالا رفتن شأن انسان، نفی نظریه برتری کشیشان، نفی اعمال زور و
شدت عمل در عرصه دیانت، حمله به امتیازات ناروای کلیسا، برابری روحانی با غیر
روحانی، تأکید بر کرامت انسانی، از بین رفتن خرافات دینی و تبیین جوهر دین در رها
کردن انسان از رقیت جباران، ممکن می شد.

فلسفه نوین، قدرت شاه را مشروط به خدمت او به خداوند و مردم می دانست و بر
این باور بود که در غیر این صورت او از قدرت معزول خواهد شد. در تفسیر جدید از دین،
دین و سیاست دو بعد از ابعاد وجودی انسان را تشکیل دادند که قلمرو یکی امور معنوی و
ارزش های اخلاقی و بایدها و نبایدهای مذهبی بود و قلمرو دیگری امور سیاسی و
معیشتی مردم. سکولاریسم به معنای تفکیک حوزه های دین و سیاست نیز در آستانه
مشروطیت در ایران دیده می شود.

عمده ترین وجه مشخصه مشروطیت اروپایی، لیبرالیسم و اعتقاد به برابری
انسان ها در مقابل قانون بود. انقلاب فرانسه با شعار برابری، برادری و آزادی توانست
نظریه تفکیک قوا و اعلامیه حقوق بشر را که در آن به آزادی جان، مال و شغل،
پارلمانتاریسم و برابری انسان ها در برابر قانون اشاره شده بود، به یک معنا به وجود آورد.

مشروطیت ایران در یک بستر نسبتا مناسب از لحاظ اجتماعی و سیاسی، محصول
ورود تفکرات غربی به ایران یا واکنش دیدگاه های سنتی و دینی نسبت به آن ها بود. در
واقع، مشروطیت در ایران را می توان محصول بیداری ایرانیان و وقوف به ضعف و عقب
ماندگی خود در قبال اروپائیان و اعتراض به حکومت استبدادی دانست. این بیداری با
واقعه رژی آغاز می شود.

اعطای امتیاز توتون و تنباکو به تالبوت در زمان سلطنت ناصر الدین شاه، برای
اولین بار در تاریخ معاصر ایران موجب ائتلاف سه گروه صاحب نقش: علما، تجّار و مردم،
علیه سیاست های دولت شد که به لغو امتیاز و شکسته شدن طلسم مبارزه با استبداد
منجر شد و تحولی عظیم در توده مردم ایران به وجود آورد. پس از لغو این امتیاز،
مجموعه ای از عوامل داخلی و خارجی که برخی از آن ها نقش مستقیم و برخی دیگر
اثرات روانی بر ایران و تحولات ایران داشت، باعث شد تا جنبش مشروطه خواهی در
ایران پدید آید. شماری از این عوامل عبارتند از:

۱ ـ برخورد ایران با اروپا در شکل گیری جنبش تأثیر داشت. عقد معاهده
فین کن اشتاین بین ایران و فرانسه در سال ۱۸۰۷ م. جنگ روسیه با ایران و شکست ایران و
تحمیل معاهدات خفت باری مانند گلستان و ترکمنچای بر ایران، همچنین رقابت روس و
انگلیس برای گرفتن امتیازات، از عوامل مؤثر در این خصوص بودند. ورود اقتصادی غرب
به ایران موجب ورشکستگی صنایع پیشه وری و خانگی ایران را فراهم ساخت. در چنین
شرایطی بود که فکر مشروطه خواهی وارد ایران شد.

۲ ـ یکی از منابع مهم ورود تفکر مشروطه خواهی به کشور، اعزام دانشجویان به
خارج بود، این کار برای اولین بار توسط عباس میرزای قاجار و پس از شکست ایران در
جنگهای ایران و روس انجام شد. عمده ترین هدف آن جذب تکنولوژی غرب برای
افزایش توان دفاعی کشور بود. اما دانشجویان ایران تحت تأثیر فرهنگ و تمدن غرب قرار
گرفتند. از طرف دیگر، تأسیس دارالفنون توسط امیرکبیر و آموزش زبان ها و علوم غرب، از
دیگر ابزارهای آشنایی ایرانیان با فرهنگ اروپا محسوب می شود که بعد از فارغ التحصیل
شدن نقشی در اشاعه آن داشتند.

۳ ـ ایرانیان مهاجر در ممالک عثمانی، هند و مصر از نزدیک شاهد تحولات فکری
این جوامع بودند. عده ای از این ها تحت تأثیر لیبرالیسم غرب قرار گرفتند، مثل
عبدالرحیم طالبوف. او به ظاهر یک روشنفکر علمی بود و ایده مشروطه طلبانه وی با
باورهایش سنخیت داشت. وی برای حفظ کشور، تطبیق علم و عقل را لازم می دانست.

۴ ـ از طریق مجاهدین قفقاز و حزب مخفی اجتماعیون عامیون، اندیشه سوسیال
دمکراسی وارد ایران شد. در این زمان، کتاب سیاحت نامه ابراهیم بیک، اثر حاج سید
زین العابدین مراغه ای، تأثیر زیادی بر اندیشه قانون خواهی گذاشت.

۵ ـ تأثیر دیپلمات ها، اعم از کسانی که از ایران به غرب می رفتند و آنان که از غرب به
ایران می آمدند، بر تحولات مشروطه خواهی زیاد بود. مثلاً، مستشار الدوله در کتاب «یک
کلمه»، از قانون اساسی فرانسه تفسیری ارائه داد که می خواست اصول ترقی و تمدن را با
قرآن تطبیق دهد ؛ روشی که متفاوت با روش آخوندزاده بود.

۶ ـ نقش روحانیت بسیار بالا و برجسته بود؛ خصوصا روحانیت روشنفکر با تفاسیر نو
از اسلام ساختار نظام سیاسی را تهدید کرد. روابط نزدیکی که بین روحانیت شیعه و مردم
وجود داشت، توان بسیج مردم را در جهت اهداف مشروطیت قوی می کرد.

۷ ـ در کنار این عوامل و زمینه ها، سلسله رخدادهایی در جهان واقع شد که از نظر
روانی، مردم را جهت قیام عمومی علیه استبداد حاکم تحریک و تحریض کرد. از جمله
این تحولات می توان به پیروزی ژاپن بر روسیه در سال ۱۹۰۵ م. و جنگ بوئرها در
آفریقای جنوبی و تغییرات و تحولاتی که در روابط انگلیسی ها و روس ها رخ داده بود،
اشاره کرد. پیروزی یک کشور مشرق زمینی یعنی ژاپن بر روس ها به عنوان یک قدرت
معتبر جهانی و شورش مردم روسیه علیه دولت تزاری به شدت افکار عمومی ایرانیان را
تحت تأثیر قرار داد. همچنین قیام سرسختانه بوئرها در آفریقای جنوبی علیه انگلیس ها
اگر چه با شکست بوئرها در سال ۱۹۰۲ م. به پایان رسید، از لحاظ روانی بر مردم تأثیر
زیادی گذاشت.

۸ ـ از اوایل قرن بیستم، نفوذ انگلستان در ایران کاهش یافته و اقتدار روسیه در
ایران افزایش یافته بود. انقلاب ۱۹۰۵م. روسیه فشار این دولت را بر ایران کاهش داد و
فرصت مناسبی برای انگلیسی ها پیش آورد تا با حمایت ضمنی از حرکت ایرانیان برای
مشروطه خواهی، قدرت رقیب خود را در ایران محدود نمایند ؛ گر چه در مراحل بعدی
عوامل دیگری همچون پیدایش خطر آلمان موجب شد تا با همکاری دولتین روس و
انگلیس، جنبش مشروطه خواهی که در مراحل اولیه پیروزی خود بود، ناکام شود.

۹ ـ مردم از طرف روشنفکران، خصوصا روحانیت روشنفکر، تشویق شدند تا علیه
وضع موجود قیام نمایند. در این زمان ناصرالدین شاه بر اریکه سلطنت تکیه زده بود و به
علت ضعف جسمی و روانی توان اداره مملکت را نداشت، این موضوع قدرت مخالفان را
افزایش می داد. در نتیجه مردم و روحانیون دست به تحصن زدند. به دنبال تحصن علما
در شاه عبدالعظیم و حمله سید جمال واعظ به استبداد، خواسته های زیر مطرح شد:

الف) اجرای قوانین اسلام؛ ب) تأسیس عدالتخانه ؛ ج) عزل نوز بلژیکی ؛ د) عزل
علاء الدوله، حاکم مستبد تهران.

تحصن دوم هم در قم صورت گرفت و نهایتا به صدور فرمان مشروطه در جمادی
الاولی ۱۳۲۴ ق. انجامید. اندیشه مشروطه خواهی، اساس سلطنت را نفی نمی کرد، بلکه
فقط قدرت شاه را محدود می ساخت. روشنفکران دینی و نوگرایان خواهان حکومت
قانونمند بودند. آنان همچنین بر ضرورت وجود قانون اساسی اذعان داشتند.

پس از برقراری مشروطه و تدوین قانون اساسی، عده ای مشغول تهیه قانون
انتخابات شدند. این قانون اساسی نوزدهم رجب ۱۳۲۴ ق. به امضای شاه رسید. انتخابات
تهران فورا شروع شد و شاه مجلس را در هیجدهم شعبان همان سال افتتاح نمود.
انتخاب کنندگان به ۶ طبقه تقسیم شده بودند:

الف) شاهزادگان قاجار؛

ب) اعیان و اشراف؛

ج) علما و طلاب؛

د) ملاکین و فلاحین؛

ه) تجار؛

و) اصناف.

به محض تکمیل انتخابات تهران، مجلس افتتاح گردید ؛ چون حدس زده می شد
انتخابات در شهرستان ها طولانی شود. تعداد نمایندگان تهران ۶۰ نفر بود.

پس از برقراری مشروطه، تعدادی از سیاست بازان بدون آن که اعتقادی به جنبش
مشروطیت داشته باشند، خود را در صف آزادی خواهان جای دادند، و آزادی خواهان نیز
به علت بی تجربگی سیاسی، آنان را در میان خود پذیرفتند، و رشته کشور داری را به آنان
سپردند. آنان تا جایی به دفاع از مشروطه پای بند بودند که منافعشان در خطر قرار نگیرد.

مشروطیت و آزادی خواهی، قدرت مطلق العنان دستگاه استبدادی را مقید و
محدود کرده بود. این امر برای محمد علی شاه مستبد بسیار ناخوشایند بود. به همین
دلیل، وی به منظور برچیدن بساط مشروطه و بازیافت قدرت مطلقه، در سال ۱۳۲۶ ق. با
مساعدت معنوی دولت تزاری و سکوت انگلیس ها و با کمک مستقیم لیاخوف روسی،
مجلس اول را به توپ بست.

پس از به توپ بستن مجلس و شروع استبداد صغیر، انجمن های ایالتی و ولایتی
خصوصا در تبریز احیا شدند.در تنکابن، اصفهان، رشت، مشهد، بندرعباس، بوشهر و
لارستان نیز چنین انجمن هایی به وجود آمد. این انجمن ها پایگاه حرکت آزادی خواهانه
بودند و جنبشی را هدایت کردند که به فتح تهران انجامید. محمد علی شاه از سلطنت
خلع شد و عضد الملک، نایب السلطنه احمد شاه شد.

مجلس دوم در این زمان با انتخابات مخفی تشکیل گردید. گرایشاتی که در مجلس
اول به صورت پراکنده وجود داشت در مجلس دوم در قالب احزاب سیاسی ظهور پیدا
کرد. مهم ترین حزبی که پیش از دیگران پا به عرصه مبارزات پارلمانی گذاشت و در
مجلس دوم به فعالیت علنی و سازمان یافته تر پرداخت، فرقه دمکرات یا حزب دمکرات
بود که ادامه اجتماعیون عامیون محسوب می شد که اکنون جنبه رسمی و آشکار
می یافت.

حزب سیاسی دیگری که در برابر حزب دموکرات به صورت انفعالی ظهور کرد، حزب
اجتماعیون اعتدالیون بود که مرام نامه اش بسیار مختصر و کلی بود. هر دو فرقه در توجیه
مسلک خویش به پیشوایان تفکر سیاسی و سوسیالیستی اروپایی اقتدا می کردند. احزاب
کوچک دیگری به نام «اتفاق و ترقی» و «ترقی خواهان» به وجود آمدند، که یکی دارای
جنبه های سوسیالیستی و دیگری با نظر به مسائل جنوب ایران تشکیل شده بود.
اهمیت این ها از جهت ائتلاف با اعتدالیون بود که اکثریتی را در مقابل دمکرات ها به
وجود آوردند.

عمر مجلس دوم نیز با اولتیماتوم روس ها و نبرد میان دمکرات ها و اعتدالی ها برای
خروج شوستر از ایران در سال ۱۳۲۰ ق. پایان یافت. بی اعتنایی مورگان شوستر، خزانه دار
آمریکایی و سامان دهنده امور مالی ایران، به توازن قدرت در ایران، او را به مخالفت با
روسیه و وابستگان این دولت کشاند. روسیه واکنشی شدید نشان داد، و به ایران
اولتیماتوم داد.انگلیس هم با روس ها همراهی کرد. اما مجلس زیر بار نمی رفت. دولت
برای رهایی از مخمصه، مجلس را منحل کرد، و بدین ترتیب عمر مشروطه خواهی ایران
به یک معنا خاتمه یافت و دوران موسوم به فترت آغاز شد. پس از تعطیلی مجلس دوم،
سه سال و اندی ناصر الملک زمامدار مطلق بود و با کمال خشونت با احزاب و مردم رفتار
می کرد.

مجلس سوم پس از تاج گذاری احمد شاه گشایش یافت، و یک بار دیگر فعالیت
احزاب سیاسی در چار چوب دموکراسی پارلمانی آغاز شد. دموکرات هاو اعتدالیون، هر دو
در این مجلس عضو بودند. در این زمان بود که جنگ جهانی اول شروع و به دنبال آن،
ایران نیز اشغال شد. جنگ جهانی افکار مجلسیان را به دو دسته: طرفدار متحدین و
طرفدار متفقین، تقسیم نمود.

تحول دیگری که پس از جنگ جهانی اول به وجود آمد و بر تحولات ایران، خصوصا
عملکرد احزاب سیاسی، تأثیر گذاشت، وقوع انقلاب اکتبر در روسیه در سال ۱۹۱۷ م.
بود. این واقعه، باعث شد تا سپاهیان روس ایران را ترک کنند. حکومت انقلابی با آزادی
خواهان ایران همگام شد، انگلیسی ها از این موقعیت استفاده کردند و با امضای قرار داد
۱۹۱۹ م. با دولت وثوق، مقدمات تسلط خود بر ایران را فراهم ساختند؛ اما این قرار داد با
اعتراضات زیادی مواجه شد و ناکام ماند. این قرار داد موجب تشتت در میان احزاب نیز
شد. ملک الشعرای بهار در این خصوص می نویسد:

«در این دو سال، یک ضربت دیگر هم بر پیکر حزب فرود آمد که مربوط به عقاید
افراد راجع به قرار داد ۱۹۱۹ بود و هرج و مرج به حدّ اعلای خود رسیده و حزب
دمکرات در مقبره ای که خود افرادش کنده بودند، بدون تشییع و تشریفات و
بدون کوچک ترین و کم ترین احترامی دفن گردید.»

تحول مهم دیگری که در این مقطع صورت گرفت کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ ش.
بود. حکومت کودتا در یکی ـ دو روز همه سر جنبانان را دستگیر کرد. مجلس چهارم پس
از رفتن سید ضیاء باز شد و قوام السلطنه کابینه را تشکیل داد که سردار سپه وزارت جنگ
آن را بر عهده داشت. در این مجلس احزاب «اصلاح طلب» و «سوسیالیست» از بقایای
احزاب پیشین به وجود آمد.

مجلس پنجم از سال ۱۳۰۲ تا سال ۱۳۰۴ ادامه داشت.انتخابات آن در حکومت
مستوفی آغاز و در حکومت مشیرالدوله ختم گردید. وزارت جنگ با نفوذ در ایالات از طریق
امیر لشکرها، انتخابات را فاسد ساخت. در مجلس پنجم، علاوه بر سوسیالیست ها و
اصلاح طلبان، نمایندگانی نیز با تمهیدات سردار سپه وارد شدند. آنان حزب دمکرات
مستقل و سپس حزب تجدد را به وجود آوردند که اکثریت مجلس را در دست داشتند.
حزب تجدد قصد داشت جمهوریت را از مجلس بگذراند. در این جا بود که بحث اعتبار
نامه ها پیش کشیده شد. در قضیه اعتبار نامه آقای شیبانی، یکی از افراد تجدد، سیلی
محکمی به گوش مدرّس زد که که عمامه اش افتاد. با این حرکت و بروز مخالفت های
دیگر، نقشه جمهوری خواهی رضاخان نقش بر آب شد؛ البته نباید از نقش مردم تهران
در این خصوص غافل ماند. بدین ترتیب، اکثریت مجلس متزلزل شد و تجدد در اقلیت
قرار گرفت. به همین دلیل سردار سپه که از جمهوریت مأیوس شده بود، به قهر به بومهن
رفت.

مردم و سراب آگاهی

عمده بار حرکت های انقلابی و شبه انقلابی بر دوش توده مردم است. مسلما غنای فکری
یا ضعف فرهنگی و اجتماعی این بخش عظیم از جامعه، نقش مستقیم در شکست یا
موفقیّت این حرکت ها دارد. ما در این جا با بررسی ویژگی های فکری مردم ایران در طول
تاریخ خود و مروری بر فرهنگ سیاسی ایرانیان، نقش ناآگاهی و عدم خود آگاهی توده
مردم را در شکست مشروطه تشریح و تبیین خواهیم کرد.

زمزمه های مشروطیت و حکومت قانون در تهران و شهرهای بزرگ در حالی به راه
افتاد که بیش از ۹۰ % مردم ایران بی سواد بودند. لذا اندیشه ای به نام قانون خواهی نیز که
در میان آن ها وجود داشت، نه تنها عامه و توده بی سواد، بلکه اقلیّت با سواد آن زمان با
چنین اندیشه ای بیگانه بودند.مشروطیت در ایران برقرار شد، اما تصوری که عامه مردم از
دولت و حکومت در ذهن داشتند و نگرششان نسبت به موقعیّت و وضعیّت خود در برابر
آن ها، همان بود که جامعه ایران از قرن ها پیش با آن زیسته بود.

در عهد مشروطه، به علت عدم رشد و بلوغ سیاسی لازم، ایده مشارکت تنها برای
بخش کوچکی از مردم حیاتی تلقی می شد و اکثریت مردم هنوز اعتقادی به مشارکت در
تصمیم گیری ها نداشتند.فرهنگ سیاسی هم هنوز سرشار از مضامین مذهبی، ملی و
اسطوره ای بوده است. در تاریخ ایران برای قدرت شاهان مبدأ الهی تصور می شد و اصلاً
حاکمّیت مردم مطرح نبود. اندیشه فره ایزدی که در ایران باستان حاکم بود، حکایت از
این می کرد که نور الهی در قلب سلطان دمیده، شخصیت ممتازی به او داده و وی را
صاحب قدرت مطلق کرده است!

در ایران پیش از اسلام، خصوصا دوره ساسانیان، بی عدالتی و ظلم و تعدّی به
حقوق مردم بسیار زیاد بود. به همین دلیل، مردم اسلام را پذیرفتند، اما فساد و
بی عدالتی و استبداد در لباس های نو مانند خلافت در دوره اسلامی، تداوم یافت.
توجیهات فکری در هر زمانه ای پایه های فکری مشروعیت استبداد را فراهم می ساخت،
گر چه قالب های مشروعیت دهنده در طول تاریخ تغییر می کرد، اما همگی توجیه کننده
یک نوع حکومت، آن هم پادشاه محوری و استبداد سیاسی بوده است. گاه گاه حرکت
هایی از جانب مردم در مخالفت با وضع موجود صورت می گرفته است که اغلب با شکست
مواجه می شد.

جوّ حاکم بر روابط سیاسی، مملو از خشونت، تفرقه، کینه و عدم همکاری بوده است.
ثانیا، به جای منطق و عقل گرایی، احساسات و تعصب بر افکار مردم سایه افکنده بود و به
همین دلیل در برابر هر گونه اندیشه بدیع و نو که به نحوی از انحاء با اندیشه حاکم
همخوانی نداشت، مخالفت نشان داده می شد. با اندکی تسامح می توان گفت هر اندازه
تربیت اجتماعی و اخلاقی و آگاهی عمومی جامعه پایین باشد کاربرد زور در آن جامعه
بیش تر است. در سیستم های سیاسی ایران در طول تاریخ به جای گفت گو و استدلال،
توده و نخبگان سیاسی از قوه قهریه و خشونت برای ابراز نظرات خویش استفاده
می کردند، و این امر سیستم استبدادی را تسهیل و تشدید می کرد.

از طرف دیگر، احساس ضعف در مقابل قدرت بی امان استبداد، موجب نگرش های
خاصی نسبت به قدرت و حکومت می شد، یعنی اوضاع بی ثبات و تجاوزهای مدام
قدرتمندان به زیر دستان نوعی تقدیر گرایی را در توده مردم به وجود آورده بود.
حکومت های اقتدارگرا استبداد را تا اعماق جان های یکایک افرادی تسری می داد و به
آن مشروعیت می بخشید.

انقلاب مشروطه با به چالش کشیدن تفکرات و اندیشه های قدیمی، تعقل،
همزیستی، تساهل و مدارا را به ارمغان آورد. در مشروطه، الگوی مشروعیت مدنی، پایه
الگوهای دیگر مشروعیت را سست کرد، اما نتوانست ریشه های خود را در اذهان مردم
ایران بگستراند و نهایتا هم توسط الگوهای قبلی از بین رفت. عینیت این موضوع نیز در
روی کار آمدن رضاخان قابل مشاهده است. استبداد با ریشه های عمیق خود در فکر و
عمل ایرانیان بار دیگر با استقبال گروه ها و نیروهای سیاسی مواجه شد. مشروطه،
خیزشی بود برای مشارکت سیاسی مردم با یک موفقیت نسبی که سرانجام هم نتوانست
کامیابی لازم را به دست آورد.

در انقلاب مشروطه ایران، قرار شد که قانون حاکم باشد و این در حالی بود که بیش
از ۸۰ % جمعیت مملکت که ساکن روستاها بودند، اطلاعی از این نوع تغییرات به نحو
صحیحی نداشتند و اکثر مردم شهر هم نمی دانستند مشروطه چیست و حکومت قانون و
پارلمان یعنی چه. آنان فقط به دنبال رهبران حرکت می کردند، بی آن که بدانند چه
می خواهند. اکثر مردم نمی دانستند چنین حکومتی با چه ساز و کارهایی کار می کند و
آنان در این حکومت چه باید بکنند

مجلس را هم طبیعتا افراد ناآگاه تشکیل می دادند که در مواقع حساس که رشته
کارها از دست دربار خارج می شد از موقعیت استفاده نمی کردند.

احمد کسروی یکی از دلایل شکست مشروطه را ناآگاهی توده و پراکندگی ایرانیان
می داند. او مدعی است مردم در نظام مشروطه وظیفه سنگینی بر عهده دارند و پیمانی
بین آنان وجود دارد که شریک سود و زیان و شادی و غم یکدیگر باشند و کشور خویش را
حفظ کنند. او مدعی است در بین توده مردم شایستگی لازم برای زندگی در نظام
مشروطه وجود نداشت.

ناصر الملک در نامه مفصلی به سید محمد طباطبایی در آغاز جنبش نوشته بود که
عدم آمادگی ایرانیان مانعی بزرگ در سر راه آزادیخواهان است. یحیی دولت آبادی در
توصیف روز افتتاح مجلس شورای ملّی که در مدرسه نظام آن روز برپا بوده است،
می نویسد:

«صحن مدرسه نظامی پر است از تجار و کسبه و مردم تماشاچی. در این مجلس،
شعفی در مردم دیده می شود که هرگز دیده نشده و هیچ کس باور نکرده در
مملکت ایران به این زودی بشود این اقدامات را نمود؛ اما به غیر از معدودی که
می دانند چه می کنند و مقصود چیست دیگران نمی دانند چه خبر است. اسم
مجلسی می شنوند، حرف مشروطه و قانون اساسی به گوششان می خورد؛ اما
قانون یعنی چه، مجلس کدام است، مشروطه چیست، نمی دانند. کسبه تصور
می کنند مجلس برای نرخ ارزاق تشکیل می شود.»

مردم ایران، عمدتا تحت فشارهای داخلی از طرف حکام و برای رهایی از این
سختی ها و نه از روی آگاهی به مشروطه خواهی روی آوردند. به همین دلیل وقتی که
محمد علی شاه دو سال بعد از صدور فرمان مشروطیت، مجلس را به توپ بست بسیاری
از همان مردم مشروطه خواه دشمن مشروطه شدند و مجلس را غارت کردند. مردم با
قدرت یابی مجدد مشروطه چیان و ضعف محمد علی شاه، باز هم مشروطه خواه شدند و
صدای زنده باد مشروطه را بلند کردند.

منورالفکری بیمار و وابسته

هم زمان با ارتباط ایران با جوامع غربی، اعزام محصل به خارج، تأسیس مؤسسات جدید
آموزشی در کشور و ورود تفکرات جدید غربی به مملکت، نخستین گروه های روشنفکری
در ایران به وجود آمدند .این گروه ها که عمدتا در دوره ناصری ظهور یافته بودند، به علت
خفقان حاکم بر کشور توان تحرک سیاسی چندانی نداشتند.به همین دلیل اکثر مجامع
روشنفکری آن زمان به صورت مخفی بود. همزمان با فراهم شدن مقدمات حرکت
مشروطه خواهی، فضای بازتری برای فعالیت روشنفکران فراهم شد و از طرف آنان
اندیشه هایی جدید در راستای تحقق مشروطیت ابراز شد.

انقلاب مشروطه در سال ۱۲۸۵ ش. به پیروزی رسید، اما این انقلاب نتوانست دوام
زیادی بیاورد. یکی از دلایل شکست این جنبش، ویژگی های روشنفکران این مقطع بود.
روشنفکران گر چه با افکار جدیدی پا به عرصه حیات سیاسی گذاشته بودند، ولی به علت
پایگاه فرهنگی شان، رگه های فرهنگی سنّتی در آن دیده می شد و این امر در کنار دیگر
ویژگی های منفی آن ها در ناکامی اندیشه های نو آنها، و نهایتا انقلاب مشروطه و لوازم و
ساز و کارهای آن تأثیر داشت.

فقدان ویژگی های فوق در روشنفکر ایرانی مقطع مشروطه، به نحوی در شکست
مشروطه خواهی و صعود رضاخان به سلطنت تأثیر شگرفی داشت. از این جا به بررسی
ویژگی های روشنفکر این مقطع می پردازیم و نشان خواهیم داد که فقدان پارامترهای
فوق چگونه در ناکامی نهضت مشروطه خواهی تأثیر داشت.

از تفاوت های بنیادی روشنفکر با دیگر افراد جامعه این است که روشنفکر در یک
طبقه خاصی قرار نمی گیرد، بلکه طیف روشنفکران خود طبقه خاصی را تشکیل
می دهند و به یک معنا موقعیت فرا طبقاتی دارند.احساسات و علایق یک روشنفکر به
یک طبقه خاص وابسته نیست، بلکه وی دغدغه کل جامعه را دارد و به منافع کل جامعه
می نگرد. به همین دلیل وی در خود احساس یک رسالت اجتماعی می کند و تلاش
می کند تا جامعه خود را از افکار و پندارهای غلط برهاند و ایده های صحیح را به جای آن
بنشاند. او که از عقب ماندگی جامعه خود به شدت شرمسار و غمگین است می کوشد تا از
کوتاه ترین مسیر و زمان، مسیر ترقی جامعه را نشان دهد. به همین دلیل است که اکثر
روشنفکران آرمان گرا می شوند.

روشنفکران ایرانی که اکثریت قریب به اتفاق آنها تحصیل کرده خارج از کشور بودند
و به یک معنا خارج دیده بودند، با مشاهده پیشرفت تمدن غرب به حیرت افتادند و
تصمیم گرفتند ایران را به پای کشورهای غربی برسانند. جلوه های تمدن غرب،
روشنفکران ایران را جذب خود کرد. روشنفکران ایرانی علل عقب ماندگی کشورشان را در
فرهنگ و اندیشه حاکم بر کشور یافتند و اغلب معتقد شدند که برای رسیدن به پیشرفت
و تمدن و فرهنگ، باید به یک معنا غربی شد و اندیشه های پوسیده و کهن ایران را کنار
گذاشت. روشنفکر ایرانی نمی اندیشید که آیا با رفتن فرهنگ سنتی یا کم رنگ شدن آن،
فرهنگ نو و ساز و کارهای آن تا چه حد می تواند بر بستر فرهنگی ایران قابل دوام باشد.

ضعف عمده روشنفکری ایران این بود که عمدتا نسخه غربی را کپی برداری می کرد
و بدون داشتن درک صحیح از جامعه داخل و بدون مطالعه عمیق در اطراف قضیه، آن را
به خورد جامعه ایران می داد. مثال بارز آن رواج اندیشه های سوسیالیستی در جامعه ای
بود که هنوز شاید هیچ جلوه ای از سرمایه داری و بورژوازی را در خود نمی دید. آنان
بیش تر به فکر تقلید از افکار غربی بودند ؛ بدون آن که در نظر داشته باشند که آن افکار نو
را با توجه به سنت های جامعه خودی، بومی سازند. البته ناگفته نماند وجود مشکلاتی در
ایران در خصوص امر توسعه آموزش، دست یابی به این هدف را مشکل می ساخت.

از طرف دیگر، روشنفکران جدید (ملکم خان، زین العابدین مراغه ای، میرزاآقاخان
کرمانی، طالبوف و…) نیز آگاهی کاملی نسبت به اندیشه های نو نداشتند. آنان هنوز
نتوانسته بودند اندیشه های غرب را برای خود به خوبی هضم نمایند. در واقع، آنان از این
اندیشه های نو به شکل ابزار گرایانه استفاده می کردند.

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.