پاورپوینت کامل نگاهی نو به زندگی یار و مشاور پیامبر، خدیجه علیهاالسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نگاهی نو به زندگی یار و مشاور پیامبر، خدیجه علیهاالسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگاهی نو به زندگی یار و مشاور پیامبر، خدیجه علیهاالسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نگاهی نو به زندگی یار و مشاور پیامبر، خدیجه علیهاالسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۲۸۳
نامِ یارِ بزرگ منش و مشاور دانشمند پیامبر، خدیجه علیهاالسلام برای آگاهان از روایات و تاریخ و سیره درخشان خاندان پیامبر، پرجاذبه و پرشکوه است، و جست و جوگران کمال را به سوی خود فرامی خواند، و منطق و منش زیبایش بر جان می نشیند. این نوشته فرصتی است برای نگاهی تازه به زندگی پرمعنویت آن انسان نمونه و برگزیده بارگاه خدا که در سخن پیامبر، هم ردیف زنان تاریخ سازی چون مریم و فاطمه علیهاالسلام آمده است.
در زیر آسمان پر ستاره مکّه
در دامن طبیعت پاک، و در زیر آسمان پر ستاره مکّه، و در زیر آبشار زیبا و ریزان ماه، و در پرتو فروغ خورشید، و در کرانه چاه جوشان زمزم در قلب شبه جزیره عربستان، و در سایه سار نخل های بلند و سرسبز و درس آموز نجابت و استواری، و در خانواده ای فرهنگ ساز و نواندیش و بیگانه با آداب و رسوم واپسگرایانه، دختری زیبا و سپیدبخت دیده به جهان گشود. دختری که در زندگی تاریخ سازش نشان داد که دلی به شفافی آینه صاف، اندیشه ای به جوشانی آب زمزم، و فطرتی به زلالی آبشارهای بلند و دور از دسترس داشت.
پس از ولادت او، برخلاف رسم سیاه زمانه ـ که مژده ولادت دختر را برنمی تافت، و نوزاد را با تاریک اندیشی بهت آوری به آغوش سرد خاک می سپرد ـ خاندانش مقدم او را گرامی داشت، و بزم شادمانی آراست، و ضمن تبریک ولادت او به پدر و مادرش، در همان مراسم ساده، نام او را «خدیجه»، به مفهوم گسسته از ناپسندی ها برگزید. تاریخ عرب، ولادت او را سه دهه پیش از بعثت نشان می دهد.
نام و عنوان نورسیده
روشن نیست که از کجا نام آن دخت کمال را «خدیجه» برگزیدند، امّا روشن است که به سبب اندیشه مترقی و منش ارجمندش، به تدریج به لقب هایی ـ که هر کدام ترجمان بینش و روش زیبا و نشانگر یکی از ابعاد شخصیت پرمعنویت اوست ـ مفتخر گردید، که برخی عبارت اند از:
۱ ـ دختر طاهره (پاک روش)
از برجسته ترین لقب های آن دخت فرزانه، «طاهره» یا پاک روش است. او با آن که در اوج ناز و نعمت و اعتبار خانوادگی بود، و این ها آفت جان بسیاری از چنین خانواده ها و نسل جوانشان می شود، هرگز دستخوش غفلت نشد و از راه معنویت بیرون نرفت. از سوی دیگر، با آن که در خاندان پراعتباری ولادت و رشد یافت، و در محیط آن روز حجاز، دختران و زنان اشراف در شب نشینی های پرلغزش می نشستند و خود را با انواع خوشگذرانی ها سرگرم می ساختند، نه در نشست های زنان و دختران آشنا ـ جز در صورت امید به ایجاد دگرگونی مطلوب در اندیشه ها و منش ها ـ شرکت می جست و نه لحظه ای روش روزگار واپسگرای خود را می پسندید، بلکه به صورت معجزه آسایی در آن محیط پرخطر، به گونه ای پاک منش می زیست که آشنا و بیگانه او را طاهره می خواندند، و هرگاه بانویی هوای معنویت و آزادگی می کرد، به سرای خدیجه علیهاالسلام می شتافت و از اندیشه بلند و منش پاک و تجربه و مدیریت درخشان او درس می آموخت.
یکی از دانشمندان اهل سنّت می نویسد: خدیجه در روزگار سیاه جاهلیت نیز ـ به سبب معنویت اش ـ پاک روش، یا «طاهره» خوانده می شد؛ «وَ کانَتْ تُدْعی فِی الْجاهِلیّه بِالطّاهِرَهِ لِشِدَهِ عِفافِها… .»
۲ ـ سالار بانوان «قریش»
لقب دیگر آن دخت کمال، «سالار بانوان قریش» بود. او، بدان دلیل به این لقب بزرگ نایل آمد که آشنا و بیگانه در برابر سیما و سیره مترقی او لب به ستایش گشودند. آن انسان برجسته، چنان روح بزرگی داشت که نه در برابر ارزش های فناپذیر، سر فرود می آورد و نه در برابر آداب و رسوم خرافی. به همین جهت، مدیریت دنیای وجودش را به خِرد سپرد و به لقب سالار بانوان مفتخر گردید.
یکی از دانشمندان در این مورد می نویسد: خدیجه در آن روزگار، به سبب باور مترقی و معنویت بسیارش، پاک منش خوانده می شد و به راستی سالار زنان قریش و حجاز بود؛ «… وَ کانَتْ تُسَمّی سَیّدَهُ نِساءِ قُرَیش.»
۳ ـ بانوی خجسته یا «مبارکه»
از دیگر لقب های او «مبارکه»، یا بانوی «خجسته» و پربرکت است.
واژه «برکت» را واژه شناسان به رشد و بالندگی و سرچشمه ای که خوبی و رحمت از آن می جوشد معنا کرده اند.
محدّث قمی آورده است: خدیجه علیهاالسلام از چنان موقعیت پرفرازی در بارگاه خدا بهره ور بود که پیش از ولادتش در پیامی به مسیح از سوی خدا، «مبارکه» و همدم مریم در بهشت خوانده شد؛ چراکه در انجیل به هنگام ترسیم ویژگی های پیامبر، آمده است که: نسل او از بانویی خجسته خواهد بود؛ «نَسْلُهُ مِنْ مُبارَکَهٍ، وَ هِیَ ضَرَّهُ أُمِکَ فِی الْجَنَّهِ.»
نیز عموی خدیجه علیهاالسلام ، «ورقه»، از عالمان نامدار مذهب مسیح ـ در گفت و گو با آن دخت نواندیش، به آگاهی اش رساند که از کتاب های آسمانی چنین دریافت می شود که خدا پس از مسیح، پیام آور دیگری را برمی انگیزد که در کودکی نعمت وجود پدر را از دست می دهد، امّا در پرتو مهر و تدبیر خدا، چنان تربیت می شود که راستگو و تاریخ ساز خواهد شد، و بانوی بزرگی از «قریش» با او پیمان زندگی می بندد و در راه گسترش دین و نجات جامعه، فداکاری شگفتی خواهد داشت.
برتر از همه آن که علی علیه السلام او را «مبارکه» می خواند و از نقش ممتاز او در راه پیشرفت نهضت آزادی خواهانه پیامبر تجلیل می کند.
۴ ـ سالار زنان گیتی
دختر فرزانه حجاز به سبب نواندیشی و تصمیم خردمندانه و پایداری تحسین برانگیز و بخشش شگفت آورش در راه عدالت، نه تنها سالار زنان قریش، که سرور زنان گیتی شناخته شد، و پیامبر در وصف او فرمود:
«اِنَّ اللّه َ اختارَ مِنَ النِّساءِ اَرْبَع: مَرْیَمَ وَ آسِیَهَ وَ خَدِیجَهَ وَ فاطِمَهَ.»
«خدا از میان زنان، چهار زن را برگزید: مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه را.»
باز فرمود:
«یا خدیجه! اَنْتِ خَیْرُ أُمَّهاتِ الْمُؤْمِنینَ وَ اَفْضَلُها وَ سَیِّدهُ نِساءِ الْعالَمِینَ.»
«ای خدیجه! تو بهترین مادر ایمان آوردگان، برترین آنان و سالار زنان گیتی هستی.»
۵ ـ بانوی راستی و درستی
از نام های بلندآوازه بانوی خردمند حجاز، «صدّیقه» است. این واژه، به مفهوم انسان بسیار راستگو و درست کرداری است که راستی و درستی، سیره اوست و گفتارش را با رفتار زیبایش گواهی می کند.
مقام «صدّیق» آن چنان پرفراز است که همردیف پیام آوران است.
قرآن می فرماید:
«هر که از خدا و پیامبرش فرمان برد، همراه کسانی خواهد بود که خدا به آنان نعمت ها ارزانی داشته است؛ همراه پیامبران و صدّیقان.»
گواهی و تصدیق مورد نظر قرآن دو مرحله دارد: تصدیق خدا و معاد، به زبان و قلم، و افزون بر آن به همراه منش و رفتار؛ و «صدّیق»، آن انسان شکوهمندی است که با گفتار و عملکرد، این باورش را گواهی می کند. دریغ که چنین راستگویانی در شمار، سخت اندک هستند، و آن دخت کمال در پرتو درست اندیشی و عمل کرد شایسته اش، به چنین شرایط پرشکوهی اوج می گیرد و او را «صدّیقه» می خوانند.
در زیارت نامه پیامبر آمده است که: سلام بر همسران پاک و نیکوکردارت، که مادران مردم با ایمانند، به ویژه بر آن بانوی تصدیقگر حق، آن بانوی پاک منش و خشنود از مهر خدا و مورد پسند او، خدیجه ارجمند، مام راستین و سرمشق درخشان خوبان.
«… خُصُوصاً الصِّدِیقهُ… خَدِیجَهُ الْکُبْری اُمُّ الْمُؤْمِنینَ…»
بدین سان آن بانوی نواندیش، به این عنوان ها مفتحر شده است:
۱. «صدّیقه»، یا گواهی کننده حق، با منش و عمل کرد شایسته؛
۲. «طاهره»، یا پاک سرشت و پاک روش؛
۳. «زکیّه»، یا پاک و بالنده در جسم و فکر و روح؛
۴. «راضیه»، یا خشنود از تدبیر و تقدیر حکیمانه خدا؛
۵. «مرضیّه»، یا انسان شایسته ای که خدا از او خشنود است؛
۶. «کُبرا»، یا بانوی ارجمندتر و بلندپایه تر.
۶ ـ بانوی بلندمرتبه
لقب دیگر آن بانوی آزادمنش از سوی پیامبر این بود که او را «خدیجه کُبری» یا بانوی بلندمرتبه تر عنوان داد؛ چراکه او در شرایطی بود که پیامبر در تدبیر امور، او را به عنوان وزیر و مشاور خود می نگریست و از خِرد بزرگ و مدیریت تحسین برانگیزش بهره می گرفت.
امام علی علیه السلام نیز او را با همین عنوان یاد کرد. امام چهارم در پایگاه استبداد، ضمن روشنگری در مورد نسب پرافتخار خود و بیان حقایق وارونه شده به وسیله مذهب سالاری دروغین اموی، مام والایش خدیجه را با همین عنوان یاد کرد و فرمود:
«اَنَا بنُ خَدیجَهَ الکُبری… .»
«من فرزند محمّد، پیامبر برگزیده خدا هستم…. من فرزند خدیجه ارجمند، آن بانوی آزادی خواه و توحیدگرایم.»
حضرت زینب در نخستین روشنگری اش در کنار گل های پرپر شده بوستان محمّد در صحرای نینوا، نام بلند خدیجه را، به عنوان بانوی بلندمرتبه یاد کرد:
«إِلَی اللّهِ المُشْتَکی… وَ إِلی خَدِیجَهَ الْکُبْری.»
۷ ـ بانوی پرفراز و پرمعنویت
از آن بانوی کمال، با عنوان «غرّاء» ـ به مفهوم بلندجایگاه ـ یاد شده است؛
«اَیْنَ ابْنُ النَّبِیِّ الْمُصْطَفی… وَابْنُ خَدِیجَهَ الْغَرّآءِ … .»
نیز ابوطالب در خطبه عقد خدیجه چنین گفت:
«اِنَّ اِْبنَ اَخِینا خاطِبٌ کَرِیْمَتَکُمْ الْمُوْصُوفَهُ بِالسَّخاءِ وَالْعِفَّه وَ هِیَ فَتاتُکُمْ الْمَعْرُوفَهُ الْمَذْکُورَهُ فَضْلُها…»
«اینک برادر زاده ما به خواستگاری دختر بزرگ منش شما آمده؛ دختر ارجمندی که به ویژگی بخشندگی و پاکی آراسته است؛ همو که دختری است بلند جایگاه و به شکوه و عظمت شهره آفاق است و برتریش زبانزد همگان و مقامش ارجمند است.»
۸ ـ «زکیّه» یا بانوی پاک روش و بالنده
واژه «تَزْکِیَه» در فرهنگ واژه ها به مفهوم پاکی و طراوت و بالندگی است؛ همین گونه در آیات و روایات، و جالب است که یکی از عنوان های دختر ارجمند حجاز، به تناسب پاکیزگی و بالندگی و آراستگی به ویژگی های اخلاقی و انجام کارهای شایسته، «زکیّه» است.
در قسمتی از زیارت نامه پیامبر می خوانیم:
«سلام بر همسران پاک و نیکوکردارت… به ویژه بر آن بانوی تصدیق گر حق، آن بانوی پاک سرشت و پاک منش … خدیجه بلندمرتبه… .»
۹ ـ بانوی موردپسند خدا
مقام والای بندگان شایسته ای که خدا از آنان خشنود است، به راستی مقامی است والا؛ و شمار بندگان آگاه و پرواپیشه ای که به سبب رعایت حقوق خدا و مردم، مورد رضایت او قرار گیرند بسی اندک است! و خدیجه از کسانی است که به این مقام پرفراز اوج گرفت؛ چراکه او از نظر عبادت و فرمانبرداری خدا، پارسایی و انفاق، شکیب و پایداری در راه عدالت، و از نظر رفتار و گفتار به گونه ای زیست که خدا از او خشنود شد و مورد پسند آفریدگارش قرار گرفت.
۱۰ ـ «راضیه» یا خشنود از تدبیر و تقدیر حکیمانه خدا
از والاترین درجات ایمان، آن است که انسان در اوج آگاهی و عشق، از تدبیر حکیمانه خدا خشنود، و به آنچه او برای بنده اش تقدیر فرموده است، دلگرم باشد. این وصف خوش، از امتیازهای بانوی خردمند حجاز در زندگی تاریخ سازش بود. او در اوج آگاهی به همه فراز و فرودها و زیبایی ها و ناگواری های زندگی ـ خشنود بود و در اوجی از ایمان و عرفان بود که همان را می پسندید که خدا بپسندد. به ویژه پس از مفتخر شدن به همراهی پیامبر، دست در دست او در راه به دوش کشیدن بار مسئولیت، انواع شکنجه و آزار و تبعید و فشار واپسگرایان را به جان پذیرفت و توانمند و پرصلابت افتخار آفرید و تاریخ ساخت و به عنوان نمونه درخشان زن آزاده، به راه ماندگاری گام سپرد. او به گونه ای اندیشید و رفتار کرد که خدا از او خشنود شد و پیش از رسیدن مرگ، بشارت بهشت خدا را از زبان پیامبرش دریافت داشت:
«فَاقْرَأعَلَیْها السَّلامَ مِن رَبِّها وَ مِنّی وَ بَشِّرها بِبَیْتٍ فِی الْجَنَّهِ…»
از امام صادق ـ علیه السلام ـ در مورد ایمان استوار و مقام خشنودی خدیجه از تقدیر حکیمانه خدا پرسیدند، که فرمود:
«علی و خدیجه ـ که همراه پیامبر بودند و او را راستگوترین روزگاران می شناختند، پس از اندیشه بسیار در مورد او و پیامبریش، به رسالت او ایمان آوردند؛ امّا روزی پیامبر آن دو را فراخواند و فرمود: این فرشته وحی است و می گوید: اسلام دارای برنامه ها و پیمان هایی است:
یک. ایمان و باور قلبی بر یکتایی خدا؛
دو. ایمان به رسالت محمّد صلی الله علیه و آله ؛
سه. ایمان به جهان پس از مرگ و پاداش و کیفر؛
چهار. زندگی براساس مقررات جدید؛
پنج. و آراستگی به منش انسانی؛ اینک آیا این شرایط را می پذیرید؟
خدیجه علیهاالسلام پس از اندیشه ای عمیق گفت: من به همه این اصول و ارزش ها ایمان آوردم، همه را گواهی کردم، از جان و دل باور کردم و بر این پیام و پیمان خشنودم، و در برابرش سر فرود می آورم.»
قطره ای از اقیانوس
در جامعه عرب رسم بود که افزون بر گزینش نام برای کودک، پس از رشدش به تناسب شخصیت و نقش وی، برایش «کُنیه» برمی گزیدند. کنیه مردان با واژه «أَب» آغاز می شد و از زنان با «أُم»، و خدیجه افزون بر نام های ارجمندش ـ که هر یک، قطره ای از اقیانوس مواج شکوه او را به نمایش می نهد ـ دارای چندین کنیه است که هر کدام، رازی از معنویت اوست، و مشهورترین آنها این سه کنیه است:
۱. «اُمُّ الَّزهراء»، مادر ارجمند زهرا علیهاالسلام ؛
۲. «اُمُّ الصّعـالیک» و «اُّم الْیتامی»، مادر یتیمان و بینوایان؛
۳. «اُمُّ الْمُؤْمِنینَ»، مام توحیدگرایان، که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
«اَنْتِ خَیرُ اُمَّهاتِ الْمُؤمِنِین وَ اَفْضَلُهُنَّ وَ سَیِّدَهَ نِساءِ الْعالَمِینَ.»
«ای خدیجه! تو بهترین مادر توحیدگرایان و برترین آنان و سالار زنان گیتی هستی.»
خاندان نواندیش و آزادی خواه خدیجه علیهاالسلام
این دخت اندیشه و ایمان، در خاندانی درست اندیش ولادت یافت. خاندانی که اصیل و ممتاز و دارای بینش و منشی مترقی بود و این ویژگی ها را داشت:
یک. فرهنگ دوستی و دانش خواهی؛
دو. معنویت جویی و دوری از پرستش های حقارتبار و گناهان رایج؛
سه. حریت طلبی و ستم ستیزی و آزادگی؛
چهار. ترقی خواهی و تحول طلبی و پیراستگی از تاریک اندیشی؛
پنج. درایت و آینده نگری و ژرف اندیشی؛
شش. استقلال جویی و انتخاب و ابتکار و پرهیز از دنباله روی.
او از نظر تبار نیز از سوی پدر و مادر باپیامبر خویشاوندی داشت؛ چراکه از سوی پدر، در نیای چهارم با پیامبر عموزاده بود و از سوی مادر در نسل هشتم؛ در نتیجه نسب او به ابراهیم، نیای بیست و نهم پیامبر می رسید.
بجاست که به زندگی نامه برخی از چهره های نامدار خاندان او بنگریم:
نیای آزادمنش خدیجه
جناب «اسد» از چهره های برجسته جهان عرب در روزگار پیش از بعثت بود. او دو دهه پیش از آغاز رسالت محمّد صلی الله علیه و آله در مکّه می زیست و از چهره های نامدار و بانفوذ روزگارش به شمار می رفت.
یکی از کارهای تحسین برانگیز اسد تلاش آزادی خواهانه در تشکیل انجمن دفاع از حقوق بشر در روزگار تیره ای بود که برای انسان، نه حقوق به رسمیت شناخته می شد و نه آزادی و برابری و امنیت و حق انتخاب و اندیشیدن و زیستن به صورت موجودی صاحب شعور و برخوردار از استقلال و حق حاکمیت بر سرنوشت، و تنها زر و زور و تزویر، ملاک شخصیت و معیار بهره مندی از فرصت ها و امکانات بود، و زورمداری میداندار خانه ها و جامعه ها. آری! در آن روزگار غربت انسان، «اسد» به همراه گروهی از دوستان آزادی خواه خود، در کنار خانه خدا انجمنی را بنیاد نهاد که مرامنامه اش این بود: اگر در مکّه و اطراف آن، ستمدیده ای دادخواهی کرد، به یاری او بشتابند و داد او را از زورگویان بگیرند و به او امنیت و پناهندگی دهند. این انجمن ترقی خواه و مدافع حقوق بشر بدان دلیل که سه عضو مرکزی اش، «فضل» نام داشتند، به عنوان «حِلْفُ الْفُضُول» یا پیمان جوانمردان شهرت یافت.
این کار سِترگ چنان ارزشمند است که پیامبر در روزگار جوانی در آن انجمن شرکت می جوید و در راه مبارزه با ستم و تأمین امنیت و آزادی تلاش می کند و در ارزش آن گام بلند، پس از روزگار درخشان بعثت نیز فرمودند:
«لَقَدْ شَهِدْتُ فِی دارِ عَبدُاللّهِ بْنِ جَذعانِ حِلْفاً لَوْ دُعِیَتُ بِهِ فِی الْإسْلامِ لَأَجِبْتُ.»
«من در جوانی در انجمن ترقی خواه و ستم ستیز و کمال جویی عضویت یافتم که هم اکنون نیز اگر مرا بر چنین تشکیلات و انجمن بشردوستانه ای فراخوانند، بی درنگ شرکت می کنم.»
نیز فرمودند:
«من، در جوانی در انجمن ترقی خواه و ستم ستیزی عضویت یافتم که هم اکنون حاضر نیستم پاداش و نام نیک آن را با گرانبهاترین ثروت ها مبادله نمایم.»
«لَقَدْ شَهدْتُ فِی دارِ عَبدُاللّه ِ بنِ جَذعانِ حِلْفاً مااُحِبُّ اَنَّ لِی بِهِ حُمُرُ النَّعَمِ»
آیا شرکت دلیرانه نیای آزادمنش خدیجه در چنین انجمن و همکاری با چنین جریان آزادمنشی، نشانگر رشد فکری و مبارزه او با استبداد و ترجمان درایت و مدیریت و ابتکار و استقلال او نیست؟
یکی از نویسندگان می نویسد: نیای خدیجه، «اسد» مردی شجاع و حق طلب بود. از رنج رنجدیدگان و پایمال شدن حقوق محرومان رنج می برد، و در اندیشه تأمین حقوق بشر در آن روزگاران سیاه بود. در همین اندیشه نیز پیمان جوانمردان و نخستین اعلامیه حقوق بشر را در جهان عرب امضا کرد و با گروهی از عدالت خواهان هم پیمان شد که از حقوق و آزادی بشر دفاع کند. این همان انجمنی بود که پیامبر نیز در بهاران زندگی از اعضای پرشور آن گردید و هماره به آن مباهات می کرد.
بر این باور است که کمال جویی و آزادی خواهی و… در قطره قطره خون و تک تک سلول های خدیجه جریان می یابد، و آن گاه در زندگی با اعتماد به خود، در همین شاهراه رستگاری گام می نهد و همین منش مترقی را پی می گیرد.
پدر استبدادستیز و استقلال طلب خدیجه علیهاالسلام
نام پدر آن دخت کمال، «خُویلد» بود. او نیز از چهره های برجسته آزادی خواهی و استقلال طلبی و مبارزه با ستم به شمار می رفت.
تاریخ مکّه، شهامت و ایستادگی دلیرانه او در برابر شاهان انحصارگر «یمن» را فراموش نخواهد کرد؛ چراکه یکی از استبدادگران «یمن» برای تسخیر مکّه دست به لشکرکشی زد و با سپاهی گران وارد شهر شد، تا برای جابه جایی اعتبار معنوی و تاریخی «کعبه» و نام بلندآوازه ابراهیم، «حجرالأسود» را برباید. در آن شرایط بحرانی ـ که منطق خشونت و اشغال نیروی مهاجم، اجازه دم زدن را نمی داد ـ پدر شجاع خدیجه، پرچم استقلال و آزادی را به دوش کشید و با ندای آزادی و مقاومت در برابر اشغال و دفاع از استقلال و میراث معنوی ابراهیم، مردم را به حرکت آورد و راه تعرّض به افتخارات را مسدود ساخت و اجازه جابه جایی «حجر الأسود» را نداد. این کار او به گونه ای پرشکوه بود که شیرینی داستان ها شد و باعث شد که زبان آشنا و بیگانه و دوست و دشمن به ستایش پدر استقلال طلب آن دخت خِرد گشوده شود و برای شهامت و درایت، نسل ها او را بستایند.
از تاریخ و روایات رسیده چنین دریافت می شود که وقتی پدر شجاع بانوی خردمند حجاز از نقشه تجاوز کارانه شاه «یمن» آگاه شد، از سویی دلیرانه نزد او رفت و با او به گفت وگو نشست و به او هشدار داد که مباد به چنین کاری دست یازد که مورد خشم خدا قرار خواهد گرفت، و بداند که پروردگار کعبه از آن دفاع خواهد کرد و متجاوز را به کیفر بیدادش، به لعنت ابدی گرفتار خواهد ساخت، و از دگر سو، چهره های بانفوذ منطقه را فراخواند، و با تشکیل شورای امنیت ملّی با آنان به رایزنی پرداخت که برای مقاومت در برابر تجاوز و اشغال، چه باید کرد؟ و سرانجام در برابر آن قدرت خشن و استبدادپیشه و اشغالگر به پا خاست و خروشید که مرگ پرافتخار از این ذلّت پذیری و حقارت، بسی نیکوتر است: «اَلْموتُ اَحْسَنُ مِن ذلِک»، و از پی آن، شمشیرش را بر گرفت و به میدان دفاع گام نهاد، و از پی او، «قریش» و دیگران به میدان آمدند.
بدین سان، با درایت و فرصت سازی و شهامت تحسین برانگیزش، بذر مقاومت در برابر اشغال را در دل ها افشاند و با روشنگری و تلاش آبیاری کرد و جلو تجاوز و بیداد را گرفت. این بزرگمرد شجاعت، پدر «خدیجه» بود، و آزادمنشی و رفتار مشارکت جویانه او در مدیریت و ساماندهی دفاع ملّی، در دنیای وجود دخترش خدیجه جریان داشت.
مادر خداجو و ارجمند خدیجه
مادر ارجمند خدیجه نیز چهره برجسته زن درست اندیش و پاک منش روزگار خویش است. او «فاطمه» نام داشت. در یکی از اصیل ترین خاندان های عرب از نظر حسب و نسب و بهره وری از ثروت و امکانات و رشد فرهنگی و اخلاقی، دیده به جهان گشود و در کنار پدر و مادری نیک اندیش پرورش یافت.
از ویژگی های مادر ارجمند خدیجه این بود که در آن شرایط دشوار زندگی ـ که زنان و دختران در خاندان های ثروتمند و صاحب امکانات، غرق در زرق و برق و در کمند هوا و هوس و در اسارت پرستش های ذلّت بار و خرافی بودند ـ از سویی از نقاط منفی و اسارتبار و فرصت سوز اعلام بیزاری کرده و دل و دامان و اندیشه و رفتار را پاک می داشت و از دگر سو دنیای وجودش را به ارزش ها آراسته می ساخت و به دین و آیین پدران توحیدگرا و عدالتخواه خویش ابراهیم و اسماعیل ایمان داشت.
برادر زاده روشن اندیش او
افزون بر پدر و مادر و خاندان خدیجه علیهاالسلام ، دیگر نزدیکانش نیز چهره های دانش و خِرد و ابتکار و شهامت در روزگار خود بودند.
او برادر زاده ای به نام «حکیم» داشت که هم، سرآمد ثروتمندان و نامداران عرب بود، و هم با وجود آن ثروت و نفوذ و اعتبار فراوان و مدیریت هوشمندانه، نه تنها بسان دیگران به تباهی و بیداد نغلتیده بود، که در شاهراه کمال گام می سپرد و در اندیشه عدالت و آیین درست و راه و رسم رشددهنده، در تلاش و تکاپو بود و با کشیش ها و عالمان یهود و آگاهان از کتاب های آسمانی گفت و شنود داشت.
او مردی خردمند و صاحب نظر و خودساخته روزگارش بود و در بخشش به محرومان و دستگیری از افتادگان از چهره های کم نظیر به شمار می رفت. در بینش و درایت به گونه ای شهرت داشت که در پانزده سالگی به عضویت «دارالنّدوه»، یا مجلس مشورتی «قریش» ـ که از شرایط آن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 