پاورپوینت کامل هجرت نبی اعظم صلی الله علیه و آله ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل هجرت نبی اعظم صلی الله علیه و آله ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هجرت نبی اعظم صلی الله علیه و آله ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل هجرت نبی اعظم صلی الله علیه و آله ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint :
۱۶۲
هجرت پیامبر اعظم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ از مکه به مدینه که در سال سیزدهم
بعثت انجام گرفت یکی از رخ دادهای مهم تاریخ اسلام و و زندگی پیامبر
اعظم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ است. پس از آن که پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ
دعوت خود را آشکار کرد و به ترویج دین اسلام پرداخت، کافران قریش هرگز
گمان نمی کردند که در فاصله کوتاهی دین محمد ـ صلی اللّه علیه وآله ـ آن قدر
رونق بگیرد که حتی از شهر مکه فراتر رود و پایه های سیطره ظالمانه آنان بر
مردم آن زمان را به لرزه درآورد و با گذشت زمان، به نابودی بکشاند. آنان از
همان آغاز دعوت پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ، این خطر را احساس کردند و
هر چه زمان پیشتر می رفت، نگران تر می شدند، تا این که تصمیم گرفتند
پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ را به قتل برسانند. پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ با
پیام جبرئیل امین از سوی پروردگار، از این توطئه شوم آگاه شد و این خطر
در کنار تمام آزار و اذیت هایی که مشرکان مکه نسبت به پیامبر ـ
صلی اللّه علیه وآله ـ و پیروان آن حضرت انجام می دادند سبب شد که آن
حضرت به فرمان خداوند متعال از شهر مکه به شهر مدینه هجرت کند.
پرداختن به موضوع هجرت پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ از جهت هایی
چند حایز اهمیت است که از آن جمله است: «مبدأ تاریخ اسلام قرار گرفتن
این هجرت»، «جان فشانی حضرت علی ـ علیه السلام ـ با خوابیدن در بستر
پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ در شب هجرت»، «رخ دادهای مسیر هجرت مانند
ساختن نخستین مسجد در تاریخ هجری به دست مبارک پیامبر اکرم ـ صلی
اللّه علیه وآله ـ و بنا بر قولی اقامه نخستین نماز جمعه» و «زمینه ساز بودن این
هجرت در تشکیل پایه های حکومت اسلام در مدینه».
در این مقاله ابتدا سیر تاریخی این هجرت را به طور گذرا تبیین
می کنیم، آن گاه چند آیه از قرآن کریم و پیام های آن را در موضوع هجرت
می آوریم و در پایان، به درس و عبرتهایی از این هجرت، در قالب آموزه های
هجرت نبوی می پردازیم.
بخش اول: سیر تاریخی هجرت
زمینه های هجرت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
چنان که گفتیم با آغاز دعوت آشکار پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ کافران
قریش با مسلمانان به مقابله پرداختند، و به هر صورتی که بود سعی می کردند
این نور تابیده شده در ظلمت را خاموش کنند. آنان از هر راهی برای رسیدن
به این مقصد استفاده کردند. آنان مسلمانان را در هر کجا که می یافتند مورد
آزار و اذیت قرار می دادند، به طوری که عرصه روز به روز بر پیروان پیامبر ـ
صلی اللّه علیه وآله ـ تنگ تر می شد، تا آنجا که گروهی از آنان خدمت پیامبر ـ
صلی اللّه علیه وآله ـ آمدند و از آن حضرت اجازه هجرت خواستند. پیامبر
اعظم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ پس از بررسی های لازم، شهر یثرب (مدینه) را به
عنوان مقصد هجرت برای آنها مقرر فرمود و به آنان اجازه هجرت داد.
بنابر نقل برخی از مورخان همچون ابن سعد در طبقات، هنگامی که
گروهی هفتاد نفری از مسلمانان از پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ اجازه هجرت
خواستند پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ چند روز صبر کرد آن گاه، در حالی که
خوشحال بود میان اصحاب خود آمد و فرمود:
«سرزمینی که شما باید به آن هجرت کنید به من خبر داده شد، آن
سرزمین یثرب است هر کس می خواهد از مکه خارج شود، به طرف یثرب
خارج شود.»
هنگامی که مشرکان از هجرت بعضی از مسلمانان به مدینه مطلع شدند
گمان بردند که پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ نیز از مکه خارج خواهد شد. از این
رو، تصمیم گرفتند با تمام توان، هجرت مسلمانان را متوقف کنند. آنان،
عده ای ازمسلمانان را برگرداندند و هر کس را که آماده هجرت می دیدند، مانع
از حرکت او می شدند. با این حال، هجرت مسلمانان به یثرب متوقف نشد و
در مکه از مسلمانان، جز پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ و علی ـ علیه السلام ـ و
عده معدودی از مسلمانان بازداشت شده یا بیمار و پیر، کس دیگری باقی
نمانده و نزدیک بود که این عده اندک هم مکه را به قصد یثرب ترک کنند.
ناگهان قریش، تصمیمی بس خطرناک گرفت.
اجتماع مشرکان در «دارالندوه»
کافران قریش برای اندیشیدن تدبیری کارساز در مقابله با مسلمانان و پیامبر
ـ صلی اللّه علیه وآله ـ، در دارالندوه، گردهم آمدند. «دارالندوه» بنایی بود که
قصی بن کلاب (جد چهارم پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ، هنگامی که والی مکه
بود، آن را بنا کرد تا مردم در آن جا به مشورت در امور بپردازند.
ابن کلبی می گوید: ابن بنا، نخستین بنایی است که قریش در مکه
ساخت و بعد از مرگ قصی بن کلاب به عبدالدار، پسر او رسید.
جلسه مشورتی سران قریش، آغاز شد سخنگوی آن جمع در آغاز،
سخن از تمرکز نیروهای اسلام در مدینه و پیمان «اوسیان» و «خزرجیان» به
میان آورد و گفت: «ما مردم مکه، در نزد همه قبیله ها محترم بودیم ولی
محمد میان ما سنگ تفرقه انداخت و خطری بزرگ برای ما ایجاد کرد؛ اکنون
که کار به اینجا کشیده شده است راه نجات این است که فرد شجاعی از میان
برگزیده شود و او را به قتل رساند و اگر «بنی هاشم» به نزاع و درگیری
برخیزند، دیه و خون بهای او را به آنان بپردازیم. پیرمردی ـ ناشناس در آن
جلسه که خود را اهل «نجد» معرفی کرد ـ این نظر را رد کرد و گفت این نقشه
هرگز عملی نیست؛ زیرا بنی هاشم، قاتل محمد را زنده نمی گذارند و پرداخت
خون بها، آنان را راضی نمی کند.
یکی دیگر از سران قریش به نام«ابوالبختری» گفت: صلاح این است که
پیامبر را زندانی کنیم و از این طریق از ترویج آیین او جلوگیری کنیم. بار
دیگر پیرمرد نجدی لب به سخن گشود و گفت: این نظر هم کارساز نیست؛
زیرا با این کار بنی هاشم با شما به جنگ برمی خیزد و سرانجام او را آزاد
می کند. شخص سومی از میان آن جمع، به پا خاست و گفت: محمد را بر
شتری چموش و سرکش سوار کنیم و هر دو پایش را ببندیم و شتر را رم
دهیم تا او را به کوه ها و سنگ ها بزند. پیر نجدی برای بار سوم این نظر را هم
مردود دانست و مجلس را در بهت و سکوتی عمیق فرو برد. ناگهان ابوجهل ـ
و بنا بر نقلی، آن پیر نجدی ـ گفت: راه نجات این است که از تمام قبیله ها
افرادی انتخاب شوند و شبانه و به طور دسته جمعی به خانه او حمله برند و
او را به قتل رسانند تا خون او در میان تمام قبیله ها پخش شود که در این
صورت، بنی هاشم توان جنگ با همه قبیله ها را نخواهد داشت. این نظر به
اتفاق آرا تصویب شد و افراد تروریست انتخاب شدند و قرار شد چون شب
فرا رسید، آن افراد، مأموریت خود را به انجام برسانند.
کمک غیبی خداوند به پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
هنگامی که کافران قریش در جلسه خود آن تصمیم را تصویب کردند
بلافاصله خداوند متعال به وسیله جبرئیل امین، این آیه را بر پیامبر اکرم ـ
صلی اللّه علیه وآله ـ نازل کرد:
«و اذ یمکر بک الذین کفروا لیثبتوک أو یقتلوک أو یخرجوک و یمکرون و
یمکر الله و الله خیرالماکرین»
«هنگامی که کافران نقشه می کشیدند که تو را به زندان بیفکنند یا به قتل
برسانند و یا (از مکه) بیرون کنند، آنان چاره می اندیشیدند (و نقشه
می کشیدند) و خدا هم تدبیر می کرد و خداوند بهترین چاره جویان و
تدبیر کنندگان است.»
مرحوم طبرسی در مجمع البیان، ذیل این آیه شریفه در بیان شأن نزول
این آیه می فرماید: این آیه بنا به گفته مفسران، در مورد داستان «دارالندوه»
نازل شده است که در آن عده ای از قریش برای مشورت کردن درباره موضوع
پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ گرد هم آمدند. همو در تفسیر این آیه، به کسانی
که در آن جلسه حضور داشتند اشاره کرده بعضی از آنان را چنین بر
می شمارد: «عتبه و شیبه پسران ربیعه، نضر بن حارث، ابوجهل بن هشام،
ابوالبختری بن هشام، زمعه بن الاسود، حکم بن حزام، امیه بن خلف و
غیره»
با نزول این آیه، پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ از نقشه کافران آگاه شد.
آن حضرت برای رفع این نقشه شوم از وصی خویش کمک گرفت.
وصی در بستر نبی
پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ به حضرت علی ـ علیه السلام ـ فرمود: «علی
جان امشب در بستر من بخواب و آن برد سبز رنگی را که من به هنگام
خوابیدن به روی خود می انداختم به روی خود بیانداز.»
حضرت علی ـ علیه السلام ـ فرمود: «آیا با خوابیدن من در این بستر،
شما سالم می مانید؟»
پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ فرمود: بله!
آن گاه حضرت علی ـ علیه السلام ـ از روی شادمانی تبسمی کرد و سر به
سجده گذاشت و گفت: «شکرا لله» آن گاه به بستر پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ
رفت و خوابید و آن برد سبز رنگ را به روی خود انداخت.
خوابیدن امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ در بستر پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ،
نمونه برجسته ای از عشق آن بزرگ مرد تاریخ اسلام، نسبت به پیامبر اکرم ـ
صلی اللّه علیه وآله ـ است. ارزش این جان فشانی آن قدر عظیم بود که خداوند
متعال با نزول آیه به قلب پیامبر اعظم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ، فداکاری حضرت
علی ـ علیه السلام ـ را ستود:
«و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رءوف بالعباد»
«بعضی از مردم جان خود را برای خشنودی خداوند می فروشند و خداوند
نسبت به بندگان مهربان است.»
خوابیدن علی ـ علیه السلام ـ در بستر پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ و
جان فشانی او فضیلتی منحصر به فرد در تمام تاریخ اسلام است، به طوری
که بسیاری از علمای اهل سنت در کتاب های خود به آن اعتراف کرده اند که
از آن جمله است: «ذخائر العقبی»، «کنز العمال»، «مجمع هیثمی»
مفسران اهل تسنن نیز در کتاب های خود به این شأن نزول، اعتراف
کرده اند چنان که «فخر رازی» در تفسیر کبیر ذیل این آیه می گوید:
«این آیه درباره علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ نازل شده است که در
شب خروج رسول خدا ـ صلی اللّه علیه وآله ـ از مکه به غار ثور در بستر آن
جناب خوابید و بنابر روایت، هنگامی که علی در بستر پیامبر خوابید،
جبرئیل بالای سر حضرت ایستاده بود و میکائیل زیر پاهایش و جبرئیل
ندا می کرد:
“بَخٍّ بَخٍّ مَن مِثلک یابن طالب یباهی الله بک الملائکه.”
“آفرین! آفرین! چه کسی مثل توست، ای علی بن ابی طالب! خداوند به تو
بر فرشتگان مباهات می کند.” این آیه در این زمان نازل شد.»
خروج پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از مکه
پس از آن که حضرت امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ دربستر پیامبر ـ صلی اللّه
علیه وآله ـ خوابید، پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ در حالی که خانه اش در
محاصره کافران بود شبانه از خانه خارج شد و هنگام خروج از خانه این آیه
شریفه را تلاوت کرد:
«و جعلنا من بین أیدیهم سدا و من خلفهم سدا فاغشیناهم فهم
لایبصرون»
«در پیش روی آنان سدی قرار دادیم و در پشت سرشان سدی و
چشمانشان را پوشاندیم از این رو، نمی بینند»
به طوری که هیچ یک از کفار آن حضرت را ندیدند. علامه سید جعفر
عاملی می نویسد:
«پیامبر، هنگام خروج از خانه، مشتی خاک برداشت و هنگامی که از میان
آنان عبور می کرد، خاک را بر سر آنان پاشید، در حالی که آنها هیچ
نمی فهمیدند و نمی دیدند.»
علامه مجلسی نیز در این باره می نویسد:
«تمام افرادی که پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ بر سرشان خاک پاشید،
در جنگ بدر به هلاکت رسیدند.»
هجوم کافران به خانه وحی
برخی از کسانی که خانه پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ را محاصره کرده بودند
اصرار داشتند شبانه، کار خود را عملی کنند، اما ابولهب مانع شد و گفت: زنان
و فرزندان بنی هاشم در داخل خانه هستند ممکن است به آنها آسیبی برسد.
برخی نیز گفته اند علت تأخیر آنها در آغاز کردن هجوم به خانه پیامبر ـ صلی
اللّه علیه وآله ـ این بود که می خواستند پیامبر را در روز روشن، و در برابر
دیدگان بنی هاشم به قتل برسانند تا بنی هاشم ببیند که قاتل محمد، یک
نفر نیست. با روشن شدن هوا، مأموران قریش که در اطراف خانه پیامبر ـ
صلی اللّه علیه وآله ـ به کمین نشسته بودند ـ به خانه هجوم بردند ولی بر
خلاف انتظار شان علی ـ علیه السلام ـ را در بستر پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ
یافتند. مشرکان که نقشه خود را نقش بر آب دیدند، پس از آزار و شکنجه
حضرت علی ـ علیه السلام ـ، او را مدتی حبس و سپس آزاد کردند. کافران
قریش با خود فکر می کردند که در این مدت کم، پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ
نمی تواند از مکه خارج شود. از این رو، همه راه های مدینه را بستند. آنان
افراد ماهری را برای شناسایی رد پا، به خدمت گرفتند، همچنین، برای
یابنده پناهگاه پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ، ۱۰۰ شتر جایزه در نظر گرفتند.
ابوکرز ـ از قبیله خزاعه ـ که مأمور شناسایی رد پای پیامبر شده بود پس از
شناسایی رد پای پیامبر و دنبال کردن آن، به غار ثور رسید، اما همراهان
ابوکرز با صحنه ای روبرو شدند که آنان را به کلی از یافتن پیامبر ـ صلی اللّه
علیه وآله ـ از این راه، نا امید کرد؛ دیدند که عنکبوتی بر دهانه غار، تار تنیده
و کبوتری در آنجا تخم گذارده است با خود گفتند: این غار متروکه است و
کسی نمی تواند وارد آن شده باشد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در راه قبا
پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ، سه روز در غار ثور توقف کرد تا کافران به طور
کامل از یافتن آن حضرت مأیوس شوند. پس از سپری شدن این سه روز،
حضرت علی ـ علیه السلام ـ به دستور پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ، سه شتر
همراه یک «بلد راه» به نام «اریقط» در شب چهارم به غار ثور فرستاد و همان
شب پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ از غار ثور به طرف مدینه حرکت کرد. برخی
مسافت مکه تا مدینه را نزدیک به چهارصد کیلومتر دانسته اند، پیامبر اکرم ـ
صلی اللّه علیه وآله ـ پس از ۱۲ شبانه روز سفر طاقت فرسا، هنگام زوال
خورشید به روستایی به نام «قبا» در نزدیکی مدینه رسید و در همانجا، توقف
کرد.
قبا میزبان نبی خدا صلی الله علیه و آله
پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ که در روز دوشنبه از ماه ربیع الاول سال
سیزدهم بعثت مکه را ترک کرده بود، در روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول
مصادف با چهارم تیرماه، سال سیزدهم بعثت، گام در دهکده قبا نهاد. از ابن
عباس نقل شده که گفته است:
«پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ در روز دوشنبه متولد شد، در روز دوشنبه
از مکه به مدینه هجرت کرد، در روز دوشنبه وارد شهر مدینه شد و در
روز دوشنبه رحلت فرمود.»
استقبال قبا از رسول خدا صلی الله علیه و آله
در برخی از کتاب های تاریخی لحظه ورود پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ به
قبا چنین توصیف شده است:
«هنگامی که پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ واصحابش به نزدیکی روستای
قبا رسیدند، مردی یهودی از بالای قلعه خود، پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله
ـ و همراهانش را دید که جامه های سفید بر تن داشتند؛ او که می دانست
مسلمانان انتظار پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ و همراهانش را
می کشند، اطمینان پیدا کرد که این مسافران همان کسانی هستند که
مسلمانان در انتظار آنها به سر می برند، ناگهان فریاد زد: آن کسی که
منتظرش بودید، از راه رسید. مردم مدینه نیز با شنیدن این خبر، گروه
گروه به سمت قبا می شتافتند و به خدمت پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ که
با یاران خود در سایه نخلی نشسته بود ـ می رسیدند.»
مردم از شنیدن خبر ورود پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ شادمان شدند و
لباس جنگ بر تن کردند و زن و مرد برای استقبال بیرون آمدند، آنان در
بالای «حره» به زیارت آن حضرت مشرف شدند و به آن حضرت تهنیت و
تحیت گفتند، شمار مردان به ۵۰۰ تن می رسید، بعضی زنان و کودکان تکرار
می کردند: «آمد نبی، آمد رسول خدا» و به نقلی، گروهی از قبیله «بنی النجار»
چنین می خواندند:
«طلع البدر علینا من ثنیات الوداع
وجب الشکر علینا ما دعی للّه داعٍ»
ماه درخشان بر ما از سرزمین «ثنیات الوداع» طلوع کرد شکر آن بر ما
واجب است، از خدا حاجتی نداریم.
«ایُّهَا المَبعُوثُ فینا جِئتَ بِالامرِ المَطاعِ
جئت شَرَّفتَ المَدینَهَ مَرحَبا یا خَیرَ داعٍ»
ای برانگیخته شده در میان ما به اطاعت فرمان خدا آمدی، آمدی و
مدینه را شرافت بخشیدی. مرحبا به تو ای بهترین دعوت کننده.
گروهی از همسایگان «بنی النجار» چنین می سرودند:
«نحن جوار من بنی النجار
و حبذا محمد من جار»
ما همسایگانی از بنی نجار هستیم و محمد ـ صلی اللّه علیه وآله ـ چه
خوب همسایه ای است.
پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ در پاسخ به این ابراز علاقه
می فرمود:«خدا داناست، من شما را دوست دارم» و افسار مرکب خود را از
جانب راست مدینه در محله قبا، میان قوم «بنی عمرو بن عوف» بگردانید.
سمهودی به نقل از طبرانی از جابر بن سمره نقل کرده است:
«وقتی پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ وارد مدینه شد، به یاران خود
فرمود: به ما بپیوندید تا به اهل قبا سلام کنیم، پس به طرف اهل قبا آمدند
و به آنان سلام کردند و اهل قبا نیز به آنان مرحبا گفتند.»
به نقلی، نخستین کلامی که مردم در مراسم استقبال، از آن حضرت
شنیدند، این بود:
«آشکارا سلام کنید و از طعام خود به دیگران بخورانید، صله رحم کنید و
در شب هنگامی که مردم در خوابند، نماز بگزارید، تا به سلامت داخل
بهشت شوید.»
بر اساس نقل دیگری پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ پس از ورود به روستای
قبا، مردم آن روستا را به دو کار فرمان داد. اولین دستور پیامبر ـ
صلی اللّه علیه وآله ـ شکستن بت هایی بود که در آن محل وجود داشت که
مردم قبا، فرمان پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ را اطاعت کردند و بت ها را پس از
شکستن، در آتش سوزاندند. دومین دستور پیامبر، تعیین تاریخ بود که از
ربیع الاول ـ ماه ورود پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ تاریخ معین شد و آغاز
تاریخ هجری اسلام نام گرفت.
پیامبر اعظم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ، پس از ورود به روستای قبا در خانه
یکی از بزرگان روستا به نام «کلثوم بن هدم بن امری ء القیس» منزل گزید و
این خانه را محل استراحت خود قرار داد؛ «کلثوم بن هدم» که پیر مردی نابینا
و با تقوا بود از آمدن پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ به خانه اش بسیار خوشحال
بود و خدا را شکر گفت: پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ به جهت این که «کلثوم بن
هدم» دارای خانواده بود، دیدارها و سخنرانی ها و نماز جماعت را در منزل
«سعد بن خیثمه بن ا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 