پاورپوینت کامل پژوهشی در احکام فقهی زمین های بایر(قسمت سوم) ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل پژوهشی در احکام فقهی زمین های بایر(قسمت سوم) ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پژوهشی در احکام فقهی زمین های بایر(قسمت سوم) ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل پژوهشی در احکام فقهی زمین های بایر(قسمت سوم) ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint :
۱۶۱
بررسی اشکال محقق اصفهانی در مقام اثبات
در مباحث پیشین به اشکال محقق اصفهانی ـ قدس سره ـ اشاره شد. فشرده
اشکال آن بود که امام ـ علیه السلام ـ بر اراضی موات مالکیت اعتباری ندارد؛ زیرا
دو مالکیت اعتباری بر یک چیز قابل جمع نیست. در تحلیل و نقد نظریه جناب
محقق اصفهانی، پاسخی از استاد و پاسخی جدید بیان شد. در مقام اثبات هم
روایاتی از ائمه ـ علیم السلام ـ نقل کرده اند که نشان می دهد آنان مالک اموالی از
این دست هستند و از حق خود به نفع شیعیان استفاده کرده اند. یکی از آن
روایات، روایت ابی السیار مسمع بن عبدالملک است.
دلالت این روایت بر مالک بودن ائمه ـ علیهم السلام ـ روشن است. کلینی و شیخ از
ابی سیار چنین نقل کرده اند:
«سعد بن عبدالله، عن ابی جعفر، عن الحسن بن محبوب، عن عمر بن
یزید، قال: رأیت ابا سیّار مسمع بن عبدالملک بالمدینه، و قد کان حمل
الی ابی عبدالله ـ علیه السلام ـ مالا [کثیرا] فی تلک السنه فردّه علیه،
فقلت له: لم ردّ علیک ابو عبدالله المال الذی حملته الیه؟ فقال: انّی قلت
له ـ حین حملت الیه المال ـ انی کنت ولیت الغوص، فأصبت أربع مأه الف
درهم و قد جئت الیک بخمسها ثمانین الف درهم و کرهت أن أحبسها
عنک أو اعرض لها و هی حقک الذی جعله الله تعالی لک فی اموالنا.
فقال: و مالنا من الارض و ما اخرج الله منها الا الخمس؟! یا أبا سیار! الارض
کلها لنا، فما اخرج الله منها من شی ء فهو لنا، قال: قلت له: أنا احمل الیک
المال کله؟ فقال لی: یا ابا سیار! قد طیبناه لک و حللناک منه، فضمّ الیک
مالک و کل ما کان فی ایدی شیعتنا من الارض فهم [فیه] محللون یحل
لهم ذلک الی ان یقوم قائمنا فیجبیهم طسق ما کان فی ایدی سواهم. فان
کسبهم فی الارض حرام علیهم حتی یقوم قائمنا فیأخذ الارض من
أیدیهم فیخرجهم عنها صغره.»
ابو سیار می گوید: من چهار صد هزار درهم به دست آورده بودم، خدمت
امام صادق ـ علیه السلام ـ رسیدم و به ایشان عرض کردم من چهار صد
هزار درهم دارم و خمس آن که هشتاد هزار درهم است، حق شما است؛
حقی که خدای متعال برای شما قرار داده است، خدمت شما آورده ام و
دوست دارم حق شما را در این مال بدهم. امام صادق ـ علیه السلام ـ در
پاسخ فرمود: همه آن مال حق ما است. همه زمین و همه اموالی که از آن
به دست می آید مال ما است؛ نه فقط خمس آن. ابو سیار می گوید: عرض
کردم پس من همه مال را خدمت شما خواهم آورد. امام ـ علیه السلام ـ
فرمود: این مال برای شما حلال است، مالت را بردار و نگهداری کن… .»
این تعبیر به روشنی نشان می دهد که امام ـ علیه السلام ـ بر این اموال
مالکیت اعتباری دارد، کلمه «لنا» که تکرار شده است در حدیث نشان گر مالکیت
اعتباری امام ـ علیه السلام ـ است و نیز از این حدیث استفاده می شود که ابو سیار
نیز بر این مال مالکیت اعتباری دارد و این مالکیت از سوی امام ـ علیه السلام ـ به
او و امثال او داده شده است و دیگران هستند که از این مالکیت محروم و
بی بهره اند.
بررسی سند روایت ابو سیار
سند این روایت را طبق نقل شیخ در تهذیب بررسی می کنیم. همان طور که اشاره
شد، رجال سند این حدیث عبارت است از سعد بن عبداللّه ، ابو جعفر، حسن بن
محبوب، عمر بن یزید و مسمع بن عبد الملک که همان ابو سیار است» در درستی
و اعتبار سند شیخ به سعد بن عبدالله اشعری قمی، هیچ تردیدی نیست.
خود سعد بن عبدالله اشعری قمی نیز از بزرگان است و هیچ شکی در توثیق
ایشان نیست. نیز ابو جعفر و حسن بن محبوب ثقه اند و حسن بن محبوب از
اصحاب اجماع است. تنها عمر بن یزید و ابو سیار هستند که باید توثیق آنان
بررسی گردد.
درباره «عمر بن یزید» رجال شناسان به شرح بحث کرده اند؛ شیخ طوسی او را
از اصحاب امام صادق ـ علیه السلام ـ دانسته است. نجاشی می گوید: او از امام
صادق ـ علیه السلام ـ روایت کرده است: «عمر بن یزید ذیبان الصیقل ابو موسی
مولی بنی نهد روی عن ابی عبدالله ـ علیه السلام ـ له کتاب.»
ابن داود او را در قسم اول رجال خود آورده و «ثقه» دانسته است. اما همان
طور که از آیت الله خویی و دیگران نوشته اند نجاشی وی را توثیق نکرده است.
چنان که از عبارت نجاشی استفاده می شود، ایشان عنوان «عمر بن یزید» را توثیق
نکرده، اما ابن داود از رجال نجاشی توثیق او را نقل کرده است.
گروهی از رجال پژوهان بر این باورند که عمر بن یزید؛ ذیبان الصیقل همان
عمر بن محمد بن یزید، ابو الاسود، بیاع السابری، مولی ثقیف است؛ اگر این گونه
باشد عمر بن محمد بن یزید معروف به بیاع السابری افزون بر آن که در کتاب های
رجالی توثیق شده، و کسانی مانند نجاشی و کشی و شیخ او را توثیق کرده اند،
روایاتی نیز در مدح او نقل شده است. در رجال کشی در این باره چنین آمده است:
«حدثنی جعفر بن معروف، عن یعقوب بن یزید، عن محمد بن عذافر، عن
محمد بن یزید بیاع السابری، قال: قال لی ابو عبدالله ـ علیه السلام ـ
یابن یزید! أنت و الله منا اهل البیت. قلت له: جعلت فداک؛ من آل محمد
علهیم السلام؟! قال: ای و الله من أنفسهم. قلت: من انفسهم؟! قال: ای و
اللّه من انفسهم یا عمر! اما تقرأ کتاب اللّه عزوجل: «ان اولی الناس بابراهیم
للذین اتبعوه و هذا النبی و الذین آمنوا و الله ولی المؤمنین.»
بر طبق این روایت وقتی امام صادق ـ علیه السلام ـ به بیاع سابری گفت تو از
اهل بیت هستی، او بسیار شگفت زده شد، چه این که او از بنی هاشم نبود، تا چه
رسد به اهل بیت ـ علیهم السلام ـ . امام ـ علیه السلام ـ در پاسخ وی دوباره و سه
باره فرمود: تو از خود اهل بیت ـ علیهم السلام ـ هستی.
این سخن حضرت امام صادق ـ علیه السلام ـ درباره او از عالی ترین مراحل
مدح ایشان به شمار می آید؛ چه مدحی بالاتر از آن که امام معصوم ـ علیه السلام ـ
او را از اهل بیت بداند. بدین سان اگر عمر بن یزید همان عمر بن محمد بن یزید
بیاع سابری باشد سند این روایت صحیح است و این مدح برای او کافی است و
هیچ تردیدی در درستی آن باقی نمی ماند.
مرحوم مامقانی در تنقیح الرجال به شرح، این مسئله را بررسی کرده و نتیجه
گرفته است که این دو نام از آن یک نفر نیست، بلکه عمر بن یزید، غیر از عمر بن
یزید بیاع سابری است. ایشان در این باره ادله ای آورده است:
۱ ـ نخستین وجهی که یکی بودن این دو نام را بعید می سازد آن است که
نجاشی ـ قدس سره ـ برای هر یک از این دو، عنوان خاصی گشوده است و از آنان
در ذیل دو عنوان مستقل یاد کرده است، این نکته نشان می دهد که این دو
عنوان، نام دو نفر است.
۲ ـ مرحوم شیخ طوسی هم وقتی اصحاب امام صادق ـ علیه السلام ـ را
می شناساند هم از عمر بن یزید بیاع سابری نام برده و هم به طور جداگانه از عمر
بن یزید ذیبان الصیقل یاد کرده و این نشان گر آن است که این دو یکی نیستند،
بلکه دو نام هستند برای دو نفر.
۳ ـ شیخ طوسی، عمر بن محمد بن یزید بیاع سابری را، هم در زمره اصحاب
امام صادق ـ علیه السلام ـ قرار داده و هم از اصحاب امام کاظم ـ علیه السلام ـ ،
ولی عمر بن یزید صیقل را فقط از اصحاب امام صادق ـ علیه السلام ـ دانسته و او
را در شمار اصحاب امام کاظم ـ علیه السلام ـ قرار نداده است. این نشان می دهد
که آنان دو نفر هستند؛ یکی فقط از اصحاب امام صادق است ولی بیاع سابری
افزون بر آن که در شمار اصحاب آن حضرت است از اصحاب امام کاظم ـ علیه
السلام ـ نیز هست.
۴ ـ هم شیخ و هم نجاشی عمر بن محمد بن یزید بیاع سابری را توثیق
کرده اند، ولی درباره عمر بن یزید هیچ مدحی و توثیقی نکرده اند و این نکته
بیان گر آن است که این دو رجال شناس بزرگ که معاصر هم بوده اند، توجه
داشته اند که این دو عنوان نام دو نفر است، نه یک نفر. در واقع آنان بیاع سابری را
توثیق کرده اند، اما از ذیبان صیقل فقط ذکر نام کرده و بی هیچ توثیقی گذشته اند.
فشرده مطالب پیشین آن شد که عمر بن یزید مشترک است میان دو نفر؛
یکی از آنان عمر بن محمد بن یزید کوفی و بیاع سابری است که ثقه است و جلیل
القدر و دیگری عمر بن یزید ذیبان الصیقل که در مدح و توثیق ایشان نکته ای در
رجال نیامده است و رجال پژوهان اختلاف نظر دارند که این دو یکی هستند و یا
دو نامند برای دو نفر.
اگر راوی این حدیث که با عنوان عمر بن یزید آمده است اولی باشد روایت به
لحاظ سند اعتبار دارد و اگر دومی باشد فاقد اعتبار خواهد بود، و از آن جا که
نمی دانیم مقصود کدام است روایت از اعتبار ساقط می شود.
پس نتیجه آن که فقط ابن داود، عمر بن یزید را توثیق کرده است؛ مگر آن
که بیاع سابری و ذیبان صیقل را یکی بدانیم.
بررسی وثاقت مسمع بن عبدالملک
مسمع بن عبدالملک، ابو سیار که لقب او کُردین است از راویانی است که روایات
زیادی نقل کرده است. او از اصحاب امام باقر، صادق و کاظم ـ علیه السلام ـ است.
نخستین کسی که او را به صراحت توثیق کرده، علی بن حسن فضال است،
وی گر چه از سردمداران و رهبران واقفی است، لیکن همان طور که در گذشته
یادآور شدیم روایات او معتبر است و فقهای شیعه بر صحت روایات او اجماع
دارند؛ زیرا امام عسکری ـ علیه السلام ـ فرمود: «خذوا ما رووا و ذروا ما رأوا»
از این رو توثیق ابن فضال نه تنها در وثاقت او اشکالی پدید نمی آورد بلکه از
نشانه های ثقه بودن ایشان است.
گروهی از محققان علم رجال ایشان را توثیق کرده اند، در قاموس الرجال
پس از نقل چند روایت می نویسد: پس از آن که جلالت و بزرگی او از روایات
گذشته استفاده شد، سکوت گروهی از عالمان رجال درباره توثیق او مشکلی پدید
نمی آورد.
علامه نمازی در مستدرکات رجال الحدیث ضمن اشاره به روایتی درباره او،
می نویسد: از این روایت استفاه می شود که او مورد لطف خاص امام ـ علیه السلام ـ
بوده است.
در کتاب منتهی المقال درباره ایشان می نویسد: از صاحب مدارک نقل شده که
به خط شهید ـ قدس سره ـ از یحیی بن سعید نقل شده که مسمع ممدوح است و
در وجیزه آمده است: «ثقه»، آن گاه می نویسد:
«وهو الحق؛ لان التوثیق من باب الظنون الاجتهادیه او الخبر و الموثق
منه حجه کما حققناه فی الفوائد و ربما یظهر من الاخبار شفقه خاصه
منهم بالنسبه الیه… و الحال عند من یجعل التوثیق من باب الظنون
الاجتهادیه معلومه و کذا عند من یجعله من باب الخبر و یعمل بالموثق، و
اما عند من لا یعمل به فلا شک فی قول النجاشی بعنوان الجزم: و قال ابو
عبداللّه ـ علیه السلام ـ و انی لاعدّک لامر عظیم دلاله علی المدح و کذا
قوله روی عن ابی عبدالله و أکثر و اختص به. ان لم نقل بدلاله قوله: «سید
المسامعه» و سابقه و لاحقه علی ذلک، مع الاغماض عن جزم العلامه
بذلک ایضا و ذکره فی القسم الاول و تصریحه فی ایضاح الاشتباه بانه
عظیم المنزله. فهو اما ثقه او ممدوح لا محاله.»
به طور فشرده بر پایه متن یاد شده ادله زیر ثقه بودن مسمع را اثبات
می کند:
۱ ـ اگر کسی ظن اجتهادی را از طرق توثیق بداند، ابو سیار ثقه است؛ چون از
قرائن و روایات وثاقت ایشان استفاده می گردد؛
۲ ـ اگر کسی خبر واحد موثق را معتبر بشمارد، از ادله توثیق نیز وثاقت ایشان
اثبات می شود؛
۳ ـ هرگاه دو مبنای یاد شده پذیرفته نشود بی شک حدیثی که نجاشی از
امام صادق ـ علیه السلام ـ درباره او روایت کرده ممدوح بودن ابو سیار را ثابت
می کند؛
۴ ـ این قول نجاشی درباره او: «روی عن ابی عبداللّه و اکثر و اختص به» نیز از
ادله ممدوح بودن ایشان است؛
۵ ـ گزاف نیست اگر گفته شود این سخن نجاشی: «… شیخ بکر بن وائل
بالبصره و سید المسامعه و کان أوجه من أخیه و أبیه…» نیز بر وثاقت او دلالت
دارد؛
۶ ـ علامه از سر جزم وی را ثقه دانسته و در قسم اول رجال خود آورده و در
ایضاح الاشتباه آمده است که او «عظیم المنزله» است.
در پایان مناسب می نماید به حدیثی اشاره گردد که در مدح ابو سیار ظهور
دارد. بر طبق نقل ابن قولویه در کامل الزیارات امام صادق ـ علیه السلام ـ پس از آن
که از مسمع بن عبدالملک درباره گریه بر امام حسین ـ علیه السلام ـ می پرسد، به
او چنین می فرماید:
«… اما انک من الذین یعدون من اهل الجزع لنا و الذین یفرحون لفرحنا و
یحزنون لحزننا، اما انک ستری عند موتک حضور آبائی لک و وصیتهم
ملک الموت بک و ما یلقونک من البشاره افضل و لملک الموت ارق
علیک من الام الشفیقه علی ولدها.»
روایت دیگری که این حکم را اثبات می کند، روایتی است که آن را نیز عمر
بن یزید از امام صادق ـ علیه السلام ـ روایت کرده است؛ شیخ طوسی در تهذیب
این روایت را چنین گزارش کرده است:
«محمد بن علی بن محبوب، عن محمد بن الحسین، عن الحسن بن
محبوب، عن عمر بن یزید: قال: سمعت رجلاً من اهل الجبل یسأل ابا
عبداللّه ـ علیه السلام ـ من رجل أخذ ارضا مواتا ترکها أهلها فعمرها و
اکری أنهارها و بنی فیها بیوتا و غرس فیها نخلاً و شجرا. قال: فقال ابو
عبداللّه ـ علیه السلام ـ کان امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ یقول: من أحیا
أرضا من المؤمنین فهی له و علیه طسقها یودیه الی الامام فی حال
الهدنه، فاذا ظهر القائم ـ علیه السلام ـ فلیوطن نفسه علی ان تؤخذ
منه.»
«شخصی از امام صادق ـ علیه السلام ـ درباره زمین مواتی می پرسد که
کسی آن را حیازت و احیا کرده است و در آن درخت کاشته، و جوی ها
روان کرده و خانه ساخته است؛ امام ـ علیه السلام ـ در پاسخ می فرماید:
امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ همواره می فرمود: هر مؤمنی که زمین بایری
را آباد کند این زمین از آن او خواهد بود و باید خراج آن را بپردازد تا زمان
ظهور قائم و چون آن حضرت ظهور کند باید خود را آماده سازد تا زمین
یاد شده را از او باز پس گیرند.»
دو فقره از این روایت دلالت دارد که امام ـ علیه السلام ـ بر زمین های موات
مالکیت اعتباری دارد:
۱ ـ آخرین جمله این حدیث: «فلیوطن نفسه علی ان تؤخذ منه»؛ چون زمان
ظهور آن حضرت فرا رسد باید این شخص خود را آماده سازد که زمین را از او
بگیرند، این جمله نشان می دهد که این زمین ملک امام زمان ـ علیه السلام ـ
است و به همین دلیل است که ایشان زمین را از احیا کننده آن می گیرد.
۲ ـ عبارت «و علیه طسقها» این جمله به روشنی نشان گر آن است که احیاء
کننده زمین باید مال الاجاره و خراج زمین را به امام ـ علیه السلام ـ بپردازد، و از
این حکم استفاده می شود که زمین موات ملک امام ـ علیه السلام ـ است و گرنه
دلیلی نداشت که مال الاجاره به آن حضرت داده شود. به عبارت دیگر وجوب
پرداخت مال الاجاره که از جمله «و علیه طسقها یودیه الی الامام فی حال الهدنه»
استفاده می شود بیان گر آن است که امام ـ علیه السلام ـ مالک این زمین است.
افزون بر این دو روایت، از روایات متعددی استفاده می شود که مردم در احیا
و استفاده از زمین های موات حق ائمه ـ علیهم السلام ـ را غصب کرده اند.
روشن است که مقصود از این روایات، مالکیت حقیقی به معنای وساطت در
فیض نیست، آن طور که جناب محقق اصفهانی (ره) نوشته است، زیرا اگر مالکیت
به این معنا باشد، غصب مفهوم نخواهد دانست.
غصب اموال امام و تجاوز به آن ها زمانی صدق می کند که امام ـ علیه السلام ـ
مالکیت اعتباری داشته باشد و مالکیت حقیقیه به معنای وساطت در فیض قابل
غصب کردن نیست.
به هر حال این روایات متعدد اثبات می کنند که این اراضی و انفال از آن امام
ـ علیه السلام ـ است و دیگران حق ایشان را غصب کرده اند و غصب زمانی محقق
خواهد شد که امام ـ علیه السلام ـ مالکیت اعتباری داشته باشد.
آیا اذن امام در احیای اراضی موات شرط است؟
فشرده مبحث قبلی این شد که امام ـ علیه السلام ـ بر اراضی موات مالکیت
اعتباری دارد. در این مسئله بحث بر سر این است که آیا اذن امام ـ علیه السلام ـ
در احیاء و تصرف در اراضی موات شرط است؟ چون ممکن است گفته شود امام ـ
علیه السلام ـ بر اراضی موات مالکیت اعتباری دارد ولی اذن او در احیاء زمین
موات شرط نیست. این دو حکم با هم منافات ندارد. جناب محقق در این باره
چنین نوشته است:
«و اذنه شرط، فمتی اذن، ملکه المحیی له اذا کان مسلما و لایملکه الکافر،
و لو قیل یملکه مع اذن الامام، کان حسنا.»
«صاحب جواهر در توضیح مسئله یاد شده، اشتراط اذن امام ـ علیه
السلام ـ را امری روشن و مسلم دانسته و بر آن استدلال کرده است.»
بررسی ادله اشتراط اذن
راهنمای خرید:
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 