پاورپوینت کامل نگاهی تطبیقی به رابطه دین و اخلاق از دیدگاه امام خمینی و دانشمندان غربی(قسمت اوّل) ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نگاهی تطبیقی به رابطه دین و اخلاق از دیدگاه امام خمینی و دانشمندان غربی(قسمت اوّل) ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگاهی تطبیقی به رابطه دین و اخلاق از دیدگاه امام خمینی و دانشمندان غربی(قسمت اوّل) ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نگاهی تطبیقی به رابطه دین و اخلاق از دیدگاه امام خمینی و دانشمندان غربی(قسمت اوّل) ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint :
۲۷
چکیده
موضوع رابطه دین و اخلاق نخستین بار در آثار دانشمندان مغرب زمین مورد
بحث واقع شده، هر چند که موضوعات آن به طور غیر منسجم نظیر بحث حسن و
قبح عقلی در آثار دانشمندان مسلمان نیز وجود داشت، ولی به طور منسجم
تحت عنوان رابطه دین و اخلاق در نیم قرن اخیر مطرح شده است. نظریه های
متفاوتی در باره رابطه دین و اخلاق وجود دارد مانند استقلال دین و اخلاق از
یکدیگر، تباین دین و اخلاق، نظریه استنتاج اخلاق از دین. با بررسی تطبیقی
نظریه امام خمینی و دانشمندان غربی خواهیم دید که در موارد زیادی میان
اندیشه امام خمینی و نظریه های مطرح در فلسفه غرب تمایز و اختلاف وجود
دارد.
مقدمه
نیک زیستی از آغاز تاکنون از مهم ترین آرمان های انسان ها بوده است. افراد بشر
با داشتن گرایش های متفاوت اعتقادی و فرهنگی همواره برای تامین سعادت
سعی و با هر گونه عوامل تهدید کننده آن پیکار کرده است. تجربه زندگی انسان
ضرورت رویکرد به اخلاق و تهذیب را به عنوان عامل سامان بخش زندگی بارها به
اثبات رسانده است. در این عرصه نقش برازنده دین که توصیه ها و فرمانهای
اخلاقی از عناصر مهم آن به شمار می روند همچنان بارز و روشن است تا جایی که
از تزکیه و تهذیب به عنوان مهم ترین اهداف پیامبران در متون مقدس دینی به
ویژه قرآن کریم یاد شده است. نقش و جایگاه اخلاق در ادیان توحیدی آن چنان
نمایان است که برای هیچ پژوهشگری تردیدی باقی نمی گذارد در این که
پیامبران الهی پیام آوران سعادت و نیک زیستی برای انسان بوده اند. پرسش
اساسی که در این مقاله این است دین و اخلاق چه رابطه ای با یکدیگر دارند؟ چه
نظریه هایی در این باره وجود دارد؟ نظر امام خمینی در این باره چیست؟
گفتار اول: مفاهیم و کلیات
الف. پیشینه
از نخستین زمانی که بشر قدم به زمین نهاد مسائل اخلاقی مورد توجه قرار گرفت
و پیامبران الهی به تزکیه و تکمیل اخلاق مردم پرداختند. در آثار دانشمندان
مسلمان نظیر اخوان الصفا (قرن چهارم هجری) و ابن مسکویه (متوفای ۴۲۱ ق)
مسائل اخلاقی به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است. فیلسوفانی مانند افلاطون،
ارسطو و سقراط نیز به آن پرداخته اند. موضوع رابطه دین و اخلاق نخستین بار در
ضمن مباحث فلسفه دین در آثار دانشمندان مغرب زمین مورد بحث واقع گردید
ولی موضوع نگاهی تطبیقی به رابطه دین و اخلاق از منظر امام خمینی و
دانشمندان غربی به طور مستقل مورد بحث قرار نگرفته است.
ب. ضرورت و اهمیت
اهمیت اخلاق از غایت و نتیجه آن پیداست. تعادل روابط و سعادتمندی انسان
هدف و غایت اخلاق است. تکمیل مکارم اخلاق از اهداف مهم انبیا به خصوص
حضرت محمد ـ صلی اللّه علیه وآله ـ است تا جایی که فرمود: «بعثتُ لاتمم مکارم
الاخلاق.» بحث رابطه دین و اخلاق از این حیث مهم است که می بایست روشن
شود دین چه نقشی در رشد و شکوفایی اخلاق انسان ها دارد و تا چه اندازه
می تواند به زندگی انسان تعادل ببخشد؟ آیا خاستگاه اخلاق دین است یا آن که
اخلاق هیچ ارتباطی با دین ندارد؟ در این رابطه دانشمندان غربی و امام خمینی
به عنوان مصلح معاصر چه دیدگاهی در خصوص رابطه دین و اخلاق دارند؟
روشن نمودن دیدگاه امام که دغدغه سعادت انسان معاصر را داشت نیز اهمیت
خاصی به موضوع می دهد.
ج. هدف
هدف در این مقاله روشن نمودن رابطه دین و اخلاق از دیدگاه امام خمینی با
نگاهی تطبیقی به دیدگاه هایی است که در میان دانشمندان غرب وجود دارد.
د. تعریف واژگان
۱ ـ اخلاق
واژه اخلاق جمع خلق به معنای خوی، سرشت، سجایای خوب زشت و
فرومایگی است و به مفهوم صفت های پایدار روحی و باطنی آمده که در نفس
انسانی رسوخ پیدا کرده و به عنوان ملکه برای نفس درآمده است به گونه ای که
افعال خوب یا بد بدون نیاز به تفکر و اندیشه به آسانی از او صادر می شود. بنابر
این کسی دارای خلق سخاوت است که صفت بخشش در او پایدار باشد. همچنین
کسی که صفت رذیله در نفس او راسخ و پایدار باشد دارای خلق رذیله است.
معنای اصطلاحی
اخلاق در اصطلاح فیلسوفان و دانشمندان علم اخلاق دارای معانی متفاوتی
است که مهم ترین آنها عبارتند از:
یک. صفت راسخه و پایدار نفسانی
اخلاق، ملکه و حالت پایدار نفسانی است که بدون تفکر و تامل آدمی را به انجام
کاری بر می انگیزاند. اگر این صفات پایدار نفسی موجب صدور افعالی شود که از
منظر عقل و شرع نیک تلقی گردد اخلاق نیک نامیده می شود و اگر زشت و ناروا
تلقی شود به آن اخلاق زشت گفته می شود.
دو. مطلق صفات نفسانی
گاهی مراد از اخلاق هر گونه صفت و حالت نفسانی است که سبب صدور کارهای
خوب یا بد می شود، چه آن صفت به صورت ملکه و پایدار باشد و چه به صورت غیر
پایدار و چه از روی تامل و اندیشه از انسان صادر شود و چه بدون تامل و اندیشه.
سه. فضایل اخلاقی
گاهی اخلاق فقط در مورد فضایل اخلاقی و اخلاق پسندیده و نیک به کار
می رود. به عنوان مثال اگر گفته شود احسان کار اخلاقی است؛ عفت، عفو،
دوستی، راستی وفا، گذشت، نیکی در برابر بدی و خدمت به نوع بشر فعل اخلاقی
است یا بخل، حسد، دروغ گویی، سخن چینی، رفتار منافی عفت عمل غیر
اخلاقی است در این صورت منظور از اخلاق تنها فضیلت است.
چهار. نهاد اخلاقی زندگی
گاهی اخلاق به مفهوم نهاد اخلاقی زندگی در عرض مسائلی مانند هنر، علم،
حقوق و دین قرار دارد.
پنج . نظام رفتاری حاکم بر افراد
گروهی اخلاق را به معنای نظام رفتاری گروهی از انسان ها به کار برده اند، مثل
اخلاق نازی؛ یعنی نظام رفتاری مورد پسند نازی ها؛ اخلاق مسیحی؛ یعنی نظام
رفتاری مسیحیان.
۲ـ دین
دین در اصل به معنای جزا، پاداش، انقیاد، خضوع، اطاعت و پیروی از فرمان
آمده است. در عرف قرآن و اصطلاح مذهبی و دینی عبارت است از سنت
اجتماعی و مجموعه عقاید، قوانین و آداب حیات و زندگی که پیروی از آن ضامن
صلاح و سعادت دنیا و آخرت است و به مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و
مقرراتی اطلاق می گردد که نقشی در جامعه و پرورش انسان ها داشته باشد. دین
مجموعه عقاید، باورها و قوانین عملی است که تنظیم اداره جامعه و اصلاح بشر را
به عهده دارد و چهار نوع رابطه انسان را با خود، با خداوند با جهان هستی و با
دیگران تنظیم می کند. از منظر قرآن کریم، دین و آیین حقیقی اسلام است؛
یعنی تسلیم شدن در برابر خدا؛ تسلیم شدن در برابر تمامی معارف و احکام دین
که از مقام ربوبیت و الوهیت صادر شده است. علامه طباطبایی می نویسد: اسلام
یعنی تسلیم بودن در برابر حق؛ تسلیم شدن در برابر چیزی که از نظر اعتقاد و
عمل حق است. به دیگر، عبارت اسلام یعنی تسلیم بودن در برابر بیانی که از مقام
ربوبیت در عرصه معارف و احکام صادر شده است؛ هر چند که در شریعت انبیای
گذشته از نظر کم و کیف اختلاف و تفاوت داشته باشد.
دانشمندان غربی تعریف های متفاوتی از دین ارائه داده اند که همه بیانگر
ارائه دشواری تعریف جامعی از دین است که شامل همه ادیان بشود، برخی با
توجه به ویژگی های عامی که در ساختار تمام ادیان ممکن است وجود داشته
باشد گفته اند: دین متشکل از مجموعه ای از اعتقادات، اعمال و احساسات فردی
و جمعی است که حول مفهوم حقیقت غایی سامان یافته است.
گفتار دوم: رابطه دین و اخلاق
یکی از موضوعات و مسائل مربوط به اخلاق و فلسفه اخلاق تبیین جایگاه و
ارتباط اخلاق با سایر معارف بشری و الهی مانند دین، علم حقوق و قراردادهای
اجتماعی است. در این بخش از مقاله رابطه اخلاق و دین مورد بررسی قرار گرفته
و رابطه دین با اخلاق مشخص می شود.
رابطه دین با اخلاق
آیا دین و اخلاق هیچ نوع رابطه ای با یکدیگر ندارند و هر کدام مستقل و
تاثیرناپذیر از یکدیگرند؟ آیا اخلاق می تواند با قطع نظر از دین در میان جوامع
پایدار و ماندگار بماند و سبب سعادت و نیک بختی جوامع بشود؟ آیا میان دین و
اخلاق رابطه ای وجود دارد؟ اگر بگوییم که میان دین و اخلاق هیچ نوع رابطه ای
وجود ندارد معنایش این است که اخلاق و معیارهای اخلاقی جنبه دینی و الهی
ندارند و درک معیارهای اخلاقی بستگی به فهم و خرد و دریافت بشر دارد که چه
چیز را امر اخلاقی و چه چیز را ضد امر اخلاقی بشمارد. از این که معیار امور
اخلاقی چگونگی فهم و درک احساس سعادتمندی انسان از امور است به ناچار
امر اخلاقی بر اساس سود، منفعت، مصلحت و گرایش ها و برداشت های انسان از
نیک بختی رقم می خورد و امور اخلاقی حالت ثابت و پایدار ندارد. ممکن است
رفتاری در یک زمان یا در جامعه خاصی پدیده اخلاقی به شمار برود ولی در زمان
دیگر یا در جوامع دیگر ضد اخلاقی تلقی گردد. طبق فرضیه عدم رابطه میان دین
و اخلاق این سوال پیش می آید که آیا هر دو به کلی ناسازگار و ضد یکدیگرند یا با
هم سازگاری دارند؟ اگر سازگاری داشته باشند در عین حالی که دین و اخلاق
مستقل از یکدیگرند ممکن است یک پدیده هم امر اخلاقی باشد و هم امر دینی،
امّا در صورت ناسازگاری نمی شود یک پدیده هم امر اخلاقی به شمار رود و هم امر
دینی. طبق فرضیه وجود رابطه میان دین و اخلاق این سوال پیش می آید که چه
نوع رابطه ای میان آن دو برقرار است؟ این رابطه به سه گونه قابل تصویر است:
۱ ـ اخلاق از دین تاثیرپذیر است؛
۲ ـ دین از اخلاق تاثیرپذیر است؛
۳ ـ هر کدام از دیگری تاثیرپذیر است.
درتصویر اول این سؤال پیش می آید که تاثیرپذیری اخلاق از دین حداکثری
است یا حداقلی؟ حداکثری به این معنا ست که اخلاق متکی به دین و برخاسته از
دین است؛ قواعد و گزاره های اخلاقی از متون دینی قابل استنتاج است؛ آن چه را
که دین امر نیکو و خیر و حسن بخواند اخلاق است و آن چه را که دین نفی کند
وضد ارزش بداند امر ضد اخلاقی است، دراین تصویر اخلاق جزو دین و عین دین
به حساب می آید و پدیده اخلاقی هیچ گاه امر نسبی به شمار نمی رود. اگر در
گذشته به امری به عنوان پدیده ضد اخلاقی نگاه می شد در هر عصری به عنوان
پدیده ضدّ اخلاقی به آن نگاه می شود، همچنین اگر پدیده ای در جامعه خاصی به
عنوان ارزش و امر نیکو و اخلاقی شناخته می شد در هر جامعه و قبیله ای به
عنوان یک امر ارزشی و اخلاقی شناخته می شود. حداقلی به این معناست که
تاثیرپذیری اخلاق از دین جزئی است نه کلی و صددرصدی. در این تصویر، عوامل
دیگر به غیر از دین به کلی نادیده گرفته نمی شود. سنت، آداب، فطرت وجدان،
عقل عملی و نظائر آن ها که ارتباطی با دین ندارند نیز می توانند روی اخلاق اثر
بگذارند و منشأ و مایه رشد و تکامل اخلاق بشوند یا باعث سقوط آن گردند.
تصویر دوم به این معنا است که پدیده های اخلاقی به مرور زمان تبدیل به
آداب و سنت شده و سرانجام به عنوان گزاره های قدسی و الهی در جوامع ظهور
می کنند و سبب پیدایش دین می گردند و مردم به عنوان یک امر قدسی و الهی به
آنها اعتقاد پیدا می کنند. این نظریه اگر طرفدارانی هم داشته باشد به یقین از
میان غیر متدینان ادیان الهی هستند.
در تصویر سوم که دین و اخلاق متأثر از یکدیگرند این تصویر ناظر به منشأ
پیدایش اخلاق نیست تا گفته شود منشأ دین اخلاق است و منشأ اخلاق دین،
چون تقدم شی ء بر نفس شی ء لازم می آید محال عقلی است. بلکه با قطع نظر از
منشا پیدایش اخلاق یا دین نظر به این دارد که دین و اخلاق می توانند روی
یکدیگر اثر بگذارند؛ یعنی دین می تواند باعث شکوفایی و رشد اخلاق بشود و
رفتار ضد اخلاقی باعث گسترش فساد و محدودیت دین در جامعه گردد.
همچنین رابطه میان دین و اخلاق را می توان این گونه فرض کرد که بدون دین
نمی شود نظام اخلاقی استوار و کارآمدی وجود داشته باشد و ضمانتی برای
اجرای احکام اخلاقی وجود ندارد. همچنین در حوزه اخلاق می توان ادله و
براهینی را برای اثبات وجود خداوند جستجو کرد.
فرضیه بارتلی در مورد رابطه دین و اخلاق
بارتلی از نویسندگان غربی شش نوع فرضیه را در مورد رابطه دین و اخلاق به
شرح ذیل بر شمرده است:
۱ـ اخلاق از دین قابل استنتاج است و دین از اخلاق.
در این فرضیه اخلاق و دین عین یکدیگرند؛
۲ ـ اخلاق از دین استنتاج می شود ولی دین از اخلاق گرفته نمی شود. در این
فرضیه اخلاق بخشی از دین است نه همه آن؛
۳ ـ دین می تواند از اخلاق گرفته شود اما اخلاق از دین استنتاج نمی شود. در
این فرضیه دین بخشی از اخلاق است.
در این سه فرضیه میان دین و اخلاق سازگاری وجود دارد؛
۴ ـ نه اخلاق از دین گرفته می شود و نه دین از اخلاق، نه آن دو عین
یکدیگرند و نه جزء یکدیگر، هر کدام مستقل از یکدیگرند ولی با هم سازگاری
دارند؛
۵ ـ اخلاق و دین هیچ کدام از یکدیگر استنتاج شدنی نیست ولی تا اندازه ای
با یکدیگر سازگاری دارند نه تماماً.
۶ ـ اخلاق و دین هیچ کدام از یکدیگر استنتاج شدنی نیست و با یکدیگر به
طور کلی ناسازگارند.
رابطه دین و اخلاق در دیدگاه غربیان
دیدگاه غربیان را در باره دین و اخلاق به طور کلی می توان به دو نظریه کلان
تقسیم کرد:
۱ – تباین و ضدیت دین و اخلاق
بر اساس نظریه تباین میان دین و اخلاق قلمرو دین جدا از قلمرو اخلاق است و
قلمرو اخلاق جدا از قلمرو دین. قلمرو دین مربوط به رابطه انسان با خدا است و
قلمرو اخلاق مربوط به رابطه انسان ها با یکدیگر. برخی نیز دین را نابود کننده
اخلاق معرفی کرده اند. نیچه به عنوان نماینده این اندیشه رهایی انسان را در مرگ
اندیشه های دینی می دانست و معتقد بود خدای مسیحی و ایمان به خدا مانع
رشد و تکامل انسان است و مسیحیت موجب زبونی انسان می گردد.
۲- هماهنگی دین و اخلاق
بر اساس این نظریه بین دین و اخلاق هماهنگی و سازگاری وجود دارد اعم از این
که اخلاق مستقل از دین باشد یا برگرفته و اسنتاج شده از دین. بیشتر دانشمندان
مسیحی به خصوص قبل از رنسانس معتقد به هماهنگی میان دین و اخلاق
بودند و تلاش می کردند قواعد و گزاره های اخلاقی را از متون مقدس استخراج
کنند. در این جا به پاره ای از دیدگاه های طرفدار هماهنگی دین و اخلاق اشاره
می کنیم:
الف: گروهی از فیلسوفان نظیر سقراط و رابرت آدامز علاوه بر هماهنگی
میان گزاره های اخلاقی و دینی معتقد بودند دین منشأ قواعد و گزاره های اخلاقی
است. رابردت آدامز در صدد بود تا منشا حقیقت اخلاقی را به اراده خداوند پیوند
بزند، ولی نمی پذیرفت که فرد دیندار ملزم به انجام آن چیزی است که خداوند آن
را اراده می کند، صرفاً به این دلیل که اراده خداوند است. براساس نظریه او اگر
خداوند حکم می کرد که ما رفتاری بی رحمانه در پیش گیریم فرد دیندار مجاز بود
از انجام چنین رفتاری امتناع کند. دلیل این امر این است که خداوند به شرطی در
خور اطاعت است که به مخلوقات خود عشق بورزد و معتقدیم که خداوند دارای
چنین خصیصه ای است.
ب: کانت طرفدار دیدگاه هماهنگی دین و اخلاق بود. وی با آن که معتقد به
نظریه استقلال اخلاق نسبت به دین بود امّا با تأکید بر این نظریه که درک و
دریافت قانون و گزاره های اخلاقی مستقل از دیانت است و عقل و وجدان عملی
برای فهم و شناخت معیارهای اخلاقی کافی است، بر این باور بود که اعتقاد به
خداوندی که به کردارهای نیک پاداش و به اعمال زشت کیفر می دهد برای
تعهدات اخلاقی امر ضروری است.
ج: بریث ویت فیلسوف و فیزیکدان معاصر انگلیسی طرفدار نظریه تحویل
دین به اخلاق بود و از این رو معناداری گزاره های دینی و اخلاقی را در حوزه عمل
و کاربرد مطرح کرد و با طرح این پرسش که گزاره های اخلاقی و دینی چه کاربردی
دارد به این نتیجه می رسد که قواعد و گزاره های دینی با این که از نظر علمی قابل
اثبات نیستند ولی از نظر عملی کاربرد اخلاقی دارند. او معتقد بود که کارکرد
مدعیات دینی شبیه کارکرد گزاره های اخلاقی است که تصویری از زندگی اخلاقی
به دست می دهند و انسان را به زندگی ترغیب می کنند.
د) برخی از طرفداران نظریه سازگاری دین و اخلاق معتقد به اتحاد ماهوی
دین و اخلاق هستند؛ زیرا آنان دین را به گونه ای تعریف کرده اند که از نظر ماهوی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 