پاورپوینت کامل جایگاه هجرت در مکتب اسلام ۹۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جایگاه هجرت در مکتب اسلام ۹۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جایگاه هجرت در مکتب اسلام ۹۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جایگاه هجرت در مکتب اسلام ۹۴ اسلاید در PowerPoint :
۱۱
«هجرت » در زندگی بشر و پیشرفت علوم و بوجود آمدن تمدنها نقش تعیین کننده ای داشته و دارد . اسلام به عنوان آخرین دین
الهی در ابعاد مختلف مسئله هجرت را مطرح کرده و بر آن پای فشرده است . در این نوشتار برآنیم به مناسبت هجرت پیامبر اکرم
صلی الله علیه و آله برخی از ابعاد مسئله هجرت در اسلام را روشن سازیم .
جایگاه و منزلت هجرت در متون دینی
۱ . هجرت یک دستور سازنده اسلامی:
قرآن در بیش از ۱۴ آیه (۱) به زبانهای مختلف دستور به هجرت داده است . گاهی با زبان ملامت، می گوید «مگر سرزمین خدا
گسترده نبود، چرا دست به هجرت نزدید؟ (۲) » گاهی پاداش عظیم آن را گوشزد می نماید و می فرماید: «الذین امنوا وهاجروا
وجاهدوا فی سبیل الله باموالهم وانفسهم اعظم درجه عند الله واولئک هم الفائزون » (۳) ; «آنان که ایمان آوردند و هجرت کردند و با
اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کردند درجه بزرگتری نزد خدا دارند و آنها رستگارند .»
۲ . هجرت، حرکت و خیزش ثمربخش:
کسی که در راه خدا هجرت کند، نقاط امن فراوان گسترده ای در زمین می یابد . «ومن یهاجر فی سبیل الله یجد فی الارض مراغما
کثیرا وسعه …» (۴) ; «آن که در راه خدا هجرت کند، موضعهای بسیار وسیعی در زمین می یابد .»
۳ . هجرت مبدا تاریخ
هجرت مبدا تاریخ مسلمانان و زیر بنای حوادث سیاسی، تبلیغی و اجتماعی آنان است . هر قوم و ملتی برای خود مبدا تاریخی
دارند; مثلا، مسیحیان مبدا تاریخ خود را میلاد حضرت مسیح علیه السلام قرار داده اند و در اسلام با این که حوادث مهمی مانند
ولادت پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله، بعثت، فتح مکه و رحلت پیغمبر صلی الله علیه و آله بوده، هیچ کدام انتخاب نشد و تنها
زمان هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به عنوان مبدا تاریخ انتخاب شد و مسلمانان تمام حوادث را با سال هجری تعیین
می کردند، هرچند طبری و یعقوبی نظرشان این است که در زمان خلیفه دوم که اسلام توسعه یافته بود، به فکر تعیین مبدا
تاریخی که جنبه عمومی و همگانی داشته باشد، افتادند و پس از گفتگوی فراوان نظر علی علیه السلام را دائر بر انتخاب هجرت به
عنوان تاریخ پذیرفتند (۵) .
انواع هجرت
۱ . هجرت برای فراگیری دانش:
قرآن می فرماید: «وما کان المؤمنون لینفروا کافه فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین …» (۶) ; «شایسته نیست
مؤمنان همگی (به سوی میدان جهاد) کوچ کنند; چرا از هر گروهی از آنان طایفه ای کوچ [و هجرت] نمی کند تا در دین [و معارف
و احکام اسلام] آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود، آنها را بیم دهند؟»
در روایات به مسلمانان دستور داده اند که برای فراگیری علم اگر لازم باشد تا نقطه های دور دست همچون چین مسافرت و
مهاجرت کنند . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «اطلبوا العلم ولو بالصین (۷) ; علم کسب کنید اگر چه در چین باشد .»
در این هجرت خداپسندانه هزاران ملک طالب علم را مشایعت می کنند، چنان که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: «من
خرج من بیته یطلب علما شیعه سبعون الف ملک یستغفرون له (۸) ; کسی که از خانه اش برای کسب علم خارج می شود، هفتاد هزار
ملک او را بدرقه می کنند و برای او استغفار می نمایند .»
۲ . هجرت برای حفظ دین:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «من فر بدینه من ارض الی ارض وان کان شبرا من الارض استوجب الجنه (۹) ; کسی که
برای حفظ دین و آئین خود از سرزمینی به سرزمین دیگر هجرت کند، استحقاق بهشت می یابد .»
۳ . هجرت از دست ظلم ظالمان:
قرآن می فرماید: «والذین هاجروا فی الله من بعد ما ظلموا لنبوءنهم فی الدنیا حسنه » (۱۰) ; آنها که مورد ستم واقع شدند، و به
دنبال آن در راه خدا مهاجرت اختیار کردند، جایگاه پاکیزه ای در دنیا به آنها خواهیم داد .»
۴ . هجرت از گناه (هجرت درونی):
اصولا روح هجرت مقدس همان فرار از «ظلمت » به «نور» و از کفر به ایمان، از گناه و نافرمانی به اطاعت خدا است، و لذا در احادیث
می خوانیم، مهاجرانی که جسمشان هجرت کرده اما در درون و روح خود هجرتی نداشته اند، در صف مهاجران نیستند، و به عکس
آنها که نیازی به هجرت مکانی نداشته اند، اما دست به هجرت درونی زده اند، در زمره مهاجرانند . امیرمؤمنان علی علیه السلام
می فرمایند: «ویقول الرجل هاجرت ولم یهاجر انما المهاجرون الذین یهجرون السیئات ولم یاتوا بها (۱۱) ; کسی می گوید مهاجرت
کردم در حالی که مهاجرت واقعی نکرده است، مهاجران [واقعی] آنها هستند که از گناهان هجرت کنند و مرتکب آن نشوند .»
۵ . هجرت به سوی خدا:
در قرآن کریم از زبان حضرت ابراهیم علیه السلام (و بنا بر قولی از زبان لوط علیه السلام) (۱۲) می خوانیم: «وقال انی مهاجر الی
ربی انه هو العزیز الحکیم (۱۳) ; و [ابراهیم] گفت: من به سوی پروردگارم هجرت می کنم که او عزیز و حکیم است .» ممکن است مراد
از این هجرت یکی از انواع گذشته باشد; هجرت از دست ظالمان، هجرت برای حفظ دین … و یا مراد از آن همان ظاهر آیه باشد;
یعنی، هجرت به سوی خداوند برای رسیدن به مقام نبوت یا مقام بالاتر و … (۱۴) . و شاهد این مطلب این آیه است که: «انی ذاهب الی
ربی سیهدین » (۱۵) ; «من به سوی خدای خودم می روم و او مرا هدایت خواهد کرد .»
از انواع هجرت، اهداف هجرت هم به دست می آید . گاهی هجرت برای کسب دانش و علوم است (یطلب علما)، گاهی به هدف
حفظ دین (من فر بدینه من ارض . .). و گاهی برای فرار از ظلم و ظالم (هاجروا … من بعد ما ظلموا) و گاهی برای رسیدن به
خداوند (مهاجر الی ربی) و زمانی برای فرار از گناه است (یهجرون السیئات) و همه اهداف گذشته یا به نیت خدا و (فی سبیل الله)
است یا برای غیر خدا . البته به استثنای دوم و پنجم که قطعا جنبه خدایی دارد .
مهاجران نمونه:
قرآن و روایات گاهی برای اهمیت هجرت به نمونه های عینی و عملی هجرت اشاره می کند که در اینجا به بعضی از آنها اشاره
می شود:
۱ . حضرت ابراهیم علیه السلام
حضرت ابراهیم علیه السلام بعد از جریان آتش سوزی نمرود و انجام رسالت خویش در سرزمین بابل تصمیم گرفت به سوی شام
هجرت کند (۱۶) . در قرآن آیات مختلفی به این مطلب اشاره دارد:
۱ . «وقال انی مهاجر الی ربی انه هو العزیز الحکیم (۱۷) ; گفت من به سوی خدای خود مهاجرت می کنم . او عزیز و حکیم است .»
۲ . «انی ذاهب الی ربی سیهدین (۱۸) ; من به سوی خدای خویش می روم . بزودی مرا هدایت خواهد کرد .»
۳ . «و نجیناه ولوطا الی الارض التی بارکنا فیها للعالمین (۱۹) ; او (ابراهیم) و لوط را به سرزمینی که برای جهانیان پر برکتش
ساخته بودیم، نجات [و رهائی] بخشیدیم .»
پاداش هجرت ابراهیم علیه السلام
خداوند به عنوان پاداش هجرت ابراهیم علیه السلام، بعد از آن به او نعمتهای بزرگی عطا فرمود:
۱ . فرزندان لایق و شایسته که بتوانند چراغ ایمان و نبوت را در دودمان او روشن نگهدارند .
۲ . در دودمان حضرت ابراهیم علیه السلام نبوت و کتاب آسمانی قرار داد .
۳ . پاداش دنیوی همچون نام نیک و لسان صدق فی الاخرین به او عنایت فرمود .
۴ . در آخرت او را از صالحان قرار داد .
قرآن به همین پاداشها اشاره دارد، آنجا که می فرماید: «وقال انی مهاجر الی ربی انه هو العزیز الحکیم ووهبنا له اسحاق ویعقوب
وجعلنا فی ذریته النبوه والکتاب وءآتیناه اجره فی الدنیا وانه فی الاخره لمن الصالحین (۲۰) ; و [ابراهیم گفت: من به سوی پروردگارم
هجرت می کنم که او عزیز و حکیم است و ما به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم، و در دودمانش نبوت و کتاب [آسمانی] قرار دادیم و
پاداش او را در دنیا دادیم و در آخرت از صالحان است .»
خداوند بر اثر هجرت و تلاش ابراهیم علیه السلام تمام احوال ناراحت کننده او را به ضد آن و به بهترین حالت تبدیل نمود; بت
پرستان بابل می خواستند ابراهیم را با آتش بسوزانند آتش گلستان شد . آنها می خواستند او همیشه تنها بماند، خداوند آنچنان
جمعیت و کثرتی برای او قرار داد که دنیا از دودمان اش پر شد . بعضی از نزدیک ترین افراد به او – از جمله آذر – گمراه و بت
رست بودند، خداوند در عوض به او فرزندانی داد که هم خود هدایت یافته بودند و هم هدایتگر دیگران شدند .
ابراهیم علیه السلام در آغاز مال و جاهی نداشت، اما خداوند در پایان مال و جاه عظیمی به او عطا کرد .
ابراهیم علیه السلام در ابتدا به قدری گمنام بود که حتی بت پرستان بابل هنگامی که می خواستند از او یاد کنند می گفتند:
«سمعنا فتی یذکرهم یقال له ابراهیم » ; «شنیدیم جوانکی گفتگوی بتها را می کرد که به او ابراهیم گفته می شود .» اما خدا آنچنان
اسم و آوازه ای به او داد که به عنوان شیخ الانبیا یا شیخ المرسلین معروف شد . این همه بر اثر هجرت و تلاش او در راه خدا بود .
۲ . حضرت موسی علیه السلام
حضرت موسی علیه السلام یکی از فرعونیان را کشت . این قتل یک قتل ساده نبود; بلکه جرقه ای برای یک انقلاب و هجرت بود .
دستگاه فرعونی نمی توانست به سادگی از کنار آن بگذرد که بردگان بنی اسرائیل، قصد جان اربابان خود کنند! زیرا تکرار آن
تهدیدی علیه حکومت وقت بود . لذا جلسه مشورتی تشکیل دادند و حکم قتل موسی علیه السلام را صادر کردند . در این هنگام
یک حادثه غیر منتظره موسی علیه السلام را از مرگ حتمی رهائی بخشید . «مردی از نقطه دور دست شهر (از مرکز فرعونیان) با
سرعت آمد و به موسی علیه السلام گفت: این جمعیت برای کشتنت به مشورت نشسته اند، فورا از شهر خارج شو که من از
خیرخواهان توام (۲۱) .
موسی از شهر خارج شد، در حالی که ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه ای . عرض کرد پروردگارا! مرا از این قوم ظالم رهائی
بخش . هنگامی که متوجه جانب مدین شد، گفت: امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند . (۲۲)
آری موسی علیه السلام بعد از این که محیط را آلوده و نا امن تشخیص داد، تصمیم گرفت به سوی سرزمین «مدین » که شهری در
جنوب شام و شمال حجاز و از قلمرو مصر و حکومت فرعونیان خارج بود هجرت کند .
موسی علیه السلام، جوانی که در ناز و نعمت بزرگ شده، باید دوران هجرت و سختی را پشت سر بگذارد و از تارهائی که قصر
فرعون بر گرد شخصیت او تنیده بود، بیرون آید; در کنار مستضعفان قرار گیرد; درد آنها را با تمام وجودش احساس کند و آماده
یک قیام الهی بر ضد مستکبران گردد .
پاداش هجرت موسی علیه السلام:
۱ . رسالت و نبوت .
۲ . کلیم الله شدن . «خداوند فرمود: ای موسی تو را با رسالتهای خویش و با سخن گفتنم بر مردم برگزیدم . (۲۳) »
۳ . آسان کردن کارها .
۴ . گره گشائی از زبان .
۵ . فصاحت و بلاغت .
۶ . وزارت برادر و … .
این پاداشها در آیات ۲۴ تا ۳۶ سوره طه بیان شده است .
۳ . هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و مسلمانان
مسلمانان دو بار هجرت کردند:
۱ . هجرت محدود:
گروه کوچکی از مسلمانان بعد از دیدن وضع رقت بار مسلمانان و شکنجه بی امان مشرکان و … مسئله را با پیامبر صلی الله علیه و
آله مطرح کردند و از حضرت کسب تکلیف نمودند .
حضرت در پاسخ فرمود: «اگر به سرزمین حبشه سفر کنید، [برای شما بسیار سودمند خواهد بود] زیرا بر اثر وجود یک زمامدار
نیرومند و دادگر در آنجا به کسی ستم نمی شود و آنجا سرزمین دوستی و پاکی است و شماها می توانید در آن سرزمین بسر ببرید تا
خدا فرجی برای شما پیش آورد (۲۴) .»
کلام پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، چنان اثر کرد که در زمانی کوتاه آنهایی که آمادگی بیشتری داشتند، بار سفر بستند . شبانه
و مخفیانه، برخی پیاده و بعضی سواره راه جده را پیش گرفتند و مجموع آنها در این نوبت ده یا پانزده نفر بودند . چهره شاخص آنها
جعفر بن ابیطالب بود و میان آنها چهار زن مسلمان نیز دیده می شد (۲۵) .
شیرین ترین و زیباترین خاطره این هجرت سخنان جذاب و زیبای جعفر بن ابیطالب نزد نجاشی زمامدار حبشه بود . او رو به جعفر
کرد و پرسید: چرا از آیین نیاکان خود دست برداشته اید و به آیین جدید که نه با دین تطبیق می کند و نه با کیش پدرانتان، رو
آورده اید .
جعفر چنین پاسخ داد: «ما گروهی بودیم نادان و بت پرست که از مردار اجتناب نمی کردیم; همواره به دنبال کارهای زشت بودیم;
همسایه پیش ما احترام نداشت; ضعیف و افتاده محکوم زورمندان بود و با خویشاوندان خود به ستیزه و جنگ برمی خاستیم .
روزگاری به این منوال گذشت تا این که یک نفر از میان ما که سابقه درخشانی در پاکی و درستکاری داشت برخاست و با فرمان خدا
ما را به توحید و یکتاپرستی دعوت نمود و ستایش بتان را نکوهیده و زشت شمرد; دستور داد در رد امانت بکوشیم و از ناپاکیها
اجتناب ورزیم و با خویشاوندان و همسایگان خوش رفتاری نماییم و از خونریزی و آمیزشهای نامشروع و شهادت دروغ و نفله کردن
اموال یتیمان و از نسبت دادن زنان پاکدامن به کارهای زشت بپرهیزیم . به ما دستور داد، نماز بخوانیم; روزه بگیریم و مالیات ثروت
خود را بپردازیم . ما به او ایمان آورده، به ستایش و پرستش خدای یگانه پرداختیم و آنچه را حرام شمرده بود، حرام شمرده و
حلالهای او را حلال دانستیم، ولی قریش در برابر ما ناجوانمردانه قیام نمودند و شب و روز ما را شکنجه دادند تا ما از آئین خود
دست برداریم، بار دیگر سنگها و گلها را بپرستیم، گرد خباثت برویم و ما مدتها در برابر آنها مقاومت کردیم تا آن که تاب و توانایی ما
تمام شد . برای حفظ آیین خود، دست از مال و زندگی شسته به سرزمین حبشه پناه آوردیم، آوازه دادگری زمامدار حبشه بسان
آهن ربا ما را به سوی خود کشانید و اکنون نیز به دادگری او اعتماد کامل داریم . (۲۶) »
بیان شیرین و سخنان دلنشین «جعفر» به قدری مؤثر افتاد، که شاه حبشه در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، به او گفت:
قدری از کتاب آسمانی پیامبر خود را بخوان . جعفر آیات ۱۶ تا ۳۵ سوره مریم را خواند و نظر اسلام را درباره پاکدامنی مریم و
موقعیت عیسی علیه السلام روشن ساخت . هنوز آیات سوره به آخر نرسیده بود; که صدای گریه نجاشی و اسقفها بلند شد و
قطرات اشک، محاسن و کتابها را – که در برابر آنها باز بود – تر نمود .
مدتی سکوت مجلس را فرا گرفت; زمزمه ها خوابید و نجاشی به سخن آمد و گفت: «ان هذا وما جاء به عیسی لیخرج من مشکاه
واحده; اینها و آنچه را که عیسی آورده است، از یک منبع نور سرچشمه می گیرد .» سپس خطاب به نمایندگان قریش که در مجلس
حاضر بودند گفت: «بروید، من هرگز اینها را به قریش تحویل نخواهم داد . (۲۷) » بعد از این سخنان، نمایندگان قریش به سرکردگی
عمرو عاص و عبدالله بن ربیعه، از در حیله وارد شدند و به شاه حبشه گفتند: «این گروه درباره عیسی عقائد مخصوصی دارند، که
هرگز با
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 