پاورپوینت کامل رجعت سرخ ۹۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل رجعت سرخ ۹۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رجعت سرخ ۹۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل رجعت سرخ ۹۰ اسلاید در PowerPoint :
۳۰
در یکی از روزهای به یادماندنی در سال ۱۲۹۲ ش (۱۳۲۳ ق) در شهرستان آذرشهر، یکی از
شهرهای آذربایجان شرقی، در کانون با صفای خانوادهای نجیب، فرزندی پا به عرصه وجود
گذاشت که بعدها خدمات ارزشمندی از خویش به یادگار گذاشت. پدرش به واسطه عشق و ارادت
فراوانش به امیرمؤمنان علی ـ علیه السلام ـ یکی از القاب آن حضرت، یعنی اسد الله را
برای او انتخاب کرد. سید اسد الله در ۴ سالگی مادر خود و در ۱۶ سالگی پدرش را از
دست داد ودر آن سنین نوجوانی به ناچار مسئولیت سنگین اداره زندگی نامادری و سه کودک
یتیم را برعهده گرفت.
تحصیلات
از همان دوران کودکی، آثار نبوغ و استعداد در ایشان نمایان بود و زودتر از همسالان
خود به فراگیری علم، علاقه نشان داد و پیشرفت چشمگیری کرد. هر چند در زمان حیات
پدر، خواندن ونوشتن را در حد ابتدایی در مدرسه طالبیّه تبریز فراگرفت، اما مرگ پدر
او را از ادامه راه بازنداشت و علوم مقدماتی را نزد علماء آذرشهر، از استادانی چون:
میرزا محمد حسن منطقی و میرزا محسن میرغفاری آموخت و سپس برای ادامه تحصیلات عازم
حوزه علمیه قم شد.
هجرت ایشان به قم در حالی صورت گرفت که اسلام و روحانیت از یک سو با خودکامگی و
استبداد رضاخان و از سوی دیگر با ظهور روشنفکران غربزده مواجه بود؛ به نحوی که عرصه
تلاش برای تبلیغ اسلام تنگ شده بود.[۱]
از همان اوائل ورود به حوزه، رفتار و کردار و تقوا و فضیلت ایشان بسیار مورد نظر
علماء و بزرگان واقع شد. آیت الله مشکینی ـ مدّ ظله ـ در این باره میفرماید: «تقوا
و علم ایشان سخت مرا تحت تأثیر قرار داده بود. مدنی سختکوش و در این شهر پرآوازه
در پای درس آیت الله حجت کوه کمری و آیت الله سید محمد تقی خوانساری رحمهما الله
حاضر میشد و به اندوختههای علمی خود میافزود و از هیچ کوششی در راه کسب فیض
فروگذار نبود. او مدت چهار سال از دروس فلسفه و عرفان و اخلاق امام خمینی ـ رحمه
الله ـ نیز بهرهمند گردید.»[۲]
شهید مدنی از همان دوران جوانی مبارزات سیاسی خود را برای سرنگونی رژیم حاکم آغاز
کرد و به علت مبارزه با فرقه گمراه بهائیت از قم به همدان و سپس به آذرشهر تبعید
شد. پس از اتمام دوره تبعید در سال ۱۳۶۳ ق (چهل سالگی) به زیارت خانه خدا رفت و پس
از اتمام مراسم حج، برای ادامه تحصیل، به سوی نجف اشرف رهسپار گردید و از محضر
اساتید بلندپایهای همچون آیت الله العظمی حکیم و آیت الله العظمی شیرازی و سپس از
محضر امام امت ـ رحمه الله ـ بهرههای فراوان برد.[۳]
بر کرسی استادی
شهید مدنی در زمانی کوتاه، توجه اساتید بزرگ حوزه نجف را به خود جلب کرد و در چندین
رشته درسی، از جمله: کفایه، رسائل، مکاسب و درایه به دستور مراجع بزرگوار کلاس درس
برپا کرد. حضرت آیت الله راستی کاشانی در مقام توصیف مقام علمی ایشان میگوید: در
آن ایام که ما در خدمتشان بودیم، مراحل اجتهاد را طی کرده و مشغول تدریس دروس مختلف
بودند و از درس ایشان محصلین زیادی استفاده میکردند؛ به گونهای که درس ایشان از
همه درسها پرجمعیتتر بود. و شاگردانشان با یک عشق وعلاقه خاصی در درس ایشان شرکت
میجستند. ایشان روزانه ۷ الی ۸ درس برگزار میکردند.»[۴]
خود ایشان میگوید: «وقتی در نجف بودم، عدهای از من خواستند رساله (توضیح المسائل)
بنویسم که مخالفت کردم؛ برای اینکه مرجعی چون حضرت آیت الله خمینی وجود داشت که
باید همه از ایشان تقلید میکردیم.»[۵]
دوران مبارزه
آیت الله مدنی ـ رحمه الله ـ از دورانی که هنوز جوانی بیش نبود، همپای رشد علمی و
نائل شدن به درجه اجتهاد، در کنار مردم قرار گرفت و پیش از نهضت سال ۴۲ هـ . ش در
ایران با فرقههای گمراه در ستیز بود و پس از شروع نهضت نیز به همراه امام قدم در
مسیر هجرت گذاشت.
۱. ستیز با بهائیت
آقای بروجردی میگوید: «ایشان احساس میکند که زادگاه اصلیاش (آذرشهر) در خطر
محاصره اقتصادی فرقه ضاله بهائیت، این مسلک و مرام استعماری ـ صهیونیستی قرار
گرفته، مراکز حساس شهر مانند: کارخانه تولید برق و غیره به دست آنهاست. با بیانات
آتشین خود مردم را علیه آنان بسیج میکند تا آنجا که مصرف برق را تحریم میکند و
مردم از چراغهای نفتی استفاده میکنند. از این بالاتر، آذرشهر که نزدیک به تبریز
واقع شده، در آن زمان مقدار زیادی از نان تبریز را تأمین میکرد. به دستور آن
بزرگوار، مردم از فروش نان و مایحتاج زندگی به این فرقه گمراه خودداری میکنند و
آنان مجبور میشوند از این شهر مذهبی و اسلامی کوچ کنند و بدین ترتیب، تب مبارزات
ضد بهایی بالا گرفته و کم کم به مبارزهای خونین تبدیل میشود. تمام این حوادث از
طرف شهربانی وقت پیگیری شده و شهید مدنی تنها عامل همه تحریکات ضد بهایی شناخته
میشود. در نتیجه او را به همدان تبعید میکنند، ولی قیام معظم له به ثمر میرسد،
مردم دست از ادامه مبارزه برنداشته و بالاخره این شهر مذهبی را از لوث این فرقه
استعماری ـ صهیونیستی نجات میدهند.»[۶]
۲. نهضت سال ۴۲
نهضت انقلاب اسلامی ایران از سال ۱۳۴۲ هـ .ش شروع شد. دشمن که جایگاه رهبری را
دانسته بود، بلافاصله ایشان را دستگیر کرد و تحت نظر خود قرار داد. در این زمان،
توطئه غیر مذهبی نشان دادن قیام و اعدام امام را در سر داشتند. آیت الله مدنی که از
اساتید مبرز و نامی نجف اشرف به شمار میرفت، با شنیدن دستگیری امام، کلاس و درس و
بحث خود را تعطیل و به سوگ شهدای نهضت ایران نشست و با ترتیب دادن مجالس متعدد،
چهره کریه حکومت ایران را در حد توان شناساند و توطئه دشمن را در انحراف اذهان
عمومی از اسلامی بودن انقلاب ناکام گذاشت.
وقتی که در سال ۱۳۴۲ حرکت عظیم مردم مسلمان ایران به رهبری حضرت امام خمینی ـ رحمه
الله ـ در جهت سرنگونی رژیم طاغوت آغاز گردید، آیت الله مدنی نخستین کسی بود که در
نجف اشرف با تعطیل کردن کلاسهای خود و تشکیل مجالس سخنرانی، در جهت افشای چهره پلید
رژیم مزدور پهلوی گام برداشت. وی در این زمان، در نجف سردمدار جریان دفاع و
پشتیبانی نهضت امام به شمار میآمد و وقایع ایران را برای طلاب بیان میکرد.
از آن شهید بزرگوار چنین نقل است: «من علماء را در مسجد هندی جمع کردم. صحبت کردم
که به داد اسلام برسید. از آقایان علماء تقاضا کردم. من در آنجا گریه کردم و علماء
هم گریه کردند. همچنین گفتم: شنیدم امام را گرفتهاند. سپس با یک عده طلاب برای
دیدن مرحوم آیت الله حکیم ـ رضوان الله علیه ـ رفتم. ایشان در نجف نبودند، رفتم
کربلا خدمت ایشان. دستشان را بوسیدم و گفتم: آقا! امروز آقای خمینی، مظهر اسلام
است. گفتند: باشد، هرچه بگویی میکنم. گفتم: اقدام کنید! ایشان بلافاصله به شاه
تلگراف زدند.»[۷]
۳. مبارزه با حزب رستاخیز
در سال ۱۳۵۱ هـ .ش به امر مبارک حضرت امام خمینی ـ رحمه الله ـ آیت الله مدنی مأمور
سرپرستی حوزه علمیه خرم آباد و سکونت در این شهرستان میگردد و در آن سامان حوزه
پرتحرک و فعالی را تشکیل میدهد و خود نیز به تدریس سطوح عالی و درس خارج مشغول
میشود.
با طرح تأسیس حزب فرمایشی رستاخیز، این روحانی عالی قدر، موضعی صریح و بسیار
سرسختانه میگیرد و در جلسات عمومی و خصوصی علناً اظهار میکند که هر کس در این حزب
ننگین ثبت نام کند، مانند آن است که در لشکر عمر سعد نام نویسی کرده و هر کس مردم
را برای ثبت نام تحریک و تشویق کند و یا در این راه تلاش و کوشش کند، مانند یکی از
فرماندهان لشکر یزید است.
به دنبال این موضعگیری قاطعانه به دستور ساواک از خرم آباد لرستان به ممسنی شیراز
تبعید میگردد و مدت ۲۲ ماه در تبعید به سر میبرد و در این مدت، شمع محفل دوستان
انقلابی در استان فارس و بنادر جنوب میشود که جوانان انقلابی و علماء و فضلاء به
عنوان ملاقات نزد ایشان میرفتند و در این پوشش، جوانان آن سامان را تشکل داد. رژیم
که احساس خطر کرده بود، محل تبعید وی را تغییر داد و او را به گنبد کاووس منتقل
کرد. در آنجا هم پس از ۱۱ ماه واقعه گذشته تکرار شد؛ رژیم که باز احساس خطر کرده
بود، ایشان را به یکی از بنادر دور افتاده جنوب (بندر کنگان) که هوای گرمی داشت
تبعید کرد، ولی این تبعید ۱۸ روز بیشتر به طول نکشید؛ چرا که در آنجا نیز جوانان و
مردم خون گرم جنوب به گرد این فرزانه سیاستمدار جمع شدند و این بار نیز رژیم وی را
برای چهارمین بار به مهاباد کردستان تبعید کرد و در مدت سه سال اقامت اجباری، مردم
از شیعه و سنی با ایشان تماس داشتند. و بدین طریق، مردم را در راستای مبارزه تربیت
میکرد و پرورش میداد. شهید مدنی پیوسته میفرمود: «تبعید که سهل است، اگر سر مرا
ببرید، حاضر به رأی دادن به این رژیم منفور نخواهم شد.»[۸]
۴. پایان دوران تبعید
بعد از هجرت امام از نجف به پاریس در سال ۱۳۵۷ هـ .ش، تبعید ایشان نیز پایان یافت،
آیت الله مدنی از کردستان راهی همدان شد و مورد استقبال باشکوه و بینظیر مردم
مبارز آن خطه قرار گرفت. مرد و زن و پیر و جوان آمده بودند تا با مبارز نستوهی که
غبار سالیان دراز تبعید را بر پیشانی داشت، تجدید بیعت کنند. وی پس از ورود با تلاش
خود از حرکت یگان تانک تیپ همدان، که قرار بود برای سرکوبی مردم تهران حرکت کند،
جلوگیری کرد.
۵. سالهای بعد از انقلاب
همزمان با فجر انقلاب، آیت الله مدنی نیز به همراه آیت الله بهشتی و مبارزان دیگر
در صف مقدم مبارزه با ایادی استکبار و عموم سرسپردگان آنها قرار گرفت.
پس از آن نیز همزمان با تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی، به عنوان یک مجتهد جامع
الشرائط از سوی مردم همدان وارد مجلس شد. و زمانی که جریان شهادت آیت الله قاضی
طباطبایی، اولین امام جمعه تبریز توسط گروه فرقان پیش آمد، ایشان توسط امام ـ رحمه
الله ـ به عنوان امام جمعه تبریز و نماینده امام در آذربایجان رهسپار تبریز شد.
الف. غائله خلق مسلمان
در آن روزهای حساس که مزدوران مسلح، قسمتی از غرب کشور را با خطر مواجه کرده بودند،
حزب خلق مسلمان، تبریز و شهرهای اطراف آن را ناامن ساخته و بسیاری از مراکز انتظامی
و امنیتی را در اختیار خود درآورده بود.
سختترین روزهای زندگی آیت الله شهید مدنی در آشوب تبریز بوده است که شجاعانه و
دلیرانه با تلاش و کوشش خود نقشههای تفرقه آفرین ضد انقلاب را در هم کوبید و در
این مسیر، دردها و رنجهای بیشماری را به جان خرید؛ روزی عناصر خلق مسلمان به نام
هیئت قمهزنی به خانهاش میریزند و روزی محراب عبادتش را به آتش میکشند و روز
دیگر، قصد جان او را میکنند و در یکی از خیابانهای تبریز آب دهان به صورتش
میاندازند، اما او در هر حادثه ناگوار، استوار و ثابت قدم میایستد و با الهام از
کلام خدا: ﴿فَاستَقِم کَما اُمِرتَ﴾[9] میگوید: «من تا زندهام، نماینده امام هستم
و نماز جمعه میخوانم.»
خلاصه اینکه، این سید والامقام در مقابل تمام سختیها و دشواریها مردانه ایستاد و با
تمام قدرت و توکل و استقامت، نقشههای دشمنان را نقش برآب کرد.[۱۰]
ب. در کنار رزمندگان
ایشان وقتی دفاع مقدس شروع شد، در حد توان به واسطه شوق وافری که داشت، درمناطق
جنگی حضور مییافت؛ زیرا عشق به شهادت در آن وجود مقدس جولان داشت واحساس میکرد که
از قافله شهادت عقب افتاده است. درنتیجه، تا روز شهادت، در دفعات مختلفی همراه
رزمندگان اسلام به سوی بزمگاه عاشقان شتافت.[۱۱]
ج. در سنگر نماز جمعه
شهید مدنی از شب جمعه با دعای کمیل و نماز شب و راز و نیاز با معبود، خود را برای
فردا مهیا میساخت و غسل جمعه، این مستحب مؤکد، را فراموش نمیکرد و با فکری آرام
به تهیه و تنظیم خطبهها مینشست. نماز جمعه ایشان همیشه با شور و حال همراه بود؛
گریه بود و ناله و دعوت به تقوا و انسانیت و همواره در متعالی کردن اندیشهها و سوق
دادن آنها به سوی ایزد یکتا سعی داشت. در خطبههای نماز چنان با حرارت سخن میگفت
که گویا جدش علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ سخن میگوید. همه حرکتهایش خدایی بود،
حتی سلاح به دست گرفتنش. خطبههای او برخاسته از دل سوخته عارفی مهربان و واصل بود
که پیامهای زندهای را برای نسلهای آینده در برداشت.[۱۲]
جلوههای رفتاری و تبلیغی
۱. احتیاط در بیت المال
هرچند اموال زیادی در اختیار شهید مدنی بود، اما سادهزیستی در سراسر زندگی او
مشهود بود؛ چنان که گفتهاند: پس از شهادت ایشان مبلغ ۹۳۶۰ تومان اموال شخصی او در
تبریز باقی ماند و بقیه حدود ۱۴ میلیون تومان از وجوه شرعی بود که در اختیار
نماینده امام، حضرت آیت الله مشکینی ـ مد ظله العالی ـ قرار گرفت.
شدت احتیاط ایشان به حدی بود که دوست و آشنا و غریبه، برایش تفاوتی نداشت. یکی از
دامادهای ایشان که از نزدیک شاهد احتیاط او در مصرف بیت المال بود، میگوید: «برای
خریدن منزل به شدت گرفتار قرض بودم. یک روز موضوع را با ایشان درمیان گذاشتم و
گفتم: اگر شما میتوانید، مبلغی را به صورت قرض در اختیار من بگذارید تا بتوانم
مقداری از بدهیهایم را بپردازم. در جواب فرمودند: همین قدر بگویم: من عثمان
نیستم.»[۱۳]
منظور ایشان این بود که از مال شخصی چیزی ندارم و هرچه هست، از بیت المال است و من
نمیتوانم مانند عثمان آنها را بذل و بخشش کنم.
۲. اهمیت دادن به جوانان
آیت الله مدنی به جوانان عشق میورزید و توجه خاصی به این قشر پر جنب و جوش جامعه
داشت. وقت معینی از روز را به جوانان اختصاص میداد و ساعتها سؤالات گوناگون آنها
را پاسخ میگفت. در پاسخ به سؤال یکی از نزدیکانش که پرسیده بود: حاج آقا! چرا این
قدر وقت خود را به این بچهها اختصاص میدهید، در حالی که از وضعیت جسمانی خوبی
برخوردار نیستید؟ گفته بود: «اگر من آغوشم را برای بچهها و جوانان باز نکنم،
آغوشهای باز شده نگران کنندهای هست که اینها را در مییابد.»[۱۴]
یکی از برادران همدانی که در زمان طاغوت فعالیتهای مبارزاتی چشمگیری داشت و رعب و
وحشتی در دل د
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 