پاورپوینت کامل صلح امام مجتبی علیه السلام؛ انگیزه­ها و پیامدها ۸۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل صلح امام مجتبی علیه السلام؛ انگیزه­ها و پیامدها ۸۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل صلح امام مجتبی علیه السلام؛ انگیزه­ها و پیامدها ۸۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل صلح امام مجتبی علیه السلام؛ انگیزه­ها و پیامدها ۸۳ اسلاید در PowerPoint :

۱۰۰

تلاشهای پیش از صلح

۱. تشکیل شورای براندازی از سوی معاویه

پس از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام، امام مجتبی علیه السلام سخنرانی پرشوری
ایراد کرد. مردم در حالی که می­گریستند، به سخنانش گوش می­دادند. پس از پایان
سخنرانی امام، عبدالله بن عباس برخاست و گفت: «مردم! این فرزند پیامبرتان و جانشین
امامتان است. پس با او بیعت کنید.»

سپس خود جلو آمد و دست امام را در دست فشرد.[۱] مردم نیز به پیروی از او با امام هم
پیمان شدند. آن روز، بیست و یکم ماه رمضان سال چهلم هجری بود.[۲] معاویه از ماجرای
بیعت آگاهی یافت، برای اینکه تلاشهایش در به دست گرفتن قدرت، هدر نرود، خیلی زود
وارد عمل شد. از این رو، مشاوران سیاسی خود مانند عمروعاص و قیس بن اشعث را حاضر
کرد تا برای سست کردن پایه­های خلافت امام حسن علیه السلام تصمیم بگیرند؛ خلافتی که
حتی یک هفته از روی کار آمدن آن نمی­گذشت. آنها به این نتیجه رسیدند که اگر خلافت
امام را از میان نبرند، همواره در نگرانی و ناامیدی خواهند بود.[۳] معاویه همواره
یک خط مشی سیاسی را پی می­گرفت. خط مشی سیاسی معاویه همیشه پیرو این سه اصل
فریبکارانه بود: تطمیع، تهدید، شکنجه.

او در راستای سیاستهای فریبکارانه خود به تناسب از هر سه روش سود می­جست. نخست فرد
مقابل را با وعده­های توخالی و یا گاه واقعی به طمع وا می­داشت. اگر نتیجه نمی­داد،
با استفاده از قدرت و نفوذش او را از عاقبت کارش می­ترسانید و اگر باز هم نتیجه­ای
نمی­گرفت، با زور شکنجه او را از سر راه خود کنار می­زد.

نکته مهم در اینجا این است که بیشتر کسانی که دستخوش این سیاست بازی قرار
می­گرفتند، در همان مرحله اول فریفته معاویه می­شدند. شاید به جرأت بتوان گفت که او
تمامی سیاستهایش را با بهره­گیری از همان روش اول به انجام رسانید و بدون نیاز به
زور و شیوه­های دیگر، سیاستهای شیطانی­اش را به کرسی می­نشاند.

او برای پیش برد سیاست تطمیع خود، باید فضایی مناسب دست و پا می­کرد تا بتواند به
راحتی مهره­های مورد نظر را خریداری کرده و به سوی خود بکشاند. او باید امام را
فردی ناکار آمد در خلافت، سست اراده و صلح جو یا رفاه طلب معرفی می­کرد تا بتواند
از آب گل آلود، ماهی بگیرد. از همین رو، هجوم تبلیغاتی گسترده­ای را علیه ایشان
آغاز کرد. او افرادی را نزد مردم عراق می­فرستاد تا با اغتشاش و شایعه پراکنی،
افکار عمومی را مشوش ساخته و زمینه­های آشوب را آماده سازند.

۲. نامه نگار­یهای دو جانبه

با دستگیری جاسوسان معاویه که مأموریت شایعه پراکنی و آشوبگری در بافت عمومی جامعه
اسلامی را داشتند، امام حسن علیه السلام برای معاویه نامه­ای فرستاد تا او را از
شکست نقشه­های پلیدش آگاه سازد. امام نوشت:

«تو پنهانی افرادی را به کوفه و بصره فرستادی تا برای تو جاسوسی کنند. گویا خواستار
جنگ هستی. تردیدی نیست که جنگ واقع خواهد شد. پس منتظر جنگ باش که اگر خدا بخواهد،
درخواهد گرفت. به من خبر رسیده است که تو از مرگ بزرگ مردی (علی علیه السلام) خشنود
شده­ای؛ در حالی که هیچ عاقل و اندیشمندی از آن خشنود نیست و…».

در پایان دو بیت شعر بدین مضمون برای او نوشت:

«به کسی که برخلاف همه فکر میکند و دیگر اندیش است، بگو مانند دیگران برای رفتن
آماده باش که رفتن تو نیز نزدیک است.»[۴]

معاویه نیز برای امام نامه­ای فرستاد و در آن انگیزه­های جنگ طلبانه خود را بیشتر
بروز داد. معاویه در این نامه نوشت:

«خدای بیهمتا را می­ستایم که دشمن شما و کشندگان خلیفه عثمان است؛ همان پروردگاری
که با عنایت خویش، مردی از بندگان خود را برانگیخت تا علی بن ابیطالب را غافلگیر
کرده و بکشد و یاران او پراکنده گردند که از طرف سرکردگانشان نامه­هایی به دستم
رسیده است که از من برای خود و قبیلهشان امان خواسته­اند. به همین جهت، به محض
دریافت نامه من، با لشکرت و هرچه برای جنگ با من آماده کرده­ای آماده جنگ باش…
.»[۵]

او در این نامه با چهره­ای حق به جانب و مظلوم نما، در درجه اول امام را از قاتلان
عثمان قلمداد می­کند و در درجه دوم او را آغازگر جنگ و تجاوزگر معرفی می­کند تا
بتواند همه توطئه­های خود را توجیه کند و آن را حرکتی شایسته در مقابل جنگطلبی
امام بشناساند.

ولی از آنجا که امامان معصوم هرگز آغازگر جنگ نبوده­اند، امام مجتبی علیه السلام
نیز درصدد خیرخواهی بیشتر برآمده و برای جلوگیری از کشتار مسلمانان و اتمام حجت،
نامه­ای به معاویه فرستاد و پس از ستایش الهی، نوشت:

«ای معاویه! به راستی جای شگفتی است که تو به چنین کاری دست زده­ای که به هیچ گونه
شایستگی آن را نداری؛ نه به فضیلتی در دین معروف هستی و نه در اسلام پیشینه­ای
درخشان داری.

تو فرزند کسانی هستی که در جنگ احزاب با رسول خدا صلی الله علیه وآله به دشمنی
برخاستند. تو پسر پلیدترین فرد قریش نسبت به پیامبر هستی. بدان که خدا تو را ناامید
خواهد کرد و به زودی به سویش باز می­گردی. آنگاه خواهی دانست که فرجام نیکوی آن
سرا از آن که خواهد بود. به خدا سوگند، به زودی با پروردگارت دیدار می­کنی و به
سزای کردار زشت خود دچار خواهی شد و خداوند هیچ گاه به بندگانش ستم نخواهد کرد. پس
از در گذشت پدرم علی علیه السلام، مسلمانان امر خلافت را پس از او به من واگذار
کردند و من از خدا می­خواهم که در این دنیای زود گذر چیزی را که سبب کاستی نعمتهای
آخرتش گردد به ما ندهد و از آنچه بر ما عنایت کرده نکاهد.

اینکه من به تو نامه نگاشته­ام، تنها به سبب این بود که میان خود و خدایم عذری
داشته باشم. این را بدان که اگر از مخالفت با من دست برداری، بهره معنوی بزرگی
خواهی برد و مصلحت مسلمانان رعایت خواهد شد. از این رو، به تو پیشنهاد می­کنم که
بیش از این بر باطل پا فشاری نکن و از آن دست بردار و مانند دیگر مردم که با من
بیعت کرده­اند، تو نیز بیعت کن؛ زیرا تو خود می­دانی که من به امر خلافت شایسته­تر
از تو هستم. از خدا بترس و ستم کاری را رها کن و خون مسلمانان را بدین وسیله پاس
بدار. راه مسالمتآمیز پیش گیر و سر تسلیم فرود آر و درباره خلافت با کسی که شایسته
آن و از تو سزاوارتر است، ستیزه مجوی تا خدا آتش جنگ و اختلاف را فرو نشاند. اگر هم
در خودسری و جنگطلبی خود سرسازش نداری، ناچار با مسلمانان و لشکر انبوه به سوی تو
خواهم آمد و با تو پیکار خواهم کرد تا خداوند میان ما حکم کند که او بهترین داوران
است.»[۶]

در نامه امام حسن علیه السلام انگیزهای جز خیرخواهی و اتمام حجت به چشم نمیخورد.
برای اینکه معاویه رویه خود را تغییر دهد و راه درست در پیش گیرد، لازم بود تا امام
همه مطالب را به روشنی بیان می­داشت. معاویه با بیشرمی، پاسخ نامه امام را این
گونه داد:

«سیاستمداری و تجربه من در خلافت بیش­تر است. این تویی که باید از من پیروی کنی.
پس به فرمان من در آی تا من هم خلافت را پس از خود به تو واگذار کنم. از این گذشته،
هر چه در خزانه عراق یافت می­شود را به تو می­دهم. آنها را بردار و به هر جا که
می­خواهی برو. اجازه نخواهم داد که کسی بر تو حکومت کند و کارها نیز بدون دستور تو
اجرا نخواهد شد. البته کارهایی که منظور در آن، اطاعت خداباشد، برابر خواست شما
انجام می­گیرد.»[۷]

روشن است که معاویه با بی­شرمی تمام، خود را بالاتر از فرزند رسولخدا صلی الله
علیه وآله می­دانست که فریبکاری را مایه برتری خود بر امام می­پنداشت. از اینرو،
دوباره همان سیاستهای کهنه­اش را که پیش­تر در جریانهای مختلف مانند جنگ صفین در
مورد امام علی و یارانش آزموده بود، به کار گرفت و به امام حسن نیز وعده ولی­عهدی
خود را داد و بهای کنارهگیری امام از خلافت را نیز از خزانه بیت المال عراق و از
جیره مسلمانان پرداخت. با همه این بیشرمیهای معاویه، امام حسن بار دیگر فروتنی کرد
و پاسخ او را برخلاف میل خود و تنها برای اتمام حجتی دیگر، چنین نگاشت:

«چون ستمکاری و زورگویی تو را دیدم، آن را لایق پاسخ ندانستم و به خدا پناه
میبرم. بیا و از راستی و درستی پیروی کن که من اهل آنم.»[۸]

این آخرین نامه امام به معاویه پیش از لشکرکشی بود.

۳. آماده سازی سپاه برای جنگ با معاویه

پس از نامهنگاریهای امام و معاویه، هر دو طرف تصمیم به رویارویی نظامی با یکدیگر
گرفتند. امام برای تقویت روحیه نظامی سپاهش، برای آنان سخنرانی کرد؛ در حالی که
نبود روحیه پیکارگری و دفاع از حق را در چشمان آنان می­دید. سپاه امام در میدان
نُخَیله گرد هم آمد و تا دیر عبدالرحمن پیشروی کرد. لشکری انبوه با ساز و برگ کامل
گردهم آمده بود. امام به عبیدالله بن عباس فرمود:

«ای پسر عمو! من دوازده هزار نفر از جنگجویان و قاریان شهر را با تو همراه
میسازم؛ مردانی که هر کدام با گروهی از دشمن برابری میکنند. با آنان همراه شو و
نسبت به آنها نرمش نشان ده و فروتنی کن و آنان را به خود نزدیک گردان؛ زیرا آنها
باقی مانده افراد مورد اطمینان امیرالمؤمنین علیه السلام هستند. همچنان از کرانه
رود فرات حرکت کنید تا به سپاه معاویه برسی. هر جا به او برخوردی، جلوی او را بگیر
تا من به شما برسم. اگر با آنها برخورد کردی تو شروع به جنگ مکن، ولی اگر او جنگ را
آغازید، با او بجنگ. اگر برایت اتفاقی افتاد، قیس بن سعد را جانشین خود کن و پس از
او نیز سعید بن قیس جانشینی را بر عهده گیرد.»[۹]

عبیدالله بن عباس به همراه لشکر خود حرکت کرد و با معاویه روبهرو شد و میانشان
درگیری رخ داد و او توانست نیروهای معاویه را به عقب نشینی وادار کند.

۴. بستر سازی صلح از سوی معاویه

معاویه با ارزیابی توان بالای نظامی امام و ناتوانی خود، به نیرنگی کثیف دست زد و
پیروزی خود را در صلح انگاشت، ولی جنگ شروع شده بود و او باید می­کوشید تا زمینه را
برای صلح فراهم سازد. او باید صلح را به امام تحمیل می­کرد؛ زیرا میدانست امام از
انگیزه­های شیطانی­اش باخبر است. از سوی دیگر، معاویه به خوبی از تزلزل روحیه لشکر
امام و انگیزه­های دنیایی برخی از آنان برای شرکت در جنگ آگاهی داشت. بنابراین، از
این سستی و ناتوانی یاران امام سود جست و تحریک و فریب آنان را راهکار اصلی شکست
دادن سپاه امام دانست.

از این رو، به فرماندهان سپاه امام نامه نوشت و سیاستهای شیطانیاش را درباره آنان
به کار گرفت. البته بعضی نپذیرفتند، ولی عبیدالله بن عباس لغزش نشان داد و فریب
خورد. معاویه به او نوشته بود که امام صلح کرده است و بهتر است او نیز دست از جنگ
بکشد و فرمانبردار باشد. همچنین به او هزار هزار درهم (یک میلیون درهم) پیشنهاد
داده و نیمی از آن را نیز پیشاپیش به او پرداخت کرده بود. او نیز نیمه شب خیمهگاه
خود را ترک کرد و به سوی اردوی معاویه گریخت.[۱۰] هنگامی که خبر پناهنده شدن
عبیدالله بن عباس پیچید، در لشکر آشفتگی پدید آمد؛ این در حالی بود که امام هنوز به
اردوگاه خود نرسیده بود.

معاویه نیز از فرصت استفاده کرد و بر این آشفتگی بیشتر دامن زد تا پیش از رسیدن
امام کار را یکسره کند. او افرادی را به لشکرگاه امام فرستاد که می­گفتند: ای مردم
این عبیدالله بن عباس امیر شماست که به معاویه پیوسته و پناهنده شده است و این هم
حسن بن علی است که صلح کرده است. پس خود را به کشتن ندهید[۱۱].

بدین ترتیب، با شایعه پراکنی در نبود امام، زمینه را برای صلح آماده ساختند. از سوی
دیگر، معاویه گروهی را برای مذاکره با امام به مدائن فرستاد تا درباره پارهای از
موضوعات بهجز صلح با امام گفتگو و تبادل نظر کنند، ولی وقتی که از خیمه امام بیرون
آمدند و به سوی قرارگاه خویش به راه افتادند، بلند بلند ـ به گونه­ای که مردم
می­شنیدند ـ به همدیگر می­گفتند:

«خدا را شکر که امام صلح را پذیرفت و خدا به وسیله فرزند رسولش، خون بی­گناهان را
حفظ کرد.»[۱۲]

این دروغپردازیها و شایعه پراکنیها، هم لشکر امام را از هم گسیخت و هم خشم
اطرافیان امام را برانگیخت. آنان با شمشیرهای برهنه به خیمه امام ریختند. سجاده
نماز را از زیر پای حضرت کشیدند و وسایل امام را غارت کردند. شماری از یاران راستین
امام به دفاع برخاستند و امام را بر اسب خود سوار کردند و از معرکه دور نمودند.[۱۳]
اوضاع و شرایط چنان مبهم و آشفته بود که امام ترجیح داد در فرصتی مناسبتر به روشن
کردن موضع خود بپردازد.

بررسی عوامل صلح

عوامل زیادی در صلح امام حسن علیه السلام با معاویه نقش داشت که برخی از آن شفاف و
بعضی دیگر پیچیده بود. در اینجا به بررسی برخی عوامل می­پردازیم:

۱. فریبکاری معاویه

چنانچه دیدیم معاویه در دوران زمامداری­اش پیوسته می­کوشید با سیاستهای عوام
فریبانه، واقعیتها را دیگر گونه جلوه دهد و از ابزارهای پیچیده­ای بهره برد. او با
شایعه پراکنی، دروغپردازی، تطمیع فرماندهان نظامی و سیاسی، معرفی چهره­ای مذهبی و
شریعت دوست از خود، و ده­ها راهکار دیگر فضا را کام

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.