پاورپوینت کامل ۳۰ سخنرانی با الهام از ۳۰ دعای ماه مبارک رمضان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ۳۰ سخنرانی با الهام از ۳۰ دعای ماه مبارک رمضان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ۳۰ سخنرانی با الهام از ۳۰ دعای ماه مبارک رمضان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ۳۰ سخنرانی با الهام از ۳۰ دعای ماه مبارک رمضان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۳۰

اشاره

از جمله نیازهای اساسی مبلّغان در ارائه سخنرانیهای پر محتوا و مناسب به ویژه در
ماه مبارک رمضان، دسترسی به متون پر بار دینی، برای بکارگیری در سخنرانیهای خود
می­باشد. اما گستردگی منابع از یک سو و تداوم مجالس وعظ در ماه مبارک رمضان از سوی
دیگر، مبلّغ را در ایجاد تنوع و جذّابیت مطالب با مشکل روبرو می­سازد.

این نوشتار، با توجه به مجال اندکی که دارد، تلاش کرده است با پردازش یک مفهوم از
دعاهای روزانه ماه مبارک رمضان، البته بر خلاف ترتیب موجود در دعاهای روزانه و بلکه
براساس نیاز در سخنرانی، مبلّغان محترم را در این راستا، تا حدودی یاری نماید. از
این رو می­کوشد با باز پروری مفهوم مورد نظر و اتخاذ شده از دعا و بررسی جنبه­های
گوناگون آن از زبان آیات، روایات و داستانهای مختلف، این مهم را به انجام رساند،
اما به جهت محدود بودن مجال، تحلیل و پرورش مطالب عنوان شده را به عهده خود مبلّغان
نهاده تا بر مبنای ذوق سرشار خود، آن را برای روزه داران ماه ضیافت الهی بازگو
نمایند. از این رو، این نوشتار از توضیح آیات و احادیث کناره گرفته است. امید است
مورد استفاده هر چه بیشتر مبلّغان محترم قرار گیرد.

سخن اول: روزه داری

پاداش روزه داری

خداوند متعال برای روزه داران امت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پاداشهایی را در
نظر گرفته است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «اُعطِیَت اُمَّتی فِی شَهرِ
رَمضانَ خَمْساً لَمْ یُعْطِهِنَّ اُمّهُ نَبِیٍّ قَبْلی أمَّا الواحِدَهُ: فَاِذا
کانَ أوّلُ لَیْلَهٍ مِنْ شَهرِ رَمَضانَ نَظَرَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ إلَیْهِم وَمَن
نَظَرَ اللهُ إلَیهِ لَمْ یُعَذِّبْهُ أبَداً وَأمَّا الثّانِیَهُ: فَإنَّ خُلوفَ
أفْواهِهِمْ حینَ یُمْسُونَ عِنْدَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ أطیَبُ مِنْ ریحِ المِسْکِ
وَأمَّا الثّالِثَهُ فإنَّ المَلائِکَهَ یَستَغْفِرونَ لَهُم فِی لَیْلِهِم
وَنَهَارِهِم وَأمّا الرّابِعَهُ فإنَّ اللهَ عَزَوَجَلَّ یَأمُرُ جَنَّتَهُ اَنْ
اسْتَغْفِری وَ تَزَیَّنی لِعِبادی فَیُوشَکَ اَنْ یَذْهَبَ بِهِمْ نَصبُ الدُّنْیا
وَ اَذاها وَ یَصیرُوا اِلی جَنَّتی وَکِرامَتی وَأمَّا الْخامِسَهُ فَإذا کانَ
آخِرُ لَیْلَهٍ غَفَرَ لَهُمْ جَمیعاً فَقَالَ رَجُلٌ فی لَیْلَهِ القَدْرِ یَا
رَسولَ اللهِ؟ فَقالَ: ألَمْ تَرَ إلَی العُمّالِ إذا فَرِغُوا مِنْ أعْمالِهِمْ
وُفُّّوا»؛[۱] «به امت من در ماه رمضان پنج چیز داده شده که به امت هیچ پیغمبری پیش
از من داده نشده است.

اول: هرگاه شب اول ماه رمضان فرا رسد خداوند به سوی آنان نظر می­کند و کسی که خدا
به او نظر کرده هرگز او را عذاب نمی­کند.

دوم: بوی بد دهان آنان به هنگام غروب در نزد خدا خوشبوتر از بوی مشک است.

سوم: ملائکه برای ایشان در شب و روز استغفار می­کنند.

چهارم: خداوند بلند مرتبه به بهشتِ خویش امر می­کند که برای بندگان من استغفار
نموده و خود را برای آنان تزیین کن. پس چه نزدیک است که سختیها و اذیتهای دنیا،
آنها را [در خود فرو‍‍‍‍ ] ببرد و به سوی بهشت من و کرامت من بروند.

پنجم: هرگاه شب آخر فرا رسد، خداوند همه آنان را می­آمرزد.

مردی گفت: یا رسول الله ‍‍]آیا] در شب قدر [این گونه می­شود؟] پیامبر صلی الله
علیه و آله فرمودند: [خیر] مگر ندیده­ای که کارگران هر گاه کارشان تمام شود، مزد به
آنها می­دهند؟»

اندرون از طعام خالی دار

تا در او نور معرفت بینی

تهی از حکمتی به علت آن

که پُری از طعام تا بینی

شرط روزه داری راستین

قال جعفر بن محمد علیهما السلام: «إذا صُمتَ فَلْیَصُمْ سَمعُکَ وَبَصَرُکَ
وَشَعْرُکَ وَعَدَّدَ أشیاءَ غَیرَ هَذا وَقالَ لاتَکونَنَّ یَومَ صَومِکَ کَیَومِ
فِطْرِکَ؛[۲] هر گاه روزه گرفتی پس باید گوش و چشم و موی تو نیز روزه باشد. امام
چیزهای دیگری نیز غیر از اینها را برشمرد و فرمود: نباید روزی که روزه هستی با روزی
که روزه نیستی یکسان باشد.»

قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «رُبَّ قائِمٍ حَظَُّهُ مِنْ قِیامِهِ
السَّهْرُ وَرُبَّ صائِمٍ حَظُّهُ مِن صِِیامِهِ الْعَطَشُ؛[۳] چه بسا شب زنده­داری
که بهره­اش از شب زنده داری­اش فقط شب بیداری است و چه بسا روزه­داری که بهره­اش از
روزه­داری، فقط تشنگی است.»

رمضان؛ میدان مسابقه

امام مجتبی علیه السلام در روزهای پایانی ماه مبارک رمضان از کنار جماعتی که مشغول
خنده و شوخی بودند عبور کردند. حضرت با ناراحتی به آنها فرمود: «خدا ماه رمضان را
میدان مسابقه بندگان قرار داده است. دسته­ای گوی سبقت می­ربایند و پیروز می­شوند و
تعدادی هم از دیگران عقب می­مانند و سرافکنده می­شوند. عجیب است در روزی که پیشی
گیرندگان پیروز شده­اند و عقب ماندگان زیانکار گردیده­اند، جمعی به شوخی و خنده
مشغولند. به خدا سوگند اگر پرده در افتد، امروز نیکوکار، مشغول پاداش خود و عقب
افتاده، گرفتار بدیهای خود است و برای احدی فرصتی جهت شوخی و لهو و لعب باقی
نمی­ماند.»[۴]

سخن دوم: همنشینی با قرآن

ضرورت و اهمیت قرآن

۱. رهبری قرآن: عن رسول الله صلی الله علیه و آله أنَّه قالَ: «عَلَیْکُمْ
بِالْقُرآنِ فَاتَّخِذُوهُ إماماً وَقَائِداً[۵]؛ بر شما باد قرآن! پس قرآن را
پیشوا و راهنمای خود قرار دهید.

۲. برتری قرآن: عَن رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: «فَضْلُ
القُرآنِ عَلَی سائِرِ الکَلامِ کَفَضْلِ اللهِ عَلَی خَلْقِهِ[۶]؛ برتری قرآن بر
سایر سخنها مانند برتری خداست بر آفریدگانش.»

۳. شیرینی گفتار قرآن: عن الامام علی علیه السلام أنَّهُ قالَ: «َتعَلَّمُوا کِتابَ
اللهِ تَبارَکَ وَتَعالَی فَإنَّهُ أحْسَنُ الحَدیثِ وَأبلَغُ المَوعِظَهِ
وَتَفَقَّهوا فیهِ فَإنَّهُ رَبیعُ القُلوبِ وَاسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإنَّهُ
شِفاءٌ لِما فیِ الصُّدُورِ وَأحْسِنُوا تِلاوَتَهُ فَإنَّهُ أحْسَنُ القِصَصِ[۷]؛
کتاب پروردگار پاک و بلند مرتبه را فرا گیرید که همانا آن نیکوترین سخن و رساترین
موعظه است. و درآن تفکر کنید که همانا قرآن بهار دلهاست و از نورانیتش شفاء بخواهید
که همانا قرآن شفای دلهاست و تلاوتش را نیکو کنید که برترین قصه­ها [در آن] است.»

۴. جامعیت قرآن: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «مَنْ أرادَ عِلْمَ
الاوَّلینَ وَالاخِرِینَ فَلْیُثَوِّرِ القُرآنَ؛[۸]هر که می­خواهد دانش پیشینیان و
آیندگان را فرا گیرد در قرآن دقیق شود.»

دستاورد همنشینی با قرآن

۱. کفاره گناهان: عن رسول الله صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: «عَلَیکَ
بِقِراءَهِ القُرآنِ فَإنَّ قِرائَتَهُ کَفّارَهٌ لِلذُّنوبِ وَسِتْرٌ فیِ النَّارِ
وَأمَانٌ مِنَ العَذابِ[۹]؛ بر تو باد قرا ئت قرآن زیرا که خواندن قرآن کفاره
گناهان و پوششی از آتش [دوزخ] و ایمنی از عذاب است. ‍L»

۲. دوری از فساد و زشتی: عن رسول الله صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: «یا
بُنَیَّ! لاتَغْفُلْ عَن قِراءَهِ القُرآنِ فَإنَّ القُرآنَ یُحیِی القُلُوبَ
وَیَنْهی عَنِ الفَحشَاءِ وَالمُنْکَرِ[۱۰]؛ فرزندم! از خواندن قرآن غافل مشو که
قرآن دلها را زنده می­کند و [انسان را‍[ از زشتی و بدی دور می دارد.»

همنشین قرآن

یکی از همراهان حضرت امام خمینی قدس سره در نجف اظهار داشت: «ایشان هر روز ده جزء
از قرآن را در ماه مبارک رمضان تلاوت می­کرد.»

سخن سوم: رضای الهی

اهمیت رضا به قضای الهی

۱. داناترین مردم: عَنِ الصّادق علیه السلام قالَ: «اِنَّ أعْلَمَ النّاسِ بِاللهِ
أرضاهُم بقَضاءِ اللهِ؛[۱۱] به راستی داناترین مردم نسبت به خدا، راضی­ترین آنهاست
به قضای خدا.»

۲. رکن ایمان: قالَ أمیرُ المؤْمِنین علیه السلام: «لِلایمانِ أربَعَهُ أرْکانٍ:
الرِّضا بِقَضاءِ اللهِ وَالتّوکُّلُ عَلَی اللهِ وَتَفویضُ الأمْرِ إلَی اللهِ
وَالتَّسلیمُ لامْرِ اللهِ؛[۱۲] ایمان چهار رکن دارد: رضا به قضای الهی، توکل بر
خدا، واگذاری امور به خدا و تسلیم شدن در برابر فرمان خدا.»

۳. شناخت کامل خدا: عن ابی الحسن الاوّل علیه السلام قال: «یَنْبَغی لِمَن عَقَلَ
عَنِ اللهِ أنْ لایَستَبْطِئَهُ فی رِزْقِهِ وَلایَتَّهِمَهُ فی قَضَاءِهِ[۱۳]؛
سزاوار است هر که خدای را شناخته است او را در رساندن روزی­اش به کندی منسوب ندارد
و او را در حکم و قضایش متهم نسازد.»

۴. در زمره صدیقین: عن الصادق علیه السلام، قال: قالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ عَبدِیَ
المُؤمِنَ لا أُصَرِّفُهُ فی شَیءٍ إلاّ جَعَلْتُهُ خَیْراً لَهُ فَلْیَرْضِ
بِقَضائِی وَلْیَصْبِرْ عَلَی بَلائی وَلْیَشْکُر نَعْمائی أکتُبُهُ یا مُحَمَّدُ
مِنَ الصِّدِّیقِینَ عِنْدی[۱۴]؛ خداوند بلند مرتبه فرموده است: بنده مؤمنم را به
سوی هیچ چیزی نگردانم مگر آنکه آن را خیر او سازم؛ پس باید به قضایم راضی باشد و بر
بلایم صبر کند و نعمتهایم را شکر گزارد. ای محمد! [نام] او را در زمره صدیقین نزد
خودم می­نویسم.»

۵. نشانه ایمان: ابن سنان می­گوید: «به امام صادق علیه السلام عرض کردم: مؤمن چگونه
بداند که مؤمن است؟ امام فرمود: «بِالتَّسلیمِ لِلهِ وَالرِّضا فیما وَرَدَ عَلَیهِ
مِنْ سُرُورٍ أوْ سَخَطٍ[۱۵]؛ به واسطه تسلیم به امر خدا و راضی بودن بر آنچه که بر
او از شادی و غم وارد می­شود.»

ما را خواهی زخویشتن دست بشوی

خود را یله کن پس آنگهی ما را جوی

***

تا شعله عشق تو بر افروخته شد

جان و دل عشاق همه سوخته شد

آن را که دلش به وصلت افروخته شد

از هر دو سرای چشم او دوخته شد

تقدم رضای خدا

روزی جمعی از شیعیان به خانه امام باقر علیه السلام آمدند. آن روز یکی از فرزندان
امام به شدت بیمار و بستری بود و این مسئله سبب ناراحتی امام شده بود؛ به گونه­ای
که مهمانان، نگران حال امام شدند و با خود گفتند اگر حادثه­ای برای فرزند امام رخ
دهد حتماً از شدت ناراحتی برای او اتفاقی می­افتد. چندی نگذشت که صدای شیون زنان از
اتاق مجاور بلند شد و امام سراسیمه داخل اتاق رفت. همگی دانستند که فرزند حضرت از
دنیا رفته است. آنها بیشتر نگران حال امام شدند، اما وقتی آن حضرت از اتاق بیرون
آمد، برخلاف انتظار، او را نگران نیافتند. علت را از او پرسیدند. وی در پاسخ فرمود:
«ما نیز دوست داریم که عزیزانمان در سلامتی به سر برند، امّا وقتی که امر خداوند
نازل شد، رضای او را بیشتر دوست می­داریم و تسلیم امر او می­شویم.[۱۶]»

سخن چهارم: پرهیز از نادانی

اهمیت و ضرورت خردورزی

۱. لزوم دوری از اندیشه­های نادرست: عن علی بن الحسین علیهما السلام: قال: «عَجِبتُ
لِمَن یَتَفَکَّرُ فی مَأکولِهِ کَیفَ لایَتََفَکَّرُ فی مَعقولِهِ فَیُجَنِّبُ
بَطنَهُ مَا یُؤْذیهِ وَیودِعُ صَدرَهُ ما یُریدُ[۱۷]؛ در شگفتم از کسی که در آنچه
می­خورد، می­اندیشد اما دراندیشه­های خود دقت نمی­کند. شکمش را از غذای ناسالم دور
می­کند، اما اندیشه­اش را در برابر آنچه می­خواهد رها می­کند.»

۲. خردمندی، راهنمای به سوی نیکیها: عن الامام زین العابدین علیه السلام، قال:
«اَلْعَقْلُ دَلیلُ الخَیرِ وَالهَوی مَرکَبُ المَعاصِی وَالفِقْهُ وِعاءُ العَمَلِ
وَالدُّنیا سُوقُ الآخِرَه؛[۱۸] عقل [مداری و خردمندی] راهنما به سوی نیکیها است و
هوای نفس مرکب گناهان، و فهم، ظرف عمل و دنیا، بازار آخرت است.»

آثار خردورزی

۱. نیک حالی: عن الصادق علیه السلام أنَّهُ قَالَ: قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله
علیه وآله: «إذا عَلِمْتُمْ مِنْ رَجُلٍ حَسُنَ حالُهُ فَانْظُروا فی حُسْنِ
عَقلِهِ فَإنَّما یُجْزَی الرَّجُلُ بِعَقْلِهِ[۱۹]؛ هرگاه از نیک حالی مردی مطلع
شدید در نیکویی خردش نظر کنید، چه اینکه مرد به سبب خردش پاداش می­گیرد.»

۲. تصدیق نکردن هر سخنی: عن الصادق علیه السلام أنَّهُ قالَ: «إذا أرَدتَ أنْ
تَختَبِرَ عَقلَ الرَّجُلِ فِی المَجلِسِ الواحِدِ فَحَدِّثْهُ فی خِلالِ حَدیثِکَ
بِما لاتَکُونُ فَإنْ أنکَرَهُ فَهُوَ عاقِلٌ وَإنْ صَدَّقَهُ فَهُوَ أحمَقٌ؛ هرگاه
خواستی در یک مجلس، مردی را در خردمندی­اش بیازمایی، در بین گفتگویت با او، از چیزی
که نباید بشود، خبر ده Cمطلب غیر منتظره­ای بگو). پس اگر آن را انکار کرد، عاقل است
و اگر آن را تصدیق نمود، احمق است.»[۲۰]

سخن پنجم: شکر گزاری

اهمیت شکرگزاری

۱. رمز دستیابی به نعمتهای الهی: عن رسول الله صلی الله علیه و آله قال: «إنَّ
لِلنِّعَمِ أوابِدٌ کَأوَابِدِ الوَحشِ فَقَیِّدُوها بِالشُّکرِ؛[۲۱] نعمتهای الهی
فرار کننده هستند همان طوری که حیوانات وحشی فرار می­کنند؛ پس آنها را با شکرگزاری
به دام اندازید.»

۲. تقدم شکرگزار: عن النبی صلی الله علیه و آله قال: «أوَّلُ مَن یُدعی إلیَ
الْجَنَّهِ الْحَمّادُونَ الَّذینَ یَحْمَدُونَ اللهَ فِی السَّرَّاءِ
وَالضَّرَّاءِ[۲۲]؛ نخستین کسانی که به بهشت خوانده می­شوند، بسیار حمد کنندگانند؛
[یعنی،] کسانی که پروردگار خود را در شادمانی و اندوه شکر می­گزارند.»

پیامبر صلی الله علیه و آله و شکر

در احوال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نگاشته­اند: برای شکرگزاری به درگاه
پروردگار آن قدر به نماز و عبادت نیمه شب می­ایستاد که چهره­اش زرد و پاهایش ورم
می­کرد. روزی شخصی (عایشه) به آن حضرت عرض می­کند: چرا خود را این قدر به زحمت
می­اندازید؟ در پاسخ می­فرماید: «أفَلا أکُونُ عَبْداً شَکُوراً؛ آیا بنده شکرگزار
خداوند نباشم.»[۲۳]

آسیب پرهیز از شکرگزاری

عن رسول الله صلی الله علیه وآله قال: «أسْرَعُ الذُّنُوبِ عُقُوبَهً کُفرانُ
النِّعْمَهِ[۲۴]؛ سریع­ترین گناهان از نظرعقوبت [و کیفر] کفران نعمت است.»

شکر نعمت، نعمتت افزون کند کفر، نعمت از کفت بیرون کند

سخن ششم: غفلت

پیامدهای دنیایی

۱. زندگانی دشوار و سخت: خداوند متعال در قرآن می­فرماید: ﴿وَمَن أعرَضَ عَن ذِکری
فَإنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنْکاً﴾؛[۲۵] «و هر کس از یاد من روی گرداند، زندگی دشواری
خواهد داشت.»

۲. همنشینی با شیطان: خداوند می­فرماید: ﴿وَمَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکرِ الرَّحمَنِ
نُقَیِّضُ لَهُ شَیطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ ﴾[26] ؛ «هر کس از یاد خداوند دوری
کند، شیطانی را بر او مسلط می­کنیم تا همنشین او گردد.»

۳. قدرت شیطان بر وسوسه: عن الصادق علیه السلام أنَّهُ قالَ: «لایَتَمَکَّنُ
الشَّیطانُ بِالوَسوَسَهِ عَنِ العَبدِ إلاّ وَقَد أعْرَضَ عَن ذِکرِ اللهِ
وَاسْتَهَانَ بِاَمرِهِ وَسَکَنَ اِلی نَهیِهِ وَنَسِیَ إطِّلاعَهُ عَلَی
سِرِّهِ[۲۷]؛ شیطان در کار وسوسه بنده، توانایی نمی­یابد مگر آنکه وی از یاد خدا
روی بگرداند و دستورش را سبک بشمارد و خاطرش از آنچه نهی فرمود آسوده باشد [و هراسی
نداشته باشد] و فراموش کند که خدا رازش را می­داند.»

۴. قساوت قلب: عن الباقر علیه السلام أنَّهُ قالَ: «إیَّاکَ وَالغَفلَهَ فَفیها
تَکُونُ قَساوَهُ القَلبِ[۲۸]؛ از غفلت بپرهیز که در آن سنگدلی و قساوت قلب است.»

۵. تباهی اعمال: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «إیَّاکَ وَالغَفْلَهَ
فَإِنَّ الْغَفْلَهَ تُفسِدُ الاعْمالَ[۲۹]؛ از غفلت دوری کن چرا که غفلت اعمال را
فاسد و تباه می­گرداند.»

۶. نادانی و جهل: عن أمیر المؤمنین علیه السلام أنَّه قال: «مَن غَفَلَ جَهِلَ[۳۰]؛
هر کس غفلت ورزد نادان می­ماند.»

پیامدهای اخروی

۱. نابینایی در روز محشر: ﴿وَنَحشُرُهُ یَومَ القِیامَهِ أعْمی﴾ [31]؛ روز قیامت
نابینا محشورش می­کنیم.»

۲. حسرت و اندوه در روز قیامت: قال ابو بصیر قال ابو عبد الله علیه السلام: «مَا
اجْتَمَعَ قَومٌ فی مَجْلِسٍ لَمْ یَذْکُرُوا اللهَ وَلَم یَذکُرُونَا إلاّ کانَ
ذلکَ المَجلِسُ حَسرَهً عَلَیهِم یَومَ القِیامَهِ[۳۲]؛ هیچ گروهی نیست که در
مجلسی گرد هم آیند و خدا را یاد نکنند و ما را یاد نکنند مگر آنکه آن مجلس در روز
قیامت سبب حسرت و اندوه آنها خواهد گردید.»

۳. فراموشی در قیامت: ﴿نَسُوا اللهَ فَنَسِیَهُم﴾؛[۳۳] «خدا را فراموش کردند، پس
خدا هم آنان را فراموش نمود.»

۴. عذاب دردناک الهی: ﴿وَالَّذینَ هُم عَن آیاتِنا غَافِلُونَ * اُولئِکَ
مَأْویهُمُ النَّارُ بِما کَانُوا یَکْسِبُونَ﴾[34]؛ «وهمانان که از آیات ما
غافلند، اینان به خاطر کار و کردارشان، جایگاهشان دوزخ است.»

عاقبت پیروی از شیطان

نوشته­اند روزی چهار نفر تابوتی را بر دوش گرفته بودند و از میان جمعیت عبور
می­دادند و مردم نیز به سوی تابوت او زباله و آب دهان می­انداختند. کسی پرسید جریان
چیست؟

گفتند: این میت سالها تنها مؤذن مسجد شهر بود. در خانه­های اطراف مسجد، زنی مسیحی،
تنها زندگی می­کرد و او روزی هنگام اذان گفتن، چشمش به او می­افتد و شیطان او را
وسوسه می­کند. او نزد زن مسیحی رفته و از او خواستگاری می­کند، اما زن نمی­پذیرد و
می­گوید: فقط در صورتی که او دست از اسلام بردارد حاضر به ازدواج است و می­گوید وی
باید «زُنّار»[۳۵] ببندد. مؤذن نیز قبول می­کند؛ زنار می­بندد و شراب می­نوشد و
روزی که قصد آن زن را می­نماید، زن به وعده خود عمل نکرده و از دست او فرار می­کند.
مؤذن از دیوار خانه زن بالا می­رود اما با گردن به زمین می­افتد و می­میرد و اکنون
نیز مردم او را این گونه تشییع می­کنند.[۳۶]

سخن هفتم: ذکر خدا

اهمیت و ضرورت ذکر خدا

۱. شایستگی افراط در ذکر و یاد خداوند: ﴿یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا
اللهَ ذِکْراً کثیراً﴾[37]؛ «ای کسانی که ایمان آورده­اید خدا را بسیار یاد کنید.»

۲. ذکر خدا در همه حالات: ﴿وَاذْکُرْ رَبَّکَ فی نَفسِکَ تَضَرُّعاً
وَخِیفَهً﴾[38]؛ «پروردگارت را در نفس خود از روی زاری و ترس یاد کن»

۳. ذکر خدا در هر شکل: ﴿اَلَّذینَ یَذکُرُونَ اللهَ قِیاماً وَقُعُوداً وَعَلَی
جُنُوبِهِم وَیَتَفَکَّرُونَ فی خَلقِ السَّموات وَالاَرْضِ﴾[39]؛ «کسانی که
خداوند را یاد می­کنند درحالی که ایستاده، نشسته و خوابیده­اند و در خلقت آسمانها و
زمین تفکر می­کنند.»

آثار ذکر خدا

۱. آرامش دلها: ﴿ألا بِذِکْرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوبُ﴾[40]؛ «آگاه باشید که با
یاد خدا دلها آرام می­گیرد.»

۲. نیکو شدن اعمال: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «مَنْ عَمَرَ
قَلبَهُ بِدَوامِ ذِکْرِهِ حَسُنَتْ أفْعالُهُ فِی السِرِّ وَالجَهْرِ[۴۱]؛ هر کس
دلش را به دوام یاد خداوند معمور دارد، رفتار و کردارش در پنهان و آشکار نیکو
می­شود.»

۳. دژی مستحکم در برابر شیطان: عن النبی صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: «ذِکرُ
اللهِ عَلَمُ الایمانِ وَبُرْءٌ مِنَ النِّفاقِ وَ حِصْنٌ مِنَ الشَّیطانِ وَحِرزٌ
مِنَ النَّارِ[۴۲]؛ یاد خدا نشانه ایمان و بیزاری از نفاق و حصاری محکم در برابر
شیطان وحافظی است از آتش.»

۴. مغفرت و حسنات: عن النبی صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: «مَن ذَکَرَ اللهَ
فِی السُّوقِ مُخلِصاً عِندَ غَفلَهِ النّاسِ وَشُغْلِهِم بِما فیه کَتَبَ اللهُ
لَهُ ألفَ حَسَنَهٍ وَیَغفِرُ اللهُ لَهُ یَومَ القِیامَهِ مَغْفِرَهً لَمْ تَخطُرْ
عَلَی قَلبِ بَشَرٍ؛[۴۳] هر کس از روی اخلاص، خدا را در بازار آن هنگام که مردم از
یاد خدا غافلند و به کار خویش مشغول­اند، یاد نماید، خدا برایش هزار حسنه می­نویسد
و در روز قیامت او را می­آمرزد به گونه­ای که به قلب هیچ کسی خطور نکرده است.»

۵. تبدیل شدن گناهان به حسنات: عن النبی صلی الله علیه وآله أنَّهُ قالَ: «مَا
جَلَسَ قَومٌ یَذکُرُونَ اللهَ إِلاّ ناداهُم مُنادٍ مِنَ السَّماءِ قُومُوا فَقَد
بُدِّلَتْ سَیِّئاتِکُمْ حَسَناتٍ وَغَفَرتُ لَکُم جمیعاً[۴۴]؛ هر گروهی برای یاد
خدا در مجلسی بنشینند، یک منادی از آسمان به آنها ندا می­دهد که برخیزید،
گناهان­تان تبدیل به حسنات گردیده و همه شما را بخشیدم.»

دوش مرغی به صبح می­نالید

عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش

یکی از دوستان مخلص را

مگر آواز من رسید به گوش

گفت باور نداشتم که تو را

بانگ مرغی چنین کند مدهوش

گفتم این شرط آدمیت نیست

مرغ تسبیح گوی و من خاموش

کاخ بهشتی

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «[در شب معراج] وقتی به عرش خدا رفتم وارد
بهشت برین شدم. در آنجا فرشتگانی را دیدم که با خشتهای طلا و نقره ساختمانی بزرگ
می­سازند، ولی گاهی دست از کار می­کشند. از آنان پرسیدم: چرا این چنین می­کنید؟
گفتند: هر گاه به ما خشتهای این ساختمان برسد مشغول ساختن می­شویم و هر گاه نرسد
دست از کار می­کشیم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: این خشتها چیستند؟ عرض
کردند: سبحان الله والحمد لله ولا اله الا الله والله اکبر. وقتی که مؤمن این ذکرها
را می­گوید، ما ساختمان را برای او می­سازیم و وقتی که ساکت می­شود ما نیز از کار
دست می­کشیم[۴۵].»

سخن هشتم: عاقبت به خیری

عوامل عاقبت به خیری

۱. تفکر و اندیشه: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «مَن کَثُرَتْ
فِکرُهُ حَسُنَتْ عاقِبَتُهُ[۴۶]؛ هر کس زیاد تفکر کرد عاقبت به خیر می­شود.»

۲. تقدم اندیشه بر عمل: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «إذا قَدِمْتَ
الفِکرَ فی جَمیعِ أفعالِکَ حَسُنَتْ عَوَاقِبُکَ[۴۷]؛ هر گاه تفکرکردن را بر همه
کارهایت مقدم کردی، عاقبت کارهای تو نیکو خواهد شد.»

۳. توبه: بازگشت از گناهان و جبران اعمال زشت گذشته توفیقی الهی است که سبب غرق
نشدن فرد در منجلاب گناه، و در نتیجه عاقبت به خیری می­شود. عن رسول الله صلی الله
علیه وآله أنَّهُ قالَ: «إنَّ مِنْ سَعادَهِ المَرْءِ أَنْ یَطُولَ عُمْرُهُ
وَیَرْزُقَهُ اللهُ الاِنابَهَ؛[۴۸] همانا از نیک بختی آدمی است که عمرش دراز گردد
و خدا به او توفیق توبه دهد.»

ارزش عاقبت نیک

عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ «مَکْرُوهٌ تُحْمَدُ عاقِبَتُهُ خَیرٌ
مِنْ مَحْبُوبٍ تُذَمُّ مَغْبَتُهُ[۴۹]؛ کار مورد کراهتی که عاقبتش ستایش شود بهتر
از کار دوست داشتنی است که عاقبت آن مورد مذمت است.»

دوری از گناه و عاقبت به خیری

روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از محلی می­گذشتند که فرمودند: «اینک شخصی
نزد ما می­آید که سه روز است شیطان با او ارتباطی نیافته است.» عربی سوار بر شتر از
دور نمایان شد. نزدیک آمد و گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله کیست؟ حضرت را به او
نشان دادند. عرض کرد: ای رسول خدا! اسلام را به من بیاموز! پیامبر صلی الله علیه و
آله شهادتین را به او آموخت و فرمود: «باید نمازهای پنج گانه را بخوانی، روزه
بگیری، حج به جای آوری، زکات بدهی و غسل جنابت به جای آوری.»

مرد پذیرفت و با کاروان پیامبر صلی الله علیه و آله همراه شد. اما کمی عقب افتاد.
پیامبر صلی الله علیه و آله متوجه شد و از حال او جویا گردید. کسی به جستجوی او رفت
و دید که پای شترش در گودالی فرو رفته و بر زمین خورده و از دنیا رفته است. پیامبر
صلی الله علیه و آله او را غسل و کفن نمود و در حالی که عرق از پیشانی مبارکش
می­چکید، فرمود: «این مرد در حال گرسنگی از دنیا رفت و ایمانش هرگز به کفر آلوده
نشد و با عاقبتی نیکو از زندگانی دنیا رخت بر بست. او وارد بهشت شد و از میوه­های
بهشتی خورد و حوریان بهشتی به استقبالش آمدند.»[۵۰]

سخن نهم: توکل بر خداوند

اهمیت و ضرورت توکل

۱. ﴿وَعَلَی اللهِ فَلْیَتَوَکَّلِ المُؤمِنُونَ﴾؛[۵۱] «و مؤمنین باید بر خدا توکل
کنند.»

۲. Cفَإذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ إنَّ اللهَ یُحِبُّ
المُتَوَکِّلِینَB؛[۵۲] «پس هر گاه عزم انجام کاری کردی برخدا توکل کن که خداوند
توکل کنندگان را دوست دارد.»

۳. عن الصادق علیه السلام عن ابیه عن آبائه عن النبی صلی الله علیه و آله أنَّهُ
قالَ: «شُعَارُ المُسلِمینَ عَلَی الصِّراطِ یَوْمَ القِیامَهِ لا إِلهَ إِلاَّ
اللهُ وَعَلی اللهِ فَلْیَتَوَکَّلِ المُتَوَکِّلونَ؛ شعار مسلمانان در روز قیامت
روی پل صراط «لا اله الا الله» و «علی الله فلیتوکل المتوکلون» می­باشد.»[۵۳]

آثار توکل

۱. کفایت کردن خدا در زندگانی دنیا: ﴿وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَیَ اللهِ فَهُوَ
حَسْبُهُ﴾؛[۵۴] و هر کس بر خدا توکل نماید، خدا او را کافی است.»

۲. روزی خوردن از مجرای غیر منتظره: عن رسول الله صلی الله علیه و آله اَنَّهُ
قَالَ: «مَنِ انْقَطَعَ إِلَی اللهِ کَفاهُ اللهُ کُلَّ مَؤُونَتِهِ وَرَزَقَهُ مِن
حَیْثُ لایَحْتَسِبُ وَمَنِ انْقَطَعَ إِلَی الدُّنْیا وَکَّلَهُ اللهُ
إلَیْها[۵۵]؛ کسی که با [بریدن امیدش از دیگران] به خدا دل ببندد، خدا کفایت امور
زندگیش را می­کند و از جایی که به فکرش نمی­رسد، روزیش را می­رساند و آن کس که به
دنیا دل ببندد، خدا کارش را به دنیا وا می­گذارد.

ابر مرد متوکّل

«.. در عصر طاغوت، امام خمینی رحمه الله را می­خواستند از قم به تهران ببرند.
دوستان در کنار ماشین گریه می­کردند و امام آنان را دعوت به صبر می­نمود. این سخن
خود حضرت امام است که؛ در بین راه قم و تهران، ناگهان ماشین از جاده اصلی منحرف شد،
به سمت خاکی رفت و من یقین کردم که می­خواهند مرا بکشند، ولی دوباره ماشین به جاده
اصلی بازگشت. من در خود مراجعه کردم و دیدم هیچ تغییری در من ایجاد نشده است… و
یا در جنگ ایران و عراق هزاران دستگاه تانک و نفربر و هزاران نظامی از سراسر مرزها
به ایران حمله می­کنند و اضطراب همه جا را فرا می­گیرد. امام ناگهان بر دریایی از
شعله­ها و التهابها و تزلزلها، آب اطمینان و صبر و توکل می­پاشد و می­فرماید: دزدی
آمد و سنگی انداخت و رفت[۵۶].»

هیچ کس بی امر او در ملک او در نیفزاید سر یک تار مو

واحد اندر ملک او را یار نی بندگان را جز به او سالار نی

توکل راستین

عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ مَرَّ یَوْماً عَلَی قَوْمٍ فَرَآهُم
أصِحَّاءَ جالِسِینَ فی زاوِیَهِ الْمَسْجِدِ فَقالَ علیه السلام: مَنْ أنْتُمْ؟
قالُوا نَحْنُ المُتَوَکِّلُونَ. قال علیه السلام: لا بَل أنتُمُ المُتَأکِّلُونَ
فإن کُنتُم مُتَوَکِّلینَ فَمَا بَلَغَ بِکم تَوَکُّلُکُم؟ قالُوا إذا وَجَدنا
أَکَلْنا وَإذا فَقَدْنا صَبَرْنا. قالَ علیه السلام: هکَذا تَفْعَلُ الکِلابُ
عِندَنا. قالُوا فَمَا نَفْعَلُ؟ قالَ کَما نَفْعَلُ. قالُوا کَیفَ تَفْعَلُ؟ قالَ
علیه السلام: إذا وَجَدْنا بَذَلْنا وَإِذا فَقَدْنا شَکَرْنا[۵۷]؛ امیرالمؤمنین
علیه السلام روزی از کنار گروهی عبور کرد و دید که آنان سالم و تندرست در گوشه­ای
از مسجد نشسته­اند. امام فرمود: شما کیستید؟ گفتند: ما توکل کنندگان هستیم. حضرت
فرمود: بلکه شما خورندگان هستید [و از کمک مردم استفاده می­کنید.] اگر متوکل هستید
[بگویید] توکلتان شما را به کجا رسانیده است؟ گفتند: اگر بیابیم می­خوریم و اگر
نیابیم صبر می­کنیم. حضرت فرمود: نزد ما سگها هم چنین می­کنند. گفتند: پس ما چه
کنیم؟ حضرت فرمود: آن گونه که ما می­کنیم. گفتند: شما چه می­کنید؟ گفت: هر گاه
بیابیم می­بخشیم و اگر نیابیم سپاس [خدای را] به جا می­آوریم.»

تلاش و توکل

آن گاه که عربی بادیه­نشین شتر خود را رها کرد و گفت: توکل بر خدا می­کنم، پیامبر
اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اَعْقِلْهَا وَ تَوَکَّلْ؛[۵۸] شتر را ببند آنگاه
به خدا توکل کن.»

گفت پیغمبر به آواز بلند

با توکل زانوی اشتر ببند

گر توکل می­کنی در کار خود

کشت کن پس تکیه بر جبار کن

سخن دهم: نیکی و نیکوکاری

ضرورت نیکوکاری

۱. ﴿أحْسِنُوا إنَّ اللهَ یُحِبُّ المُحْسِنینَ﴾؛[۵۹] «نیکی کنید که خداوند
نیکوکاران را دوست می­دارد.»

۲. ﴿أحْسِنْ کَما أحْسَنَ اللهُ إلَیْکَ﴾؛[۶۰] «نیکی کن همان گونه که خداوند به
تو نیکی کرد.»

۳. ﴿إنَّ اللهَ یَأمُرُ بِالعَدْلِ وَالاحْسانِ﴾؛[۶۱] «به درستی که خداوند بر
عدالت و نیکوکاری فرمان می­دهد.»

پاداش نیکوکاری

۱. دوستی خداوند: ﴿فَأَتاهُمُ اللهُ ثَوابَ الدُّنیا وَحُسْنَ ثَوابِ الاخِرَهِ
واللهُ یُحِبُّ المُحْسِنینَ﴾؛[۶۲] «پس خداوند به آنها (نیکوکاران) ثواب دنیا و
پاداش نیک آن جهان را داد و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.»

۲. پاداش دنیایی: ﴿لِلَّذین أَحْسَنُوا فی هذِه الدُّنیَا حَسَنَه﴾[63]؛ «برای
کسانی که احسان می­کنند در همین دنیا پاداشی است.»

۳. پشتیبانی الهی: ﴿إنَّ اللهَ لَمَعَ المُحسِنینَ﴾؛[۶۴] «خداوند هر آینه با
نیکوکاران است.»

شرایط نیکوکاری

۱. پاسخگویی با نیکی بیشتر: ﴿وَإذا حُیِّیتُم بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّوا بِأحْسَنَ
مِنها﴾[65]؛ «هر گاه با نیکی­ای مورد لطف قرار گرفتید، با نیکی­ای برتر از آن پاسخ
گویید.»

۲. دوری از منت گذاشتن: عن أمیر المؤمنین علیه السلام أنََّهُ قالَ: «تَمامُ
الاحسانِ تَرْکُ المَنِّ بِهِ؛[۶۶] احسان با دوری از منت گذاشتن [بر دیگران] کامل
می­شود.»

۳. عدم تبعیض: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «المُحسِنُ مَنْ عَمَّ
النَّاسَ بِالْاِحْسانِ[۶۷]؛ نیکوکار کسی است که همگان را مورد احسان قرار دهد.»

تو نیکی می­کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز

***

کسی نیک بیند به هر دو سرای که نیکی رساند به خلق خدای

خدا را بر آن بنده بخشایش است

که خلق از وجودش در آسایش است

نمونه­ای از احسان

روزی «انس» نزد امام مجتبی علیه السلام نشسته بود که کنیزکی از کنیزکان امام وارد
شد و شاخه گلی را به امام مجتبی علیه السلام هدیه داد. امام گل را گرفت و لبخندی زد
و فرمود: «تو آزادی!» انس عرض کرد: «یا بن رسول الله! آن جاریه فقط یک شاخه گل به
شما هدیه کرد و شما او را آزاد می­کنید؟» حضرت فرمود: «خداوند فرموده است: ﴿وَإذا
حُیِّیتُم بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّوا بِأحسَنَ مِنهَا﴾؛ هرگاه با نیکی­ای مورد لطف قرار
گرفتید، با نیکی­ای بهتر آن را پاسخ گویید. این کنیز می­خواست به من احسان کند و من
نیز به او احسان کردم و بهترین احسان به او آزادی­اش است.»[۶۸]

به روزگار سلامت شکستگان دریاب

که خیرخاطر مسکین بلا بگرداند

چو سائل از تو به زاری طلب کند چیزی

بده وگر نه ستمگر به زور بستاند

سخن یازدهم: حیا و پاکدامنی

ضرورت و اهمیت پاکدامنی

۱. نشانه مؤمنین: ﴿وَالَّذینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ﴾[69] ؛ ‍[مؤمنین]
کسانی هستند که پاکدامنی پیشه می­سازند.»

۲. عفت عمومی: ﴿قُلْ لِلمُؤمِناتِ یَغضُضْنَ مِن أبصارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ
فُرُوجَهُنَّ وَلایُبدینَ زینَتَهُنَّ إلاّ ما ظَهَرَ مِنْها وَلْیَضْرِبْنَ
بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیوبِهِنَّ وَلا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاّ
لِبُعُولَتِهِنَّ…﴾[70] ؛ «[ای پیامبر] به زنان با ایمان بگو چشمان خود را [از
نامحرم] ببندند و پاکدامنی ورزند و زینتهایشان را ـ جز آن مقدار که نمایان است ـ
آشکار ننمایند، و [اطراف] روسریهای خود را بر سینه خود افکنند و زینت خود را جز
برای شوهرانشان … آشکار نسازند.»

۳. لزوم عفت پیشگی بر جوانان مجرد: ﴿وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لایَجِدُونَ
نِکاحاً حَتّی یُغْنِیَهُمُ اللهُ مِن فَضْلِهِ﴾[71] ؛ «کسانی که وسیله زناشوئی و
ازدواج نمی­یابند باید عفت پیشه سازند تا خدا آنان را از فضل خود بی­ناز گرداند.»

حقیقت حیا و پاکدامنی

عن رسول الله صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: «یا أباذَر! أتُحِبُّ أنْ تَدْخُلَ
الْجَنَّهَ؟ قُلْتُ نَعَمْ فِداکَ أبی قالَ صلی الله علیه و آله: فَاقْصِرْ مِنَ
الْاَمَلِ وَاجْعَلِ الْمَوْتَ نَصبَ عَیْنَیْکَ وَاسْتَحْیِ مِنَ اللهِ حَقَّ
الحَیاءِ قٌلْتُ: «یا رَسُولَ اللهِ کُلَّنا نَستَحیی مِنَ اللهِ قالَ: لَیْسَ
کَذالِکَ الْحَیاءُ وَلکِنَّ الْحَیاءُ مِنَ اللهِ أنْ لاتَنْسَی الْمَقَابِرَ
وَالبَلی وَالْجَوفَ وَما وَعی وَالرَّأسَ وَما حَوی؛[۷۲] پیامبر اکرم صلی الله
علیه و اله فرمودند: ای اباذر! آیا دوست داری وارد بهشت شوی؟ [اباذر می­گوید] عرض
کردم: بله پدرم به فدایت. فرمود: آرزو را کوتاه و مرگ را در پیش چشمانت قرار ده و
از خدا آن طور که باید شرم نما. عرض کردم: یا رسول الله! ما همگی از خدا شرم
می­کنیم. فرمود: شرم کردن آن گونه نیست ولکن شرم کردن از خدا ‍‍]آن است که] درون
قبرها و پوسیدن [در آن] را فراموش نکنی و [در نظر داشته باشی که در] درون قبرها چه
خواهد گذشت و به سر و آنچه در آن است [چه پیش خواهد آمد].»

این نظر از دور چون تیر است و سم نارت افزون می­شود نور تو کم

***

دلت هرگز نمی­گشت این چنین آلوده و تیره اگر چشم تو می­دانست شرط پاسبانی را

فاطمه علیها السلام؛ الگوی پاکدامنی

روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از اصحاب پرسید: «بگویید برترین چیز برای یک
زن [مسلمان] چیست که صلاح دنیا و سعادت آخرت او باشد.» کسی پاسخی نداد. پس از
پراکنده شدن جمعیت، امیر المؤمنین علیه السلام که در جمع حضور داشت به خانه بازگشت
و سؤال پیامبر صلی الله علیه و آله را برای فاطمه علیها السلام مطرح فرمود: فاطمه
علیها السلام عرض کرد: «بهترین چیز برای یک زن آن است که مرد نامحرم او را نبیند و
او نیز مرد نامحرم را نبیند.» امام علی علیه السلام به مسجد رفت و پاسخ فاطمه علیها
السلام را برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باز گفت. و پیامبر صلی الله علیه و
آله فرمود: «فاطِمَهُ بَضعَهٌ مِنِّی؛[۷۳] فاطمه علیها السلام پاره تن من است.»

اقسام حیا و پاکدامنی

عن رسول الله صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: «اَلْحَیاءُ خَمْسَهُ أنواعٍ:
حَیاءُ ذَنبٍ وحَیاءُ تَقصیرٍ وَحَیاءُ کِرامَهٍ وَحَیاءُ حُبٍّ وَحَیاءُ هَیبَهٍ
وَلِکُلِّ واحِدٍ مِنْ ذلِکَ أهْلٌ؛[۷۴] شرم پنج نوع است؛ شرم در وقت گناه، شرم در
هنگام کوتاهی، شرم در هنگام بخشش و جوانمردی، شرم در هنگام محبت و دوستی و شرم در
مقام شکوه و بزرگی و برای هر یک از اینها اهل و دارنده­ای هست.»

سخن دوازدهم: بردباری و شکیبایی

اهمیت بردباری

۱. دستمایه سترگ خاشعین: ﴿واسْتَعینُوا بِالصَّبرِ وَالصَّلوهِ وَاِنَّهَا
لَکَبیرَهٌ اِلاّ عَلَی الخاشِعِینَ﴾؛[۷۵] «و از شکیبایی و نماز مدد بگیری به درستی
که این [کار] بزرگ و دشوار است مگر برای خاشعان.»

۲. نشانه توانایی فرد مؤمن: عن الصادق علیه السلام أنَّهُ قالَ: «قَد عَجَزَ مَن
لَم یَعُدَّ لِکُلِّ بَلاءٍ صَبراً وَلِکُلِّ نِعْمَهٍ شُکراً وَلِکُلِّ عُسْرٍ
یُسراً، إصبِرْ نَفسَکَ عِندَ کُلِّ بَلِیَّهٍ وَ رَزِیَّهٍ فی وَلَدٍ أوْ فی مالٍ
فَإنّ اللهَ یَقبِضُ عارِیَتَهُ وَ هِبَتَهُ لِیَبلُوَ شُکرَکَ وَصَبْرَکَ؛[۷۶]
ناتوان کسی است که برای هر مصیبتی صبری، برای هر نعمتی شکری و برای هر مشکلی راهی
آسان را آماده نکرده باشد. در هر بلائی که به فرزند یا مال می­رسد خود را وادار به
صبر کن، زیرا خدا عاریت و بخشش خود را می­گیرد تا شکر و صبر تو را بیازماید.»

امام خمینی قدس سره؛ الگوی بردباری

«… صبر و حلم امام در برخورد با مشکلات و مسائل شهره آفاق است. به عنوان نمونه
می­توان صبر ایشان در شهادت آقا مصطفی رحمه الله را مثال زد که ثمره عمری تهجد و
تهذیب ایشان می­باشد و خود، استوانه­ای از علم و معرفت به شمار می­رفته است. ایشان
با شنیدن خبر شهادت آقا مصطفی رحمه الله خم به ابرو نمی­آورد و حتی درس خود را هم
تعطیل نمی­کند… و یا شهادت یارانی چون مطهری رحمه الله و بهشتی رحمه الله و هفتاد
و دو تن از یاران با وفایش. به صدا و سیما اطلاع داده می­شود که خبر را آن شب پخش
نکنند، چون آخر شب، امام رادیو گوش می­کردند و قرار می­شود که حاج احمد آقا و آقای
هاشمی رفسنجانی فردای آن روز بیایند و خبر را به نحوی به اطلاع ایشان برسانند. به
خانواده ایشان هم سفارش می­کنند که رادیو را از اتاق امام بردارند. اما قبل از
اینکه رادیو را بردارند امام می­فرمایند: «رادیو را بگذار سر جای خودش، من جریان
دیشب را از رادیوهای خارجی شنیده­ام» و با استواری روحیه در مورد این ضایعه بزرگ به
آقای رفسنجانی می­فرمایند: «تقارب آجال شده است» یعنی خداوند اجلها را نزدیک کرده
است.»[۷۷]

نشانه­های بردباران

۱. پناه بردن به خدا در مصایب: ﴿وَبَشِّرِ الصَّابِرینَ الَّذینَ إذَا أصابَتْهُمْ
مُصیبَهٌ قالُوا إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلیْهِ راجِعُونَ﴾[78]؛ «و مژده بده به
بردباران هنگامی که مصیبتی بر آنان وارد می­شود، می­گویند همه از خدائیم و به سوی
او باز می­گردیم.»

۲. سه نشانه بزرگ بردباران: عن النبی صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: «عَلامَهُ
الصَّابِرِ فی ثَلاثٍ أوَّلُها أن لایَکْسِلَ وَالثَّانیَهُ أن لایَضجُرَ
وَالثَّالِثَهُ أنْ لایَشکُو مِنْ رَبِّهِ تَعَالی لانَّهُ إذا کَسِلَ ضَیَّعَ
الحَقَّ وَإِذا ضَجَرَ لَم یُؤَدِّ الشُّکرَ وَإذا شَکی مِنْ رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ
فَقَدْ عَصَاهُ؛[۷۹] نشانه صابر سه چیز است: اول آن که کسل و تنبل ‍]و بی­حال و
سست] نشود، دوم آنکه بی­تابی نکند، و سوم آنکه به درگاه خداوند شکوه ننماید. زیرا
اگر سست و بی­حال شود حق را ضایع می­کند و چون بی­حوصله شود، شکر به جا نمی­آورد و
آنگاه که لب به شکوائیه از خدایش گشاید، از امرحق سرپیچی می­کند.»

روی خود گر ترش سازی از بلا

خویش را از صابران کردی جدا

در بلا وقتی که صابر نیستی

نزد اهل صدق شاکر نیستی

بی­شکایت صبر تو باشد جمیل

با کسی کم کن شکایت ای خلیل!

سخن سیزدهم:
بنده نوازی و گذشت پروردگار

شمول بنده نوازی

۱. ﴿وَرَحمَتی وَسِعَتْ کُلَّ شّیءٍ﴾[80] ؛ «رحمت من همه چیز را در برگرفته است.»

۲. Cکَتَبَ رَبُّکُم عَلَی نَفسِهِ الرَّحمَهَB؛[۸۱] «پروردگارتان [مهرورزی و] رحمت
را برخود واجب نموده است.»

۳. قالَ اَعرابی: یا رَسُولَ اللهِ! مَن یُحاسِبُ الخَلقَ یَومَ القِیامَهِ؟ قالَ:
اَللهُ عَزَّوَجَلَّ قالَ: نَجَوْنا وَرَبِّ الکَعْبَهِ. قالَ وَکَیفَ ذاکَ یا
اعرابِیُّ؟ قالَ: لأنَّ الکَریمَ إذا قَدَرَ عَفا؛ مردی اعرابی گفت: ای رسول خدا!
در روز رستاخیز چه کسی حساب خلق را محاسبه می­کند؟ فرمود: خدای بلند مرتبه. اعرابی
گفت: به پروردگار کعبه سوگند که نجات یافتیم. پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: ای
اعرابی! چگونه چنین است؟ عرض کرد: کریم هر گاه قدرت [بر انتقام] یابد گذشت
می­نماید.[۸۲]»

ای خداوند کریم و دلنواز

ای رحیم و خالق بنده نواز

نیستم ناخوانده­ای صاحب عطا

آشنایم خود مرا گفتی بیا

گفته بودی شب تو با من رازکن

بی­نیازا، آمدم در باز کن

بنده نوازترین مولا

در قوم بنی اسرائیل خشکسالی آمد و حضرت موسی علیه السلام مردم را برای دعا و طلب
باران به کوه طور فرا خواند. جمع زیادی از مردم، عرفا و حق شناسان درگاه الهی همراه
شدند و مشغول دعا گردیدند. اما پس از مدتی طولانی دعا و انابه، قطره آبی از آسمان
نبارید. موسی علیه السلام از خداوند سؤال کرد: دلیل عدم استجابت دعای آنان چیست؟
خطاب آمد: در جمع شما، جوان گنهکاری هست که حضور او مانع بالا رفتن دعای شما
می­شود. موسی علیه السلام رو به مردم کرد و فرمود: آن جوان گنهکار که خود هم
می­داند، جمع ما را ترک گوید تا دعاهایمان مستجاب شود. اما کسی بلند نشد. در همین
حین، باران شروع به باریدن کرد. موسی علیه السلام عرضه داشت: پروردگارا! آن جوان که
هنوز از بین ما بیرون نرفته است؟ خطاب رسید: ای موسی! وقتی تو سخنت را با این جماعت
گفتی، آن جوان شرمنده شد و ترسید که در میان جمع سرافکنده شود. ما نمی­توانیم
شرمندگی بنده خود را ببینیم، بنابراین گناهانش را تبدیل به حسنات کردیم و باران را
بر شما نازل نمودیم.[۸۳]»

ای کریمی که از خزانه غیب

گبر و ترسا وظیفه خور داری

دوستان را کجا کنی محروم

تو که با دشمنان نظر داری

سنت الهی بنده نوازی

۱. چشم پوشی از گناهان: عن ابی جعفر علیه السلام أنَّهُ قالَ: «ما مِنْ عَبْدٍ
یَخْطی خُطُواتٍ فی طاعَهِ اللهِ إِلاّ رَفَعَ اللهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَهٍ
دَرَجَهً وَحَطَّ عَنْهُ بِها سَیِّئَهً[۸۴]؛ بنده­ای نیست که در راه فرمان­برداری
از خدا گامهایی بردارد مگر اینکه خداوند در مقابل هر گامی که برمی­دارد او را
درجه­ای بالا برد و با آن گناهی از او ببخشد.»

۲. بنده نوازی برای عبرت پذیری: عن ابی عبد الله علیه السلام أنَّهُ قالَ: إنَّ
اللهَ وَسَّعَ أرْزاقَ الحُمْقی لِیَعْتَبِرَ العُقَلاءُ أنَّ الدُّنیا لَیسَ
یُنالُ مَا فیها بِعَمَلٍ وَلا حِیلَهٍ[۸۵]؛ خداوند روزی مردمان نادان را گسترش
می­بخشد تا خردمندان پند گیرند Cکه روزی در دست خداست] و بدانند که در دنیا چیزی با
تلاش و چاره­اندیشی [بدون خواست پروردگار] به دست نمی­آید.»

۳. گذشت هنگام انتقام: عن الصادق علیه السلام أنَّهُ قالَ: «العَفْوُ عِندَ
القُدرَهِ مِن سُنَنِ المَرسَلینَ وَاَسْرارِ المُتَّقینَ وَتَفسیرُ العَفوِ أنْ
لاتَلزَمَ صاحِبَکَ فیما أجْرَمَ ظاهِراً وَتَنْسی مِنَ الاصلِ ما اُصِبْتَ مِنْهُ
باطِناً وتَزید عَلَی الاحسانِ إحساناً وَلَن تَجِدَ إلی ذلکَ سبیلاً إلاّ مَن قَد
عَفا الله ُ وغَفَرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ وَزیَّنَهُ بِکِرامَتِهِ
وألبَسَهُ مِن نُورِ بَهائِهِ لانَّ العَفوَ وَالغُفرانَ صِفّهٌ مِن صِفاتِ اللهِ
تَعَالَی فی أسرارِ أصفیائِهِ[۸۶]؛ گذشت هنگام قدرت از شیوه­های پیامبران و از
رازهای پرهیزگاران است و معنای واقعی گذشت آن است که در ظاهر، کاری را که طرف
مقابلت مرتکب شده است به رویش نیاوری [و واکنشی از خود نشان ندهی] و در باطن هر کار
خلافی را که از او به تو رسیده فراموش کنی و بر احسان خویش [نسبت به وی] بیافزایی و
کسی بر این کار موفق نمی­شود مگر آن کس که خدا او را مورد عفو خویش قرار می­دهد و
گناهان گذشته­اش را بر او می­بخشاید و او را به بزرگی و کرامت خویش مزیّن می­سازد و
از نور خویش بر تنش می­پوشد؛ زیرا گذشت و بخشش صفتی است از صفات خدای بزرگ که در
درون برگزیدگان خود قرار داده است.»

ای پرده پوش معصیت عاصیان تمام

بر درگه تو دیده امید خاص و عام

کار تو عفو و بخشش و انعام روز و شب شغل تو فضل و رحمت و اکرام صبح و شام

جز معصیت نکرده و خواهم ز تو بهشت

ای خاک بر سر من و این آرزوی خام

سخن چهاردهم: فروتنی

ضرورت فروتنی

۱. فروتنی با مؤمنین: ﴿وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلمؤمِنینَ﴾[87] ؛ «بال خویش را بر
مؤمنان بگستر» (تواضع کن).

۲. فروتنی با زیر دستان: ﴿ وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ
المُؤمِنینَ﴾؛ «بال خود را بگستر در مقابل مؤمنانی که از تو اطاعت می­کنند.»

۳. فروتنی با عموم افراد جامعه: ﴿وَلا تَمْشِ فِی الْأرْضِ مَرَحاً إنَّ اللهَ
لایُحِبُّ کُلَّ مُختالٍ فَخُورٍ﴾[88] ؛ «و در زمین با تکبر راه مرو که خداوند
انسان خود پسند فخر­فروش را دوست ندارد.»

افتادگی آموز اگر طالب فیضی

هرگز نخورد آب زمینی که بلند است

ضرورت پرهیز از تکبر

۱. عبادت بودن مبارزه با متکبر: عن رسول الله صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ:
«تَواضَعُوا مَعَ المُتَواضِعینَ فَإنَّ التَّواضُعَ مَعَ المُتَواضِعینَ صَدَقَهٌ
وَتَکَبَّرُوا مَعَ المُتَکَبِّرینَ فَإنَّ التَّکَبُّرَ مع المُتَکَبِّرینَ
عِبادَهٌ[۸۹]؛ با مردم متواضع، فروتنی کنید که تواضع در مقابل متواضعین صدقه است و
تکبر کنید با متکبرین که تکبر کردن با متکبرین عبادت است.»

۲. توهم در خود بزرگ بینی: عن علی بن ابی طالب علیه السلام أنَّهُ قالَ: «عَجِبْتُ
لِلْمُتَکَبِّرِ الَّذی کانَ بِالاَمْسِ نُطْفَهً فَیَکُونُ غَداً جیفَهً[۹۰]؛ در
شگفتم از انسان متکبری که دیروز نطفه­ای بود و فردا جنازه بدبوئی است.»

۳. تکبر، مایه کینه توزی: عن الباقر علیه السلام انّهُ قالَ: «إیّاکَ وَالکِبْرَ
فَإنَّهُ داعِیَهُ المَقْتِ وَمِنْ بابِهِ تَدْخُلُ النِّقَمُ عَلَی صاحِبِهِ وَمَا
أقَلَّ مَقامَهُ عِنْدَهُ وأسْرَعَ زَوَالَهُ عَنْهُ[۹۱]؛ از تکبر بپرهیز، به درستی
که خود بزرگ بینی فرا خواننده کینه است و از درِ آن، سختیها به سوی فرد راه می­یابد
و چقدر مدتش کم و زوالش سریع خواهد بود.»

۴. تکبر، مایه خشم خدا: عن ابی عبد الله علیه السلام أنَّهُ قالَ: قالَ رَسُولُ
اللهِ صلی الله علیه و آله: مَن مَشی عَلَی الْارْضِ إخْتیالاً لَعَنَتْهُ الاَرْضُ
مِنْ تَحْتِهَا وَفَوْقِهَا[۹۲]؛ هر کس با تکبر روی زمین راه برود، زمین از زیر و
بالایش او را لعن می­کند.»

تکبر برای چه؟

آورده­اند فرد ثروتمندی سوار بر اسب گران قیمتی شده و با تکبر از محله­ای عبور
می­کرد. او از مقابل فرد ساده و ژنده­پوشی گذشت و با فخر­فروشی به او نگریست. مرد
ژنده­پوش دهانه اسب او را گرفت و گفت: «اگر تکبر تو به خاطرحسب و نسب و پدرانت است
پس برتری از آنِ آنها می­باشد، نه برای تو. اگر تکبرت به خاطر لباسی است که
پوشیده­ای، پس شرافت­ات برای لباست است، نه خودت. و اگر تکبر تو به دلیل مرکب گران
قیمتی است که سوار شده­ای پس این فضیلت برای مرکبت می­باشد. حال بگو خود چه داری که
با آن فخر فروشی کنی؟![۹۳]»

ز خاک آفریدت خداوند پاک

پس ای بنده افتادگی کن چو خاک

تواضع سر رفعت افرازدت

تکبر به خاک اندر اندازدت

به عزت هر آن کو فروتر نشست

به خواری نیفتد ز بالا و پست

سخن پانزدهم:
دوستی خاندان وحی

اهمیت دوستی اهل بیت علیهم السلام

۱. دلیل دوستی: عن النبی صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: «حُبِّی و حُبُّ أهلِ
بَیْتی خَالِطٌ دِماءَ أُمَّتی مِنها یُؤْثِرُونَنِی عَلی الآباءِ وَ عَلَی
الأُمَّهاتِ وَ عَلَی أنفُسِهِمْ[۹۴]؛ دوستی با من و خاندانم با خون امتم آمیخته
شده، از این رو است که آنها مرا بر پدران و مادران و بر خودشان ترجیح می­دهند.»

۲. عنوان نامه عمل مؤمن: عن النبی صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: «عُنوانُ
صَحِیفَهِ المُؤْمِنِ حُبُّ عَلَیِّ بنِ ابی طالبٍ[۹۵]؛ سر لوحه نامه اعمال هر
مؤمنی، دوستی و محبت علی ابن ابی طالب علیه السلام است.»

پاداش دوستی اهل بیت علیهم السلام

۱. ایمنی روز قیامت: عن رسول الله صلی الله علیه و آله أنَّهُ قال: «مَنْ أحَبَّنا
أهْلَ البَیْتِ حَشَرَهُ اللهَ آمِناً یَوْمَ الْقِیمَهِ[۹۶]؛ هر کس ما اهل بیت را
دوست داشته باشد، خداوند در روز قیامت ایمن محشورش می­کند.»

۲. ایمنی در عقبه­های هفتگانه مرگ: عن رسول الله صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالً:
«حُبِّی و حُبُّ أهلِ بَیْتی نافِعٌ فِی سَبْعِ مَوَاطِنَ أهوَالُهُنَّ عَظِیمهٌ؛
عِندَ الوَفاهِ وَ فِی الْقَبْرِ و عِنْدَ النُّشُورِ و عِنْدَ الْکِتابِ وَ عِنْدَ
الْحِسابِ وَ عِنْدَ الْمِیزانِ وَ عِنْدَ الصِّراطِ[۹۷]؛ دوستی با من و اهل بیتم
در هفت جایگاه که ترس از آن عظیم است سودمند خواهد بود؛ هنگام مردن، در قبر، هنگام
برانگیخته شدن، هنگام تحویل گرفتن نامه اعمال، هنگام حساب­رسی اعمال، هنگام سنجش
اعمال و هنگام گذشتن از پل صراط.»

شیعه، یا دوست اهل بیت علیهم السلام

شخصی به امام حسن علیه السلام عرضه داشت: « من از شیعیان شما هستم.» حضرت فرمود: ای
بنده خدا! اگر مطیع اوامر و نواهی ما هستی که راست گفته­ای وگر نه به صرف ادعایت به
گناهان خود افزوده­ای، زیرا به چنین مقامی نرسیده­ای پس ادعای آن را هم نباید بکنی.
بنابراین مگو من شیعه شما هستم. بلکه بگو من از دوستان و محبین شما هستم و با
دشمنان شما دشمن می­باشم. در این صورت تو خوبی و به سوی خوبیها حرکت می­کنی.[۹۸]»

شفایابی در نتیجه دوستی اهل بیت علیهم السلام

مرحوم آیت الله بروجردی رحمه الله فرموده­اند: «در دورانی که در بروجرد بودم یک مدت
چشمانم کم نور شده بود و به شدت درد می­کرد. تا این که روز عاشورا هنگامی که
دسته­های عزاداری در شهر به راه افتاده بودند، مقداری گِل از سر یکی از بچه­های
عزادار دسته ـ که به علامت عزاداری گل به سر مالیده بود ـ برداشتم و به چشم خود
کشیدم و در نتیجه چشمانم دید و نور خود را بازیافت و دردش تمام شد.[۹۹]»

سخن شانزدهم:
خواسته­های دنیایی و دنیا پرستی

زندگانی دنیا

۱. ماهیت واقعی زندگی دنیا: ﴿إعْلَمُوا أنَّمَا الْحَیَوهُ الدُّنیا لَعِبٌ
وَلَهْوٌ وَزینَهٌ وَتَفاخُرٌ بَیْنَکُم وَتَکاثُرٌ فِی الْاَمْوالِ
وَالْأَوْلادِ… وَمَا الْحَیَوهُ الدُّنْیا إلاّ مَتعُ الْغُرُورِِ﴾[100]؛
«بدانید که همانا زندگانی دنیا بازی و سرگرمی و زینت و فخر فروشی بین خودتان و
افزون طلبی در اموال و فرزندان است… و زندگانی دنیا جز کالای فریبنده نیست.»

۲. متاع فریب: ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَالبَنینَ
وَالقَناطیرِ المُقَنطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَالفِضَّهِ وَالخَیلِ المُسَوَّمَهِ
وَالاَنْعامِ وَالحَرْثِ ذلِکَ مَتعُ الحَیَوهِ الدُّنیا﴾[101]؛ «برای مردم، دوستی
مشتهیّات نفس از زنان و فرزندان و زینتهای طلا و نقره و اسبان نشان خورده و رمه و
زراعت زینت داده شده است. آن متاع زندگانی دنیا است.»

۳. مار خوش خط و خال: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «مَثَلُ الدُّنیا
کَمَثَلِ الحَیَّهِ لَیِّنٌ مِسُّها وَالسَّمُّ النَّاقِعُ فی جَوفِها یَهوی
إِلَیْهَا الْغَرُّ الْجاهِلُ وَیَحْذَرُها ذُو اللُّبِّ الْعاقِلِ[۱۰۲]؛ مثل این
دنیا به مثل ماری می­ماند که پوستی نرم دارد ولی در درونش زهری کشنده است. انسان
نادان به آن رو می­آورد و خردمند هوشمند از آن دوری می­کند.»

۴. سرای گذر: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «الدُّنْیا دارُ مَمَرٍّ
وَالآخِرَهُ دارُ مَقَرٍّ وَالنَّاسُ فیها رَجُلانِ رَجُلٌ باعَ نَفسَهُ
فَاَوْبَقَها وَرَجُلٌ ابْتاعُ نَفسَهُ فَأعْتَقَها[۱۰۳]؛ دنیا سرای گذر است و آخرت
سرایی است که در آن می­مانند و مردم در دنیا دو گروهند: گروهی خود را فروخته و به
بند آن می­کشند و گروهی دیگر خود را خریده و آزاد می­سازند.»

امام خمینی قدس سره، اسطوره دوری از دنیا

یکی از نزدیکان امام نقل می­کند: «یک بار که امام قدس سره برای زیارت به کربلا
تشریف برده بودند، ما برای کاری درون خانه ایشان رفتیم. من کنجکاو شدم که ببینم چه
چیزی در یخچال منزل امام است. دیدم در یخجال فقط یک قطعه پنیر و یک برش هندوانه
است… .

اوایل که ایشان به نجف آمده بودند علی­رغم گرمای طاقت فرسای نجف، به ما اجازه
نمی­دادند که برای منزل ایشان وسیله خنک کننده تهیه کنیم و باید برای خرید هر چیز
معمولی و ما یحتاج زندگی بسیار به ایشان اصرار می­ورزیدیم.[۱۰۴]»

جهان ای برادر نماند به کس

دل اندر جهانْ آفرین بند و بس مکن تکیه بر ملک دنیا و پشت

که بسیار چون تو پرورد و کشت چو آهنگ رفتن کند جان پاک

چه بر تخت مردن چه بر روی خاک

برخی نتایج دوستی دنیا

۱. تعلقات منفی: عن ابی عبد الله علیه السلام أنَّهُ قالَ: «مَنْ تَعَلَّقَ
قَلْبُهُ بِالدُّنْیا تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِثَلاثِ خِصالٍ هَمٌّ لا یَنْفی وَأمَلٌ
لایُدْرَکُ وَ رَجاءٌ لا یُنَالُ[۱۰۵]؛ هر کس دلبستگی به دنیا پیدا کند، قلبش به سه
ویژگی تعلق می­یابد؛ اندوهی که پایان نمی­پذیرد، آرزویی که به دست نمی­آید و امیدی
که به آن نخواهد رسید.»

۲. دور شدن از هراس آخرت: عن رسول الله صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: «مَن
أحَبَّ الدُّنیا ذَهَبَ خَوْفُ الاخِرَهِ مِنْ قَلْبِهِ[۱۰۶]؛ هر کس دنیا را دوست
بدارد، ترس آخرت از دلش فرو می­ریزد.»

الحذر ای غافلان زین وحشت آباد الحذر!

الفرار ای عاقلان زین دیو مردم الفرار!

عرصه­ای نا دلگشا و بقعه­ای نا دل پسند

خانه­ای نا سودمند و تربتی ناسازگار

مرگ در وی حاکم و آفات در وی پادشاه

ظلم در وی قهرمان و فتنه در وی پیشکار

سخن هفدهم: شب زنده­داری
و نماز شب

فضیلت شب زنده­داری

۱. دستیابی به مقام محمود: ﴿وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَهً لَکَ
عَسَی أنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً﴾[107] ؛ «و پاسی از شب را به
تهجّد بپردازد تا برای تو به منزله نافله­ای باشد، باشد که پروردگارت تو را به مقام
محمود برساند.»

۲. رسیدن به رحمت الهی: ﴿أمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وقائِماً
وَیَحْذَرُ الاخِرَهَ وَیَرْجُو رَحْمَهَ رَبِّهِ﴾[108] ؛ «[آیا چنین کسی که کفر
می­ورزد بهتر است] یا کسی که در طول شب در سجده و قیام، خدا را پرستش می­کند و از
آخرت می­ترسد و رحمت پروردگارش را امید دارد؟»

شب تاریک دوستان خدای

می­بتابد چو روز رخشنده

وین سعادت به زور بازو نیست

تا نبخشد خدای بخشنده

آثار نماز شب

۱. عن ابی عبد الله علیه السلام أنَّهُ قالَ: «صَلوهُ اللَّیْلِ تُحْسِنُ الخَلْقَ
وَتُطیبُ الرِّیحَ وَتَدُرُّ الرِّزْقَ وَتَجْلِبُهُ وَتَذْهَبُ بِالْهَمِّ
وَتَجْلُو البَصَرَ[۱۰۹]؛ نماز شب صورت را نیکو و بدن را معطّر و روزی را ریزان و
جلب می­سازد و اندوه را بر طرف ساخته و چشم را روشنی می­بخشد.»

۲. عن الصادق علیه السلام عن آبائه عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: قالَ
رَسُولُ اللهِ صَلیَّ الله علیه وآله: «صَلوهُ اللَّیْلِ مَرْضاهٌ لِلرَّبِّ
وَحُبُّ المَلائِکَهِ وَسُنَّهُ الاَنْبِیاءِ وَنُورُ الْمَعْرِفَهِ وَأصْلُ
الایمانِ وَراحَهُ الْاَبْدانِ وَکَراهِیَّهُ الشَّیطانِ وَسِلاحٌ عَلَی
الْاَعْداءِ وَإجابَهٌ لِلدُّعاءِ وَقَبولٌ لِلاَعْمالِ وَبَرَکَهٌ فی الرِّزْقِ
وَشَفیعٌ بَیْنَ صاحِبِها وَبَیْنَ مَلَکِ الْمَوْتِ وَسِراجٌ فی قَبْرِهِ وَفِراشٌ
مِنْ تَحْتِ جَنْبَیْهِ وَجَوابُ مُنْکِرٍ وَنَکیرٍ وَمونِسٌ وَزائِرٌ فی
قَبْرِهِ[۱۱۰]؛ نماز شب سبب خشنودی پروردگار و دوستی فرشتگان و سیره پیامبران و نور
معرفت و پایه ایمان و آسایش بدنها و نادوست داشتنی شیطان و سلاحی به روی دشمنان و
مایه برآورده شدن دعا و پذیرش اعمال بندگان و برکت روزی [آنان] و شفاعت کننده بین
نمازگزار و فرشته مرگ و چراغی در قبر او و بستری در زیر پهلوهایش و پاسخ منکر و
نکیر و همدم و زیارت کننده وی در قبرش می­باشد.» جان خویش از گریه­های نیمه شب
سیراب دار

کز درون او شعاع آفتاب آید برون

چون خدا خواهد که مان یاری کند

میل مان را جانب زاری کند

ای خدا! زاری ز تو مرهم ز تو

هم دعا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.