پاورپوینت کامل صبح امید ۷۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل صبح امید ۷۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل صبح امید ۷۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل صبح امید ۷۰ اسلاید در PowerPoint :
۲۷
بشکفد گل های بستانی که من می خواستم(۱)
آید آن صبح درخشانی که من می خواستم
روشنی بخش دل و جانی که من می خواستم
از نسیم جانفزای گلشن آل رسول
مقدمه
۱ ـ اعتقاد به اصل «نصب امام»
براساس اعتقاد شیعیان، معرفی امام معصوم تنها از سوی خداوند متعال امکان تحقق دارد؛ زیرا فقط
اوست که به صلاحیت و شایستگی های ظاهری و باطنی اشخاص جهت مدیریت این منصب آگاه
است و می تواند اشخاصی را برگزیند که بر قله های کمالات انسانی قرار دارند و البته اعلام عمومی نام
این اشخاص را بر عهده ی رسول امین اش گذاشته است تا مردم را نسبت به امامان بعد از خود آگاه
سازد و حتی اصل، نسب، ویژگی ها و تعدادشان را نیز توضیح دهد. دلیل این اعتقاد را در روایت سعد
بن عبدالله جست و جو می کنیم. وی وقتی به محضر امام زمان (عج) مشرف شد پرسید:
اخبرنی یا مولای عن العله التی تمنع القوم من اختیار الامام لأنفسهم؛ مولای من، مرا از علت این که
قوم (مردم) از برگزیدن امام برای خود منع شده اند، آگاه کنید.
امام فرمود: [منظورت] امام مصلح و اصلاحگر است یا امام مفسد؟
سعد پاسخ داد: امام اصلاحگر.
امام فرمود: آیا امکان دارد مردم در انتخاب اشتباه کنند یا نه؟
سعد گفت: بله، امکان چنین اشتباهی هست.
امام فرمود: علت این که مردم نمی توانند برای خود امام انتخاب کنند، همین است… .(۲)
۲ ـ خبرهای پیامبر از نصب دوازده امام
بر پایه ی همین اصل است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از اراده ی الهی برای انتخاب دوازده امام بعد از پایان
دوره ی نبوت، بارها پرده برمی دارد و به حدی به اظهار و تبلیغ آن می پردازد که با وجود مخالفت های
حکام و خلفای جور، اینک با انبوهی از روایات و سخنان پیامبر در این مورد رو به رو هستیم.(۳)
(۴)
علی و حسن و حسین و نه تن از فرزندان حسین مطهر و معصوم هستیم.(۵)
(۶)
ولایت آن ها را بپذیرد، من برای او بر بهشت ضامنم.
۳ ـ روایت های ائمه
ائمه علیهم السلام نیز طبق وظیفه ای که داشتند هر یک خصوصیات امام بعد از خود را به طور علنی برای
مردم بازگو می کردند که در مورد امام زمان (عج) می توان به طیف گسترده ای از روایات (از امام علی تا
امام عسکری علیهم السلام ). اشاره کرد. از جمله اصبغ بن نباته می گوید: نزد امیرمؤمنان علی علیه السلام آمدم و دیدم
امام غرق در فکر و اندیشه است و بر زمین خط می کشد، پرسیدم: ای امیرمؤمنان چرا تو را این گونه در
فکر می بینم؟ آیا به (رهبری) در زمین تمایل یافته ای؟ امام فرمود: نه به خدا سوگند! هرگز حتی یک
روز هم من شیفته ی دنیا نشدم. بلکه درباره ی مولودی که یازدهمین فرزند من است فکر می کردم.
درباره ی همان مهدی که سراسر زمین را همان گونه که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و داد می کند.
برای او غیبت و سرگردانی وجود دارد… .»(۷)
۴ ـ نتیجه ی اخبار و بشارت ها در جامعه ی اسلامی
مجموعه ی این بشارت های هماهنگ با نظام هدایتی خداوند، چنان تأثیری در جامعه ی اسلامی
گذاشت که اجماع و اتفاق پیرامون تولد، امامت و غیبت و ظهور آخرین نور محمدی را در پی داشت و
به همین خاطر است که تاکنون کسی مدعیان مهدویت را به عنوان «انکار اصل ظهور» رد نکرده بلکه
به دلیل واجد نبودن نشانه های مهدی واقعی، آنان را طرد کرده اند. از این رو «سدیدی» می نویسد:
«الذی اتفق علیه العلما ان المهدی هو القائم فی آخر الوقت و انه یملاءُ الارض عدلاً والاحادیث فیه و
فی ظهوره کثیره»(۸)؛ آنچه علما بر آن اتفاق دارند این است که مهدی همان قائم در آخرالزمان است و
اوست که زمین را از عدل پر می کند و احادیث درباره ی او و ظهورش زیاد است.
ابن ابی الحدید نیز می نویسد: «قد وقع اتفاق الفریقین من المسلمین اجمعین علی ان الدنیا و التکلیف
لاینقضی الا علیه»(۹)؛ بین دو گروه مسلمانان اتفاق است که دنیا و تکلیف تمام نخواهد شد مگر بر آن
حضرت.
نگاهی به عصر تولد امام زمان (عج)
امام حسن عسکری علیه السلام پدر بزرگوار امام زمان (عج) با سه خلیفه ی عباسی (معتز، مهتدی و معتمد)
هم عصر بود و هر یک از این سه نفر فشارهای سیاسی، اجتماعی و مذهبی شدیدی علیه امام تحمیل
کردند. معتز دستور قتل امام را به سعید حاجب داد(۱۰) که با دعای امام، خلیفه نابود شد.
(۱۱)(۱۲)
خواهد شد.
بعد از او نیز (۲۵۶ ه . ق) نوبت به معتمد رسید، وی بدتر از دو خلیفه ی قبل با امام رفتار کرد و حضرت
را به دست یحیی بن قتیبه (که امام را در مقابل شیرها انداخت) سپرد.(۱۳)
(۶ سال) را پشت سرگذاشت.
تاریخ نشان می دهد که اطلاع و آگاهی خلفا از ظهور دوازدهمین نور محمدی از صلب امام حسن
عسکری عمده ترین دلیل آزار و ستم هایی بود که بر حضرت وارد می کردند و خود امام نیز به این
واقعیت تصریح می کرد. از جمله فرمود: ستمگران گمان بردند مرا می کشند تا این نسل را قطع
کنند.(۱۴) آری آنان به سان فرعون حتی همسر و کنیزهای حضرت را نیز تحت کنترل می گرفتند تا
مبادا آن شمع محمدی پای به عرصه ی وجود گذارد؛ اما در مقابل اراده ی الهی چه می توانستند
بکنند.
«یریدون ان یُطفؤوا نور الله بأفواههم و یأبی الله الا ان یُتّم نوره»؛(۱۵)
خود را به انتها برساند.
بانویی از نسل شمعون
نرجس مادر امام عصر، بانویی از نسل حواریون حضرت عیسی علیه السلام بود که قدرت الهی و تقدیر حق او
را برای همسری امام عسکری علیه السلام از روم به سامرا راهی کرد تا گوهر تابناک مهدویت در دامن او
پرورش یابد.
اما این که نرجس چگونه به سامرا رسید، خود حکایتی شگفت انگیز است که در کتب
بسیاری به شرح آن پرداخته اند مانند: فاضل قندوزی از علمای اهل سنت،(۱۶) شیخ طوسی، صدوق و
… ما به اختصار به این رویداد شگفت اشاره می کنیم.
بشر بن سلیمان از فرزندان ابو ایوب انصاری می گفت: روزی «کافور» یکی از خدمتگزاران امام
هادی علیه السلام به نزدم آمد و گفت: امام تو را می خواهد. من به خدمت امام رسیدم، حضرت فرمود: «ای
بشر! تو از اولاد انصار هستی که در زمان ورود حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به یاری آن جناب شتافتند و
دوستی شما برای ما مسلم است. بنابراین من به شما اطمینان زیادی دارم و می خواهم افتخاری به تو
بدهم. رازی را با تو می گویم که نزدت محفوظ بماند.» حضرت نامه ای به خط رومی نگاشت و مهر زد و
کیسه ی زردی بیرون آورد و هر دو را به من داد و فرمود: به بغداد عازم شو، صبح فلان روز سر پل فرات
برو و متوجه عمر بن زید باش که نزدش کنیزی است که دو لباس حریر پوشیده و خود را از دسترس
مشتریان حفظ می کند … نزد فروشنده برو و بگو: من نامه ای دارم که یکی از بزرگان به خطّ رومی
نوشته است، نامه را به کنیزک نشان بده تا درباره ی نویسنده اش بیندیشد، اگر به او تمایل پیدا کرد و
شما هم راضی شدی، من به وکالت او را می خرم.
بشر می گوید: من به فرموده ی حضرت عمل کردم. چون او نگاهش به نامه افتاد، به شدت گریست و به
عمر بن زید نگاه کرد و گفت: مرا به صاحب این نامه بفروش … و به این ترتیب با هم راهی شدیم. او نامه
را روی چشمانش می گذاشت و می بوسید. گفتم: خیلی جای تعجب دارد که نامه ای را می بوسی که
نویسنده اش را نمی شناسی!
گفت: آنچه می گویم، بشنو تا علت این علاقه مرا دریابی. آن گاه به شرح زندگی خود پرداخت وگفت:
من ملیکه، دختر یشوعا، پسر قیصر هستم. مادرم از فرزندان حواریین است و نسبم به حضرت
عیسی علیه السلام می رسد. پدر بزرگم می خواست مرا به ازدواج برادرزاده اش در آورد، اما در مراسم عروسی
ناگهان صلیب ها از بلندی روی زمین ریختند و پایه های تخت شکست. بار دیگر همه چیز را مرتب
کردند تا دوباره عقد بخوانند ولی همان حادثه روی داد و همه ی حضار پراکنده شدند. آن شب من در
خواب دیدم که حضرت عیسی و شمعون وصی او و گروهی از حواریون در قصر اجتماع کرده اند، طولی
نکشید که محمد صلی الله علیه و آله پیغمبر خاتم و داماد و جانشین او و عدّه ای از فرزندانش وارد شدند. حضرت
عیسی علیه السلام به استقبال شتافت. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: یا روح الله! من به خواستگاری دختر وصی شما
شمعون برای فرزندم آمده ام. و در این حال به امام عسکری علیه السلام اشاره کرد … و آن گاه که
حضرت عیسی و شمعون قبول کردند، پیامبر بالای منبر رفت و خطبه خواند، سپس حضرت عیسی
و حواریون را گواه گرفت. وقتی از خواب بیدار شدم از ترس جان خود، خواب را برای پدر و جدّم نقل
نکردم و پیوسته آن را در صندوقچه ی قلبم نهفته می داشتم و روز به روز ضعیف تر می شدم … تا این
که چهارده شب گذشت و در خواب حضرت فاطمه علیهاالسلام را همراه با حضرت مریم دیدم، من فوری
دامن مبارک حضرت فاطمه را گرفتم و بسیار گریستم و از این که امام حسن عسکری به دیدنم
نمی آید شکوه کردم. او فرمود: چون تو در مذهب نصارا هستی، او به دیدنت نمی آید. من به یگانگی
خدا و رسالت پیامبر اکرم شهادت دادم و از آن شب به بعد امام را در خواب ملاقات می کردم تا این که
یک شب امام در خواب به من فرمود: قیصر لشکری به جنگ مسلمانان می فرستد، به طور ناشناس
در لباس خدمتگزاران به آن ها محلق شو. من چنان کردم و به اسارت مسلمانان در آمدم تا این که
چنین به اینجا رسیدم.
بشر می گوید: من او را به سرّ من رأی بردم و خدمت حضرت امام هادی علیه السلام رساندم … حضرت به او
خطاب کرد: می خواهم تو را گرامی بدارم، کدام یک بهتر است، ده هزار اشرفی یا بشارت به شرافت
ابدی؟!
گفت: بشارت به شرف ابدی می خواهم. حضرت فرمود: بشارت باد تو را به فرزندی که پادشاه مشرق و
مغرب عالم خواهد شد و زمین را از عدل پر خواهد کرد بعد از آن که از ظلم پر شود.
او پرسید: این فرزند از چه کسی به عمل خواهد آمد. امام فرمود: از آن کسی که حضرت پیامبر تو را
برایش خواستگاری کرد… آن گاه امام «کافور» را خواست و فرمود: از خواهرم حکیمه بخواه بیاید.
وقتی حکیمه آمد، فرمود: این همان دخترکی است که می گفتم. حکیمه او را در آغوش کشید و
نوازش کرد. امام فرمود: ای دختر رسول خدا او را به خانه ببر و واجبات و سنت ها را به وی بیاموز. او
همسر حسن و مادر صاحب الامر است.(۱۷)
که … .
گل نرگس
بعد از شهادت امام هادی علیه السلام امر امامت بر عهده ی امام عسکری علیه السلام قرار گرفت و در این دوره است که
گل نرگس می شکفد. حکیمه خاتون علیهاالسلام می گوید: آن روز نیز مثل هر روز به خانه ی امام عسکری علیه السلام
رفتم. همسرش نرگس پیش آمد و گفت: ای خاتون اجازه دهید کفشتان را بیاورم. گفتم: خاتون و
صاحب من تو هستی، هرگز نمی گذارم تو کفش از پای من درآوری و به من خدمت کنی، بلکه من به
شما خدمت می کنم. امام حسن علیه السلام که این سخنان را می شنید، فرمود: عمه جان! خدا جزای خیر به
تو دهد.
تا غروب آن جا بودم، وقتی خواستم به خانه ی خود برگردم از خدمتکار خانه خواستم لباس های مرا
بیاورد، امام تا صدای مرا شنید، فرمود: ای عمه! امشب مرو و بمان، چون امشب فرزند ارجمندی
متولد می شود که حق تعالی به
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 