پاورپوینت کامل هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۲۶
قریش در برابر اسلام
ظهور اسلام در مکه و مخالفت آن با منافع طبقه مسلط، آنان را وا داشت تا در مقابل اسلام به معارضه برخیزند و با انواع روشها
برای خاموشی شعله های آن بکوشند. به این ترتیب جامعه مسلمانان در برابر فشارهای طاقت فرسای قریش قرار گرفت. در این
مسیر، مشرکان به تناسب نوع و تازگی موقعیت مسلمانان، از تمام شیوه های ممکن استفاده می کردند. سیره نویسان نیز به این
حقیقت اشاره کرده اند که عذب قوم لا عشائر لهم ولا مانع; (۱)
«گروهی شکنجه می شدند که پشتوانه و بازدارنده ای نداشتند.»
مهم ترین عکس العمل های خشونت بار قریش بر علیه مسلمانان را می توان در چند عنوان توضیح داد.
۱- شکنجه:
معمولا طبقات ضعیف اجتماعی (بیشترین حامیان پیامبر صلی الله علیه و آله) گرفتار این نوع رفتار می شدند. بلال به دست امیه
بن خلف، (۲) عمار و پدر و مادرش به دست بنی مخزوم، (۳) و زنی از کنیزان در بنی عدی توسط عمر بن خطاب که آن زمان مشرک
بود، شکنجه می شد. (۴) در باره بلال نقل شده است که او را بر زمین داغ می خواباندند و سنگ بر سینه اش می گذاشتند. ریسمان بر
گردنش آویزان می کردند و به دست بچه ها می دادند تا او را در میان کوچه های مکه به این سو و آن سو بکشند. (۵) بلال خود نیز
می گفت: مرا یک شبانه روز تشنه نگاه می داشتند و بعد روی سنگ داغ می خواباندند. (۶)
۲- زندانی کردن:
مصعب بن عمیر از این گروه است. او وقتی مسلمان شد، اسلام خود را از پدر و مادر و اقوام پنهان می کرد ولی سرانجام شخصی
آنان را از مسلمان شدن او آگاه کرد و خانواده نیز فرزند خود را زندانی کردند. (۷)
نمونه دیگر عبد الله بن سهیل بن عمرو از مهاجران به حبشه است که پس از هجرت رسول خدا به مدینه، به مکه آمد تا از آنجا به
مدینه برود ولی پدرش او را زندانی کرد. (۸) ابو جندل فرزند سهیل بن عمرو نیز که مسلمان شده و گرفتار زندان پدر بود، از این
گروه است. او در گیر و دار صلح حدیبیه خود را از بند رهانید و به نزد پیامبر رسید ولی چون پیمان صلح امضا شده بود، باز گردانده
شد. (۹)
البته می توان گفت که نبود حکومت واحد و فراگیر موجب می شد تا هر خانواده بر اساس احساس تعهد خود یا قبیله اش به زندانی
کردن منحرفان از آیین جاهلی روی آورد.
۳- فریب:
این شیوه نیز معمولا در باره ضعفا به کار می رفت. مشرکان علاوه بر شوراندن و تحریک توده ها علیه ضعفا، گاه از فریب آنان نیز
استفاده می کردند. (۱۰)
۴- فشارهای اجتماعی و اقتصادی:
نقل است که عاص بن وائل حاضر نشد بدهی خود را بدهد مگر آنکه طلبکار از اسلام برگردد که البته او نپذیرفت. (۱۱) اوج این نوع
فشارها را می توان در دوران شعب جستجو کرد.
۵- قتل مسلمانان:
فشار شکنجه های مشرکان چنان بود که به شهادت تعداد زیادی از مسلمانان انجامید. مادر عمار از جمله این شهداست. (۱۲)
تاثیر فشارهای قریش بر جامعه مسلمانان
مسلمانان در برابر فشارهایی که بر آنان وارد می آمد به تناسب موقعیت و وضعیت، عکس العمل های متفاوتی نشان می دادند، که
می توان به برخی از آنها اشاره کرد.
۱- صبر و تحمل:
گروههایی از مسلمانان که به هر دلیل (روحی، جسمی، قبیله ای، ..). توان تحمل را داشتند، در برابر شکنجه ها و آزارهای مشرکان
صبر پیشه می کردند هر چند این صبر و تحمل گاه به کشته شدن آنها می انجامید مانند مادر عمار یاسر و …
۲- تقیه:
گروههایی نیز به دلیل فشارهای طاقت فرسا ناچار شدند در ظاهر از دین برگردند هر چند در حقیقت بر دین خود باقی بودند.
عمار یاسر که پس از شهادت مادرش و تحمل آزارهای فراوان دیگر، تاب و توانش را از دست داده بود اولین کسی است که از این
شیوه استفاده کرد. آیه ای نیز در باره درستی عمل او – که از پیامبر پرسیده بود – نازل شد: «من کفر بالله من بعد ایمانه الا من اکره
و قلبه مطمئن بالایمان ولکن من شرح بالکفر صدرا فعلیهم غضب من الله و لهم عذاب عظیم » ; (۱۳) «کسی که پس از ایمان به خدا
کافر می شود، نه آن که او را به زور وا داشته اند تا اظهار کفر کند و حال آن که دلش به ایمان خویش مطمئن است بلکه آنان که در
دل را به روی کفر می گشایند مورد خشم خدایند و عذاب بزرگی برای ایشان است.»
ابن جوزی می نویسد: غیر از کسانی که به حبشه رفتند، دیگران ایمان خود را پنهان کردند. (۱۴) مصعب بن عمیر، سهیل بن بیضا و
نعیم بن عبد الله بن اسید نیز از همین دسته بودند که ایمان خود را پنهان کردند.
۳- ارتداد:
به غیر از کسانی که ایمان خود را حفظ می کردند، تعدادی نیز در برابر شکنجه ها و تحریم ها و ناملایمت ها به جد دست از ایمان
خود می کشیدند. این عده بر خلاف گروه دوم که رو به تقیه می آوردند. و نیز بر خلاف گروه اول که فشارها را تحمل می کردند، به
طور کامل از دینداری کناره می گرفتند و مغلوب کفار می شدند.
سیره نویسان از این فشارها که برای بازگرداندن از دین بود به نام «فتنه » و از مسلمانانی که هدف «فتنه » بودند با عنوان «مستضعف »
یاد می کنند. از همین روست که در کتب مختلف می خوانیم: صهیب از مستضعفان بود، از مؤمنانی که در راه خدا شکنجه شد. در
مورد عمار نیز می خوانیم: کان عمار بن یاسر من المستضعفین الذین یعذبون بمکه لیرجع عن دینه. (۱۵)
اساسا هدف عمده مشرکان از وارد کردن فشارهای مختلف نیز همین بازگرداندن از دین بود. به همین خاطر ابن عباس می گفت:
این شکنجه ها چنان بود که مسلمانان چاره ای جز ترک دین نداشتند، آنان به افراد ضعیف چنان گرسنگی و تشنگی می دادند و آنها
را می زدند که توان نشستن نداشتند; آنگاه از شکنجه شدگان می خواستند که بگویند به جای خدا، به لات و عزی، اعتقاد دارند. (۱۶)
ابن اسحاق نیز می گوید: کسانی که ضعیف بودند از دین خود برمی گشتند. (۱۷) کلبی نام تعدادی از این افراد را می برد همانند:
سلمه بن هشام، ولید بن ولید بن مغیره. (۱۸) و مقریزی آنها را ۵ تن می داند:
ابوقیس بن مغیره، ابوقیس بن فاکه بن مغیره، عاص× بن منبه، حارث بن زمعه، ولید بن مغیره. (۱۹)
هجرت تنها عکس العمل ممکن
بنا بر آنچه گفتیم مطالعه اهداف قریش از رفتارشان نسبت به مسلمانان حکایت از آن دارد که مشرکان به چیزی کمتر از باز
گرداندن تازه مسلمانان از دین جدید به آیین قدیم راضی نبودند و در این مسیر هر شخصی را به تناسب جایگاه قبیله ای و میزان
اعتبار اجتماعی اش مورد آزار و اذیت قرار می دادند. درست بر همین اساس بود که شخص پیامبر و عده ای از صاحبان موقعیت
قبیله ای از رفتارهای حاد در امان بودند. همین امر پیامبر را وا می داشت تا فکری به حال مسلمانان بی پناه بکند; آن فکر چیزی
نبود جز «خروج از مکه » .
در راستای همین مسیر، پیامبر سه حرکت انجام داد که به ترتیب عبارت اند از: هجرت مسلمانان به حبشه، سفر به طائف، هجرت
به مدینه. به این ترتیب هجرت به مدینه آخرین حلقه از اقدامات رسول خداست که برای خلاص مؤمنان از فشارها و حفظ دین آنان
صورت می گرفت و برای شناخت جایگاه و دلایل اصلی آن باید به مطالعه «هجرت » به عنوان یک کل که هجرت به مدینه بخشی از
آن است، پرداخت.
۱- هجرت به حبشه×
در مورد هجرت به حبشه تنها به این نکته از زبان جعفر بن ابی طالب اشاره می کنیم که در برابر نجاشی گفت: زمانی که شمار
مسلمانان افزایش یافت و ایمان آوردن به اسلام آشکار شد و شماری از قبایل به شکنجه و زندانی کردن مسلمانان خود پرداختند تا
آنان را از دینشان باز گردانند، رسول خدا به آنان فرمود: در زمین پراکنده شوید. سؤال کردند به کجا؟ فرمود: به حبشه. (۲۰) ابن
اسحاق نیز نگرانی پیامبر را از امکان باز گرداندن مسلمانان به دین جاهلیت یادآور می شود و بر این نکته تاکید می کند که هدف
پیامبر نجات مؤمنان از تغییر دین (فتنه) بود: «رسول خدا صلی الله علیه و آله شاهد بود که خود با حمایت خداوند و عمویش از آزار
مشرکان در امان است اما یارانش گرفتارند و او توان دفاع از آنان را ندارد پس به آنان گفت به حبشه بروند و آنان نیز از ترس فتنه و
برای مهاجرت به سوی خدا و حفظ دین به حبشه رفتند.» (۲۱) وصاحب انساب الاشراف می نویسد: رسول خدا این گونه دعا فرمود:
خدایا هجرت اصحاب من را پذیرا باش و آنان را به جاهلیت شان باز نگردان (۲۲)
بازگشت این مهاجران تدریجی بود. عده ای به مکه و گروهی نیز پس از هجرت به مدینه، به این شهر آمدند و آخرین گروهها در
سال هفتم هجرت وارد مدینه شدند. (۲۳) به هر حال بعد از این رویداد، قریش بر شدت فشار خود افزودند و تا آنجا پیش رفتند که در
سال هفتم بعثت به طور جدی خواستار قتل پیامبر شدند. در تاریخ به نقل از قطان می خوانیم:
زمانی که قریش دریافتند تلاشهای آنان در محدود کردن رسول خدا صلی الله علیه و آله ناموفق بوده است، در صدد برآمدند تا
حضرت را به قتل برسانند. این کار زمانی مقدور بود که ابوطالب رئیس بنی هاشم راضی باشد تا بعدها کار به جنگ بی پایان
قبیله ای نرسد. پس از ابوطالب خواستند تا دیه قتل پیامبر را دو برابر دریافت کند و فردی غیر قریش او را بکشد. (۲۴) ابوطالب به
شدت با این درخواست مخالفت کرد و از بنی عبد المطلب خواست تا داخل شعب شوند و از جان رسول خدا دفاع کنند. همگی
سخن او را قبول کردند و داخل شعب شدند. در این وقت قریش نیز تصمیم گرفتند پیوندهای خانوادگی و اقتصادی و … خود را با
آنان قطع کنند و پیمان نامه ای هم نوشتند. (۲۵)
حضور مسلمانان در شعب سه سال طول کشید. آنان سرانجام در سال دهم بعثت از محاصره رهایی یافتند. این امر خود
می توانست برای مسلمانان پیروزی مهمی به حساب آید. این که مشرکان به رغم پیمان های خود مبنی بر ادامه محاصره تا تسلیم
پیامبر برای قتل، از تصمیم خود دست برداشتند، نوعی رسمیت بخشیدن به مسلمانان بود و می توانست موقعیت آنان را تثبیت
کند. به همین خاطر قاضی عبد الجبار از این واقعه (پایان محاصره) به عنوان یک پیروزی بزرگ یاد می کند. (۲۶) اما اندکی پس از
آن در اول ذیقعده سال دهم ابوطالب و سی و پنج روز بعد از آن خدیجه علیها السلام درگذشتند. این دو حادثه موجب شد که
پایه های حمایت قبیله ای پیامبر درهم بشکند و به جای تثبیت موقعیت مسلمانان، اوضاع از آنچه بود نیز بدتر شود. در اینجا بود که
پیامبر به فکر پایگاه جدیدی برای اسلام افتاد و آن هجرتی دیگر بود.
۲- سفر به طائف
در مورد اوضاع پس از وفات ابوطالب، ابن هشام می نویسد: «چند صباحی از مرگ ابوطالب نگذشته بود که مردی از قریش
مقداری خاک بر سر او (پیامبر) ریخت. پیامبر به همین وضع وارد خانه شد. یکی از دختران او متاثر از این واقعه آب آورد تا سر و
صورت پدر را بشوید و در همان حال قطرات اشک از چشمانش سرازیر شد. پیامبر فرمود: «گریه نکن دخترم. خدا حافظ پدرت
است. تا ابوطالب زنده بود، قریش موفق نشدند در باره من کار ناگواری انجام دهند.» (۲۷) (ما نالت منی قریش شیئا اکرهه حتی
مات ابوطالب)
وضعیت اخیر، پیامبر را وا داشت تا سفری به شهر بزرگ طائف انجام دهد. او در آنجا با سران قبیله ثقیف تماس گرفت و آیین خود
را عرضه کرد، ولی پاسخ آنان این بود که: اگر تو برگزیده خدا باشی رد سخن تو موجب نزول عذاب است و اگر در ادعای خود
دروغگو باشی که شایسته سخن گفتن نیستی! پیامبر متوجه بی میلی آنان شد و از جا برخاست تا برگردد و از آنها قول گرفت که
سخنانش را با افراد دیگر در میان نگذارند. اما آنان بر خلاف پیمان خود، اراذل و اوباش را بر انگیختند و پیامبر صلی الله علیه و آله
را با وضع دلخراشی آزردند چنان که حضرت مجبور شد به باغی که متعلق به عتبه و شیبه دو تن از مشرکان مدینه بود، پناه ببرد. (۲۸)
چنین بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این سفر نتوانست به پایگاهی جایگزین دست یابد و از فشارهای طاقت فرسای
مکیان رها شود.
نکته قابل ملاحظه در این سفر، واقعه پایانی آن و نحوه بازگشت پیامبر به مکه است. پیامبر که احتمال می داد توسط بت پرستان
مکه دستگیر شود، تصمیم گرفت چند روزی در نخیله (محلی بین طائف و مکه) بماند تا کسی را بیابد و نزد یکی از سران قریش
بفرستد و با امان او وارد شهر شود. ولی چون کسی را نیافت به ناچار تا «حراء» رفت و در آنجا با یک عرب خزاعی تماس گرفت و به
وسیله او به مطعم بن عدی از شخصیتهای مؤثر مکه پیام داد که به او امان دهد. مطعم نیز با اینکه بت پرست بود، گفت: محمد یک
راست به خانه من بیاید. من و فرزندانم جان او را حفظ می کنیم. پیامبر در پی توافق با مطعم، شبانه به خانه او آمد. صبح روز بعد به
پیشنهاد مطعم و در حفاظت مطعم و فرزندانش به مسجد الحرام آمد و در منظر عمومی طواف کرد و همه دریافتند که وی از این
پس در امان مطعم است. ابوسفیان در این ماجرا بیش از همه خشمگین بود و از این که چطور محمد از کمین او جان سالم به در
می برد در فشار و رنج افتاده بود. (۲۹)
به این ترتیب پیامبر که در پی از دست دادن استوانه های قبیله ای خود (ابوطالب و خدیجه علیهما السلام) ناچار به دنبال پایگاهی
جدید خارج از مکه می گشت، ولی نتوانست به خواسته خود در طائف برسد، توفیق یافت تا از طریق مطعم مجددا پایگاه قبیله ای
دیگری در همان مکه پیدا کند و به کمک آن از شر قریش در امان بماند. در اهمیت حمایت مطعم همین بس که پیامبر در جنگ
بدر که قریش ضمن دادن تلفات سنگین اسرای زیادی نیز بر جای گذاشته بودند، فرمود: اگر مطعم زنده بود و از من تقاضا می کرد
که همه اسیران را آزاد کنم یا به او ببخشم، تقاضایش را رد نمی کردم. (۳۰)
زمینه های هجرت به مدینه
رویکرد به تبلیغات موسمی
از این پس پیامبر به صورت موسمی و در مواقعی خاص به دعوت می پرداخت و در واقع همان سیاست سالهای نخست بعثت را در
پیش گرفت و به انجام دعوت در مواقع حج و ایام حرام مشغول شد. این نوع تبلیغات هر چند در اوایل سال اول (یازدهمین سال
بعثت) ثمری برای پیامبر نداشت ولی در اواخر آن و نیز سال دوم و سوم (سال دوازدهم و سیزدهم بعثت) به تدریج زمینه های
مهاجرت سوم، یعنی هجرت به مدینه را فراهم ساخت.
در واقع فعالیتهای تبلیغی پیامبر در این مقطع (سال ۱۱ تا ۱۳) را می توان جست و جویی برای یافتن فرصت و راه چاره ای برای
نجات از وضع موجود دانست. این اقدامات پیامبر را می توان به دو مقطع تقسیم کرد:
۱- فعالیت های تبلیغی سال یازدهم بعثت
سخنرانی در موسم حج
در ایام حج، اعراب در نقاط مختلف تجاری مانند عکاظ، مجنه و ذی المجاز گرد هم می آمدند و معمولا شاعران گرمی بخش محافل
می شدند. پیامبر از این فرصت استفاده می کرد و در نقطه ای بلند می ایستاد و خطاب به مردم می فرمود: به یگانگی خدا اعتراف
کنید تا رستگار شوید; با نیروی ایمان می توانید زمام قدرت را به دست گیرید و تمام مردم را زیر فرمان خود در آورید و در آخرت
در بهشت جای گیرید. (۳۱)
دیدار با سران عشایر و دعوت آنان
پیامبر در ایام حج با رؤسای قبیله ها تماس می گرفت، حتی آنان را به خانه خود دعوت می کرد و پیام رسالت را به آنان ابلاغ می نمود.
گاهی هم که مشغول سخن گفتن می شد، ابولهب از پشت سر می رسید و می گفت: مردم! سخن او را باور نکنید زیرا او با دین
نیاکان شما مخالف است. این نوع رفتارهای ابولهب تاثیر سوئی در پذیرش دعوت داشت. (۳۲) قبایل به طور عمومی دعوت پیامبر را
نمی پذیرفتند تا اینکه پیامبر آیین خود را به گروهی از بنی عامر که وارد مکه شده بودند عرضه کرد. مردی به نام بحیره بن فراس و
یکی از بزرگان قبیله اظهار کردند که اسلام را می پذیریم و تمام نیروی خود را در اختیارتان می گذاریم به این شرط که کار
جانشینی بعد از خود را به ما وا گذارید. اما پیامبر به این پیشنهاد پاسخ رد داد و فرمود: الامر الی الله یضعه حیث یشاء. (۳۳)
دیدار سرنوشت ساز
سرانجام در ایام حج سال یازدهم بعثت، ملاقات سرنوشت سازی روی داد که بعدها به دیدار گروه شش نفری مشهور شد. به گزارش
ابن اسحاق، زمانی که رسول خدا به دعوت قبایل در موسم حج مشغول بود، در عقبه به گروهی از خزرجیان برخورد کرد. حضرت
از آنها خواست بنشینند و به حرفهایش گوش کنند. آنان نیز نشستند و از دعوت پیامبر با خبر شدند و چون قبلا از یهودیان شنیده
بودند که پیامبری ظهور خواهد کرد، وی را همان دانستند و دعوتش را پذیرفتند. آنها به پیامبر گفتند: ما در حالی قوم خود را
ترک کرده ایم که بدترین دشمنی و شرارت میان آنها وجود دارد. امیدواریم با پذیرفتن دعوت تو با یکدیگر متحد شوند. ما اکنون به
سوی یثرب بر می گردیم و آیین تو را عرضه می داریم; هر گاه همگی بر پذیرفتن آن اتفاق کردند، گرامی تر از تو کسی نزد ما نخواهد
بود. (۳۴)
این افراد عبارت بودند از: اسعد بن زراره، عوف بن حارث، رافع بن مالک، قطبه بن عامر، عقبه بن عامر، جابر بن عبد الله بن رئاب.
(۳۵)
به این ترتیب سپاه تبلیغی شش نفره از اهالی خود یثرب، به آن شهر رهسپار شد تا با عزمی دو چندان به تبلیغ دین اسلام بپردازد.
چنان که طبری می نویسد فعالیت این شش نفر به گونه ای انجام شد که خانه ای در یثرب نبود که سخن از پیامبر در آن نباشد. (۳۶)
۲- فعالیت های تبلیغی سال دوازدهم و سیزدهم
پیمان عقبه اول
تبلیغات متعهدانه گروه شش نفری موجب شد تا گروههایی از یثربیان به اسلام روی آورند. برای همین در سال دوازدهم بعثت،
دسته ای دوازده نفره از یثرب حرکت کردند و با رسول خدا صلی الله علیه و آله در عقبه ملاقات نمودند و نخستین پیمان اسلامی
میان آنان بسته شد. متن پیمان چنین بود: «با رسول خدا پیمان بستیم که به این وظایف عمل کنیم: ان لا نشرک بالله شیئا و لا
نسرق و لا نزنی و لا نقتل اولادنا و لا ناتی ببهتان نفتریه بین ایدینا و ارجلنا و لا نعصیه فی معروف; «به خدا شرک نورزیم، دزدی و
زنا نکنیم، فرزندانمان را نکشیم، به یکدیگر بهتان نزنیم و در کارهای نیک نافرمانی اش نکنیم.» (۳۷)
رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنان فرمود: اگر بر طبق این پیمان عمل کنید جایگاه شما بهشت است و اگر نافرمانی کنید، کار
دست خداست; یا می بخشد یا عذاب می کند. این دوازده نفر به یثرب برگشتند و مدتی بعد ضمن نامه ای از پیامبر درخواست
کردند برای آنان مبلغ دینی بفرستد. (۳۸)
همچنین نقل است که دو نفر (معاذ بن بن عفرا و رافع بن مالک) نزد رسول خدا آمدند تا کسی را برای تعلیم دین نزد آنان بفرستد.
(۳۹) در پی این درخواست، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مصعب بن عمیر را برای تعلیم و تبلیغ نزد آنان فرستاد. وی امر جماعت و
جمعه و نیز قرائت قرآن را عهده دار شد و به تبلیغات گسترده ای به نفع اسلام دست زد. یکی از بزرگ ترین موفقیتهای او مسلمان
کردن یک قبیله (بنی عبد الاشهل) بود.
ابن اسحاق در این باره می گوید: اسعد و مصعب نزدیک خانه های بنی عبد الاشهل و بنی ظفر زندگی می کردند. وقتی سعد بن
معاذ و اسید بن حضیر متوجه حضور آنان شدند، تصمیم گرفتند آن دو را بیرون برانند. اسید نزد آنان آمد ولی با شنیدن آیات
قرآن تحت تاثیر قرار گرفت و مسلمان شد. سعد بن معاذ (اسید فرزند خاله او بود) به دنبال وی نزد آنان آمد و او نیز مسلمان شد.
سعد بعد از آنکه مسلمان شد نزد بنی عبد الاشهل آمد و چون بزرگ آنان بود از آنها خواست تا مسلمان شوند. خاندان بنی عبد
الاشهل دعوت وی را لبیک گفتند و همگی مسلمان شدند. (۴۰) همین امر موجب نفوذ اسلام در میان اوس و خزرج شد و به این
ترتیب زمینه برای حضور پرشورتر در ایام حج سال دیگر فراهم تر شد. در تاثیر اقدامات تبلیغی مصعب همین بس که بلاذری در
فتوح البلدان می نویسد:
«فتحت المدینه بالقرآن; (۴۱) مدینه با قرآن فتح شد.»
پیمان عقبه دوم
در سال بعد، تعداد قابل توجهی از تازه مسلمانان یثرب در موسم حج شرکت کردند. کاروان یثرب شامل پانصد نفر بود که هفتاد
نفر آنان مسلمانان بودند. بلاذری رقم بیعت کنندگان را هفتاد مرد و دو زن می داند. (۴۲) دو نفر از اعضا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 