پاورپوینت کامل رابطه ایران و آمریکا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل رابطه ایران و آمریکا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رابطه ایران و آمریکا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل رابطه ایران و آمریکا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۸۱
گفت وگو با دکتر منوچهر محمدی
اشاره:
یکی از موضوعات مورد بحث در محافل سیاسی از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون ، مساله رابطه با آمریکا است. اقلیتی همواره
در سر سودای رابطه با آمریکا را می پرورانند و آمریکا را مظهر آمال و آرزوهای خود می دانند و اکثریت معتقدند تا زمانی که آمریکا
دست از خوی استکباری و شیطنت بر ندارد، نمی توان با او رابطه برقرار کرد. آنچه پیش رو دارید متن سخنرانی کوتاه دکتر
منوچهر محمدی ، استاد دانشگاه تهران به عنوان مقدمه بحث و سپس پرسش و پاسخ راجع به رابطه با آمریکا است که در نشست
هشتم کانون گفتمان دینی مطرح شده و با اندکی تلخیص تقدیم می گردد.
امید است این نوشتار بتواند پاسخگوی بخش مهمی از پرسش های مربوط به رابطه با آمریکا باشد.
مقدمه:
اصولا در برخورد با هر پدیده سیاسی، آن چه که اهمیت دارد آن است که ما چگونه می خواهیم به این پدیده نگاه کنیم؟ دونوع
نگرش به پدیده های سیاسی – اجتماعی وجود دارد: نگرش کلان و نگرش خرد.
نگرش کلان این است که ما مجموعه پدیده ها و تحولاتی را که صورت می گیرد در یک قالب کلان ببینیم; مثلا اگر بخواهیم بگوییم
که فلانی انسان فعال، مدیر و قابلی است، به یک موضوع جزئی رفتار او نگاه نکنیم; بلکه به مجموعه عملکرد او نگاه کنیم. نگرش
خرد یعنی با نگاه کردن به جزئیات، به آن قضاوتی که نسبت به آن مساله پیدا می کنیم یک نوع کلیت و عمومیت بدهیم.
از آغاز انقلاب، همواره ضد انقلاب، دشمنان، ایرادگیران و نق زن ها، شیوه دوم را انتخاب کرده اند; یعنی جزئی پیدا می کردند و با
آن جزئی، قضاوت را به کل نظام تعمیم می دادند; مثلا اگر می خواستند بگویند که سپاه پاسداران بد است، می گفتند: ما یک
سپاهی را دیدیم که لباس بد پوشیده بود و یا رفتار بدی داشت. متاسفانه هنوز این نگرش وجود دارد و باید مواظب باشیم که به
دام خردنگران نیفتیم. پاسخ دادن به این ها هم یقینا مشکل است، مثلا به صورت کسی خال سیاهی است و اگر شما بخواهید به
همان خال توجه کرده و قضاوت کلی کنید، کل صورت را سیاه می بینید ; در حالی که اگر به آن صورت از راه دور توجه شود، آن
سیاهی ، زیبایی خاص خود را دارد.
مطلب بعدی ، نگاه کردن اصولی به هر مساله است; چرا که اصول گرا هستیم; یعنی به هر چیزی که می خواهیم نگاه کنیم، باید
مبنا و اصولی داشته باشیم و بر طبق آن اصول، به آن مساله و پدیده نگاه کنیم; مثلا اگر امروز رابطه بین ایران و آمریکا مطرح
است، نمی شود این رابطه را به تنهایی و جدای از مجموعه خاستگاه ما نگاه کرد.
در فرمایشات حضرت امام، مساله دعوای ما با استکبار است; اسم آن را می خواهید دعوای حق و باطل بگذارید یا اسلام و کفر و یا
استضعاف و استکبار ، تفاوتی نمی کند. تمام این ها نشان دهنده یک نزاع دائمی است که به اعتقاد ما از بدو خلقت بوده و تا قیام
قیامت هم وجود خواهد داشت.
امروزه – به خصوص بعد از پیروزی انقلاب – مساله استکبار و استضعاف مطرح شده که یک جبهه برای مستکبرین است و یک
جبهه برای مستضعفین; و ادعای ما این است که حامی مستضعفین هستیم در حالی که جزء مستضعفین ایم.
جبهه های درگیر بین استضعاف و استکبار
ما در سه جبهه درگیر هستیم: جبهه جهانی، جبهه منطقه ای و جبهه داخلی. باید این سه جبهه را از یکدیگر تفکیک کنیم تا
بتوانیم بهتر تجزیه و تحلیل کنیم.
جبهه جهانی که در نظام بین الملل است، راس آن آمریکا است و خود آمریکا این را قبول دارد و نظریه پردازان آن ها مثل «منگوتا»
معتقدند که سیاست برای کسب قدرت است و قدرت برای قدرت و این سیر شدنی نیست تا این که نابود بشویم.
در جبهه منطقه ای – که درجهان اسلام است – راس درگیری ما با صهیونیسم است که امروزه شاهد آن هستیم و به قول حضرت
امام رحمه الله آن را به عنوان یک غده سرطانی کاشته اند تا با ما درگیر باشد.
در جبهه داخل، درگیری ما با لیبرالیسم است که نماینده استکبار است و خود آن ها این را قبول دارند که آمریکا نظام خوب و
لیبرالیستی است و باید با آن دقیق باشیم. تاریخ درگیری ما با لیبرالیسم از مشروطه آغاز شده و تاکنون ادامه دارد.
انواع درگیری
چهار نوع درگیری وجود دارد: سیاسی، نظامی ، اقتصادی و فرهنگی. عجیب این جا است که این درگیری ها همواره به ترتیب
است; یعنی ابتدا درگیری سیاسی است و اگر موفق نشدند; درگیری نظامی و بعد اقتصادی و در نهایت فرهنگی. ما در جبهه داخل
سه نوع درگیری را پشت سر گذاشته ایم; اول درگیری سیاسی که در زمان بنی صدر بود و می خواستند نظام سیاسی ای به وجود
آورند که مطابق میل خودشان باشد و آن نظام لیبرالیستی بود; یعنی زمانی که بازرگان می گفت: جمهوری دموکراتیک اسلامی
باشد و یا قانون اساسی ریاستی باشد، تمام این ها درگیری های سیاسی بود و نهایتا تا ریاست جمهوری هم نفوذ کردند تا بتوانند
نظام را در جهت خاص سیاسی خودشان پیش ببرند.
بعد از این که از این طریق موفق نشدند، درگیری نظامی را هم در داخل و هم در خارج شروع کردند که در داخل منافقین دست به
حرکت نظامی زدند و درخارج هم جنگ هشت ساله بر ما تحمیل شد. بعد از شکست در این درگیری، درگیری اقتصادی را شروع
کردند که آمریکایی ها با تحریم های پی در پی، قیمت نفت را کاهش می دادند تا جلو یک بنیان اقتصادی درکشور را بگیرند که در
این مرحله هم ناموفق بودند و امروزه درگیری ما درگیری فرهنگی است.
در جبهه منطقه ای ، درگیری سیاسی را پشت سر گذاشته ایم و امروز درگیری نظامی است که اولین پیروزی را در جنوب لبنان،
حزب الله به دست آورد (۱) که بعد از آن ، این درگیری نظامی به فلسطین اشغالی رسیده است.
در جبهه جهانی ، هنوز در درگیری سیاسی هستیم و وارد فازهای دیگر نشده ایم.
نظام جهانی یک روز دوقطبی بود و می گفتند: اگر می خواهید زندگی کنید، یا باید زیر پرچم شرق بروید و یا زیر پرچم غرب. اما
انقلاب اسلامی این را به هم زد و شعار نه شرقی و نه غربی سر داد و نتیجه هم گرفت. شرق و غرب هم – چه در انقلاب، چه در
جریان جنگ – علیه آن متحد شدند.
بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ،آمریکایی ها ادعا کردند که نظام تک قطبی است و ما آقا و فرمانده کل دنیا – به عنوان
ابرقدرت منحصر به فرد – هستیم و هیچ دولتی حق ندارد از نظام سلسله مراتبی بیرون باشد و هر دولتی با توانمندی و قدرتی که
دارد، باید جای خود را پیدا کند، که جمهوری اسلامی با همین هم مخالفت کرد و به دنبال تمرد انقلاب اسلامی از این نظام و عدم
توانایی آمریکا برای تنبیه ایران، دولت های دیگر هم مثل چین و کشورهای اروپایی علم مخالفت برداشتند. اگر در پادگانی یک
سرباز تمرد و سرپیچی کند و فرمانده نتواند او را تنبیه کند، آن نظام از هم می پاشد. در مورد این نظام هم همین گونه شد.
بعد از آن تز دیگری را با عنوان برخورد تمدن ها مطرح کردند که دنیای قرن بیست و یکم ، دعوای بین تمدن اسلام و تمدن غرب
است و خیلی ها در دنیا از این نظریه ، اعلان جنگ نظامی ، تلقی کردند. ولی در ایران گفت و گوی تمدن ها مطرح شد و تز قبلی
زیر سؤال رفت.
اخیرا نظریه دهکده کوچک جهانی را مطرح کرده اند; یعنی این که آن قدر ارتباطات از طریق اینترنت و ماهواره و …به هم نزدیک
شده که دنیا یک دهکده ای شده است که کدخدای آن آمریکا است و دولت ها دیگر وجود نخواهند داشت. ایدئولوژی این دهکده
هم لیبرالیسم است و فرهنگ آن هم فرهنگ غربی. این تز را به طور جدی تقویت می کنند.
دلیل این که آمریکایی ها می خواهند با ایران رابطه برقرار کنند، این است که ایران را به عنوان یک متمرد که بیست و دو سال از
قانون استکبار سرپیچی کرده، به سرخط و به قول خودشان سرعقل بیاورند تا ایران قبول کند که کدخدا آمریکاست و بقیه باید
دنبال او باشند.
پاورپوینت کامل رابطه ایران و آمریکا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
اگر بخواهیم پاورپوینت کامل رابطه ایران و آمریکا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint را بررسی کنیم ، باید در قالب این مبنا و چارچوب باشد که آیا برقراری رابطه به صلاح هست یا
نه؟
در این جا چند نکته قابل توجه است:
اولا ، خود آمریکا قطع رابطه با ایران را آغاز کرد. اگر آن ها قطع نکرده بودند، ما قطع نمی کردیم; زیرا ما معتقدیم که باید در تمام
دنیا حضور داشته باشیم و رابطه دیپلماتیک هم مانعه الجمع با خصومت نیست; مثلا ما با عراقی ها هشت سال جنگ داشتیم، با
این حال، هم ما در بغداد سفارت داشتیم و هم عراقی ها در تهران، هیچ مساله ای هم به وجود نیامد.
ثانیا ، آمریکایی ها برقراری رابطه دیپلماتیک را با دوستی و رفاقت گره زدند.
ثالثا ، برای برقراری رابطه، شرط و شروط مضحکی را مطرح کردند و گفتند : شما اول باید چهار شرط را بپذیرید تا ما بر سر میز
مذاکره بنشینیم: ۱ – این که حقوق بشر را در ایران رعایت کنید; ۲ – از تروریسم حمایت نکنید; ۳ – عهدنامه «اسلو» که آشتی بین
عرفات و اسرائیل است را بپذیرید; ۴ – سلاح هسته ای نداشته و دنبال دانش آن هم نروید.
ایران در وضعیتی قرار گرفت که یا باید آقایی و استکبار غرب را می پذیرفت و یا همچنان مقابله می کرد.
پرسش و پاسخ
امروزه شعار دولت ما گفت و گوی تمدن ها و رابطه با کشورها و تنش زدایی است، ولی می بینیم که هنوز بین ایران و آمریکا تنش
وجود دارد. شما ریشه های این تنش و دیوار بی اعتمادی را در کجا می بینید؟
بنده تنش را چیز جدیدی نمی بینم; قبل از انقلاب آمریکایی ها کاپیتولاسیون را تحمیل کردند و در ۱۵ خرداد ۴۲ که شاه آن فجایع
را به وجود آورد، دولت آمریکا تایید کرد و در فجایع دیگر قبل و بعد از انقلاب همین روش را داشت. در دوره دولت موقت،
آمریکایی ها این امید را داشتند که لیبرال ها بر سر کار باقی بمانند و یک مقدار تنش ها کم شد; ولی با تسخیر سفارت آمریکا (که به
لانه جاسوسی معروف شد) تنش به آخرین حد خود رسید و بعد از آن هم ادامه پیدا کرد. این یک چیز جدیدی نیست. البته بعد از
دوم خرداد ۱۳۷۶ با طرح گفت و گوی تمدن ها، آمریکایی ها امیداور بودند که از این روزنه ، زمینه برقراری رابطه و نوعی عدول از
سیاست های انقلاب اسلامی فراهم شود، ولی متوجه شدند که اشتباه کرده اند; بنابراین مثل گذشته این تنش وجود دارد.
آمریکایی ها مشکلی که دارند این است که در تجزیه و تحلیل مسائل ما، همواره دچار اشتباه هستند. بنده در یکی از سمینارهای
سال ۵۸ (قبل از برگشتنم به ایران) در آمریکا راجع به انقلاب اسلامی، از اندیشمندان آمریکایی شنیدم که: تا دو ماه دیگر کار
انقلاب اسلامی تمام است و جای خود را به کمونیست ها می دهد. این قضاوت براساس نظریات خودشان واقعا درست بود وبنده به
آن ها گفتم که شما می خواهید یک پدیده شرقی را با تئوری های غربی تجزیه و تحلیل کنید.
هر وقت اتفاقی در داخل کشور افتاده است، این ها تجزیه و تحلیل غلط کرده اند; مثلا وقتی که جناب آقای خاتمی رئیس جمهور
شد، چون ایشان شعار آزادی و جامعه مدنی و دمکراسی سر داد و این ها مسائلی بود که با معیارهای غربی ها خیلی نزدیک بود،
تصور کردند که زمینه ای برای رفع تنش و برقراری رابطه فراهم می شود.
مشکلی که تا به حال حل نشده و آمریکایی ها حاضر نیستند آن را به راحتی حل کنند، این است که آن ها هنوز انقلاب اسلامی را
قبول نداشته و ایران را به عنوان یک دولت مستقل نپذیرفته اند. آن ها با خود می گویند: ما وقتی که توانستیم شوروی را بر سر
عقل بیاوریم و آقای یلتسین حاضر شد نزد ما اظهار عبودیت کند، دیگر ایران هیچ است. چرا که آن ها نگاه به زراد خانه های اتمی
خود می کنند که با آن ها می توانند تمام دنیا را هشت بار با بمب های اتمی خود با خاک یکسان کنند.
به قول حضرت امام خمینی قدس سره آمریکایی ها مثل گاو می مانند که شاخ دارد ولی عقل ندارد ; برخلاف انگلیسی ها که انسان
های موذی و روباهی هستند و چون شاخ ندارند ، با شیطنت و موذی گری به جلو می آیند.
آمریکا می گوید: من یک ابرقدرت هستم; بنابراین بالا می نشینم و تو هم آن پایین روی زمین بنشین و هر چه که من می گویم
انجام بده. آن ها اگر بخواهند مذاکره کنند، این گونه مذاکره می کنند; نه این که بگویند شما یک طرف و ما هم یک طرف; بعد
باهم مذاکره کنیم. از قبل می گویند: ما با نظامی که این گونه هست نمی توانیم مذاکره کنیم و این نظام باید از مواضع خود عدول
کند تا ما با او وارد مذاکره شویم. علت تداوم این تنش این است که سیاست آمریکا هیچ گونه تغییری نکرده بلکه هم چنان
یاست برخورد با انقلاب اسلامی است.
به نظر جنابعالی رابطه بین ایران و آمریکا برای ملت ایران چه حسن هایی دارد؟ آیا اصلا حسنی دارد؟
به طور کلی روابط ما با کشورها براساس منافعی است که برای نظام ما دارد. مهم این است که این روابط بر چه اساسی به وجود
بیاید؟ آیا روابط با پیش شرطهایی که اعلام می کنند باشد یا بدون پیش شرط؟ اگر با این شرطها باشد در حقیقت بدبختی و
بیچارگی ای که آقای یاسر عرفات دچار آن شد، منتظر ما است. زمانی به یاسر عرفات ابوعمار می گفتند که رهبر چریک های «فتح »
بود و اسم او پشت اسرائیل را به لرزه در می آورد. وقتی که یاسر عرفات در یکی از جلسات سازمان ملل حضور پیدا کرد، در یک
دست تفنگ گرفته بود و در دست دیگر شاخه زیتون. آمریکایی ها و اسرائیلی ها فهمیدند که از طریق شاخه زیتون می توانند او را
تسلیم کنند. بالاخره او را به وضعی کشیدند که الان رئیس شهربانی غزه و اریحا شده است و هر وقت که اسرائیلی ها او را
نخواستند، فورا سربازانشان می ریزند و فرودگاه را می گیرند و یا سربازان خودش را خلع سلاح می کنند.
آمریکایی ها دنبال چنین چیزی هستند و معتقدند که ایران هم باید این را بپذیرد. پس با این وضعیت روابط ما به هیچ وجه خوب
نیست.
به اعتقاده بنده، نداشتن رابطه یک حسن دارد و آن این که ما می توانیم روی پای خودمان بیش تر بایستیم. داشتن رابطه یعنی
خرید جنس از آمریکایی ها و وابستگی بیشتر به آن ها.
زمانی که آمریکا ایران را تحریم کرد، حضرت امام فرمود: این رابطه، رابطه گرگ و میش است و ما این رابطه را نمی خواهیم. ما در
طول جنگ، به علت تحریمی که شد، این قدر پیشرفت کردیم. این که ایران امروزه می تواند موشک هایی با برد هزار کیلومتر بسازد،
به خاطر تحریم بود، در دوران جنگ، بنده در وزارت دفاع بودم و از نزدیک می دیدم که به علت این تحریم ها مجبور شدیم
قطعاتی را که حتی خودشان هم باز نمی کنند و بعد از مصرف به دور می اندازند، باز کنیم و بسازیم. به اعتقاد بنده ، نه تنها شرایط
ما بدتر نشده بلکه بهتر هم شده است.
کسانی که عاشق رابطه با آمریکا هستند، می گویند ما می توانیم چیزهایی را که الان نمی توانیم از آمریکا بخریم در زمان رابطه
بخریم. البته ما الان هم همان جنس ها را می خریم; چرا که دنیای غرب دنیای رقابت است; یعنی وقتی آمریکا نفروخت; این طور
نیست که دیگر فرانسه و آلمان و ژاپن نفروشند. مثلا ما در دوره جنگ ، قطعاتی را که فقط آمریکایی ها داشتند ، از طرق مختلف به
دست می آوردیم ، منتها با هزینه بیشتر.
اگر برقراری رابطه بدون دادن امتیاز سیاسی و عدول از مواضع اسلامی باشد، اشکالی ندارد. بنده با یک آمریکایی – که ارتباطی
هم با وزارت خارجه شان داشت – صحبت می کردم، به او گفتم: شما نمی فهمید که چه کار بکنید تا در ایران مرگ بر آمریکا نگویند.
گفت : چه کار باید بکنیم؟ گفتم : اول جنس هایی که بیست و دو سال است که ما پولش را داده ایم و در انبارهای آمریکا نگه
داشته اید، بدهید; البته دیگر آن ها بنجول شده است; زیرا جنس های صنعتی بعد از بیست و دو سال که علم پیشرفت کرده و
مدرن شده است، به درد نمی خورد; پس چرا آن ها را نگه داشته اید؟
البته ما الان در آمریکا حضور داریم; هم در نیویورک دفتر نمایندگی جمهوری اسلامی ایران فعال است و هم در واشنگتن. دفتر
حفاظت منافع ایران نزدیک به هشتاد پرسنل دارد که مشغول به کار هستند; منتها پرچم ایران بالای آن نیست; بلکه پرچم
پاکستان در آنجا نصب شده است. در آن جا نزدیک به پانصد هزار تا یک میلیون نفر ایرانی وجود دارد که تا حدود زیادی با آن ها
رابطه داریم; ولی با دولت آمریکا رابطه ای نداریم. چنام که امام رحمه الله فرمود: تا آمریکا آدم نشود با او رابطه ای نداریم. و آقای
هاشمی رفسنجانی گفتند: تا موانع برداشته نشود رابطه نداریم. و آقای خاتمی هم گفتند: تا دیوار بی اعتمادی برداشته نشود،
رابطه ای نداریم. تمام این ها ناشی از نگرش آمریکایی ها است. از این رو در این شرایط واقعا رابطه به صلاح ما نیست.
اگر علت عدم رابطه، خوی استکباری آمریکاست، همین خوی استکباری در انگلیس هم وجود دارد; پس چرا با انگلیس رابطه
داریم ولی با آمریکا رابطه نداریم؟
انگلیس الان یک شیر بی یال و کوپال است; البته این را قبول دارم که انگلیس صد و پنجاه سال به این مملکت ضربه زده است و
ضرباتی که ما از انگلیس خوردیم خیلی بیش تر از آمریکایی ها بود; ولی امروز دیگر ادعایی ندارد. تازه تمام شرط و شروط ما را هم
برای برقراری رابطه پذیرفته است; درست برعکس آمریکایی ها.
جالب توجه این جا است که ما چندین مرتبه سفارت انگلیس را در ایران بستیم، ولی انگلیسی ها نگذاشتند که رابطه به هم بخورد
که این هم از زرنگی آن ها است.
وقتی بنده معاون نخست وزیر بودم، یادم هست که کاردار سفارت انگلیس یا رئیس دفتر حفاظتشان به من می گفت: این چه
برابری است که شما در لندن سفارت دارید، در منچستر کنسول گری دارید، در هنگ کنگ (در زمانی که جزء انگلیس بود) کنسول
گری دارید ولی ما حتی یک دفتر کوچک هم در تهران نداریم؟ بنابراین رابطه ای که با انگلیس ایجاد شده، به این دلیل است که
انگلیس از روحیه خود استعفا داده است. البته اگر بتواند، خیلی خطرناک تر از آمریکایی ها خواهد شد; ولی چون توان برخورد
ندارد، راه خود را از آمریکا جدا کرده و رابطه برقرار کرده است.
آمریکایی ها هم حماقت می کنند; چرا که اگر دست از مواضع استکباری خود بردارند، ما حاضر به برقراری رابطه هستیم; البته
آمریکایی ها یک مشکل دارند و آن نفوذ صهیونیست ها است که در ساختار تصمیم گیری آمریکا به طور وحشتناکی نفوذ کرده اند و
به همین دلیل، برقراری رابطه بین ایران و آمریکا گره خورده رابطه با اسرائیل است.
این که در شرط و شروط خود می نویسند: عهدنامه اسلو را بپذیرید، یعنی دیگر با اسرائیل هم دشمنی نکنید. در مورد رابطه ،
آمریکای تنها وجود ندارد بلکه اسرائیلی ها حضور دارند و نمی گذارند که آمریکایی ها بدون گرفتن امتیازی به نفع اسرائیل ، رابطه
برقرار کنند، مثلا در جریان مک فارلین که مشاور امنیت ملی آمریکا به تهران آمد، یک اسرائیلی هم همراه او بود. اسرائیلی ها همه
جا حضور دارند. رابطه آمریکا و کوبا با صهیونیسم گره نخورده است; ولی پاورپوینت کامل رابطه ایران و آمریکا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint با صهیونیسم گره خورده است.
در دفاعیه آقای عبدالله نوری که «شوکران اصلاح » نام دارد ، مساله اسرائیل هم مطرح شده است و آن کسی که آن متن را برای
ایشان نوشته بود – که در دادگاه هم خوانده شد – واقعا خوب فهمیده بود که تنها مساله آمریکا نیست بلکه مساله اسرائیل هم
هست. و اگر بر سر میز مذاکره هم بنشینیم، کنار آمریکا، اسرائیل هم می نشیند; حتی اگر اسم آن هم نباشد، در آستین خانم
مادلین آلبرایت وجود دارد. البته خود او هم صهیونیست است و با یک چشم نگاه اسرائیلی دارد و با چشم دیگر نگاه آمریکایی;
بنابراین ، رابطه با انگلیس با توجه به شرایط ذکر شده درست بوده و اگر آمریکایی ها هم به آن شرایط برسند، برقراری رابطه با آن
ها مشکلی ندارد.
آیا اشغال سفارت آمریکا در ایران، قابل قبول است؟ بعضی ها تلاش دارند تمام تقصیرات تنش میان ایران و آمریکا را بر گردن
اشغال سفارت بیندازند. نظر خودتان را در این رابطه بیان کنید.
مگر انقلاب از لحاظ حقوقی مورد قبول است؟ در کدام نظام داخلی و یا خارجی مثل حقوق بین الملل نوشته شده که انقلاب
مورد پذیرش است؟ شما هیچ قانونی را سراغ ندارید که نوشته باشد که مردم حق دارند انقلاب بکنند و دولت خود را سرنگون
سازند. مساله اشغال سفارت هم جزء لاینفک انقلاب بود که به قول حضرت امام قدس سره انقلابی بزرگ تر از انقلاب اول بود و
بنده در کتابم گفتم: انقلاب دوم.
اگر اشغال سفارت پیش نیامده بود ، انقلاب ما هنوز در دست لیبرال ها بود و همان بلایی که بر سر مشروطه و انقلاب الجزایر آمد ،
بر سر ما می آمد. اشغال سفارت – واقعا – انقلاب ما را تکمیل کرد و اگر این اتفاق نمی افتاد، خیلی فاجعه بود; چرا که با اشغال
سفارت ، دولت موقت سقوط کرد و حزب الله دوباره رشد کرد و مطرح شد و لیبرال ها کنار زده شدند و با انتشار اسناد سفارت،
دست بسیاری از افراد رو شد و استکبار ستیزی که در دوره بازرگان تعدیل شده بود، دوباره به حالت اولیه خود برگشت.
بنده یادم هست که آقای عزت الله سحابی نزد امام رفته بود و گریه می گرد که امام به مردم بگوید مرگ بر آمریکا نگویند; چرا که
مردم نمی دانند آمریکا چه قدر قدرتمند است و اگر بخواهد می تواند یک شبه ایران را با خاک یکسان کند، که بعد امام فرمودند:
آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند. و ظرف این بیست و دو سال این حقیقت نشان داده شد.
از لحاظ حقوق بین الملل هم ، اشغال سفارت کار درستی نیست، ولی سوء استفاده از سفارت هم کار درستی نیست; چرا که
کودتای ۲۸ مرداد از درون سفارت آمریکا شکل گرفت و سفارت محل جاسوسی نیست. وقتی که چنین سوء استفاده ای می شود، به
طور طبیعی سفارت مصونیت سیاسی خود را از دست می دهد.
اشغال سفارت کار بسیار بسیار درستی بود. اگر چه بعضی از آقایان که اشغال کرده اند، توبه نامه نوشته اند; ولی واقعیت قضیه کار
فوق العاده درستی بود و بنده خدا را شاکرم که چنین اتفاقی افتاد و اگر تا امروز انقلاب ما حفظ شده، به خاطر اشغال سفارت بود.
از ضرورت هایی که اقتضا می کند ما با آمریکا رابطه داشته باشیم این است که با رابطه ، وضع اقتصادی ما بهتر می شود. نظر
حضرتعالی چیست؟
همان قدر که وضع شوروی سابق و روسیه خوب شده است، همان قدر هم وضع ما خوب خواهد شد. آقای یلتسین به این امید
نشسته بود که با آمریکا آشتی می کند و نظام لیبرالیستی آمریکا را می پذیرد و آن وقت آمریکا به کمک او می آید و اقتصاد
کشورش شکوفا می شود. نه تنها آن کشور هفده تکه شد، بلکه هنوز آقای برژینسکی می گوید: این تجزیه کافی نیست; چرا که هنوز
خطرناک است.
آمریکایی ها تاکشورهایی را که به طریقی با آن ها مقابله کرده اند له نکنند، به هیچ چیز رضایت نمی دهند. اگر یک رژیم شاهنشاهی
بر سر کار بیاید، ممکن است سرمایه گذاری بکند; اما در عوض هر دلار، ده دلار می برد.
از طرف دیگر کشورهایی که با آمریکا رابطه دارند مثل پاکستان و ترکیه و …چه قدر اقتصادشان شکوفا شده است؟ مالزی و
اندونزی در دام آمریکا افتادند و به او گفتند که بیاید در کشورشان سرمایه گذاری کند و آمریکا هم سرمایه زیادی به این کشور آورد
و بعد از آن که خوب این کشور را از لحاظ دلار وابسته کرد، یک دفعه تمام سرمایه خود را بیرون کشید. آن چنان وضع اسف ناکی
این دو کشور پیدا کردند که تبدیل به دو کشور ورشکسته شدند. اگر دوباره یک مقدار رام آمریکا نشده بودند، در کشورشان فاجعه
اتفاق می افتاد. البته ممکن است یک مقدار پلاستیک آمریکایی و مک دولاند و پپسی کولا و …در کشور راه بیفتد، ولی مطمئن
باشید که دیگر اقتصاد ما اقتصاد مستقل و شکوفا نخواهد بود; بلکه اقتصادی صد در صد وابسته می شود.
در بررسی ای که بنده در مورد افزایش قیمت نفت در زمان طاغوت داشتم، دیدم ضربه ای را که از افزایش قیمت نفت که با خواست
آمریکا انجام شده بود خوردیم، وحشتناک بود; یعنی تمام تولیدات داخلی ما مثل کشاورزی نابود شد و همه چیز وابسته به خارج
از کشور شد. دلار هفت تومان به نفع ما نبود بلکه صد در صد به ضرر ما بود;چرا که پول های نفت مرتب به خارج از کشور باز
می گشت; به طوری که وقتی انقلاب پیروز شد، می بایست هشتاد و پنج درصد گندم را از خارج وارد کنیم. این اقتصادی است که
آمریکایی ها برای ما می آوردند; البته ممکن است یک مقدار نقل و نبات در خیابان بریزند که دهان مردم را شیرین کنند، ولی
اقتصاد شکوفا و بنیادینی نخواهد بود. این چیزی که آقایان مطرح می کنند، از دیدگاه تجاری خودشان است که می توانند
جنس های آمریکایی وارد کنند و سوداگری و واسطه گری بیش تر شود.
گفته می شود: نظریه توطئه برای این مطرح می شود که مشکلات خودمان را به گردن آمریکا بیندازیم. جواب ح
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 