پاورپوینت کامل زندگانی علمی و پارلمانی آیت الله شهید سید حسن مدرس ۱۰۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل زندگانی علمی و پارلمانی آیت الله شهید سید حسن مدرس ۱۰۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زندگانی علمی و پارلمانی آیت الله شهید سید حسن مدرس ۱۰۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل زندگانی علمی و پارلمانی آیت الله شهید سید حسن مدرس ۱۰۷ اسلاید در PowerPoint :
۱۰۸
چشمه ای که در کویر جوشید
طایفه «حاجی میرعابدین » شاخه ای از سادات طباطبایی می باشند که نسب آنان به سید بهاء الدین حیدر می رسد . همان سید
وارسته ای که در مقابل هجوم مغولان به شهر زواره مقاومت نمود و در خانه خویش به شهادت رسید (۱) .
سید اسماعیل طباطبایی از معاریف این خاندان در منطقه زواره و اردستان به شمار می رفت و با خدیجه طباطبایی که دختری از
طایفه سید سالار زواره بود، ازدواج کرد . ثمره این پیوند پاک کودکی بود که در سال ۱۲۸۷ ه . ق .(۱۲۴۹ ه . ش) دیده به جهان
گشود و اهل خانه را در نشاط و وجد فرو برد . این طفل دوران صباوت را در خانواده ای سپری کرد که چشمه فضیلت را در کویر
جاری ساخته بودند (۲) . پدر به جنبه های روحی و پرورشی این کودک همت گماشت و کوشید تا او را که سید حسن نام داشت به
صورت انسانی صالح و رها از وابستگی های دنیایی و امور فناناپذیر پرورش دهد .
گوئی این طفل از همان دوران کودکی به صورت نابغه ای شگفت پرورش می یافت و استعدادش را چنان به کار می گرفت که از هر
موقعیت و لحظه ای نکته ها می آموخت و اندوخته های خویش را با نگرش های توام با دقت و عبرت غنی می ساخت، چنانکه خود در
خاطره ای می گوید: «روزهای کودکی من ساعات و دقایق پر بار و آموزنده ای بود بخصوص سفر از کچو [مجاور روستای سرابه که
محل نشو و نمای مدرس بود]، گذشتن از اردستان، زواره و آبادی های اصفهان و مشاهده فقر، محرومیت و ذکاوت مردم این نواحی،
شوق زندگی را در کالبدم بیدار می کرد، پدر و جدم زندگی زاهدانه و محترمانه ای داشتند . آنان قناعت را به حد کمال، رکن
زندگی خود قرار داده بودند (۳) .»
استعداد خارق العاده، اشتیاق و آموزه های پدر موجب گردید تا سید حسن حتی در دوران طفولیت از هر منظره ای نتیجه ای
عالی بگیرد . او درباره آفتابگردان که در محیط روستا و مزارع موطن خود دیده بود، چنین برداشتی دارد:
«باید مانند آفتابگردان در تاریکی، دیده را در انتظار طلوع خورشید به افق دوخت و با حرکت نور آن حرکت کرد . من عاشقی بهتر
و پایدارتر از گل آفتابگردان سراغ ندارم . باید همچون این درخت تک ساله چشم به گرمی و حرارت نور دوخت تا پخته و مایه حیات
گردید . (۴) »
گل وجود مدرس که رایحه فضیلت را در بر داشت و در پیمانه قرآنی و روایی شکل گرفت و دو باغبان وارسته و اهل بصیرت و
معرفت یعنی پدرش و جدش (میر سید عبدالباقی) برتربیتش نظارت داشتند، شکوفا گردید و عطر روح نوازش مشام جان
مشتاقان معرفت را نوازش داد (۵) .
سید حسن که همراه پدرش در شش سالگی به قمشه مهاجرت کرده بود، تا سن چهارده سالگی معلومات عربی و فارسی را در این
شهر نزد استادانی که در منطقه اشتهار داشتند، فرا گرفت و با دستی تهی از امکانات دنیوی، اما قلبی مشحون از امید و ایمان و
نبوغی شگفت و روانی آراسته به اخلاص و اعتماد به نفس برای اقامت در اصفهان و پیگیری تحصیلات راهی این شهر گردید . وی
در بهار زندگی و به مدت سیزده سال تمام در این دیار با مجاهدت شبانه روزی به یادگیری معارف دینی و علوم علوی علوی
مشغول بود و در این مدت به قول خودش حضور بیش از سی استاد را در علوم گوناگون درک نمود . (۶) آیات گرامی آخوند ملا
محمد کاشی و جهانگیرخان قشقایی از مربیان وی در عرصه حکمت، فلسفه و عرفان بودند (۷) . او در محضر آیات عظام سید محمد
باقر درچه ای، شیخ مرتضی ریزی و برخی دیگر از معاریف اصفهان در فقه و اصول به درجه اجتهاد رسید و بویژه در اصول چنان
مهارتی بدست آورد که تقریرات استاد خود را در این رشته و در سنین جوانی در ده هزار سطر نگاشت (۸) .
هنگامی که نهضت تنباکو (سال های ۱۳۰۹- ۱۳۰۸ ه . ق) صورت گرفت، شهید آیت الله مدرس در سنین بیست یا بیست و دو
سالگی به سر می برد و اگر چه سخت مشغول تحصیل و فراگیری انواع علوم دینی بود، اما اندیشه اش فراتر از قیل و قال مدرسه را
نظاره گر بود و فضای اجتماعی – سیاسی را بخوبی می شناخت و به قول خودش با انعقاد قرار داد استعماری «رژی » بین دولت
انگلستان و شاه ایران، برای نخستین بار بود که سیاست را با دسیسه ها و فریب هایش می دید و تجربه می کرد، جالب آن است که
مدرس برای امرار معاش و تامین هزینه تحصیلات خویش به مزارع اصفهان می رفت و همراه با مردمان محروم و رنج دیده به کار و
تلاش روی زمین های زراعتی می پرداخت . خودش چنین گفته است:
«در بحبوحه واقعه تنباکو من پنج یا شش سال بود که در اصفهان به سر می بردم و طلبه ای در سطح خارج و غالبا روزهای تعطیل
برای تهیه معونه، یک هفته به کار عملگی (کارگری) می رفتم . . . روزهایی که به کار کلوخ کوبی می رفتم، با کشاورزان صحبت
می کردم; اغلب از قرارداد راضی بودند . می گفتند: شرکت تنباکو به ما قرض می دهد که بدهکاری های ارباب ها را بدهیم و بعد
محصول ما را یکجا می خرد و پول نقد می دهد؟ ! وقتی برایشان می گفتم: همه چیز را نمی توان به خاطر پول نقد به فرنگیان داد، به
فکر می افتادند . . . از همان ایام به مطالعه جدی تاریخ اقوام و ملل پرداختم و متوجه شدم که این بحث در دروس ما چه جای خالی
دیرینی دارد و مردمی که قرارداد، معاهده، پیمان نامه واین دست آویزهای سیاسی را نفهمند چه روزگار سخت مطبخی خواهند
داشت . (۹) »
مدرس درباره قیام تنباکو می گوید: «واقعه دخانیه، توپی بود که سحرگاه، مردم تیزهوش خفته را بیدار کرد و به طور طبیعی از
زلزله شدیدی که متعاقب آن بایستی به وقوع بپیوندد، با خبرشان نمود . عامه مردم خطر را احساس نمودند و چون به علمای
مذهبشان اعتقاد داشتند، همراه آنان به حرکت درآمدند . اگر محرک و متحرک با تکیه به هم و عقیده به هم، عالمانه به نفع جامعه،
فعالیتی را شروع کنند، خداوند حمایت از آنان را تقبل نموده است . (۱۰) »
مدرس پس از به پایان رسانیدن تحصیلات در اصفهان، به عتبات عالیات عراق رفت و نخست در سامرا به محضر میرزای شیرازی –
رهبر قیام تنباکو – رسید و از خرمن معارف او خوشه هایی زرین برچید . میرزای شیرازی که متوجه خلاقیت و توان فوق العاده
فکری و درک عالی مدرس گردید، درباره این شاگردش گفت: «این اولاد رسول الله صلی الله علیه و آله، پاکدامنی اجدادش را
داراست و در هوش و فراست و آگاهی، من را به شگفتی وامی دارد . (۱۱) »
مدرس پس از یک سال اقامت در سامرا به نجف رفت و در مدرسه منسوب به صدر این شهر سکونت اختیار کرد و با عارف مشهور،
حاج شیخ حسنعلی اصفهانی، معروف به «نخودکی » هم حجره گردید . و از حوزه درسی آیات عظام آخوند خراسانی، سید محمد
کاظم یزدی، سید محمد فشارکی طباطبایی، شریعت اصفهانی، حاج میرزا حسین خلیلی بهره ها برد و مدت اقامتش در عراق،
هفت سال به طول کشید . ایام مزبور با نهضت مشروطه و مبارزه مردم ایران با استبداد مقارن بود که شهید مدرس این حوادث را
در نظر داشت و با دقت و نگرشی ژرف، وقایع این قیام مردمی را که به رهبری عالمان شیعه صورت گرفت مورد تجزیه و تحلیل
قرار داد .
مدرس در نجف از چهره های معروف علمی حوزه این دیار به شمار می رفت و با وجود آنکه مجتهدی جامع الشرایط، صاحب فتوا و
لایق مرجعیت تقلید بود، حاضر نگردید رساله عملیه جهت استفاده عموم انتشار دهد . از سوی علمای عراق مرجعیت وی مورد
تایید قرار گرفت و مرجعیت و رهبری شیعیان هند به وی پیشنهاد گردید که نپذیرفت و با سری پرشور عازم ایران گردید، این زمان
که سال ۱۳۱۸ ه . ق . بود مدرس سی و یک سال داشت (۱۲) .
مدرس در نجف نیز غنای قناعت را پی گرفت و برای تامین احتیاجات زندگی و هزینه تحصیل کار می کرد . خودش گفته است: «در
نجف روزهای جمعه کار می کردم و در آمد آن را نان می خریدم و تکه های نان خشک را روی صفحه کتابم می گذاشتم و ضمن
مطالعه می خوردم . تهیه غذا آسان بود و گستردن و جمع کردن سفره و مخلفات آن را نداشت . خود را از همه بستگی ها آزاد کردم . (۱۳)
»
در بدو ورود مدرس به وطن، نخست به دیدار اقوام و بستگان در قمشه رفت و پس از آن در اصفهان سکونت اختیار نمود و صبح ها
در مدرسه «جده کوچک » (شهید مدرس کنونی) درس اصول فقه و فقه و عصرها در مدرسه «جده بزرگ » درس منطق و شرح
منظومه می گفت . روزهای پنج شنبه نیز با استناد به نهج البلاغه، اخلاق تدریس می کرد . مهارت و تسلط آن شهید در طرح
باحث به هنگام تدریس، در حدی بود که به «مدرس » مشهور گشت (۱۴) .
آذرخشی در ظلمت استبداد و استعمار
به موجب فصل دوم از متمم قانون اساسی، رسما مقرر شده بود که برای نظارت بر عدم مغایرت قوانین مصوبه مجلس با موازین
شرع، پنج مجتهد عادل و آگاه به مقتضیات عصر به عنوان وکیل در مجلس حضور یابند . علمای ایران و نجف تصمیم می گیرند از
میان مجتهدان معروف پنج نفر را برای این منظور گزینش نمایند که یکی از آنان شهید مدرس بود . بدین گونه، اسباب مهاجرت
مدرس به تهران فراهم گشت و گرچه آن فقیه والامقام تا قبل از آمدن به مرکز حکومت، موقعیت اجتماعی سیاسی بالایی داشت،
اما مهمترین حادثه دوران حیاتش، حضور او به عنوان مجتهد طراز اول در مجلس شورای ملی است . افتتاح مجلس دوم مشروطه
در حقیقت، گشایش میدان مبارزه پارلمانی و سیاسی مدرس به شمار می رفت . این شخصیت دانشور وقتی قدم به ساحت مجلس
نهاد همه تصور کردند، فردی معمولی است و برایشان باور نکردنی بود که سیدی لاغر اندام با این عصای چوبی و لباس کرباس
بزودی تمام عوامل را در اختیار گرفته و عظمت و توانایی های فکری و علمی خود را در راه صیانت از ارزش های دینی، آرمان های
انسانی و آزادی راستین بروز خواهد داد (۱۵) .
گرچه اولین جلسه رسمی دوره دوم مجلس، روز سه شنبه، دوم ذیقعده سال ۱۳۲۸ ه . ق . با حضور ۶۲ نفر از نمایندگان تشکیل
شد، اما شهید مدرس پس از ۱۹۴ جلسه، در تاریخ ۲۸ ذیحجه الحرام سال ۱۳۲۸ ه . ق . در مجلس حضور یافت و نخستین بار که به
ایراد نطق پرداخت، روز شنبه، ۱۹ محرم الحرام سال ۱۳۲۹ ه . ق . در جلسه دویستم مجلس بود که با این جمله آغاز شد: «عاقل تا
بصیرت پیدا نکند، سخن نمی گوید . (۱۶) »
تا چند ماه مدرس با نظری دقیق به مطالعه وضع عمومی و سکوت گذرانید و برخی نمایندگان که نقشه های منفی را طراحی
می کردند، فکر کردند این مجتهد کم حرف و آرام برایشان خطری ندارد، اما مدرس پس از چند ماه سکوت را شکست و موضع
خود را در مقابل مسایل سیاسی – اجتماعی نشان داد و چون در استدلال و بحث کسی حریف او نمی شد، در مدت کوتاهی اقتدار
معنوی و سیاسی خود را به دست آورد و شخصیت بارز خود را با شجاعت ذاتی به ظهور رسانید .
مورگان شوستر برای نظم بخشیدن به امور مالی ایران با تصویت مجلس در ایران مشغول کار شد، وی کارنامه خوبی از خود نشان
داد و حتی در پی ضبط اموال برادر شاه مخلوع یعنی شعاع السلطنه بر آمد، روس ها با این بهانه مخالفت خود را با حضور وی اعلام
کردند و از ایرانی ها خواستند نامبرده را از این سرزمین بیرون کنند و چون روسیه در این باب جوابی نشنید، اولتیماتومی چهل و
هشت ساعته به ایران داد . دولت وقت از مجلس برای عملی ساختن تقاضای روس ها، درخواست اختیار نمود که با مخالفت و
مقاومت شهید مدرس و شهید خیابانی مواجه شدند (۱۷) . فریاد این دو روحانی به مجلس جان داد و تمامی نمایندگان جز یازده نفر با
اولتیماتوم روس ها مخالفت کردند و قرار شد کمیسیونی منتخب از نمایندگان تشکیل شود که متاسفانه آنان به گونه ای برگزیده
شدند که اکثرشان حامی روس و انگلیس بودند . ناصر الملک وقتی این وضع را مشاهده کرد، در روز سوم دی ماه سال ۱۲۹۰ ه . ش .
(سوم محرم سال ۱۳۳۰ ه . ق) . دستور انحلال مجلس را صادر نموده و اولتیماتوم را پذیرفت و شوستر ایران را ترک نمود (۱۸) .
در ایام تعطیلی مجلس، تمام وقت مدرس با تدریس در مدرسه سپهسالار سپری شد . در شعبان سال ۱۳۲۹ ه . ق . اصول
تشکیلات عدلیه و محاضر شرعیه و صلحیه را که توسط مقامات قضایی تهیه شده بود، پس از ملاحظه و تطبیق با شرع، تایید کرد
و این برنامه از کارنامه درخشان شهید مدرس در مجلس دوم حکایت دارد (۱۹) . در همین دوره دوم عضو کمیسیون برنامه و بودجه
شد و دقت زیادی روی مسایل مالی داشت . او عقیده اش بر این بود که استقراض از خارجی، کار درستی نیست و کشور باید خود را
بدون دست دراز کردن به سوی اجانب، تامین کند . هر گونه انعقاد قرارداد با خارجی ها را بدون بررسی و تصویب مجلس،
غیرقانونی می دانست . به نمایندگان توصیه می نمود، عایدات و درآمدها را زیاد کنید و از بالا رفتن هزینه ها احتراز نمائید (۲۰) . او در
این دوره به عنوان مجتهد طراز اول در فرصت های مقتضی، جامعه و نمایندگان را به پرهیز از تفرقه و دسته بندی های جناحی و
باندبازی فراخواند و نخبگان و خواص را به سوی یک وحدت اصولی دعوت کرد (۲۱) .
شجاعت معنوی
در زمان ریاست وزرائی علاء السلطنه که ایران مجلس شورای ملی نداشت، دولت تصمیم گرفت که انتخابات مجلس سوم را برای
مدت سه ماه به تعویق بیاندازد . برای رسیدن به این منظور از میان برخی نمایندگان دوره اول و دوم و عده ای از رجال مورد تایید
خود «مجلس مشاوره عالی » تشکیل داد و بدین گونه اجازه تعویق انتخابات را بدست آورد . در این جلسه مدرس با این برنامه
ولت به مخالفت برخاست و گفت: مجلس شورای ملی تعطیل نمی شود و این مجلس مشاوره عالی هم نمی تواند تصمیم دولت را
جایز بشمارد . باید هرچه زودتر انتخابات شروع گردد و زمام امور کشور به دست مجلس سوم سپرده شود . بدین ترتیب مجلس
مشاوره عالی بدون اخذ نتیجه ای به هم خورد ولی دولت، مستبدانه انتخابات را تا صفر سال ۱۳۳۱ ه . ق . به تعویق انداخت . با این
وجود، شجاعت مدرس در مقابل برنامه های غلط دولت، زبان به زبان گشت و همه بر استواری او در دفاع از حقوق انسان ها آفرین
گفتند و چنان نامش بر سر زبان ها افتاد که مردم تهران تصمیم گرفتند وی را برای نمایندگی دوره سوم انتخاب کنند (۲۲) .
در زمان تشکیل مجلس سوم جنگ جهانی اول آغاز گردید و آتش آن به سوی ایران شعله کشید، با وجود آن که دولت
قت بی طرفی ایران را اعلام کرد، متفقین در سال ۱۳۳۴ ه . ق . آن را نادیده انگاشته و این کشور را مورد تهدید قرار دادند و هر
لحظه بیم آن می رفت که با تسخیر مرکز حکومت، استقلال ایران از بین برود . رای شهید مدرس بر این بود که چون فاتح این نبرد
جهانی مشخص نمی باشد، باید با تدبیری دقیق وضع ایران را در صورت پیروزی یکی از طرفین متخاصم روشن نمود و در عمل راه
را بر پیشروی قوای بیگانه در خاک ایران بست . برنامه مدرس و یارانش آن بود که دو دولت تشکیل شود: یکی مرکزی که بر حسب
ظاهر هر یک از طرفین که خود را حامی آن می داند روی کار می آید و دیگری دولت مهاجرت . این رای، صواب به نظر آمد و
نخست جمعی متشکل از بیست و هفت نفر از وکلای مجلس و تعدادی از علما و رجال سیاسی، همراه با گروهی از مردم تهران به
سوی قم عزیمت کردند و در این شهر برای مقابله با تجاوز روس ها کمیته دفاع ملی تشکیل دادند، قوای روس در رباط کریم شهریار
با نیروهای مسلح مهاجرین درگیر شدند که در این نبرد روس ها پیروز شدند و قم به اشغال آنان درآمد . اعضای کمیته از قم راهی
غرب کشور شدند و چون این ناحیه نیز مورد یورش روس ها قرار گرفت، مدرس و همراهان به قلمرو دولت عثمانی واقع در ترکیه
کنونی وارد شدند . مدرس از آغاز ورود به استانبول (بندری در ترکیه) و مشاهده استقبال خوب سربازان ترک از رجال ایرانی،
فهمید که دولت عثمانی در پی آن است که در این جنگ از توانایی های ایران به نفع خود استفاده کند (۲۳) . به همین دلیل مدرس در
ملاقات با پادشاه عثمانی خاطر نشان ساخت: «اصولا ما روحانیون در زمان حکومت استبداد ایران، آزاد بودیم و من نیز پس از
استبداد در حکومت مشروطه هم به دلیل آن که نماینده مجلس بودم، در تمام مراحل آزاد صحبت می کردم; از این رو، در اینجا
هم آزادانه اظهار نظر می کنم . مقصود از مهاجرت ما ایرانیان به این کشور آن است که اولا دولت عثمانی صحبت الحاق بخشی از
خاک آذربایجان را به قلمرو خودش متوقف نماید . ثانیا در موضوع صمیمیت بین برادران مسلمان ایرانی و ترک مذاکراتی به عمل
آوریم . (۲۴) »
در ملاقات رسمی که مدرس با پرنس سعید حلیم پاشا، صدر اعظم وقت، و طلعت پاشا، وزیر کشور عثمانی و دیگر وزرا داشت، با
آنکه جایگاه مذاکره مبلمان بود، مدرس بر روی زمین نشست که تمام وزرا به احترام وی صندلی ها را ترک گفتند و بر روی زمین
نشستند . بعد از انجام تعارفات معمولی، صدر اعظم دستور داد تا چای عجمی برای میهمان بیاورند; چون این عبارت بوی تحقیر
نسبت به ایرانیان را م
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 