پاورپوینت کامل امیرالمؤمنین علیه السلام و دفاع از حق خود ۱۰۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل امیرالمؤمنین علیه السلام و دفاع از حق خود ۱۰۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امیرالمؤمنین علیه السلام و دفاع از حق خود ۱۰۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل امیرالمؤمنین علیه السلام و دفاع از حق خود ۱۰۴ اسلاید در PowerPoint :

۱۸

برخی از شبهه افکنان می گویند
اگر امامت و خلافت حق حضرت
علی علیه السلام بود، پس چرا اعتراض نکرد؟!
چرا در اثبات خلافت بلافصل خویش
به حدیث غدیر استدلال نکرد؟!

اما چنانکه می دانید امام
امیرالمؤمنین علیه السلام در موارد مختلفی
جهت اثبات حق امامت و ولایت
بلافصل خویش بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله
در فرصتهای مناسب همواره بر
غاصبین خلافت اعتراض و انتقاد
کرده، به حدیث غدیراستدلال و
احتجاج می نمود و این اعتراضات و
احتجاجات بیانگر آن است که امام علیه السلام
حتی یک لحظه هم از حق الهی خویش
غافل نبوده است.

اعتراضات و انتقادات امام از
خلفا، گاه به صورت کلّی و ضمنی و گاه
به صورت مشخص و صریح بوده
است.

اعتراضهای ضمنی و کلی

انتقادات ضمنی آن حضرت را
می توان به چند دسته تقسیم کرد:

الف. اشاره به مقام ممتاز
اهل بیت علیهم السلام .

ب. اشاره به اولویت و افضلیت
خویش در خلافت و امامت.

ج. اشاره به قرابت خویش نسبت
به پیامبر.

الف. اشاره به مقام ممتاز اهل بیت علیهم السلام

امام علیه السلام در نهج البلاغه برای اثبات
حقانیت خویش و یادآوری جایگاه با
عظمت اهل بیت و فلسفه وجودی امام
و تنبه مردم و بر حذر داشتن آنها از هر
گونه انحراف از راه مستقیم، با بیان
علائم و دلائل امامت و ولایت، به مقام
ممتاز اهل بیت علیهم السلام (و اینکه علوم و
معارف آنها از یک منبع فوق بشری
سرچشمه می گیرد و دیگران را
نمی شود با آنها مقایسه کرد)
تصریحات فراوانی نموده است که به
نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:

۱. در خطبه دوم نهج البلاغه
می فرماید:«لا یُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله مِنْ هذِهِ
الأُمَّهِ اَحَدٌ، وَ لا یُسَوِّی بِهِم مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُم
عَلَیْهِ اَبَدَا. هُمْ اَسَاسُ الدِّینِ، وَ عِمَادُ الْیَقِینِ.
اِلَیْهِمْ یَفِی ءُ الْغالِی، وَ بِهِم یُلْحَقُ التَّالیِ. وَ لَهُمْ
خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلایَهِ، وَ فِیهِمُ الوَصِیَّهُ وَ
الوِرَاثَهُ؛ هیچ کس از این امت را با آل
محمد صلی الله علیه و آله نمی توان مقایسه کرد و آنها
که از نعمت آل محمد صلی الله علیه و آله بهره گرفتند،
هرگز با آنان برابر نخواهند بود، چون
آنان اساس دین و پایه یقینند. غلوّ
کننده، به سوی آنان بازمی گردد و عقب
مانده به آنان ملحق می شود. شرایط
ولایت امور مسلمین در آنها جمع
است و سفارش [پیغمبر] درباره آنها
است و آنان [کمالات نبوی را] به ارث
برده اند.»

جملات فوق نشان می دهد که
اهل بیت علیهم السلام از یک معنویت
فوق العاده ای برخوردار هستند، لذا
احدی با آنان قابل مقایسه نیست. و
چنان که در مسئله نبوت مقایسه کردن
افراد دیگر با پیغمبر صلی الله علیه و آله ، غلط است،
در امر خلافت و امامت نیز با وجود
افرادی از اهل بیت علیهم السلام سخن از
دیگران بیهوده است.

۲. درخطبه ۱۵۴ می فرماید:«فِیهِمْ
کَرَائِمُ الْقُرْآنِ وَ هُمْ کُنُوزُ الرَّحْمنِ إنْ نَطَقُوا
صَدَقُوا وَ إنْ صَمَتُوا لَمْ یُسْبَقُوا؛ بالاترین
آیات قرآن درباره آنان (اهل بیت علیهم السلام )
نازل شده است. آنها گنجهای [علوم[
خداوند رحمان اند، اگر لب به سخن
بگشایند، راست می گویند [و آنچه
بگویند، عین حقیقت است] و اگر
سکوت کنند، دیگران بر آنان پیشی
نمی گیرند.»

این جملات اشاره به آیاتی است
که در فضائل اهل بیت علیهم السلام وارد شده
است؛ مانند آیه تطهیر و مباهله و
امثال این آیات که در قرآن فراوان
است.

۳. در خطبه ۱۴۴ می فرماید:«بِنَا
یُسْتَعْطَی الهُدَی وَ یُسْتَجْلَی الْعَمَی، إنَّ الأَئِمَّهَ
مِن قُرَیشٍ غُرِسُوا فِی هَذَا البَطْنِ مِنْ هَاشِمٍ
لاَتَصْلُحُ عَلَی سِوَاهُمْ وَ لاَتَصْلُحُ الولاَهُ مِنْ
غَیْرِهِمْ؛ تنها به وسیله ما هدایت، جلب و
کوری برطرف می گردد. امامان از
قریش اند [اما نه همه قریش، بلکه]، از
بنی هاشم که لباس امامت جز بر تن آنها
راست نیاید و کسی غیر از آنان چنین
شایستگی را ندارد.»

۴.در خطبه ۱۵۴ می فرماید:«قَدْ
خَاضُوا بِحَارَ الْفِتَنِ، وَأَخَذُوا بِالْبِدَعِ دُونَ
السُّنَنِ وَ أَرَزَ الْمُؤمِنُونَ، وَ نَطَقَ الضَّالُّونَ
الْمُکَذِّبُونَ. نَحْنُ الشِّعَارُ وَ الاَصْحَابُ، وَ
الْخَزَنَهُ وَ الاَبْوَابُ، وَ لاَتُؤْتی الْبُیُوتُ إلاَّ مِنْ
أبْوَابِهَا، فَمَنْ أَتَاهَا مِن غَیْرِ أبْوَابِهَا سُمِّیَ
سَارِقَا؛[گروهی] در دریاهای فتنه فرو
رفته، بدعتها را گرفته، و سنتها را
واگذارده اند، و مؤمنان کناره
گرفته اند[و سکوت اختیار کرده اند] و
گمراهان و تکذیب کنندگان به سخن
آمده اند. ما محرم اسرار[حق] و
یاران[راستین] و گنجینه ها و
درهای[علوم پیامبریم]، هیچ کس به
خانه ها جز از در وارد نمی شود و کسی
که از غیر در وارد گردد، دزد خوانده
می شود.»

۵. در خطبه ۱۰۹ می فرماید: «نَحْنُ
شَجَرَهُ النُّبُوَّهِ، وَ مَحَطُّ الرِّسَالَهِ، وَ مُخْتَلَفُ
الْمَلاَئِکَهِ، وَ مَعَادِنُ الْعِلْمِ، وَ یَنَابِیعُ الْحُکْمِ،
نَاصِرُنَا وَ مُحِبُّنَا یَنْتَظِرُ الرَّحْمَهَ وَ عَدُوُّنَا وَ
مُبْغِضُنَا یَنْتَظِرُ السَّطْوَهَ؛ ما درخت نبوت و
جایگاه رسالت و محل آمد و شد
فرشتگان و معدنهای علوم و
سرچشمه های حکمتهاییم، یاری
کنندگان و دوستان ما منتظر رحمت و
دشمنان ما منتظر مجازات اند.»

۶. در خطبه ۲۳۹ می فرماید:«هُمْ
دَعَائِمُ الإِسْلَامِ وَ وَلاَئجُ إلإِعْتِصَامِ، بِهِمْ عَادَ
الْحَقُّ إلَی نِصَابِهِ وَ انْزَاحَ البَاطِلُ عَنْ مَقَامِهِ،
وَانْقَطَعَ لِسَانُهُ عَنْ مَنْبتِهِ، عَقَلُوا الدِّینَ عَقْلَ
وَعَایَهٍ وَ رِعَایَهٍ، لاَعَقْلَ سَمَاعٍ وَ رِوَایَهٍ؛ آنان
(اهل بیت علیهم السلام ) پایه های اسلام و
پناه[مردم]اند، به وسیله آنها حق بر
جای خود برمی گردد و باطل از جایی
که قرار گرفته دور می شود و زبانش از
بیخ بریده می شود. آنان دین را از روی
فهم و بصیرت و برای عمل
فراگرفته اند نه آنکه [طوطی وار[
شنیده[و ضبط کرده] باشند و تکرار
کنند.»

و موارد فراوانی نیز هست که
پرداختن به همه آنها از حوصله این
مختصر خارج است.

ب. اشاره به افضلیت خویش

اکنون مواردی را ذکر می کنیم که
علی علیه السلام خلافت را حق خود می داند:

۱. در خطبه ۶ می فرماید:«وَ اللّهِ
مَازِلْتُ مَدْفُوعَا عَنْ حَقِّی مُسْتَأثَرَا عَلَیَّ مُنْذُ
قَبَضَ اللّهُ نَبِیَّهُ صلی الله علیه و آله حَتَّی یَوْمِ النَّاسِ هَذَا؛ به
خدا سوگند از زمان وفات پیامبر تا
امروز همواره از حقّم بازداشته شده ام
[و حقّ مسلّمم از من سلب شده
است]و دیگران را که هرگز همسان من
نبودند بر من مقدم داشتند.»

۲. در خطبه شقشقیه صریحا
می فرماید:«فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذی وَ فِی
الْحَلْقِ شَجَا، أَرَی تُرَاثِی نَهْبَا؛ صبر کردم در
حالی که گویی در چشمم خاشاک و
استخوان راه گلویم را گرفته بود؛ چرا
که حقّ موروثی خود را می دیدم که به
غارت برده می شود.»

۳.در خطبه ۱۷۲ می فرماید:«اَللَّهُمَّ
اِنِّی أسْتَعْدِیکَ عَلی قُرَیْشٍ وَ مَنْ اَعَانَهُمْ فَاِنَّهُم
قَطَعُوا رَحِمِی وَ صَغَّرُوا عَظِیمَ مَنْزِلَتِی وَ
أجْمَعُوا عَلی مُنَازِعَتِی أمْرَا هُوَلِی؛ خدایا! از
[ظلم] قریش و همدستان آنها به تو
شکایت می کنم، اینها با من قطع رحم
کرده اند و مقام و منزلت بزرگ مرا
تحقیر نموده اند، و بر اموری که حقّ
مسلّم من بود اتفاق نموده و بر ضد من
قیام کرده اند.»

۴. در خطبه ۳ می فرماید:«أمَا وَ اللّهِ
لَقَدْ تَقَمَّصَهَا ابْنُ اَبی قُحافَه وَ اِنَّهُ لَیَعْلَمُ أنَّ
مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَا؛ به خدا
سوگند پسر ابوقحافه (ابوبکر) پیراهن
خلافت را بر تن کرد در حالی که خوب
می دانست که موقعیت من در مسئله
خلافت مانند محور سنگ آسیاب
است.»

۵. سیوطی در تاریخ خلفا آورده
است: «علی علیه السلام در سال ۳۵ ه . ق در
«رحبه» جمعیت را قسم داد: هر کسی
که در غدیر خم حضور داشته و سخنان
پیامبر را درباره من شنیده برخیزد و
شهادت بدهد، که در آن میان، ۳۰ نفر به
پاخاستند و گفتند: ما شنیدیم که
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ
مَوْلاَهُ. اَللَّهُمَّ وَ الِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ.»

این حدیث به عبارتهای مختلف
در کتابهای معتبر اهل سنت موجود
است، مانند: معجم الکبیر، مستدرک
الحاکم و…

ج . اشاره به قرابت خویش نسبت به
پیامبر صلی الله علیه و آله

امام علی علیه السلام ، در جاهای زیادی به
نسبت و خویشاوندی خود با رسول
خدا صلی الله علیه و آله اشاره کرده است که
نمونه هایی از آن در ذیل آورده
می شود:

۱. وقتی که اخبار سقیفه پس از
رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام
رسید، فرمود: انصار چه کردند؟ گفتند:
انصار می خواستند از خودشان خلیفه
تعیین کنند. فرمود: آیا به گروه انصار
این طور استدلال و احتجاج نکردید که
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وصیت کرده که به
نیکوکار انصار نیکی شود و از
بدکارشان اغماض گردد؟ گفتند: این
حدیث چگونه دلیل می شود؟
فرمود:«لَوْ کَانَتِ الأَءِمَامَهُ فِیهِم لَمْ تَکُنِ الْوَصِیَّهُ
بِهِمْ ثُمَّ قَالَ علیه السلام فَمَا قَالَت قُرَیْشُ؟ قَالُوا:
احْتَجَّتْ بِأَنَّهَا شَجَرَهُ الرَّسُولِ صلی الله علیه و آله ، فَقَالَ علیه السلام :
احْتَجُّوا بِالشَّجَرِهِ وَ أضَاعُوا الَّثمَرَهَ؛ اگر
امامت امت در میان آنها باشد، وصیت
[پیامبر]به آنها نخواهد بود(به چه کسی
پیغمبر صلی الله علیه و آله وصیت می کند که آنان را
رعایت کنند؟ آنها باید مردم را رعایت
کنند. این مطلب دلیل بر این است که
انصار نمی توانند خلیفه تعیین کنند.)
سپس علی علیه السلام فرمود: قریشیان
(ابوبکر و عمر و…) چه گفتند؟ گفتند:
اینها استدلال کردند که خلیفه
پیغمبر صلی الله علیه و آله باید از [خویشان
پیغمبر صلی الله علیه و آله و از فروع] شجره رسول
خدا صلی الله علیه و آله باشد، علی علیه السلام تبسمی کرد و
فرمود: اینها به خود درخت استناد
می کنند و میوه درخت را ضایع
می کنند.»

۲.بعد از جریان سقیفه، ابوبکر
هرکاری کرد تا بتواند علی علیه السلام را بر
بیعت با خود ملزم کند نتوانست و
نتیجه منفی بود. بار دیگر با دو تن از
رفقایش (ابن جراح و عمر) به سوی
خانه علی علیه السلام حرکت کرد، هرچه
می توانست با فروتنی و نرمی با او
سخن گفت، ولی علی علیه السلام روی حق
خود ثابت بود و تسلیم سخنان نرم او
نشد. گرچه برای بدست آوردن حق از
دست رفته اش نمی خواست سختی
نشان دهد، یا مردم را بشوراند. ابوبکر
خواست برای تسلیم ساختن نگرانش
کند و بوسیله مطرح کردن وحدت
مسلمانان او را بترساند، گفت: پسر
عموی رسول خدا و شوهر دختر او
می خواهد اجتماع و اتحاد مسلمانان را
به هم زند؟

عباس که در آن مجلس حاضر بود
بیدرنگ گفت: هیچ کس به مقام رسول
خدا صلی الله علیه و آله از او شایسته تر نیست.

علی علیه السلام با آرامی و اطمینان
فرمود: این مقام شایسته من است.
بدین جهت به شما دست بیعت
نمی دهم و شما برای بیعت کردن با من
سزاوارترید. ابوبکر گفت: آیا بیعت با
من بدون رضایت مردم بود؟ علی علیه السلام
فرمود: ولی شما برای اثبات برتری
خود بر انصار دلیل آوردید که
محمّد صلی الله علیه و آله از شما است و انصار از این
راه زمام خود را به دست شما دادند. من
هم برای اثبات حق خود دلیلی جز
همان که برای انصار آوردید نمی آورم.
عمر گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله از ما و از
شما بود. علی علیه السلام نگاه تندی به او کرد و
فرمود: ما در حال حیات و ممات
رسول خدا صلی الله علیه و آله به او اولی هستیم، ای
عمر، ما آل پیغمبر و حافظ سرّ او و
پناهگاه امر او و صندوق علم او
می باشیم. هیچکس از این امت به پایه
آل محمد صلی الله علیه و آله نمی رسد، و با آنان
سنجیده نمی شود و دیگران را با آل
محمد صلی الله علیه و آله هرگز برابر نمی توان
دانست.

عمر گفت: جز بیعت چاره ای
نداری، علی علیه السلام به او فرمود: ای زاده
خطاب، تو مرا به بیعت ملزم می کنی؟!
ابابکر گفت: ای ابالحسن! مردم مرا به
زمامداری خود برگزیده اند. من
دوست دارم تو هم در کاری که مردم
وارد شده اند وارد شوی. عمر دنبال
سخن او گفت: ای خلیفه رسول خدا!
همین که مردم با تو بیعت کردند، بر او
است که اطاعت کند…

ابوبکر گفت: یاابالحسن علیه السلام ، بر تو
تکلیفی ندارم. اگر بیعت نکنی تو را به
آن ملزم نمی دارم.

انتقادهای صریح امام از خلف

۱. انتقاد از خلیفه اول و دوم

علی علیه السلام در همان روزهای اول
برای به دست آوردن حق مسلم خود
در مسئله خلافت بسیار فعالیت
می کرد. از همان لحظات اول انزجار
خود را از انتخاب ابابکر اعلام کرد و
نالایقی حکومت وقت را بیان نمود.
سرسختانه در مقابلشان مقاومت کرد،
در اجتماعاتشان شرکت نکرد و در
صفوف جماعت حاضر نشد، البته
کسان دیگری نیز بودند که کناره
گرفتند، ولی آنها در اجتماع نفوذی
نداشتند تا رویشان حساب شود. اما
مخالفت شخصیت برجسته ای
همچون علی علیه السلام برای آنان بسیار
سنگین بود. خصوصا عده ای نیز دم از
او می زدند و در خانه او به تحصن
پرداخته بودند. یاران ابوبکر گفتند اگر
علی تسلیم شود، دیگران قدرت
مخالفت ندارند.

علی علیه السلام را به مسجد آوردند تا از
او بیعت بگیرند. مردم در مسجد جمع
شده بودند و موقعیت بسیار حساس
بود. حضرت لب به سخن گشود و با
صراحت فرمود: من برادر رسول
خدا صلی الله علیه و آله هستم. به امام گفتند: با ابابکر
بیعت کن!! فرمود: من نسبت به این امر
شایسته تر هستم، من لیاقتم از شما
بیشتر است، شما باید با من بیعت کنید
نه من با شما، سپس به قرابت خود
نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله احتجاج کرد.
عمر گفت: رهایت نمی کنیم تا بیعت
کنی. علی علیه السلام فرمود: تو شیری
می دوشی که از آن خواهی آشامید.
ابوبکر گفت: رهایش کنید که من بر
بیعت مجبورش نمی کنم. آنگاه امام
روبه مهاجر و انصار نمود، و برای
اثبات حق خویش استدلال کرد.

احتجاج امام علیه السلام با ابوبکر

مرحوم طبرسی در کتاب
«احتجاج» خود، محاجه
امیرالمؤمنین علیه السلام برای اثبات حقانیت
خود با ابوبکر را به سند خود از امام
صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش نقل کرده
که خلاصه آن، چنین است:

پس از بیعت مردم با ابوبکر در امر
خلافت، برای اینکه در برابر علی علیه السلام
بر این کار خود عذری بتراشد، آن
حضرت را در خلوت ملاقات کرد و
گفت یا ابالحسن، به خدا سوگند، مرا
در این امر میل و رغبتی نبود…

امام علیه السلام فرمودند: پس چه چیز تو
را به این کار واداشت، در حالی که نه به
آن میل داری و نه به آن حریصی و نه
خود را لایق آن می دانی؟

ابوبکر: حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله
شنیدم که فرمود:«إنَّ اللّهَ لا یَجمعُ اُمّتی
عَلی ضَلَالٍ؛ خداوند امت مرا بر گمراهی
جمع نمی کند.» و دیدم مردم بر خلافت
من اجماع کردند و لذا از قول پیامبر
تبعیت کردم، و اگر می دانستم کسی از
پذیرفتن خلافت تخلف می کند، امتناع
می ورزیدم.

امام علیه السلام : اینکه گفتی که پیغمبر
فرموده است: «خداوند امت مرا بر
گمراهی جمع نمی کند»، آیا من از امت
هستم یا خیر؟

ابوبکر: بلی

امام علیه السلام : و نیز افراد دیگری از امت
و اصحاب پیامبر که از خلافت تو
امتناع داشتند، مثل سلمان، ابوذر،
مقداد، سعدبن عباده و جمعی از انصار
که با او بودند آیا از امت بودند یا نه؟

ابوبکر: بلی همه آنها از امتند.

امام علیه السلام : پس چگونه حدیث
پیغمبر صلی الله علیه و آله را دلیل خلافت خود
می دانی، در حالی که اینها با خلافت تو
مخالف بودند؟

ابوبکر: من از مخالفت آنها خبر
نداشتم، مگر پس از خاتمه کار و
ترسیدم اگر کنار بکشم مردم از دین
برگردند!

امام علیه السلام : ولی بگو بدانم کسی که
متصدی چنین امری می شود باید چه
شرایطی داشته باشد؟

ابوبکر: خیرخواهی، وفا، عدم
چاپلوسی، نیک سیرتی، آشکارکردن
عدالت، علم به کتاب و سنت، داشتن
زهد در دنیا و بی رغبتی نسبت به آن،
ستاندن حق مظلوم از ظالم، سبقت در
اسلام و قرابت با پیغمبر صلی الله علیه و آله .

امام علیه السلام تمام آن صفات را که برای
خلیفه مسلمین از زبان ابوبکر بازگو
شد برای خود یک به یک بیان کرد و
تقدم خویش را بر ابوبکر با دلیل و
برهان به اثبات رسانید، و ابوبکر با
رغبت آنها را پذیرفت و اقرار به حق
امام علیه السلام کرد.

آنگاه امام علیه السلام فرمود: پس چه چیز
تو را

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.