پاورپوینت کامل هجرتهای تبلیغی یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ۷۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل هجرتهای تبلیغی یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ۷۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هجرتهای تبلیغی یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ۷۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل هجرتهای تبلیغی یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ۷۷ اسلاید در PowerPoint :

۶۷

هجرت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله از مکه به
مدینه زمینه توسعه اسلام و رشد و
ماندگاری آن را فراهم نمود، چنان که
هجرتهای محدود یاران آن حضرت و
مسلمانان به مدینه و حبشه، زمینه ساز
هجرت بزرگ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گردید.

هجرتهای تبلیغی فراوانی قبل و
بعد از هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وجود
داشته که زمینه ساز توسعه اسلام در
اقصی نقاط شبه جزیره عربستان
گردیده است.

در سال پیامبراعظم جا دارد به این
هجرتهای تبلیغی توجه شود، با تذکر
این نکته که این هجرتها، گاه از مدینه به
سوی مکه برای فراگیری اسلام،
بازگشت دوباره به مدینه و تبلیغ و
رساندن پیام اسلام بود و گاه از مکّه به
سوی مدینه و یا حبشه و دیگر نقاط و
یا از مدینه به اطراف آن انجام شده
است.

۱. قبیله خَزْرَج

گروهی از قبیله خزرج از مدینه به
سوی مکه آمدند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در
منی کنار جمره عقبه با آنان برخورد
نمود و درخواست کرد مقداری با آنان
سخن بگوید. خزرجیان پذیرفتند و در
حضور آن حضرت نشستند.
پیامبراکرم صلی الله علیه و آله آنان را به خدای
عزوجل دعوت نمود و اسلام را عرضه
کرد و آیاتی از قرآن را برای آنان
خواند. در میان سخنان حضرت،
برخی از آنان به یکدیگر می گفتند: به
خدا سوگند بدانید او همان پیامبری
است که دین یهود به ما وعده داده
است، پس آنان بر شما پیشی نگیرند!

آن گاه رسول خدا را اجابت و
تصدیق نموده، مسلمان شدند. آنان
پس از قبول اسلام گفتند: ما قوم خود را
در حالی که بین آنان دشمنی وجود
دارد ترک نمودیم [و به سمت مکه
آمدیم]، امیدواریم که خداوند به وسیله
تو، آنان را جمع کند و دشمنی آنان به
دوستی و الفت تبدیل شود. ما نزد آنان
برمی گردیم و مردم مدینه را به سوی تو
دعوت، و دین تو را بر آنها عرضه
می کنیم، اگر همگی آن را پذیرفتند،
دیگر مردی عزیزتر از تو نخواهد بود.

گروه شش نفره ای که اسلام را
فراگرفته بودند، یعنی: اسعدبن زراره،
عوف بن حارث، رافع بن مالک، قطبه
بن عامر، عقبه بن عامر و جابربن
عبداللّه بن رئاب، به مدینه بازگشتند و
پیام رسول خدا را به قوم خود رساندند.
دعوت پیامبر در میان قومشان منتشر شد تا
جایی که در خانه های انصار، خانه ای نبود
مگر اینکه از رسول خدا سخن می گفتند.
این داستان در سال یازدهم بعثت رخ داده
است.

این هجرت از همان نوع هجرتی
است که قرآن کریم می فرماید:

«فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ
لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا
إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ»؛ «چرا از هر
گروهی از آنان، طائفه ای کوچ نمی کنند
تا در دین آگاهی یابند و به هنگام
بازگشت به سوی قوم خود، آنها را بیم
دهند؟ شاید بترسند و خودداری کنند».

۲. مصعب بن عمیر

در سال دوازدهم بعثت دوازده
نفر به نامهای: اسعدبن زراره، عوف بن
حارث، معاذ، ذکوان، عباده بن صامت،
عباس بن عباده، عُقْبه بن عامر،
ابوالهیثم، عویم بن ساعده، رافع بن
مالک و یزید بن ثعلبه با رسول خدا
بیعت کردند. از این بیعت به نام «عقبه
اولی» یا «بیعه النساء» یاد می شود.
هنگامی که این گروه خواستند به مدینه
بازگردند، رسول خدا صلی الله علیه و آله مصعب بن
عمیر فرزند هاشم پدر عبدالمطلب
(یعنی پسر عموی عبداللّه پدر رسول
خدا صلی الله علیه و آله ) را همراه آنان فرستاد و این
اولین مبلّغ مهاجر رسمی بود. رسول
خدا صلی الله علیه و آله به او امر کرد که قرآن را برای
آنان قرائت کند، اسلام را تعلیم دهد و
معارف و احکام دین را به آنان بیاموزد.
به همین علت مصعب را در مدینه
«مقُرِئ» می نامیدند. او در خانه اسعدبن
زراره مسکن گزید و چون اوس و
خزرج دوست داشتند که یکی از آنها
پیشوای دیگری باشد، وی را امام قرار
داده و با او نماز می گزاردند.

نمونه هایی از فعالیّت مصعب

دعوت خانه به خانه

مصعب هر روز به مجالس
خزرجیان می رفت و آنان را به اسلام
دعوت می نمود و جوانان، او را اجابت
می کردند. اسعدبن زراره به مصعب
پیشنهاد داد که نزد سعدبن معاذ برویم
که از بزرگان فبیله اوس، و مردی عاقل،
شریف و مطاع است. اگر او اسلام
آورد، قبیله او نیز مسلمان می شود.
وقتی سعد نگاهش به مصعب و اسعد
افتاد، اسعد را تهدید کرد و گفت: اگر با
تو خویشاوند نبودم هرگز بر چیزی که
دوست ندارم صبر نمی کردم! مصعب
به او گفت: به آنچه می گویم گوش بده؛
اگر تو را خشنود کرد، بپذیر و اگر آن را
نپسندیدی از تو جدا می شوم. سعد
گفت: با انصاف سخن گفتی، آنگاه
مصعب اسلام را بر او عرضه کرد و
قرآن را تلاوت نمود. مصعب می گوید:
به خدا سوگند! زمانی که به چهره سعد
نگاه کردم، اسلام را قبل از آن که سخنی
بگوید، در چهره او دیدم. سعد گفت:
برای اسلام آوردن چه کاری باید کرد؟
مصعب به او اسلام را تعلیم داد، آنگاه
سعد رو به بنی عبدالاشهل نمود و
گفت: مرتبه مرا در بین خود چگونه
می دانید؟ پاسخ دادند: تو آقا و برتر ما
هستی. سعد گفت: کلام مردان و زنان
شما بر من حرام است؛ مگر اینکه به
خدا و رسول او ایمان آورید. هنوز
مغرب نشده بود که تمام طائفه بنی
عبدالاشهل ایمان آوردند.

سعدبن معاذ با مصعب بن عمیر
همراه شد و در خانه اسعدبن زراره،
مردم را به اسلام دعوت می کردند. به
جز خانه بنی امیّه بن زید، خانه ای از
انصار باقی نماند؛ مگر اینکه در آن
اسلام راه یافت.

برپایی نمازجمعه

مصعب امامت جماعت قبیله
اوس وخزرج را برعهده گرفت و قبل
از هجرت پیامبر، اوّلین نماز جمعه را با
انصار مدینه اقامه کرد؛ در حالی که
هنوز سوره جمعه که در آن به نماز
جمعه امر شده، نازل نشده بود، زیرا
سوره جمعه در مدینه بر پیامبر
اکرم صلی الله علیه و آله نازل شده است.

دارقطنی از ابن عباس نقل کرده
است: رسولخدا صلی الله علیه و آله به مصعب بن
عمیر نامه نوشت و دستور داد که نماز
جمعه اقامه کند.

اردوی زیارتی

مصعب پس از مدّتی اردوی
زیارتی حج تشکیل داد که عده ای از
مسلمانان (در حدود ۷۲ نفر) و غیر
مسلمانان او را همراهی می کردند. و
همگی پس از اعمال حج نزد
پیامبراکرم مشرف شدند و با آن
حضرت بیعت کردند، که به نام «عقبه
ثانیه» معروف شد.

اولین کسی که با رسول خدا بیعت
کرد براءبن معرورْ بود. برخی نفر اوّل
را ابوالهیثم بن تیهان و برخی اسعدبن
زراره می دانند و سپس آن هفتاد و یک
نفر بیعت کردند.

بازگشت انصار

گروه انصار پس از بیعت با
رسول خدا صلی الله علیه و آله در شب عقبه به مدینه
بازگشتند و اسلام را در مدینه اظهار
کردند. آنان به تبلیغ اسلام پرداختند و
حتی بعضی از شیوخ چون عمرو بن
جموح از اشراف بنی سلمه که تا آن
زمان مسلمان نشده بودند، اسلام
اختیار کردند.

۳. هجرت گروهی به رهبری
عثمان بن مظعون

در سال پنجم بعثت حدود ده نفر
از مسلمانان به رهبری عثمان بن
مظعون به حبشه هجرت کردند، تا هم
دین خویش را حفظ کنند و هم زمینه را
برای تبلیغ و صدور اسلام فراهم
نمایند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به آنان فرمود: به
حبشه هجرت کنید، در آنجا پادشاهی
است که نزد او کسی ستم و ظلم نشود
و آن سرزمین جایگاه خوبی است تا
خداوند برای شما گشایشی قرار دهد.
مسلمانان ماه های شعبان و رمضان را
در حبشه ماندند.

۴. جعفر، مبلّغ مهاجر

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای هجرت به
حبشه، مسلمانان را تشویق می کرد و
می فرمود: «اگر به سرزمین حبشه سفر
کنید، بر اثر وجود یک زماندار نیرومند
و دادگر در آنجا به کسی ستم نمی شود.
آنجا سرزمین دوستی و پاکی است و
شماها می توانید در آن سرزمین بسر
ببرید تا خدا فرجی برای شما پیش
آورد.

کلام پیامبراسلام صلی الله علیه و آله چنان اثر کرد
که در زمانی کوتاه، کسانی که آمادگی
بیشتری داشتند، بار سفر بستند و شبانه
و مخفیانه و برخی پیاده یا سواره، راه
حبشه را پیش گرفتند. مجموع آنها در
این نوبت ده یا پانزده نفر بودند. چهره
شاخص در میان آنان که به عنوان مبلّغ
و سخن گو مطرح بود، جعفربن
ابیطالب بود و در میان آنها چهار زن
مسلمان نیز دیده می شدند. به دنبال
این هجرت، تعداد بیشتری از
مسلمانان دست به هجرت زدند که
مجموع آنها در حبشه به ۸۲ یا ۸۳ نفر
می رسید.

دفاع جانانه

شیرین ترین و زیباترین خاطره
این هجرت، سخنان جذّاب و زیبای
مبلّغ اسلام جعفربن ابیطالب نزد
نجاشی زمامدار حبشه است.

نجاشی پس از آمدن عمرو بن
عاص و عماره بن ولید و سخنان آنها
علیه مسلمانان، جعفر را احضار کرد و
از او پرسید: چرا از آیین نیاکان خود
دست برداشته اید و به آیین جدید که نه
با دین تطبیق می کند و نه با کیش
پدرانتان، روآورده اید؟

جعفر در پاسخ گفت:

ما گروهی بودیم نادان و بت
پرست که از مردار اجتناب نمی کردیم
و همواره به دنبال کارهای زشت
بودیم. همسایه پیش ما احترام نداشت
و ضعیف و افتاده محکوم زورمندان
بود و با خویشاوندان خود به ستیزه و
جنگ برمی خاستیم. روزگاری به این
منوال گذشت تا اینکه یک نفر از میان
ما، که سابقه درخشانی در پاکی و
درستکاری داشت برخاست و با فرمان
خدا ما را به توحید و یکتاپرستی
دعوت نمود و ستایش بُتان را زشت
شمرد. او دستور داد در ردّ امانت
بکوشیم و از ناپاکیها اجتناب ورزیم و
با خویشاوندان و همسایگان خوش
رفتاری نماییم و از خونریزی و از
آمیزشهای نامشروع و شهادت دروغ و
نفله کردن اموال یتیمان و نسبت دادن
زنان پاکدامن به کارهای زشت
بپرهیزیم. ما به او ایمان آورده، به
ستایش و پرستش خدای یگانه
پرداختیم و آنچه را حرام شمرده بود،
حرام شمرده و حلالهای او را حلال
دانستیم؛ ولی قریش در برابر ما
ناجوانمردانه قیام نمودند و شب و روز
ما را شکنجه دادند تا ما از آیین خود
دست برداریم و بار دیگر سنگها و
گلها را بپرستیم و دنبال خباثت برویم.
ما مدّتها در برابر آنها مقاومت کردیم تا
آنکه تاب و توانایی ما تمام شد و برای
حفظ آیین خود، دست از مال و زندگی
شسته به سرزمین حبشه پناه آوردیم.
آوازه دادگری زمامدار حبشه بسان
آهن ربا ما را به سوی خود کشانید و
اکنون نیز به دادگری او اعتماد کامل
داریم.»

بیان شیرین و سخنان دلنشین
جعفر که مشتمل بر گذشته زشت
دوران جاهلیت و بیان اوصاف
برجسته نجاشی بود، بسیار مؤثر افتاد.
پادشاه حبشه در حالی که اشک در
چشمانش حلقه زده بود، به او گفت:
قدری از کتاب آسمانی پیامبر خود را
بخوان! جعفر آیاتی از سوره مریم را
خواند و نظر اسلام را درباره پاکدامنی
مریم و موقعیّت عیسی علیه السلام بیان نمود.
هنوز آیات سوره به آخر نرسیده بود؛
که صدای گریه نجاشی و اسقفها بلند
شد و قطرات اشک، محاسن و کتابها را
ـ که در برابر آنها باز بود ـ تر نمود.

سکوت مجلس را فراگرفت؛
زمزمه ها خوابید و پس از لحظاتی
نجاشی به سخن آمد:

«اِنَّ هذا وَ ما جاءَ بِهِ عیسی لَیَخْرُجُ مِنْ
مِشْکاهٍ وا حِدَهٍ؛ اینها و آنچه را که عیسی
آورده است، از یک منبع نور سرچشمه
می گیرد» و سپس خطاب به نمایندگان
قریش که در مجلس حاضر بودند،
گفت: بروید! من هرگز اینها را به قریش
تحویل نخواهم داد!

مقابله با توطئه دشمنان

پس از سخنان جعفر، نمایندگان
قریش به سرکردگی عمروعاص و
عبداللّه بن ربیعه، از در حیله وارد
شدند و رو به مسلمانان نموده به آنها
گفتند: پادشاه را سجده کنید. مسلمانان
از سجده امتناع کردند، نجاشی به
جعفر گفت: چه چیزی از سجده بر من
مانع شد؟ جعفر گفت: من جز خدا،
کسی را سجده نخواهم کرد!

نمایندگان قریش به پادشاه حبشه
گفتند: این گروه درباره عیسی عقائد
مخصوصی دارند که هرگز با اصول و
عقاید جهان مسیحیّت سازگار نیست و
وجود چنین افرادی برای آیین رسمی
شما خطرناک است!

نجاشی رو به نماینده مهاجران
نمود و گفت: درباره مسیح عقیده شما
چیست؟ جعفر پاسخ داد: عقیده ما
درباره حضرت مسیح همان است که
پیامبر صلی الله علیه و آله خبر داده است:

«هُوَ عَبْدُاللّهِ وَ رَسُولُهُ وَ رُوحُهُ و کَلِمَتُهُ
اَلْقاها اِلی مَرْیَمَ الْبَتُولِ العَذْراءِ؛ وی بنده و
پیامبر خدا و روح و کلمه ای از ناحیه او
است که او را به مریم عطا نمود.»

پادشاه حبشه از گفتار جعفر کاملاً
خوشحال شد، و چوبی را که در
مقابلش بود از روی زمین برداشت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.