پاورپوینت کامل قله پارسایی;«شرح حال شیخ محمدحسین مطهری، پدر شهید مطهری» ۷۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قله پارسایی;«شرح حال شیخ محمدحسین مطهری، پدر شهید مطهری» ۷۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قله پارسایی;«شرح حال شیخ محمدحسین مطهری، پدر شهید مطهری» ۷۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل قله پارسایی;«شرح حال شیخ محمدحسین مطهری، پدر شهید مطهری» ۷۴ اسلاید در PowerPoint :

۱۰۷

پدر پارسا و مقاوم

شهر فریمان در ۷۵ کیلومتری
جنوب مشهد قرار دارد. این شهر از
گذشته هم رجال و مشاهیری را در
دامان خود پرورش داده و هم میزبان
خوبی برای علمای مهاجر به این
سامان بوده است. آخوند محمدعلی که
مرد پرهیزگار، باسواد و شجاعی بود،
در یکی از روزهای ذی حجه ۱۲۹۵
ه . ق از مشهد مقدّس به سوی این شهر
مهاجرت کرد و در فریمان اقامت
گزید. خان این دیار وقتی متوجه
گردید که عالمی خداترس و مقاوم در
برابر زورگویان، به این ناحیه آمده
است، به وی پیغام می دهد: «اگر برای
روضه خوانی آمده اید، ما به اندازه کافی
خودمان آخوند داریم.» گویا از ابهت و
شهامت این روحانی ترسیده بود و
نمی خواست آخوند محمدعلی در
فریمان بماند.

امّا این روحانی با صلابت که در
مسجد قدیمی شهر سکونت اختیار
کرده بود، در جوابش گفت: «من به
خانه خدا وارد شده ام و مزاحم کسی
نمی باشم.» مدتی گذشت و ماه محرم
فرا رسید و از نخستین شب ماه محرم
روضه خوانی در این مسجد آغاز
گردید. اوّل مدّاحان و آخوندهای
محلی به منبر رفتند و برای ختم
مجلس از ملاّی محلّ که منبریِ
معروفی بود، خواستند حاضران را به
فیض برساند. او که شیخ مهدی نام
داشت، پذیرفت و پس از یک ساعت
روضه خوانی از محمدعلی خواست به
منبر رود؛ ولی او نپذیرفت.

تا شب سوم این تقاضا تداوم
یافت؛ در این حال، خان که در این
مجلس حضور داشت، خطاب به شیخ
مهدی گفت که این همه خواهش
لزومی ندارد. شاید صاحب مجلس
راضی نباشد!

با این گفته ها، محمدعلی از جای
خویش برخاست و با نهایت آرامش،
بر فراز منبر رفت و پس از مقدماتی
بیان داشت: «آیا این مجلس از آن خان
محله است یا صاحب اصلی حضرت
ابا عبد اللّه علیه السلام است؟ اگر این علمهای
سیاه و اسامی مبارک امام حسین علیه السلام و
یارانش که بر در و دیوار نصب گردیده
و این تشکیلات برای احیای مراسم
سوگواری خامس آل عبا علیه السلام برپا شده،
دیگر خان محل چرا در امور دخالت
می کند!» او با این عبارات، خان را
سخت مورد نکوهش قرار داد و سپس
روضه ای پرهیجان برای مردم خواند و
از منبر پایین آمد.

مردم فریمان که دل خوشی از
خان محلّ نداشتند، از این برخورد
دلیرانه آخوند محمدعلی شادمان
گشتند و از او خواستند هر شب به منبر
رود و با سخنهای آموزنده اش اهالی را
آگاه کند. رفته رفته شرایط به گونه ای
گردید که با روشنگریهای وی، خان
محلّ تسلیم خواسته مردم گشت و از
رفتارهای زورگویانه خود دست
برداشت.

چند مدتی که سپری شد، آخوند
محمدعلی خواست به مشهد بازگردد؛
امّا مردم گفتند: «اجازه نمی دهیم؛ زیرا
وجود شما برای فریمان بسیار مفید
است.» و به دنبال آن قطار شتری به
مشهد فرستادند و تمامی لوازم زندگی
وی را همراه زن و فرزندانش به
فریمان آوردند. بدین گونه، این
روحانی برای ایفای مسئولیتی جدید
در فریمان ماند و در آنجا موقعیت
اجتماعی و فرهنگی خوبی به دست
آورد و اهل محل به او اشتیاق ویژه ای
پیدا کردند.

ولادت و تحصیلات

شیخ محمدحسین فرزند شیخ
محمدعلی و پدر شهید مطهری، در
سال ۱۲۴۹ ه . ش در مشهد دیده به
جهان گشود و در سنین کودکی همراه
پدر به فریمان مهاجرت کرد. او
مقدّمات علوم حوزوی را نزد پدر و در
مکتب خانه های محل آموخت و در
اوایل قرن چهاردهم هجری قمری به
نجف رفت و از محضر آخوند
خراسانی و میرزای شیرازی استفاده
کرد. شخصیت دیگری که او محضرش
را دریافت، آیه اللّه حاج میرزا علی آقا
شیرازی (۱۳۵۵ ـ ۱۲۸۷ ه . ق) فرزند
برومند میرزای شیرازی معروف
می باشد؛ همان مجتهدی که علاوه بر
پدر از حوزه درسی پنجاه مجتهد بهره
برد و مراجعی چون آیات عظام: سید
عبد الهادی شیرازی، سید هادی میلانی
و سید ابو القاسم خویی از شاگردانش
هستند.

شیخ محمدحسین تحصیلات
علوم دینی را در نجف و سامرّاء به
پایان رسانید و در همین ایام از
منبرهای شیخ جعفر شوشتری استفاده
می کرد. آقا نجفی قوچانی در کتاب
«سیاحت شرق» از دوستی یاد می کند
که گویا از او به عنوان رفیق سرخسی
نام می برد و شهید مطهری خاطرنشان
می نماید که این دوست وی، پدر من
است. شیخ محمدحسین پس از مدتها
سکونت در عراق، عربستان و مصر به
زادگاه خویش بازگشت و عمر با برکت
خویش را در راه ترویج و نشر معارف
اسلامی و فرهنگ اهل بیت علیهم السلام صرف
نمود.

شیخ محمدحسین در سال ۱۳۲۳
ه . ق با دختر ملاّ جعفر روحانی که سکینه
نام داشت، ازدواج کرد و از وی صاحب پنج
پسر و دو دختر گردید که معروف ترین آنان
و دومین فرزند خانواده، شهید آیه اللّه
مطهری می باشد.

صیانت از دیانت

شیخ محمدحسین در دفاع از
ارزشهای اسلامی و باورهای مذهبی
سخت استقامت می ورزید و اجازه
نمی داد مغرضان و جاهلان به فرهنگ
دینی یورش ببرند. یک بار فردی هتاک
با ناسزاگویی خود به مذهب شیعه اثنا
عشری اهانتهایی کرده بود که وقتی این
انسان وارسته، چنین اغواهای شیطانی
را شنید، سخت برآشفت و بر علیه این
علفهای هرز قیام کرد و احساسات پاک
خود را در نفرت از این تهاجم فکری و
فرهنگی با علایق ذوقی ممزوج نمود و
در قالب هزار بیت شعر بروز داد که
نسخه مخطوطی از آن در کتابخانه
شهید مطهری موجود می باشد.
نمونه ای از این سروده ها:

غیرت مرتضی به جوش آمدتیغ بگرفت و در خروش آمد

گفت: بالله اگر به صورت قبردستی آید، رود ز دستم صبر

بکشم ذو الفقار کافرکشبکُشم هر منافق سرکش

چون بدین گونه حال او دیدندهمچو روبه ز شیر ترسیدند

بگرفتند راه خانه خویشخجل و شرمسار و سر در پیش

این روحانی و واعظ خوشنام از
خطی خوش و نیکو برخوردار بود و
این توانایی هنری را در جهت حفظ
میراث شیعه به کار می بُرد و نمونه هایی
از خط وی در قلمرو فرهنگ و معارف
اسلامی و استنساخ کتابهای ارزشمند
به عنوان نسخه هایی نفیس باقی مانده
است.

در حادثه قیام گوهرشاد که طی آن
رژیم سفّاک پهلوی می خواست به
بهانه کشف حجاب هویت زن مسلمان
را از بین ببرد و روحانیان مخالف این
نیرنگ را دستگیر کند، وی حضوری
مؤثر داشت و به همین دلیل، جزء
علمایی بود که دستگیر و بازداشت
شدند. او در بازجوییها حقایقی را
مطرح کرد و در گفتار خویش صداقت
ویژه ای نشان داد و در جواب سرهنگ
نوایی، رئیس شهربانی مشهد گفته بود:
«اهل دروغ نمی باشم. عین ماجرا را
نوشته ام؛ اگر چه به ضرر خودم باشد.»

شهید مطهری یادآور می شود: «در
آن فضای مسجد گوهرشاد، چون در
فریمان هم بلوا و آشوب شد، بعد از آن
قضایا جزء کسانی که گرفتند و بُردند
زندان، اَبَوی ما بودند؛ البته بعد از
حدود یک ماه، قرار منع تعقیب صادر
شد و آزاد شدند. بعد، دو مرتبه یک بار
دیگر همان اشخاص را تحت تعقیب
قرار دادند. وقتی اَبَوی ما آمدند، گفتند:
من رفتم آنجا و آنها گفتند: بردار
بنویس! با خود گفتم: «النَّجاهُ فِی
الصِّدْقِ.» حقیقت را باید نوشت. هر چه
راست و درست بود، نوشتم.

این دفعه دوّم که یک بازرس ویژه
از تهران آورده بودند، این دفعه بازرس
به ابوی ما گفته بود: شما خودتان هر
چه وقایع رخ داده، بنویسید! او هم هر
چه را به نظرش آمد که مطابق حقیقت
است، نگاشت. وقتی بازرس به آن
نگریست و مطالبش را خواند، گفت:
آقا! از لحن شما و نوشته جنابعالی
پیداست که آدم راستگویی هستید و به
دلیل صداقت، من برایت قرار منع
تعقیب صادر می کنم. بدین گونه، از
حبس و بازجوییهای متوالی رهایی
یافت.»

وقتی رضاخان تصمیم گرفت به
بهانه تجدّدگرایی، مظاهر سنتی را از
بین ببرد و با روحانیت که سدّ این راه
بودند، به مبارزه برخاست، در خراسان
علمای شیعه تحت فشار فرساینده ای
قرار گرفتند. شیخ محمدحسین را با
وجود آنکه روحانی سالخورده ای بود،
به زور بُردند و مکلاّیش کردند. او هم
در خانه لباس روحانیت بر تن کرد و
این وضع را نپذیرفت و برای اینکه
تسلیم چنین وضعی نشود، از خانه
بیرون نیامد.

استاد مطهری در سلسله مباحث
«آشنایی با قرآن» متذکر گردیده است:
«یادم هست در سالهای قبل از اینکه ما
شیخ محمدحسین در دفاع
از ارزشهای اسلامی و
باورهای مذهبی سخت
استقامت می ورزید و اجازه
نمی داد مغرضان و جاهلان
به فرهنگ دینی یورش
ببرند

قم برویم و کودک بودیم، در فریمان
یک رئیس شهربانی بود که هیکل
عجیبی داشت. او فاسق، فاجر،
مشروب خوار و فوق العاده ظالم بود.
حتی ابوی ما را که یگانه مُلاّی روحانی
آن منطقه بود، مجبور ساخت که باید
حتما مُکلاّ شود و ایشان دیگر از خانه
بیرون نمی آمد.»

خُلق و خوی شایسته

آیه اللّه مرعشی نجفی که شیخ
محمدحسین مطهری را از نزدیک
می شناخت، درباره وی می گفت: «این
مرد در تاریخ کم نظیر است. زهد و
پرواپیشگی این شیخ بااخلاص زبان زد
عام و خاص بود. در تمام عمر یک
دروغ بر زبان جاری نساخت.»

این واعظ وارسته از لحاظ
امکانات مادی زندگی در تنگنا زندگی
می کرد؛ ولی با وجود این دشواریها از
پذیرش وجوه شرعی امتناع می نمود.
قبل از روی کار آمدن رضاخان که
محضرها و دفاتر ثبت اسناد و املاک
وجود نداشت، برای مردم سند تنظیم
می کرد و از آنان با رعایت حال افراد
مراجعه کننده، حق الزحمه ای دریافت
می کرد.

یک بار نایب التولیه آستان قدس
رضوی به منزل ایشان آمد و دو جلد
دفتر بزرگ پیش رویش نهاد و گفت:
حاجی شیخ! شما این دفترها را اداره
کنید! شیخ محمدحسین می پرسد: اینها
چیست؟ او جواب می دهد: دفتر
ازدواج و طلاق است. شیخ نمی پذیرد
و چون او تأکید می کند که این وظیفه
شرعی شماست. اگر شما قبول نکنید،
یک فرد لاقید و محروم از دیانت و
تقوا می پذیرد. با این وصف، شیخ
محمدحسین می پذیرد؛ امّا به شرط
آنکه حدود شرعی و انصاف و عدالت
را مراعات کند.

با آنکه محضر داشت و محکمه ای
شرعی را اداره می کرد، آن قدر نگاهش
به پایین بود و حیا داشت که حتی برای
لحظه ای دیدگانش به چهره زنی نیفتاد.

یک بار بانویی نزدش آمد.
محمدتقی مطهری می گوید: این زن
دستش را به سوی پدرم دراز کرد تا
وجهی به وی بدهد. شیخ پرسید: این
چیست؟ زن گفت: مقداری وجوه
شرعی است. در این هنگام، مثل اینکه
مار یا عقربی او را نیش زده باشد، به
گونه ای دستش را کشید که به سینه من
خورد و بعد افزود: چرا این را به من
می دهی؟ بانوی مزبور گفت: برای
اینکه مصرف کنید. شیخ محمدحسین
خاطرنشان ساخت: نه نمی پذیرم. ببر
به مشهد یا قم و به فرزندانش هم
توصیه کرد که راضی نمی باشم شما
وجوهات شرعی را مصرف کنید.

شیخ محمدحسین در طول عمر
بابرکت خویش که حدود یک قرن به
درازا کشید، به ترویج دین و ارشاد
مردم پرداخت و پاسخگوی مشکلات
شرعی مردمان فریمان بود. او دانای
پرهیزگار، وارسته و نمونه ای نادر در
انجام عمل صالح و رفتار شایسته بود و
به دلیل همین امتیازات، به قله مکارم و
فضائل رسید و در پی سالیان متمادی
زهد، پارسایی، قناعت و تهذیب نفس
و عبادت، به مقامات معنوی نایل
گشت و خداوند به پاس این صداقت،
درستی و صفای روحانی، فرزند
فرزانه و دانشمندی چون استاد آیه اللّه
شهید مطهری را به عنوان عمل صالح
به وی عنایت کرد که عمر شریف و
ارزنده خود را در راه اهداف مقدس
اسلام صرف نمود و با کجرویها،
انحرافات، بدعتها و تحریفات به
مبارزه برخاست؛ همان خورشید
درخشانی که با شعاع فروزان خود به
انسانهای طالب معرفت و معنویت
حیاتی دوباره بخشید و آنان را از
ظلمات جهل نجات داد و به فرمایش
امام خمینی رحمه الله در طهارت روح، قوت
ایمان و بیان کم نظیر بود.

شیخ محمدحسین به قدری در
تزکیه درون و تهذیب نفس اهتمام
ورزید که وقتی مأمور ثبت احوال برای
تعیین نام خانوادگی، به فریمان رفته
بود، با دیدن آن سیمای نورانی و
ملکوتی نام «مطهری» را برایش
برگزید و به محمدحسین مطهّری
معروف و مشهور گردید.

مُربّیِ مرتضی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.