پاورپوینت کامل امام هادی علیه السلام ، پرچمدار اندیشه و فرهنگ اسلامی ۹۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل امام هادی علیه السلام ، پرچمدار اندیشه و فرهنگ اسلامی ۹۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امام هادی علیه السلام ، پرچمدار اندیشه و فرهنگ اسلامی ۹۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل امام هادی علیه السلام ، پرچمدار اندیشه و فرهنگ اسلامی ۹۲ اسلاید در PowerPoint :

۲۸

گذری بر اوضاع فرهنگی جامعه

دوران امامت علی النقی علیه السلام به دلیل
گسترش فرهنگی در گرایشهای اعتقادی
و بحثهای علمی که از برخورد میان
مکتبهای کلامی و تحولات فرهنگی
مختلف ناشی شده بود، از ویژگی خاصی
برخوردار است. در این دوران، مکتبهای
عقیدتی گوناگونی چون «معتزله» و
«اشاعره» گسترش یافته و پراکندگی آرای
فراوانی در سطح فرهنگی جامعه پدید
آمده بود. مباحثی کلان چون: جبر و
تفویض، ممکن یا ناممکن بودن رؤیت
خداوند، تجسیم و مباحثی از این قبیل،
افکار عمومی جامعه را دستخوش
تاخت و تازهای فکری کرده بود.
سرچشمه این تحولات فکری، در
رویکرد دولت عباسی به مسائل علمی و
فرهنگی و نیز هجوم فلسفه وکلام دیگر
ملل به سوی جامعه مسلمانان خلاصه
می شود. دستگاه حکومتی، کتابهای
علمی دانشمندان ملل دیگر را به عربی
ترجمه می کرد و در اختیار مسلمانان
می گذاشت. این روند از زمان مأمون
آغاز شد و به تدریج ادامه یافت و به اوج
خود رسید. او تلاش فراوانی در ترجمه
کتابهای دیگر ملل، به ویژه یونان داشت
و بودجه بسیاری را در این راه هزینه
کرد.

«جرجی زیدان» در این باره
می نویسد: «مأمون هموزن کتابهای
ترجمه شده طلا می داد و به قدری به
ترجمه کتابها توجه داشت که روی هر
کتابی که به نام او ترجمه می شد، از
خود علامتی می گذاشت و مردم را به
خواندن و فراگرفتن آن علوم تشویق
می کرد. با دانشمندان خلوت می نمود
و از معاشرت با آنان لذت می برد.»

پس از آن، این روند تا آنجا ادامه
یافت که ثروتمندان و بزرگان دوره
عباسی نیز به این کار مبادرت ورزیدند
و دانشمندان را گرامی داشتند.
رفته رفته تعداد کتاب فروشان و
کاغذفروشان در بغداد فزونی یافت و
انجمنهای علمی و ادبی تشکیل شد و
مردم بیش از هر کار به مباحثات علمی
و مطالعه پرداختند. این رویه همچنان
در دوره عباسی رو به رشد نهاد و
کتابهای بسیاری از زبانهای یونانی،
سریانی، هندی، نبطی و لاتین ترجمه
گردید. عباسیان لحظه ای دانشمندان
غیر مسلمان را از خود دور نمی کردند.
متوکل و مهتدی، دانشمندان را بر
تخت می نشاندند و با آنان شراب
می نوشیدند و امیران و وزیران خود را
در برابر آنها ایستاده نگه می داشتند؛ به
گونه ای که هیچ بزرگی در مقابل آنها
حق نشستن نداشت. نزدیکی بیش از
حد خلفا با غیر مسلمانان و احترام
بیش از اندازه به آنها، عقاید شوم و ضد
اسلامی حاکمان را به روشنی برملا
می ساخت. به خوبی آشکار است که
این احترام و صرف آن همه بودجه های
هنگفت، صرفا جهت دانش پروری و
علم دوستی نبوده است. آنان با
جمع آوری کتابهای علمی گوناگون
جایگاهی مناسب را در گسترش
مناظره های علمی فراهم آوردند و
اهداف مشخص و از پیش تعیین
شده ای را در این موضوع دنبال
می کردند؛ البته آنچه از بررسی زندگی
علمی امام هادی علیه السلام در مناظره های
علمی به دست می آید، برتری مبانی
اعتقادی شیعه را در این برهه از زمان
آشکار می سازد. گذشته از این مطالب،
پیدایش این همه آرا و نظرات
گوناگون، سبب آشفتگی در اوضاع
فرهنگی و اجتماعی گردید و حاصل
این آشفتگی، در پیدایش گروه های
گوناگونی چون: غلات، واقفیه، صوفیه
و مجسّمه نمود یافت. حاکمیت نیز از
این آشفتگی فرهنگی، برای دستیابی به
اهداف خود بهره می جست. عباسیان
می خواستند از این جریانها به عنوان
حربه ای برای تضعیف مبانی فکری و
اعتقادی مسلمانان بهره برداری کنند.

در این میان، تیزبینی امام علیه السلام در
شناخت خط توطئه و استحاله
فرهنگی، نقشه های دین ستیزانه آنان را
آشکار ساخت. اگر چه مراقبت شدید
از ایشان، اندکی آنان را در رسیدن به
هدف ننگینشان یاری می داد و عدم
دسترسی به امام علیه السلام ، مشکلات جامعه
اسلامی را افزون تر می کرد، ولی آن
حضرت با نهایت درایت، در خنثا
کردن این توطئه های فرهنگی کوشید.

تلاشهای گسترده امام علیه السلام در
زمینه های فرهنگی

یکی از پردامنه ترین تلاشهای امام
هادی علیه السلام در دوران زندگی شان،
فعالیتهای ایشان در زمینه های فرهنگی
بود که برخی از مهم ترین آنها در
قالبهای ذیل انجام می پذیرفت:

۱. مبارزه فرهنگی با گروههای منحرف
عقیدتی

همان گونه که گفته شد، دوران امام
هادی علیه السلام ، اوج پیدایش مکتبهای
گوناگون عقیدتی بود که بستر آن با
ایجاد فضای فکری از سوی حکومت
عباسی فراهم شده بود. گردانندگان و
نظریه پردازان این حرکتها را نیز مشتی
عناصر فریب خورده، فرصت طلب و
سودجو تشکیل می دادند. برخی از این
گروهها عبارت بودند از:

صوفیه

یکی از اندیشه های منحرفی که با
رخنه در جامعه اسلامی، سبب بدنامی
شیعه و تشویش افکار عمومی جامعه
مسلمانان شد، «تصوف» بود. پیروان
این مکتب، با نمایاندن چهره ای زاهد،
عارف، خداپرست، بی میل به دنیا و
پاک و منزه از پستیها و آلایشهای
دنیایی، مردم را گمراه می کردند. آنها از
همگی این عنوانها در جهت اهداف
سودجویانه خود در زمینه های
گونه گون بهره مند می شدند. آنان در
اماکن مقدسی چون مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله
گرد هم می آمدند و به تلقین اذکار و
اوراد با حالتی خاص می پرداختند؛ به
گونه ای که مردم با دیدن حالت آنها
می پنداشتند با پرهیزکارترین افراد
روبه رو هستند و تحت تأثیر رفتارهای
عوام فریبانه آنان قرار می گرفتند. امام
هادی علیه السلام با واکنشهایی سریع و به
هنگام، این توطئه عقیدتی را کشف و
خنثا ساخت.

نگاشته اند: روزی آن حضرت با
گروهی از یاران صمیمی خود در
مسجد مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نشسته
بودند. گروهی از صوفیه وارد مسجد
النبی صلی الله علیه و آله شدند و گوشه ای از مسجد را
برگزیده، دور هم حلقه زدند و با حالتی
ویژه، مشغول تهلیل گردیدند. امام علیه السلام
با دیدن اعمال فریب کارانه آنها، به
یاران خود فرمودند:

«به این جماعت حیله گر و دو رو
توجهی نکنید. اینان همنشینان شیاطین
و ویران کنندگان پایه های استوار
دین اند. برای رسیدن به اهداف
تن پرورانه و رفاه طلبانه خود، چهره ای
زاهدانه از خود نشان می دهند و برای
به دام انداختن مردم ساده دل، شب
زنده داری می کنند. به راستی که اینان
مدتی را به گرسنگی سرمی کنند تا برای
زین کردن، استری بیابند. اینها لا اله الاّ
اللّه نمی گویند، مگر اینکه مردم را گول
بزنند و کم نمی خورند، مگر اینکه
بتوانند کاسه های بزرگ خود را پر
سازند و دلهای ابلهان را به سوی خود
جذب کنند. با مردم از دیدگاه و سلیقه
خود درباره دوستی خدا سخن
می گویند و آنان را رفته رفته و نهانی،
در چاه گمراهی که خود کنده اند،
می اندازند. همه این وردهایشان، سماع
و کف زدنشان و ذکرهایی که
می خوانند، آوازه خوانی است و جز
ابلهان و نابخردان، کسی از آنان پیروی
نمی کند و به سوی آنان گرایش
نمی یابد. هر کس به دیدار آنها برود،
چه در زمان زندگانی آنان و چه پس از
مرگ آنها، گویی به زیارت شیطان و
همه بت پرستان رفته است و هر کس
هم به آنان کمک کند، مانند این است که
به پلیدانی چون یزید و معاویه و ابو
سفیان یاری رسانده است.»

وقتی سخنان امام علیه السلام به اینجا
رسید، یکی از حاضران با انگیزه ای که
امام علیه السلام از آن آگاهی داشت، پرسشی
مطرح کرد که سبب ناراحتی ایشان شد.
او پرسید: «آیا این گفته ها در حالی
است که آنان به حقوق شما اقرار داشته
باشند؟»

امام علیه السلام با تندی به او نگریست و
فرمود:

«دست بردار از این پرسش! بدان
که هر کس به حقوق ما اعتراف داشته
باشد، هرگز این چنین مشمول نفرین و
طعن و لعن ما نمی شود. آنان که این
اعمال را انجام می دهند و به حقوق ما
نیز اعتراف دارند، پست ترین طایفه
صوفیان اند؛ چرا که تمامی صوفیان با ما
مخالف اند و راهشان نیز از ما جداست.
آنها یهودیان و نصرانیان امت اسلام اند.
همینها هستند که سعی در خاموش
کردن نور الهی دارند؛ ولی خداوند
نورش را بر همگان به طور کامل
خواهد تاباند، هر چند که کافران
ناخشنود باشند.»

واقفیه

«واقفیه»، از دیگر فرقه های دوران
امامت امام هادی علیه السلام بودند که امامت
علی بن موسی الرضا علیه السلام را نپذیرفته و
پس از شهادت پدر گرامی ایشان، امام
موسی بن جعفر علیه السلام متوقف در
ولایت پذیری ائمه شده و در امامت و
رهبری جامعه دچار ایستایی شدند.
آنان با انکار امامان پس از امام کاظم علیه السلام
و موضع گیری در مقابل امامان، حتی
مردم را از پیروی ایشان منع کردند. امام
هادی علیه السلام نیز برای اثبات جایگاه امامت
و پیشوایی خود به آنان، دست به
رویارویی فرهنگی زد و آنها را نیز
بسان غلات و صوفیان، مشمول لعن و
نفرین خود کرد تا آنان را به مردم
بشناساند. در این باره «ابراهیم بن عقبه»
در نامه ای به امام هادی علیه السلام می نویسد:

«فدایت شوم! من می دانم که
ممطوره (واقفیه) از حق و حقیقت
دوری می کنند. آیا اجازه دارم در قنوت
نمازهایم آنان را نفرین کنم؟» امام علیه السلام با
صراحت تمام پاسخ مثبت داد و
این گونه بر اندیشه های گمراه کننده
آنان خط بطلان کشید. سرکردگی این
گروه را «علی بن ابی حمزه بطائنی» بر
عهده داشت که از زمان امامت علی بن
موسی الرضا علیه السلام از پرداخت مالیاتهای
اسلامی به امام علیه السلام خودداری می کرد و
به نشانه مخالفت و رد صلاحیت
ایشان، به رفتارهایی از این قبیل دست
می زد. آنها رویّه خود را همچنان تا
عصر امام هادی علیه السلام ادامه دادند. روزی
امام علیه السلام یکی از آنان، به نام «ابو الحسن
بصری» را دید و چون او را قابل
هدایت و بیداری یافت، به او رو کرد و
فقط در یک جمله به او فرمود: «آیا
زمان آن نرسیده که به خود آیی؟»
سخن روح فزای ایشان در وی اثر
ژرف بر جای نهاد و سبب تغییر رویه و
بیداری او گردید.

۲. مناظره های علمی و اعتقادی

امامان معصوم علیهم السلام چشمه های
جوشان معرفت و گنجینه های دانش
الهی اند و چون چراغی پرفروغ و
زوال ناپذیر، فراسوی علم را با
پرتوافشانی خود روشن می کنند. آنان
با بیان شیوا و روشنگر خود، تاریکی
نادانی را از بین برده و در هر زمان، امید
نورستیزان را ناامید می ساختند.

همان گونه که پیش تر نیزبدان
اشاره شد، دولت عباسی، همواره به
دنبال برپایی جلسه های مناظره و
گفتگوی علمی بود که برقراری
این گونه جلسه ها در زمان مأمون
عباسی به اوج خود رسید و این روند تا
دوران امامت امام هادی علیه السلام نیز ادامه
یافت. برپایی این مجالس هدفدار،
برای درهم شکستن چهره علمی
امامان و زیر سؤال بردن دانش و حتی
امامت آنان تشکیل می شد. البته این کار
نه تنها دشمنان را به مقصود خویش
نمی رساند، بلکه موجب رسوایی و
فضاحت آنها نیز می شد؛ چرا که
بزرگ پیشوایان دانش و معرفت، از این
فرصت برای روشن کردن اذهان
عمومی ونشر فرهنگ اصیل اسلامی
بهره برداری می کردند.

دولت عباسی می کوشید تا با زیر
نظر گرفتن امام علیه السلام و کنترل شدید
ملاقاتهای ایشان با شیعیان، از روشن
شدن افکار مردمی جلوگیری کند و
جلوی فیضان این سرچشمه بزرگ را
بگیرد؛ ولی برپایی نشستهای علمی در
تناقض با این سیاست برمی آید و تمام
تلاشهای عباسیان را بیهوده
می ساخت. پی گیری این سیاست
متناقض از سوی سردمداران نفاق،
حاکی از کوته فکری، آنان در برابر
اهداف معین خود بود.

متوکل عباسی برای این منظور،
دو تن از دانشمندان به نامهای «یحیی
بن اکثم» و «ابن سکّیت» را به خدمت
خواند تا نشستی علمی با امام علی
النقی علیه السلام ترتیب دهند. در نشستی که به
این منظور ترتیب داده شده بود، متوکل
از یحیی بن اکثم خواست تا پرسشهای
خود را مطرح کند. او نیز کاغذی بیرون
آورد که در آن پرسشهای پراکنده ای را
مطرح کرده بود و پاسخ را از امام علیه السلام
به طور مکتوب خواست. پرسشهای
اودرباره تأویل و تفسیر برخی آیات
قرآن، گواهی زن، احکام خنثی، دلیل
بلند خواندن نماز صبح و مسائلی
درباره عملکرد امیر مؤمنان علی علیه السلام
بود. امام با نهایت دقت و ظرافت به
پرسشهای وی پاسخ داد و افزون بر
اثبات جایگاه علمی خود، سیزده
پرسش پیچیده و مشکل را برای
شیعیان پاسخ گفت و به صورت
غیر مستقیم، معارف واقعی اسلام را در
اختیار خواهندگان قرار داد. پاسخهای
امام هادی علیه السلام آنچنان کوبنده و دقیق
بود که یحیی بن اکثم در پایان این
رویارویی، به متوکل گفت: «پس از این
جلسه واین پرسشها، دیگر سزاوار
نیست که از او درباره مسئله دیگری
پرسش شود؛ زیرا هیچ مسئله ای
پیچیده تر از اینها وجود ندارد و او از
عهده پاسخگویی به همه آنها بر آمد و
آشکار شدن بیشتر مراتب علمی او،
موجب تقویت شیعیان خواهد شد.»

۳. رفع شبهه های دینی

افزون بر شبهه های خرد و کلانی که
از سوی دانشمندان مزدور و فرقه های
ساختگی آن دوران در حوزه دین مطرح
می شد، کشمکشهای بزرگی بر سر
مسائل بنیادین و زیربنایی اسلام، هر از
چند گاهی رخ می نمود که دامنه
فتنه انگیزی آن، اندیشه قشر گسترده ای
از مسلمانان و گاه شیعیان را در بر
می گرفت. یکی از بزرگ ترین این
فتنه جوییها، موضوع مخلوق بودن قرآن
بود که مدتها اندیشه مسلمانان را به خود
مشغول ساخته بود و چه بسیار
انسانهایی که به جهت عقیده به آن، جان
خود را از دست دادند! خلفای عباسی با
مطرح ساختن این پرسش و نیافتن پاسخ
دلخواه خود، مخالفان شان را به شدت
سرکوب می کردند. از این دسته، «احمد
بن نصر خزاعی» را می توان نام برد که از
مخالفان دولت عباسی بود و یک بار هم
نقشه قتل واثق، خلیفه عباسی را کشید؛
ولی نافرجام ماند. خلیفه نیز برای از میان
برداشتن او، با طرح این پرسش که آیا
قرآن مخلوق است یا نه، برنامه سرکوب
او را آغاز کرد و پس از بیان پرسشهای
گوناگون در این زمینه و دیگر مسائل
اعتقادی، بهانه ای برای قتل وی به چنگ
آورد و او را از میان برداشت.

واثق، احمد بن نصر را که معتقد به
خلق قرآن نبود، دست بسته از بغداد به
سامرا آورد و از ا و درباره خلق قرآن
پرسید. هنگامی که از عقیده او آگاهی
یافت، گردن او را زد و دستور داد سرش
را در بغداد و بدنش را در سامرا آویزان
کنند و برگه ای به گوش او آویختند که بر
آن نوشته شده بود: «این سر احمد بن
نصر است که معتقد به خلق قرآن و نفی
تشبیه خداوند نیست!»

معتزله که گرایشی افراطی به عقل
دارند، قرآن کریم را حادث و مخلوق
می دانستند و آن را از صفات باری تعالی
می شمردند؛ ولی در برابر آنها اشاعره به
مخالفت برخاسته و قرآن را قدیم و
غیر مخلوق دانستند. جرقه های این
کشمکش که برخاسته از نظریه جبر یا
تفویض بود، از اواخر حکومت امویان
آغاز گردید و با پیدایش این دو مکتب
کلامی در عصر عباسیان به اوج خود
رسید. تا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.