پاورپوینت کامل شیطان در کمین ; درس اخلاق آیت اللّه محفوظی ۳۱ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شیطان در کمین ; درس اخلاق آیت اللّه محفوظی ۳۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شیطان در کمین ; درس اخلاق آیت اللّه محفوظی ۳۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل شیطان در کمین ; درس اخلاق آیت اللّه محفوظی ۳۱ اسلاید در PowerPoint :

۲۲

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله یک خطی در
جلوی اصحاب کشید و فرمود:
اصحاب من! این خط، خطی است که
شما را به حقیقت، واقعیت و معرفت
متصل می کند. بعد در کنار آن خط
خطوطی کشید و فرمود: این خطوط،
خطوط شیطانی است. بعد رسول
خدا صلی الله علیه و آله این آیه را خواند: «وَ أَنَّ هذا
صِراطی مُسْتَقیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ»؛
«و این، راه مستقیم من است. پس، از آن
پیروی کنید و از راهها[ی پراکنده و
انحرافی] پیروی نکنید…!»

و فرمود که این صراط، راه واقعی
است؛ امّا راههای دیگر، شیطانی است
و شیطان می خواهد به صراط مستقیم
متصل شود و شما را از صراط مستقیم
منحرف کند.

چرا که خداوند از زبان شیطان
نقل می کند: «فَبِما اَغْوَیْتَنی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ
صِراطَکَ الْمُسْتَقیمَ»؛ «[شیطان گفت که[
چون تو مرا گمراه کردی، من نیز بر سر
راه راست تو در برابر بندگانت کمین
می کنم.»

شیطان خدا را تهدید کرد که:
قلب انسان از یک طرف
متصل به رحمان است و از
یک طرف متصل به شیطان
می باشد؛ پس میدان
مبارزه است

«فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ»؛ «به عزتت
قسم! تمام بندگانت را اغوا و گمراه
می کنم.»

در این آیه لام تأکید، نون تأکید و
کلمه أجمعین تأکید است.

و ادامه داد: «إِلاّ عِبادَکَ مِنْهُمُ
الْمُخْلَصینَ»؛ «مگر بندگان مخلَصت از
میان آنها.» «مخلِص» نه، بلکه
«مخلَص»؛ یعنی خالص شده در راه
خدا؛ چون، روایت داریم که شیطان در
مورد مخلِص هم سهمی دارد؛ یعنی
اینکه می تواند مخلِصین را اغوا کند.

و نیز تهدید کرد: «ثُمَّ لآَتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ
أَیْدیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ
شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرینَ»؛
«سپس از پیش رو و از پشت سر و از
طرف راست و چپ به سراغشان
می روم [تا بتوانم قلوب بندگان تو را
قبضه کنم] و بیشتر آنها را شکرگزار
نخواهی یافت.»

خدا نکند قلب آدمی در قبضه
شیطان بیفتد! خداوند متعال خطاب به
پیامبرش فرمود: «إِنَّکَ لا تَهْدی مَنْ
أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللّهَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ
بِالْمُهْتَدینَ»؛ «تو نمی توانی کسی را که
دوست داری، هدایت کنی؛ ولی
خداوند هرکس را بخواهد هدایت
می کند و او به هدایت یافتگان آگاه تر
است.» و فرمود: «لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاّ
یَکُونُوا مُوءْمِنینَ»؛ «[ای پیامبر!] گویی
می خواهی جان خود را از [شدّت
اندوه از] دست بدهی به خاطر اینکه
آنها ایمان نمی آورند!» یعنی خیلی تو
دوست داری که تمام بندگان من
راحت تر متوجّه حق شوند.

قلب انسان از یک طرف متصل به
رحمان است و از یک طرف متصل به
شیطان می باشد؛ پس میدان مبارزه است.

نقل قول می کنند از امام خمینی رحمه الله
که می فرمود: «خدا نکند انسان مهذّب
نشود و این دنیا به او روی بیاورد. آن
عالم قزوینی در آخرین لحظه
زندگی اش گفت: خداوند ظلمی که به
من کرد، به احدی نکرده است. چرا؟
گفت: الآن موقع استفاده من است.
تاکنون من رنج بردم، درس خواندم، امّا
الآن می خواهم استفاده ببرم؛ امّا
عزرائیل آمده است من را ببرد.»

این قلب را شیطان در برگرفته
است. فقط اولیای خدا می توانند این
زنجیر را پاره کنند. مرحوم آخوند
کاشانی در اصفهان وقتی که نیمه شب
بلند می شد و «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَهِ
وَ الرُّوح» می گفت، در و دیوار مدرسه با
او هم آواز می شدند و «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ»
می گفتند.

چنین قلبی را نه شهرت، نه القاب
و نه شهوت می تواند در آن
کوچک ترین تأثیر را بگذارد. اینها
مردان بزرگ الهی اند.

هر بیشه گمان مبر که خالی ستشاید که پلنگ خفته باشد

یک شب من خدمت آیه اللّه
بهجت بودم، گفتم: شما که این مسائل
را می فرمایید، اجازه بدهید که اینها را
به صورت مکتوب در بیاورند! آقا
فرمودند که: «مردم باور نمی کنند، فکر
می کنند اسطوره و بافتنی است.»
آخوند ملا فتح علی سلطان آبادی،
شبهای چهارشنبه مهمان دعوت
می کرد ـ هنگام غروب معمولاً در
سامراء نانواییها تعطیل می شدند ـ
آخوند یک عده ای را آورد منزل برای
شام. آخوند به پسرش گفت: چیزی در
خانه داریم؟ پسر گفت: نه. به پسرش
گفت: حرکت می کنی می روی فلان جا،
هر چه به شما دادند، بگیر و بیاور!

این بشر است که از یک راه رفته
است؛ آن هم صراط مستقیم و لذا به
جایی می رسد که اگر:

طیران مرغ دیدی تو زپایبند شهوتبه در آی تا ببینی طیران آدمیّت

* * *

تو را زکنگره عرش می زنند صفیرندانمت در این دامگه چه افتاده است

وقتی که آخوند ملافتح علی
سلطان آبادی وارد درس مرحوم
میرزای شیرازی (میرزای دوم) شد،
نقل قول می کنند از امام
خمینی رحمه الله که می فرمود:
«خدا نکند انسان مهذّب
نشود و این دنیا به او روی
بیاورد

دیدند که میرزا بلند شد و احترام کرد.
چند سؤال را مطرح کرد و آخوند
جواب داد. بعد آخوند، نگاهی به شیخ
عبدالکریم