پاورپوینت کامل سامان نیرنگ چشم اندازی به ساختار فرهنگی ـ سیاسی کوفه در آستانه قیام عاشورا ۱۰۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سامان نیرنگ چشم اندازی به ساختار فرهنگی ـ سیاسی کوفه در آستانه قیام عاشورا ۱۰۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سامان نیرنگ چشم اندازی به ساختار فرهنگی ـ سیاسی کوفه در آستانه قیام عاشورا ۱۰۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سامان نیرنگ چشم اندازی به ساختار فرهنگی ـ سیاسی کوفه در آستانه قیام عاشورا ۱۰۶ اسلاید در PowerPoint :

۵۳

کوفه در گذرگاه تاریخ

کوفه در لغت به معنای توده ریگ
و ریگزار است. گفته اند: کوفه را به این
دلیل به چنین نامی خوانده اند که مردم
به آن روی آوردند و در آن مانند توده
بزرگی از ریگ به هم پیوستند.

کوفه شهری است در بین النهرین
با پیشینه ای دور و باستانی بر کرانه رود
فرات. گویا کوفه پیش تر قصبه ای بوده
و در زمان خلافت عمر به شهر تبدیل
شده است و شهر شدن آن با بصره
همزمان بوده و در سال ۱۷ هجری
روی داده است. این شهر به دلیل
وجود دانشمندان بسیار همواره در
بلاد عراق به سرزمین ادب و دانش
معروف بوده است. از جمله افتخارات
این شهر، مسجد کوفه است که چون
ستاره ای بر پیشانی شهر می فروزد و
دارای اعمال، مقامها و اماکن مقدسه
زیادی است.

حَبّه عُرَنی می گوید:

نزد مولایم امیر المؤمنین علیه السلام
نشسته بودم که مرد عربی نزد امام آمد و
عرض کرد: ای امیر مؤمنان! زاد و توشه
راهم را آماده کرده ام و می خواهم به
زیارت بیت المقدس بروم و اکنون نزد
شما برای خداحافظی شرفیاب شده ام.
امیر المؤمنین علیه السلام به او فرمود: «بِعْ
راحِلَتَکَ وَعَلَیْکَ بِهذَا الْمَسْجِدِ فَاِنَّهُ اَحَدُ
الْمَساجِدِ الاَْرْبَعَهِ رَکْعَتانِ فِیهِ تَعْدِلُ عَشْرا فِیما
سِواهُ مِنَ الْمَساجِدِ…؛ زاد و توشه ات را
بفروش! او بر تو باد به زیارت همین
مسجد [و به مسجد کوفه اشاره نمود و
فرمود:] به درستی که این مسجد یکی
از مساجد چهارگانه [اسلام] است و
[ثواب] دو رکعت نماز در آن ده برابر
دیگر مساجد است…»

«وَوَسَطُهُ عَلی رَوْضَهٍ مِنْ رِیاضِ الْجَنَّهِ
وَفِیهِ ثَلاثُ اَعْیُنٍ تَزْهَرْنَ تُذْهِبُ الرِّجْسَ وَتُطَهِّرُ
الْمُؤْمِنِینَ وَلَوْ یَعْلَمُ النّاسُ ما فِیهِ لاَءَتَوْهُ وَلَوْ
حَبْوا؛ و وسط آن مسجد، بر باغی از
باغهای بهشت [واقع شده] است و در
آن سه چشمه جاری است که ناپاکی را
از بین می برد و مؤمنین را پاک
می گرداند و اگر مردم می دانستند چه
[فضلی] دارد هر آینه به سوی آن
می آمدند ولو با مشقّت و سختی زیاد.»

ساختار قومی و مذهبی کوفه

کوفه به دلیل سکونت قبایل،
اقلّیتها و قومیّتهای مختلف دارای
ساخت اجتماعی فرهنگی پیچیده ای
بود. برای شناخت چهره واقعی این
شهر و مردم شناسی آن، ابتدا باید از
چند بعد به ساختار آن نگاه انداخت.

۱. اقلّیتهای دینی

در کوفه اقلّیتهای گوناگونی
زندگی می کردند، از جمله: یهودیان،
مسیحیان، صابئیان (ستاره پرستان) و
مجوسیان. یهودیان در دوران خلافت
عمر از مدینه و حجاز به کوفه تبعید
شدند و در آنجا سکنی گزیدند.
مسیحیان نیز از تَغلِب و نَجران بدان جا
آمدند و سکونت اختیار کردند. آنان نیز
در دوران خلفا به ویژه عثمان به کوفه
راه یافتند.

حضور یهود و نصارا سهم مهمی
در مخدوش شدن فرهنگ اسلامی
مردم کوفه داشت؛ چرا که دشمنی
ریشه دار و فتنه انگیزی یهودیان و
بی بندوباری مسیحیان ضربه مهلکی به
فرهنگ اسلامی شهر زد؛ آن گونه که
نوشته اند: ولید بن عقبه در دوران
حضور یهود و نصارا سهم
مهمی در مخدوش شدن
فرهنگ اسلامی مردم کوفه
داشت؛ چرا که دشمنی
ریشه دار و فتنه انگیزی
یهودیان و بی بندوباری
مسیحیان ضربه مهلکی به
فرهنگ اسلامی شهر زد

فرمانداری خود در کوفه ـ که در زمان
عثمان این حکم به او تفویض شده بود ـ به
آسانی شراب و گوشت خوک در اختیار
آنان قرار می داد و حتی یکی از آنان را
برای اداره مسجد کوفه برگزیده بود.

صابئیان و مجوسیان نیز از سوی
دیگر بر این گونه مشکلات دامن
می زدند.

۲. فرق اسلامی

پس از درگذشت رسول خدا صلی الله علیه و آله
فرقه های عقیدتی زیادی در بین
مسلمانان به وجود آمد که عمدتا
منحرف بودند و سردمداران آنها برای
حفظ منافع شخصی خود این فرقه ها را
به وجود آورده بودند. هر از چندگاهی
منفعت طلبی و یا قرائت نوینی از دین،
سبب ظهور مکتبی جدید می شد و
زمزمه ای تازه و سخن جدیدی در بین
مسلمانان شیوع پیدا می کرد. این
فرقه ها به قرار زیر بودند:

الف. خوارج: بزرگ ترین و
سرسخت ترین این فرق، خوارج
بودند. آنان پس از بازگشت امام
علی علیه السلام از جنگ صفین به وجود
آمدند. آنها حَکَمیّت را در جنگ صفین
باطل انگاشته، آن را حقی فقط از آن
خداوند به شمار آوردند و شعار «لاَ
حُکْمَ اِلاَّ لِلَّهِ» سر دادند. از جمله
سرشناسان این فرقه: اشعث بن قیس
کندی، مسعر بن فدکی تمیمی و زید بن
حصین طایی بودند.

ب. مرجئه: آنان خود به چند فرقه
دیگر تقسیم می شدند که خوارج هم
جزء آنان بودند: مرجئه خوارج، مرجئه
جبریه، مرجئه خاصه و مرجئه قدریه. آنها
پس از شهادت امام علی علیه السلام ظهور
کردند و نه علی علیه السلام را قبول داشتند و نه
بنی امیه را. آنان کسی را که مرتکب گناه
کبیره شود، همچنان مؤمن
می انگاشتند؛ برخلاف خوارج که او را
کافر می دانستند. این مسئله سبب
می شد تا آنها سیاست خود را بر
سکوت بنا نهاده و حاکمی را که گناهی
کبیره مرتکب شده بود، همچنان
واجب الاطاعه بدانند.

ناگفته پیداست که این اندیشه
شوم تا چه اندازه به بنی امیه در رسیدن
به اهدافشان یاری می کرد؛ زیرا آنان
هرگز حاکم خود را به خاطر گناهش
مورد مؤاخذه قرار نمی دادند.

در این بین، گروهها و دسته های
دیگری نیز وجود داشتند که عقاید آنان
به گونه رسمی شناخته شده نبود و بهتر
است از آنها به اسم «هوادار و هواخواه»
نامبرده شود؛ گروههایی چون: امویان
و ناصبیها که هواداران معاویه و یا
عثمانی مسلکهایی که امیر
المؤمنین علیه السلام را قاتل عثمان
می انگاشتند و از امویها و عثمانیها
طرفداری می نمودند.

۳. قومیّتها

به دلیل موقعیت سوق الجیشی
کوفه، این سرزمین رفته رفته به نقطه
مهم و استراتژیکی در جنگها بدل شد
و به دلیل لشکرکشیها و رویاروییهای
زیاد، سربازان، اسرا و برده های زیادی
از ملیّتها و قومیّتهای مختلف در کوفه
وجود داشت. از مهم ترین گروههای
قومی می توان به این قومیّتها اشاره
کرد:

الف. ترکان که دارای موقعیت
مشخصی در کوفه بودند.

ب. کردها که تعداد آنها قابل توجه
بود؛ اما از جایگاهی در کوفه برخوردار
نبودند.

ج. پارسیان که جمعیت آنها نسبت
به دیگر اقوام بیشتر بود، تا جایی که
گفته اند: حدود نیمی از جمعیت کوفه
را تشکیل می دادند.

د. رومیان که پس از پارسیان
جمعیت آنها از همه بیشتر بود و قابل
توجه بودند.

ه . سریانیان، این اقوام پس از فتح
عراق توسط مسلمانان در کوفه
سکونت یافتند و عمدتا از جندی
شاپور، حرّان و نصیبین بودند.

و. آشوریان که ساکنان قدیم بین
النهرین بودند و همچنان در این
سرزمین حضور داشتند.

با نگاهی گذرا به این اقوام به
خوبی تشتت فرهنگی کوفه در آن
دوران مشخص می شود؛ چرا که هر
کدام از این قومیّتها فرهنگ و تمدن
خاص خود داشتند که با فرهنگ
اسلامی کوفیان فاصله زیادی داشت.

۴. قبایل و عشیره ها

اعراب از دیرباز زندگی قبیله ای
داشته اند و امروزه نیز بسیاری از
اعراب همچنان بدان پایبند هستند و
حفظ عشیره و قبیله خود را از
افتخارات خویش می دانند. هفت قبیله
بزرگ در کوفه آن روز اقامت داشت که
قلمرو اقامت هر یک مشخص بود و
همین قلمرو، کوفه را به هفت بخش
مجزا و یا هفت محله تقسیم کرده بود و
هر یک از این قبایل به همراه هم پیمانان
و بستگان سببی خود در این محله ها
زندگی می کردند که به شرح زیر
است:

الف. قبیله کنانه و هم پیمانانش از
احابیش که از هواداران حکومت
مرکزی بودند.

ب. قبیله قضاعه که به همراه دیگر
عشیره ها چون: غسان، بجیله، خثعم،
کنده، حضر موت و ازد، زندگی
می کرد.

ج. قبیله مذحج به همراه حِمیَر،
هَمْدان و هم پیمانان آنها که با حکومت
مخالف بودند و گاه با آنان درگیر
می شدند.

د. قبیله تمیم به همراه قبیله رباب و
هم پیمانان خود.

ه . قبیله اسد به همراه غطفان،
ضبیعه، تغلب، نمر و معارب.

و. قبیله طیّ که از یمن آمده بودند.

ز. قبیله ایاد با قبایل عبد شمس و
عکّ که اهل هجر و حمراء بودند.

این قبایل نیز با حکومت مرکزی
مواضع گوناگونی داشتند و هر یک به
نحوی یا طرفداری می نمودند و یا
مخالفت.

این مسئله سبب بروز درگیریها و
اصطکاکهایی بین کوفیان با حاکمیت
می شد. از اینرو، همواره کوفه در
نابسامانیهای گوناگون در شرایط و
مواضع مختلف به سر می برد که حادثه
کربلا از این دست به شمار می رود.

۵. اختلاف طبقاتی

هر جامعه ای وقتی تشکّل
می یابد، هر گروه از افراد آن به تناسب
وضعیت اقتصادی و اجتماعی و
سیاسی خود و به تناسب دستیابی به
منافع قدرت و ثروت، طبقه ای را به
خود اختصاص می دهند. هرم طبقات
در جامعه کوفه آن دوران به این شرح
بود:

الف. طبقه اعیان و اشراف: آنان بیشتر
سران قبایل و بزرگان کوفه بودند که از
موقعیت اجتماعی ویژه ای برخوردار
بودند.

ب. طبقه کارگزاران: این طبقه را
معمولاً فرماندهان نظامی، مأموران
جمع آوری مالیات و خزانه دارها
تشکیل می داد. آنان افرادی بودند که به
نوعی در دستگاه مسئولیتی داشتند و
نظم و تدبیر امور بر عهده آنها بود.

ج. مستمری بگیران: طبقه آنان را
سربازان، خدمتکاران و کارمندان جزء
تشکیل می دادند که نام آنها در دفتر
بیت المال ثبت شده بود و ماهانه
حقوق ثابتی را دریافت می نمودند.

د. کارگران و کسبه: آنان صاحبان
مشاغل آزاد، کارگران و کشاورزان
بودند و در واقع قشر آسیب پذیر
محسوب می شدند و زندگی ساده ای
داشتند. آنان پیوسته از زورگویی
مأموران حکومتی در رنج بوده، مجبور
بودند برای ادامه کسب و کار،
زورگیری و رشوه گیری آنان را تحمل
نمایند.

دشمنی معاویه با مردم کوفه

سیاست معاویه بر این بنا نهاده
شده بود که مردم کوفه را مورد فشار و
تبعیض قرار دهد؛ چرا که او آنان را
تربیت یافتگان مکتب علی علیه السلام
می انگاشت. او این سیاست را از دوران
خلافت امیر المؤمنین علیه السلام دنبال
می کرد.

نوشته اند: پس از جنگ صفین
مردی از اهالی کوفه با شترش به دمشق
می رفت، مردی شامی از اهالی دمشق
مدعی شد که این شتر ماده از آن من
است. مرد کوفی نپذیرفت. آنان برای
حلّ دعوا نزد معاویه رفتند. مرد شامی
گفت: این شتر ماده از آن من است و در
حضور معاویه ۵۰ نفر شهادت دادند که
شتر ماده بوده و برای مرد دمشقی
است. مرد کوفی با تعجب می گفت: «اما
این شتر نر است!» ولی گوش کسی
بدهکار نبود. وقتی او متوجه توطئه
آنان شد، گفت: «من از این مردم و این
محکمه در شگفتم که چطور شتر نر را
ماده می بینند.»

معاویه او را به کناری کشید و دو
برابر قیمت شتر را به او پرداخت کرد و
گفت: «نزد علی علیه السلام برو و به او بگو که
من با یکصد هزار مرد جنگی به
سویش خواهم آمد که هیچ یک تفاوت
شتر نر را از شتر ماده نمی دانند.»

نمایی از عملکرد کارگزاران کوفه
پس از خلافت امام علی علیه السلام

مردم کوفه در طی دو دهه پس از
شهادت امام علی علیه السلام وقایع ناگوار و
فجایع بزرگ و بدعتهای بسیاری در
دین دیدند که در اعتقادشان بی تأثیر
نبود و اینک انقلاب عاشورا می رفت تا
تحولی شگرف را در جامعه اسلامی که
هر روز فاصله بیشتری از سنتهای
اسلامی می گرفت، به ظهور رساند.

پس از شهادت امیر المؤمنین علیه السلام
کوفه از خود چهره دیگری به نمایش
گذاشت. در سالهای پس از شهادت
امیر المؤمنین علیه السلام فرمانداری کوفه به
انسانهایی معلوم الحال رسید که
عبارت اند از:

۱. مغیره بن شعبه

او منافقی سرشناس، مسلمانی
ظاهری، و مزدوری نمک پرورده خلفا
و معاویه و از قاتلان حضرت
زهراء علیهاالسلام بود. مغیره از جمله
تئوری سازان سبّ امیر المؤمنین علیه السلام
نیز به شمار می رفت. او روزی بر بالای
منبر مسجد کوفه نشسته بود که زبان به
دشنام علی علیه السلام گشود.

حجر بن عدی یار دلدار علی علیه السلام در
مسجد حضور داشت. از اعماق جان
نعره ای کشید و گفت: «هیچ می دانی به
چه کسی توهین می کنی؟ تو که مال
مردم را به زور می گیری، اموال مردم را
از آنان می ستانی و به تمجید از
ستمکاران و گناهکاران می پردازی!»
سپس جمعی حدود سی نفر در مسجد
به تأیید سخن او برخاستند و او به
ناچار سکوت اختیار کرد.

معاویه برای تحقق اهدافش با
بهره مندی ابزاری از برخی صحابه
مانند او احکام، تفسیر آیات و بسیاری
دیگر از معارف اسلامی را تحریف
می کرد. او افزون بر جعل حدیث،
آیات قرآن را آن گونه که می خواست،
تأویل می برد و چون از چهره هایی بود
که در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله دیده شده بودند،
گاه سخنانش در نزد مردم پذیرفته
می شد.

۲. زیاد بن ابیه

زیاد پس از مغیره به فرمانداری
کوفه دست یافت. او نیز از دشمنان
خونخوار امیر المؤمنین علیه السلام بود. وی به
سرکوبی حجر بن عدی پرداخت و به
معاویه نوشت: «اگر به عراق نیاز داری،
برای سرکوبی حجر فکری بکن!»
زیاد بهانه ای از حجر و یارانش به
دست آورد و آن گاه شهادتی دروغین
علیه او از هفتاد نفر از کوفیان گرفت و
وی را گردن زد.

بسیاری دیگر از یاران و
دوستداران علی علیه السلام نیز به شهادت
رسیدند و یا تبعید شدند و کم کم کوفه
رنگ باخت و در سرازیری استحاله
افتاد و چهره دیگری به خود گرفت.
زیاد بن ابیه اهرم فشار معاویه بر مردم
کوفه بود. مادر او از جمله زنان بدنام
جاهلیت بود که بر بام خانه خود پرچم
بدکارگی زده بود. از اینرو، کسی
نمی دانست که زیاد فرزند کیست. به
همین دلیل همواره او را یا به نام
مادرش می خواندند و زیاد بن سمیه
خطابش می کردند و یا با عنوان مجهول
«زیاد بن ابیه؛ زیاد پسر پدرش!» صدا
می زدند. معاویه برای آبرو بخشیدن به
او، وی را پسر ابوسفیان و برادر خود
خواند.

روزی زیاد مشغول خطبه
خواندن بود که مردی ساده دل از میان
جمعیت برخاست و پرسید: «ای امیر!
پدر شما کیست؟» زیاد به فرمانده
سربازان مسلحی که در کنارش ایستاده
بودند، اشاره کرد و گفت: «این سرباز
برایت توضیح خواهد داد.» فرمانده به
همراه سربازانش مرد را به کناری
کشیدند و گردن زدند.

او ۹ سال بر کوفه فرمانروایی کرد
و در این دوران چیزی جز ظلم، فساد و
تباهی بر جای نگذاشت.

۳. نعمان بن بشیر

او مردی بردبار و مسالمت جوی
بود و بیشتر به دنبال سازش و
عافیت. همین مسئله نیز سبب
برکناری او از سمتش گردید؛ چرا که
در قاموس بنی امیه، مسالمت جویی و
تسامح با غیر اموی معنا نداشت؛ چه
رسد به اینکه غیر اموی، علوی نیز
باشد.

۴. عبید اللّه بن زیاد

الف. نسب عبید الله

ابو حفص عبید اللّه بن زیاد بن ابیه
در سال ۲۹ هجری به دنیا آمد. او نیز
مانند پدرش به خاطر فسادزدگی پدر و
مادر خویش نسب چندان معلومی
ندارد. برخی او را منسوب به عبید
ثقفی دانسته اند.

برخی نیز زیاد را پسر ابو سفیان
می دانند؛ اما در هر حال معاویه او را
برادر خود معرفی کرد و گفت: زیاد
پسر ابو سفیان است. معاویه با این
کار، زیاد را آلت دست خود نمود؛ زیرا
هر گاه که زیاد اعتراضی می کرد،
معاویه با پرخاش می گفت: «به خدا
قسم! اگر زیاد از من پیروی نکند، او را
به مادرش سمیه و پدرش عبید باز
می گردانم.»

مادرش مرجانه شهرتی
بلندآوازه تر از مادر بزرگش سمیه
داشت؛ به گونه ای که هرگاه
می خواستند عبید اللّه را مسخره و یا به
او توهین نمایند و یا او را خشمگین
سازند، وی را عبید اللّه بن مرجانه!
می خواندند. همچنان که در زیارت
عاشورا نیز به همین نام خوانده شده
است.

ب. شخصیت عبید اللّه

عبید اللّه فردی بی فرهنگ بود و
از هر دانشی جز نیرنگ، بی بهره بود. او
حتی یک بیت شعر در خاطر نداشت.
هنگامی که معاویه او را در این باره
مسخره می کرد، برای توجیه نادانی و
بی خردی خود می گفت: «دوست
ندارم کلام خدا (قرآن) و کلام شیطان
(شعر) در قلبم یکجا جمع شود. از
اینرو، شعر حفظ نمی کنم!»

او در نزد همگان منفور و پلید
بود؛ به گونه ای که وقتی دوست
صمیمی اش، عبد اللّه بن معقل، در بستر
مرگ افتاده بود و عبید اللّه برای
عیادتش رفته بود، از او خواهش کرده
بود که پس از مرگش بر او نماز نگذارد
و حتی بر سر جنازه اش هم حاضر
نشود.

ج. عملکرد عبید اللّه

وی در سال ۴۱ هجری به دلیل
طرفداری از پدرش که سر به مخالفت
با معاویه برداشته بود، به زندان افتاد.
ولی مدتی بعد آزاد شد و توانست در
سال ۵۳ هجری با چاپلوسی و التماس
فراوان، حکم فرمانداری خراسان را از
آن خود نماید. او در دو سالی که در
خراسان حکومت کرد، سعی نمود با
نشان دادن بی رحمی با دشمنان معاویه،
اعتماد حاکمیت اموی را نسبت به خود
جلب کند. از اینروی، سعی می کرد
بیش از اندازه از خود لیاقت و شجاعت
نشان دهد.

وی به دلیل شعور پایین و لکنت
زبانی که داشت، گاه وسیله خنده و
استهزاء اطرافیان می شد. نوشته اند: در
یکی از جنگها هنگامی که خواست به
لشکریان خود فرمان حم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.